باسمه تعالی
برداشتهایی از اشعار حافظ
غزل ۷_ بیت اول
صوفی بیا که آینه صافیست جام را
تا بنگری صفای می لعل فام را
صوفی به کسی گفته می شود که پیرو مسلک صوفیان است.صافی ،یعنی پاک و شفاف.منظور از آینه صافیست جام را، یعنی آینه جام ،صاف و شفاف است.منظور از آینه جام، یعنی جامی که همانند آینه صاف و شفاف است.فرق آینه و جام این است که آینه برون را نشان می دهد ولی جام درون را.
لعل سنگ قیمتی است که دارای رنگ های گوناگون است.منظور از لعل فام،یعنی به رنگ سرخ.امام صادق می فرمایند، اگر خواستی با کسی طرح رفاقت بریزی، ابتدا سه بار او را عصبانی کن و به رفتار و گفتارش دقت کن.انسان ها در هنگام عصبانیت درون خود را نشان می دهند.
حافظ با این بیت می خواهد صو فیان را بهم بریزد تا ماهیت خود را که عوام فریبی و تظاهر به داشتن تقواست آشکار سازد.او می گوید ای اهل ریا بیایید و جام شراب سرخ رنگ را ببینید.شما از این شراب نجس بدتر هستید.
از آن روز دشمن به ما چیره شد
که دین و دیانت ز بن کنده شد
چو ارزش به ضد خودش اصل شد
ز فرهنگ چیز دگر عرضه شد
غزل ۷_ بیت دوم
اسرار عالم
راز درون پرده، ز رندان مست پرس
کاین حال نیست، زاهد عالی مقام را
منظور از راز درون پرده ،عبارتست از اسرار هستی،راز عالم معنا ، راز عالم غیب و آنچه در عالم ماورالطبیعه است.رندان به کسانی گفته می شود که به هیچ چیز ،جز خدای متعال،پایبند نیستند و از عادات و رسوم خلایق بیزارند.اینان به این حقیقت رسیده اند و آنرا درک کرده اند که بجز خداوند ، هیچ چیز دیگر فریادرس انسان نیست و آنها را اوج نمی دهد.لذا رندی و زرنگی کردند و همه دنیا را رها و فقط خدا را گرفتند.لذا به آنها رندان گویند.
خدا برای انسان،نقش آب برای ماهی را دارد.ماهی که در خارج از آب باشد ،دیر یا زود می میرد.انسانهایی که خدا را در زندگی خود فراموش می کنند.دیر یا زود روح و روان خود را از بین می برند و دچار اضطراب می گردند.لذا گفته می شود تنها با ذکرو یاد خدا دلها آرامش می گیرد.
مست شدن،یعنی غرق چیزی شدن است.کسی که عاشق و دلداده است.منظور از حال،یعنی خوشی ،و هیچ خوشی بالاتر از این نیست که انسان اسرار عالم را کشف کند.زاهد به کسی گفته می شود که ترک دنیا می کند و فکر می کند به این طریق می تواند به اسرار هستی دست یابد.عالی مقام به کسی گفته می شود که در نزد مردم از جایگاهی والا بر خوردار است و یا به غلط فکر می کند در جامعه از جایگاهی بالا برخوردار است.
حافظ به کنایه صفت عالی مقام را به زاهد می دهد.او می گوید اگر می خواهی از عالم معرفت بهره ای ببری،پیش هر کسی مرو.با کسی بنشین که اهل دل است و از دلها خبر دارد واو دریای پر گهر است.آنان بجز رندان عاشق خدا ،شخص دیگری وجود ندارد. یعنی با کسانی که به غیر از خدا نمی اندیشند و تابع هوای نفس خویش نیستند، همنشین شو.نه کسانی که خود را زاهدان عالی مقام و رتبه می دانند.
عشق یعنی گنج اسرار نهان
عقل حیران گشته از ادراک آن
عشق باشد مظهر نور خدا
آدمی عاجز به وصف است و بیان
غزل ۷_ بیت سوم
مرغ افسانه ای
عنقا شکار کس نشود، دام بازچین
کان جا همیشه باد به دست است، دام را
عنقا در عربی مشابه سیمرغ در فارسی یک مرغ افسانه ای است.این پرنده بر کوه قاف که آن هم افسانه ای است اقامت دارد.حافظ عنقا را برای موارد گوناگون از جمله ذات خدای متعال، انسان های عارف و حقیقت های بلند و عرفانی بیان می کند.باز چین ،یعنی جمع کن. منظور از باد به دست ، یعنی کار بیهوده کردن .
حافظ در ادامه ابیات قبل به صوفیان می گوید که دام مکر و حیله را برچینید که نمی توانید انسان های عارف را با آن بدام اندازید.لذا دام ریا و تزویر را جمع کنید که با این کارها نمی توانید رضای خدا را بدست آورید و به اسرار هستی برسید.
سر به خاک آید، کمر خم در رکوع
موجب معراج تو گردد خضوع
دست به بالا، چشم بسته در قنوت
تا به کی ، اهل نفاقی و جزوع
غزل ۷_ بیت چهارم
شادی
در بزم دور، یک دو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار ، وصال دوام را
بزم ، به مجلس شراب خواری و مجلس شادی و خوش گذرانی گفته می شود.منظور از دور ،به گردش در آوردن جام شراب در مجلس را گویند.بعلاوه منظور از یک دو،یعنی به مقدار کم.قدح به جامی گفته می شود که از پیاله بزرگتر است.منظور از درکش،یعنی بنوش.
بزم دور، به مجلسی گفته می شود که ساقی به نوبت جام شراب را بین اعضا می چرخاند.طمع مدار ،یعنی امید مبند .وصال،رسیدن به یار و محبوب را گویند.
منظور از دوام ،مدام و پیوسته و جاودانه را می گویند. کنایه از نداشتن عمر طولانی دارد.
حافظ در این بیت می گوید عمر جاودانه در این دنیا نیست.امیر المومنین می فرمایند ،دنیا همانند سایه است و مدت آن هم کوتاه می باشد.حافظ می گوید زیاده طلبی نکن و به همین مقدار که به تو می رسد قانع باش.اگر اهل معنا هم هستی،انتظار و طمع مداوم خوشی را نداشته باش.اقتضای حال خوب، در بود و نبود است.اگر مداوم باشد،مغرور می شوی و اگر نباشد،ناامید و دلسرد می گردی.در هر صورت باید شاکر بود.
از مجلس شادی روزگار یکی دو جام بیشتر به تو نمی رسد.لذا قانع باش و از میخانه خارج شو.هیچگاه آروزی تداوم آنرا نداشته باش.می خواهد بگوید از زندگی لذت ببر و هر گز طمع خوشی دائم رادر سر نپروران.
شادی در خلق اثر،کشف حقایق باشد
شادی درمهر و نوازش به خلایق باشد
شادی آن نیست گهی عربده و گه فریاد
شادی در کشف توان ،رشد علایق باشد
غزل۷_ بیت پنجم
شهرت
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانه سر مکن هنری، ننگ و نام را
ای دل در اشعار حافظ،خطاب به خود او دارد.منظور از شباب،جوانی است.گل چیدن،کنایه از به بهره بردن و فایده کردن است.عیش در اینجا به مفهوم زندگی است.پیرانه سر کنایه از دوران پیری است.منظور از مکن هنری،کنایه به این دارد که خود نمایی مکن.لازم نیست که هنر نمایی کنی.ننگ و نام کنایه از اعتبار و شهرت و اعتبار داشتن است.
حافظ به خود می گوید که از زندگی در جوانی بهره ای نبرده ای.همواره دنبال شهرت و اعتبار بودی.هر چه بود گذشت.حالا چرا ،سر پیری و معرکه گیری می کنی.دیگر لازم نیست هنر نمایی کنی.آنهم بخاطر اینکه شهرت و آوازه ای پیدا کنی.جوانی را خراب کردی،دیگر پیری را خراب مکن.
پیامبر گرامی می فرمایند در قیامت از چهار چیز سوال می شود.اول اینکه جوانی را چگونه گذراندی.دوم اینکه مال و اموال خود را چگونه بدست آورده ای.سوم در چه راهی آنرا خرج کرده ای و چهارم اینکه به اهل بیت عشق ورزیدی.
در جوانی زهد و تقوا پیشه کن
تا توانی روح و جان را بیمه کن
تا که در پیری شود سرمایه ات
وقت هجرت می رسد،اندیشه کن
غزل ۷_ بیت ششم
طول عمر
در عیش نقد کوش، که چون آبخور نماند
آدم بهشت روضه دارالسلام را
عیش یعنی زندگی.منظور نقد،یعنی در حال حاضر.لذا زندگی دنیوی را ، عیش نقد گویند.محل آب خوردن،همچون سرچشمه ها را،آبخور گویند. تمام شدن روزی و قسمت را آبخور نماند گویند. منظور بهشت در اینجا ، ترک کردن و رها کردن است.به باغ ،روضه گویند.دار السلام،یعنی سرای آرامش که یکی از نام های بهشت است.
حافظ می گوید،زندگی هم نقد دارد و هم نسیه.دنیا نقد است و آخرت نسیه.هم امروز دارد و هم فردا.اما تو کار امروز را به فردا مینداز.هر کسی در این دنیا چند روزی هست و از دنیا سهمی دارد.لذا از فرصت به تو داده شده استفاده کن و از آن بهره ببر و آنرا به تعویق نینداز.
حضرت آدم برای مدت معینی قرار بود در باغ بهشت باشد.پس از آن به دنیا آمد.تو هم عمر کوتاه و محدودی داری، لذا حد اکثر بهره را از آن ببر.به فرض اینکه دنیا برایت بهشت باشد،باید روزی آنرا ترک کنی.لذا مراقب اعمال و رفتار و گفتار خود باش.زمان ترک آن هم مشخص نیست.لذا همواره آماده باش , هر لحظه ممکن است اجل فرا برسد.
حافظ اشاره به سهمیه آب کشاورز می کند.بالاخره زمانی سهم آب تو تمام می شود و از بالا قطع و در جوی دیگری ریخته می شود.لذا فرصت را غنیمت شمر و مزرعه خود را سیراب کن تا محصولی از آن بدست آوری و بهره برداری کنی.
افسوس که عمر خود،به واهی طی شد
افسوس که بی ثمر، به آهی طی شد
دریاب که هر ثانیه چون در باشد
دوران جوانی، به تباهی طی شد
غزل ۷_ بیت هشتم
ولی خدا
حافظ مرید جام می است ای صبا برو
وز بنده بندگی برسان شیخ جام را
به ظرف شراب ، جام می گویند.اما در اینجا منظور ولی خداست که در دل خود باده معرفت دارد.صبا نسیم صبحگاهی است.بنده به کسی گویند که مطیع و فرمانبر آقا و مرید خود باشد.منظور از بندگی برسان،یعنی ارادت و پیغام مرا برسان.منظور از شیخ جام،پیر و مراد است.هر گز به معنای شیخ جام صوفیان نمی باشد.
حافظ، عرفا را به می تشبیه می کند ولی مولانا آنها را به نی تشبیه می کنند.زیرا می باعث مستی می گردد و از نی نوای دلنواز شنیده می شود.شما وقتی کنار یک عالم ربانی می نشینی ،گویا کنار جام می نشسته ای که با کسب معرفت ،چون نوشیدن جرعه ای می مست و حیران می شوی.
حافظ می گوید من مرید کسی هستم که مرا مست از معرفت الهی کند.به باد صبا می گوید اگر ولی خدا و شیخ جام را دیدی ،سلام بنده مطیع اوامر الهی را به او برسان.
اگر خواهی جمال دلربا را
اطاعت کن ولی و مصطفی را
تفکر پیشه کن با زهد و تقوا
اگر عاشق شوی بینی خدا را
دکتر علی رجالی
@alirejali
- ۹۷/۰۱/۱۳