رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۱۵ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

بو علی با اسب می رفت در سفر          تا امان باشد ز شر و هر خطر

بین ره ایستاد از بهر صلاه                     تا که جانش را دهد آب حیات

 گوشه ای  افسار اسب خود نهاد            کاه و جو از بهر او قدری ستاد

مردکی آمد ز ره با یک الاغ                   او به ظاهر لات بود و قلچماق

در کنار اسب ، او خر را ببست                تا خورد کاه و جوی از آنچه هست

بو علی گفتا بکن دور این الاغ                  چون لگد ها  می زند بر پا و ساق

صاحب خر تفره رفت از صحبتش                 ناگهان آمد لگد بر قامتش

دید لنگان می رود  ، بیچاره خر                               کرد سینا را دچار درد سر 

نزد قاضی رفت از بهر خرش                                 بلکه گیرد حق آنرا از برش 

بود شاکی از سکوت بو علی                 گفت قاضی، کر بود  شاید کمی

گفت در پاسخ، که او سالم بود                در سخن با  یک دگر ،عالم بود

در خصوص بستن حیوان بگفت                دور کن آنرا ز اسب و او بخفت

گفت سینا، من نیم کر یا که لال              پا سخ ابله سکوت است، نی جدال

گر رجالی شرح نادان را بگفت               حکمتی را در حقیقت او شکفت



  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

اندیشه

تمایز انسانها بر اساس تقوا است. اما تقوا چیست. برای پاسخ به آن باید نکاتی را در خصوص اندیشیدن و چگونه اندیشیدن ارایه نمود.انسانها تو سط عقل  همواره در حال اندیشیدن به مسایل و مطالب مختلف هستند.تمایز انسانها در حقیقت به چگونه اندیشیدن به جهان هستی است . چنانچه چگونه اندیشیدن را در عالم طبیعت منعکس گردد، ماهیت افراد و تفکرات آنها مشخص می شود.افراد در دنیای طبیعت امکان مخفی کردن درون خود را دارند ولی در عالم قیامت درون و برون بر همه آشکار می گردد. با علم و فن منطق می توان به چگونه اندیشیدن پرداخت.

    عقل وسیله ای است که حقایق جهان هستی برای انسان آشکار می گردد.در حقیقت عقل ، پیامبر حق تعالی می باشد و پیام آور حق می باشد.به کمک عقل می توان اندیشید و به حقایق هستی پی برد.

   اینکه گفته می شود ، بعضی افراد بی تفاوت هستند غلط می باشد.در حقیقت درون خود را ارایه نمی دهند.افرا د توسط درون و اندیشه خود مشخص می شوند. 

مولانا می گوید

دل را ز خود بر کنده ام

با  چیز  دیگر  زنده ام

عقل و دل و اندیشه را

از بیخ و بن سوزیده ام

 

 

 

اصطلاحات رایج

خداوند متعال در چند چیز تجلی کامل دارد.

1 )قرآن مجید

2 )جهان هستی 

3 )انسانهای کامل

   با عنایت به اینکه چهارده معصوم انسانهای کامل هستند. لذا گرامی داشت آنها در بیان و عمل لازم است.  متاسفانه افرادی به عمد یا سهوا آنها رابه نادرست بیان می کنند که به پا ره ای  از آنها می پردازیم.دشمنان ولایت متاسفانه، کلمات  نا درست را بین عوام  و مردم رایج کرده اند.لذا در بکار بردن آنها باید پرهیز شود.

1 )کوچه علی چپ

2 )علی بونه گیر 

3 )دراز علی

4 )علی ورجه

5 )علیه بجای علی 

6 )فاطیه بجای فاطمه

7 )زریه جای زهرا

8 )مملی بجای محمد

9 )مش مندلی بجای مشهدی محمدعلی

 

 

 

حیات دایمی

  کسانی که ولایت دارند ، می توانند مسایلی که از طرف حق تعالی ابلاغ شده است به مردم باز گو و تفسیر و توضیح مطالب برای مخاطبین دارند.آنها حق ندارند که بدعت و مطالب تازه ای که خلاف اصول و شرع مقدس باشد اضافه کنند.

  خداوند در سوره عنکبوت می فرمایند که زندگی در این دنیا بازی و سر گرمی است و زندگی واقعی در آخرت است.کودک در ابتدای تولد که هنوز آلوده به دنیا نشده است، بسیار علاقه به اسباب بازی های گوناگون است . هر چه بزرگتر می شود نوع آن عوض می شود.در سن بلوغ ، سرگرمی او تشکیل خانواده و تلاش جهت تامین ارزاق برای تداوم حیات است.پس از اینکه توان بدنی او رو به کاهش می رود ، خواسته های روحی اوج می گیرد. حرص و طمع و مال اندوزی در او غلبه می کند .همانند کودکی که همواره می خواهد اسباب بازی بیشتری داشته باشد .اگر کودک خانه های کوچک با وسایل خود می سازد و سپس خراب و آنرا رها می کند ، بزرگترها نیز با کار و تلاش خانه های محکم تری با آجر و شن می سازند و پس از مرگ آنها را رها می سازند.

  اینکه گفته می شود که زندگی واقعی در آخرت است ، به نظر می رسد که نیاز های مادی در عالم آخرت برای هر کس تامین است و لازم نیست که دنبال امورمادی بود.زندگی واقعی عبادت و ستایش حق تعالی در بهشت می باشد.

    در عالم رحم ،  جسم مراحل تکامل جسمانی و در عالم طبیعت تکامل جسمانی و روحانی را طی می کند.در عالم برزخ ، روح  در بدن مثالی منتظر می گردد تا عالم قیامت بپا گردد و زندگی دایمی شروع گردد.در حقیقت حیات انسان با صور گوناگون از عالم ذر شروع و با طی عالم های گوناگون به عالم قیامت ختم می شود

 

 

 

حب مقام

حق تعالی برای رفع نیاز های مادی و اجتماعی و شخصی افراد جامعه غرایضی قرار داده است، که همگی ریشه در نفس انسان دارد.در جوانی نفس در شهوت به اوج خود می رسد و اسلام با ازدواج این قوای شهوانی را کنترل می نماید. در سنین بالا قوه دیگری که خود را تا هلاکت انسان رها نمی کند، قوه حب مقام است.

    همانطوریکه قوه شهوت در کسانی که هنوز ازدواج نکرده اند قابل کنترل است ، قوه حب مقام نیز در کسانی که هنوز طعم و لذت آنرا نچشیده اند قابل کنترل است. 

    سوالی که مطرح است اینکه چگونه می توان قوه حب مقام را کنترل و آنرا در مسیر صحیح قرار داد، بطوریکه بتوان از نقطه نظرات فرد در جهت بهبود امور استفاده کرد. 

    راه اساسی ، تزکیه نفس است و اینکه ماهیت دنیا برای فرد روشن شود .همانند معصومین که ماهیت گناه را می دیدند یا افراد معمولی که نسبت به نجاسات شناخت دارند و لذا از انجام یا خوردن آن دوری می کنند. 

   نفس انسان اگر در مقام کن قرار بگیرد و چیزی را طلب کند ، تا رسیدن به آن به هر طریق ممکن تلاش می کند تا به هدف خود برسد. لذا چنانچه نفس انسان در مقام کن قرار گیرد ، تا وجود انسان را متلاشی نکند ، دست بر دار نمی باشد.چنانچه در هر شهر و اداره و کشور مراکزی مشخص شود که افراد، بالاخص مدیران جامعه و نخبگان خود را تخلیه فکری و روحی کنند و فرصت ابراز وجود  و ارایه نقطه نظرات خود کنند ، شاید بتوان این معضل اجتماعی حب مقام را تحت کنترل در آورد.در غیر اینصورت ، چنانچه اهل تزکیه نفس نباشند، ممکن است بطور مستقیم یا غیر مستقیم به مقابله با شرایط موجود بپردازند.متاسفانه با تغیر دولت ها، تعدادی از افرادی که در دولت قبل صاحب تجربه شده اند، تعویض و افراد هم فکر با دولت جدید سر کار می آیند.اگر چه تغیر ات  در سطح کلان طبیعی است. ولی شاهد تغیراتی از بالا تا پا یین هستیم، که این کار باعث نا رضایتی و کند شدن امور می شود.به نظر می رسد که مدیریت ها باید قانون مند و بر اساس صلاحیت و توانایی و تقوا افراد وا گذار گردد و نظارت عمومی و قانونی بر عملکرد آنها اعمال گردد.

 در بعضی از کشور ها به بهترین پیشنهاد و انتقاد سازنده جوایز ارزشمند اهدا می شود.انتقاد باعث شناسایی عیب و سپس علاج آن می گردد.مدیران می توانند اطاق فکری از مدیران قبل خود ایجاد و  از نقطه نظرات آنها استفاده کنند.

 

 

 

اسم اعظم

در اصول کافی آمده است که اسم اعظم دارای هفتاد و سه حرف است. یک حرف آنرا آصف بن برخیا می دانست.دو حرف آنرا حضرت عیسی و چهار حرف آنرا حضرت  موسی ، هشت حرف آنرا حضرت ابراهیم، پانزده حرف آنرا حضرت نوح و بیست و پنج حرف آنرا حضرت آدم و هفتاد و دو حرف آنرا حضرت محمد می دانست. 

   اگر اسم اعظم را حق تعالی بطور کامل بدانیم، آنگاه فرق حضرت حق و حضرت محمد ، همان فرق احد و احمد است که در یک میم فرق است. به نظر می رسد تجلی اسم اعظم در صحرای کربلا که 72 یاران او بعلاوه امام حسین که جمعا 73 می شوند ، جلوه گری کرده است. نقل است که در آخر الزمان مردم سالک دور نور امام حسین حلقه می زنند و توجهی به حور العین ندارند .لذا به نظر می رسد که نور حق در نور امام حسین تجلی کرده است. لذا برای شناخت اسم اعظم، شناخت امام حسین ضروری است. بعلاوه حرف میم کنایه به معراج پیامبر گرامی است که در آن سفر به دیدار حق تعالی تا حد امکان نزدیک می شود و خداوند متعال از طریق ولایت به زبان حضرت علی با حضرت محمد صحبت می کند.

  نقل است که قرآن در سوره اخلاص ، خلاصه شده است ، که اگر تعداد حروف آنرا با رعایت تشدید بشماریم هفتاد و دو حرف می باشد. بنا بر این برای شناخت قرآن ، باید سوره اخلاص که در نماز بعد از حمد خوانده می شود، بشناسیم. همچنین نقل است که حضرت علی نقطه حرف "ب" آیه بسم الله الرحمن الرحیم است.این دلالت بر این است که هر حرف با حرکت ممتد نقطه ایجاد می شود.لذا برای شناخت قرآن که تجلی کامل حق است، باید امام زمان را شناخت.بدیهی است نزدیکی به آنها ، مجهز شدن به صفات الهی است.در حقیقت به خدا نزدیک شدن است

 

 

 

نقش شیطان

سوالی که مطرح است اینکه نقش شیطان در زندگی چیست.شیطان نیز مانند سایر مخلوقات خداوند تحت ولایت حق تعالی است. شیطان نقش دور کردن از خداوند را دارد. می توان شیطان را به سگ خانه ی حق تشبیه کرد، که اگر فردی خودی و نزدیک به حق تعالی بود با او کاری ندارد ولی کسانی  که تحت ولایت شیطان قرار می گیرند ، تا مرحله نابودی او را هدایت می کند. 

   انسان وقتی در مقام کن قرار می گیرد ، تا به هدف خود نرسد آنرا تعقیب می کند.این هدف اگر الهی باشد باعث نزدیک شدن به خدا و دوری از شیطان می گردد.چنانچه هدف غیر الهی باشد، گویند که شیطانی است.

   شیطان نقش معرفی دارد و انسان را به کاری وادار نمی کند.خود انسان است که مجری اوامر شیطان است. شیطان نقش وسوسه گری هوای نفس را دارد.در روز قیامت نیز به بندگان می گوید که من ترا مجبور به کاری نکردم . برای رسیدن به هدف شیطانی ، ابتدا در فکر و عقیده تزلزل بوجود می آورد و انسان را دچار شک می سازد.تا اینکه انسان در حالت استدراج قرار گیرد و به تدریج آماده پذیرش هدف باطل قرار گیرد و نهایتا کار خلاف را انجام دهد. 

   در مقابل این همه نعمتها یی که خداوند به انسان داده است ، وجود شیطان بسیار نا چیز است.حتی اگر شیطان هم نبود ، انسان خطا می کرد. نقش شیطان تحریک انسان و توجیه آن برای آدمی است. افراد قبل از اینکه کاری را انجام دهند ، باید آن را بپذیرند .شمر وقتی امام حسین را شهید می کند ، قربه الی الله است.وقتی ابن ملجم ، حضرت علی را به شهادت می رساند، می گوید که می خواهم بدترین فرد روی زمین را بکشم، که حضرت می گویند بزودی کشته می شوی. 

    شیطان نقش فرستنده امواج و انسان نقش گیرنده آنرا دارد.تا زمانی که انسان گیرنده را در جهت امواج شیطانی تنظیم نکند ، شیطان موجی نمی فرستد که انسان  بهره مند شود. ولی اگر گیرنده را در جهت امواج الهی قرار دهیم، امواج نورانی بر قلب و دل انسان وارد می شود.در این موقع است که خانه دل ، خانه حق می گردد.

     به نظر می رسد که شیطان به کلیه عوامل غیر درونی گفته می شود که باعث هلاکت روحی و جسمی انسان می گردد

 اگر به دقت بنگریم متوجه می شویم که کلیه دستورات اسلا م در خصوص حرام و حلال بودن، آنهایی هستند که لطماتی و حسناتی برای جسم و روح انسان دارد . تا زمانی که از  شیطان تبعیت  نشود ، ا نسان در پناه حق تعالی به زندگی در کمال آرامش ادامه می دهد.

 

 

 

نجات و حفظ انسان

پیامبر گرامی می فرمایند چهار چیز با عث حفظ انسان می گردد.و توسط چهار چیز از بین می رود. 

1 - عقل :توسط غضب از بین می رود.

2 - دین : توسط حسد از بین می رود.

3 - حیا : توسط طمع از بین می رود.

4 عمل صالح : توسط غیبت از بین می رود.

  نقل است که انسان برای آدم شدن ، لازم است که امور زیر را رعایت کند.

1 - اگر غذا دیدی ، حلقت را حفظ کن و از کار حرام و غذای شبه نا ک پرهیز کن .

2 - اگر نماز خواستی بخوانی ، قلبت را حفظ کن تا امکان حضور پیدا کنی.

3 - اگر جایی رفتی ، چشمت را حفظ کن و از نگاه به نا محرم  و مال مردم دوری کن .

4 - اگر بین مردم رفتی، زبانت را حفظ کن و از سخن نا روا پرهیز کن .

  لازم به ذکر است که وقتی انسان طمع می کند و دست درازی به مال مردم می کند ، عزت خود را از دست می دهد.حیا مانند پرده ای است که باعث می شود انسان دچار گناه نگردد.همچنین دین همانند سپری است که نفس انسان را مهار می کند .انسان با حسادت به جنگ و مقابله با خدا می پردازد که  چرا این فضیلت را به دیگران داده ای و به من نداده ای .همانند شعله ای که در انبار پنبه زده می شود ، یکباره دین و آبرو را از بین می برد.چه خوب است انسانها بجای حسادت به دیگران ، خود سعی و تلاش کنند که از نظر مادی و معنوی ارتقا یابند.متاسفانه افراد می خواهند رهی که افراد سالیان متمادی طی کرده اند ،تا آبرو و عزت و جایگاهی بدست آورده اند یک شبه بدست آورند.چه بسا اگر انسان بجای حسادت به دیگران از خدا کمک بخواهد ، سریعتر و از راه صحیح به هدف خود برسد.

 با غیبت کردن اعمال خوب فرد به کسی که غیبت  از او شده است بر می گردد.و لذا اعمال صالح فرد از کارنامه حذف و به کارنامه دیگری منتقل می شود.با غضب است که جلوه ای از جهنم ایجاد می شود و شعله ای به پا می گردد و باعث عمل نا شایسته و بدون فکر می گردد.بدیهی است که پس از فرو کش کردن خشم و غضب ، فرد پشیمان از عمل خود می گردد که بعضا قابل جبران نیست.همانند آبی که روی زمین ریخته شود.لذا تصمیم گیری در حالت نا راحتی و غضب ، منجر به یک تصمیم درست و عقلا یی نمی گردد.چه خوب است که انسانها، قبل از هر حرکتی، در خصوص رسیدن به هدف خود فکر و بهترین راه را ترسیم و با قدم های مطمین حرکت نمایند.

   برای دوری از غفلت ، لازم است که انسان همواره  ذکری را به زبان آورد و همواره یاد خدا باشد.نقل است از آیت الله بهجت که چه کنیم که دچار خطا نشویم،.ایشان می فرمایند شما گناه نکنید، کار خاص دیگری لازم نیست انجام دهید.خداوند مانع لغزش های انسان می گردد و همانند والدین که از فرزندان مراقبت می نمایند ، و از خطا های آنها چشم پوشی می کنند، بسیار مهربان است.نکته ای که بسیار مهم است ما باید یک قدم به طرف خدا قدم برداریم تا خدا صد ها قدم بر دارد .همانند دانه گندمی که با کاشت آن ، صد ها دانه دیگر حاصل می شود.

 

 

 

بارداری

(ثواب بارداری زنان)

 

بعضی از بانوان از سختی بارداری خود می نالند، ویا از دادن شیر به فرزند خود به دلیل مشقّت و سختی، ممانعت می کنند، و می گویند که چه فایده ای دارد و شوهرمان این مشکلات ما را ندارد.

برای چه ما باید این کارها را انجام بدهیم، تا این قدر اذیت شویم؟

 

در جواب باید گفت که یکی از مهمترین و ارزشمندترین کارهایی که در اسلام مورد توجه ویژه قرار گرفته است، بارداری زنان و شیر دادن آنها بسیار با اهمیت است به طوری که پیامبر (صلی الله علیه وآله) اینگونه می فرماید:

 

« اِذا حَمَلَتِ المَرأَةُ کانَت بِمَنزِلَةِ الصّائِمِ القائِمِ المُجاهِدِ بِنَفسِهِ وَ مالِهِ فى سَبیلِ اللّه ، فَاِذا وَضَعَت کانَ لَها مِنَ الأَجرِ ما لا تَدرى ما هُوَ لِعِظَمِهِ، فَاِذا اَرضَعَت کانَ لَها بِکُلِّ مَصَّةٍ کَعِدلِ عِتقِ مُحَرَّرٍ مِن وُلدِ اِسماعیلَ ، فَاِذا فَرَغَت مِن رَضاعِهِ ضَرَبَ مَلَکٌ عَلى جَنبِها وَ قالَ : اِستَأنِفِى العَمَلَ، فَقَد غُفِرَ لَکِ »

( هنگامى که زن باردار مى شود ، همانند روزه دارِ شب زنده دار و مجاهدى است که با جان و مالش در راه خدا جهاد مى کند و هنگامى که فارق شود ، پاداشى دارد که نمى دانى عظمت آن چه قدر است و هنگامى که شیر بدهد ، در هر بار مکیدن ، پاداش آزاد کردن یکى از فرزندان اسماعیل (علیه السلام ) براى اوست و آن گاه که شیردادن تمام شود ، فرشته اى بر پهلوى او مى زند و مى گوید : عمل را از نو آغاز کن که بى تردید ، آمرزیده شدى)

 

(امالى صدوق، ص 496، ح 678)

 

 

 

 

حجاب از دید زن آلمانی

حجاب از دید زن آلمانی

 

خیلی دلم گرفته بود که با اینهمه فشن و برهنگی بازهم دلم آرام نمی گیرد و احساس میکنم که خودم را گم کرده ام و یا اینکه نه ارزش من در برهنه شدن نیست زیراکه همه با من از دیدی نگاه می کنند که گویی هیچ ارزیشی جز غرایض نفسی برایم بیش قایل نیستند.

 

من در بیمارستان نرس بودم و به نوبه خودم بیماران را تر خشک نموده ولی همیشه عصبی مزاج که گویی با همه قهرم , در قسمتی که من کار میکردم یکی از بیماران شیمایی که مرد جوان بود وجود داشت ولی از اینکه مسلمان و مقید به عبادت و نماز بود ازش خیلی خیلی بدم می آمد و تا جایکه از آزار دادنش لذّت می بردم.

 

او خیلی صبور , بردبار و متین بود و هیچگاه در برابر آزار و اذّیت من عکس العمل نشان نمی داد و روزی ازش سوال کردم که تو آدم هستی یا چیزی دیگر که با اینهمه فشار بازهم خودت را نمی بازی؟ در جواب گفت" من در حال امتحان پس دادن هستم تا دیده شود که اراده خداوند در چیست. گفتم امتحان؟ گفت آری امتحان.

 

ایشان مدت مدیدی بستری بود و مقید با عبادت و دعا و نیایش دو جلد کتاب داشت یکی قرآن و دیگری مفاتح که در خواندن آنها سخت مقید بود و سایر کتُب های دیگری را نیز مطالعه می کرد.

روزی گفتم که این کتابها با تو چه می کند که اینهمه سر حال هستی؟ گفت قرآن کلام الهی گفتم قرآن؟ گفت بلی گفتم به آلمانی هم چاپ شده است گفت بلی حتماً پیدایش کن , همان روز بعد از ختم کار در کتاب خانه ها آن را دنبال نموده و خریدم و در خانه صفحاتی را مطالعه نمودم ولی خیلی برایم سنگین بود رفتم دوش گرفتم ولی قلبم آرامش نداشت و دو باره به قرآن رو آورده و در برابر قرآن اولین کاری که کردم بدن برهنه ام را پوشاندم و ملافه ی بر سر کشیدم و قرآن را باز نمودم و دیدم که خواندن قرآن چه قدر آسان است.

 

فردا برای ملاقات بیماران وارد بیمارستان شدم و اولین بار به دیدن بیمار شیمیایی رفته و سلام نمودم گفت چه خبر؟ گفتم از هرکه مسلمان هست متنفرم گفت اشکال ندارد , درست می شود گفتم چه درست میشود گفت که به ظاهر تو خودت را گم کرده ی و ان شالله که روزی خودت را خواهی یافت. گفتم یعنی چه؟ گفت بازهم اگر قرآن را باز کردی بدنت را بپوشان , گفتم تو از کجا میدانی؟ گفت امتحانش کن حتماً گم شده ات را بدست خواهی آورد.

 

با شنیدن این سخنان عجب حالی برایم خلق شد و شیشه زندگی شکست و این احساس برایم خلق شد که چرا گم شده ام و علت آن چیست؟ بعد از کار به خانه برگشتم و می خواستم که قرآن را باز کنم ولی جرأت نکردم دوباره دوشی گرفتم و خودم را پوشاندم و به خواندن شروع نمودم و تا نصف شب همه چیز خاموش الا سخن گفتن من با قرآن بود.

 

صبح که آمدم دیدم بیمار شیمیایی حالش خوب است سلام کردم و با مهربانی با او سخن گفتم و دیدم که با تبسم گفت به مرور خودت را پیدا می کنی اشک در چشمانم حلقه زده و گفتم که دیشب تا نصف شب با خدای تو سخن گفتم و امروز احساس میکنم که سبک هستم ولی نمیدانم که علت در چیست؟ بیمارم خیلی خیلی خوش حال شد و دست بدعا برداشته و گفت الحمدالله رب العالمین انشالله که مبارک است گفتم یعنی چه؟ گفت آهسته آهسته با خودت آشنا می شوی و خواندن قرآن را ادامه بده.

 

بالآخره خواندن قرآن ادامه یافت و خدا را شکر که در هر روز تحوّل و تغیّر در من ایجاد می شد و تا جایکه نفرتم از مسلمانان کم شد و حال و احوالم در برابر بیماران تغیر یافت و در انتها بیمار شیمایی گفت که به کشورم برمی گردم میخواست خدا حافظی کند ولی نگذاشتم که بدون من از آلمان خارج شود. او در جواب یک جمله گفت که من ممکن دیر زنده نمانم ولی عمر تو ضایع میشود در جواب گفتم که میخواهم فقط خدمت گذارت باشم.

 

هردوی ما رهسپار ایران شدیم و بعد از ورود امام خمینی رحمت الله علیه رهبر انقلاب عقد ما را بست و خداوند بزرگ به لطف قرآن فرزندی بمن عطا کرده است ولی شوهرم به گفته خودش مرا تنها گذاشت و رفت.

 

الان من به عنوان یک زن مسلمان خودم را باز یافته و درک نمودم که گمشده ام را بخوبی بدست آورده و ایمان دارم که حجاب و حفظ بدنم در وقار من نقش فوق العاده دارد و افتخار دارم که محجبم و چادرم دژ محکم برای حفظ شخصبت من است.

در انتها پیامم به همه ی زنان مسلمان اینست که نعمت حجاب را اندک نگیرید و بخدا قسم هر مقدار برهنه باشید به همان اندازه عظمت و شخصّیت انسانی خویش را رایگان از دست داده خود را قربانی کرده اید. 

 

 

 

 

بین الحرمین و صفا و مروه

رازهای نهفته در سعی بین صفا و مروه

حاجی پس از انجام نماز طواف حج ، باید هفت مرتبه فاصله بین «صفا» و «مَروه» را که امروزه به صورت سالنى ساخته شده و کنار مسجدالحرام قرار دارد بپیماید. در این عمل عبادی همانند سایر اعمال مذهبی ، معانی و مفاهیمی نهفته است که وقوف و علم به این معانی در انجام هر چه بهتر مناسک بی تأثیر نخواهد بود .

سرّ نامیدن صفا به نام «صفا» و مروه‏ به اسم «مروه»

 

حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام، فرمودند:صفا را به این خاطر صفا خوانده‏اند که: مصطفى و برگزیده شده آدم بود که بر کوه صفا هبوط کرد لذا از اسم آدم (یعنى از کلمه مصطفى) نامى و اسمى براى کوه اتخاذ شد و دلیل بر این که آدم مصطفى است آیه شریفه: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِینَ‏ (خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید) مى‏باشد و چون حوّا بر کوه مروه فرود آمد این کوه را به این نام خواندند چه آنکه مرأه یعنى (زن) که حوّا باشد بر آن نازل گردید پس براى کوه نامى از اسم مرأه اتخاذ گردید. (علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى/ج‏2 /387  )

 

 

بود و نبود

یکی بود، یکی نبود                        غیر از خدا هیچ کس نبود

اگر به جهان هستی بنگریم،خداوند متعال برای تکامل و آشکار شدن حقایق هستی هر چیز را به صورت زوج خلق نموده است. در زیر به مواردی جهت روش شدن موضوع  می پردازیم. 

1 - چراغ راهنمای ماشین وقتی جلب توجه می کند که خاموش و روشن شود.در غیر اینصورت بطور کامل روشن و یا بطور کامل خاموش، انسان به چراغ توجه نمی کند.

2 - اعداد وقتی  مشخص میشوند ، که ارقام صفر و یک بطور مرتب در نمایش عدد در مبنای دو تغیر کند.بدیهی است  صفر تنها یا یک تنها ، فقط دو عدد را مشخص می کند.

3 - روشنایی ، وقتی اهمیت خود را نشان می دهد که انسان می فهمد بدون نور نمی توان اشیا را دید.اگر چه وجود تاریکی، در جای خود اهمیت دارد.

4 - خداوند همانند  نوری است که باعث می شود انسان امکان حیات در عالم هستی پیدا کند.انسان بدون روح ، در این عالم بی معنی است.

5 - حق و باطل، مرد و زن، روز و شب ، نر و ماده، مثبت و منفی ، صفر ویک ، روشن و خاموش ، غم و شادی، گریه و خنده همگی دال بر بود و نبود هستند.

     اگر بدقت بنگریم بود و نبود ، هر دو دو روی یک سکه هستند.نمود بود در کار نبود جلوه  گری می کند.خداوند متعال اینگونه در جهان هستی  به شکل های گوناگون تجلی پیدا میکند. لذا نبود در مقابل بود هیچ است ولی برای تجلی و جلوه گری بود نیاز است.در حقیقت نبود، بودی است که به شکل ضعیف تجلی کرده است.بنابر این می توان گفت ، غیر از خدا هیچ کس نبود.

 

 

 

ازدواج و زندگی

1- افراد با ازدواج کامل شده  و انگیزه و شوق تلاش برای یک زندگی مشترک را پیدا می کنند. نیاز های روحی و مادی تامین و احساس تنهایی نمی کنند.

2 - با فرزند دار شدن زندگی آنها جهت دار شده و عشق فرزند به قوام زندگی کمک می کند و اختلافات جزیی که بعضا باعث متلاشی شدن زندگی می گردد ، جلوگیری می کند.

3 - با افزایش فرزندان، تلاش و کوشش دو چندان می شود و به گرمی زندگی افزوده می شود و فرزندان با داشتن خواهر و برادر در بزرگ سالی احساس تنهایی نمی کنند.

4 - آمار طلاق در خانواده هایی که فرزند دار شده اند، بسیار کمتر از خانواده هایی است که فرزند ندارند و دنبال لذات زود گذر هستند.

5 - والدین در سن بالا و افتادگی، با داشتن فرزند، نیاز های روحی و مادی آنها تامین و احساس تنهایی نمی کنند.همان گونه که فرزند در کودکی نیاز به محبت والدین دارد ، والدین هم در پیری نیاز به احترام و قدر دانی از زحمات خود در سن بالا دارند.

6 - بعضی افراد با طرح مسایلی ، همچون آماده نبودن شرایط مادی، از ازدواج به موقع خود داری می کنند.اگر به توانایی افراد قبل و بعد از ازدواج نگاه کنیم، در می یابیم که وضعیت مالی افراد پس از ازدواج بهتر شده است.

7 - بعضی افراد به خاطر عدم مسولیت پذیری و به بهانه آرامش بیشتر، ازدواج را به تاخیر می اندازند.در صورتیکه با ازدواج آرامش بیشتری حاصل می گردد.

8 - با تاخیر در ازدواج، بعضا این نیاز طبیعی از طریق نا صحیح حاصل می شود.امار خانواده هایی که از هم جدا شده اند، در خانواده هایی که قبل از ازدواج دارای روابط نا درست داشته اند بیشتر است.طلاق در خانواده های مقید و متدین بسیار کم است

9 - تجربه نشان می دهد که خانواده هایی که در تربیت فرزندان خود کوشا و آنها را مقید و متدین تربیت می کنند و تا قبل از ازدواج رابطه نا درست نداشته اند، ازدواج محکم داشته اند.و خداوند هم کفو مناسب برای آنها  فراهم کرده است.

 

 

 

وحدت وجود از نظر استاد صمدی آملی

 

چندی است که شایعه ای به دروس استاد صمدی و قضایای وحدت وجود مطروحه در این دروس اصابت نموده است

به هر حال دوستداران استاد صمدی نیز اقدام جالبی نمودند

با دفتر مقام معظم رهبری تماس گرفته و نظر معظم له را پیرامون دروس استاد صمدی و شایعات اخیر جویا شدند

حضرت رهبر عزیز انقلاب با کیاست و بصیرت خود پاسخ به این سوال را به عهده گروه متخصص و خبره سایت اینترنتی پاسخگو نهادند

کارشناسان سایت پاسخگو نیز بر حسب وظیفه "وحدت وجود" در دروس حضرت استاد را مشروحاً توضیح داده و حضرت آیت الله صمدی آملی و دروس ایشان را تأئید می نمایند

 

الحمدلله که این موضوع با خیر و خوشی حل شد

 

متن سوال و جواب مذکور در سایت پاسخگو به لینک اصلی زیر :

http://www.pasokhgoo.ir/node/19985

 

 

 

با سلام سوال ذیل به پایگاه اطلاع رسانی رهبر معظم انقلاب ارسال و این پایگاه سایت شما را برای پاسخگویی اعلام نموده اند . لذا سوال اینجانب به شرح ذیل می باشد :

مدتی است درجلسات شخصی به نام داود صمدی آملی مطالبی که در ذیل می آید مطرح شده که با مخالفت های زیادی همراه بوده است لطفا بیان فرمایید که شرکت در این جلسات جایز است یا خیر؟ لازم به ذکر است تشخیص حق و باطل بودن برای ما مشتبه شده است ، دستورات شما بسیار راهگشا خواهد بود.

 

 

1) وجود حق متعال متن وجود جمادات و نباتات و حیوانات و انسانهاست یعنی ما دو وجود نداریم بلکه هر چه هست یک وجود است که در قوالب و اندازه های گوناگون ظهور کرده است نه اینکه وجود زمین غیر از وجود آسمان و وجود آسمان غیر از وجود حق متعال بوده است.

2) از آنجا که حقایق هستی به متنهاست پس فهم حقایق اشیاء نیز بی منتها بوده و همچنان ادامه دارد. یا نباید الف را به زبان آورد همچون سوفسطی ها که اصلا قائل به موجود بودن خود نیستند و یا اینکه به محض اقرار نمودن بدان باید آن را ادامه داد و چه راحت است که از همان ابتدا سوفسطی بشویم و بگوییم اصلا الفی نداریم و چه عجیب است که بالاخره همه ما در این مسیر باید سوفسطی شویم و بگوییم نه ما هستیم و نه دیگران هستند.فقط خداست و خدا. حرف اول و آخر خدا است و خدا است دارد خدایی می کند.از آن به بعد دیگر انسان هیچ نگرانی ندارد و راحت می شود.

3) نه تنها نمی خواهیم از معلول به علت برسیم بلکه قصد نداریم از علت به معلول هم راه یابیم به دلیل اینکه ما اصلا معتقد به علت و معلول جدا نیستیم

4) مراد ما از وحدت وجود عینیت وجود زمین و وجود آسمان با وجود حق متعال است

5) فیلسوف و عارف هر دو قائل به وحدت وجود هستند... تمام انبیاء و ائمه و همه حجج و رسولان الهی فیلسوفند و اینان فلاسفه اصلی اند

6) انسان قابلیت رسیدن تا مقام ذات را دارد و چون می بیند که نمی تواند آن ذات را پایین بیاورد و ذات را خودش کند لذا خودش بالا می رود و او می شود

7) جنات درجات دارد تا آنجا که می فرماید و ادخلنی جنتی که این جنت، جنت ذات است

مدارک مطالب فوق به ترتیب:شماره 1 الی 6 شرح نهایه الحکمه،داود صمدی آملی، صفحات 124-15-110-111-115-47-86 و شماره 7 آداب سالک الی الله ، داود صمدی آملی ، صفحه 79

 

پاسخ: 

با سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با این مرکز پاسخ در چند محور بیان می‌شود: مسایل عرفانی و حضور در مجالس عارفان و سخنان عارفانه، از دیر باز مسئله چالش برانگیز بوده، برخی با آن موافق و خود سالک این راه بوده‌اند . عده‌ای با آن مخالف و دشمن با آن بوده، درباره خاستگاه مسایل عرفانی و فرایند مباحث عرفانی و مخالفان و موافقان و انگیزه موافقت و مخالفت با عرفان جای سخن بسیار است . حکیم نکته آموز معاصر علامه طباطبایی در این باره مطالبی حکیمانه و سودمندی بیان فرمود که تفصیل گفته های او را باید در جای خود ملاحظه نمود، ولی به اختصار بدین کلام او باید اشاره گردد: در میان صحابه پیامبر تنها علی (ع) است که بیان بلیغ او از حقایق عرفانی و مراحل حیات معنوی به ذخایر بیکرانی مشتمل است، در میان یاران او کسانی مانند سلمان فارسی و اویس قرنی و کمیل بن زیاد، و رشید هجری، میثم تمار پیدا می‌شود که عامه عرفا که در اسلام به وجود آمده‌اند ، ایشان را پس از علی (ع) در راس سلسله های خود قرار داده‌اند، (1) همواره با مسایل عرفانی عده مخالف بوده‌اند، ولی در این میان کم نیست از بزرگان علمای شیعه که خود سالک این مسیر و موافق کامل با آن هستند که از آن میان فقیه بزرگ و عارف و حکیم سترگ معاصر امام خمینی است. ایشان در این باب بسیار سخن گفته ،از جمله می‌گوید: سعی کن اگر اهلش نیستی، و نشدی، انکار مقامات عارفین و صالحین را نکنی و معاندت با آنان را از وظایف دینی نشمری، بسیاری از آنچه آنان گفته‌اند در قرآن کریم به طور رمز و سربسته، و در ادعیه و مناجات اهل عصمت بازتر آمده است. می‌خواهم اصل معنی و معنویت را انکار نکنی، همان معنویتی که کتاب و سنت نیز از آن یاد کرده‌اند و مخالفان آن یا آن ها را نادیده گرفته و یا به توجیه عامیانه پرداخته‌اند، آنان که انکار مقامات عارفان و منازل سالکان کنند، چون خودخواه و خودپسند هستند، هر چه را نداشتند، حمل به جهل خود نکنند و انکار آن کنند تا به خودخواهی و خودبینی شان خدشه وارد نشود. (2) بنابراین گر چه گفتار و کردار نادرست داعیه دارای قلندری و جریان‌های صوفیانه چهره عرفان اسلامی را لکه دار کرده و بهانه به دست عرفان ستیزهای ناآگاه داده ، ولی حقیقت آن است که عرفان ناب از پر فروغ‌ترین چهره‌های درخشان علوم اسلامی است که خاستگاه آن آموزه‌های وحیانی است. آنچه در درس های آقای صمدی آملی تا کنون مطرح شده و در پرسش به برخی از آن ها اشاره شده، ربطی به جریان های صوفیانه ندارد. آنچه ما گفتیم ، همان است که از آن به عرفان اصیل اسلامی یاد می شود و بزرگان چون امام خمینی، استاد حسن زاده آملی، استاد جواد آملی، و امثال آنان باور دارند و در آن مسیر حرکت کرده اند، اما در خصوص مطالبی که در چند شماره بیان گردیده باید توضیحاتی اشاره گردد: 1- مراد از وجود حق تعالی در کلام ایشان، ذات باری تعالی نیست. چون عارفان عموما ذات باری تعالی را غیر قابل درک و معرفت و هر گونه اظهارنظر درباره‌آن را ناممکن می دانند. از این رو تصریح نموده‌اند: «و اما الذات الالهیه، فحار فیها جمیع الانبیاء و الاولیاء؛ (3) اما ذات باری تعالی پس درباره او همه انبیا و اولیا حیرت زده اند و چیزی نمی‌توانند اظهار کنند». حافظ شیرازی نیز گفته است: عنقا شکار کسی نشود، دام باز چین کانجا همیشه باد به دست است دام را مراد از عنقا در اصطلاح عرفا مقام ذات باری تعالی است، این گفته‌ها همه در واقع بازتاب کلام امیر بیان است که فرمود: «لا یدرکه بعد الهمیم ولا یناله غوص الفطن؛ (4) قله ذات باری تعالی بلندتر از آن است که عارفان بلند همت بر ساحت آن پرواز کند، و یا اندیشوران ژرف اندیش ژرفای آن را بتوانند درک کنند». بنابراین مراد آن عبارت وجود باری تعالی در مقام فعل است که از آن به فیض منبسط، صادر اول، قلم اعلی و مانند آن یاد می‌شود . این وجود موضوع بحث عارفان است . بحث وحدت وجود در این مقام مطرح می شود که جهان و نظام هستی را یک حقیقت واحده می‌دانند و همه موجودات را جلوه و ظهور آن حقیقت واحده می‌دانند، و این همان چیزی است که حافظ گفته است: این همه عکس می و رنگ و نگاری که نمود یک فروع رخ ساقی‌ست که در جام افتاد همه این مطالب در واقع تفسیر و تبیین این جمله نورانی امیر مومنان (ع) است که فرمود: «الحمدلله المتجلی لخلقه بخلقه؛ (5) سپاس خدا را که با آفرینش خود بر آفریدگان تجلی کرد». (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل) 2- مطلب روشن است و نیازی به توضیح خاصی ندارد، چون حقایق هستی از آن نظر که آیت و ظهور و جلوه‌ای از فیض الهی‌اند ، نامتناهی خواهد بود و درک آنان نیز نامتناهی است، یعنی هر اندازه که انسان بکوشد بهتر و بهتر حقایق را بشناسد ، راه دارد و به جایی متوقف نمی‌شود که بگوید دیگر تا آخر رسیدم و جای برای معرفت و شناخت باقی نماند. چه این که جهان و جهانیان، آیت اسماء الهی و ظهور فیض خداوندند.هر چه است خداست . ظهورات و تجلیات او و چیزی غیر از فعل و ظهور فیض خدا در عالم وجود ندارد. هر چه هست، او و فیض اوست. همین طور این که گفته شده اول و آخر خداست، این سخن در واقع بازتاب این آیه نورانی است که فرمود: «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن» (6) اول و اخر هستی و پیدا و پنهان وجود اوست. طبق این آیه مبارکه هر چه هست، خداست و آیت و ظهورات فیض او. 3- مراد ایشان نفی علیت نیست. بلکه چنان که در عبارت ایشان تصریح گردیده، علیت جدا از هم در نظر گاه دقیق نادرست است. چون بر اساس حکمت صدرائی معلول در واقع ظهور و جلوه علت خود است و نه جدا و مستقل از آن، هر چه معلول دارد ،از علت اوست. 4- مراد از عینیت موجودات با وجود حق تعالی در مقام ذات او نیست. بلکه مراد عینیت در مقام فعل اوست ،یعنی موجودات همه فعل و آیت الهی هستند، چیزی غیر از آن نیستند. پس عین وجود فعل و به تعبیر دیگر عین ظهور فعلی و فیض حق‌اند، مراد ایشان نیز همین مطلب است و گرنه هیچ عاقلی زمین را عین خدا نمی‌داند ، چه این که هیچ عاقلی زمین را موجود مستقل از فعل الهی نخواهد دانست. 5- فیلسوف حکمت متعالیه همانند عارفان قایل به وحدت وجود است .صدر المتالهین در این باره در کتاب گرانسنگ اسفار اربعه به تفصیل سخن گفته است. (7) اما این که از انبیا و اولیا به فیلسوف یاد شده جای تامل دارد. مگر این مراد ایشان از فلسفه حکمت الهی باشد و آن حضرات حکیم به حکمت الهی وحیانی تلقی شوند که در این صورت محذوری نخواهد داشت. 6- انسان نه تنها قابل رسیدن به مقام ذات را ندارد. بلکه توان شناخت و معرفت ذات الهی را ندارد، ظاهرا مراد ایشان از ذات فنای ذاتی است از طریق فنای در فعل ، یعنی انسان سالک بر اثر سلوک معنوی به مقامی می‌رسد که افعالش در فعل الله، صفاتش در صفات الله، ذاتش در ذات الهی فانی می‌شود . هر چه می‌بیند، ذات، صفات، افعال الهی است و دیگر هیچ که در این صورت محذوری به وجود نمی‌آید. مراد از آنچه در پرسش هفتم آمده ، همین نکته است، یعنی انسان در قیامت دارای مقامی بشود که از بهشت بگذرد و محو تماشای جلال و جمال الهی باشد. در هر صورت در این گونه مسایل خوب است انسان به این نصیحت حافظ گوشی دهد که می‌گوید: چو بشنوی سخن دل مگو که خطاست سخن شناس نه ای جان من خطا اینجاست از وحدت وجود به طور کلی سه تفسیر ارائه شده: 1- وحدت وجود بدین معنا که غیر از وجود حق تعالی در نشئه هستی مصداقی برای مفهوم وجود نباشد . موجودات عالم هستی غیر از واجب تعالی، همه خیال و توهم بوده، هرگز بهره‌ای از واقعیت وجود نداشته و پندار محض باشند. عارف نسفی درباره این دید گاه می‌گوید: بدان که اهل وحدت دو طایفه‌اند: یک طایفه می‌گوید که وجود یکی بیش نیست و آن وجود خداست و به غیر از وجود خدای تعالی وجودی دیگر نیست و امکان ندارد که باشد. (8) وحدت وجود بدین معنا که گفته می‌شود ، بعضی از اهل تصوف بدان معتقدند. هیچ گونه ارزش عملی نداشته و نوعی سفسطه است. 2- تفسیر دیگر از وحدت وجود، تفسیری است که در کلمات بزرگانی چون سعدی، غزالی و امثال آن ها آمده(9) که تفسیر آنان به وحدت شهود برمی‌گردد و نه وحدت وجود، این گونه تفسیر از وحدت وجود، از نظر بحث توحیدی مشکلی ندارد و محذور ندارد، اما وحدت وجود به مفهوم عرفانی نیست بلکه وحدت مشهود است، زیرا گاهی ممکن است سالک بر اثر دهشت جلوه حق و یا عوامل دیگر، غیر از یک واجب الوجود، چیزی را نبیند . هر چه در عالم هستی می‌بیند ، همه را ظهور همان وجود واحد بیابد. هرگز به خصوصیت آینه بودن اشیا نسبت به وجود حق ندیده، نه آن وجودی دیگر نبوده است، چون ندیدن دلیل بر نبودن نیست، پس این معنا برای وجود وجود (وحدت شهود) نمی‌تواند نمایانگر اوج مسئله وحدت وجود عرفانی باشد. (10) 3- تفسیر دیگر وحدت وجود، همان است که محی الدین عربی پرچم دار آن بوده و در ره‌آورد شهودی او عنوان شده است و بزرگانی چون امام خمینی بدان باور دارند. (11) عالم هستی از جزئی و کلی آیت و آینه وجود حق تعالی هستند . شانی جز آیت و آینه بودن ندارند . آنچه از او به ما سوی الله و عالم یاد می‌شود نسبت به وجود حق سبحانه مانند سایه است نسبت به صاحب سایه، همچنان که سایه غیر از وجود صاحب سایه، وجودی ندارد، عالم نیز وجودی غیر از وجود حق تعالی ندارد . پس در این نگاه عالم هستی سایه و ظل اسم جامع الله است . هر موجودی مظهری از مظاهر وجود اسماء الهی‌اند. (12) وحدت وجود بدین معنا محذوری ندارد . در آموزه های وحیانی اشاراتی در این باب آمده است. 

پی نوشت ها: 1. شیعه در اسلام، ص63-67، نشر دارالکتب اسلامیه، تهران1384ش. 2. صحیفه امام، ج18، ص453-454، نشر موسسه آثار امام، 1370ش. 3. شرح فصوص الحکم قیصری، ، ص169، انتشارات بیدار، قم، چاپ سنگی. 4. نهج البلاغه، خطبه1. 5. همان،خطبه 108. 6. حدید(57) آیه 3. 7. اسفار،ج1، فصل 7، ص71، ج2، فصل 25، ص291 و 294. 8. کتاب الانسان الکامل، ص 106، نشر کتابخانه طهوری، تهران، 1377 ش . 9. بوستان باب 3 ص 90، نشر کمیسیون ملی یونسکو در ایران، 1364 ش؛ احیاء العلوم، انتشارات دار الکتب العلمیه، 1406 ق. 10. شهید مطهری، عرفان حافظ، ص 109، نشر صدرا، 1368 ش . 11. تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 149، نشر پاسدار اسلام، قم 1378 ش . 12. خوارزمی شرح فصوص الحکم، ص 480 نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم 1377 ش .

 

 

 

 

ترک نمازهای یومیه و اثرات آن

 

میگن شیطان با بنده ای همسفر شد موقع نماز صبح بنده نماز نخوند موقع ظهر و عصر هم نماز نخوند موقع مغرب و عشاء رسید بازم بنده نماز بجای نیاورد

موقع خواب شیطان به بنده گفت من با تو زیر یک سقف نمی خوابم چون پنج وقت موقع نماز شد و تو یک نماز نخوندی

میترسم غضبی از آسمان بر این سقف نازل بشه که من هم با تو شامل بشم

بنده گفت تو شیطانی و من بنده خدا ، چطور غضب بر من نازل بشه ؟

شیطان در جواب گفت من فقط یک سجده اونم به بنده خدا نکردم از بهشت رانده شدم و تا روز قیامت لعن شدم

در صورتیکه تو از صبح تا حالا باید چند سجده به خالق میکردی و نکردی وای به حال تو که از من بدتری ؟؟؟؟

 

از پاهایی که نمی توانند تو را به ادای نماز ببرند، انتظار نداشته باش که تو را به بهشت ببرند..

 

رسول الله فرموده اند :

ترک نماز صبح:

نور صورت

ترک نماز ظهر: 

برکت رزق

ترک نماز عصر: 

طاقت بدن

ترک نماز مغرب: 

فایده فرزند

ترک نماز عشاء:

آرامش خواب را از بین میبرد

 

 

 

آفرینش انسان از نظر قرآن کریم

خداوند میفرمایند:

 

ای فرزند آدم تو را در شکم مادرت قرار دادم و صورتت را پوشاندم تا اینکه از رحم متنفر نگردی

 

صورتت را به سمت پشت مادرت قرار دادم تا بوی غذا و معده تو را نیازارد!

 

برایت متکا در سمت راست و چپ قرار دادم که در راست کبد و در سمت چپ طحال میباشد تا بیارامی.

 

بر تو در شکم مادر نشست و برخواست را آموزش دادم.

 

آیا کسی غیر از من را توانای چنین کاری هست؟؟

 

وقتی مدت حمل به پایان رسید و مراحل آفرینشت تکمیل گردید.

 

بر فرشته مامور بر ارحام امر کردم که تو را از رحم خارج و با نرمش بالهایش به دنیا وارد کند.

 

دندانی که چیزی را ریز کند نداشتی!!

 

دستی که بگیرد و قبض کند نداشتی!!

 

قدم و گامی برای سعی و رفتن نداشتی!!

 

از دو رگ نازک(پستانها)در سینه مادرت طعامی بصورت شیرخالص که در زمستان گرم و در تابستان سرد باشد برایت غذا قرار دادم 

مهر و محبتت بر قلب پدر و مادرت قرار دادم تا تو را سیر نمیکردند خود سیر نمیشدند.

 

و تا تو را نمی آسودند خود استراحت نمیکردند!

 

اما وقتی پشتت قوت گرفت و بازوانت پرتوان شد به مبارزه من قیام نمودی در خلوت نافرمانی من کردی و از من حیا ننمودی!!!

 

اما باز هم و با همین صورت: اگر بخوانی مرا اجابتت کنم.

 

و اگر از من بخواهی و سؤالم کنی بدهمت و برآورده کنم!!!

 

اگر بسویم بازآیی میپذیرمت!!! 

 

شگفتا از تو ای فرزند آدم هنگامیکه متولد شدی در گوشت اذان گفتند بدون نماز؛ و هنگام مرگت نماز بر تو اقامه شد بدون اذان !!!

 

شگفتا بر تو ای فرزندآدم هنگام تولد ندانستی چه کسی تو را از شکم مادر خارج گردانید و هنگام مرگ ندانستی چه کسی تو را بر قبر وارد نمود!

 

شگفتا ای ابن آدم هنگام تولد غسل و نظافت شدی و هنگام مرگ نیز غسلت دادند و نظافتت کردند!

 

شگفتا از تو ای فرزندآدم هنگام تولد بر شادی و مسرت اطرافیانت آگاه نبودی و هنگام مرگ برسوگ و شیون و گریه واندوهشان!

 

عجبا از تو ای فرزندآدم در شکم مادر در مکان تنگ و تاریک بودی و بعد از مرگ دوباره در مکان تنگ و تاریک قرار میگیری

 

عجبا ای فرزندآدم وقت تولد با پارچه پیچانده شدی تا به پوشانندت و وقت مرگ باز با پارچه می پیچانندت تا پوشانده شوی

 

شگفتا بر تو ای فرزندآدم وقتی متولد میگردی و بزرگ میشوی ازمدارکت و مهارتهایت مردم جویا میشوند و وقتی بمیری ملائکه از کردار و اعمال صالحت خواهند پرسید

 

پس برای آخرتت چه مهیا و آماده کرده ای!!!

 

𑨨بجاست که از صمیم قلب بگوئیم:

 

اشهدان لااله الاالله و اشهد ان محمدا رسول الله 

 

 

 

 

 

گریه بر امام حسین(ع)

تشرف سید بحرالعلوم و ارزش گریه بر امام حسین (ع )

 

سید بحرالعلوم (ره ) به قصد تشرف به سامرا تنها براه افتاد.در بین راه راجع به این مساله , که گریه بـر امـام حسین (ع ) گناهان را مى آمرزد, فکر مى کرد.همان وقت متوجه شد که شخص عربى که سـوار بـر اسـب اسـت بـه او رسـید و سلام کرد.

 

بعدپرسید: جناب سید درباره چه چیز به فکر فرو رفته اى ؟ و در چه اندیشه اى ؟ اگر مساله علمى است بفرمایید شاید من هم اهل باشم ؟ سـیـد بـحرالعلوم فرمود: در این باره فکر مى کنم که چطور مى شود خداى تعالى این همه ثواب به زائریـن و گریه کنندگان بر حضرت سیدالشهداء (ع ) مى دهد, مثلا در هرقدمى که در راه زیارت بـرمـى دارد, ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملش نوشته مى شود و براى یک قطره اشک تمام گناهان صغیره و کبیره اش آمرزیده مى شود؟ آن سوار عرب فرمود: تعجب نکن ! من براى شما مثالى مى آورم تا مشکل حل شود.

سـلـطـانـى بـه همراه درباریان خود به شکار مى رفت .

در شکارگاه از همراهیانش دور افتاد و به سـخـتى فوق العاده اى افتاد و بسیار گرسنه شد.

خیمه اى را دید و وارد آن خیمه شد.

در آن سیاه چـادر, پیرزنى را با پسرش دید.

آنان در گوشه خیمه عنیزه اى داشتند (بز شیرده ) و از راه مصرف شیر این بز, زندگى خود را مى گرداندند.

وقـتى سلطان وارد شد, او را نشناختند, ولى به خاطر پذیرایى از مهمان , آن بز را سربریده و کباب کردند, زیرا چیز دیگرى براى پذیرایى نداشتند.

سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد, از ایشان جدا شد و به هر طورى که بود خود را به درباریان رسانید و جریان را براى اطرافیان نقل کرد.

در نـهـایت از ایشان سؤال کرد: اگر بخواهم پاداش میهمان نوازى پیرزن و فرزندش راداده باشم , چه عملى باید انجام بدهم ؟ یکى از حضار گفت : به او صد گوسفند بدهید.

دیگرى که از وزراء بود, گفت : صد گوسفند و صد اشرفى بدهید.

یکى دیگر گفت : فلان مزرعه را به ایشان بدهید.

سـلطان گفت : هر چه بدهم کم است , زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام .

چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند.

من هم باید هرچه را که دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود.

بعد سوار عرب به سید فرمود: حالا جناب بحرالعلوم , حضرت سیدالشهداء (ع ) هرچه از مال و منال و اهـل و عـیـال و پـسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد پس اگر خـداونـد بـه زائرین و گریه کنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد, نباید تعجب نمود, چون خدا که خـدائیش را نمى تواند به سیدالشهداء (ع )بدهد, پس هر کارى که مى تواند, انجام مى دهد, یعنى با صـرف نظر از مقامات عالى خودش , به زوار و گریه کنندگان آن حضرت , درجاتى عنایت مى کند.

در عین حال اینها را جزاى کامل براى فداکارى آن حضرت نمى داند.چون شخص عرب این مطالب را فرمود, از نظر سید بحرالعلوم غایب شد.

 

برکات حضرت ولى عصر (عج) ـ خلاصه العبقرى الحسان

 

 

نکاتی در تغذیه کودک

از یک سالگی به بعد آیا می دانید که تغذیه کودک باید حاوی چه مواد مفیدی باشد ؟

 

 

 

حوالی یک‌سالگی، کودک باید از 6 گروه غذایی اصلی یعنی گروه نان و غلات، گروه شیر و لبنیات، گروه گوشت و تخم‌مرغ و حبوبات و گروه میوه‌ها و گروه سبزی‌ها استفاده کند

 

بطور کلی از سال دوم زندگی ذائقه کودک با غذای خانواده شکل می‌گیرد بنابراین بهتر است از تهیه غذاهای شور و پرادویه خودداری کنید و سعی کنید از سرخ کردن غذا بویژه با حرارت زیاد و به مدت طولانی پرهیز کنید. آشنایی کودک با غذای خانواده باید تدریجی باشد بطوری که بعد از گذشت مدت زمان کوتاهی نیاز به تهیه غذای مخصوص و جداگانه برای کودک نباشد.

 

نکات مهم در تغذیه کودک در سال دوم

 

- گنجایش معده کودک در مقایسه با افراد بزرگسال کمتر است و با مقدار کمی غذا خیلی سریع سیر می‌شود. از طرف دیگر کودک در حال رشد است و معمولا" دائما" در حال فعالیت و مشغول بازی است پس نیاز او به انرژی و مواد غذایی زیاد است.

 

- در سال دوم زندگی هنوز شیر مادر منبع عمده تأمین انرژی و سایر مواد مغذی کودک است در نتیجه همچنان بر تغذیه با شیر مادر تأکید می‌شود ولی باید توجه داشت که شیر بعد از صرف وعده‌های غذا به کودک داده شود.

 

- اگر چه کودک از غذای سفره خانوار می‌تواند استفاده کند ولی هنوز باید تغییراتی در غذا داد تا هضم آن آسانتر شود مثلا" گوشت خورش را نرم و له کرد یا برنج را بصورت کته آماده نمود.

 

- از پایان یکسالگی می‌توان سفیده تخم مرغ را به صورت کاملا" پخته و سفت شده برای کودک از مقدار کم شروع کرد و بتدریج بر مقدار آن افزود تا به یک سفیده کامل برسد و سپس یکروز در میان می‌توان یک تخم مرغ کامل به کودک داد.

 

- در این سن همچنان مصرف قطره مولتی‌ویتامین یا A+D و آهن باید ادامه داشته باشد.

 

- نباید انتظار داشته باشید که کودکان نیز مانند بزرگسالان فقط صبحانه، ناهار و شام بخورند بلکه باید بخصوص بعد از سال اول زندگی حتی تا 5 سالگی حداقل روزانه 5 وعده غذا بخورند.

 

مصرف نمک را در غذای کودک محدود کنید.

 

به منظور پیشگیری از ابتلا به بیماریهای قلبی، عروقی توصیه می شود که در تمام دوران زندگی به ویژه دوران کودکی و نوجوانی از مقادیر بسیار کم نمک آن هم هنگام طبخ غذا استفاده شود و از افزودن نمک به غذا در سر میز یا سفره جدا" خودداری گردد.

 

برنامه غذایی کودکان بالاتر از یکسال

 

کودکان 1 تا 5 سال همچنان دوران رشد را سپری می‌کنند، بنابر این نیاز به مقدار انرژی و پروتئین و سایر مواد مغذی با افزایش سن کودک بیشتر می‌شود.

 

برای تأمین کلیه مواد مغذی مورد نیاز کودکان، برنامه غذایی آنان باید شامل ترکیبی از مواد مغذی مختلف از 4 گروه اصلی غذایی باشد.

 

گروههای اصلی غذایی عبارتند از گروه نان و غلات که انرژی و مقداری پروتئین مورد نیاز کودک را تأمین می‌کند - گروه شیر و لبنیات که کلسیم، فسفر و پروتئین را تأمین می‌کند و برای رشد اسکلت و استحکام استخوان‌ها و دندان‌ها لازمند - گروه گوشت، حبوبات و تخم‌مرغ که پروتئین و سایر مواد مغذی مورد نیاز کودک را تأمین می‌کند و برای رشد او لازمند و گروه سبزی‌ها و میوه‌ها که ویتامین‌ها و املاح مورد نیاز کودک را تأمین می‌‌کنند.

 

در تغذیه کودکان 5-1 سال چه نکاتی را باید رعایت کرد؟

 

- در تغذیه کودک از ظرف و قاشق تمیز (قاشق مرباخوری برای کوچکترها و قاشق غذاخوری برای کودکان بزرگتر) استفاده کنید.

 

- قبل از غذا دادن به کودک دست‌ها و صورت کودک را بشویید.

 

- آب و مایعات را با فنجان یا لیوان تمیز به کودک بدهید.

 

- در غذا دادن به کودک صبور باشید و آرام آرام به کودک غذا بدهید.

 

- در صورتی که کودک تمایل به خوردن غذای خاصی ندارد هرگز او را مجبور به غذا خوردن نکنید و سعی 

کنید با تغییر مزه و یا نحوه طبخ آن را مجددا" به کودک بدهید و در صورتیکه باز هم علاقه‌ای به خوردن آن غذا نشان نداد، چند روزی از دادن آن غذا صرف نظر کرده و مجددا" به برنامه غذایی کودک اضافه کنید.

 

- هنگام غذا دادن به کودک با او با آرامش و محبت صحبت کنید تا زمان غذا خوردن برای کودک خوشایند باشد و خاطره خوشی از غذا خوردن در ذهن کودک ایجاد شود.

 

- مقدار غذای هر وعده کودک را با افزایش سن کودک بیشتر کنید.

 

- به ‌مقدار غذایی که کودک می‌خورد توجه کنید، برای هر کودک یک بشقاب جداگانه در نظر بگیرید.

 

- با افزایش سن کودک برای غذا خوردن به کودک استقلال بدهید و بتدریج فقط مقدار و نحوه غذا خوردن کودک را نظارت و او را به خوردن ترغیب کنید.

 

- برای غذا خوردن کودک به او جایزه ندهید بلکه برای ترغیب او به غذا خوردن از طعم غذا تعریف کنید.

 

- به کودک اجازه دهید غذا خوردن را خودش تجربه کند حتی اگر مقداری غذا هنگام خوردن ریخته شود و یا دست و لباسهای خود را کثیف کند.

 

- از دادن تنقلات بی‌ارزش قبل از غذا و بین وعده‌ها به کودک خودداری کنید.

 

 

عشق و عقل

واژه های عقل و عشق در بین مردم زیاد بکار می رود.آیا تا کنون به مفهوم آن توجه کرده اید. به نظر اینجانب بوسیله عقل می توان حقایق هستی را برای انسان آشکار ساخت و بوسیله عشق می توان قلبها را به هم پیوند زد.حقیقت عشق و حقیقت عقل برای انسان امکان پذیر ینمی باشد ولی از روی آثار آن می توان به وجود و اهمیت آن پی برد.  اگر امکان تفکر از شما گرفته شو د ، امکان انجام امور روزمره وجود ندارد.چنانچه محبت و دوستی در خانواده نباشد ، منجر به جدایی یا سردی در زندگی می گردد.به دوستی های قبل ازدواج اگر نگاه کنیم، با تمام مشگلات متعاقب آن ، به خاطر عشق و علاقه بین آنها امکان تداوم دوستی هست.اما  بعضا پس از ازدواج و کم رنگ تر شدن عشق بین آنها، به خاطر بعضی مسایل،منجر به طلاق منجر می شود.عشق همانند ملات بین آجرهایی ساختمان است که باعث پیوند بین آجر ها و امکان پایداری و استحکام ساختمان می گردد.در صورتیکه بدون ملات با یک ضربه ساده از هم متلاشی می شود.

 

 

 

قرآن درمانی

قرآن درمانی:

 

🔷 درمان تاری دید چشم :

خواندن سوره انفطار

 

🔷 رفع آبریزش چشم: 

خواندن سوره عبس

 

🔷 درمان آب مروارید: 

خواندن سوره بینه

 

🔷 درمان بیماری کبد: 

خواندن سوره قصص

 

🔷 رفع بی خوابی: 

خواندن سوره انبیاء

 

🔷 به خواب نرفتن: 

خواندن سوره نبأ

 

🔷بندآمدن ادرار: 

خواندن سوره شرح

 

🔷عدم سقط جنین: 

خواندن سوره قلم

 

🔷 رفع درد گوش: 

خواندن سوره اعلی

 

🔷 رفع وسواس: 

خواندن سوره یاسین

 

🔷درمان یبوست: 

خواندن سوره دخان

 

🔷 درمان بواسیر: 

خواندن سوره اعلی

 

🔷 رفع درد مفاصل: 

خواندن سوره سجده

 

🔷 قطع شدن تب: 

خواندن سوره سجده

 

🔷 باردار شدن: 

خواندن سوره عمران

 

🔷رفع اضطراب و نگرانی : 

خواندن سوره انسان

 

🔷 بیداری به موقع از خواب : 

خواندن سوره کهف

 

🔷 زود سخن گفتن کودک: 

خواندن سوره اسراء

 

🔷 قطع خونریزی بدن: 

خواندن سوره لقمان

 

🔷برکت مغازه: 

خواندن سوره غافر

 

🔷 دوری حوادث بد از خانه: 

خواندن سوره مریم

 

🔷 ایمن شدن از قدرت زورمندان:

خواندن سوره جاثیه

 

🔷 ایمن شدن از حوادث ناگوار: 

خواندن سوره مجادله

 

🔷 کفاره گناه: 

خواندن سوره کهف

 

🔷 عاقبت به خیر شدن: 

خواندن سوره مؤمنون

 

🔷 افزایش برکت خانه: 

خواندن سوره های مریم / واقعه

 

🔷 توبه نصوح: 

خواندن سوره های تحریم / طلاق

 

🔷 کاهش گریه نوزاد: 

خواندن سوره های غاشیه / ابراهیم

 

🔷 ادای قرض: 

خواندن سوره های عادیات / تحریم

 

🔷 رفع درد دندان: 

خواندن سوره های قلم / غاشیه

 

🔷 رفع دل درد: 

خواندن سوره های توحید / قصص

🔷 گرفتن از شیر مادر: 

خواندن سوره های ابراهیم / بروج

 

🔷 رفع لرزه بدن: 

خواندن سوره های زلزله / قدر / شمس

 

🔷 درمان درد قلب: 

خواندن سوره های انسان / قریش / فصلت

 

🔷 رفع سردرد: 

خواندن سوره های سجده / فاطر / دخان

 

🔷 بیماری طحال: 

خواندن سوره های غافر / ممتحنه / قصص

 

🔷 آزادی زندانی: 

خواندن سوره های معراج / طور / حدید

 

🔷 ایمن از جن: 

خواندن سوره های ناس / محمد / جن

 

🔷 شاهد ظهور امام عصر (عج): 

خواندن سوره های اسراء / حدید / تغابن

 

🔷 زایمان راحت: 

خواندن سوره های عمران / ذاریات / انشقاق

 

🔷 افزایش شیر مادر: 

خواندن سوره های حجر / یاسین / حجرات / ق

 

🔷 افزایش حافظه: 

خواندن سوره های یاسین / فتح / قلم / حشر

 

🔷 ایمن از چشم زخم: 

خواندن سوره های فلق / یوسف / یاسین / جن

 

🔷 خیر و برکت دو عالم:

خواندن سوره های فتح / حجرات / طور / نصر

 

🔷 رفع درد چشم: 

خواندن سوره های فصلت / الرحمن / منافقون / همزه

 

🔷 ایمن از دزد: 

خواندن سوره های شعراء / توبه / مریم / فتح

 

🔷 بیمه جان و ثروت و خانواده: خواندن سوره های نور / فتح / قدر / توحید

 

🔷 کاهش بیماری کودک: 

خواندن سوره های احقاف / بلــد / فلق / ناس

 

🔷 ایمن از خطر در سفر: 

خواندن سوره های صف / علق / شوری / طور

 

🔷 رفع تشنج و صرع: 

خواندن سوره های لیل / تحریم / ق / غافر / زخرف

 

🔷 مورد احترام نزد مردم:

خواندن سوره های زمر / احقاف / قمر / واقعه / شمس

 

🔷 نورانی شدن چهره: 

خواندن سوره های فجر / قیامت / کهف / شوری / یاسین

 

🔷 رفع تنگدستی: 

خواندن سوره های کهف / یاسین / واقعه / محمد / همزه

 

🔷 مرگ آسان: 

خواندن سوره های همزه / یوسف / صافات / ق / ذاریات

 

🔷 رفع فشار و عذاب قبر:

خواندن سوره های نساء / احزاب / یاسین / قلم / تکاثر

 

🔷 محفوظ از بلا: 

خواندن سوره های انعام / فلق / حدید / حشر / توحید

 

🔷رفع ترس: 

خواندن سوره های زلزله / حجرات / مریم / فتح / عادیات

 

🔷 برآورده شدن حاجات: 

خواندن سوره های حمد / نوح / کافرون / توحید / انعام

 

🔷 درمان بیماری: 

خواندن سوره های فلق / منافقون / لقمان / حمد / محمد

 

🔷ثروت و روزی وافر: 

خواندن سوره های همزه / شمس / صافات / حمد / حجر

 

🔷بخشش گناهان: 

خواندن سوره های توحید / فجر /حمد/غافر/کافرون

 

 

 

ماجرای نبش قبر حضرت رقیه(س)

ماجرای نبش قبر حضرت رقیّه(ع) در سال 1242 

 

ملا محمدهاشم خراسانی (ره) حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام الله علیها توسط ایشان به منظور ترمیم قبر و رفع آب‌گرفتگی مضجع شریف حضرت رقیه (س) در سال ۱۲۸۰ هجری،را نقل میکند :

 

جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علم‌الهدی منتهی می‌شد بعد از نبش قبر حضرت رقیه (س)، مدام از شدت گریه و غصه غش می‌کرد. چون به هوش می‌آمد، قضیه کبودی را برای مردم تعریف می‌کرد

 

می گفت بدن مطهّر ایشان در پارچه سیاهی (چادر یا لباس سیاه) پیچیده و کفن شده بود. بخشی از صورت منّور ایشان را دیدم که هنوز از آثار سیلی، کبود و مجروح بود. سپس به همراه شیون ایشان، صدای ضجه و زاری از مردم بر می‌خواست.

 

اما حکایت :

قبر دچار ابگرفتگی شده بود و علما شیعه درخواست تعمیر قبر مطهر را داشتند.

والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباس‌های پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند.

 

صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم.

 

حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلام‌الله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است.

 

سیّدابراهیم در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند 

سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند، 

هی می‌گفت: «ای وای بر من.. وای بر من.. 

به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده 

ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی‌کنم، می‌ترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.

 

سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه می‌کرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند.

 

وقت نماز که می شد سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه می‌گذاشت. پس از فراغ از نماز برمی‌داشت و بر زانو می‌نهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد. 

و از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید. 

دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سیّد مصطفی" گذاشت.

آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و سکینه را به سید ابراهیم واگذار کرد.

 

این قضیه در سال 1242 هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است: 

«فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب» 

« آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچه ای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود.»

 

پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید.فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه هستند

 

این موضوع پیش از این به صورت روضه‌خوانی از سوی حجت‌الاسلام سید حسین مؤمنی و حجت‌الاسلام سید عبدالله فاطمی‌نیا، در حرم مطهر امام رضا(ع) خوانده شده و مورد تأیید علما نیز قرار گرفته است.

 

√ منابع روایت؛

اسرار الشهادة، صفحه ٤٠٦.

منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸.

مقتل جامع مقدم، جلد ۲، صفحه ۲۰۸.

تراجم اعلام النساء، جلد ۲، صفحه ۱۰۳.

 

 

شناسنامه قرآن

شناسنامه ی قرآن

نام: قرآن، قرآن یک کلمه ی عبری است اسم اصلی قرآن فرقان می باشد

لقب قرآن: مجید

زبان قرآن:عربی

زمان نزول: ماه رمضان , شب قدر

محل نزول: مکه مکرمه, غار حرا

فرستنده: الله جل جلاله

ملکه وحی: حضرت جبرئیل

گیرنده: حضرت محمد 

تعدادوحی:۲۴۰۰۰ مرتبه

مدت نزول:۲۳ سال

اولین آیه: إقرا باسم ربک الذی خلق

اولین سوره: العلق

آخرین سوره: النصر

آخرین آیه: الیوم اکملت لکم دینکم

تعدادجزء:۳۰ جزء

تعداد سوره:۱۱۴ سوره

با عظمت ترین آیه: آیت الکرسی

طولانیترین سوره: سوره بقره

کوتاه ترین سوره: سوره کوثر

بزرگترین آیه: آیه ی ۲۸۲ سوره ی بقره

کوچکترین آیه: کلمه (طه) از سوره بیستم

تعداد سوره های مکی: ۸۲ سوره

تعداد سوره های مدنی: ۲۰ سوره

تعداد سوره های مکی و مدنی: ۱۲ سوره

سوره نصف قرآن: سوره کهف

مادر قرآن: فاتحه

قلب قرآن: یس

عروس قرآن: سوره ی الرحمن

سوره ای که دو بسم الله دارد: نمل

سوره ای که بسم الله ندارد: توبه

تعداد حزب: ۱۲۰ حزب

سوره ای که در تمام آیات اسم الله دارد: مجادله

تعدا آیات: ۶۲۳۶ آیه

تعداد کلمات: ۷۷۴۳۹ کلمه 

تعداد حروف کل قرآن: ۳۳۰۷۳۳ حروف

تعداد نقطه ها: ۱۰۵۶۸۴نقطه

قرآن به سه قسمت تقسیم شده: وحدانیت خدا ، قصص ، احکام

سوره ای که سه بار خواندن آن حکم ختم قرآن را دارد: سوره ی اخلاص

و …

————————————

«« تـــــــوجه »»

در زمان نزول قرآن چرتکه هم وجود نداشته، چه رسد به ماشین حساب , کامپیوتر , ماهواره , تلسکوب , وسیله پرواز و زیردریایی , اسکنر 

و,,,

—————————————————–

 واقعیات شگفت‌انگیز در مورد قرآن

برابری مرد با زن: 

واقعیت اعجاب‌آور این است که تعداد دفعاتی که کلمه مرد در قرآن دیده می‌شود ۲۴ مرتبه و تعداد دفعاتی که کلمه زن در قرآن دیده می‌شود هم ۲۴ مرتبه است، درنتیجه، نه تنها این عبارت از نظر دستوری صحیح است، بلکه از نظر ریاضیات نیز کاملاً بی‌اشکال است، یعنی ۲۴=۲۴ 

برابری در قرآن در همه مسائل دیده میشود:

دنیا ۱۱۵ / آخرت ۱۱۵

ملائک ۸۸ / شیطان ۸۸ 

زندگی ۱۴۵ / مرگ ۱۴۵ 

سود ۵۰ / زیان ۵۰ 

ملت (مردم) ۵۰ / پیامبران ۵۰ 

ابلیس ۱۱ / پناه جستن از شر ابلیس ۱۱ 

مصیبت ۷۵ / شکر ۷۵ 

صدقه ٧٣ / رضایت ٧٣ 

فریب خوردگان (گمراه شدگان) ۱۷ / مردگان (مردم مرده) ١٧ 

مسلمین ۴١ / جهاد ۴١ 

طلا ۸ / زندگی راحت ٨ 

جادو ۶٠ / فتنه ۶٠ 

زکات ٣٢ / برکت ٣٢ 

ذهن ۴٩ / نور ۴٩ 

زبان ٢۵ / موعظه (گفتار، اندرز) ٢۵ 

آرزو ٨ / ترس ٨ 

آشکارا سخن گفتن (سخنرانی) ١٨ / تبلیغ کردن ١٨ 

سختی ١١۴ / صبر١١۴ 

محمد (صلوات الله علیه) ۴ / شریعت (آموزه های حضرت محمد (ص) ۴ 

* همچنین جالب است که نگاهی به دفعات تکرار کلمات زیر در قرآن داشته باشیم. 

نماز ۵، ماه ١٢، روز ٣۶۵ 

دریا ٣٢، زمین (خشکی) ١٣ — دریا + خشکی = ۴۵=۱۳+۳۲ — دریا = %۱۱۱۱۱۱۱/۷۱= ۱۰۰ × ۴۵/۳۲ — 

خشکی = % ۸۸۸۸۸۸۸۹/۲۸ = ۱۰۰ × ۴۵/۱۳ — دریا + خشکی = % ۰۰/۱۰۰ 

دانش بشری اخیراً اثبات نموده که آب ۱۱۱/۷۱% و خشکی ۸۸۹/۲۸ % از کره زمین را فراگرفته است. 

آیا همه اینها اتفاقی است؟؟؟

 

اتفاقی است؟

تا اینجا کافی نبود؟؟؟ قانع نشدید؟

از سوره قمر تا آخر قرآن ۱۳۸۹ آیه وجود دارد . و سال ۱۳۸۹ قمری برابر ۱۹۶۹ میلادی است که تاریخ فتح ماه توسط بشر است.

همچنین درسوره ۱۹ (مریم) آیه ۵۷ در ذکر ماجرای ادریس نبی (علیه السلام)می فرماید:

و رفعناه مکانا علیا : و [ما] او را به مقامى بلند ارتقا دادیم.

۱۹۵۷ تاریخ تسخیر فضا توسط انسان است. فضاپیمای اسپوتنیک روس در ۴ اکتبر این سال به خارج از جو پرتاب شد. 

در تمام حیوانات، تعداد کروموزومهای حیوان نر و ماده برابر است و زنبور عسل تنها حیوانی است که ساختار کروموزومی آن با سایر حیوانات متفاوت است زیرا زنبور ماده ۱۶ جفت کروموزوم دارد در حالی که زنبور نر ۱۶ تک کروموزوم دارد و جالب است که شانزدهمین سوره قرآن به نام زنبور عسل(نحل) نام گذاری شده است.

همچنین در چند جای قرآن کلمه حمیر(الاغ) همراه نام سایر چهارپایان به کار رفته است اما تنها در دو آیه قرآن نام این حیوان به تنهایی ذکر شده است. 

ان انکر الاصوات لصوت الحمیر(لقمان) و, مثل الذین حملوا التورات ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا (جمعه)

این حیوان ۳۱ جفت کروموزوم یعنی: ۶۲ کروموزوم دارد و این دو سوره سوره های ۳۱ و ۶۲ قرآن هستند.

یک پژوهشگر هلندی غیر مسلمان چندی پیش تحقیقی در دانشگاه آمستردام انجام داد و به این نتیجه رسید که ذکرکلمه ی جلاله الله و تکرار آن ونیز صدای این لفظ، موجب آرامش روحی می شود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می کند. این پژوهشگر در این باره می گوید: پس از انجام تحقیقاتی سه ساله که بر روی تعداد زیادی مسلمان که قرآن می خوانند و یا کلمه الله را می شنوند، به این نتیجه رسیدم که ذکر کلمه ی جلاله ی الله و تکرار آن و حتی شنیدن آن، موجب آرامش روحی می شود واسترس و نگرانی را ازبدن انسان دور می کند و نیز به تنفس انسان نظم و ترتیب می دهد. 

خداهم که درقرآن میفرماید( الا به ذکر الله تطمئن القلوب )

 

 

 

ده کار مانع ده کار دیگر

ده چیز که مانع ١٠ چیز دیگر است:💠

👇

🔰١. غرور، مانع یادگیری

🔰٢. تعصب، مانع نوآورى

🔰٣. کم رویی، مانع پیشرفت

🔰٤. ترس، مانع ایستادن

🔰٥. تخیل، مانع واقع بینی

🔰٦. بدبینی، مانع شادی

🔰٧. خودشیفتگی، مانع معاشرت

🔰٨. شکایت، مانع تلاش گری

🔰٩. خودبزرگ بینی، مانع محبوبیت

🔰١٠. عادت کردن، مانع تغییر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

حدیث کسا به شعر

ًحدیث کسا ءبه شعر ...🌟🌟🌟

🌟بسم الله الرحمن الر حیم✨✨

اگه باحوصله خوندید و فیض🌟 حاصل شد ما رو از دعای خیرتون فراموش نکنید🌟التماس دعا🙏


روایت شد از حضرت فاطمه🌟

حدیث شریفی برای همه🌟


که روزی حبیب خدا مصطفی🌟

ابوالقاسم احمد رسول خدا🌟


محمد(ص) شهنشاه دنیا و دین🌟

که ما را پدر باشد آن مه جبین🌟


قدم رنجه فرمود در خانه ام🌟

منور از او گشت کاشانه ام🌟


بفرمود یا فاطمه بر تو باد🌟

سلام از من ای دخت نیکو نهاد🌟


بدو عرض کردم که ای نامور🌟

ز من برتو بادا سلام ای پدر🌟


سپس گفت آن شاه خوبان به من🌟

که ضعفی شده عارضم در بدن🌟


بگفتم پدرجان ز ضعف شما🌟

نباشد پناهم به غیر خدا🌟


مرا گفت ای دختر بردبار🌟

کسای یمانی ما را بیار🌟


بپوشان مرا در کسای یمن🌟

بپوشانم او را سراسر بدن🌟


چو کردم به رخسار خوبش نگاه🌟

رخش می درخشید مانند ماه🌟


درخشیدنی چون مه چارده🌟

بر آن ماه هرلحظه کردم نگه🌟


چو پوشاندمش جامه را بر بدن🌟

پس از ساعتی از در آمد حسن🌟


چو فرزند دلبندم از در رسید🌟

سلامی بداد و جوابی شنید🌟


بگفتا که ای مادر مهربان🌟

رسد بوی خوش بر مشام آنچنان🌟


که گویی بود بوی جدم رسول🌟

به پاسخ چنین گفت با وی بتول🌟


که ای نور چشمان مادر، حسن🌟

بهین میوه ی نورس قلب من🌟


بلی، جد تو رفته زیر کساء🌟

به زیر کسا خفته آن پارسا🌟


حسن رفت نزدیک جدِّ گرام🌟

چنین گفت بعد از ادای سلام🌟


که ای جد من ای رسول خدا🌟

دهی اِذنم آیم به زیر کساء؟🌟


جوابش چنین داد خیرالبشر🌟

تو را باد از من سلام ای پسر🌟


تویی وارث و صاحب حوض من🌟

مجازی که داخل شوی ای حسن🌟


به زیر عبا رفت آن نور عین🌟

پس از ساعتی از در آمد🌟 حسین(ع)🌟


حسین کرد با مادر خود سلام🌟

سپس گفت از مهر آن نیکنام🌟


که ای مادر خوب فرخ سرشت🌟

مشامم شده پر ز بوی بهشت🌟


که گویی در این کوی جدَّم بود🌟

چنین بوی خوش بوی جدَّم بود🌟


بگفتا به او مادر: ای نور عین🌟

تویی میوه ی قلب مادر حسین🌟


بلی، جدّ والای تو با حسن🌟

به زیر کسا خفته اند آن دو تن🌟


چو بشنید آن کودک مه لقا🌟

چنین پاسخ از مادر باوفا🌟


به نزد کسا رفت و گفتا سلام🌟

حضور همایون خیرالأنام🌟


سپس گفت ای جد والا تبار🌟

رسولی که حق کرده ات اختیار🌟


مرا می دهی اِذن آیم به پیش؟🌟

پذیری مرا در کسا نزد خویش؟🌟


چنین داد شاهنشه دین جواب🌟

سؤال حسین زاده ی بوتراب🌟


تورا باد از من سلام ای پسر🌟

تویی شافع امتم سر به سر🌟


به تحقیق رخصت دهم بر شما🌟

که آیی به زیر کسا نزد ما🌟


حسین شد چو داخل به زیر کساء🌟

بیامد ز در شیر حق مرتضی🌟


بگفت السلام علیک یا بتول🌟

سلامم به تو باد دخت رسول🌟


چو زهرا شنید از علی این سخن🌟

بگفتا به تو باد ای بوالحسن🌟


سلام من ای سرور مؤمنین🌟

وصیِّ به حق، ای امام مبین🌟


علی گفت ای دخت خیرالأنام🌟

رسد بوی خوش مر مرا بر مشام🌟


به نزد من این بوی خوش گوییا🌟

نشاید جز از خاتم انبیا🌟


که باشد عزیز و دل آرای من🌟

اخیّ و پسر عمّ و مولای من🌟


بگفتا بلی؛ با حسین و حسن🌟

به زیر کسا خفته شاه زمن🌟


علی با خبر شد چو از ماجرا🌟

روان گشت با وجد نزد کساء🌟


بگفت السلام ای رسول خدا🌟

دهی رخصت آیا ز احسان مرا؟🌟


که با اِذنت ای خاتم انبیا🌟

بیایم به پیش تو زیر کساء🌟


سلام ورا رهبر بی قرین🌟

جواب حکیمانه داد این چنین🌟


به تو ای برادر سلام از من است🌟

که چشمم به دیدار تو روشن استی🌟


تویی صاحب سیف و علم و قلم🌟

به دست تو باشد لوا و علم🌟


به تحقیق رخصت دهم بر علی🌟

که باشد علی ذات حق را ولی🌟


علی گشت وارد به زیر کساء🌟

حضور شریف حبیب خدا🌟


چو من دیدم این چار تن رفته اند🌟

به زیر کسا نزد هم خفته اند🌟


روان گشتم از شوق سوی کساء🌟

رسیدم به نزدیک آن چار تا🌟


سپس عرض کردم سلام ای پدر🌟

سلام ای پدر ای مرا تاج سر🌟


مرا می دهید اِذن تا با شما🌟

شوم ملحق و آیم اندر کساء؟🌟


پدر داد پاسخ به دختر چنین🌟

سلام پدر بر تو ای نازنین🌟


تویی دختر و پاره ای از تنم🌟

کجا دیده و دل ز تو برکنم🌟


بیا در برم ای عزیز پدر🌟

که ام ابیهایی و خوش سیَر🌟


چو زهرا مکین شد به زیر کساء🌟

کسا عزتی یافت بی انتها🌟


محمد(ص)، علی(ع)، فاطمه(س) با حسن(ع)🌟

حسین(ع) پنجمی شد در این انجمن🌟


چو رفتند این پنج تن در کساء🌟

کسا شد منور چو عرش خدا🌟


رسول خدا از دو سوی کسا🌟

سوی آسمان برد دست دعا🌟


که یارب ز الطاف بی انتها🌟

تو محظوظ کن اهل بیت مرا🌟


هم اینان رعایت ز من می کنند🌟

هم این ها حمایت ز من می کنند🌟


بود لحم ابدانشان لحم من🌟

بود خونشان خون من در بدن🌟


اذیت کند هر که این چار تن🌟

اذیت نموده ست بر جان من🌟


کسی گر که غمگین کند حالشان🌟

مرا کرده غمگین ز احوالشان🌟


هر آن کس که جنگ است با این چهار🌟

مرا کرده با جنگ خودشان دچار🌟


به صلحم اگر صلح گیرند پیش🌟

وگرنه شود خاطر من پریش🌟


هر آن کاو نماید بر آنها ستیز🌟

ستیزم به او موقع رستخیز🌟

@Delpanah

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

دشمنان فتنه بس است، وقت ظهور مهدی است

خدعه و مکر بس است، حکم قیامش حتمی است

جنگ و آوارگی و ظلم و ستم  بی  حد  شد

مسلمین خواب بس است، دیدن منجی قطعی است

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

نفوذ دشمن

دشمن دین خدا رخنه دو چندان کر ده

حمله بر غیرت و ایمان جوانان کرده

عزت و شوکت ما در گرو بیداریست

دشمن روح بشر، مکر چو شیطان کرده

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

💠ده چیز که مانع ١٠ چیز دیگر است:💠

👇

🔰١. غرور، مانع یادگیری

🔰٢. تعصب، مانع نوآورى

🔰٣. کم رویی، مانع پیشرفت

🔰٤. ترس، مانع ایستادن

🔰٥. تخیل، مانع واقع بینی

🔰٦. بدبینی، مانع شادی

🔰٧. خودشیفتگی، مانع معاشرت

🔰٨. شکایت، مانع تلاش گری

🔰٩. خودبزرگ بینی، مانع محبوبیت

🔰١٠. عادت کردن، مانع تغییر

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

شناسنامه قرآن

شناسنامه ی قرآن

نام: قرآن، قرآن یک کلمه ی عبری است اسم اصلی قرآن فرقان می باشد

لقب قرآن: مجید

زبان قرآن:عربی

زمان نزول: ماه رمضان , شب قدر

محل نزول: مکه مکرمه, غار حرا

فرستنده: الله جل جلاله

ملکه وحی: حضرت جبرئیل

گیرنده: حضرت محمد 

تعدادوحی:۲۴۰۰۰ مرتبه

مدت نزول:۲۳ سال

اولین آیه: إقرا باسم ربک الذی خلق

اولین سوره: العلق

آخرین سوره: النصر

آخرین آیه: الیوم اکملت لکم دینکم

تعدادجزء:۳۰ جزء

تعداد سوره:۱۱۴ سوره

با عظمت ترین آیه: آیت الکرسی

طولانیترین سوره: سوره بقره

کوتاه ترین سوره: سوره کوثر

بزرگترین آیه: آیه ی ۲۸۲ سوره ی بقره

کوچکترین آیه: کلمه (طه) از سوره بیستم

تعداد سوره های مکی: ۸۲ سوره

تعداد سوره های مدنی: ۲۰ سوره

تعداد سوره های مکی و مدنی: ۱۲ سوره

سوره نصف قرآن: سوره کهف

مادر قرآن: فاتحه

قلب قرآن: یس

عروس قرآن: سوره ی الرحمن

سوره ای که دو بسم الله دارد: نمل

سوره ای که بسم الله ندارد: توبه

تعداد حزب: ۱۲۰ حزب

سوره ای که در تمام آیات اسم الله دارد: مجادله

تعدا آیات: ۶۲۳۶ آیه

تعداد کلمات: ۷۷۴۳۹ کلمه 

تعداد حروف کل قرآن: ۳۳۰۷۳۳ حروف

تعداد نقطه ها: ۱۰۵۶۸۴نقطه

قرآن به سه قسمت تقسیم شده: وحدانیت خدا ، قصص ، احکام

سوره ای که سه بار خواندن آن حکم ختم قرآن را دارد: سوره ی اخلاص

و …

————————————

«« تـــــــوجه »»

در زمان نزول قرآن چرتکه هم وجود نداشته، چه رسد به ماشین حساب , کامپیوتر , ماهواره , تلسکوب , وسیله پرواز و زیردریایی , اسکنر 

و,,,

—————————————————–

 واقعیات شگفت‌انگیز در مورد قرآن

برابری مرد با زن: 

واقعیت اعجاب‌آور این است که تعداد دفعاتی که کلمه مرد در قرآن دیده می‌شود ۲۴ مرتبه و تعداد دفعاتی که کلمه زن در قرآن دیده می‌شود هم ۲۴ مرتبه است، درنتیجه، نه تنها این عبارت از نظر دستوری صحیح است، بلکه از نظر ریاضیات نیز کاملاً بی‌اشکال است، یعنی ۲۴=۲۴ 

برابری در قرآن در همه مسائل دیده میشود:

دنیا ۱۱۵ / آخرت ۱۱۵

ملائک ۸۸ / شیطان ۸۸ 

زندگی ۱۴۵ / مرگ ۱۴۵ 

سود ۵۰ / زیان ۵۰ 

ملت (مردم) ۵۰ / پیامبران ۵۰ 

ابلیس ۱۱ / پناه جستن از شر ابلیس ۱۱ 

مصیبت ۷۵ / شکر ۷۵ 

صدقه ٧٣ / رضایت ٧٣ 

فریب خوردگان (گمراه شدگان) ۱۷ / مردگان (مردم مرده) ١٧ 

مسلمین ۴١ / جهاد ۴١ 

طلا ۸ / زندگی راحت ٨ 

جادو ۶٠ / فتنه ۶٠ 

زکات ٣٢ / برکت ٣٢ 

ذهن ۴٩ / نور ۴٩ 

زبان ٢۵ / موعظه (گفتار، اندرز) ٢۵ 

آرزو ٨ / ترس ٨ 

آشکارا سخن گفتن (سخنرانی) ١٨ / تبلیغ کردن ١٨ 

سختی ١١۴ / صبر١١۴ 

محمد (صلوات الله علیه) ۴ / شریعت (آموزه های حضرت محمد (ص) ۴ 

* همچنین جالب است که نگاهی به دفعات تکرار کلمات زیر در قرآن داشته باشیم. 

نماز ۵، ماه ١٢، روز ٣۶۵ 

دریا ٣٢، زمین (خشکی) ١٣ — دریا + خشکی = ۴۵=۱۳+۳۲ — دریا = %۱۱۱۱۱۱۱/۷۱= ۱۰۰ × ۴۵/۳۲ — 

خشکی = % ۸۸۸۸۸۸۸۹/۲۸ = ۱۰۰ × ۴۵/۱۳ — دریا + خشکی = % ۰۰/۱۰۰ 

دانش بشری اخیراً اثبات نموده که آب ۱۱۱/۷۱% و خشکی ۸۸۹/۲۸ % از کره زمین را فراگرفته است. 

آیا همه اینها اتفاقی است؟؟؟


اتفاقی است؟

تا اینجا کافی نبود؟؟؟ قانع نشدید؟

از سوره قمر تا آخر قرآن ۱۳۸۹ آیه وجود دارد . و سال ۱۳۸۹ قمری برابر ۱۹۶۹ میلادی است که تاریخ فتح ماه توسط بشر است.

همچنین درسوره ۱۹ (مریم) آیه ۵۷ در ذکر ماجرای ادریس نبی (علیه السلام)می فرماید:

و رفعناه مکانا علیا : و [ما] او را به مقامى بلند ارتقا دادیم.

۱۹۵۷ تاریخ تسخیر فضا توسط انسان است. فضاپیمای اسپوتنیک روس در ۴ اکتبر این سال به خارج از جو پرتاب شد. 

در تمام حیوانات، تعداد کروموزومهای حیوان نر و ماده برابر است و زنبور عسل تنها حیوانی است که ساختار کروموزومی آن با سایر حیوانات متفاوت است زیرا زنبور ماده ۱۶ جفت کروموزوم دارد در حالی که زنبور نر ۱۶ تک کروموزوم دارد و جالب است که شانزدهمین سوره قرآن به نام زنبور عسل(نحل) نام گذاری شده است.

همچنین در چند جای قرآن کلمه حمیر(الاغ) همراه نام سایر چهارپایان به کار رفته است اما تنها در دو آیه قرآن نام این حیوان به تنهایی ذکر شده است. 

ان انکر الاصوات لصوت الحمیر(لقمان) و, مثل الذین حملوا التورات ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا (جمعه)

این حیوان ۳۱ جفت کروموزوم یعنی: ۶۲ کروموزوم دارد و این دو سوره سوره های ۳۱ و ۶۲ قرآن هستند.

یک پژوهشگر هلندی غیر مسلمان چندی پیش تحقیقی در دانشگاه آمستردام انجام داد و به این نتیجه رسید که ذکرکلمه ی جلاله الله و تکرار آن ونیز صدای این لفظ، موجب آرامش روحی می شود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می کند. این پژوهشگر در این باره می گوید: پس از انجام تحقیقاتی سه ساله که بر روی تعداد زیادی مسلمان که قرآن می خوانند و یا کلمه الله را می شنوند، به این نتیجه رسیدم که ذکر کلمه ی جلاله ی الله و تکرار آن و حتی شنیدن آن، موجب آرامش روحی می شود واسترس و نگرانی را ازبدن انسان دور می کند و نیز به تنفس انسان نظم و ترتیب می دهد. 

خداهم که درقرآن میفرماید:( الا به ذکر الله تطمئن القلوب )

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

مقصود تویی

منظور من از عشق ،خدای یکتاست

منظور من از چشم ،نگاه دلهاست

منظور تویی،گفتن الفاظ مهم نیست

منظور من از روی،لقای جانهاست

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

حسین در کربلا

حسین در کربلا غوغا بپا کرد

عجب شوری به عالم نینوا کرد

حسین با خون خود پیروز گردید

محرم مکر دشمن بر ملا کرد

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

حیران حق

     عبد  گر عاشق شود ، با عشق غوغا می کند 

جان اگر  مجنون شود، آن یار  پیدا می کند

روی حق ، با چشم دل ، مقدور می گردد بشر

دل اگر حیران شود ، مستانه نجوا می کند


  • علی رجالی