باسمه تعالی
برداشت هایی از نهج البلاغه
مثنوی۱۷
قسمت پنجم
خطبه شقشقیه
انتخاب خلفا
خطبه بعضا می شود انکار در بین خبر
صحتش تایید می گردد ، بود آن معتبر
نقل می گردد ز افراد بزرگی با سند
معتبر باشد میان عالمان و مستند
ابن عباس است راوی ، معتبر باشد کلام
در میان شیعیان و اهل سنت ، هر کدام
می خورد غصه ز ناقص بودن خطبه مدام
گر چه خواهد از علی تکمیل گردد هم تمام
گفت پیغمبر علی حق است و حق هم با علیست
او بود میزان و هم قرآن ناطق ، او ولیست
روح و جان مصطفی باشد امیر المومنین
نیست همتایی ورا در عالم عرش و زمین
در زمان غسل احمد ، عده ای مشغول نصب
می شود حق امیر مومنان محذوف و غصب
تا علی محروم گردد از حکومت بعد از آن
در غیاب مرتضی ، حاکم شود از خودسران
هست مولا جانشین مصطفی روز غدیر
لایق و قادر بود بهر حکومت هم سریر
نیست باور در عمر ، مولا علی گردد امیر
چون علی از خاندان احمد و باشد دلیر
این که می گوید عمر از قول احمد این چنین
آن غلط باشد ، خلافت با نبوت شد عجین
می کند اثبات مولا ، می دهد حرفش جواب
با پذیرش در نظام و رای مردم شد خطاب
گفت مولا با پذیرش می کنم اثبات خویش
گر چه آن را مصطفی و هم خدا گوید ز پیش
این تناقض می رساند بهترین باشد علی
بعد فوت خاتم دین شد ولایت منجلی
اعتقاد حاکم دوم به مولا شد عیان
چون گزیند مرتضی را بهر شورا بی گمان
لیک خود را برتر از مولا بداند ابتدا
زین سبب محروم می گردد ولی و مقتدا
گفت حضرت گر چه می دانم نگردم انتخاب
لیک آن را می پذیرد بهر حق و هم کتاب
می کند اقرار حاکم ، چون علی را او گزید
در میان صاحبان و هم سران او شد امید
بر ابو طلحه دهد فرمان عمر ، باید چنین
بعد مرگ من عمل کن ، آنچه گویم بر تو این
پنج ده مرد مسلح را گزین از بهر آن
تا نباشد صدمه ای بر فرد و هم ذکر بیان
می کند اجرا ابو طلحه فرامین را دقیق
او بود نزد عمر محبوب و هم باشد صدیق
می دهد فرصت به شورا ، در سه روز و هم سه شب
تا شود تعیین خلیفه ، گرچه با زور و غضب
گر نباشد بر سر فردی توافق در میان
گردن آنان بزن بی قید و شرط و هم امان
گر کند یک فرد اشکال و دگر اعضا نبود
می زنی گردن کسی را، رای او باشد کبود
گر بود در بینشان ، دو رای منفی در مکان
می زنی گردن دو را ، تا نیست گردد در میان
گر شود آرای ماخوذه مساوی هر کدام
آنکه عف در جمعشان باشد ، بود رای نظام
بعد از آن تمکین شود از سوی اعضا هر کدام
می زنی گردن اگر غیر از چنین باشد مرام
چینش شورا چنان تنظیم گردد در میان
تا که عثمان حاصل آن گردد و باشد عیان
گر نباشد روی فردی اتفاق و هم نظر
بین مردم حاکمی دانا گزین و هم قدر
شش نفر را می کند تعیین عمر ، بعد از وفات
تا که آنان خود کنند معلوم حاکم در ممات
جانشینم می شود تعیین ، با رای سران
او بود لایق برای حاکمیت ، بی گمان
او شود حاکم پس از مرگ عمر در زندگی
تا کند بر مردمان او خدمت و هم سادگی
گر نباشد اتفاقی در نظر ، بین سران
حاکم مردم شود فردی امین و با توان
گفت حضرت در تعجب باشم از ترکیب آن
همچنین شرط و شروط حاکم و ترتیب آن
چون زبیر و طلحه و مولا علی در بینشان
همچنین سعد ابن وقاص است با عف در میان
شخص عثمان نیز گردد عضو آن جمع سران
شرط ها دارد عمر ، تا حق شود محروم از آن
نقد کرده نور حق ، در خطبه اعمال سران
بعد احمد هر یکی دارد مصائب بی گمان
هست عثمان تشنه ی قدرت ، دگر داماد او
تا نهایت رای عثمان باشد از جمعی دو رو
ابن وقاس است دیگر عضو شورا ، از قضا
آن جنایت ها کند فرزند او در کربلا
شخص دیگر طلحه باشد از امیران و سران
طلحه دارد کینه از من ، از ولایت همچنان
رای طلحه شخص عثمان است بی چون و چرا
کینه ها دارد ز هارون زمان مصطفی
عف بگوید رای من باشد علی مرتضی
گر پذیرد سنت پیغمبر و هم انبیا
همچنین رفتار او باشد چو اسلاف برین
در قضاوت ها بود رای اش ز قرآن مبین
گفت مولا ، اجتهاد خویش و آیات خدا
هست مبنای قضاوت ، چون رسول و انبیا
عف کند پرسش ز عثمان ، عین پرسش ا ز علی
گفت عثمان می پذیرم همچو اسلاف و نبی
زین سبب عف دست بیعت داد با عثمان ولی
جنگ و خونریزی شود در بین آنان منجلی
انتظار عف بود گردد ولی و مقتدا
او بود داماد عثمان و کند دعوا به پا
لیک می گردد شرایط طور دیگر ، بر خلاف
با قیام مردمان گردد دگرگون ، آن غلاف
میسمی دین و سیاست سخت باشد توامان
گر نباشد حسن نیت در مرام خادمان
می کند تبیین رجالی نحوه ی نصب سران
تا شود درسی برای مردم عصر و زمان
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میسمی
- ۰۰/۰۲/۰۲