تا به کی سر خم کنی جز بر خدا تو گدایی می کنی پیش گدا
این رکوع و سجده و راز و نیاز موجب معراج انسان در نماز
"سر بجنبد، دل نجنبند، در سجود " آدمی را کی بود نفعی وسود
دست بالا می بری بهر قنوت لیک در فکر زر و پولی و قوت
حق ببیند، خدعه وظلم و ستم روح تو خواهان حق هر آن ودم
ظلم بر جان، می کند قلبت سیاه ظلم بر خود، می کند جسمت تباه
تابه کی،چرخد زبان اندر دهان دایما غیبت کند بر این وآن
تا به کی بینی، حقوق دیگران می شود ضایع، بدست خود سران
تا به کی اهل ریا و خدعه ای اهل نامردی وفسق وحقه ای
تا به کی تهمت زنی بر این وآن کسب دنیا کی کند روحت روان
مال مردم می خوری هر روز و شب وانگهی خواهان بخشش سوی رب
گر بگردد آب دستی از طلا جای آن دانی که باشد در خلا
تا به کی مردم فریبی می کنی چهره مخفی و دلیری می کنی
مردمان را ابله و خود را قوی خود پسندی آفتی باشد دنی
کی کند بی آبرو یک زندگی عزت انسان به تقوا ، بندگی
گر شوی خر بهتر از با خر شدن دوری از خر کن برای سر شدن
خانه بی مهر کی یک خانه است خانه بی عشق همچو لانه است
جهل و نادانی ، نهایت ذلت است علم و آگاهی، کمال و عزت است
علم و دانش بی حد و بی انتهاست معرفت جو ، تا ببینی حق کجاست
درر جدل پر هیز کن ای با خرد آن تجارت نیست چون داد وستد
تا به کی خوار و ذلیلی و حقیر می شوی نالان و گریان و اسیر
چون که خواهی کسب دانش رنگ رنگ کن طلب از حق تعالی بی درنگ
همنشیی با بدان ممدوح نیست عاقبت جز نکبت و اندوه نیست
همنشیی با کسان باید گزید عاقبت عقل است وایمان و نوید
کسب علم و معرفت دانی ترا می برد سوی خدا در هر کجا
تا توانی رو به سوی اهل دین شو قوی در جنگ با انواع کین
کاش می شد مهدی صاحب زمان عدل خود جا ری کند بهر جهان
کاش می کردی رجالی شعر خود در عمل اجرا، ببینی فکر خود
- ۹۴/۰۹/۲۱