رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۴۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

عالم

آب و آتش همره خاک و هوا                     گشته عالم خلق  وایجاد و بنا

    

نور یزدان در زمین نینوا                           عالمی کرده بپا بهر خدا

آب را بستند بر اهل یقین                        تا ولی تسلیم گردد این چنین

خیمه گاه اهل بیت مصطفی                    غرق  آتش  می شود در  کربلا

خاک صحرا گشت پاک و سجده گاه            تا که سر آری فرو  پیش خدا

گر هوای عشق مولا شعله کرد              ذره ای از حب مولا خانه کرد

شیعه با خون ولایت بیمه شد                 دین حق ، اندر جهان پاینده شد

 

 عاشقان بهر زیارت  می روند                  جاهلان دستان عاشق  می زنند

ای رجالی، گر  شود الگو حسین                      می شود افلاکیان را نور عین


  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

  مجموعه فعالیت های علمی و فرهنگی  و اجتماعی اینجانب ، شامل کتب و مقالات ریاضی، اشعار ، مناظر دیدنی و تصاویر زیبا در سایت زیر آمده است.

alirejali.ir  آمده است. 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

نجات و حفظ انسان

 پیامبر گرامی می فرمایند چهار چیز با عث حفظ انسان می گردد.و توسط چهار چیز از بین می رود. 

1 - عقل :توسط غضب از بین می رود.

2 - دین : توسط حسد از بین می رود.

3 - حیا : توسط طمع از بین می رود.

4 عمل صالح : توسط غیبت از بین می رود.

  نقل است که انسان برای آدم شدن ، لازم است که امور زیر را رعایت کند.

1 - اگر غذا دیدی ، حلقت را حفظ کن و از کار حرام و غذای شبه نا ک پرهیز کن .

2 - اگر نماز خواستی بخوانی ، قلبت را حفظ کن تا امکان حضور پیدا کنی.

3 - اگر جایی رفتی ، چشمت را حفظ کن و از نگاه به نا محرم  و مال مردم دوری کن .

4 - اگر بین مردم رفتی، زبانت را حفظ کن و از سخن نا روا پرهیز کن .

  لازم به ذکر است که وقتی انسان طمع می کند و دست درازی به مال مردم می کند ، عزت خود را از دست می دهد.حیا مانند پرده ای است که باعث می شود انسان دچار گناه نگردد.همچنین دین همانند سپری است که نفس انسان را مهار می کند .انسان با حسادت به جنگ و مقابله با خدا می پردازد که  چرا این فضیلت را به دیگران داده ای و به من نداده ای .همانند شعله ای که در انبار پنبه زده می شود ، یکباره دین و آبرو را از بین می برد.چه خوب است انسانها بجای حسادت به دیگران ، خود سعی و تلاش کنند که از نظر مادی و معنوی ارتقا یابند.متاسفانه افراد می خواهند رهی که افراد سالیان متمادی طی کرده اند ،تا آبرو و عزت و جایگاهی بدست آورده اند یک شبه بدست آورند.چه بسا اگر انسان بجای حسادت به دیگران از خدا کمک بخواهد ، سریعتر و از راه صحیح به هدف خود برسد.

 با غیبت کردن اعمال خوب فرد به کسی که غیبت  از او شده است بر می گردد.و لذا اعمال صالح فرد از کارنامه حذف و به کارنامه دیگری منتقل می شود.با غضب است که جلوه ای از جهنم ایجاد می شود و شعله ای به پا می گردد و باعث عمل نا شایسته و بدون فکر می گردد.بدیهی است که پس از فرو کش کردن خشم و غضب ، فرد پشیمان از عمل خود می گردد که بعضا قابل جبران نیست.همانند آبی که روی زمین ریخته شود.لذا تصمیم گیری در حالت نا راحتی و غضب ، منجر به یک تصمیم درست و عقلا یی نمی گردد.چه خوب است که انسانها، قبل از هر حرکتی، در خصوص رسیدن به هدف خود فکر و بهترین راه را ترسیم و با قدم های مطمین حرکت نمایند.

   برای دوری از غفلت ، لازم است که انسان همواره  ذکری را به زبان آورد و همواره یاد خدا باشد.نقل است از آیت الله بهجت که چه کنیم که دچار خطا نشویم،.ایشان می فرمایند شما گناه نکنید، کار خاص دیگری لازم نیست انجام دهید.خداوند مانع لغزش های انسان می گردد و همانند والدین که از فرزندان مراقبت می نمایند ، و از خطا های آنها چشم پوشی می کنند، بسیار مهربان است.نکته ای که بسیار مهم است ما باید یک قدم به طرف خدا قدم برداریم تا خدا صد ها قدم بر دارد .همانند دانه گندمی که با کاشت آن ، صد ها دانه دیگر حاصل می شود.

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

نقش شیطان

سوالی که مطرح است اینکه نقش شیطان در زندگی چیست.شیطان نیز مانند سایر مخلوقات خداوند تحت ولایت حق تعالی است. شیطان نقش دور کردن از خداوند را دارد. می توان شیطان را به سگ خانه ی حق تشبیه کرد، که اگر فردی خودی و نزدیک به حق تعالی بود با او کاری ندارد ولی کسانی  که تحت ولایت شیطان قرار می گیرند ، تا مرحله نابودی او را هدایت می کند. 

   انسان وقتی در مقام کن قرار می گیرد ، تا به هدف خود نرسد آنرا تعقیب می کند.این هدف اگر الهی باشد باعث نزدیک شدن به خدا و دوری از شیطان می گردد.چنانچه هدف غیر الهی باشد، گویند که شیطانی است.

   شیطان نقش معرفی دارد و انسان را به کاری وادار نمی کند.خود انسان است که مجری اوامر شیطان است. شیطان نقش وسوسه گری هوای نفس را دارد.در روز قیامت نیز به بندگان می گوید که من ترا مجبور به کاری نکردم . برای رسیدن به هدف شیطانی ، ابتدا در فکر و عقیده تزلزل بوجود می آورد و انسان را دچار شک می سازد.تا اینکه انسان در حالت استدراج قرار گیرد و به تدریج آماده پذیرش هدف باطل قرار گیرد و نهایتا کار خلاف را انجام دهد. 

   در مقابل این همه نعمتها یی که خداوند به انسان داده است ، وجود شیطان بسیار نا چیز است.حتی اگر شیطان هم نبود ، انسان خطا می کرد. نقش شیطان تحریک انسان و توجیه آن برای آدمی است. افراد قبل از اینکه کاری را انجام دهند ، باید آن را بپذیرند .شمر وقتی امام حسین را شهید می کند ، قربه الی الله است.وقتی ابن ملجم ، حضرت علی را به شهادت می رساند، می گوید که می خواهم بدترین فرد روی زمین را بکشم، که حضرت می گویند بزودی کشته می شوی. 

    شیطان نقش فرستنده امواج و انسان نقش گیرنده آنرا دارد.تا زمانی که انسان گیرنده را در جهت امواج شیطانی تنظیم نکند ، شیطان موجی نمی فرستد که انسان  بهره مند شود. ولی اگر گیرنده را در جهت امواج الهی قرار دهیم، امواج نورانی بر قلب و دل انسان وارد می شود.در این موقع است که خانه دل ، خانه حق می گردد.

     به نظر می رسد که شیطان به کلیه عوامل غیر درونی گفته می شود که باعث هلاکت روحی و جسمی انسان می گردد

 اگر به دقت بنگریم متوجه می شویم که کلیه دستورات اسلا م در خصوص حرام و حلال بودن، آنهایی هستند که لطماتی و حسناتی برای جسم و روح انسان دارد . تا زمانی که از  شیطان تبعیت  نشود ، ا نسان در پناه حق تعالی به زندگی در کمال آرامش ادامه می دهد.

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

اسم اعظم

در اصول کافی آمده است که اسم اعظم دارای هفتاد و سه حرف است. یک حرف آنرا آصف بن برخیا می دانست.دو حرف آنرا حضرت عیسی و چهار حرف آنرا حضرت  موسی ، هشت حرف آنرا حضرت ابراهیم، پانزده حرف آنرا حضرت نوح و بیست و پنج حرف آنرا حضرت آدم و هفتاد و دو حرف آنرا حضرت محمد می دانست. 

   اگر اسم اعظم را حق تعالی بطور کامل بدانیم، آنگاه فرق حضرت حق و حضرت محمد ، همان فرق احد و احمد است که در یک میم فرق است. به نظر می رسد تجلی اسم اعظم در صحرای کربلا که 72 یاران او بعلاوه امام حسین که جمعا 73 می شوند ، جلوه گری کرده است. نقل است که در آخر الزمان مردم سالک دور نور امام حسین حلقه می زنند و توجهی به حور العین ندارند .لذا به نظر می رسد که نور حق در نور امام حسین تجلی کرده است. لذا برای شناخت اسم اعظم، شناخت امام حسین ضروری است. بعلاوه حرف میم کنایه به معراج پیامبر گرامی است که در آن سفر به دیدار حق تعالی تا حد امکان نزدیک می شود و خداوند متعال از طریق ولایت به زبان حضرت علی با حضرت محمد صحبت می کند.

  نقل است که قرآن در سوره اخلاص ، خلاصه شده است ، که اگر تعداد حروف آنرا با رعایت تشدید بشماریم هفتاد و دو حرف می باشد. بنا بر این برای شناخت قرآن ، باید سوره اخلاص که در نماز بعد از حمد خوانده می شود، بشناسیم. همچنین نقل است که حضرت علی نقطه حرف "ب" آیه بسم الله الرحمن الرحیم است.این دلالت بر این است که هر حرف با حرکت ممتد نقطه ایجاد می شود.لذا برای شناخت قرآن که تجلی کامل حق است، باید امام زمان را شناخت.بدیهی است نزدیکی به آنها ، مجهز شدن به صفات الهی است.در حقیقت به خدا نزدیک شدن است.

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

حب مقام

حق تعالی برای رفع نیاز های مادی و اجتماعی و شخصی افراد جامعه غرایضی قرار داده است، که همگی ریشه در نفس انسان دارد.در جوانی نفس در شهوت به اوج خود می رسد و اسلام با ازدواج این قوای شهوانی را کنترل می نماید. در سنین بالا قوه دیگری که خود را تا هلاکت انسان رها نمی کند، قوه حب مقام است.

    همانطوریکه قوه شهوت در کسانی که هنوز ازدواج نکرده اند قابل کنترل است ، قوه حب مقام نیز در کسانی که هنوز طعم و لذت آنرا نچشیده اند قابل کنترل است. 

    سوالی که مطرح است اینکه چگونه می توان قوه حب مقام را کنترل و آنرا در مسیر صحیح قرار داد، بطوریکه بتوان از نقطه نظرات فرد در جهت بهبود امور استفاده کرد. 

    راه اساسی ، تزکیه نفس است و اینکه ماهیت دنیا برای فرد روشن شود .همانند معصومین که ماهیت گناه را می دیدند یا افراد معمولی که نسبت به نجاسات شناخت دارند و لذا از انجام یا خوردن آن دوری می کنند. 

   نفس انسان اگر در مقام کن قرار بگیرد و چیزی را طلب کند ، تا رسیدن به آن به هر طریق ممکن تلاش می کند تا به هدف خود برسد. لذا چنانچه نفس انسان در مقام کن قرار گیرد ، تا وجود انسان را متلاشی نکند ، دست بر دار نمی باشد.چنانچه در هر شهر و اداره و کشور مراکزی مشخص شود که افراد، بالاخص مدیران جامعه و نخبگان خود را تخلیه فکری و روحی کنند و فرصت ابراز وجود  و ارایه نقطه نظرات خود کنند ، شاید بتوان این معضل اجتماعی حب مقام را تحت کنترل در آورد.در غیر اینصورت ، چنانچه اهل تزکیه نفس نباشند، ممکن است بطور مستقیم یا غیر مستقیم به مقابله با شرایط موجود بپردازند.متاسفانه با تغیر دولت ها، تعدادی از افرادی که در دولت قبل صاحب تجربه شده اند، تعویض و افراد هم فکر با دولت جدید سر کار می آیند.اگر چه تغیر ات  در سطح کلان طبیعی است. ولی شاهد تغیراتی از بالا تا پا یین هستیم، که این کار باعث نا رضایتی و کند شدن امور می شود.به نظر می رسد که مدیریت ها باید قانون مند و بر اساس صلاحیت و توانایی و تقوا افراد وا گذار گردد و نظارت عمومی و قانونی بر عملکرد آنها اعمال گردد.

 در بعضی از کشور ها به بهترین پیشنهاد و انتقاد سازنده جوایز ارزشمند اهدا می شود.انتقاد باعث شناسایی عیب و سپس علاج آن می گردد.مدیران می توانند اطاق فکری از مدیران قبل خود ایجاد و  از نقطه نظرات آنها استفاده کنند.

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

حیات دایمی

  کسانی که ولایت دارند ، می توانند مسایلی که از طرف حق تعالی ابلاغ شده است به مردم باز گو و تفسیر و توضیح مطالب برای مخاطبین دارند.آنها حق ندارند که بدعت و مطالب تازه ای که خلاف اصول و شرع مقدس باشد اضافه کنند.

  خداوند در سوره عنکبوت می فرمایند که زندگی در این دنیا بازی و سر گرمی است و زندگی واقعی در آخرت است.کودک در ابتدای تولد که هنوز آلوده به دنیا نشده است، بسیار علاقه به اسباب بازی های گوناگون است . هر چه بزرگتر می شود نوع آن عوض می شود.در سن بلوغ ، سرگرمی او تشکیل خانواده و تلاش جهت تامین ارزاق برای تداوم حیات است.پس از اینکه توان بدنی او رو به کاهش می رود ، خواسته های روحی اوج می گیرد. حرص و طمع و مال اندوزی در او غلبه می کند .همانند کودکی که همواره می خواهد اسباب بازی بیشتری داشته باشد .اگر کودک خانه های کوچک با وسایل خود می سازد و سپس خراب و آنرا رها می کند ، بزرگترها نیز با کار و تلاش خانه های محکم تری با آجر و شن می سازند و پس از مرگ آنها را رها می سازند.

  اینکه گفته می شود که زندگی واقعی در آخرت است ، به نظر می رسد که نیاز های مادی در عالم آخرت برای هر کس تامین است و لازم نیست که دنبال امورمادی بود.زندگی واقعی عبادت و ستایش حق تعالی در بهشت می باشد.

    در عالم رحم ،  جسم مراحل تکامل جسمانی و در عالم طبیعت تکامل جسمانی و روحانی را طی می کند.در عالم برزخ ، روح  در بدن مثالی منتظر می گردد تا عالم قیامت بپا گردد و زندگی دایمی شروع گردد.در حقیقت حیات انسان با صور گوناگون از عالم ذر شروع و با طی عالم های گوناگون به عالم قیامت ختم می شود.

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

خداوند متعال در چند چیز تجلی کامل دارد.

1 )قرآن مجید

2 )جهان هستی 

3 )انسانهای کامل

   با عنایت به اینکه چهارده معصوم انسانهای کامل هستند. لذا گرامی داشت آنها در بیان و عمل لازم است.  متاسفانه افرادی به عمد یا سهوا آنها رابه نادرست بیان می کنند که به پا ره ای  از آنها می پردازیم.دشمنان ولایت متاسفانه، کلمات  نا درست را بین عوام  و مردم رایج کرده اند.لذا در بکار بردن آنها باید پرهیز شود.

1 )کوچه علی چپ

2 )علی بونه گیر 

3 )دراز علی

4 )علی ورجه

5 )علیه بجای علی 

6 )فاطیه بجای فاطمه

7 )زریه جای زهرا

8 )مملی بجای محمد

9 )مش مندلی بجای مشهدی محمدعلی


  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

اندیشه

تمایز انسانها بر اساس تقوا است. اما تقوا چیست. برای پاسخ به آن باید نکاتی را در خصوص اندیشیدن و چگونه اندیشیدن ارایه نمود.انسانها تو سط عقل  همواره در حال اندیشیدن به مسایل و مطالب مختلف هستند.تمایز انسانها در حقیقت به چگونه اندیشیدن به جهان هستی است . چنانچه چگونه اندیشیدن را در عالم طبیعت منعکس گردد، ماهیت افراد و تفکرات آنها مشخص می شود.افراد در دنیای طبیعت امکان مخفی کردن درون خود را دارند ولی در عالم قیامت درون و برون بر همه آشکار می گردد. با علم و فن منطق می توان به چگونه اندیشیدن پرداخت.

    عقل وسیله ای است که حقایق جهان هستی برای انسان آشکار می گردد.در حقیقت عقل ، پیامبر حق تعالی می باشد و پیام آور حق می باشد.به کمک عقل می توان اندیشید و به حقایق هستی پی برد.

   اینکه گفته می شود ، بعضی افراد بی تفاوت هستند غلط می باشد.در حقیقت درون خود را ارایه نمی دهند.افرا د توسط درون و اندیشه خود مشخص می شوند. 

مولانا می گوید

دل را ز خود بر کنده ام

با  چیز  دیگر  زنده ام

عقل و دل و اندیشه را

از بیخ و بن سوزیده ام

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

ذکرهای آرامش دهنده:

برای هر ترسی: لا اله الا الله

برای هر غم و اندوهی: ما شاء الله

برای هر نعمتی: الحمدالله

برای هر آسایشی: شکراً لله

برای هر چیز شگفت آوری: سبحان الله

برای هر گناهی: استغفر الله

برای هر مصیبتی: انا لله و انا الیه راجعون

برای هر سختی و دشواری: حسبی الله

برای هر قضا و قدری: توکلتُ علی الله

برای هر دشمنی: اعتصمتُ بالله

برای هر کار و تلاشی: لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم


علت نمازهای روزانه از زبان رسول خدا‌‌(صلی الله علیه واله):

*چرا نمازصبح میخوانیم؟

صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان میماند.

‌*چرانمازظهرمیخوانیم؟

ظهر، همه عالم تسبیح خدا می گویند زشت است که امت من تسبیح خدانگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که دراین ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه میشود.

*چرا نمازعصر میخوانیم؟

عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستورخداییم.

*چرا نماز مغرب میخوانیم؟

مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نمازمی خوانیم.

*چرا نماز عشا میخوانیم؟

انواع قلب


بیست نوع قلبی که در قرآن ذکر شده است:


القلب السلیم: و آن قلبی است مخلص برای خدا و خالی از کفر و نفاق و هرگونه پستی . 

{ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ }


القلب المنیب: و آن قلبی است که همیشه در حال برگشت و توبه به سوی خدا و از آن سو ثابت و پابرجاست بر طاعت خدا .{ مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ }


القلب المخبت: و آن قلبی است فروتن و آرام به ذکر خدا .{ فتُخْبِتَ لَهُ قلُوبُهُمْ }


القلب الوجل: و آن قلبی است که از یاد خدا می لرزد که مبادا عمل وی به درگاه خدا قبول نشود و از عذاب خدا نجات نیابد .{ وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ }


القلب التقی: و آن قلبی است که به احکام خدا احترام می گذارد .{ ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ }


القلب المهدی: و آن قلبی است که تسلیم امر خدا و راضی به قضا و قدر پروردگار است .{ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ }


القلب المطمئن: و آن قلبی است که با یاد خدا و توحیدش آرام می گیرد .{ وتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّه }


القلب الحی: و آن قلب زنده ای است که از شنیدن داستان های امت های گذشته که با گناه و طغیان هلاک شدند پند و اندرز می گیرد .{ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ }


القلب المریض: و آن قلبی است که دچار بیماری شک و نفاق شده و مبتلا شده به فسق و فجور و شهوت های حرام .

{ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ }


القلب الأعمى: و آن دل کوری است که حق را نمی بیند و در نتیجه پند و اندرز نمی گیرد .

{ وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ }


القلب اللاهی: و آن دلی است که از قرآن غافل و مشغول لهو و لعب و شهوت های دنیاست .

{ لاهِیَةً قُلُوبُهُمْ }


القلب الآثم: و آن دلی است که گواهی حق را کتمان می کند و می پوشاند .

{ وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ }


القلب المتکبر: و آن دل مغرور و متکبری است که از توحید و طاعت خداوند رویگردان است ، زورگو و جبار است به خاطر ظلم و طغیان .

{ قلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ }


القلب الغلیظ: و آن دلی است که عطوفت و رحمت و رأفت از آن برداشته شده .

{ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ }


القلب المختوم: و آن قلبی است که هدایت را نمی شنود و تعقل نمی کند .

{ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ }


القلب القاسی: و آن دلی است که به عقیده و ایمان نرم نمی شود و وعظ و ارشاد در آن تأثیری ندارد و از یاد خداوند رویگردان است .

{ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً }


القلب الغافل: و آن قلبی است که مانع ذکر و یاد پروردگار است و هوا و هوسش را بر طاعت حق تعالی ترجیح می دهد .

{ وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا }


الَقلب الأغلف: و آن دلی است که پوشیده شده است به طوری که اقوال و فرمایشات رسول اکرم صلى الله علیه و آله در آن نفوذ و رسوخ نمی کند .

{ وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ }


القلب الزائغ: و آن قلبی است که از حق و حقیقت اعراض می کند .

{ فأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ }


القلب المریب: و آن قلبی است که در شک و شکوک متحیر و سرگردان است .

{ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ }


اللهم إجعل قلوبنا من القلوب السلیمة المطمئنة البیضاء.. وثبتنا على الهدى والایمان


خدایا قلبهای مارا قلب سلیم ومطمئن ودرحال توبه وبرگشت به خدا و…بهترین قلبها قراربده ومارا بر هدایت وایمان ثابت قدم نگه دار.


خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرارداد.


دعاهای بسیار خوب از قرآن 


اگه فرزند صالح میخوای:

رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ 

رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ 


اگه میترسی قلبت گمراه بشه:

رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّاب


اگه میخوای شهید از دنیا بری:

رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ 


اگه غم و غصه ی بزرگی داری:

حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ 


اگه میخوای خودت و فرزندانت پایبند نماز باشید:

رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ 


اگه میخوای همسر و فرزندانت بهت وفادار باشن:

رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا 


اگه خونه ی خوب میخوای:

رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبَارَکًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِین


اگه میخوای شیطان ازت دور باشه:

رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ 


اگه از عذاب جهنم میترسی:

رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا 


اگه میترسی خدا اعمالت رو قبول نکنه:

رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ 


اگه ناراحتی:

إنما أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللَّه 


هدیه سفرهای الهی

مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و عرض کرد آیا به من اجازه میدهید که آرزوی مرگ بکنم؟


حضرت فرمود: مرگ چیزی است که چاره ای از آن نیست و مسافرتی است طولانی که سزاوار است برای کسی که بخواهد به این سفر برود ده هدیه با خود ببرد.(ایا هدایا را اماده کردی)


پرسید آن هدایا کدامند؟


رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

1- هدیه عزرائیل 

۲- هدیه قبر

۳- هدیه نکیر و منکر 

4- هدیه میزان

۵- هدیه پل صراط

۶- هدیه مالک (خزانه دار جهنم)

7- هدیه رضوان (خزانه دار بهشت)

۸- هدیه پیامبر

۹- هدیه جبرئیل

۱۰- و هدیه خداوند متعال


اما هدیه عزائیل چهار چیزاست :

۱. رضایت حق داران.

 ۲. قضای نمازها.

 ۳. اشتیاق به خداوند.

 ۴.آرزوی مرگ.


اما هدیه قبر چهار چیزاست :

۱. ترک سخن چینی. 

۲. استبراء. 

۳. تلاوت قرآن. 

۴. نماز شب.


اما هدیه نکیر و منکر چهار چیزاست :

۱. راستگویی.

 ۲. ترک غیبت.

 ۳. حق گویی. 

۴. تواضع در برابر همه


اما هدیه میزان چهار چیزاست :

۱. فرو خوردن خشم. 

۲. تقوای راستین. 

۳. رفتن به سوی جماعت.

 ۴. دعوت به سوی آمرزش الهی


اما هدیه صراط چهار چیزاست :

۱. اخلاص عمل.

 ۲. زیاد به یاد خدا بودن. 

۳. خوش اخلاقی.

 ۴. تحمل کردن آزار دیگران



اما هدیه مالک(خزانه دار جهنم) چهار چیزاست :

۱. گریه از ترس خداوند.

 ۲. صدقه مخفی.

 ۳.ترک گناهان. 

۴.خوش رفتاری با پدر و مادر


اما هدیه رضوان(خزانه دار بهشت) چهار چیزاست :

۱. صبر در ناملایمات.

 ۲. شکر بر نعمت.

 ۳انفاق مال در راه اطاعت خداوند.

 ۴.رعایت امانت در مال وقفی


اما هدیه رسول اکرم(ص) چهار چیزاست :

1. دوست داشتن او. 

۲. پیروی از سنت او.

 ۳. دوست داشتن اهل بیت او.

4. زبان را از بدی ها حفظ کردن



اما هدیه جبرئیل چهار چیزاست :

۱. کم حرف زدن. 

2.کم خوردن.

 3. کم خوابیدن. 

4. مداومت بر حمد


اما هدیه خداوند متعال چهار چیزاست :

۱. امر به نیکی.

 ۲. نهی از بدی.

✅۳. نصیحت و خیر خواهی برای مردم.

✅۴. و مهربانی کردن با همه


منبع : کتاب المواعظ العددیه. احادیث ده گانه.





بهترین زیبایی های خلقت


زیباترین کلام:بسم الله

زیباترین تکیه گاه:خدا

زیباترین دین:اسلام

زیباترین خانه:کعبه

زیباترین بانگ:تکبیر

زیباترین آواز:اذا

زیباترین ستون:نماز

زیباترین معجزه:قرآن

زیباترین سوره:حمد

زیباترین قلب:یاسین

زیباترین عروس:الرحمن

زیباترین محافظ:آیةالکرسی

زیباترین عمل:عبادت

زیباترین زیارت:خانه خدا

زیباترین منزل:بهشت

زیباترین مهاجر:هاجر

زیباترین صابر:ایوب(ع)

زیباترین معمار:ابراهیم(ع)

زیباترین قربانی:اسماعیل(ع)

زیباترین مولود:عیسی(ع)

زیباترین جوان:یوسف(ع)

زیباترین انسان:پیامبراسلام

زیباترین پارسا:علی(ع)

زیباترین مادر:زهرا(س)

زیباترین مظلوم:امام حسن مجتبی(ع)

زیباترین شهید:امام حسین(ع)

زیباترین ساجد:امام سجاد(ع)

زیباترین عالم:امام محمدباقر(ع)

زیباترین استاد:امام صادق(ع)

زیباترین زندانی:امام کاظم(ع)

زیباترین غریب:امام رضا(ع)

زیباترین فرزند:امام جواد(ع)

زیباترین راهنما:امام هادی(ع)

زیباترین اسیر:امام حسن عسکری(ع)

زیباترین منتقم:امام زمان(عج)

زیباترین عمو:حضرت عباس(ع)

زیباترین عمه:حضرت زینب(ع)

زیباترین سرباز:علی اکبر(ع)

زیباترین غنچه:علی اصغر(ع)

زیباترین شب سال:شب قدر 

زیباترین سفر: حج 

زیباترین محل تولد:کعبه

زیباترین لباس: احرام

زیباترین ندا: فطرت 

زیباترین سرانجام: شهادت 

زیباترین جنگ: نفس عماره

زیباترین ناله: نیایش

زیباترین اشک: اشک از توبه

زیباترین حرف: حق

زیباترین حق: گذشت 

زیباترین نیکی: به پدرومادر

زیباترین آغوش: آغوش مادر

زیباترین رحمت: باران

زیباترین سرمایه: زمان

زیباترین لحظه: پیروزی

زیباترین کلمه: محبت

زیباترین یادگاری: نیکی

زیباترین عهد: وفا

زیباترین دوست: کتاب

زیباترین کتاب: قرآن 

زیباترین زینت: ادب

زیباترین روزهفته: جمعه

زیباترین خاک: تربت کربلا

زیباترین ابزار: قلم

زیباترین روزسال: مبعث

 زیباترین بیابان: عرفات

 زیباترین مزار: شش گوشه

زیباترین شعار: صلوات

زیباترین قبرستان: بقیع

زیباترین زمین: کربلا

زیباترین آرزو: فرج مهدی

 زیباترین پایان: التماس دعا



نامه ای به خدا

نامه خواندنی نظر علی طالقانی به خدا


این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدین‌شاه طلبه ای در مدرسه مروی تهران بود و بسیار بسیار انسان فقیری بود. شبی از شدت تهی دستی و گرفتاری به این فکر می افتد که بالاخره چه باید کرد؟ آیا به مراجع تقلید وقت روی آورم؟ یا نامه‌ای به شاه نوشته و از او کمک بخواهم؟ یا به امیر المومنین توسل جویم و از فقرم به او شکایت برم؟ سرانجام شب را تا نزدیک سپیده در فکر سپری میکند و به این نتیجه میرسد که نباید به انسانها مراجعه کنم و تنها راه این است که نامه‌ای به خدا بنویسم و خواسته های خود را بصورت کتبی از او بخواهم. به همین جهت خالصانه و در اوج اعتماد و امید به خدا، نامه‌ای به درگاه خدای متعال نوشت که نامه او در موزه گلستان تهران تحت عنوان «نامه‌ای به خدا» نگهداری می شود.

مضمون نامه:

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت جناب خدا!

سلام علیکم

اینجانب بنده شما هستم. از آنجا که شما در قرآن فرموده اید:«و ما من دایه فی الارض الا الله رزقها؛ هیچ موجود زنده‌ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده من است» من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما در روی زمین. و در جای دیگر قرآن فرموده‌اید: «ان الله لا یخلف المیعاد؛ مسلما خدا خلف وعده نمیکند»

بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم:

- خانه‌ای وسیع

- همسری زیبا و متدی

- یک خادم

- یک کالسکه و سورچی

- یک باغ

- مقداری پول برای تجارت

لطفا پس از هماهنگی به من اطلاع دهید.

مدرسه مروی - حجره شماره 16 - نظرعلی طالقانی

نظر علی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر میکند که نامه را کجا بگذارم؟ میگوید مسجد خانه خداست. پس به مسجد امام در بازار تهران (مسجد شاه آن زمان) میرود و نامه را در سوراخی در دیوار مسجد قایم می‌کند و با خودش میگوید: حتما خدا پیدایش میکندو به مدرسه بازمی‌گردد.

فردای آن روز، ناصرالدین شاه با درباری‌ها میخواستند به شکار بروند. کاروان او از جلوی مسجد میگذشت. از آنجا که به قول پروین اعتصامی:

نقش هستی نقشی از ایوان ماست               آب و باد و خاک سرگردان ماست

ناگهان به اذن خداوند، باد تندی شروع به وزیدن میکند و نامه نظرعلی را روی پای ناصر الدین‌شاه می‌اندازد. ناصرالدین شاه نامه را میخواند و شکار را کنسل کرده دستور میدهد کاروان به کاخ برگردد. او یک پیک به مدرسه مروی می‌فرستد و نظرعلی را به کاخ فرا‌می‌خواند. وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند، دستور میدهد همه وزرایش جمع شوند و می‌گوید: «نامه‌ای را برای خدا نوشته بودند، ایشان به ما حواله فرمودند. پس ما هم باید انجامش دهیم»

و دستور میدهد همه خواسته ‌های نظرعلی یک به یک اجرا شود.


هفت حرف

چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟

«ث ، ج ، خ ،ز ، ش ، ظ ،ف» 

قیصر روم برای یکی از خلفای بنی عباس ، در ضمن نامه ای نوشت :«ما در کتاب انجیل دیده ایم که هرکس از روی حقیقت سوره ای بخواند که خالی از هفت حرف باشد ، خداوند جسدش را بر آتش دوزخ حرام میکند ، و آن هفت حرف عبارتند از :«ث ، ج ، خ ،ز ، ش ، ظ ،ف» ما هر چه بررسی کردیم ، چنین سوره ای را در کتاب های تورات و زبور وانجیل نیافتیم ، آیا شما در کتاب آسمانی خود ، چنین سوره ای را دیده اید؟» خلیفه عباسی دانشمندان را جمع کرد ، واین مساله را با آنها در میان گذاشت، آنها از جواب آن درماندند، سر انجام این سوال را از امام هادی (علیه السلام) پرسیدند آن حضرت در پاسخ فرمودند: آن سوره ، سوره «حــمد» است ، که این حروف هفتگانه در آن نیست .


پرسیدند : فلسفه ی نبودن این هفت حرف ، در این سوره چیست؟


فرمودند : حرف «ث» اشاره به «ثبور»(هلاکت) 

و حرف «ج» اشاره به «جحیم» (نام یکی از درکات دوزخ) 

و حرف «خ» اشاره به «خبیث» (ناپاک) و حرف «ز» اشاره به «زقوم» (غذای بسیار تلخ دوزخ) 

و حرف «ش»اشاره به«شقاوت»(بدبختی)

و حرف «ظ» اشاره به «ظلمت» (تاریکی) 

و حرف «ف» اشاره به «آفت» است.



خلیفه ، این پاسخ را برای قیصر روم نوشت ، قیصر پس از دریافت نامه ، بسیار خوشحال شد، و به اسلام گروید، و در حالی که مسلمان بود از دنیا رفت



انسانها در زمان تولد پاک  به عالم طبیعت پا می گذارند .ولی متاسفانه با گذشت زمان روح انسان آلوده و ناپاک می گردد.با چند نوبت اقامه نماز در هر روز ، انسان همانند شستن بدن از آلودگی های روزمره ، روح خود را با ارتباط با حق تعالی آرام و تمیز می نماید. نقل است که می گویند ، اگر می خواهی حرف درست را بفهمی از بچه سوال کن.زیراکودک زیاد آلوده به دنیا نشده است. 

   انسانهای کوچک همانند آبهای استخر ، آبهای حوض و انسانهای بزرگ همانند دریا و اقیانوس از آب هستند. در حالت عادی آب راکد و دست نخورده، آرام و تمیز است.بطوریکه وقتی آنرا نگاه می کنی بسیار شفاف است.چنانچه آنرا بهم بزنی ، لجن ها با آب مخلوط و آنرا کدر می کند. ولی دریا بخاطر وجود نمک و وسعت آن هر قدر هم بهم بخورد ، باز آنرا پاک می بینی. 

   درون انسانها نیز با گذشت زمان ، اگر تزکیه و مراقبت نشود ، دچار آلودگی های بسیار می شود.ولی از آنجا یی که خداوند ستار العیوب است ، چهره واقعی و درون انسانها مخفی می ماند و برای تداوم زندگی و معاشرت با یکدیگر لازم است که مردم از درون یکدیگر خبر نداشته باشند.بعضی اوقات که صحنه در گیری و منازعه و یا امتحان های گوناگون پیش می آید ، انسانها با عکس العمل های خود مقداری از درون خود را بیرون می ریزند و آشکار می شود. 

   البته ظاهر افراد، نیز حکایت از درون و تفکر افراد دارد، که شرط لازم است ولی کافی نمی باشد.بعضا ممکن است از غفلت و نا آگاهی باشد. عده ای هم ممکن است به کارهای خوب دست بزنند و بتوانند برای مدتی مردم را فریب دهند ولی این کار تداوم ندارد.همانند انسان دروغگو که بالاخره با توجه به فراموشی امور روزمره، پس از گذشت زمان حقایق روشن و دروغ او معلوم می گردد. 

   صفات حیوانی در انسان ، در جانوران گوناگون تجلی دارد.مثلا خوک نماد بی غیرتی و متقابلا خروس نماد تجلی صفت غیرت است.بطوریکه اگر خروس دیگر به مرغ او نزدیک شود ، به دفاع می پردازد.یا اینکه طاووس تجلی زیبایی است.یا وفاداری سگ به ارباب خود مشهور است. در مقابل روح بزرگ پیامبران و صفات متعالی امام زمان ، در انسان تجلی دارد. انسان با مراقبت از نفس خود می تواند ، صفات نیک را تقویت و صفات زشت را مهار کند.














  • علی رجالی