گگ
باسمه تعالی
فرازهایی از عهد نامه حضرت علی به مالک اشتر
مثنوی سوم
حکمرانان
در مدیریت نکاتی بس مهم است و کلان
می کنم شرح و بیان بهر عموم مردمان
تجربه همراه تقوا ، با تخصص در امور
باعث تسریع در کار و بود این ها ضرور
نظم و قانون از برای حاکم و هم آمران
رهنما باشد ز خبط و سو تدبیر و گمان
گر نباشد اینچنین ، افراد نالایق چنان
می نشینند در صدارت ، باعث ظلم و زیان
می دهد کاهش هزینه ، فکر و تدبیر و تلاش
گر نباشد کاهلی و تنبلی ، یا که مماش
تا توانی بهترین کس را گزین در انتخاب
وانگهی تنفیذ فرما ، حکم خود در انتصاب
بدترین همکار در سطح وزارت خود سران
در میان صاحبان قدرت و زور و سنان
بهترین مسئول از بهر حکومت در جهان
صاحب علم است و تقوا ، حاکم روح و روان
کن توکل بر خدا در کار و هم در مشکلات
مرتفع او می کند ، انواع حزن و معضلات
در میان صالحان کن انتخاب و جستجو
در سوابق کن تامل ، مشورت ها ، گفتگو
از وزیران و مدیران در حکومتهای پیش
کن تو پرهیز از تصدی غریبان ، بیش بیش
اکثرا همدست حاکم در صدارت ، بی گمان
چون که آنان خود ستمکارند ، در جمع سران
تا توانی کن حذر در جذب اینان در نظام
در سمت های وزارت ، چون شود فتنه مدام
چار عامل در شکست والیان دارد اثر
کن تامل ، هم تدبر ، در عمل از هر نظر
دور کردن از مناصب ، مردم لایق به کار
موجب خسران شود ، هر انتصاب نا بکار
گر گماری کار مردم را به افراد ضعیف
دان اهانت بر خلایق باشد و کاری خفیف
نفی ارزشها و ضایع کردن احکام دین
حذف افراد توانا در مناصب ، همچنین
اشتغال و همت خود بر امور کم بها
جملگی ارکان لازم در نظام و در بقا
مطمئنا می توان افراد لایق را گزید
تا نگردد مانعی ایجاد ، در کارت پدید
تا نباشد در صدارت وقفه و ظلم و زیان
دور باشند از خطا و جرم مشهود و عیان
مردم لایق برای حاکمیت بیشمار
تا توانی بهترین فرد امین را بر گمار
وقفه و تاخیر در کار خلایق دان حرام
گر بماند کار آنان بر زمین و مستدام
می کنند آنان تو را یاری ، یقینا هر کدام
چون نباشد خدعه و آشوب در خوی و مرام
رنج آنان بر تو باشد اندک و هم بی خطر
دوستی و هم حمایت با تو دارند و ثمر
تا توانی کن محبت بر عموم خادمان
دوستی کن هم به خلوت هم به جلوت هر زمان
بهترین همکار تو باشد توانا ، هم غیور
او تواند حق بگوید ، سالک و باشد صبور
گر چه تلخ است انتقاد و موجب رنج و فغان
حرف حق را بشنو از مردان خوب هر زمان
ریشه ی هر کینه از مردم بخشکان در نهان
کن برون از دل عداوت ها و افکاری چنان
از ستایش های بی جا و تملق شو به دور
باعث خود برتری و سرکشی گردد امور
همنشینی با بزرگان صدیق و بی ریا
می برد بالا تو را در عالم و هم ماورا
جاهلان و عاقلان یکسان نباشد ، در نظام
شخص بد کاره نگردد چون فهیم و خوش مرام
گر چنین کردی بدان ، هرگز نباشد عزتی
هم برای صالحان ، در کسب قدرت رغبتی
گر نمایی این چنین ، کاری خطا بنموده ای
در امور مملکت ، در زحمت و بازنده ای
حسن ظن بر مردمان و خدمتت گردد سبب
تا توانی کن شفقت بر رعایا ، هم ادب
تا نگردد موجب رنجیدن و آه و فعان
در مصاف مردم و اقشار گوناگون هر آن
تا توانی کن تو نیکی بر رعایا ، همچنان
با تلاش و کار و احسان و کمک در هر زمان
گر نمایی خوار مردم را ، شوی کوچک، زبون
می کنی درد و مشقت را دو چندان و فزون
چون نماند حس ظن بر آمران و بر سران
گر کنند ظلم و ستم بر بینوایان هر زمان
سنتی بر پا مکن بر ضد مشی انبیا
هر که با یزدان در افتد ، عاقبت مرگ و فنا
سنت نیکوی مردم ، حاصل طی زمان
از بزرگان ادب ، گه عالمان آن مکان
تا توانی با حکیمان ، گفتگو کن، مشورت
می زداید سختی و افزون کند هم معرفت
گر بخواهی قدرت حق را ببینی هر کجا
کن تدبر در زمین و کهکشان و ماورا
مملکت دارد صنوف مختلف در جامعه
جملگی مشغول کار و خدمت و هم توسعه
عده ای مشغول صنعت ، عده ای هم تاجران
تا نباشد سفره ی مردم تهی از قوت و نان
عده ای مشغول تحصیل علوم کهکشان
تا رصد گردد جهان ، از ماورا و آسمان
با خراج از مردمان و رونق کسب و امان
می شود تامین مالی هر حکومت در جهان
مجریان لشکری و کشوری هم در نظام
خادمانی پاک باشند ، هم مقید در مرام
زینتی باشند آنان از برای جامعه
تا نباشد صدمه ای بر مردمان و فاجعه
چون دژی محکم برای حاکمان و والیان
از برای حفظ دین و مملکت ، در سالیان
میثمی راه خدا را طی نما در زندگی
کار نیکو تا قیامت در اطاعت ، بندگی
تا توانی کن رجالی راه خوبان را بیان
با زبان شعر و انواع سروده هر زمان
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
- ۰۰/۰۱/۰۲