رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

مثنوی  حکایت(۳)

ابوعلی سینا

در حال ویرایش


۱. بوعلی با اسب می‌رفت از گذر
تا امان باشد ز شر و هر خطر
۲. بین ره، ایستاد از بهرِ صلات
تا دهد جان را ز قرآن، برکات
۳. گوشه‌ای افسار اسبش را نهاد
کاه و جو از بهر او هم برگشاد
۴. مردکی آمد ز ره با یک الاغ
زشت‌خو، پرخاشگر، چون قلچماق
۵. خر ببست آنجا کنار مرکبش
تا خورد از کاه و جو بی‌زحمتش
۶. گفت سینا: دور کن این خر ز من
زان‌که آرد دردسر در راه و فن
۷. مردک اما طفره رفت از کار او
ناگهان زد خر لگد بر یار او
۸. سینیا لنگان شد از ضربِ الاغ
شد پُر از درد و خروش و اشتیاق
۹. آن خر و آن مردک پر شور و شر
کرده بودندش گرفتار خطر
۱۰. نزد قاضی مردک آمد با شکایت
گفت: این مرد است پر از خساست و غایت!
۱۱. قاضی‌اش پرسید: آیا او کر است؟
یا که شاید ساکت از بهر هنر است؟
۱۲. گفت یاران: او سخن‌دان و بلیغ
لیک در جدل نباشد مستفیض
۱۳. بوعلی لب وا گشود و نرم گفت:
با سفیه، آری، سکوت است آن نهفت
۱۴. گر یکی با نادانان گیرد جدل
خویش را اندازد اندر شور و ول
۱۵. قاضی آنگه سر به زیر افکند از شرم
دید این مردِ خرد دارد ز کرم
۱۶. گفت: حکمت گر در این خاموشی است
زان‌که جاهل در سخن، چون آتشی است
۱۷. گر تو گفتی، کار بالا می‌گرفت
آتشی در جان مردک می‌نهفت
۱۸. لیک صبر و حلم تو شد چاره‌گر
تا نگردد خون دل با خون جگر
۱۹. پس به مردک گفت: ای خامِ خَراب!
تو خطا کردی، نه آن مردِ شتاب
۲۰. برو اسبت را جدا کن از خرت
تا نسوزد اینچنین، عقل و دلت
۲۱. مردک آشفته ماند از حکم داد
چون ندید آن‌جا به خود هیچ داد
۲۲. بوعلی لبخند زد آرام و نرم
در دلش آتش، ولی رخساره گرم
۲۳. رفت با اسبش، دل‌آرام و رها
با خودش می‌گفت در دل، بی‌ریا:
۲۴. «گاه باید بود خاموش از لجاج
تا نگردی در سخن، خود بی‌خراج
۲۵. چون نگویی با سفیهان یک سخن
در سکوتت صد جهان آید به فن»
۲۶. رفت از آنجا سوی شهری در مسیر
تا که جوید علم را با صد بصیر
۲۷. عقل خود را ساخت چون شمشیر تیز
بر زبانش بود مهر و بر دلش گریز
۲۸. دید جمعی در کنار کاروان
غرق گفت‌وگو ز سود و از زیان
۲۹. شد به جمع آن گروه اهل فکر
تا شنود از آن نهاد و این فکَر
۳۰. گفت پیر مرد دانش‌گسترش
حکمت آموزد نه از گنج و ترش
۳۱. هر که با نادان بگوید رازِ جان
زخم بیند، بی‌درنگ و بی‌امان
۳۲. گفت سینا: روز من شد روشن از
آن لگد، گرچه بد آمد به تنم
۳۳. لیک دانستم که علم و حلم راست
در سکوت است، آنچه از لب‌ها گُسست
۳۴. هر سخن گفتن نشاید با عوام
زان‌که نادان می‌کند صد فتنه خام
۳۵. جهل را گر با جواهر پاسخ آری
سنگ گردد بر سرت، گرچه نگاری
۳۶. بوسه بر دروازه‌ی فهم است صبر
می‌شود آن، کلید هر بابِ خبر
۳۷. مردک آن دم چون شنید از بوعلی
باز شد حیران، شد آرام و جلی
۳۸. پیش آمد گفت: یا مرد بزرگ
تو ببخش آن کار و نادانی و مرگ
۳۹. گفت سینا: عذر اگر از دل برآید
رحمت از بالا به دل‌ها می‌سراید
۴۰. گر چه رنجم دادی از خَر در گذر
لیک بخشیدم تو را ای بی‌خبر
۴۱. لیک یاد آر این کلام مختصر
خر که باشد هم نماند پشت در
۴۲. بایدش با عقل یاری، نه لگد
تا شود رامش به دل، بی نعره و بد
۴۳. مردک آهی زد ز دل، با اشتیاق
گفت: چه خوش گفتی تو، ای دانش فراق!
۴۴. گفت سینا: کار ما علم و ادب
نه خروش و دعوی و پیکار و غضب
۴۵. هر که در راه حقیقت پافشارد
در سکوتش، کوهِ حکمت را گذارد
۴۶. مردک آن دم شد چو شاگردی ادب
در دلش نوری درخشید از طلب
۴۷. گفت: از این پس پی دانش روم
در رکاب اهل حکمت پر کشم
۴۸. گفت سینا: راه اگر خواهی، بپوی
هم‌نشین عقل شو، دور از هیاهو
۴۹. مردک آهسته سرش را بر زمین
زد و گفت: ای کاش بودم من چنین
۵۰. چون ندیدم پیشتر، آن نور عقل
دل سپردم بر خری، بی‌باک و نقل
۵۱. اینک آموختم از صبر تو
راستی، حلم تو شد راه‌نما
۵۲. بعد از آن مردک، ز خر پایین نشست
پیش سینا، دیده را با اشک بست
۵۳. گفت: بنویس این حکایت را تمام
تا شود سرمشق نسل خاص و عام
۵۴. گفت سینا: قصه‌ای کان پر بهاست
در سکوت دل، نهفته کیمیاست
۵۵. بعد از آن بنشست بر تخته قلم
نوشت آن حکمت، چو درّی محترم
۵۶. نغز بنگاشت آن راز و حدیث
تا بماند در جهان، اندر بسیط
۵۷. روزگاری رفت و ماند آن یادگار
تا شود آیینه‌ای بر روزگار
۵۸. هر که خواند این حکایت با خرد
سوی حلم و علم، ره بَر می‌برد
۵۹. گر زبانت شد چو تیغی بر سفاه
حکمتت گردد نهان، دور از نگاه
۶۰. آن‌که در میدان جهل آید به فن
بایدش شمشیر صبر و پیرهن
سراینده

دکتر علی رجالی 

  • ۰۴/۰۲/۲۵
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی