رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

 

 

 

باسمه تعالی
برداشتهایی از نهج البلاغه
خطبه شقشقیه
حکومت داری
قسمت دوم
مثنوی۱۴




 

 
بعد فوت مصطفی ، گردد مصیبت ها عیان
نیست راهی پیش روی مرتضی در آن میان
 


 

در نبرد مارقین و قاسطین و ناکثین
شد علی تنهاترین مرد خدا روی زمین





 

خیل مردم با خلیفه عهد می بندد عجیب
حذف شد مولا علی از صحنه با ظلم و فریب





 

می رسد روزی به نام دین شود ظلم و جفا
می شود قتل و جنایت در زمین کربلا
 



 

در حضور مردم و اولاد زهرا و نبی
حاکم ملعون زند چوبی به دندان ولی





 

بر لبان نور چشم مصطفی چوبی زند
می شود رسوا ی عالم ، باعث ثبت و سند





 

می شود خلف تعهد از غدیر و مصطفی
از برای کسب دنیا  ، می شود  مکر و جفا






 

بعد احمد ، مرتضی دارد دو ره در پیش روی
صبر بنماید ،شود روشن مرام و فکر و خوی




 

یا قیامی او کند بر ضد اعمال سران
نیست یاری جز خدا همراه مولا در میان





 

اهل ایمان و یقین را نیست ترس و اضطراب
چون که دنیا نزد  آنان نیست چیزی جز سراب











 

 
گر بجنگد با خلیفه ، کشته گردد بیشمار
عده ای همراه او باشند ، با ضرب و فشار




 

نیست ترس و واهمه از غاصبان در هر کجا
در سکینه جملگی هستند مردان  خدا






 

مرتضی خواهد حکومت را برای مردمان
نیست ارزش کسب آن ، جز خدمتی بر این و آن






 

او ندارد اعتنایی بر حکومت ، غصب آن
کفش کهنه نزد او والا تر از کسب نشان





 

نیست ارزش کسب قدرت ، تا شود حقی ادا
این تصدی ها بود از بهر خدمت هر کجا








 

نیست یاری ، جز خدا همراه مولا در میان
تا کند سر کوب و گیرد حق خود را از سران







 

گر علی می داشت ، اندک یاوری سینه سپر
سرنگون می کرد آنان ، چون ابو بکر و عمر




 

می کنند سفیانیان غصب حکومت از  علی
فاجعه در کر بلا گردد سبب ، از اجنبی







 

گفت فرزند عمر بر حاکم غاصب یزید
کربلا باشد اسفناک و شود جمعی شهید




 

 
گفت پاسخ ، حاکم ملعون برایش اینچنین
راه ما باشد صحیح و عده ای خارج ز دین




 

گر حکومت حق ما باشد ، نمی باید گریست
من گرفتم حقمان را از حسین و او نزیست






 

گر حکومت حق ما نبود ، پدر کارش جفاست
او دهد تاج و عمارت  بر پدر ،  امرش خطاست






 

گر عمل می شد به پیمان غدیر و مصطفی
مطمئنا مردمان در صلح بودند و صفا


 

 

 

می شود اجحاف و اسرافی چنان از خود سران
بالاخص در دوره ی عثمان شود خسر و زیان





 

گفت حضرت از برای مردم و آیندگان
می شود درسی برای حاضرین ، آزادگان





 

می خورد سوگند بر یزدان علی مرتضی
در خصوص برتری از دشمن و فکر و رضا




 

لیک دشمن اهل ظلم است و جنایت ، حیله ها
دست من را بسته قرآن و اطاعت از خدا









 

تا نگردد باز تکرار و شود آه و فغان
غصب ناحق حکومت ، با فریب مردمان




 

گر بخواهی یک نمونه از حکومت در جهان
پایه ا ش بر عدل باشد ، در علی جو  بی گمان




 

بیعتی گردد ز سوی مردمان با مرتضی
تا کند اجرا اصول شرع و احکام خدا





 

می پذیرد نور حق ، بعد از قیام مردمان
تا کند بر پا حکومت ، همچو احمد در جهان




 

او کند بر پا حکومت بر اساس شرع و دین
لیک بدخواهان ستم کردند با انواع کین




 

او بود حساس بر حق خلایق ، در سریر
می کند اجرا عدالت ، بر صغیر و هم کبیر






 

گفت مولا ، حق حاکم بر خلایق بیشمار
در  خصوص زندگی و کار و تامین و قرار







 

می شود ساقط حکومت ، گر بود رشوه ، فساد
کن تو دوری از تملق ، کسب بی جا ، هم عناد








 

ارتباط مردمی باشد مهم و هم عیان
می دهد کاهش شکایات و مصائب بی گمان






 

میسمی راه  علی ، راه خدای کبریاست
جانشین مصطفی از اولیا و اوصیاست









 

دان رجالی ، شد مصیبت ، بعد فوت مصطفی
شیعیان در عزلت اند و گوشه ای  ، در انزوا






 

سر وده شده توسط
علی رجالی و مهدی میسمی

 

 

 

  • ۰۰/۰۱/۱۹
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی