رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

 

 

 

 

باسمه تعالی
برداشتهایی از نهج البلاغه
خطبه شقشقیه
ردای حکومت
قسمت اول
مثنوی۱۳




 

گفت مولای شهیدان ، پاسخ یک شبهه را
در پی یک پرسشی از حضرتش ، روحی فدا



 

این همه صبر و تحمل در حکومت ، بهر چیست؟
ریشه ی آنها چه باشد ، از کجا و سوی کیست؟



 

جان جانان ، گو چرا بر تن نمودی این ردا
بعد از آن  دوران تلخ و پر ز آسیب و خطا




 

این همه ظلم و تعدی در حکومت ، نا رواست
گوشه گیری از حکومت ، ریشه اش گو در کجاست ؟




 

خطبه را خواند ولی و مقتدای مومنین
با گروهی از هواداران خویش و متقین


 

 

بعد جنگ مارقین و قاسطین و ناکثین
می کند تبیین نکاتی را برای حاضرین





 

کرد مولا اندکی از حاکمیت را بیان
تا نگردد واقعیت ها ز مردم هم نهان




 

این خلافت ها ، همانند ردا باشد به تن
گر کسی لایق نباشد  ، آن می آید به تن؟




 

می کند حضرت اشاره کنیه ی هر یک به نام
تلخ کردند زندگی بر مردم و شیرین به کام




 

این خلافت ، این ردا ، زیبنده ی عثمان نبود
او کند اقرار بر آن و علی را هم ستود



 

این ردا پوشانده شد با سختی و ظلم و فغان
بهره ها بردند جمعی ، عده ای محروم  از آن




 

شقشقیه در عرب باشد حبابی از گلو
آن برون آید ز اشتر ، از دهان و سوی او





 

می برد اندر دهان ، بعد از سکون و هم قرار
این عمل باشد به همراه صدا و هم گذار




 

نامه ای  آمد به دست مرتضی حین بیان
می شود خاموش در ذکر حقایق از دهان



 

زین سبب این خطبه نامش شد چنین بین عرب
چون علی گوید سخن  در اوج احساس و طرب




 

مردمان خواهند از مولا ، بگوید همچنان
لیک حضرت  این مثل گوید ، بجای هر بیان




 

ابن عباس از علی خواهد ، تداوم در بیان
لیک حضرت می کند پرهیز از هر گفتمان




 

حالتی بر من هویدا شد ، بگفتم این چنین
لیک گشتم در سکون و باز می آید طنین




 

سینه ام پر باشد از علم لدنی از جهان
می دهم پاسخ شما را ، گر بود طالب هر آن




 

شعله ای شد مشتعل ، چون کرد فردی یک سوال
پاسخش کوبنده بود  و مابقی هرگز ، محال



 

گر بود اهل خرد ، اهل تمیز و معرفت
گفته ها کافی بود ، بر مردم نیکو صفت






 

گفت مولا نقش من باشد هدایت در امور
می گشایم مشکلات مردمان ، وقت  ضرور





 

من چو محور باشم و تیر ی میان آسیاب
سنگ های زیر و رو چرخش کند با آب و تاب





 

آرد گردد ، گندم و غلات ، با چرخش ز سنگ
آن  نچرخد بی ستون ، یک لحظه ای را  بی درنگ




 

گر نباشد چون امیر المومنین اندر نظام
می شود ساقط حکومت ، تاج و تخت هر کدام





 

نیست پاینده حکومت ، در پی حذف علی
او بود چون قائم یک خیمه  ای ، بعد از نبی



 

می کند آگاه حضرت مردمان را  هر زمان
خواه باشد در حکومت ، خواه باشد بی نشان



 

بر فضیلت های حضرت نیست شکی در میان
این حقیقت را به خوبی گفت عثمان ، در نهان




 

دان که حضرت چشمه ی آب روان جان ماست
هادی فکر  بشر ، هم جان بی درمان ماست



 

در حقیقت  صاحب روحی بلند است مرتضی
معدن فیض است و دانش از خدای کبریا




 

دان علی باشد عزیز و بهترین ها در نظام
جایگاهش بس رفیع است و بود والا مقام




 

می کند سیراب مردم را علی از معرفت
چون که حضرت چشمه ی  جوشان انواع صفت




 

باعث رشد و تعالی می شود ، احکام دین
سینه ی حضرت بود سرچشمه ی  نور مبین



 

این که حضرت از خودش گوید سخن ،از بهر ماست
نیست او را بر دو دنیا بستگی ،  عشقش خداست



 

می کند تبیین برای مردمان و عصر ما
او بود حق و علی با حق بود تا انتها



 

او کند دوری ز حب و بستگی بر این جهان
لیک گوید حرف حق بر غاصبین و هم کسان




 

می نهد او پرده ای بر دیده و بر این نظام
بر عملکرد خلیفه در حکومت ، هر کدام




 

نقش حضرت همچو کوهی باشد و آن استوار
آب جاری می شود از کوه و سازد سبزه زار
 




 

دان علی بعد از نبی بی یار و او والا بود
جز خدا و اندکی همراه ، او  تنها بود





 

در خصوص حاکمان گوید سخن مولا علی
بالاخص سفیانیان وغاصبان بعد از نبی


 

*
نیست یار و هم صدایی با امیر المومنین
جز قلیلی از دلیران در نبرد کفر و دین






 

گفت مولا وصف اوضاع بلاد مسلمین
بعد غصب حاکمیت از امیرالمومنین



 

غصب آنان در حکومت ، ظلم باشد ، نارواست
آن بود چون استخوانی در گلو و هم رهاست



 

نیست راهی جز تحمل  ، تا شود روزی عیان
مکر آنان بر ملا گردد ز غصب و هم نشان


 

چاره ای جز صبر و آگاهی نباشد در میان
وقت خود باشد حقایق روشن و گردد عیان




 

چون نمی خواهد رسد آسیب بر دین نبی
با صبوری می کند حفظ کلام حق علی


 

*
گر کند برپا قیامی بر نظام و خود سران
نیست جز الله یار و همرهی در آن زمان




 

او نمی جنگد برای قدرت و کسب  توان
بهر خدمت باشد و حفظ رسالت ، هر مکان





 

گر بخواهی میسمی در هر دو عالم منزلت
طی نما راه ولایت ، کسب بنما معرفت




 

چون رجالی می کند تشریح دوران را به شعر
از خدا خواهد تمنای وصال و عفو و خیر


 

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میسمی




 

























 

































 

 



 

 



 

 




 

 



 

 

 

 

 

 

  • ۰۰/۰۱/۱۷
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی