باسمه تعالی
مجموعه رباعیات واژه های عرفانی(۶)
مجذوب
در وادی عشق دل چو مجذوب شود
جان از سر شوق، مست محبوب شود
هر لحظه به جذبهای رود سوی وصال
دل غرق به نور حق، مغلوب شود
مرید
در وادی عشق، یک مراد است و مرید
مرشد بگشاید ره حق، نور و امید
دل از دگری و خود شود فارغ و مست
در سایهی نور، دل پر از عشق و نوید
مرشد
مرشد آن است که دل در ره یزدان دارد
راه او نور و دلش صدق فراوان دارد
میبرد جان و دلِ عاشق خود سوی وصال
هر قدم در ره حق، نورِ درخشان دارد
فتوت
فتوت در جوانمردی چه زیباست
گذشتن از خود و دعوت به تقوا است
محبت بر خلایق رسم یاران
که این راه خدا باشد، چه والاست
مقام
زهد و ورع و توبه ره یار
بر اهل رضا، منزل اسرار
با صبر و توکل سوی حق رو
این راه وصال است به دلدار
حال
در حال، دلم ز نور حق شد حیران
افتاد حجاب از دل و از جانان
نه صنع بشر بود، نه احسان، نه تلاش
فیضی است که آید ز عطای رحمان
یقین
چه خوش گفت مظلوم عالم چنین
خدایا، به مردم نما راه دین
بمانند در بندگی استوار
که بینند حق را به چشم یقین
غفلت
در مسیر عشق، غفلت سایهایست
یاد حق روشن کند دل، هدیهایست
دل اگر غافل شود از نور حق
دور گردد از حقیقت، لطمه ای ست
وصال
می شود سیراب هر تشنه ز آب
آب جویای لب خشک است و ناب
عاشقان آرام گشته با وصال
کی دهد معشوق عاشق را عذاب؟
نیاز
تعالی بشر، علم و کمال است
بدون امر حق، کاری محال است
نیاز ما به حق از واجبات است
برای آدمی رشد و مجال است
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۳/۱۰/۲۰