باسمه تعالی
مجموعه رباعیات واژه های عرفانی(۲۰)
آتش عشق
از آتش عشق، جان من در تاب است
ساقی، قدحی ده که دلم بی تاب است
بگذار که مست می و عشقت گردم
دل در حرم عشق، چه خوش سیراب است
وحدت شهود
در وحدت عشق، مظهر جانانیم
فارغ ز خیالِ شرک و هم ایمانیم
جز روی تو در دو عالم، ای یار، نهایم
یک موج ز دریایِ وجود و جانیم
وحدت مطلوب
در وحدت نور، جان و جانان یکتاست
جز ذات خدا، غیر او بیمعناست
بی یاد خدا، دل به تسکین نرسد
آرامش جان، ذکر حق و تقواست
اسم مضمر
چشمی که ببیند، این اسامی پنهان
آن چشم یقین و معرفت در انسان
مخفی به دل است و آن حقیقت باشد
باید که به جان، بیابی این رازِ نهان
مقام خوف
هر شب ز گناه خویش، گریان هستم
در وادی خوف حق، پریشان هستم
امید من از خدای هستی باقیست
از نفس و گناه خود پشیمان هستم
مقام رجا
ای دل ز گنه، اگر گرفتار شدی
با خوف و رجا، سوی دلدار شدی
در کوی خطا، اگر هزاران لغزش
با لطف خدا، سوی دادار شدی
قبول
شروع کار سالک با قبولی است
رهایی از دل و اذن دخولی است
به معنای پذیرش در هدایت
دل سالک بری از عیب و خالی است
دفع
باید که ز غیر حق، دلت شاد شود
تا در دل خود، نور او یاد شود
دل را ز غم و وسوسه آزاد نما
این تیرهشبِ وهم، به بیداد شود
نفس کلی
اصلِ عقل و نفس کل در عالم است
نفس جزئی، سایهای در آدم است
این جهان، آیینهٔ پروردگار
عقل کامل در نبی خاتم است
روح اعظم
نوری ز تجلّی خدا آمده است
بر لوح وجود، نقشِ ما آمده است
روحی که ز امر حق هویدا گردید
بر جان دل و جهان نما آمده است
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۳/۱۱/۰۵