گفنم نمای رویت،گفتا که آن عیان است
گفتم که سر این راز، گفتا که آن نهان است
گفتم ظهور محبوب، کی می شود میسر
گفتا اجازت آن، با امر شاه جان است
گفنم نمای رویت،گفتا که آن عیان است
گفتم که سر این راز، گفتا که آن نهان است
گفتم ظهور محبوب، کی می شود میسر
گفتا اجازت آن، با امر شاه جان است
عشق ما عشق حقیقی بر خداست
دیدن یار و لقای کبریاست
عشق سالک بهر حق جان دادن است
ترک دنیا کردن و شوق لقاست
عشق ما،عشقی بجز الله نیست
جز خدا از بطن ما آگاه نیست
عشق ما عشق زلیخایی که نیست
عاشقی جز بر خدا دلخواه نیست
ذکر ما ذکر لسانی با خداست
ذکر قلبی در خفا وبی صداست
ذکر دیگر در عمل باشد نه حرف
یاد حق همواره ذکر اولیاست
ذکر چیست؟ چند نوع ذکر داریم؟ بهترین ذکر چیست؟
1- «ذکر»، یعنی یادکردن، خواه با زبان باشد، یا با قلب یا با هر دو، بعد از نسیان باشد، یا بعد از ادامه ذکر.
2-به عبارت دیگر، ذکر حالت روحی خاصی است که انسان در آن حال، دانسته خویش را مورد توجه قرار میدهد و گاهی به یادآوری چیزی با زبان و گاهی به حضور چیزی در قلب گفته میشود.
ذکر خدای سبحان از بهترین و پاکیزهترین اعمال نزد خدا، برترین لذّت نزد دوستداران خدا، خوی و خصلت خوب مؤمنان و صالحان و نشان همنشینی با محبوب واقعی بوده و مایه شرافت و رستگاری انسان میباشد و در آیات قرآنی و روایات اسلامی مورد سفارش واقع شده است. قرآن کریم میفرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً...»2
ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را بسیار یاد کنید... .
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:
«اِعْلَمُوا اَنَّ خَیْرَ اَعْمالِکُمْ عِنْدَ مَلیکِکُمْ وَ اَزْکاها وَ اَرْفَعَها فی دَرَجاتِکُمْ وَ خَیرَما طَلَعَتْ عَلَیهِ الشَّمعسُ، ذِکْرُاللهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالی فَاِنّهُ اَخْبَرَ عَنْ نَفْسِهِ فَقال اَنا جَلیسُ مِنْ ذَکَرَنی.»3
بدانید که بهترین اعمال شما نزد خداوند و پاکیزهترین آنها و آنچه از همه بیشتر درجات شما را بالا میبرد و بهترین چیزی که آفتاب بر آن تابیده، ذکر خدای سبحان است؛ زیرا خدای تعالی از خودش خبر داده، فرمود: من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند.
علی ـ علیه السلام ـ میفرماید:
«ذِکْرُ اللهِ سَجِیَّةُ کُلِّ مُحْسِنٍ وَ شیمَةُ کُلِّ مُؤْمِنٍ»4
یاد خدا خصلت هر نیکوکار و خوی هر مؤمنی است.
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«ما مِنْ شَیءٍ اِلا وَ لَهُ حَدٌّ یَنْتَهی اِلَیهِ اِلا الذِّکْرَ فَلَیسَ لَهُ حَدٌّ یَنْتَهی اِلَیه...»5
هر چیزی را حدّی است که به آن منتهی میشود، مگر ذکر که حدّی ندارد که به آن پایان یابد... .
از آیات قرآنی و سخنان اولیای گرامی اسلام، استفاده میشود که ذکر عبارت است از یاد خدا در همه احوال و پیشامدها و توجه به حضور در محضر الهی و او را حاضر و ناظر بر اعمال و رفتار خویش دانستن و این که هیچ امری بر او پوشیده نمیماند. از این رو، هنگام رو به رو شدن با تکالیف واجب به یاد خدا بوده، آنها را انجام دهد و هنگام رو به رو شدن با محرمات و معاصی از خدا غافل نباشد، و از انجام آن پرهیز نماید، چنان که قرآن کریم میفرماید:
«اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ به ما تَعْمَلُونَ»6
از خدا بترسید که خدا به کارهایی که میکنید، آگاه است.
«یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ»7
خیانتهای چشمان و آنچه سینهها پنهان ساخته میداند.
«وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَما کُنْتُمْ»8
خدا با شماست، هرجا که باشید.
«وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»9
ما از رگ ورید به او نزدیکتر هستیم.
در روایتی امام صادق از جمله سختترین تکالیف خداوند بر بندگانش را «ذِکْرُ اللهِ عَلی کُلِّ مَوطِنٍ» به یاد خدا بودن در هرجا شمرده، میفرماید:
«منظور از ذکر خدا، گفتنِ «سُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلا اللهُ وَ اللهُ اَکْبَر» نیست ـ گرچه اینها هم ذکر است ـ بلکه مقصود آن است که اگر انسان با حرام خدا روبه رو شد، یاد خدا او را از آن باز دارد.»10
امام صادق ـ علیه السلام ـ از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نقل کرده که فرمود: «هر کسی که اوامر خدا را اطاعت نمود و از گناهان پرهیز کرد، همانا او ذاکر خداست، گرچه نماز و روزه (مستحبی) و قرائت قرآن او، اندک باشد و هر کس که معصیت و نافرمانی خدا نماید، خدا را فراموش کرده، گرچه نماز و روزه و تلاوت قرآن او بیش از حد معمول بوده باشد.»11
از این احادیث، به خوبی روشن میشود که منظور از ذکر، تنها ذکر زبانی نیست، گرچه ذکر زبانی هم ذکر بوده در مکتب اسلام دارای اهمیّت است، لکن مقصود حقیقی از ذکر خدا، رسیدن به درجهای از ایمان و اعتقاد است، که انسان بر اثر آن، پیوسته خود را زیر نظر خدا دانسته، و در نهان و آشکار، او را شاهد و ناظر اعمالش بداند و از زشتیها دوری گزیده و وظایف خود را برابر او انجام دهد. به عبارت دیگر، حقیقت ذکر، توجه قلبی به خداوند متعال است که در اعمال انسان پرتو افکند.
ذکر خدا انواعی دارد که برخی از آنها را در زیر میآوریم:
الف ـ ذکر زبانی:
ذکر زبانی به جا آوردن حمد و ثنای الهی، نجوا کردن (آهسته حرف زدن)، درد دل کردن، درخواست کمک از درگاه خدای سبحان و پناه بردن از شر شیاطین انس و جن به آن بارگاه مقدس است.
ذکر زبانی گرچه از تمام مراتب ذکر، نازلتر است ولی در عین حال مفید فایده است. زیرا که زبان در این ذکر به وظیفه خود قیام کرده و به علاوه ممکن است، این تذکّر پس از مداومت و قیام به شرایط آن، اسباب باز شدن زبان قلب نیز بشود.12
در روایات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ این گونه ذکر، زیاد به چشم میخورد و حتی مورد سفارش قرار گرفته است. چنانچه خود آن بزرگواران نیز در این زمینه الگوی پیروان خود هستند.
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
. پدرم «کثیرالذّکر» بود. من او را هنگام غذا خوردن و راه رفتن در حال ذکر گفتن خدا مییافتم، حتی صحبت کردن با دیگران، او را از یاد خدا باز نمیداشت. زبانش با گفتن «لا اله الا الله» به کامش چسبیده بود. او ما را جمع میکرد. کسانی را که قرآن خواندن میدانستند به قرائت قرآن و کسانی را که قرآن خواندن نمیدانستند، به ذکر خدا فرمان میداد تا خورشید طلوع کند».13
تسبیحات حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ ، گفتن تسبیحات اربعه، «یا الله» و «یا ربّ»، «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلا بِاللهِ الْعَلیّ الْعَظیم» و استغفار و مانند آن، از جمله ذکرهای زبانی میباشند که هر کدام ثواب مخصوصی داشته و اثر ارزندهای در انسان ایجاد میکند.
باید توجه داشت که ذکر زبانی لقلقه زبان نشود و همراه با غفلت دل نباشد، بلکه ذکر زبانی نشان ذکر قلبی و ابراز مکنون دل باشد یا دست کم مقدمه ذکر قلبی گردد.
ب ـ ذکر قلبی:
ذکر قلبی همان توجه قلبی به خدای سبحان است که دل را صفا و صیقل داده، جلوه گاه محبوب میکند و روح را تصفیه کرده، انسان را از قید اسارت نفس میرهاند. اگر قلب به تذکّر محبوب و یاد حق تبارک وتعالی عادت کرد و با آن عجین شد، انسان را دگرگون میکند، به طوری که حرکات و سکنات چشم، زبان، دست، پا و سایر اعضا، با ذکر حق انجام میگیرد و برخلاف وظایف، امری انجام نمیدهند. کاملترین و بهترین مراتب ذکر نیز همین است که در همه مراتب انسانی، جاری شده و حکمش ظاهر و باطن و نهان و آشکار را در برگیرد و اگر ذکر زبانی نیز از نظر مکتب اسلام مطلوب است و به آن سفارش شده، سرّش در آن است که زبان قلب گشوده شود و به حدی برسد که زبان، چشم، گوش و سایر اعضای بدن از قلب پیروی کنند تا بدین وسیله دل برای ورود صاحب منزل، پاک و پاکیزه گردد.
علی ـ علیه السلام ـ فرمود:
«اِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ جَعَلَ الذِّکْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ...»14
همانا خداوند سبحان، ذکر را جلا و صفای دلها قرار داده است... .
امام خمینی (قدس سرّه) مینویسد:
«پسی عزیز! در راه ذکر و یاد محبوب، تحمّل مشاقّ هرچه بکنی، کم کردهای. دل را عادت بده به یاد محبوب، بلکه به خواست خدا، صورت قلب، صورت ذکر حقّ شود و کلمه طیّبه لا اله الا الله صورت اخیره و کمال اقصای نفس گردد که از این زادی بهتر برای سلوک الی الله و مُصلحی نیکوتر برای معایب نفس و راهبری خوبتر در معارف الهیه یافت نشود.
پس اگر طالب کمالات... و مهاجر الی الله هستی، قلب راعادت بده به تذکّر محبوب...»15
ج ـ ذکر عملی:
ذکر عملی آن است که انسان در عمل، خدا را ناظر و شاهد اعمال و رفتار خود دانسته، هرجا که صحبت واجب باشد، آنجا حاضر بوده و هر جا که صبحت از محارم الهی، گناه و نافرمانی خدا باشد، غایب باشد و در حال گناه و نافرمانی دیده نشود. این نوع ذکر در آیات قرآن، به تعابیر گوناگون، در مورد اعمال انسانی به کار رفته است .
پی نوشت ها :
1 . قاموس قرآن ، ج 3، ص 15، به نقل از مفردات قرآن، اسلامیه.
2 . احزاب، آیه 41.
3 . عدة الداعی، احمد بن فهد، ص 238.
4 . شرح غررالحکم، آمدی، ج 4، ص 30.
5 . اصول کافی، ج 4، ص 258.
6 . حشر، آیه 18.
7 . غافر (مؤمن)، آیه 19.
8 . حدید، آیه 4.
9 . ق، آیه 16.
10 . بحارالانوار، مجلسی، ج 93، ص 151.
11 . همان مدرک، ص 156.
12 . اربعین حدیث، امام خمینی (قدس سره)، ج 1، ص 250، نشر فرهنگی رجا.
13 . اصول کافی، ج 4، ص 258.
14 . شرح غررالحکم، آمدی، ج 2، ص 558.
15 . اربعین حدیث، امام خمینی (قدس سرّه)، ج 1،ص 249.
بخش قرآن تبیان
منبع : وبلاگ سید مصطفی علم خواه
سؤال:در این آیه که می فرماید: «ان الصلاةتنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر» منظور از ذکر خدا که از نماز بالاتر است چیست؟ آیا این ذکر خدا شامل یک سری کلمات خاص می باشد؟!
پاسخ: بطوریکه در پاسخ بخش اول سؤال (سؤال ۱۶۱۱) اشاره کردیم مراد از این قسمت از آیه:«و لذکرالله اکبر» این نیست که ذکر خدا از نماز بالاتر است، بلکه مراد این است که نماز دو تا فایده یا دو نوع فایده و اثر دارد، یکی اینکه از زشتی ها و کارهای ناپسند باز می دارد، دیگر این که نماز عامل ذکر خدا و بطور کلی نوعی از ذکر خدا است و این فایده دوم نماز از فایده اول که بازداشتن از زشتی ها و منکرات است بزرگتر است.
چون باز داشتن از زشتی ها و منکرات هم یکی از آثار ذکرالله است و نوعی از آن و ذکرالله اعم از آن است.
منظور از ذکرالله نوعی اتصال و ارتباط با خداوند است بطوریکه یاد خدا در قلب انسان جریان یابد. بطور کلی هر کاری و هر چیزی که انسان را به یاد خدا بیندازد و یاد او را در قلب انسان وارد کند، ذکرالله نامیده می شود. بعنوان مثال: نماز خواندن یک نوع ذکرالله یا عامل و سبب ذکرالله است. و تلاوت قرآن مجید، نوع دیگری از ذکرالله است و می شود این نوع ذکر خدا با یکدیگر توأم شود و یا توأم با یکدیگر حساب شوند، چون نماز از یک سلسله اعمال مثل رکوع، سجده، قیام، و تلاوت مقداری قرآن تشکیل یافته است.
همچنین تفکر در کارهای خداوند مثل خلقت موجودات و ربوبیّت آن ها و توجه به عجایب خلقت و رفتارها و اوصاف موجودات که از علم و قدرت خداوند نشأت گرفته است که نوعی از ذکرالله است. و در رأس الطاف و عنایات خداوند به بندگان، بعثت پیامبران جهت ارشاد انسان ها و تفکر و مطالعه در اخلاق و رفتارهای کریمانه و فضائل علمی و شخصیتی آن بزرگواران و امثال آن ها قرار دارد. یعنی آن هم نوعی ذکرالله است .
ذکرالله انواع، درجات و مراتبی دارد. مثل ذکر زبانی، ذکر قلبی و ذکر عملی خداوند و مجموعاً اشتغال به عبادات و اجرای فرمان های خداوند در مسیر اطاعت از او و جلب رضایت او، ذکرالله محسوب می شوند. بعضی از انواع ذکرالله از انواع دیگر آن برتر و عظیم تر است. مثل: احسان به والدین،کمک به نیازمندان، دلجوئی از انسان های گرفتار، جهاد در راه خدا و ایجاد امنیت و آرامش برای انسان ها و امثال آن ها.
موضوع ذکرالله در آیات قرآن با اهمیت و عظمت خاصی مطرح شده است و خداوند سعادت و فلاح انسان را به «ذکرالله کثیر» مرتبط کرده است! بطوریکه می فرماید:
«وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (الجمعة/۱۰) یعنی خداوند را زیاد ذکر کنید، باشد که رستگار شوید.
در آیات قرآن گفته شده است که اعراض از ذکر خدا موجب شقاوت، سختی معیشت، از بین رفتن آسایش انسان، نابینائی در آخرت و ورود به جهنم خواهد شد. بطوریکه فرمود:
«وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمَى»(طه/۱۲۴) یعنی کسی که از یاد من اعراض کند، معیشت تنگ و سختی خواهد داشت و در روز قیامت او را نابینا محشور خواهیم کرد.
علت نابینائی کسانی که از ذکر خدا فاصله گرفته و آن را ترک کرده اند و معنای تنگی معیشت آن ها در دنیا و ارتباط علمی این نوع حوادث با یکدیگر احتیاج به بحث مستقلی دارد و امید است حداقل در پاسخ سؤالات دیگری به جهاتی از آن ها اشاره شود.
مجموعاً ذکر خدا بالخصوص به صورت کثیر، منشأ آرامش روحی انسان ها و عامل جلوگیری از ابتلاء به بیماری های روحی و یا معالجه آن ها و عامل جریان فضائل اخلاقی در بین انسان ها و پاکی قلب ها و نوعدوستی ها و تفاهم ها خواهد شد.
فاصله گرفتن از ذکرالله و ترک کردن آن ها موجب شقاوت و نابسامانی های روحی و فکری و اجتماعی و بطور کلی نفوذ شیطان در زندگی انسان ها خواهد شد. بطوریکه خداوند فرمود:
«وَمَنْ یعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیضْ لَهُ شَیطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ– وَإِنَّهُمْ لَیصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ» (الزخرف/۳۶-۳۷) یعنی هر کس از ]خدای[رحمان اعراض کند، شیطانی را بر او می گماریم و آن ]شیطان[ قرین او خواهد بود. و آن ها ]شیاطین[ انسان های همراه خود را از راه ]خدا[ باز می دارند و آن ها گمان می کنند که راه یافتگان هستند.
بطورکلی روح انسان در اصل سنخیتی با ذکر خدا دارد و در صورت برقراری این ارتباط با خداوند به طور مستمر روح انسان در مسیر رشد حقیقی و طبیعی خود قرار خواهد گرفت و برای آن روح زلال و پاک لذتی بالاتر از آن وجود ندارد و انسان در این صورت در دنیا دارای فضائل اخلاقی و بزرگواری ها و رفتارهای کریمانه با دیگران خواهد بود و سرانجام به مقصد آفرینش و زندگی در بهشت منتقل خواهد شد.
با این توضیحات جواب این قسمت از سؤال هم مشخص می شود. مراد از ذکرالله صرفاً به زبان آوردن الفاظ معین بر زبان نیست و بلکه ارتباط قلبی با خداوند است. بطوریکه این ارتباط در اعمال انسان هم اثر کند. خداوند در مورد ذکر حقیقی یعنی ذکر قلبی می فرماید:
«وَاذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَکُنْ مِنَ الْغَافِلِینَ»(الأعراف/۲۰۵) یعنی در درون ]و قلب[ خود، پروردگارت را صبح ها و غروب ها با تضرع و ترس یاد کن و از غافلان مباش. مراد از ترس در این آیه ترس ناشی از توجه به عظمت خداوند و مراقبت بر اعمال است. و در آیه دیگری می فرماید:
«وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا»(الکهف/۲۸) در این آیه هم به ذکر قلبی انسان نسبت به خداوند و موضوع غفلت از آن و آثار بسیار وخیم آن غفلت، اشاره شده است.
لازم به ذکر است که ذکر زبانی می تواند موجب نفوذ ذکر خدا در قلب انسان یعنی ذکر قلبی شود. و سرانجام اینکه به زبان آوردن اسماء و صفات پروردگار و توجه قلبی به آن ها با هر لفظی که همراه باشد، مجموعاً «ذکرالله» محسوب می شود.
الیاس کلانتری
د
معنا و مفهوم رزق
رزق به معنى عطاء و بخشش مستمر است ، و از آنجا که روزى الهى عطاى مستمر او به موجودات است به آن رزق گفته مى شود. البته مفهوم آن تنها در نیازهاى مادى خلاصه نمى شود بلکه هر گونه عطاى مادى و معنوى را شامل مى گردد . بنا بر این هر گونه بهره اى را که خداوند نصیب بندگان مى کند از مواد غذائى و مسکن و پوشاک ، و یا علم و عقل و فهم و ایمان و اخلاص وفرزند و همسر و خانواده و...به همه اینها رزق گفته مى شود .
قرآن می فرماید : « إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ » 1 رازق خداست ، رزّاق مثل خبّاز، حدّاد، بنّا، بقّال، کسی که صبح تا به شب کارش این است که نان میپزد و با آهن سر و کار دارد و. . . رزّاق یعنی دائماً روزی میدهد .«هُوَ الرَّزَّاقُ» ؛ یعنی دائمی است و قدرت هم دارد و به خودی خود قطع نمی شود مگر عاملی سدّ راه آن شود . ما اگر عقیده داشته باشیم که روزی دهنده (دائمی و با قدرت) خداوند است ، دیگر برای هیچ چیز دروغ نمیگوئیم . گاهی ممکن است با دروغ و کلک در ظاهر پول زیادی هم بدست آید ، ولی چون رزق او نیست ،از دست می رود .
دوم: اندازه گیری هم با خداست.
آیات زیادی داریم که خداوند می فرماید : «یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ»2 .شاید بسط رزقی که خداوند فرموده به هر کس بخواهیم آن را بسط می دهیم ، یک بعدش به این معنا باشد که آن رزق حتماً نباید مادی باشد .نوع رزق برای هرکسی فرق می کند و خداوند برای هرکسی یک نوعی از رزق را گسترش می دهد .
سوم: خداوند ضامن رزق است
ضامن رزق همه ى موجودات و اختیار رزق فقط به دست خداوند است ، نه به دست انسان خداوند.
« نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ؛ ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم .3
« وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها ؛ هیچ جنبندهاى در زمین نیست مگر اینکه روزى او بر خداست !4
خداوند میفرماید حتی موجوداتی که دست و پا هم ندارند من روزی آنها را می دهم .« وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها» 5
« وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ ؛ و روزى شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده مىشود ! 6
نوازاد در شکم مادر چطور روزی میخورد ، خداوند روزی میدهد . یک راننده تاکسی تعریف می کرد یک روز به خودم گفتم امروز زرنگی کنم پول کرایه را افزایش بدهم .مردم مجبورهستند که بدهند .این کار را انجام دادم ،همه هم ناراضی بودند اما چون چاره نداشتند می دادند ، اما غروب باد و طوفانی شد و شیشه ی ماشین هم پایین بود ، باد زد و پولها را برد و نقش زمین شد . وقتی رفتم که پول ها را جمع کردم و شمردم ، دیدم فقط توانستم آن مقداری که حق واقعی ام بوده را جمع کنم و بقیه از بین رفته و باد برده بود .
ضامن رزق همه ى موجودات و اختیار رزق فقط به دست خداوند است ، نه به دست انسان خداوند
سوال: چرا رزق کم و زیاد میشود؟
عای پدر و مادر بسیار نقش دارد . گاهی اوقات می بینیم یک کسی هر کاری ،حتی کوچک انجام می دهد برایش خوب و پربرکت می شود وبه قول معروف دست به خاکستر می زند طلا می شود ، اما دیگری بالعکس ؛ هرچه می دود کمتر به مقصود می رسد .
اینها به خیلی عوامل از قبیل ؛ دعای پدر و مادر یا بالعکس عاق والدین شدن ، وجود یا عدم گناه در زندگی و ... بستگی دارد .
دادن های زید و بی رویه و بدون حساب و کتاب گاهی به خاطر این است که ما رارها کرده و می خواهند ظرفیت پر شود ؛
مثل مریضی را که دکتر جواب کرده و میگویند هر چه میخواهد بخورد کند ، خداوند نیز با بعضی از فاسقان و جنایتکاران وآنهایی که به راه نمی آیند می فرماید : هر چه میخواهند مصرف کنند تا پیمانه ی آنها پر شود .7
گاهی دادن ها و یا ندادن ها به خاطر آزمایش هستند .8 گشایش برای بعضی سبب طغیان است .
«وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ» 9 . نگوییم چرا خدا به من مثل او نداده ، خوب شاید اگر می داد از خیلی چیزها محروم می شدیم و طغیان می کردیم .
مثل پدری که به یکی ازفرزندانش سوئیچ نمیدهد میگوید چون تو شر هستی با ماشین تصادف میکنی ، و به دیگری اجازه میدهد چون آرام و با وقار است .
داستانی از قرآن
فردی به خدمت رسول الله (ص) آمد که برای توسعه ی رزق او دعا کند . حضرت فرمود : صلاح تو نیست . اصرار کرد
حضرت دعا کرد . اموالش زیاد شد تا برای کنترل آنها بیرون از مدینه رفت ، تا بالأخره مأمور زکات از طرف حضرت برای جمع آوری زکات پیش او رفت . او گفت : من زکات نمی دهم . آیه آمد : « وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحینَ فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ » 10
عوامل گشایش روزی :
تقوا
برای انسان با تقوا از رزق های حساب نشده و بی گمان می آید . گاهی یک درخت را هر چه آب میدهی برگ زرد و یک درخت توی جنگل بدون آبیاری سبز است . بعضی از رزقها دست ماست ، با فرمول و کار و تلاش و بعضی هم دست ما نیست .
گاهی مثل یوسف در دل چاه می افتد و همه می خواهند که او خار شود وازبین برو اما خدا می خواهد شاه شود و عزیز . همه خواستند یوسف نباشد ام خدا خواست باشدو برق کشی داخل خانه دست ماست ، ولی کارخانه با ما نیست ،ممکن است ما آماده باشیم ولی کارخانه برق را وصل نکند .
پول خرج کردن(سخاوت) رزق را زیاد میکند ؛
روایت داریم « اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ » 11 ، « مِفْتَاحُ الرِّزْقِ الصَّدَقَةُ » 12. اگر توسعه میخواهی باید سخاوت داشته باشیم . فکر نکنیم اگر ندادیم داریم و اگر دادیم نداریم .
صله رحم روزی را زیاد میکند
مراعات بهداشت، شستن دست قبل از غذا روزی را زیاد میکند
نماز شب روزی را زیاد میکند
حسن خلق روزی را زیاد میکند
امین بودن روزی را زیاد میکند. مردم میگویند این دست و چشمش پاک است
شکر نعمت روزی را زیاد میکند .
بین الطلوعین سراغ کار رفتن روزی را زیاد میکند.
خورده نانهای سر سفره را خوردن روزی را زیاد میکند.
استغفار
نیت بد و گناه روزی را قطع میکند
در سوره قلم داستانی را نقل می کند که چند برادر باغ میوهای داشتند . نیت کردند که از این میوه ها به احدی ندهند . چون پدرشان هر سال از این میوه ها به فقرا می داد. پدر که مُرد بچه ها گفتند ما نمی د هیم . بعد گفتند : فقرا می فهمند می آیند در باغ ، گفتند خوب سحر می رویم میوه ها را می چینیم . نیت کردند به فقرا ندهند ، وقتی خوابیدند صاعقهای آسمانی آمد « فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِیمِ فَتَنَادَوا مُصْبِحِینَ» 13. قرآن می گوید سحر بلند شدند و دیدند که باغ آنها خاکستر شده است .
نیت گناه رزق را کم می کند .
به امید داشتن رزق های وسیع مادی و معنوی...
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
امر خدا چگونه است
روح چیست ؟
(روح) از نظر لغت به معنای نفس دویدن است. روح و ریح( باد) از یک معنی مشتق است .
حکمت نامگذاری روح :
اگر روح انسان که گوهر مستقل مجردی است . به این نام نامیده شده است . به جهت آن است که از نظر تحرک و حیات آفرینی و نا پیدا بودن همچون نفس و باد است .
خداوند تبارک و تعالی می فرماید :
« و یسئلونک عن الرّوح قل الرّوح من امر ربّی وما أوتیتم من العلم الّا قلیلاَََََ »
( سوره اسراء ، آیه 85 )
و از تو ای پیامبر از روح سؤال می کنند ، در جواب آنان بگو روح از امر پروردگارم می باشد ، و شما از علم بهره ای ندارید مگر مقدار کمی .
با توجه با آیه ی مذکور دو نکته حائز اهمّیت است :
1- روح از امر پروردگاراست .
2- قلّت علم انسان ها نسبت به روح .
امر چیست ؟
خداوند متعال ، امر یا عالم امر و یا نظام امری را نیز در قرآن چنین معرفی می فرماید :
« انّما امره اذا اراد شیئاَ أن یقول له کن فیکون »
( یس آیه 82 )
فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند ، تنها به آن می گوید « موجود باش » ، آن نیز بی درنگ موجود می شود .
وقتی خدای متعال چیزی را اراده کرده به مجرّد اراده آن همان چیز تحقیق می یابد و وجود پیدا می کند .
امر خداوند = اراده نافذ خداوند است ، بدون نیاز به مقدّمات و به عبارتی دیگر عین تحقق شی ء و عین وجود پیدا کردن آن است ، کن فیکون .
خلقت روح با امر :
روح نیز وجودی است که با اراده نافذ خداوند خلق شده است . بدون واسطه وبدون مقدّمات ، مانند قوّه و استعداد قبلی – مادّه قبلی حاصل قوّه و استعداد ، تحوّل و تبدّل ، حرکت و تدریج و زمان شرایط و اوضاع مناسب و نظائر اینها .
روح فوق زمان و مادّه است . دفعی الوجود بودن موجود ات امری و عوامل امری از جمله روح جزو ویژگی های خلقت آنان است .
« انّما امرنا واحدة کلمح البصر ».
( قمر آیه 50 )
و فرمان ما یک امر بیشتر نیست ، همچون یک چشم بر هم زدن .
حقیقت این است که امرها یکی است و همانند چشم به هم زدن است و روح نیزموجودی برتر و بالاتر از مادّه و آثار و لوازم مادّه .
دعای امام سجاد سلام الله علیه :
اللَّهُمَّ وَ حَمَلَةُ عَرْشِکَ الَّذِینَ لَا یَفْتُرُونَ مِنْ تَسْبِیحِکَ،....... وَالرُّوحُ الَّذِی هُوَ مِنْ أَمْرِکَ . ، فَصَلِّ عَلَیْهِمْ .
خداوندا و حاملان عرشت که از تسبیح تو سستی نمی کنند و روح ، که از عالم امر تو می باشد ، پس آنها را درود فرست .
@alirejali
خداوند می فرماید : « فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحه » . سوره ص آیه 72
پس زمانی که ( خلقت بدنی ) انسان را تسویه نمودم و در آن از روح خودم دمیدم .
اشارات :
1 – آوردن کلمه من در جمله من روحی حکایت از این امر می کند که آنچه در بدن انسان دمیده شده است از روح خداست و نه روح خدا . زیرا من روحی آمده است نه روحی .
2 – آوردن کلمه من حکایت از این واقعیت دارد آنچه در بدن انسان دمیده شده است از یک حقیقت برتر و بالاتری می باشد که به حضرت حق منسوب بوده و نزدیکترین مخلوق به اوست و آن روح خداست .
.
3 – کلمه من برای تبعیض و بیان بعضی یا جزء نیست . که معنی اینگونه باشد که من بعضی از روح خودم را دمیدم ، چون روح با توجه به تجرّد آن از ماده و آثار و لوازم ماده ، هیچ گونه تجزیه و تبعیض بر نمی دارد یعنی تجزیه و تبعیض به مفهومی که در حقایق مادی است در آن مقصود نیست . پس آنچه بعد از تسویه خلقت مادّی بدن از جانب خداوند متعال در آن دمیده شده ، از روح خداست ، نه عین روح خدا . بلکه صورت نازله ای است از مخلوقی بنام روح ، این روح ما خبری از آن و نشانی از جمال و کمال آن دارد . آن نیست غیر آن هم نیست .
4 – اصل اولیه و حقیقت اصلی روح انسان همان روح خداست و همان حقیقت پشت حجاب هر انسانی است .
1
پی نوشت :
اقتباس و تلخیص از کتاب مقالات ج 1 استاد مهدی شجاعی
قرآن شده نازل ،به زبان عربی
تا فهم شود ،ذکر خدا در اثری
نازل شده در شان و نه در اصل وجود
با وحی سخن گفته خدا، با بشری