باسمه تعالی
نصیحت(۵)
اگر نداری دست یاری، درد را افشا مکن
زخمِ بیمرهم نماند، بر نمک حاشا مکن
زندگی گر پیچ و خم دارد بسی
صبر را از سینهی خود وا مکن
راز مردم چون گلی در سایه است
دست خود بر برگ آن بیجا مکن
زندگی چون موج دریا بگذرد
دل بر این طوفان بیپروا مکن
راه حق را گر ندانی، ره مزن
در طریق باطلان مأوا مکن
گر شدی آوارهی این خاک و دیر
دل در این خواب گران، شیدا مکن
گنج دنیا را گرفتی؟ دل مبند
عاقبت آن جز غباری جا مکن
گر جهان را بر کف خود داشتی
دست در امواج غفلتها مکن
گر ز کس نامهربانی دیدهای
رشتهی الفت ز هم، یکجا مکن
هر که را دنیا ز حق غافل کند
مهر تقوا را در او پیدا مکن
چون که هر چیزی فنا گردد چو مرگ
غصه را با اشک خود همپا مکن
گر نمودی بر کسی احسان پاک
چون نسیم آید ز تو، افشا مکن
مهربانی گر به دل مأوا گرفت
قدر آن را کم شمر، حاشا مکن
گر بدی دیدی، ز خوبی کم مگو
جان خود را غرق در سودا مکن
هر که را حق داده آرامش ز فضل
خواب او را با غمت رسوا مکن
گر کسی بر جان تو خاری نشاند
زخم آن را در دلت فردا مکن
چشم پاکان در همه زیبایی است
نقص مردم بی سبب افشا مکن
گر شدی در راه سخت و بینشاط
دل به طوفانهای بیمهبا مکن
گر که سختی شعله زد بر جان تو
دیدگان را غرق در دریا مکن
هر که صبر و حلم را پیمانه کرد
گوهرت را بی جهت، یغما مکن
گر خدا را در دل خود جا دهی
دل به غیر از مهر او، شیدا مکن
دوستی گر بیریا و پاک بود
دل بر آن آلودهی دنیا مکن
گر نداری عهد و پیمان در مصاف
دل به هر بیگانه ای، تنها مکن
گر کسی از یار خود در ماتم است
زخم او را با سخن رسوا مکن
رنج دنیا را رجالی، کم شمار
چشم خود بر حسرت فردا مکن
سراینده
دکتر علی رجالی
۱۴۰۳/۱۲/۱۰
- ۰۳/۱۲/۰۷