رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مجموعه برداشتهایی از نهج البلاغه خطبه اول» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


باسمه تعالی


برداشتهایی از نهج البلاغه


مجموعه ای از نامه ها و سخنان کوتاه و خطبه های حضرت علی توسط سید رضی در قرن چهارم تحت عنوان نهج البلاغه گلچین گردید.امام علی در زمان حیات پیمبر گرامی ادب می کرد و کمتر صحبت می کردند.بعد از پیمبر هم بیست و پنج سال نگذاشتند که ایشان حکومت کنند و تنها چهار سال و نه ماه ایشان فرصت پیدا کردند که حکومت اسلامی را بپا کنند و سخن خود را به صورت های گوناگون بیان کنند.در این مدت هم جنگ های داخلی گوناگونی رخ داد.لذا عملا فرصت تبلیغ و بیان چندانی پیدا نکردند.

امید است به یاری خدای متعال بتوانیم تفسیر نهج البلاغه که توسط استاد محمد رضا رنجبر ارایه می گردد، خلاصه برداری و تقدیم عزیزان بنمایم.


دانی که چرا علی به تا خیر انداخت

از کشتن خصم، لحظه ای رو بر تافت

او ضربه بجای حق زند بر کافر

جز حکم خدا، به نفس خود،کی پرداخت



آشکار و نهان


اشیای نهان توسط ضد خود مشخص می شوند .مثلا نور با آمدن تاریکی وجود خود را ثابت می کند.اگر چه ما نقش نور را به خاطر توجه به سایر اشیا فراموش می کنیم.همانند ماهی در آب،تا زمانی که در آب است نقش آب در حیات خود را احساس نمی کند.

   خداوند نیز نهان است و دارای ضد نمی باشد.لذا نقش او را در زندگی بطور کامل احساس نمی کنیم.همچنین کسی نمی تواند خدا را آنطور که هست وصف کند.

      به حضرت علی می گویند که شما نه روز می خوابید و نه شب.در جواب می فرمایند،اگر روز بخوابم حق مردم را نمی توانم ادا کنم و به مردم ظلم کرده ام و اگر شب بخوابم ،به خود ظلم کرده ام

،که فرصت صحبت با حق تعالی را از دست می دهم.

ایشان می فرمایند بخاطر عدم شناخت واقعی خدا،امکان ندارد که کسی بتواند شکر خدا را آنطور که شایسته حق تعالی است ادا کند.حتی ما قادر نیستیم جانشین حق تعالی را آنطور که شایسته اوست بیان کنیم.


ای کاتب وحی و نور قرآن

ای حافظ جان نور یزدان

در وصف تو عاجزم مدد کن

ای هادی خلق و نور بستان



صفا ت خدای متعال

صفات خداوند متعال و میزان آن نامحدود و تعداد اندکی از آنها برای انسان بیان شده است.با توجه به ظرف وجودی ما مقداری از صفات الهی را قادر به جذب می باشیم.
برای مثال خداوند رزاق است و صفت بخشندگی او نامحدود است.خداوند درخت خرمای خشکیده را برای حضرت مریم به بار نشاند تا ایشان از آن بخورند.
بعضی از صفات الهی به ظاهر برای انسان موجب زحمت می گردد.اما اگر به حقیقت آن دقت کنیم موجب رحمت است.مثلا اگر دیواری خراب گردد ،در ابتدا موجب نگرانی می گردد.ولی این خرابی موجب کشف گنجی می گردد که زیر دیوار بوده است.
اگر به فرش های پر از خاک توجه کنید ،برای خارج کردن خاک از تار و پود فرش با چوب دستی به فرش می زنند.در ظاهر به فرش چوب زده می شود ولی درون فرش از آلودگی ها پاک می گردد.
انسانها نیز بعضی اوقات با مصیبت هایی که به انسان وارد می شود موجب بیداری و یاد خدا و پاکی روح و روان فرد می گردد.

چو در خون غوطه ور گردید مولا
شهادت شد نصیب روح والا
ندای فزت رب الکعبه سر داد
بر آمد ناله اش تا عرش بالا



توصیف صفات خدا


صفات خدا قابل توصیف نیست.ازلی است و همواره در ذات خداوند بوده است.در صورتی که صفات انسانها اکتسابی است.زمانی نبوده ولی در اثر گذشت زمان بدست آمده است.

برای مثال نور خورشید شب و روز ندارد و از همان ابتدا بوده است.این زمین است که با توجه به گردش خود از نور خورشید دور و روز و شب ایجاد می کند.تا زمانی که روبروی خورشید است نورانی است.

مثال دیگر ، علم خدا ازلی است و او عالم است.در صورتی که علم ما اکتسابی است و پس از خلق اثری از خدا ما قادر به توصیف جزیی آن هستیم.لذا عالم گفتن انسان قابل مقایسه با عالم بودن خدا نیست.

نهج البلاغه همانند برگ های یک درخت سبز می ماند.وقتی افراد معمولی نگاه می کنند یک سبزی می بینند.اما وقتی که یک ابریشمکار به آن نگاه می کندآنرا منبع تغذیه کرم ابریشم می بیند که از ابریشم آن می توان اثرات زیبا خلق کرد.


برگ درختان سبز در نظر هوشیار

هر ورقش دفتری معرفت کردگار


خداوندا قطره ای  از می طهورت که سرشار از معرفت و ایمان است را بر ما بچشان و لحظه ای ما را به خود وا مگذار ود رنهایت عاقبت بخیر گردان.

 

باز در این چرخ زمان ،حا ل ما

گشته اسیر دل و امیال ما

یار نما لطف خودت بر حقیر

تا که به پایان برسد ، سال ما



پیام نهج البلاغه

اگر به حقایق و محتوای نهج البلاغه با دقت بنگریم به دنیایی از معرفت و حقیقت پی می بریم. هر خطبه آن همانند کجاوه ایست که درون آن یک لیلی نشسته است.مجنون می خواهد که عاشقانه و دیوانه وار به طرف این کجاوه برود و پرده را بالا زند و لیلی خود را ببیند.
منظور از نعمت های الهی به چیز هایی گفته می شود که با روح و جسم انسان سازگار باشد.مثلا گوشت گوسفند سازگار و مفید برای جسم انسان است ولی شراب سازگار و مفید نمی باشد.لذا در شریعت آنچه برای سلامتی جسم یا روح همواره مضر است حرام و نعمت محسوب نمی شود.
آنچه خداوند به انسان می دهد نعمت است.گاهی به ظاهر برای انسان نعمت نیست ولی اگر دقت کنیم آن برای انسان مفید و سازگار است.مثل عسل و سرکه که ضد یکدیگرند ولی با توجه به حالات بدن ممکن است در یک لحظه برای بدن مفید و در لحظه دیگر مضر باشد.بنابراین هر دو نعمت هستند.

دین احمد ،بی ولایت ابتر است
بعد احمد،آیت حق حیدر است
حکم حق در حج آخر داده شد
نصب مولا ، از خدای اکبر است





باران بهاری و باران پاییزی

اگر به باران بنگریم و به زمان باریدن آن دقت کنیم در می یابیم که باریدن باران در فصل بهار موجب سر سبزی و شکو فایی درختان و طبیعت می گردد.اما باران پاییزی موجب ریزش برگ ها و باعث شکوفایی درختان نمی گردد.
این باران بر جسم می تابد.اما باران دیگری هست که بر دلها می بارد و موجب شادی روح و روان می گردد.این باران بهاری کلام چهارده معصوم بالاخص نهج البلاغه است.چنانچه از این رحمت الهی بهره مند شویم و با معارف آن آشنا گردیم.منجر به شادی انسان و ارتقای بشر می شود.
خداوند برای ایجاد خلقت جهان ابتدا به ساکن و تنها با قدرت خود جهان هستی را ایجاد نمود. بر خلاف انسان که برای خلق چیزی نیاز به ابزار دارد.باد نرمترین مخلوقات و کوه سخت ترین مخلوقات جهان هستی است که برای تداوم حیات مخلوقات نیاز است.
حضرت علی می فرمایند می دانید از کوه سخت تر چیست،آن آهن است که توسط آن می توان کوه را برش داد.از آهن سختر آتش است که آهن را ذوب می کند.از آتش سختر آب است که آتش را خاموش می کند.از آب سختر باد است که می تواند آب را جابجا کند.از باد سختر انسان است که می تواند آنر به خدمت گیردواز انسان سخت تر خواب است که بر انسان غلبه می کند.از خواب سخت تر غم و غصه است که خواب را از انسان می گیرد.
گویند تنها چیزی که انسان را پیر و فرسوده می کند غم و غصه است.تنها چیزی که انسان
را از غم وغصه رها می سازد ، آرامش است.این حاصل نمی گردد ، بجز پاکی نفس و تبعیت از دستورات الهی که توسط پیامبران و چهارده معصوم برای انسانها ابلاغ و تبیین شده است.


آرامش زمین

حضرت علی می فرمایند زمین در حال اضطراب بود و خداوند بوسیله کوه ها به آن آرامش بخشید.همانند میخ های که برای نصب یک تابلو به دیوار بکار می برند.قسمت بیرونی کوه که قابل مشاهده است باعث می گردد که گردش زمین در اثر اصطکاک با هوا با آرامش حرکت کند.قسمت درونی کوه توسط قشری پوشیده شده که مانع ورود مایعات درون زمین به روی زمین گردد.در غیر اینصورت زمین بطور مرتب زلزله می شد و آرامش انسانها را بهم می زد.
نقش اولیای خدا بر روی زمین همانند نقش کوه ها می باشد.انسانها توسط آنان آرامش می گیرند.اینان باعث می شوند که معارف الهی به مردم ابلاغ و با عمل به دستورات الهی به آرامش برسند.

آرامش آدمی ،ز دین است 
اخلاق نکو،ورا نگین است
عقل و ادب و حیای انسان
منجی بشر،ز مکر و کین است 



دین چیست

دین وسیله ای است که توسط آن نور الهی بر دلها می تابد و روح و روان را آرامش می دهد.
همانند انسانی که در اطاق تاریکی قرار دارد و روزنه ای بر دیوار وجود دارد که از طریق آن نور و هوا وارد اطاق می گردد و امکان تداوم حیات پیدا می کند.
سه قسمت اصلی بدن شامل عقل و ادراک،حواس چند گانه و اعضای بدن می باشد.با پذیرفتن دین ، دین روی هر سه قسمت تاًثیر می گذارد.برای عقل باور هایی رابوجود می آورد.برای احساسات و غرایض ما یک اخلاقیاتی ارمغان میدهد.برای اعضای بدن یک رویه برای آداب و رفتارما هدیه می آورد.
مجموعه ای از باورها و اخلاقیات و آداب ورسوم را که از طرف خدای متعال بوسیله پیامبران ابلاغ شده را دین گویند.برای شناخت دین ابتدا باید خدا را شناخت.در غیر اینصورت انسان به دین خود و نه دین خدا عمل می کند.
خداشناسی شروع تغییرات انسان از خود به خداست.با خداشناسی است که باورهای ما، اخلاقیات ما و آداب ما بتدریج تغییر می کند.گاهی خدا را قبول داری و گاهی خدا را باور داری.همانند اینکه شنیده ای شکر شیرین است و قبول می کنی, گاهی خودت می خوری و می گویی شیرین است.
گاهی شناخت انسان در صفات حق تعالی است و آنرا قبول می کنی، گاهی با تمام جوراح بدن نقش خدا را در زندگی درک و احساس می کنی و وجود خدا را باور می کنی که همه کارها بطور مستقیم یا غیر مستقیم توسط خدا هدایت می گردد.این شناخت از خدا محکم و استوار است.در صورتیکه شناخت توسط دیگران ممکن است پایدار نباشد.
اگر به انواع شیرینی جات نگاه کنید،اگر چه دارای صورت های گوناگون چون قند،نبات ...هستند.اما ریشه شیرنی تمام آنها تنها به خاطر شکر است.اگر انسان به این باور برسد که ریشه و سر منشا همه چیز بالاخص صفات الهی در یک چیز است و آ ن خداست.در اینصورت توحید او کامل می گردد واز خدا شناخت کامل کسب نموده است.
در این حالت است که دین خدا عمل می کند.

خدایا مصطفی گوید سخن چند
برای مردم و اصحاب در بند
کتاب دین و آیین خدا را
کلام وحی و آیات خداوند




اخلاص چیست


جهل همانند سایه همراه انسان است.تنها چیزی که می تواند آنرا از انسان دور سازد نور کلام اولیای الهی است.

منظور از اخلاص یگانه شدن برای خدای متعال است.لذا خدا را تنها عامل موثر در زندگی دانستن است.تنها اوست که منجی انسان است و تنها تکیه گاه واقعی خداست.

امیرالمومنین می گوید اوج خلوص وقتی است که صفات خدا را ذاتی بدانید.برای مثال،نگویی خدا مهربان است بلکه بگویی خدا عین مهربانی است.

گاهی می گوییم آب مرطوب است.گاهی می گوییم رطوبت در ذات آب است.آب بدون رطوبت آب نیست.خدایی که مهربان نباشد خدا نیست.لذا می توان گفت خدا دارای جمیع صفات است.

بنابراین اوج خلوص آدمی،نفی توصیف خدا توسط صفات اوست، بلکه خدا راعین صفات متعالی دانستن است.شما وقتی خدا را با صفات گوناگون توصیف می کنی.در حقیقت خدای چندگانه را بیان می کنی.دیگر خدای یگانه را معرفی نمی کنی.

همانگونه که یک فرش توسط تار و پود در یک چهار چوب معین بوسیله نخ ایجاد می گر دد و سپس توسط یک نقشه خاص با بکار بردن نخ های رنگی گوناگون و پس ازبافتن کامل فرش تصویر روی فرش مشخص می شود.

انسان ها نیز دارای تار و پود عقل و غریزه هستند.این دو هستندکه در هم آمیخته شده اند که با گذشت زمان باعث می شوند که انسان کامل گردد . تا دیگران بتوانند از وجود آنها فیض ببرند.اگر عقل نباشد،می شویم حیوان.اگر غریزه نباشد می شویم فرشته.

صفات آدمی همانند نقش و نگار فرش است.اینهاست که با قرار گرفتن کنار هم با ترتیب خاص،موجب نقش آفرینی می گردد.

لذا گفته می شود افراد با توجه به صفات خود مشخص و معرفی می گردند.

بنابراین وجود آدمی از عقل و غریزه است اما صفات او متمایز وجود اوست.همانند پارچه و گل های پارچه.لذا انسان ممکن است یک صفت خاصی،مثلا زیبایی داشته باشد ،ولی عاقل نباشد.لذا می توان گفت انسان موجودی دوگانه متشکل از وجود و صفات است که با هم متمایز هستند.بعلاوه صفات پس از وجود کسب شده اند.

خداوند بر خلاف انسان دو گانه نیست، بلکه یگانه است.یعنی صفات و وجود خدا در ذات یکتای خداست و ذات خدا برای انسان مشخص نیست.لذا حضرت علی می فرمایند اوج خلوص در یگانگی خدا از همه جهات است.چنانچه صفات را از وجود خدا جدا بدانیم، دو خدایی مطرح می شود و صفات خدا اکتسابی می شود و این متناقض با توحید است که تنها یک خدا وجود دارد.


از بهر بهشت، کی کنم سوز و گداز

از بهر خدا، من روم  سوی  نماز

از بهر بهشت ، یا که  از دوزخ گرم

هر گز نکنم، عبادت و راز و نیاز






وصف خدا

جهل یعنی قبول چیزی که واقعیت ندارد.وقتی که می گوییم خداوند دارای صفات گوناگون است.با عنایت به اینکه وجود و صفات دو چیز متمایز است ، خدای چند گانه را بجای خدای یگانه معرفی کرده ایم و این جهل است.
سوالی که مطرح می شود اینکه خدا در قرآن می گوید :
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند رحمان و خداوند رحیم.آیا این متناقض با سخن امیر مومنان نیست؟در پاسخ باید گفت خداوند به زبان مردم سخن می گوید.زیرا انسان دو گانه است.منظور خدا معرفی خدای بی نیازی است که هم رحیم است و هم رحمان و نه دو چیز متمایز.
برای مثال وقتی گفته می شود گل و یا سرخ،در ذهن دو چیز متفاوت خطور می کند.لذا گل زرد و گل سرخ دو گل متمایز از نظر ماست.اما خدا اینگونه نیست.همان خدایی که رحمان است همان خدا رحیم هم هست.
کسی که شناخت واقعی از خدا ندارد و صفات خدا را همانند صفات بشری تصور می کند.مثلا تصورش از خدای مهربان همانند مادر مهربان است.او در جهل است و خدایی را می پرستد که یگانه نیست.
اگر خدایی را با توجه به صفات تصور کنیم،آن خدا ی یگانه نیست.خدایی که قابل تصور باشد ،خدای واقعی نیست .چون او مافوق تصور است.این الفاظ و صفات خداوند ظروف معرفتی هستند که وقتی آنها را در مقابل خدای متعال بیان می کنیم.خداوند از رحمانیت و رحیمیت خود آن را پر می کند.چه بسا برداشت ما از رحمانیت و رحیمیت خداوند آن چیزی نباشد که ما در ذهن در تصور داریم.
وقتی مشغول خواندن نماز هستیم،باید اینگونه با شد که ما در مقابل خدایی که قابل تصور نیست ایستاده ایم .با گفتن اذکار گوناگون ظرف های خود را به او می دهیم که هر گونه که خواست آنرا پر کند.بشر عاجز از
فهم دقیق و معنای واقعی اذکار است.

نفی خود کردن و اثبات وجود
می شود موجب معراج و صعود
این بود معنی یکتا گهری
نیست معبود دگر بهر سجود



حضور خدا

هرکسی فدایی معشوق خود است و حاضر است برای معشوق خود فدا شود.نکته ای که هست معشوق افراد فرق می کند.
امیر مومنان نیز عاشق خدای متعال است.لذا جان خود را برای او می دهد.لذا سعی می کند خدای واقعی را معرفی کند تا فدایی های او با شناخت به طرف او و ادای وظیفه اقدام کنند.
• فرشتگان آنگونه که خدا هست ، خدا را عبادت می کنند.اما انسانها بخاط داشتن عقل و تصویر سازی صفات خدا ، در شناخت خدا قاصرند و دچار خطاا می شوند.لذا برای شناخت خدا ابتدا باید صفات بشری را که زاییده وجود ماست،از صفات الهی که در ذات و وجود خداست
تشخیص دهیم.
خدای مردم،معمولا خدای خود ساخته است که دارای صفات بشری متعالی است.خدای علی ،خدای بشری نیست.لذا سوالات بشری نیز در خصوص خدا ی غیر بشری بی معناست.لذا نمی توان از جا و مکان و اندازه و این قبیل سوالات در مورد خدا جویا شد.خداوند محیط بر هر چیزی است.لذا قرار داشتن خدا در جایی در تناقض با محاط
بودن خدا بر همه چیز است می گردد.

امام صادق می فرمایند جایی در جهان هستی پیدا نمی کنیدکه خدا نباشد.ممکن است سوال شود مانند چی؟در پاسخ باید گفت خدا یکتاست و مثل و مانند ندارد.در غیر اینصورت خدای یکتا نداریم.برای نزدیکی به ذهن، همانند جان انسان است که در تک تک سلول های زنده بدن جان انسان وجود دارد.اگر در یک سلول جانی نباشد آن مرده است ، همانند موی سر.
با تصور اینکه جهان هستی همچون کالبدی می ماند که خدای متعال در همه اعضای آن حضور دارد.اینکه چگونه است ،برای انسان محدود،توصیف نامحدود امکان ندارد.کسانی که خدای نامحدود را در علی محدود تصور می کنند در اشتباه هستند.تمام هستی در قلمرو خداست.او اگر در یک جای ثابت باشد نمی تواند در همه جا باشد.
خداوند را برای نزدیکی به ذهن انسان در قرآن به نور تشبیه شده است که دیدن هر چیز بدون نور امکان ندارد.لذا حیات هر چیز بدون وجود خدا امکان ندارد.لذا گویند خدا در همه جاست.اینکه چگونه است، برای بشر ناشناخته است.

به نام خداوند روح و روان
خداوند جان و خدای جهان
نباشد جز او لایق این ندا
سر آغاز هر کار در هر زمان



ارتباط وجود و موجود


مخلوقات خداوند در ابتدا نبوده اند ولی عواملی دست به دست هم داده اند تا موجودی بوجود بیاید.مثلا یک خوشه انگور در اثر فعالیت های انسان و استفاده از آب و خاک و هوا و عوامل دیگر ایجاد شده است.

اما وجود خداوند اینگونه نیست.او ازلی و از ابتدای خلقت موجود بوده و بر همه موجودات احاطه دارد.در حقیقت خداوند وجود مطلق است و عواملی او را ایجاد نکرده اند.خود خالق هستی است.

خداوند در قرآن کریم می فرمایند من همواره با شما هست.امیر المومنین این را تفسیر می کنند.اگر تلقی ما از کنار هم بودن همانند دو شی باشد کاملا غلط است.زیرا از یک سنخیت نیستند.منظور در کنار هم بودن،مشابه قرار گرفتن روح و ماده در کنار هم است.انسان بدون روح اگر چه همه اندام در زمان حیات را دارد ولی امکان ادامه حیات و حرکت ندارد.همانطوریکه بدون نور امکان دیدن اشیا نیست،بدون روح نیز امکان حیات نیست.در حقیقت خداوند از طریق بالاترین موجودات هستی بنام روح که بیشترین نزدیکی را به خداوند دارد.امکان حضور خود را در کل اشیای هستی مقدور می سازد.لذا با توجه به این نقش مهم که بود و نبود بستگی به آن دارد .گفته می شود خدا همواره با شماست.در حقیقت نماینده تام الاختیار خدا بنام روح در تک تک سلول های انسان همواره وجود دارد.اینکه روح چیست،بر ای انسان مشخص نیست.

خداوند باعث قوام و تکیه گاه انسان می گردد.همانطوریکه بند تسبیح موجب قوام تسبیح است.بدون ریسمان دانه های تسبیح از هم می پاشد.یا زمین تکیه گاه ساختمان است.ساختمان روی زمین با نقشه معینی بنا می گردد.

یکی از صفات خداوند قیوم بودن اوست.می توان گفت بوسیله صفات خداوند امکان شناخت نسبی از خدا پیدا می شود.زیرا انسان ها با امکاناتی که در اختیار دارند و تصوراتی که می توانند داشته باشند،امکان دارد که موضوعی را توصیف کنند که قابل فهم و درک برای انسان باشد.لذا برای شناخت خدا،شناخت صفات خدا لازم است.همانطوریکه برای معرفی و شناخت یک فرد دانستن صفات فرد اگر چه او را ندیده باشی کفایت دارد. و می توانی تصویری از او در ذهن داشته باشی.اما خداوند بر خلاف انسان وجودی است که قابل توصیف و قابل تصور نیست.

می توان گفت منظور از اینکه خدا با ماست این است که او محیط بر ماست و بدون تکیه بر او ما قوام نداریم.حتی اگر لحظه ای عنایت خود را از ما بردارد.مشابه بوم نقاشی و تصاویر آن، بدون بوم هیچ تصویری قابل نمایش نیست.همانطوریکه با اراده ما تصاویر ذهنی پاک و تصویر جدیدی قابل تصور ذهنی است.ارداه خداوند بر کل هستی نیز اینگونه است.اگر لحظه ای نظر خود را از چیزی بر دارد آن چیز از بین می رود.


ظرف خود را پر کن از می یا شراب

تا نگردد پر ز میل و اضطراب

دل اسیر شهوت و نفس و گناه

معرفت جو تا نگردد دل خراب

بینایی خدا


یکی از صفات خدا بصیر بودن است.فرق بینایی خدا و انسان این است که انسان پس از خلق چیزی می تواند آنرا ببیند اما خداوند قبل از خلقت نیز می بیند.برای مثال،نرم افز ار هایG.P.S این امکان را فراهم می کنند که بهترین مسیر حرکت برای رسیدن به مقصد قبل از حرکت را معین می کند.اما بدون این برنامه باید مسیر را طی کرد تا از وضعیت مسیر آگاه شد.

با عنایت به اینکه خداوند خالق انسان است.بعلاوه بصیر است.لذا بهترین مسیر برای خوشبختی در دو دنیا را می تواند خدا برای انسان معرفی کند.در صورتی که انسان نمی تواند بهترین راه را مشخص کند.قرآن بهترین کتاب و راهنمای بشر می باشد که با فهمیدن و عمل به آن امکان رشد معنوی و مادی انسان را نشان می دهد.

خدایی که بصیر به همه چیز است و قبل از خلقت هر چیز به خصوصیات آن آگاه است پناگاه مطمین و قابل اعتماد است.انسان توسط دیگران آرامش نسبی دارد.زمانی که آنها را از دست می دهد آرامش او بهم می خورد.اما خدا اینگونه نیست و تنهاست و عامل آرامش به مخلوقات است.هر لحظه می توانی با او در خلوت و تنهایی صحبت کنی و آرامش بگیری.


 کاخ و ویلا   کی دهد ، آرامش روح و روان

مال و ثروت کی شود، خوشبختی پیر و جوان

 می دهد آسایش و لذت به ظاهر مر تو را

 رو به دنبال کمال و معرفت  در هر زمان



 
علل خلقت جهان هستی

در املا فردی می گوید و دیگری متن را می نویسد و هیچ نو آوری در متن نیست.اما در انشا متن از تراوشات ذهنی فرد روی کاغد پیاده می گردد.خدای متعال جهان هستی را انشا نمودند و موجودی به او املا نکرده است.
انسان ها گاهی با اندیشیدن اثری را خلق می کنند.گاهی از تجارب دیگران بهره مند و اثری را ایجاد می کنند.گاهی هم از تجمیع حرکاتی اثری حاصل می شود.گاهی ضعف ها انگیزه یک اثر نو می شود. امیر المومنین می فرمایند خداوند جهان هستی را خلق نمود بدون اینکه به آن نیاز مند باشد و علل و انگیزه های فوق مخلوق را داشته باشد.زیرا اندیشیدن در یک موضوع برای موجودی همچون انسان است که شناخت و توانایی کامل به یک مو ضوع را ندارد.
خداوند عالم به همه چیز است و هیچگونه جهلی ندارد که نیاز به اندیشیدن همانند انسان را داشته باشد.خداوند فکر آفرین است.ایجاد هستی تنها بخاطر خواست خدا بود.مقایسه علل آن همانند انسان غلط است.
در اینجاست که نقش دعا معلوم می شود.زیرا تنها خواست خداست که امکان تغییر و اصلاح امور را دارد.بشر یک وسیله برای انجام امور است.

عابدم کن ، تا بیابم ، من جهت
  لایقم  کن، تا بجویم  ، من رهت
ای خدا ،من عاجز از دیدار تو
قادرم کن ،تا بیایم  ، درگهت


جمع اضداد

خداوند باغبان جهان هستی است.گیاهان گوناگون در زمان های مختلف، در زمانی که خداوند مقرر نموده است شکوفه می کنند.
انسان ها انتظار دارند که در هر لحظه که اراده می کنند،حاجت خود را برآورده کند.اما خدای متعال در صورت صلاحدید در وقت معین آنرا مستجاب می کند.خداوند هر چیزی را در وقت خودش انجام می دهد.این انسان ها هستند که آرامش خود را بهم می ریزند بخاطر اینکه درخواست آنها فورا جامع عمل به خود نپوشاند.
نباید انتظار داشت که انسان در گذشته های دور یا آینده های دور بدنیا می آمد.خداوند حیات ما را در این زمان تعیین کرده است.انسان جمع اضداد صفات است.حیات ما تا زمانی است که آنها در کنار هم مسالمت آمیز ادامه حیات می دهند.مرگ زمانی اتفاق می افتد که این اجزا نمی توانند در کنار هم قرار گیرند.برای مثال،نقش آب و آتش که از اجزای اصلی بدن انسان است همانندگرگ و میش است.
خداوند از ترکیب آب و باد و آتش و خاک و روح ، انسان را خلق نموده است.خدا ماده و روح را که سنخیت با هم ندارد کنار هم قرار داده است.تا زمانی که روح و جسم سالم هستند،حیات هم تداوم دارد.مرگ وقتی اتفاق می افتد که جسم دیگر قادر به جذب روح را ندارد.
آب از ترکیب اکسیژن و هیدروژن که متضاد هم هستند خلق شده و نمک از ترکیب دو سم ایجاد شده است.یکی موجب نشاط و تداوم حیات و دیگری باث ایجاد طعم در غذا می گردد.خداوند از جمع اضداد مخلوقات را بوجود آورد.دو عامل مثبت و منفی موجب ایجاد خلقت می شوند.
خداوند در کلیه مخلوقات خود غرایض و صفاتی را قرار داده تا بتواند نقش و ماموریت خود را در جهان هستی انجام دهد.مثلا در اسب صفت چابکی و در الاغ صفت کودنی را قرار داده تا امکان باربری در او باشد.یا در گیاهان عامل شفای انواع بیماری ها را قرار داده است.
خداوند با توجه به رسالت و ماموریت مخلوقات ، آنها رادر بهترین حالت در اشکال گوناگون و اندازه های متفاوت با صفات و ویژگی مورد نطر خلق نموده است.

تجلی حق ،در جهان ، شد عیان
تجلی ما ،عکس ما ،هر زمان
من و عکس من، قابل ر ویت اند
تجلی حق ظاهر و خود  نهان



آگاهی خداوند

صفات خداوند در چهارده معصوم تجلی کرده است.لذا به چهارده معصوم وجه الله گفته می شود.چون انسان ها با صفات خود معرفی می شوند.ظاهرا صورت انسان نیز از چهارده قسمت تشکیل شده است.
یکی از صفات خدا خبیر بودن است.خداوند آگاه به همه چیز حتی قبل از خلقت تا انتهای خلقت هر چیزی می باشد.او آگاه به نیت های ما نیز می باشد.
چنانچه انسان مطیع اوامر الهی باشد.خداوند با توجه به آگاهی به کلیه امور به ذهن انسان مطالبی را خطور می دهد تا مانع لغزش و خطای بنده او گردد.
خداوند از نزدیکی آب و خاک سبزی بوجود می آورد تا انسانها در کنار آنها لذت ببرند.انسانها نیز با نزدیکی دلهایشان به هم موجب شادی روح و روان همدیگر می شوند.
خوشا به حال کسانی که همدم چهارده معصوم باشند و از چشمه معرفت و صفات الهی آنها بهره مند شوند.

صبر و ایمان و کمک بر ماندگان
هر سه باشد از صفات صادقان
صبر انسان در سراشیب جهان
موجب رشد و کمال  بند گان



آب حیات

امام باقر می فرمایند که خداوند کلیه اجزای هستی را از آب خلق نمود.اما این آب،با آب نوشیدنی متمایز است.امام صادق می فر مایند آن آب حیات است.همانند انسان که شروع شکل گیریش از آبی بنام نطفه است که همه اجزای بدن اگر چه به ظاهر با هم سنخیت ندارند، ایجاد می گردد.
خداوند برای ایجاد جهان هستی ، ابتدا فضاهایی را ایجاد نمود.سپس با آب خاصی که بر ما معلوم نیست ،خورشید و ماه و ستارگان و کرات و بطور کلی تمام اجزای هستی را خلق نمود.
یکی از صفات خدا مصور است،یعنی خدا نقاش است.اگر به یک نقاش نگاه کنید،برای نقاشی ابتدا فضای را برای نقاشی بنام بوم ایجاد می کند.سپس با آب رنگ های گوناگون شروع به نقاشی کوه و چمن و آب در آن بوم می کند.خداوند نیز در قرآن می فرمایند، سر منشا تشکیل عرش و جهان هستی از آب است.البته چگونگی و خواص این آب چگونه است ، برای انسان ناشناخته است.
چیزی که قطعی است اینکه همان طوریکه امکان خلق انسان با آن دقت و پیچیدگی از یک قطره آب وجود دارد.ایجاد جهان هستی نیز با ویژ گی خاص خود از آب وجود دارد.عرفا گویند تجلی کامل حق در جهان هستی و انسان کامل است.لذا تشابهاتی در نحوه شکل گیری آنها وجود دارد.

به نام خداوند روح و روان
خداوند جان و خدای جهان
نباشد جز او لایق این ندا
سر آغاز هر کار در هر زمان




خطبه اول _ قسمت ۲۷


چهارده معصوم همگی همچون خورشید، منبع نور هستند و می توانند به دیگران نور دهند.یعنی هم نور هستند و هم نور می دهند.

نهج البلا غه حضرت علی (ع) نوری است که به بشریت هدیه نموده شده است.

در نگاه امیر المومنین،خداوند همانند نقاشی است که روی یک بوم با آب رنگ و قلم مو، اشکال گوناگون را نقاشی می کند.با این فرق که او بهترین نقاش است و نقاشی او به بهترین وجه ترسیم و دارای حیات هستند.

خداوند جهان هستی را نیز ابتدا با ایجاد یک فضا، همانند بوم، و سپس با آب خاصی ،همانند رنگ، وبوسیله باد ،همانند قلم مو، ایجاد نمود.سپس امر نمود که قدرت باد

برابر قدرت آب گردد تا امکان مهار تلاطم آب مقدور گردد. همچنین توسط باد نیز آب را جابجا می نمود.این آب در ظرفی از هوا قرار گرفته بود.


ما همه موجیم و او دریا بود

ما همه صفریم او یک ها بود

آب دریا کی توان در ظرف ریخت

ما همه هیچیم او یکتا بود



خطبه اول_قسمت ۲۸
نگاه واقعی و نگاه مجازی

نگاه ما با نگاه امیر المومنین در توصیف جهان هستی همانند حاکمی است که در قصر خود ماندگار است و از کاخ بیرو ن نیامده و دنیایی که او متصور است بر اساس گزارش هایی است که برای او می آورند.اما امیر المومنین همانند حاکمی است که از اقامتگاه خود خارج شده و پا به جهان بیرون گذاشته است.لذا نگاه ما به دنیا مجازی است و نگاه امیر المومنین به دنیا واقعی است.لذا توصیف جهان هستی او، یک توصیف واقعی و صحیح است و نه یک توصیف ذهنی.
امیر المومنین نحوه ایجاد هستی را آنقدر با قاطعیت و شفافیت توصیف می کند که او گویی همانند کسی است که ناطر بر شکل گیری جهان هستی است و آنرا بیان می کند.
ابر های آسمانی توسط باد بهم پیوند می خورند و منجر به باران می گردد.یا توسط باد گلها گرد افشانی می گردد و شکوفا می گردند. لذا می توان گفت این نوع باد زاینده است.به امر خداوند باد دیگری خلق شد که نازاینده و عقیم است.مانند بادی که در دریامی وزد و آب را تکان می دهد که از گندیدگی و سکون آب جلو گیری کند.یا بادی که داخل بدن باعث به جریان افتادن خون در بدن می گردد.این باد محدود و همراه آب است.

زمانی که خالق بشر آفرید
کمال هنر را به او درتنید
تبارک به خود گفت،صد آفرین
خداوند ،روحی به انسان دمید



خطبه اول_قسمت ۳۰
خلقت آسمان

از امیر المومنین سوال شد که آسمان چگونه ایجاد شد .حضرت فرمودند از بخار آب تشکیل شده است.خداوند از کف های ایجاد شده از آب در اثر تکان شدید آب ، هفت طبقه آسمان را ایجاد نمود.این کف لایه بالایی آب است که در اثر حرارت ایجاد شده بر روی آب قرار گرفته می شود.همانند کف هایی که موقع جوشاندن شربت روی آن قرار می گیرند.
خداوند این کف ها را در فضای نامحدود بالای آب قرار داد و هفت طبقه آسمان را ایجاد نمود.خداوند پایین ترین طبقه آسمان را ثابت نگه داشتند. همانند سقفی که مانع سقوط ستارگان بر روی زمین گردد.خداوند می فرمایند:

منم خالق شمس و ماه و جهان
منم صاحب عرش و فرش خزان
دهم روزی بر آنچه روی زمین
منم باعث هستی و روح و جان




  

خطبه اول_قسمت ۳۱
مقایسه انسانها و فرشتگان

اگر به مسیری که بخار آب که از روی دریا بلند می شود و سپس با وزیدن باد ابرها متراکم و نهایتا بصورت باران به زمین برمی گردد و موجب رشد و نمو گیاهان می شود دقت کنیم .در می یابیم که کلیه گیاهان با چند واسطه از بخار آب ایجاد می گردد.
خدایی که از بخار آب دریا می تواند گیاهان را خلق کند.همین خدا می تواند از آب خاصی همه اجزای هستی خلق کند.خداوند سربازان خود که ملائک هستند خلق نمود.اینان برخلاف انسان در آن واحد می توانند در چند جا دیده شوند.همانند خورشید که یکی است ولی در هر لحظه در سراسر جهان قابل رویت است.
فرشتگان امکان ظاهر شدن بصورت انسان را نیز دارند.که بحضور حضرت ابراهیم و یا حضرت مریم ظاهر شدند.
خداوند انسانها و حیوانات را بر روی زمین قرار داد و فرشتگان را در آسمانها قرار داد.فرشتگان انواع گوناگونی دارند.آنها همواره به عبادت مشعولند .البته نوع عبادتهایشان متفاوت است.عده ای از آنها همواره در حال سجده کردن هستند.عده ای همواره در حال رکوع هستند.عده ای هم در صفوف عبادت کنندگان هستند و نوع عبادتشان یکسان نیست.عده ای از فرشتگان هم دایم در حال ذکر و تسبیح خداوند می باشند.
فرشتگان مادی نیستند و همانند انسان خواب و خستگی در عبادت ندارند.اینان همواره پر نشاط و دچار فراموشی نمی شوند.لذا غفلت برآمده از فراموشی را ندارند.تمام موانعی که باعث می شود که انسان به نحو شایسته خدا را عبادت نکند در فرشتگان وجود ندارد.اگر انسان بتواند این موانع عبادت را از خود دور کند جایگاهی بالاتر از فرشتگان پیدا می کند.
اگر به ورزش اسب سواری دقت کنید دارای موانع گوناگون با ارتفاعات مختلف هستند.هر قدر اسب بتواند از مانع بلندتری پرش کند ، با ارزش تر است.انسان ها در مقایسه با فرشتگان اینگونه است.عبادت برای فرشتگان همانند حرکت اسب در جاده بدون مانع است ولی عبادت برای انسان همانند پرش اسب از موانع گوناگون است.به همین خاطر است که انسان می تواند جایگاهی والا نزد خدای متعال پیدا کند.

زمانی که خالق بشر آفرید
کمال هنر را به او درتنید
تبارک به خود گفت،صد آفرین
خداوند ،روحی به انسان دمید


خطبه اول_قسمت ۳۱

مقایسه انسانها و فرشتگان


اگر به مسیری که بخار آب که از روی دریا بلند می شود و سپس با وزیدن باد ابرها متراکم و نهایتا بصورت باران به زمین برمی گردد و موجب رشد و نمو گیاهان می شود دقت کنیم .در می یابیم که کلیه گیاهان با چند واسطه از بخار آب ایجاد می گردد.

خدایی که از بخار آب دریا می تواند گیاهان را خلق کند.همین خدا می تواند از آب خاصی همه اجزای هستی خلق کند.خداوند سربازان خود که ملائک هستند خلق نمود.اینان برخلاف انسان در آن واحد می توانند در چند جا دیده شوند.همانند خورشید که یکی است ولی در هر لحظه در سراسر جهان قابل رویت است.

فرشتگان امکان ظاهر شدن بصورت انسان را نیز دارند.که بحضور حضرت ابراهیم و یا حضرت مریم ظاهر شدند.اینان همانند انسان مختار هستند و حق انتخاب دارند.از آنجائیکه معصیت نمی کنند ،نشان دهنده حق انتخاب

آنهاست .آنها به حقیقت گناه اگاه هستند.

فرشتگان عقل دارند ولی شهوت و میل ندارند.در مقابل حیوانات شهوت دارند ولی عقل ندارند.انسان آمیخته فرشتگان و حیوانات است.نیمی ازحقیقت انسان از عقل و نیمی دیگر آن از شهوت است. عده ای عقلشان بر شهوتشان غلبه می کنند.اینان جایگاهشان از فرشتگان بالاتر است.متقابلا چنانچه شهوت انسان بر عقل انسان غلبه کند ،از حیوان پست تر می گردد.

خداوند انسانها و حیوانات را بر روی زمین قرار داد و فرشتگان را در آسمانها قرار داد.فرشتگان انواع گوناگونی دارند.آنها همواره به عبادت مشعولند .البته نوع عبادتهایشان متفاوت است.عده ای از آنها همواره در حال سجده هستند.عده ای همواره در حال رکوع هستند.عده ای هم در صفوف عبادت کنندگان هستند و نوع عبادتشان یکسان نیست.عده ای از فرشتگان هم دایم در حال ذکر و تسبیح خداوند می باشند.

فرشتگان مادی نیستند و همانند انسان خواب و خستگی در عبادت ندارند.عقل فرشتگان بر خلاف عقل انسانها خطا و تصمییم اشتباه نمی گیرد.اینان همواره پر نشاط و دچار فراموشی نمی شوند.لذا غفلت برآمده از فراموشی را ندارند.تمام موانعی که باعث می شود که انسان به نحو شایسته خدا را عبادت نکند در فرشتگان وجود ندارد.اگر انسان بتواند این موانع عبادت را از خود دور کند جایگاهی بالاتر از فرشتگان پیدا می کند.

اگر به ورزش اسب سواری دقت کنید دارای موانع گوناگون با ارتفاعات مختلف هستند.هر قدر اسب بتواند از مانع بلندتری پرش کند ، با ارزش تر است.انسان ها در مقایسه با فرشتگان اینگونه است.عبادت برای فرشتگان همانند حرکت اسب در جاده بدون مانع است ولی عبادت برای انسان همانند پرش اسب از موانع گوناگون است.به همین خاطر است که انسان می تواند جایگاهی والا نزد خدای متعال پیدا کند. 


زمانی که خالق بشر آفرید

کمال هنر را به او درتنید

تبارک به خود گفت،صد آفرین

خداوند ،روحی به انسان دمید



خطبه اول_قسمت ۳۳
خلقت نخستین انسان

امیر المومنین می فرمایند که خداوند پس از خلق ملائکه ، انسان را خلق نمود.خداوند امر کرد چهار نوع خاک سخت،نرم،شور و حاصل خیز را با آب مخلوط شوند بطوریکه تمام خاکها مرطوب گردند. سپس به آن مخلوط خاک و آب شکل انسان داد.بعلاوه مفاصل را در آن ایجاد نمود.نهایتا سایر اجزا را اضافه کرد و شکل پدید آمده را روی زمین خشک نمود و مجسمه ای از انسان پدید آورد.سپس در آن روح دمید و اولین انسان خلق شد. همانند کوزه گری که پس از ایجاد کوزه در آن آب می ریزند.
بدیهی است که انسان های بعدی، از نطفه انسان پدید آمدند.همانطوریکه خداوند از خاک و متعاقب آن از قطره ای آب گندیده ،می تواند انسانی را خلق نماید که جانشینی او بر روی زمین را بعهده بگیرند.او می تواند در روز قیامت هم انسانها را دو مرتبه زنده کند.

ای داده شده، ز عالم ذر تو حیات
ای آمده ای ، بهر کمال و حسنات
در عالم ذر، به حق بگفتی یکتا
تا عذر نیاوری، به وحدت در ذات 


خطبه اول_قسمت ۳۴
تکامل انسان
خداوند چشم و جان را به ما داده تا او را ببینیم و تنها به امور دنیوی توجه نکنیم .شما یک طفل را ببینید دوان دوان می دود ،ممکن است چند بار هم به زمین بخورد،تا به دامن مادر برسد و در آغوش او قرار گیرد.انسان ها نیز اگر بخواهند مورد لطف خدای متعال قرار گیرند باید به سوی چهارده معصوم حرکت کنند ،اگر چه در طی این راه ممکن است سختی ها نیز باشد،تا از معرفت الهی مست و سیراب شوند.
انسان ها با توجه به شرایط و محدودیت خود علم را در قالب فرضیه بیان می کنند و احتمال تغییر فرضیه با گذشت زمان وجود دارد.اما دین سخن خود را در قالب نظریه می گوید و با گذشت زمان تغییر نمی کند.امیر المومنیین نحوه خلقت انسان را شفاف و روشن بیان می کند.در صورتی که علم با شک و تردید و احتمال نحوه خلقت انسان را بیان می کند.با گذشت زمان نظریه تکامل انسان از میمون به انسان با پیدا شدن مجسمه سر انسانهای گذشته دچار خدشه قرار گرفت.
امیر المومنین می گوید بعد از اینکه جسم انسان از آب و گل شکل گرفت و برای مدتی رها شد ،آنگاه در زمان معینی خداوند در آن آب حیات بنام روح را قرار داد.از بس که روح لطیف و بی نهایت طلب و تواناست ، خداوند آن را به خود نسبت می دهد.انسان تنها موجودی است که خواسته هایش پایان پذیر نیست.با کنجکاوی و ایجاد وسیله مناسب،روزی دریا را طی می کند،روزی هوا را در می نوردد،روزی زمین را می شکافد،روزی هسته ها را متلاشی کرده و انرژی از آن خارج می کند و بطور کلی دنبال حقیقت های نا شناخته است و تلاش می کند که علل آنرا کشف کند.
انسان در عالم های گوناگون سیری ناپذیر است .خواه عالم شهوت باشد،یا قدرت و یا علم و دانش باشد.هر چه بیشتر بداند،عطش بیشتری پیدا می کند.همانند قدح است که هر چه بطرف بالا می رود وسعت بیشتری دارد،هر قدر آگاهی شما به علم زیادتر می گردد ،به موازات سوالات و مجهولات شما نیز بیشتر می گردد.
بی نهایت طلبی انسان از ویژگی های عقل است.کار علم این است که عقل را شکوفا می کند.دل جای خود را دارد.کار دین این است که دل را شکوفا می کند.این بی نهایت طلبی دل است که انسان را به عالم معنا می برد و او را یک انسان کامل می کند.هنر دین این است که این بی نهایت طلبی انسان را جهت می دهد و آنرا شکوفا می کند و موجب رشد معنوی انسان فراهم می گردد.
خداوند چنین چیزی را به جسد آدمی دمید که می تواند کوچکترین ذرات جهان را ببیند و آنرا بشکافد.همچنین دورترین نقاط جهان را ببیند و آنرا به تصویر بکشاند و صدای آنرا بشنود.
حضرت علی(ع) می فر مایند خداوند علاوه بر قدرت زیاده خواهی که تنها به انسان داده است.قدرت تخیل و حافظه و ذهن را به او داده است تا بتواند جهان هستی را در ذهن خود متصور کند و در صورت لزوم به اسرار آن پی ببرد و موجب خلاقیت خود و کشف حقایق هستی شود.انسان با بکار بردن افکار خود بر زمین و آسمان و دریا تسلط پیدا می کند.خداوند اجزایی در بدن انسان قرار داده است که در اختیار روح او قرار گیرند و می توانند موجبات رشد انسان را فراهم کند.انسان با تفکر می تواند حق را از باطل تمیز دهد.همچنین با حواس گوناگون موجب تشخیص خواص اجسام گردد.انسان ها اگر چه از نظر ظاهر بهم شباهت دارند ولی از نظر خصوصیات اخلاقی ورفتاری و گفتاری متمایزند.این جمع اضداد بطور مسالمت آمیز در کنار هم زندگی می کنند.
خداوند در انسان امزاج چهار گانه قرار داده است که با تغییرات آنها اطبای سنتی به بیماری افراد پی می ببرند.در جامعه نیز این چهار صفت وجود دارد.بعضی ها خون گرم و خوش اخلاق،بعضی ها خون سرد و بد اخلاق،بعضی ها پر جوش و پر تحرک .در مقابل بعضی ها تنبل و بی تحرک.

تجلی حق، در صفات خداست
نه در ذات و ،نه جلوه هاست
ملک می دمد ، روح رابر بشر
باذن خدا، آدمی را بقاست


خطبه اول_قسمت ۳۵
نقش شیطان

خداوند جوارحی به ما داد تا توسط آنها سیر الی الله کنیم.خداوند قبل از خلقت انسان به فرشتگان گفت که بنا دارم انسانی از خاک خلق کنم.شما ها پس از دمیدن روح به او که جانشین من روی زمین است سجده کنید.لازم به ذکر است که منظور از سجده کردن فرشتگان بر آدم ،داشتن حداکثر تواضع است.همانند انسان ها که برای نشان دادن حداکثر تواضع در مقابل خدای متعال به سجده می روند و سر به خاک می گذارند.
در زمان مقرر خداوند به ملائک دستور سجده و بزرگداشت آدم را اعلام نمود.همه بجز شیطان سجده کردند.آتش خشم، شیطان را فرا گرفت و امتناع از سجده بر آدم کرد.او گفت که من از آتش خلق شده ام و بر آدم که از خاک خلق شده برتری دارم.شیطان از خدا فرصت خواست.خداوند هم به او این مهلت را تا زمان معینی به او داد.
هوای نفس در انسان توسط وسوسه های شیطان شعله ور می شود.همانند ذغال که توسط باد روشن می شود.لذا هوای نفس و وسوسه های شیطانی دو چیز متمایز هستند.
خداوند شیطان را کنار انسان قرار داد تا درون انسان شفاف و روشن شود و خود را در آزمون های گوناگون خوب نشان دهد.
نقش شیطان همانند غربال است.همانطوریکه غربال آشغال را از گندم جدا می کند.شیطان نیز با وسوسه های خود ،انسان های گوناگون را تفکیک و مشخص می کند.

دل اگر رنجیده شد، کی مى توان ترمیم کرد
آدمی چون رانده شد، کی مى  شود تعلیم کرد
در جوار حق شدن، تسلیم شرط لازم است
روح و جان یاغی بود، کی می توان تسلیم کرد


خطبه اول_قسمت ۳۶
سقوط انسان

هر قدر انسان پاسخ منفی به وسوسه های شیطان بدهد مقاوم تر می گردد و موجبات رشد خود را فراهم می کند.امیر المومنین می فرمایند،پس از خلقت انسان،خداوند او را در سرایی با امکانات زیاد مستقر نمود.آدم با آرامش و خوشی به زندگی و حیات دنیوی ادامه داد. خداوند به آدم در رابطه با وسوسه های شیطان هشدارهای جدی به آدم داد.
اگر به شیطان همانند کیسه بوکس نگاه شود.بوکسر با ضرباتی که به آن می زند.موجب تقویت خود و آمادگی برای آزمونی سخت برای مبارزه با حریفی مقتدر در میدان نبرد را فراهم می کند.شیطان با صورتی موجه و زیبا به انسان نزدیک می شود.سپس با وسوسه و توجیه های گوناگون انسان را مرتکب انجام خطا و گناه می کند.
شیطان علت دشمنیش با انسان بخاطر حسادت به جایگاه و مقام و موقعیت انسان در بهشت نخست بود.شیطان از همنشینی فرشتگان با آدم و تواضعشان به او حسادت می کرد.اگر چه شیطان با عدم تبعیت از دستور خداوند به خود ظلم کرد،ولی او موجب ارتقای انسانهای فرهیخته گردید.انسان حسود بجای اینکه تلاش کند خود را ارتقا دهد سعی می کند دیگران را همسطح خود کند.
شیطان با وسوسه هایی که در آدم ایجاد کرد یقین او را به شک تبدیل کرد و بین انتخاب سخن خدا و سخن شیطان دو دلی در آدم ایجاد کرد.با این کار آدم شادی و سرور را از دست داد و ترس و دلهره را برگزید.انسان در معامله با شیطان،عزت و وقار و یقین را می دهد و متقابلا ذلت و سستی و شک و ترس را بدست می آورد.
پس از تبعیت آدم از شیطان،خداوند امکان توبه را برای انسان فراهم نمود.به او نحوه ارتقا و بازگشت به خود و نحوه دوری از شیطان را آموخت.همانند انسان و طوطی،ما به طوطی سخن گفتن را یاد می دهیم و طوطی با تکرار آن سخن ،ارزش پیدا می کند و نزد صاحبش قرب و جایگاهی پیدا می کند.خداوند گفت در صورت توبه کردن امکان بازگشت به بهشت برین برای تو هست.البته با توجه به اینکه انسان از خاک است ،بهشت اولیه او در زمین بوده است.
خداوند از حق خود در آخرت با توبه می گذرد.اما از حق مردم در دنیا نمی گذرد.باید حق الناس در همین دنیا ادا و قصاص شود.اگر کسی را از عرش به فرش آوردی و آبروی کسی را به ناحق ریختی باید در همین دنیا تقاص آنرا بدهی و بی آبرو شوی.

تهمت مزن ای دوست گرفتار شوی
مردار خوری وبی جهت خوار شوی
غیبت اثر وضعی و روحی دارد
با انس به آن،  شقی و بیمار شوی


خطبه اول_قسمت ۳۷
ابلاغ رسالت

خداوند از بین فرزندان حضرت آدم ،افرادی را بر گزید و مسئولیت و رسالت ابلاغ احکام و دستورات الهی به مردم را به عهده آنها گذاشت. البته قبل از ابلاغ رسالت آنها را از نظر روحی آماده نمود. بعلاوه خداوند ظرف وجودی آنها پاک دید و لذا برای پذیرش پیامهای الهی آماده نمود.از آنها خواست که پیام الهی را بعنوان یک امانت در اختیار بگیرند و بدون هیچ کم و کاست کردن آنها به مردم انعکاس دهند و آنرا عملیاتی کنند.
سوالی که ممکن است مطرح گردد اینکه چگونه از خواهر و برادر اولیه که محرم بودند ازدواج صورت گرفت.امام سجاد می فرمایند همان کسی که زمانی حرام اعلام کرد می تواند در زمانی دیگر در شرایط خاص بلامانع بودن آنرا اعلام کند.

 اگر خواهی شوی محبوب جانان
تلاوت کن کلام و ذکر سبحان
چو توام باعمل با فهم گردد
بود راه نجات و دفع شیطان


خطبه اول_قسمت ۳۸
عهد با خدا

خداوند زمانی که به انسان عقل داد از او بندگی خواست.بدون اینکه خداوند ذکر کند، یک عهد و پیمان نانوشته ای شکل گرفت. همانند وقتی که ارباب به غلامش در باغ بیلی می دهد،غیر مستقیم می گوید برو زمین را شخم بزن و از او کار می خواهد و اگر انجام ندهد مواخذه می شود.رابطه ما با خدا و عقل نیز مشابه است.خداوند به انسان عقل داده تا آنرا بکار گیرد و با تفکر به خدا پی ببرد و بندگی او را بجا آورد و از شیطان تبعیت نکند.این عهدی است که قرآن به آن اشاره دارد.
هر چیزی که انسان را از خدا جدا کند بت است.اگر انسان بجای تنها بندگی خدا، بندگی انواع بت ها را نیز بکند.او عهد شکنی با خدا کرده است.در نتیجه باید منتظر عقوبت باشد. ممکن است بت انسان پول باشد یا پست و مقام باشد.
نقش شیطان در رابطه با انسان دو چیز است.اول اینکه با حیل گوناگون انسان را از شناخت به خدا و کسب معرفت الهی دور می کند.دوم اینکه انسان را با طرح مسائل گوناگون از عبادت خدا دور می کند.
امیرالمومنین می فرماید بخاطر عهد شکنی انسان ها با خداوند و تبعیت آنها از شیاطین گوناگون ، خداوند پیامبرانی را بطور متوالی تعیین نمود تا ضمن ابلاغ پیام الهی به مردم آنها را هدایت کند تا فقط بندگی خدا را بجا آورند و از شر شیطان رهایی یابند.

دیر فهمیدم که  عصیان کرده ام در بندگی
دیر  فهمیدم  که تنها  اوست  اندر  زندگی
ای بشر تا کی اسیر این و آن و نفس خود 
دیر فهمیدم زمان طى شد و ما در بردگی


خطبه اول_قسمت ۳۹
بعثت پیامبران

انسان به تن خود خیلی غره است.اما تن بدون روح زود متعفن می شود.لذا روح اصل و تن فرع است.اگر تن حرکت و طراوتی دارد به خاطر روح است.مولانا می گوید انسانها نقش تن و امیر المومنین نقش جان دارد.لذا اگر بخواهیم معرفت الهی را کسب کنیم،باید با سخنان او آشنا شویم.
فطرت انسان خدا جوی است و هر چه بوی نا خدایی دارد پس می زند.همانند شکر و روغن که اولی در آب حل می شود و دیگری روی آب معلق است و جذب آب نمی گردد.لذا انسان بدون باور به خدا افسرده می شود.لذا خداوند پیامبران را مبعوث کرد تا پیمان فطری افراد با خدای متعال را به آنها متذکر و یاد آوری کنند.
پیامبران مبعوث شدند که یاد آور شوند که انسانها دارای بالاترین مرتبه در جهان هستی هستند.لذا خود شناسی برای خدا شناسی لازم است.انسانها بخاطر عدم شناخت و ارزش خود ،خویشتن را به چیزهایی بی ارزش براحتی می فروشند.براحتی تحت تاثیر وسوسه های شیاطین گوناگون قرار می گیرند و بجای بندگی خدا،بنده هوای نفس می کنند.

اگر خواهی جمال دلربا را
اطاعت کن ولی و مصطفی را
تفکر پیشه کن با زهد و تقوا
اگر عاشق شوی بینی خدا را



خطبه اول_قسمت ۴۰
هدایت عقل ها

امیر المومنین می گوید پیامبران آمدند تا بگویند چرا باید بندگی خدا کنند و فقط از او کمک و یاری بخواهند.آنها علت آمدن ورفتن به این دنیا را برای ما تبین می کنند.پیامبران حجت خدا هستند تا مردم روز قیامت نگویند عقل تنها برای شناخت و بندگی خدا کافی نبود.آنان هدایت گر عقل های انسان هستند و دارای عقل کل می باشند.انبیا آمده اند تا عقل ها را شکوفا کنند.انبیا نیامدند که جلوی تفکر و عقل را بگیرند.بنابراین یکی از رسالت پیامبران بارور کردن و شعله ور کردن عقل های انسانها می باشد.عقل انسانها همانند ذعال ها زیر خاکستر می ماند.انبیا با جابجا کردن خاکستر آنها را شعله ور می کنند.
عقل دو کار می کند.اول اینکه مجهولات را برای انسان معلوم می کند.دیگر آنکه این معلومات را کنار هم قرار می دهد و نتیجه مطلوب را بدست می آورد.انبیا می گویند که شما دنبال چه مجهولاتی بروید تا رستگار شوید. در حقیقت فکر و اندیشه انسانها را جهت می دهند.کار دیگر انبیا این است که کمک می کنند که معلومات را چگونه استفاده کنید تا به مقصد برسید.در حقیقت انبیا راهنمای عقل ها هستند.
مولانا می گوید تن انسان همانند مشک دوغ است که با چربی مخلوط است.در نگاه اول تنها دوغ دیده می شود.اما با تکان دادن مداوم کره از دوغ جدا و بالا ی دوغ قرار می گیرد.انبیا هم برای انسانها نیز همین نقش را دارند.آنها با سخنان خود و راهنمایی های خود عقل انسانها و حقیقت آنها را به تدریج رو به کمال هدایت می کنند بطوریکه تن ها مرکب عقل ها گردند.

از وجود اقدس شمس الهدی
می شود عالم پر از نور و صفا
بیرق ختم رسولان در کفش
تا کند دین خدا را او به پا


خطبه اول_قسمت ۴۱
آسمان

رشد انسان در افتادگی و تواضع در برابر اهل معرفت است.انبیا آمده اند تا چشم مردم را باز کنند برای اینکه حقایق هستی و قدرت خدا را ببیند و متعاقب آن تنها بندگی حق تعالی را انجام دهند.وقتی یک دانه گندم را در خاک می گذارند.آن شکافته می شود و با رشد و تعالی خود خوشه های گندم می دهد.انسانها نیز اگر یک قدم به خدا نزدیک شوند،و از سرچشمه معرفت الهی قطره ای بنوشند،آنگاه رشد و نمو می کنند و علاوه بر خود دیگران را نیز به فیض می رسانند.
امیر المومنین می فرمایند یکی از قدرت های خداون،ایجاد آسمان های رفیع است.در روز روشن و در شب هنگام ستارگان زیبایی خاص و نقش و نگار این سقف هستند.در حقیقت آسمان نگارخانه خداست.

خدا خالق شمس و ماه و جهان
خدا صاحب عرش و فرش خزان
دهد روزی بر آنچه روی زمین
خدا باعث هستی و روح و جان

خطبه_اول_قسمت_ ۴۳
حیات

امیرالمومنین می فرمابند خداوند اسباب حیات و زندگانی را برای بشر فراهم نمود.همچون آب شیرین که توسط باران به تدریج فرستاد و آنها را در زمین تا عمق محدود فرو برد و برای انسان ذخیره نمود.از قدرتهای خداوند این است که از دل آبهای شور آبهای شیرین را فرستاد تا مزارع سر سبز و موجودات امکان بهره مندی پیدا کنند.حتی شوری آب دریا ها نیز حیات بخش هستند.اوست که با توجه به شرایط گاهی آب را شیرین و گاهی شور می کند.اگر آب دریا ها همانند رودخانه ها شیرین بود ،آنگاه خطر فاسد و آلوده شدن آن حجم عظیم آب وجود داشت.چنانچه آب دریا ها متعفن می شد حیات و زندگانی انسان ها را به خطر می انداخت.آب های شور در مقابل آبهای شیرین در برابر آلودگی ها مقاوم تر هستند.لذا می توان به علم و آگاهی خداوند از بدو خلقت پی برد.
انبیا آمده اند که این نشانه های قدرت خداوند را برای مردم بازگو کنند تا انسانها به عظمت او پی ببرند و تنها بندگی خداوند را انجام دهند.
از دیگر قدرتهای خداوند شکافندگی زمین و خارج شدن گیاهان است. گیاهان بسیار ضعیف الجسه از سختی خاک بیرون می آیند.خداوند در قرآن می فرماید ما آب باران را فرستادیم و سپس زمین را شکافتیم تا گیاهان رویانده شوند.
از دیگر نشانه های خداوند،هوایی است که همه انسانها تنفس می کنند.این هوا ترکیب چند گاز است با میزان مشخص.چنانچه نسبت این گازها تغییر کند نه تنها موجب تداوم حیات نمی شود بلکه انسان را با هلاکت می رساند.
حتی آبی که عامل حیات است از ترکیب دو گاز سوزان است که با نسبت های معینی ترکیب شده اند.یکی می سوزاند و دیگری می سوزد.لذا کافی است انسان به عظمت و علم خدای متعال پی ببرد که چگونه از دو گاز سوزان عامل حیات را بوجود آورد.
اگر به هر چیزی که خدا خلق کرده است به دقت انسان نگاه کند، به قدرت و علم خدا پی می برد که چقدر به دقت و زیبایی ایجاد شده است.

دیر فهمیدم که مرگ آید بسوی هرکسی
دیرفهمیدم که رزق ما رسد حتی خسی
دیر فهمیدم  که  ایزد  ناظر  احوال ما
پس چرا هر روز و شب  دل واپسی


خطبه اول_قسمت ۴۵
راهنما

همانطوریکه پرندگان بدون پر نمی توانند پرواز کنند.انسان ها نیز بدون راهنمای اولیای الهی و انبیا امکان طی کمال ندارند.همواره از بدو خلقت پیامبران و امامان و انسانهای کامل بعنوان حجت و راهنمای بشر وجود داشته است.زمین بدون حجت نمی تواند باشد.
خداوند اگر پیامبری را هم در مقطعی نفرستاد.کتاب او را به جا گذاشت تا مردم به گمراهی نیافتند.همانند پیامبران اولو العزم که از آنها کتابهایشان باقی است.
در یک زمان ممکن است چندین انسان کامل باشند.ولی همواره یک نفر امام جامعه بوده است.همانند زمان امام حسن و امام حسین که هر دو انسانهای کامل بودند.اما تا زمانی که امام حسن زنده بود ، ایشان امامت جامعه را بعهده داشتند.

نان و نمک و  فدک، غم زهرا نیست
غصب سمت و حکومت مولا نیست
گمراهی  و دوری از ولایت باشد
در مکتب او دغد غه ی دنیا نیست



خطبه اول_قسمت ۴۷
سایه خدا

امیر المومنین می فرمایند،پبامبرانی که مبعوث می شدند در کتاب و گفتار خود وعده ظهور پیامبران بعدی با صفات آنها را می گفتند.در تورات حضرت موسی به یهودیان بشارت داده شده که آخرین پیامبر بنام احمد به پیامبری مبعوث می گردد.او در مکه بدنیا می آید و به مدبنه هجرت می کند.همچنین در انجیل هم اشاره دارد به آمدن آخرین پیامبر دارد.تا اینکه زمین بدون امام و پیام آور الهی نباشد.
زندگی انسان ها دو گونه است.بعضی ها رفتارشان همانند تیر اندازی کهتیر های خود را به سایه یک پرنده هوایی برای شکار آنپرتاب می کنند.عمر اینان همانند صندوق تیر است که با هر تیری که به طرف سایه پرتاب می کنند.بتدریج تیر ها تمام می شود و هر گز پرنده ای را نمی توانند شکار کنند.دسته دوم کسانی هستند که خداوند سایبان آنهاست و سایه خدا پیامبران الهی و امامان هستند.با رفتن به دنبال سایه خدا کسب معرفت می کنند و امکان پرواز و شکار هستی را پیدا می کنند.

دیر فهمیدم که دانش نیست در حمل کتاب
دیر فهمیدم زمان طى شد ومن در منجلاب
تا به کی غافل بمانم اندر این دنیای پست
دیر فهمیدم  که دنیا نیست چیزی جز سراب


خطبه اول_قسمت ۴۸
بهار انسان

نقش بهار زنده کردن زمین مرده است.پیامبران نقش مشابهی در زنده کردن روح و جان انسان ها دارند.با آمدن بهار سر سبزی و بوی خوش گلها به مشام می رسد.با آمدن پیامبران هدایت انسانها از جهالت و گمراهی به سربلندی و عزت فرا می رسد.
پیامبر اسلام در سر زمینی مبعوث شد که مردمانش از نظر فرهنگ پائین بودند.حتی دختران خود را زنده به گور می کردند و زنان خود را در بازی قمار به مسابقه می گذاشتند.خداوند در آن زمان کارایی دین را نشان داد و آنها را به راه درست رهنمون ساخت.
امیر المومنین می فرمایند با مبعوث کردن آخرین پیامبر،خداوند به قولی که داده بود جامع عمل پوشاند و آخرین پیعمبر را معرفی نمود.بعلاوه پیامبران قبلی زمینه را برای آمدن آخرین پیامبر برای معرفی کامل ترین دین خدا فراهم نموده بودند.آخرین پیامبر گرامی زمانی مبعوث شد که مردمان آن زمان در گمراهی و ظلالت و جهالت بسر می بردند.
خداوند توسط نبی اکرم مردم را از جهالت و گمراهی نجات داد.

از وجود اقدس شمس الهدی
می شود عالم پر از نور و صفا
بیرق ختم رسولان در کفش
تا کند دین خدا را او به پا



خطبه اول_قسمت ۴۹
رحلت

امیر المومنین می فرمابند خداوند پیامبر اسلام را در پایان عمر خود به سوی خود برد.خداوند چندین برابر کرامتی که پیمبر اسلام در دنیا داشت،به او عطا نمود.خداوند نخواست بیش از این روح و روان او در سختی و عذاب در دنیا باشد.لذا او را قبض روح نمود و روح او به ملکوت اعلی پیوست و به لقای حق تعالی رفت.

ای محمد، مظهر خلق خبیر
حکم حق جاری نمودی در غدیر
خلق را منجی و هادی گشته ای
صاحب حمد و مقام بی نظیر


خطبه اول_قسمت ۵۱
احکام در قرآن

اشیا با ارزش دارای بدل هستند.بهترین چیز با ارزش دنیوی لذات و خوشی هاست.خداوند پیامبران را مبعوث کرد تا بهترین خوشی و لذات واقعی را معرفی کنند.تا مردم فریب لذتهای بدلی را نخورند.
امیر المومنین می فرمایند که خداوند قرآن مکتوب که رحمت الهی است توسط پیامبر گرامی برای مسلمانان نازل نمود.قرآن چیزهای حلال را از حرام متمایز ساخته است.لقمه همانند بذری است که در خاک قرار داده می شود.لذا حلال و حرام بودن آن مهم است.حاصل و نتیجه لقمه ها اندیشه هایی است که به ذهن انسان خطور می کند.پیامبر اسلام آنها را برای مردم تبیین نمود.
در قرآن انواع احکام از قبیل واجب ،مستحب،منسوخ ، مکروه خاص و عام وجود دارد.همچنین داستان هایی دارد که با تدبر در آنها موجب راهگشایی انسان می شود.همانند داستان فرعون و موسی که یکی را بخاطر اعمالش به قعر دریا می فرستد و دیگری را به پیامبری مبعوث میکند و عزت و جلال می دهد.همچنین مثالهای آموزنده دارد.ممکن است انسان با انواع حیل به چیزی برسد.اما نمی تواند از آن لذت ببرد.

 ره آورد شب قدر است قرآن
بود میراث احمد این گلستان
کتاب معرفت سرچشمه ی نور
که نورانی شوی از پرتوی آن



خطبه اول_قسمت ۵۲
نقش چهارده معصوم

با ارزش ترین چیز در دنیا عمر انسان است.خوشا به حال کسانی که عمر خود را در اعتلای روح و روان می گذرانند و عمر گرانبها را با دلبستگی های دنیوی معامله نمی کنند.
در این کشتی پر تلاطم جهان هستی بهترین پیام کلام الهی قرآن است.انسان برای نجات کشتی حاضر است کالاهای بی ارزش را به دریا برزید تا کشتی سالم به ساحل برسد اما چیزهای گرانبها را حفظ می کند.انسانی سالم به مقصود خود می رسد که راهش قرآن و هادیش پیامبر اسلام باشد.
قرآن همانند یک فانوس خاموش است که توسط پیامبران روشن می شود و موجب روشنایی می گردد.قرآن علاوه بر محکمات دارای آیات متشابه است.که نیاز به تفسیر و معرفی منظور آن آیه است.لذا وجود پیام آوران الهی لازم است تا حقیقت آیه را بیان کنند.
بعصی از آیات الهی دربسته و خلاصه بیان شده است.مثلا نماز را بپا دارید.احادیث هستند که کلیات آیات را می شکافند و تفسیر و تعبیر می کنند.همانگونه که تنها خاک امکان شکفتن دانه و سر سبزی آنرا گیاهان را دارد .چهارده معصوم هم تنها کسانی هستند که امکان تفسیر صحیح آیات قرآن را دارند.
امیر المومنین می فرمایند آیات قرآن دو دسته هستند.یک دسته را همه باید بدانند که در عالم هیچ چیز بدون اراده خداوند نیست و گرداننده جهان هستی خداست.دسته دیگر آیات هستند که نداستن آنها موجب باز خواست نمی شود ،مثلا حقیقت روح چیست.
بعضی آیات هستند که اشاره دارد بر اعمالی در زمان خاص،همچون روزه، و عده ای
زمان خاص ندارد،چون عدالت خواهی.بعضی احکام در سنت بوده که بعدا توسط قرآن آسان تر شده و یا آیاتی بوده در قرآن که بعدا در سنت سختر شده.لذا نقش مفسرین برای بیان حقیقت در زمان های گوناگون لازم است.
در قرآن آیاتی است که چهارده معصوم مشخص کرده اند که کم آن خوب است و زیادتر آن مجاز و بسیار خوب است،همچون انفال و قرائت قرآن.

بشنو از اهل یقین و معرفت
نی زهر بیگانه و شیطان صفت
بشنو از قرآن و عترت رمز و راز
راه و رسم زندگی و منزلت



 
خطبه اول_قسمت ۵۳
حج

واجبات از دو طریق معرفی می شوند.آن دسته واجبات که خداوند در قرآن می گوید را فریضه گویند.دسته دوم واجباتی است که از طریق سنت بیان می شود.حج از جمله فریضه هاست.
امیر المومنین می فرمایند خانه خدا برای همه موجودات و حتی گیاهان خانه امن است. کسانی که برای اعمال حج به مکه می روند همانند مرغانی می مانند که با شتاب به لانه خود می روند.
انسان در تعیین زمان حج،اعمال حج و محل حج نقشی ندارد و از طرف خداوند مشخص شده است.حج یک علامت و نشانه ای از تواضع انسان در مقابل عظمت خداوند است.حقیقت حج بی خود شدن است.از خود جدا شدن است.
امیرالمومنین می فرمایند همه این توفیق را پیدا نمی کنند که به زیارت خانه خدا مشرف شوند.خداوند مهمانان خود را گلچین می کند تا صفات حیوانی را از آنها بیرون و صفات الهی را جایگزین کند.خانه خدا جایی است که پیامبران الهی در آنجا ایستاده اند و به عبادت خداوند مشعول بودند.توی انسان می خواهی پا روی جای پای آنها بگذاری.
امیر المومنین می فرمایند انسان هایی که به دور خانه خدا در زمین طواف می کنند . بطور مشابه فرشتگان به گرد عرش الهی می چرخند.حج داد و ستدی است که تکبر و خود بزرگ بینی ها داده می شود و در مقابل بندگی و توفیق عبادت و زیارت حق تعالی گرفته می شود.
پیامبران هر کدام برای امت خود از خداوند چیزی خواستند.حضرت موسی تقاضای آب و حضرت عیسی تقاصای نان ،اما حضرت محمد تقاضای مغفرت و آمرزش برای امت خود در حج نمود.پیغمبر گرامی می فرمایند که خداوند کعبه را الم و پرچم خود قرار داد تا مردم تنها زیر یک پرچم باشند.همینکه نام اسلام برده می شود، توجهات به خانه کعبه می رود.
خداوند ورود به این خانه را بر مسلمانان واجب نمود.آن هم با آدادب و اعمال خاص خود.

حج تجلی گاه روز محشر است
خود مثالی از سرای دیگر است 
طوف و قربانی ز حج اصغر است
طوف حق اما ز حج اکبر است

دکتر علی رجالی

@alirejali

تلگرام

دکتر علی رجالی
sharhnahjolbalagh@

شبکه سروس




  • علی رجالی