باسمه تعالی
رابطه علم و عرفان
دست ویرایشرفیق عزیزم! دلت شاد باد
که از درد مردم، دلت داد باد
تو گفتی: "چه حاصل ز عرفان و علم؟"
ولی دیدهای جز جهان پر از ظلم؟
اگر مرجع و عارف و فیلسوف
نپویند ره مهر، کی ماند وقوف؟
نگو این همه دانش افسانه است
اگر دل نباشد، همه کاشانه است
ولیکن بدون درایت، مرو
که هر کو نداند، به ظلمت گرو
تو را گر رسد نَفَسی پاک و خوش
مبادا که بینی جهان را بیکوش
نکو باش و نیکی به کس کم مدار
ولی علم و حکمت، مکن بیاعتبار
چه حاصل ز عشرت، ز بستر، ز نوش؟
اگر دل بمانَد تهی، سرد و گوش
بسا کامرانی که در غفلت است
بسا دردمندی که در قرب مست
تو لذت مخواه از ره پوست و تن
که جان را بود لذّتی از وطن
چه خندی اگر خندهات بیخداست؟
چه نوشی اگر جام تو از هواست؟
به ظاهر محرومی از شهد و می
به باطن، در آغوش لطف سَمی
تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۴/۰۵