رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

 

 

 

باسمه تعالی
فرازهایی از نامه حضرت علی به مالک اشتر
مثنوی نهم
حقوق مردم



 

می کند ختم رسل ، دین خدایش را به پا
دین اسلام است ، مملو از حقایق بهر ما







 

احمد است صاحب کتاب و او بود نور مبین
خلق را هادی بود ، از ظلمت و رنج و  حزین




 

مشعل قرآن بود ، ناجی ما از هر خطا
رهنمای مسلمین است ، نور یزدان هر کجا





 

هست قرآن لوح محفوظ و بود نور هدی
می شود نازل شب قدر و شود آن رهنما



 

گر بخوانی نور یزدان ، می دهد تسکین تو را
چون کلام حق بود ، آرام بخش و جان فزا


 

 

گفت پیغمبر ، امین و مقتدای انس و جان
در خصوص حق  مردم از ولی در هر زمان




 

گر بود حب ولایت از امیر المومنین
او شفاعت می کند مردم به روز واپسین




 

گشت مولا جانشین مصطفی روز غدیر
چون امیر المومنین باشد ولی و بی نظی

 

 

بشنو از مولا علی این گفته را از مصطفی
آن بود دری گران سنگ و نباشد هر کجا

 

 

نیست زیبنده ، برای امت  آل رسول
ناتوان از اخذ حق باشد، کند ظالم قبول



 

حق نباشد دادنی ، از سوی ظالم بر کسی
آن بگیر از حاکم ظالم ، که باشد او خسی


 

 

در ادامه بشنو از مولا علی اسلام ناب
می کند بر مردمان و  والیان آن را خطاب





 

او خطابش مالک اشتر بود در آن زمان
لیک شامل می شود بر هر حکومت در جهان



 

مالک است همراه حیدر ، همچو بازوی علی
می کند یاری امام و خاتم دین را ، نبی

 

 

او بود فرمانده ی لشکر ، ز سوی مرتضی
چون سلحشور است مالک ، اهل تقوا و دعا




 

گر چه مالک متقی باشد ، به دور از خود سران
لیک مولا می نگارد ،  نامه ای چون در فشان

 

 

گر کنی صبر و شود  تدبیر ، اندر مشکلات
می دهد اجرت خدا ، هم در قیامت ، هم حیات

 
 

ارزشت افزون شود با رفع سختی ، معضلات
تا توانی بهترین خدمت نما ، قبل از ممات

 

 

می گشاید حق تعالی باب رحمت ، باب جود
هر که باشد اهل تقوا و نیایش ، هم سجود
 





 

کن تحمل انتقاد و تیغ بران زبان
باعث اصلاح گردد ، نقد افکار و بیان


 

آنچه باشد بر خودت ارزنده و زیبا بسی
خواه آن را از برای مردم و هر بی کسی

 

 

امر تو با مهربانی گر شود توام نکوست
مرضی حق باشد و الطاف  بی پایان دوست




 

این نشان قدرت و عز تو گردد در جهان
لطف و احسان بر فقیران و ضعیفان هر مکان

 


 

گر کنند اهمال در انجام کاری بی دلیل
مستحق باشند توبیخ و نما آنان ذلیل

 


 

گر نباشد در توان خادمان ، امری چنان
کن تو همت در برون رفت مسائل بی امان

 

 

کار مردم را به دقت ،  وقت خود اقدام کن
تا نگردد معطلی در کار و آن اتمام کن
 

 

بهترین اوقات خود را کن نیایش با خدا
گر چه خدمت خود عبادت باشد و ذکر و دعا



 

دان عبادت جملگی حبل المتین است و نیاز
روح ما سیقل شود با ذکر و یاد و هم نماز




 

می کند روشن دل و آماده می سازد بشر
بهر معراج و صعود روح انسان در سفر




 

آن وصال کردگار است و عروج آدمی
می زداید خود بزرگی و غرورت را همی


 

 

گر بود نیت خدا در کار مردم هر زمان
می دهد پاداش چندان ،حق تعالی بی گمان








 

هر که خواهد اجر یزدان در دو عالم هر زمان
در رضای حق تعالی باشد و خدمت هرآن
 

 

چون نمایی خدمتی خالص به دور از هر ریا
دان که دارد اجر چندان نزد مخلوق و خدا



 

آن بود محفوظ ، در این عالم و هم  آخرت
باعث شوکت شود ، هم افتخار و منزلت

 

نیتت خالص شود هم در فرایض با خدا
کن تو اعمالت به دور از حب دنیا و ریا



 

ترک دنیا با زبان و گفتنش آسان بود 
گر نباشد خدمت جانانه ای ، خسران بود




 

 گر بود دنیا چراغی و شود ناجی تو را
نیست آن مذموم و باشد نردبانی در سرا



 

این جهان و آن جهان در اختیار است ،ای بشر
گر بود تهذیب نفس و جان بود خالی ز شر



 

 

گرچه سخت است کار خوب و کار بی عیب و نشان
کن عمل با دقت و صبر و درایت ، با توان

 
 

خوان نمازی چون محمد ، با تامل هم رسا
در قرائت کن صبوری ، هم به پیران اعتنا





 

در قرائت کن مراعات قلیلی در نماز
فرصت کافی برای ساجدان باشد نیاز

     ‌

 

 

می شود ضایع نمازت  ، گر بخوانی با شتاب
عده ای محروم گردند و شود آن هم خراب




 

 
تا توانی رو به دیدار خلایق ، صبح و شام
تلخی مردم نما شیرین به جان و هم به کام





 

از امور مردمان آگاه گردی با حضور
تا نباشد شایعه جای حقیقت در امور



 

 

با حضورت در جوامع کن خصوع ، افتادگی
این نشان مهر و احسانت بود ، هم سادگی

 

 

می شود آگاه والی از مصائب ، بی گمان
حل  شود هر مشکلی ، با امر حاکم بی امان
 

 


 

چون قضاوت می شود حاکم ، ز سوی این و آن
تا توانی گو سخن با مردم  پیر و جوان



 

 

زشت زیبا می شود ، در نزد مردم در سمت
در نظر کوچک شوی ، گرچه بزر گی هر جهت

 


 

میثمی خواهان عشق حق بود در زندگی
ای خدا بنما ره خوبان ورا  در  بندگی

 

 

 

این سروده می کنم تقدیم بر یزدان پاک
دان رجالی خلقتت باشد ز آب و باد و خاک
 

 




 

 سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی













 

 











 

 
 











 

 
 












 

 
 

 

 

 
 

  • ۰۰/۰۱/۰۵
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی