رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۶۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰



باسمه تعالی
حضرت مهدی(ع)
قصیده ۲

ای وارث محمد، زیبای خوب رویان
تو آیت غدیری، معنی عید قربان

یارب نما ی لطفی، درسی بده به ما را
استاد ما امام است ،استاد عشق و ایمان

پای پیاده باید، رفتن به سوی دلبر
من عاشق نگاهت،ای پادشاه خوبان

شایسته تر زتو نیست، الهام کن قصیده
نذر تو می نمایم، صد ها هزار دیوان

از فرط عشق مهدی، گفتیم ما قصیده
ای غایب از نظرها،بنمای فهم قرآن

یاری نما خدایا ، در سایه سار مهدی
تا شعر ما سرائیم، در وصف و یاد جانان

شرح دعای ندبه، خود بازگو برایم
با گوشه های چشمت، ای آفتاب تابان

با عاشقان نگویید، شد از نگاه غایب
در کوچه و خیابان ،در امتداد باران

دارد امام غایب، القاب و نام ها یی
نامش بود محمد،همسان نور یزدان

اندر دیار و عالم، مشغول کسب و کاریم
هر روز غافلیم و هر لحظه ای پریشان

در راه جمکران بود ،دیدم نشان رویت
ذکر دعای عهدم، فیضی دهد فراوان

من جمکران ندیده بی تاب یار بودم
دستم بگیر آقا، این است راه احسان

ما پرگناه هستیم، خود واقفیم جانا
چشمت بپوش بر ما، کامل ترین انسان

عمری است من مریضم، درمان دردهایم
هیچ عیب هم ندارد ، ای پیشوای پاکان

گو تا کجای مسجد من منتظر نشینم؟
آقا نشانی ام ده ،هم ظاهری و پنهان

توفیق دیدن تو ، کی می شود میسر
من را نگر که عمری، از فکر تو پریشان

داد از غم جدایی،کی روی می نمایی
آزاد کن دلم را ، ای خسرو اسیران

شهر است پر ز نورت، غرق طرب و شادی 
زیباترین دقایق ، در نیمه های شعبان

تو بهترین امامی، من بدترین غلامت
قدری تفقدی کن،آرامش دل و جان

گر مشکلات داری، صبر و تدبری کن
با صاحب الزمان گوی، اسرار خود که پنهان

ازجان و دل دعا کن، شاید امام آید
با انقلاب مهدی، سر را رسا ن به سامان

در دیده ی مریدان، نقشی نما ز رویت
تو بهترین نویدی، بر دیدگان انسان

از حق فرج طلب کن، ای عاشق زیارت
گر حجت حق آید، دنیا شود گلستان

دنیا شده پر از جور، ای وارث محمد
گر حجت حق آید، دنیا کند گلستان

کی می شود که دنیا،بیند رخ چو ماهت
باشد اجازت آن ،در دست حی سبحان

در غیبتی ز مردم، چونکه عدو نظر داشت
از بدو خلقت خود، با امر و حکم یزدان

در پرده های غیبت ، ای وارث امامان
از بدو خلقت خود، با امر و حکم یزدان

خواندی نماز میت، با سوز جان پدر را
لیکن به امر یزدان، غایب شدی پس از آن

بودند چهار نایب، آنها امین و راوی
در غیبت ولایت، رابط شدند آنان

در سن چار و هفتاد، کبری غیبت آمد
دیگر نبود نواب، در نقل و شرح جانان

شد جمکران و کوفه، هر یک مکان دیدار
گویند سهله باشد، خود مرکز رفیقان

سرداب زیر منزل، باشد اطاق مهدی
شیعه نگفته هرگز، اینجا غیاب ایشان

سرداب چون مکانی، آرام بود و ساکت
باشد محل خلوت ، با کردگار قرآن

تهمت زنند به شیعه، آید ولی ز سرداب
از مکه او بیاید، با اذن و حکم یزدان

 

 


حجت برای مردم، حجت تمام کرده
از حق طلب نمائید ,اذن قیام جانان

 


درس رجالیم بود از عشق تو بگویم
مهدی عزیز زهرا، ای پادشاه خوبان



سراینده
دکتر علی رجالی 


















 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰




باسمه تعالی

قصیده(۱)

حضرت فاطمه (س)

مرغ دل پر می زند سوی مزار فاطمه       
گشته روز عاشقان چون شام تار فاطمه

 چند بیت این غزل را گفته ام اندر بقیع
گریه و شیون کنم چون چشم زار فاطمه

روزها سر می برم بر پشت دیوار بقیع
بلکه جویم تربت و خاک مزار فاطمه

هر کجا دل میرود مستانه اندر جستجو
کی بجوید بی نوا ، آن لاله زار فاطمه

من ندانم در کنار احمدی یا مجتبی
حضرت احمد شدی خود هم جوار فاطمه؟

مرگ زهرا شد سبب ، از ضرب در بر پهلویش
چون عمر شد باعث آن احتضار فاطمه

گریه و شیون کنم، از ظلم اهل آن دیار
جمله عالم خلق شد، خدمتگذار فاطمه

شیعیان در انتظار رجعت فرزند او 
تا نماید راه زهرا و مزار فاطمه

هست مولا همسر و همدم برای فاطمه
نیست هم کفوی بجز مولا کنار فاطمه

بود زهرا در کمال عزت و آزادگی
چون علی شد همدم و دارالقرار فاطمه

قدر دان، این لحظه های عمر را در وصف او
بهترین اشعار شد،شعر و شعار فاطمه

عشق زهرا چون حسین اندر قلوب
عشق او کرده جهان را هم دچار فاطمه

هر که تسلیم خدا باشد به امر اهل بیت
پا نهد جا پای راه استوار فاطمه

عا لم هستی سبب شد از قدوم اهل بیت
کل هستی در پناه هشت و چهار فاطمه

هر که الگویش بود دخت نبی اندر حجاب
او بود بر حق که باشد دوستدار فاطمه

سقط کردند محسن معصوم را نابخردان
شد شهید هم محسن و آن جان نثار فاطمه

حضرت عباس آن لحظه کجا بودش بگو
ماند آن بین در و دیوار ، جار فاطمه

آنچه بینی در جهان و در ورای این جهان
کل هستی هست، جانا انحصار فاطمه

شد جهان در گردش اندر از قدوم فاطمه
جمله انوارجهان شد جیره خوار فاطمه

نیست همتایی در عالم مثل زهرای نبی
او گل بی خار باشد ، در دیار فاطمه

مردم اهل فدک دادند هدیه بر نبی
نیمی از ملک فدک، در اختیار فاطمه

می دهد احمد به زهرا ، هدیه ی اهل فدک
پس گرفتند ملک زهرا، از تبار فاطمه

ادعای غاصبان ، بیرون ز احکام خداست
چون فدک در اختیار و انحصار فاطمه

غاصبین قدرت و جاهل ز احکام خدا
می کنند با این عمل، خود انزجار فاطمه

گفت پیغمبر علی حق است وحق هم با علی
می دهد مولا شهادت، افتخار فاطمه

سالها صاحب بود، زهرای اطهر ملک را
چون عمر آمد،شود در اختیار فاطمه

می نماید حق خود را از طریق سهم ارث
کی شود مخدوش حق و اعتبار فاطمه

شیعیان در انتظار رجعت فرزند او
تا بگیرد انتقام خون اولاد و تبار فاطمه

روح و جان ما بود تشنه به الطاف او
چون ملایک خود بوند،آئینه دار فاطمه

آدمی خواهد زحق، الگوی ایمان و شرف
حق تعالی خود بود آموزگار فاطمه

غیر اشعار تشیع، شعر دیگر تو مخواه
چونکه ما خدمتگذار اقتدار فاطمه

گشت پایان این قصیده از برای یاد او
در رثای آن حیای باوقار فاطمه

در قیامت میثمی ظلم به زهرا ، آل او
کی بود بی پاسخ آن شب های تار فاطمه؟

فاطمه اول شهیده،ای رجالی در مصاف
حفظ دین باشد امید و انتظار فاطمه


قصیده(۳)
امام حسن(ع)

سید و اولاد زهرا و علی شاه نجف
در ره و رسم پدر نستوه بود و با شرف

چون به دنیا آمد آن دردانه ی دخت نبی
شد به پا ،جشن و سرور و شادی وشورو شعف

در شب میلاد احمد این قصیده گفته شد
کن غم ما را تو ای آقای ما هم برطرف

مولوی گفتا شنیدی تو خطاب لا تخف
وقت خود را بگذران در مدح آن آل شرف

سفره های تو زبان زد در زمین و در سما
صاحب انفاس پاک و بی ریا و با شعف

بار ها تقسیم کردی، مال و پول و ثروتت
چونکه هستی صاحب عفووگذشت وهم شرف

السلام ای قاری قرآن حسن، با لحن خوش
ای که قرآنت سخن بود و هدایت شد هدف

او امام دوم و معصوم چهارم، مجتبی است
نام پاکش را حسن گویند و شعرش پر شعف

بارها پای پیاده طی نمودی مکه را
وقت تو در راه حق،هر گز نمی گردد تلف

پیرو مکری که دشمن با سران جبهه کرد
صلح کرد او از برای عدل و ایمان و هدف

در جهاد و رزم، او تنها ترین سردار شد
او بود  یکتا عزیز و گوهری اندر صدف

زهر دشمن سینه را مجروح و آن صد پاره کرد
بعد مرگش آن خبیثان کوفتند بر چنگ و دف

سید و میر جوانان بهشتی پر گرفت از بین ما
پیرو زهری ،که آمد از امیری بی شرف

دست پیغمبر ندیدند بر سر و موی حسن
تیر باران شد بدست نا کسان از هر طرف

با وفات دومین برج امامت مجتبی
شد خیانت بر حسن ، از خاندانی بی سلف

در غم فرزند او امشب توانی گریه کن
بوسه زن آن دم که دیدی تربت شاه نجف

چون شهادت شد نصیب مقتدای مسلمین
شد حسن بعد از علی شایسته امر و خلف

هر که خواهد عشق یزدان در درون و در ضمیر
با توسل با عبادت می توان آرد به کف

فکر ما ،اعمال ما،در راه و مشی آن امام
خوش بحال آن کسی، عمرش نبوده بی هدف

میثمی غیر از حسن بر خوان احسانی مشین
شعر دینی را فراوان گو و کمتر زن صلف

خوی و افکار رجالی تا ابد در راه توست
با حسین و با حسن عمرش نمی گردد تلف




قصیده ۲

حضرت مهدی (ع)
ای وارث محمد، زیبای خوب رویان
تو آیت غدیری، معنی عید قربان

یارب نما ی لطفی، درسی بده به ما را
استاد ما امام است ،استاد عشق و ایمان

پای پیاده باید، رفتن به سوی دلبر
من عاشق نگاهت،ای پادشاه خوبان

شایسته تر زتو نیست، الهام کن قصیده
نذر تو می نمایم، صد ها هزار دیوان

از فرط عشق مهدی، گفتیم ما قصیده
ای غایب از نظرها،بنمای فهم قرآن

یاری نما خدایا ، در سایه سار مهدی
تا شعر ما سرائیم، در وصف و یاد جانان

شرح دعای ندبه، خود بازگو برایم
با گوشه های چشمت، ای آفتاب تابان

با عاشقان نگویید، شد از نگاه غایب
در کوچه و خیابان ،در امتداد باران

دارد امام غایب، القاب و نام ها یی
نامش بود محمد،همسان نور یزدان

اندر دیار و عالم، مشغول کسب و کاریم
هر روز غافلیم و هر لحظه ای پریشان

در راه جمکران بود ،دیدم نشان رویت
ذکر دعای عهدم، فیضی دهد فراوان

من جمکران ندیده بی تاب یار بودم
دستم بگیر آقا، این است راه احسان

ما پرگناه هستیم، خود واقفیم جانا
چشمت بپوش بر ما، کامل ترین انسان

عمری است من مریضم، درمان دردهایم
هیچ عیب هم ندارد ، ای پیشوای پاکان

گو تا کجای مسجد من منتظر نشینم؟
آقا نشانی ام ده ،هم ظاهری و پنهان

توفیق دیدن تو ، کی می شود میسر
من را نگر که عمری، از فکر تو پریشان

داد از غم جدایی،کی روی می نمایی
آزاد کن دلم را ، ای خسرو اسیران

شهر است پر ز نورت، غرق طرب و شادی 
زیباترین دقایق ، در نیمه های شعبان

تو بهترین امامی، من بدترین غلامت
قدری تفقدی کن،آرامش دل و جان

گر مشکلات داری، صبر و تدبری کن
با صاحب الزمان گوی، اسرار خود که پنهان

ازجان و دل دعا کن، شاید امام آید
با انقلاب مهدی، سر را رسا ن به سامان

در دیده ی مریدان، نقشی نما ز رویت
تو بهترین نویدی، بر دیدگان انسان

از حق فرج طلب کن، ای عاشق زیارت
گر حجت حق آید، دنیا شود گلستان

دنیا شده پر از جور، ای وارث محمد
گر حجت حق آید، دنیا کند گلستان

کی می شود که دنیا،بیند رخ چو ماهت
باشد اجازت آن ،در دست حی سبحان

در غیبتی ز مردم، چونکه عدو نظر داشت
از بدو خلقت خود، با امر و حکم یزدان

در پرده های غیبت ، ای وارث امامان
از بدو خلقت خود، با امر و حکم یزدان

خواندی نماز میت، با سوز جان پدر را
لیکن به امر یزدان، غایب شدی پس از آن

بودند چهار نایب، آنها امین و راوی
در غیبت ولایت، رابط شدند آنان

در سن چار و هفتاد، کبری غیبت آمد
دیگر نبود نواب، در نقل و شرح جانان

شد جمکران و کوفه، هر یک مکان دیدار
گویند سهله باشد، خود مرکز رفیقان

سرداب زیر منزل، باشد اطاق مهدی
شیعه نگفته هرگز، اینجا غیاب ایشان

سرداب چون مکانی، آرام بود و ساکت
باشد محل خلوت ، با کردگار قرآن

تهمت زنند به شیعه، آید ولی ز سرداب
از مکه او بیاید، با اذن و حکم یزدان

درس رجالیم بود از عشق تو بگویم
مهدی عزیز زهرا، ای پادشاه خوبان

حجت برای مردم، حجت تمام کرده
پس میثمی بیا و بشنو صدای وجدان

 

قصیده(۴)
حضرت علی (ع)

دریای کرم، دست خدا، حامی قرآن 
  ای گنج سخا، روح نبی، مظهر ایمان

ای سالک حق ، یار نبی،روح ولایت
 ای عامل تقوا و عمل ، فخر شهیدان

ای الگوی هر عرصه و هر عصر و زمانه
اندیشه و گفتار تو، کردار چه میزان

  تو راه خدا، همچو نبی، درک نمودی
  هارون زمان، نور خدا، مشعل سوزان

در بندگی وزهد نداری تو نظیری
مانند تو بودن، ابدا نیست که آسان

همسر بودت، دخت نبی، ام ابیها   
 بر خیل زنان اسوه و زیبایی رضوان

ای نفس نبی، دین خدا، حفظ نمودی 
 غم را بزدایی ز دل ختم رسولان 

ای یار نبی،نور خدا، مظهر ایمان
ای حافظ دین، مشعل جان،کاتب قرآن

 باب البلد و حافظ اسرار تویی تو
همراه نبی در همه ی عرصه و میدان

با مرگ نبی ،وحی خدا ، مشق نمودی
ای حافظ دین، مشعل جان،کاتب قرآن

عبدالصمد و سید ابرار تو یی تو  
چون هادی انسانی و تو ناطق قرآن

ای فاتح خیبر، ید تو، دست خدا بود 
حرمان زده کردی تو همه لشکر شیطان

در عرصه پیکار تو سردار و امیری   
ای شخصیت یکه و تنهای دلیران

 در سخت ترین جبهه عدو کرد جسارت 
بر چهره ای آن شیر خدا ، حجت یزدان

از بهر خدا ترک نمودی  تو عدو را
با حمله ی دیگر، بود او خسته و لرزان

 نابود ز شمشیر تو آن خصم لعین گشت
مغلوب شد و شد شه دین غالب و خندان

در طاعت حق نیست همانند و نظیری
ای یار نبی،نور خدا، مظهر ایمان

هرکس که شود صاحب افکار بلندی
گردد چو علی مظهر ایمان و شهیدان

هر که دارد مشی و اهداف بلند مرتضی
می شود محشور،وگیرد مزد را او بی امان

دانی چه شود عاقبت آدم خوش خلق
اندر دو جهان، نیست ورا غصه و خسران

شیعه ی مر تضی علی، راه خدای طی کند
وفا به عهد خود کند، خلف نمی کند از آن

چونکه حکومت علی، پایه ی آن عدالت است
عدل کند بپا علی، مشی ولاست در جهان

قدرت اگر ضرورت است، بهر اشاعه دین بود
نی که هوای نفس او، نیست علی چو دیگران

چونکه علی به پا نمود،دولت خود ز اهل حق
خلف زعهد خود کنند،چونکه نداشت آب و نان

طلحه به مکه می رود،تا که به جنگ حق رود
عایشه و زبیر را، همره خود کند چنان

بهر مقام دنیوی ، هر عملی ادا کنند
گرگ و پلنگ و روبهان،فتنه کنند دوان دوان

جنگ جمل به پا شود، بصره سقوط می کند
نیست رهی بجز دفاع،جنگ علی و خاطیان

نیست همانند علی، تا که کند عدل به پا
چشم به راه اند همه ، تا که ببینند عیان

در عمل و عدل علی، نیست تمایز ز حقوق
خواه بود طفل صغیر، یا که بود راس سران

هست علی مطیع حق، نیست ورا چیز دگر
راه علی و مومنان، راه خدای بی کران

گر برود به جنگ کفر، بهر دفاع از کیان
نیست طریق اولیا، جنگ و نبرد بی امان

تا دم آخر برایش شعرها خواهد سرود
میثمی را عشق مولا زنده می دارد بدان

وصف تو کثیر است و بود بنده رجالی
سوی عمل نیک شتابان شد و خیزان


قصیده(۵)

حضرت محمد (ص)


مبدا هستی خدا و آخر هستی خدا

راه گمراهان جدا و راه خوبان شد جدا


آخرین پیک نبوت، منجی مردم رسول

صاحب فهم و کمال و جلو ه ی نور خدا


هست احمد، صاحب قرآن و ختم عارفان

سرور پیغمبران و آخرین پیک خدا


دین حق را می کند بر پا، امین ذوالجلال

چون محمد مظهر ایمان و دور از هر خطا


گر کنی آنی تفکر بر خود و احوال خویش

حق بجویی در خود و یابی تو او را هر کجا


دین حق کامل شده با دست و هم با جان تو

مرضی رب شد بلاغ وحی وحقش شد ادا


ای محمد مظهر خلق کبیر و بی نظیر

صاحب انفاس پاک و صاحب روحی ولا


تا قیامت مکتب و دین خدا بر پا بود

چون که عترت منجی و قرآن حق درمان ما


حق بود نزدیکتر از گردن و از ذهن تو

گر بیندیشی به او،گویا که باشی در لقا


حق نباشد در تصور، چونکه او بی حد بود

او نگنجد در تفکر، در درون و در سما


گر کنی نیت،دهد پاسخ تو را در وقت خود

پی بری بر این حقیقت، از وجود او خدا


مشعل هادی احمد در جهان باشد عیان

همچو خورشیدی در خشان در زمین و در سما


با قیامت بتکده شد مسجدی دور از حرام

کعبه از بت خالی و شد سجده گاه اولیا


ذات هستی تا ابد نشناخته باقی بود

او بود هم ظاهر و مخفی ز دید چشم ما


دیدن ما، دیدن با چشم سر دانی که نیست

فهم و درک است و یقین پیدا کنی از جان فزا


گر یقین پیدا کنی از بود حق، با جستجو

می توان گفتا که با چشم دلت دیدی خدا


هرکه خواهد نورحق، تهذیب شرط اول است

هفت شهر عشق خواهد،تا که گردد او رها


ای محمد مظهر ایمان و دور از هر خطا

صاحب فهم و کمال و جلو ه ی نور خدا


ای که هستی مظهر نور و کمال و معرفت

ای امید مسلمین وحامل وحی از خدا


راه حق اندر لسان وگفتنش آسان بود

تا توانی راه او را ،در عمل بر پا نما


  راه حق گشته عیان،اندر بیان و هم کلام

چهارده معصوم گویند، ذکر و یاد انبیا


تا توانی راه آنان را شناس و کن عمل

چون نمایان می کنند، راه خدا را اولیا


ای رجالی با اطاعت از نبی و آل او

بیمه کردی خود به هنگام حوادث یا بلا


میثمی کامل کند اشعار خود در وصف دین

او بگیرد مزد خود از نور پاک اوصیا


سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی



باسمه تعالی

قصیده(۷)

حضرت علی (ع)


من چو خارم به کنار گل خوشبوی علی   

  دست گل چین زمان چید گل روی علی


نجف و کرب و بلا را تو نصیبم گر دان 

  بل ببینم رخ و بویم گل خوشبوی علی


گر چه در بند هوا و هوس خویشتنم  

  عاشقم، عاشق آن مرقد و آن کوی علی


من ندارم هوسی جز نظری در بر دوست  

  تا که بینم گل وبوسم رخ خوشبوی علی


گر چه من در صدد تزکیه ای روح خودم     

 زین سبب هست مرا جان و روان سوى علی


قوم خیبر که شکستند دمی پیمان را      

  دست حق گشت عیان از ید و بازوی علی


چو نمودند خطا در هدف و راه نبی

  شد عیان، معرفت و همت و نیروی علی


مکر کین بهر خلافت چو موفق گردید   

  گشت خامش ز شکایت لب حق گوی علی


به ولایت بنمودند ستم هر شب و روز 

 نیست جز دخت نبی مونس و دلجوی علی


می کند جنگ به پا، حیله و تزویر عدو    

   لیک ترسد ز تقابل به فرا سوى علی


اهل کوفه چو نمودند خیانت به وصی 

 کینه را کرد عیان دشمن بد خوی علی


تیغ کین تابه جبین شه عالم بنشست    

 غرق خون گشت چو گل قامت و گیسوی علی


همه امید من این است که در لحظه مرگ   

   سر گذارم ز وفا بر سر زانوی علی


معجز ختم رسل، مصحف پاکیزه حق    

  بود جاری همه بر لعل سخنگوی علی


خوش شمیمی رسد از طرف بهشتم به مشام      

   این بود نگهت گل یا که بود بوی علی


بینوایی که بیامد به حرم بهر نیاز  

 خاتمی کرد نصبش کرم و خوی علی


ما که از عشق رخ ساقی کوثر مستیم     

   کی شود دیدن آن گنبد مینوی علی


افتخارم بود اینکه، که مرا نام علی است      

  زین سبب هست مرا چشم و نظر سوى علی


سروده شده توسط

دکتر علی رجالی


















































  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

 






باسمه تعالی

حضرت فاطمه (س)

قصیده اول

مرغ دل پر می زند سوی مزار فاطمه       
گشته روز عاشقان چون شام تار فاطمه

 چند بیت این غزل را گفته ام اندر بقیع
گریه و شیون کنم چون چشم زار فاطمه

روزها سر می برم بر پشت دیوار بقیع
بلکه جویم تربت و خاک مزار فاطمه

هر کجا دل میرود مستانه اندر جستجو
کی بجوید بی نوا ، آن لاله زار فاطمه

من ندانم در کنار احمدی یا مجتبی
حضرت احمد شدی خود هم جوار فاطمه؟

مرگ زهرا شد سبب ، از ضرب در بر پهلویش
چون عمر شد باعث آن احتضار فاطمه

گریه و شیون کنم، از ظلم اهل آن دیار
جمله عالم خلق شد، خدمتگذار فاطمه

شیعیان در انتظار رجعت فرزند او 
تا نماید راه زهرا و مزار فاطمه

هست مولا همسر و همدم برای فاطمه
نیست هم کفوی بجز مولا کنار فاطمه

بود زهرا در کمال عزت و آزادگی
چون علی شد همدم و دارالقرار فاطمه

قدر دان، این لحظه های عمر را در وصف او
بهترین اشعار شد،شعر و شعار فاطمه

عشق زهرا چون حسین اندر قلوب
عشق او کرده جهان را هم دچار فاطمه

هر که تسلیم خدا باشد به امر اهل بیت
پا نهد جا پای راه استوار فاطمه

عا لم هستی سبب شد از قدوم اهل بیت
کل هستی در پناه هشت و چهار فاطمه

هر که الگویش بود دخت نبی اندر حجاب
او بود بر حق که باشد دوستدار فاطمه

سقط کردند محسن معصوم را نابخردان
شد شهید هم محسن و آن جان نثار فاطمه

حضرت عباس آن لحظه کجا بودش بگو
ماند آن بین در و دیوار ، جار فاطمه

آنچه بینی در جهان و در ورای این جهان
کل هستی هست، جانا انحصار فاطمه

شد جهان در گردش اندر از قدوم فاطمه
جمله انوارجهان شد جیره خوار فاطمه

نیست همتایی در عالم مثل زهرای نبی
او گل بی خار باشد ، در دیار فاطمه

مردم اهل فدک دادند هدیه بر نبی
نیمی از ملک فدک، در اختیار فاطمه

می دهد احمد به زهرا ، هدیه ی اهل فدک
پس گرفتند ملک زهرا، از تبار فاطمه

ادعای غاصبان ، بیرون ز احکام خداست
چون فدک در اختیار و انحصار فاطمه

غاصبین قدرت و جاهل ز احکام خدا
می کنند با این عمل، خود انزجار فاطمه

گفت پیغمبر علی حق است وحق هم با علی
می دهد مولا شهادت، افتخار فاطمه

سالها صاحب بود، زهرای اطهر ملک را
چون عمر آمد،شود در اختیار فاطمه

می نماید حق خود را از طریق سهم ارث
کی شود مخدوش حق و اعتبار فاطمه

شیعیان در انتظار رجعت فرزند او
تا بگیرد انتقام خون اولاد و تبار فاطمه

روح و جان ما بود تشنه به الطاف او
چون ملایک خود بوند،آئینه دار فاطمه

آدمی خواهد زحق، الگوی ایمان و شرف
حق تعالی خود بود آموزگار فاطمه

غیر اشعار تشیع، شعر دیگر تو مخواه
چونکه ما خدمتگذار اقتدار فاطمه

گشت پایان این قصیده از برای یاد او
در رثای آن حیای باوقار فاطمه

در قیامت میثمی ظلم به زهرا ، آل او
کی بود بی پاسخ آن شب های تار فاطمه؟

فاطمه اول شهیده،ای رجالی در مصاف
حفظ دین باشد امید و انتظار فاطمه

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی





















  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰


باسمه تعالی

جبر و اختیار

حق تا به ابد زنده، جبر است کمال ما

با یاد خدا باشید، خبط است عدول ما

گر هست تو را کاری ، با اذن خدا باشد

چون نیست شوی آنی، جبر است افول ما

سروده شده توسط

علی رجالی و مهدی میثمی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰



باسمه تعالی
برداشتهای قرآنی
جبر و اختیار
غزل۱

حق تا به ابد زنده، جبر است کمال ما
با یاد خدا باشید، خبط است عدول ما

هر جا که بشر قادر، او عامل و مختار است
طفلی که رحم باشد، جبر است کمال ما

هر کس که شود عاشق، باشد مطیع حق
جبر است و خیار یکسان،جبر است خصال ما

کرده است تو را مختار،از بهر امور خویش
در محضر حق باشیم، عشق است وصال ما

نقش من و تو با حق، آن نیست چو بنایی
او ساخت بنایی را، توحید اصول ما

حق هست چو قیومی، در حفظ و نگهداری
دوری ز خدا دانی، آن هست نزول ما

بین کودک نو پا را، قادر نبود هر گز
او راه رود با پا ، کودک حصول ما

گر هست تو را کاری ، با اذن خدا باشد
چون نیست شوی آنی، جبر هست افول ما

جبر است به نفع ما، گر عاشق حق گردی
چون عشق، رجالی نیست،خسر است مثال ما


اسلام همان تسلیم، پس میثمی عامل شو
تسلیم بود جبرش،این نیست مثال ما

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی


  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی
برداشتهای قرآنی
جبر و اختیار
غزل۱

حق تا به ابد زنده، جبر است کمال ما
با یاد خدا باشید، خبط است عدول ما

هر جا که بشر قادر، او عامل و مختار است
طفلی که رحم باشد، جبر است کمال ما

هر کس که شود عاشق، باشد مطیع حق
جبر است و خیار یکسان،جبر است خصال ما

کرده است تو را مختار،از بهر امور خویش
در محضر حق باشیم، عشق است وصال ما

نقش من و تو با حق، آن نیست چو بنایی
او ساخت بنایی را، توحید اصول ما

حق هست چو قیومی، در حفظ و نگهداری
دوری ز خدا دانی، آن هست نزول ما

بین کودک نو پا را، قادر نبود هر گز
او راه رود با پا ، کودک حصول ما

گر هست تو را کاری ، با اذن خدا باشد
چون نیست شوی آنی، جبر هست افول ما

جبر است به نفع ما، گر عاشق حق گردی
چون عشق، رجالی نیست،خسر است مثال ما


اسلام همان تسلیم، پس میثمی عامل شو
تسلیم بود جبرش،این نیست مثال ما

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

مقدمه ای بر اشعار



باسمه تعالی
نکاتی در سرودن شعر

۱.یکی از نکاتی که باید در سرودن شعر ملاحظه کرد اینکه هر گاه جمله ای که در ابتدا یا بین مصرعی شروع می شود باید در همان مصرع یا مصرع های بعدی دارای فعل گردد.بنابراین لزومی ندارد که هر مصرع دارای یک فعل باشد.ممکن است چند فعل داشته باشد و یا اینکه نداشته باشد.
۲.رعایت زمان در شعر مهم است.باید جمله ای که شروع در یک مصرع می شود، با توجه به فاعل جمله، فعل مناسب در ادامه آید.مثلا در زمان گذشته:
من....رفتم. ما.....رفتیم
تو ....رفتی. شما.....رفتید
او ...رفت. آنها..... رفتند
در زمان حال
من.....می روم. ما......می رویم
تو....می روی. شما....می روید
او....می رود. آنها... می روند
در زمان آینده
من... خواهم رفت.ما...خواهیم رفت
تو.....خواهی رفت.شما.... خواهید رفت
او...خواهد رفت. آنها....خواهند رفت.
۳.با توجه به موضوعی که می خواهیم سروده شود، باید قالب شعری را در ابتدا در نظر گرفت.مثلا
رباعی و غزل و قصیده همگی دارای یک قالبند ولی از نظر طول، محتوا و هدف متمایزند.رباعی همانند خلاصه یک مقاله علمی است که باید در دو بیت با وزن لا حول ولا قوه الا بالله باشد.بعلاوه مخاطب با خواندن دو بیت منظور گوینده را بفهمد.معمولا در مصرع سوم حرف اصلی رباعی گفته می شود.
اما در غزل ابیات بین۵ الی۱۵ می باشند.بیشتر محتوا های عاشقانه و عرفانی دارد.در قصیده حد اقل بیست بیت هست که یک موضوع را بطور داستان سروده می شود.
در حقیقت یک رباعی همانند ،یک سرود می ماند.یک غزل همانند یک فیلم است و یک قصیده همانند یک سریال است.
۴.تشابهات زیادی بین ریاضی و شعر وجود دارد.برای نوشتن یک مقاله علمی ضرورت دارد که ابتدا با کارهای دیگران آشنا شوید،در شعر نیز نیاز است اشعار شعرا را بخوانید و با توجه به علاقه خود سبک مناسب را انتخاب کنید.در ریاضی ضرورت دارد با یک استاد که سالها تحقیق در موضوع مورد علاقه خود کار کرده، بعنوان استاد راهنما کار کنی تا امکان اخذ دکتری مقدور گردد.در شعر نیز ضرورت دارد که بعد از مطالعه در زمینه مورد نظر که علاقه به سرودن دارید، شروع به سرودن مصرع ها کنید و خود را مقید به حتی یک بیت کامل نکنید.هر چه به ذهن می آید یاد داشت کنید.سپس با توجه به قالب مورد نظر آنها را تدوین و مصرع های ناقص را بسرائید.اینترنت کمک زیادی در پیدا کردن قافیه ها می کند و یا خواندن در جمع شعرا و یا یک استاد مسلط و آشنا به شعر.چندین بار .در زمان های گوناگون آن شعر را بخوانید.سعی کنید واژه های جدید در اشعار استفاده شود.چندین بار ویرایش کنید.قبل نشر استاد شما آنرا تائید کند.سعی کنیدخود شما اشکالات را بر طرف کنید.استاد تنها اشکالات شما را بگوید.همانند ماهیگیری، او به شما فن ماهیگیری را یاد دهد و نه شما را برای لحظه ای سیر کند.
۵.سعی کنید اولین بیت را کامل بسرائید و بعنوان سرمشق استفاده کنید .یا اینکه یک مصرع از شعر سایر شعرا را بعنوان سر مشق اختیار کنید و با عنایت به آن قافیه های مورد نظر را برنامه نرم افزار قافیه یاب بدست آورید.از برنامه میکده در قسمت جستجو واژه را وارد کنید.سعی کنید از کلمات و واژه های دو کلمه ای دیگران استفاده کنید.مثلا بجای استفاده یک کلمه و بکار بردن در شعر جملات کوتاه آنها را استفاد کنید.مثلا گل بی خار،لب تشنه،عشق مجازی و الی آخر.


۶. اگر کسی آشنا با اصول شعر و چگونگی سرودن باشد.باید بتواند با الگو گیری و خواندن اشعار دیگران، زیر نظر یک استاد و شعر قادر به سرودن گردد.نکته ای که وجود دارد بعضی اوقات شاعر طراوشات ذهنی را به تحریر در می آورد.معمولا در هیجانات و حالات روحی که دارد، احساس می کند که قادر به سرودن یک شعر است.همینکه اولین بیت را گفت، ابیات دیگر به تدریج به ذهنش خطور می کند.گاهی در یک روز چند بیت سروده می شود.ممکن است چند روز طول بکشد تا شعر کامل و ویرایش انجام و قابل ارائه شود.
۷. اشعاری که از دل و بطور طبیعی سروده می شود، معمولا به دل می نشیند و موجب وجد و آرامش می گردد.اما اشعاری که شاعر آنها می سازد، اثر بخشی روحی کمتری دارد.
عرفا معمولا به انها عنایت های خاصی از طرف خدای متعال و چهارده معصوم به آنها می شود.
۸. کسانی می توانند اشعار با ارزش بسرایند، که از نظر روحی در آرامش باشند.دغدغه های دنیوی ذهن شاعر را مشغول نکند.بنده معمولا در نیمه های شب، که سکوت و آرامش وجود دارد، معمولا شبی یک غزل می سرایم.
۹.به نظر می رسد، شعر نیز نوعی الهام است که از طرف خدا متعال به انسان الهام می گردد.ما باید بستر لازم را فراهم کنیم تا استعداد های درونی خود نمایی کنند و از ذهن به تحریر در آید.
ه.کسی که در ابتدای کار است و علاقه به شعر دارد.بهتر است با قالب مثنوی شروع کند.بعد از مدتی که تسلط کافی پیدا کرد، شروع به سرودن رباعی کند.بعد از مدتی تلاش کن که غرل بسراید.در نهایت قصیده سرا شود. به نظر من بهترین نوع شعر، غزلیات است.
۱۰.برای ساختن یک مصرع دوم از یک بیت،می توان از تناظر بین کلمات استفاده کرد.مثلا اگر یک بیت با پانزده حرکت بیان می شود به دو یا سه قسمت، یک بیت را تقسیم کند و هر قسمت را بسراید و سپس در کنار هم قرار داد.

۱۱. برای اینکه از وزن شعر خارج نشویم،هر بیت که سروده می شود با ابیات قبلی خوانده شود.باید آهنگ یکسان داشته باشد.البته راه دقیق تر، پس از بخش کردن،با بکار بردن هجی های کوتاه و بلند و کشیده می توان قانون هر مصرع را بدست آورد.باید تمام مصرع ها یک قانون داشته باشند.

۱۲. انسان برای کسب درجات بالای علمی، نیاز است از کلاس ابتدایی درس را زیر نظر معلم سالیان طولانی بگذ راند تا پس از اخذ مدرک دکتری آماده کار های جدی شود.با نوشتن مقاله و بکار بردن آموزه های خود یک استاد تمام می گردد.حد اقل بطور متوسط کار مداوم نیاز است.در شعر نیز اینگونه است.الهامات غیبی، استعداد، علاقه، تمرین منظم و پشتکار داشتن از عوامل اصلی در سرودن شعر خوب است.

۱۳.در دوره بازنشستگی حدود سه سال مشغول مطالعه هر روز حدودسه ساعت بطور منظم بودم.با مطالعه و گوش کردن نوار و خلاصه برداری اشعار دیگران باعث شد زمینه فرهنگی لازم برای سرودن شعر فراهم گردد.با توجه به خواندن اشعار و سرودن غزل، توانایی لازم حاصل شد و باعث اعتلا شده است.من قبل از سرودن، اشعار دیگران در آن زمینه را می خوانم.بعضا آنقدر سنگین است که خواننده متوجه نمی شود و یا زیاد پائین است.احساس بنده این است که اشعار ما در حد خوب است و با ادامه ان شا الله کامل و عالی گردد و قابل استفاده گردد. 

۱۴. در هر بیت در یک شعر باید در هر مصرع آن شعر واژه هایی که استفاده می شود از یک خانواده باشند بطوریکه دو مصرع یک معهومی را به خواننده منعکس کند.نباید در هر مصرع دو مو ضوع مختلف سروده شده باشد.طول شعر توسط تعداد بخش ها مشخص می شود که باید در دو مصرع یکسان باشد.همچنین آهنگ دو مصرع نیز یکسان باشد که توسط قواعد عروض بطور دقیق مشخص می شود. نکته آخر مفهوم است که در هر مصرع واژه های یک خانواده بکار رود.بطوریکه دو مصرع در یک بیت یک موضوع را بیان کند.

۱۵. برای اینکه شاعر اشعارش از وزن خارج نشود، باید در سرودن هر بیت در اشعار همواره پنج نکته را رعایت کند.اول طول یی مصرع است.دوم آهنگ یک مصرع است که باید هم جهت و هم وزن مصرع اول باشد.سوم قافیه شعر است، که باید در نظر گرفته شود.چهارم هر بیت، پیرامون یک موضوع باشد .پنجم،رعایت زمان و در نظر داشتن خطاب و موضوع شعر است.ششم اینکه کل شعر پیرامون یک هدف باشد.
۱۶.شاعر برای بهبود اشعار خود لازم است با خواندن اشعار سایر شعرا خود را آشنا کند .این کمک می کند که واژه ها و اصطلاحاتی که دیگران استفاده می کنند بهره مند گردد.البته برای سرودن شعر کافی نیست.همانند این است که ما انتظار داشته باشیم که با نشستن کنار یک راننده بخواهیم رانندگی کنیم.کسی که می خواهد شعر بگوید، در ابتدا نباید خود را مقید و محدود کند به گفتن یک شعر سطح بالا.باید مدتها بلکه سالیان درازی به موازات خواندن اشعار دیگران خود نیز بطور محدود بسراید.به تدریج سعی کند با قواعد شعری آشنا و در اشعار خود اعمال کند.بالاخص اشعار قبلی خود را باز نگری و در قالب های مورد نظر بریزد و آنها را کامل کند.پس از مدتی همانند یک راننده بطور اتوماتیک اعمال مورد نیاز در رانندگی را مراعات می کند و حتی در شب و جاده قادر به رانندگی است.یک شاعری که طی مراتب کرده باشد،قادر است بدون دغدغه وزن و قافیه شعر بسراید.دیگر نیازی نیست که قبلا دنبال قافیه باشد و سپس بر اساس آن شعر بگوید.اکثر واژه ها در ذهن او وجود دارد و بکار می رود.


۱۷. یک بیت در یک شعر معمولا یک جمله ای کامل است که دارای فعل و فاعل و مفعول است که ما کلمات جمله ون بهم ریخته شدا است.چندین بیت که قافیه مناسب داشته باشد، یک شعر می گردد.بهم ریختگی جملات باید به گونه ای باشد، که موقع خواندن هما نند نثر روان باشد و سکته و مکث نداشته باشد.در حقیقت یک شعر یک متن موزون و روان است بطوریکه وقتی خوانده می شود، احساس شود یک نثر خوانده می شود.

در این یادداشت، مراحلی را که تا کنون در زمینه سرودن اشعار طی شده است به اختصار بیان می کنم.اولین شعری که سرودم، حدود دو ماه طول کشید.مضامین آن فراز هایی از دعای ندبه بود که تحت عنوان گفتگو با امام زمان سروده شد.خواننده می تواند آنرا در کتاب نوای دل اینجانب و متن کامل آنرا ببیند.چند سالی مشغول سرودن اشعاری با وزن مثنوی بودم.حدود دو هزار بیت تا کنون سروده ام که تمام آنها در وبلاگ اینجانب به آدرس زیر
alirejali.blog.ir
و برای عموم قابل دسترس است.پس از چاپ اولین کتاب شعر خود،چند سالی از سرودن شعر فاصله گرفتم.سپس علاقه به سرودن رباعیات و دو بیتی ها شدم.چند سالی مشغول سرودن رباعیات بودم.حدود یک هزار رباعی سرودم که همه آنها در وبلاگ آمده است.بعلاوه در ریسرچ گیت و اینستاگرام و تلگرام ، مجموعه ربا عیات من آمده است.اخیرا به سرودن غزلیات مشترک با آقای مهدی میثمی مشغول شده ام. 
این اشعار قالب غزل دارد و محتویات مذهبی دارد و مضامین قرآنی و نهج البلاغه و احادیث به صورت غزل سروده شده است.از نظر محتوا شبیه قصیده است ولی طول هر شعر ده بیت می باشد .در صورتی که در قصیده معمولا بیش از بیست بیت است.از نظر تعداد به غزل شباهت دارد که معمولا حد اکثر پانزده بیت است.اما غزلیات معمولا محتواهای عاشقانه دارد، که به ناچار در این سروده ها دیده نمی شود.برای اولین بار اشعار با دو تخلص سروده شده است.لذا می توان آنرا کار جدیدی در اشعار نامید.ما سعی کردیم یک تاریخچه از تمدن اسلامی را در قالب غزل و بسیار روان و ساده بطوری که برای عموم قابل استفاده باشد و بتواند با مطالعه آن یک شمای کلی از زندگی نامه چهارده معصوم و اصول و فروع دین و اعتقادات را به بطور خلاصه کسب نماید.

دکتر علی رجالی
استاد تمام ریاضی
دانشگاه اصفهان

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی
آیه الکرسی
آیه الکرسی بود اعظم میان آیه ها
آن بود کرسی حق، بهر من و بهر شما
کرسی حق می برد بالا تو را اندر شناخت
تا که بینی حق ورای خود، نبینی جز خدا
سروده شده توسط
علی رجالی مهدی میثمی 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی
دعاهای قرآنی
آیه الکرسی
غزل۱

آیه الکرسی بود اعظم میان آیه ها
آن بود کرسی حق، بهر من و بهر شما

کرسی حق می برد بالا تو را اندر شناخت
تا که بینی حق ورای خود، نبینی جز خدا

ذکر الله است در آیه برابر شش و ده
نیست آیه دیگری همسان آن در آیه ها

حاوی پنجاه حرف است و حروف بی بدیل
هر کلامش چشمه ای از معرفت باشد تو را

گفت مولایم علی، در وصف این آیه چنین
گر بدانی گنج ها باشد خفی در این دعا

ما در این دنیا گرفتاریم ،همچو طفلی در رحم
کی تواند او تصور، می شود روزی جدا

این حیات ما بسان سایه ای از حق بود
مرگ باشد عاملی، در دیدن حی در ورا

می شوی نابود، همچون میتی روی زمین
لحظه ای حق در اراده چشم بردارد زما

گفت زهرا ، میثمی در خلق دنیا اینچنین
حق اراده کرد در خلقش، به آنی شد ادا

می شوی حیران رجالی،از تفکر در صفات
هست ترکیب ال و له، نام الله و خدا

سروده شده توسط
علی رجالی مهدی میثمی 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی
دعاهای قرآنی
آیه الکرسی
غزل۱

آیه الکرسی بود اعظم میان آیه ها
آن بود کرسی حق، بهر من و بهر شما

کرسی حق می برد بالا تو را اندر شناخت
تا که بینی حق ورای خود، نبینی جز خدا

ذکر الله است در آیه برابر شش و ده
نیست آیه دیگری همسان آن در آیه ها

حاوی پنجاه حرف است و حروف بی بدیل
هر کلامش چشمه ای از معرفت باشد تو را

گفت مولایم علی، در وصف این آیه چنین
گر بدانی گنج ها باشد خفی در این دعا

ما در این دنیا گرفتاریم ،همچو طفلی در رحم
کی تواند او تصور، می شود روزی جدا

این حیات ما بسان سایه ای از حق بود
مرگ باشد عاملی، در دیدن حی در ورا

می شوی نابود، همچون میتی روی زمین
لحظه ای حق در اراده چشم بردارد زما

گفت زهرا ، میثمی در خلق دنیا اینچنین
حق اراده کرد در خلقش، به آنی شد ادا

می شوی حیران رجالی،از تفکر در صفات
هست ترکیب ال و له، نام الله و خدا

سروده شده توسط
علی رجالی مهدی میثمی 

  • علی رجالی