باسمه تعالی
فرازهایی از نامه حضرت علی به مالک اشتر
مثنوی یازدهم
خون ریزی
گر شوی همراه و همدم در مصائب ، مشکلات
قلب مردم را بدست آری ، بدانی معضلات
می کنی جلب محبت، می شوی محبوب حق
هر که با یزدان بود ، قطعا شود مجذوب حق
رستگار است در دو عالم ، هر که را امید اوست
منجی ما حق بود ، تنها خدا یار است و دوست
آنکه امیدش بشر باشد، نگردد رو سفید
واگذارش می کند بر مردم و نفس پلید
می شود تنها هر آن کس غیر حق دارد امید
وآنکه امیدش خدا باشد ، نگردد نا امید
آنکه صحه می گذارد بر خطای این و آن
او شریک است در خطا و جرم خاطی ناگهان
هر که ظالم باشد و بیند فقط زشتی ، عیوب
او ببیند در دو عالم کیفرش را ، هم ذنوب
گر بریزد خون ناحق در مصاف مردمان
سست سازد هر حکومت را، نباشد درامان
موجب کیفر شود ، هر خون ناحق برزمین
کن تو دوری از جدال و جنگ و خونریزی و کین
می کند یزدان قضاوت روز محشر بی گمان
خون یکدیگر اگر ریزد به ناحق هر مکان
کن تو پرهیز از جدل با دیگران هم در امور
تا نریزد خون بی جا در جدال و در ثغور
خون ناحق را خدا آگاه باشد در قضا
اولین حکم خدا در داوری باشد ز ما
حق دهد کاهش نعائم ، پیرو قتل کسی
می دهد کیفر کسی را ، موجبش گردد بسی
گر بریزد خون مردم را به ناحق هر نظام
عاقبت گردد ضعیف و ناتوان هم در مقام
می شود ساقط حکومت از کمال و شوکتش
می رهد جاه و بقای قدرت و هم شهرتش
کن تو پرهیز از تعرض ، هم خیانت ، هر زمان
آن خلاف است و ندارد ارزشی آن در جهان
قدرتت مانع نگردد از ادای خون بها
گر شود غفلت ز قتل آدمی در هر کجا
حق نمی بخشد بشر را ، در پی قتل کسی
می دهد آنان جزا و می کند خار و خسی
دان قصاصش باعث آرامش و عدل خدا
آن تلافی کردن عین عمل باشد و لا
چون مجازات و عقاب یاغیان باشد تقاص
از برای خاطیان اجرا شود ، حکم قصاص
دان شریعت حامی عفو است و بخشش هر کجا
توصیه گردد به کاهش ، حکم افدام و جزا
گر شود قتل کسی محرز ، دهد قاضی تقاص
او دهد فرصت برای بخشش و نهی از قصاص
نیست فرقی در خصوص امر یزدان در قصاص
دان شود اجرا برای خاطیان ، حکم تقاص
همچو حق الناس باشد ، حکم اجرای قصاص
حق مردم دادنی باشد ، در امر تقاص
شرح و احکام قصاص قاتلان باشد عیان
می شود اجرا فرامین خدا بر خاطیان
گر بریزد خون ناحقی ، به دست جاهلی
خانمان ها را زند آتش ، خطای قاتلی
قدرتت مانع نگردد ، چشم پوشی از جفا
گر شود جرم و گناهی ، کن تقبل آن خطا
ده دیه بر هر خطا و هر عمل دارد جزا
نیست فرقی در حقوق حاکمان و هم گدا
دان ستایش های بی جا و تملق هم بلاست
خود پسندی موجب خسران و حتما نارواست
طالب مدح و ستایش در خسارت ، نادمی
چون تملق می کند ، مخدوش روح آدمی
چاپلوسی آتشی در روح و جان آدم است
مدح انسان موجب کبر و بلای دائم است
تا توانی کن حذر از مردمان دون سرشت
نیست زیبنده تملق در کمال و سر نوشت
گر نمودی لطف و احسان بر رعایا بی امان
اندکش بشمار آن را ، حق دهد اجرت چنان
بهترین فرصت بود از بهر شیطان رجیم
تا کند نابود اعمال نکویت از قدیم
وعده ی خود را عمل کن گر نمودی تو قرار
خلف وعده خشم مردم دارد و هم کردگار
گر نهی منت برای کار خیرت بر کسی
می زنی خنجر به قلب و اجر خود کاهی بسی
حق بزرگ است و بزرگی از برای حق سزاست
آن بود مختص ذات اقدس و هم کبریاست
گر شود تاخیر یا گردد تعلل در امور
باعث خشم خدا و بندگان گردد قصور
کن تو پرهیز از شتاب و کار ناقص ، ناتمام
کارها در وقت خود گیرد ، شتاب و هم قوام
کارها باشد زمان بر ، مجریان احسان کنید
گر رسد خسران به کاری ، آمران جبران کنید
نیست سستی جایز و مشروع در اتمام کار
می رسد وقت وصول و وقت تحویل و قرار
کار اگر باشد زمان بر , لیک دارد بس ثمر
بهتر از کار ضعیف است و دهی عمرت هدر
کار نیکو اکثرا باشد زمان بر ، هم ثقیل
با درایت کن عمل ، با صبر می گردد جمیل
کن تو پرهیز از لجاجت در امور بی ثمر
بالاخص کاری که پایانش بود تنها ضرر
مردم درمانده را یاری نما ، کاهل نباش
از برای آخرت کاری بکن ، سائل نباش
با مصاف دیگران ، پرهیز از اجحاف کن
در امور دنیوی ، دوری ز هر اسراف کن
در عدالت مجری و از بندگی غافل نباش
در خسارت بر کسان مامور و هم عامل نباش
عدل باشد ، گر گماری هر کسی در جای خود
بهترین ها را گزین ، همکار و هم همتای خود
کن عمل هر کار را در وقت خود از عمق جان
نیست جایز معطلی در کار مردان یا زنان
میثمی با نشر دین و شرح و تبینی چنان
هم رضای حق تعالی دارد و هم این و آن
خود نمایی ، هم خیانت ، موجب افسردگی است
پس رجالی کن تو دوری از ریا ، آزردگی است
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
- ۰۰/۰۱/۰۷