باسمه تعالی
فرازهایی از خطبه اول نهج البلاغه
مثنوی ۳۵
کشتی نجات
به چه زیبا گفت احمد ، از وقوع کربلا
در خصوص کشتی جان و حیات و نینوا
شد حسین ابن علی شمع و چراغ و رهنما
او بود کشتی عشق و هم نجات روح ما
از ازل باشد چراغ و هادی مردم به خیر
می کند روشن مسیر حق تعالی را ز غیر
در محرم می شود نور حسین ابن علی
مشتعل در قلب افراد و جماعت ها همی
هرکه خواهد نور او را ، ابتدا باید گزید
راه حضرت را که شرع است و خداوند مجید
کشتی عشق و محبت ضامن ما در نجات
می شوی دور از خطا و هم بلایا در حیات
هر که خواهد راه یزدان و صراط مستقیم
آن تجلی در حسین است و امامان زعیم
هرکه دارد راه قرآن و خدا و انبیا
باعثش عشق حسین است و رضای کبریا
زندگی باشد چو کشتی ، پس به ساحل می رسد
هر که بار کمتری دارد ، به سرعت می رود
هادی کشتی نبی است و هدایت دست اوست
می برد ما را به ساحل ، کشتی یزدان و دوست
بار کشتی گر شود مافوق حد و هم توان
می شود غرق و رود اعماق دریا بی گمان
نیست راهی جز که ریزی هر چه مازادش به آب
چون بود قانون جذب و هم بود راه صواب
از درخت آموز با حذف زوائد در نهال
گر که مازادش هرس گردد ز شاخه طول سال
گر شود اصلاح افکار و عقاید در بشر
حاصلش رشد است و ایمان از برای هر نفر
هر که راهش حق تعالی باشد و انسان شود
حفظ می گردد حیات و رشد او چندان شود
گر تقاضایت وصال و گر بخواهی روی دوست
کن رها بار اضافی ، هر چه خواهی نزد اوست
غیر این باشد ، رسیدن می شود ممکن مگر؟
چون نبینی ساحل خوشبختی و عشق و نظر
این تعلق ها بلا ی جان و سد باشد تو را
دور گردان از خود و بیگانه باش و هم رها
تا به دست آری مقام قرب حق را در طواف
این طریق سالکان است و شهیدان در مصاف
قرب یزدان می ر سی و هم لقای بی مثال
تا ببینی نقش پاک و بی نظیر ذوالجلال
خوش به حال مردم خوش سیرت و اهل رضا
روح خود صیقل دهد با نفی شیطان هر کجا
نیست او را بستگی بر زرق و برق این جهان
چون که دنیا پست باشد ، نزد آنان بی گمان
می دهد دنیای خود را تا که آرد حق بدست
او رود راه خدا را ، چون که باشد حق پرست
هر که باشد متقی و سالک و یکتا پرست
کی به دنیای دنی و زرق و برقش دل ببست
پس بیا عاشق ره عارف گزین در زندگی
تا شوی محبوب جانان با عبادت بندگی
می فریبد بندگان را با عناوین و حیل
تا کند دور از خدا و هم اطاعت از قبل
عمر ما چون گوهر است و اندک است و با بها
حفظ بنما با تلاش و هم نیایش با خدا
بهترین گوهر بود ، عمر بشر در زندگی
هر که دارد عشق یزدان و خلوص و بندگی
آن که دارد راه شیطان در مرام و هم حسد
او رود در ظلمت و گرداب بی پایان و حد
هر که باشد در سلوک و مخلص و هم حق پرست
او به دست آرد حقایق از جهان و هر چه هست
کی به مقصد می رسد آن کس که خود داند صلاح
می رسد ، اما نیابد راه حق و هم فلاح
هر که باشد یاغی و طغیان گر و هم خود پرست
می شود نزد خدا و بندگان منفور و پست
لذت دنیا و عقبی در معارف شد مبین
شرح و تفسیرش بود با انبیا و شرع و دین
می دهد فرمان خدا بر حکم اشیا در جهان
تا نباشد شبهه ای در صرف و یا گردد زیان
گاه می گردد حرام و گه بود پاک و حلال
تا بشر آسوده خاطر گردد از رنج و ملال
ترس باشد از فریب و غفلت مردم ز خویش
لذت دنیا شود اصل و خسارت های بیش
کسب روزی حرام و هم تعرض بر کسان
می زند آسیب چندان بر ضمیر جسم و جان
با تدبر در کلام و هم معانی از خدا
می شود امداد آدم تا که گردد رهگشا
در مثل باشد کلام الله فانوسی عظیم
می کند روشن نبی، با اذن یزدان حکیم
شرح و تفسیرش ضرورت دارد و دارد پیام
بهترین هادی بود عالم به دین و هم امام
آیه ها باشد خلاصه ، حاوی رمز است و راز
می شود تفسیر سوی احمد و باشد نیاز
فی المثل ، برپا شود یاد خدا ، همچون نماز
نحوه و اعمال آن با احمد است و پر ز راز
لذت دنیا بود کوتاه و می باشد حقیر
کسب دنیا نیست ما را ، کافی و هم دلپذیر
گفت مولا ، در خصوص احمد و وقت وفات
جایگاهش بس بلند است و گرامی در ممات
حق عطا کرده دو چندان فوق دنیا بر نبی
داده او را عزتی والا ، کرامت ها بسی
می رود روح نبی در عرش و در قرب خدا
تا کند حق را زیارت در جوار و در لقا
هست احمد جلوه ی یزدان و می باشد مجیر
صاحب خلقی عظیم است و مقامی بی نظیر
هر که دارد راه قرآن و پیمبر هادی است
می رسد بر منزل مقصود و بی شک راضی است
میسمی خواهان فضل است و کمال و معرفت
تا کند رشد و بیابد در دو عالم منزلت
بهترین لذت رجالی ، کسب ایمان و یقین
انبیا گویند ما را آنچه می باشد بهین
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میسمی
- ۰۰/۰۷/۰۵