رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی
مثنوی  قوم موسی

 

 

به نامِ خداوندِ والاگُهر
که راهِ سلوک است راهِ ظفر

 

 

خدایی که بر لوحِ تقدیرِ ما
نوشت از ازل، مهر و تدبیرِ ما

 

 

سخن با یقین،جرعه‌ای جان‌فزاست

که از ساغر حق، شرابی سزاست

 

 

ز شاهی که در مصر بنمود فخر
مزین به تاج و کلاه و گهر

 

 

همی گفت من پادشاه زمین
خدای بزرگم، به دین و یقین

 

 

جهان را به فرمان من استوار
شدم بر همه خلق، فرمان‌گُذار

 

 

نهان کرد هر فتنه را در درون
ز مستی رسیدش ورا سر نگون

 

 

به اصحاب  یعقوب، نوزادگان

نماند ز شمشیرشان در امان

 

 

که هر مرد نوباوه را کُشت باز
نه دانش بماند، نه بینش، نه راز

 

 

ز بیم قیامی که ممکن سزد
به بختش بلای خدایی رسد

 

 

 

دل مادران را ز آهی گداخت
زمین شد سیه، آسمان رنگ باخت

 

 

در آن روز نوزاد موسی رسید
چو نوری ز غیب اندر آن شب دمید

 

 

خدا گفت: ای پاک‌دل، غم مدار
ز لطف من آید بر او صد بهار

 

 

رها کن به نیل این گهر را فراز
که خیزد از او حافظی سرفراز

 

 

چنان کرد و در موج او را نهاد
که تقدیر حق، کارها را گشاد

 

 

ز بخت، آن سبو سوی دربار شد
به دستان زن، لطف دادار شد

 

 

بگفتا زن پادشه آسیه

بپرهیز از قتل و هم فاجعه

 

 

بود شاید این نیک‌دل، رهنما
شود مایه‌ی مهر و نور و صفا

 

 

 

پذیرا شود دعوت آسیه
ندانست موسی بود واقعه

 

در آغوش دشمن، پسر پرورید
دهد خلق عالم نبی را نوید

 

 

همی‌قد کشید و پسر شد سروش
به دربار ظلمت، چراغی خموش

 

 

چو دید از ستم، قوم خود در عذاب
دلش شد چو آتش، پر از خون و تاب

 

 

به مردی ز فرعونیان شد خروش
نگردد ز آن پس به ظلمت خموش

 

 

ز ترس قصاص و ز فرعونیان
به صحرا زد و دشت و کوه و دمان

 

 

ندا آمد از سوی یزدان به جان
منم خالق کوه و دشت و جهان

 

 

به فرعون نشان ده ضمیر نهان
ببر آیت حق، نه تیغ و سنان

 

 

روان گشت موسی سوی آن دیار
به عزم و توکل، به یاری یار

 

 

خداوند یکتا، تو را پند داد
به دل راه روشن، به جان از فساد

 


بدین‌سان گذشت آن نخستین پیام
که شد خوار فرعون و بیداد و دام

 

 

 

 

 

 

 

تو با دل بخوان قصه‌ی راستین
که هر واژه‌اش عشق و نور یقین

 

 

کسی کو ندارد " رجالی" یقین
نگردد رها زین ره پر گزین

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سراینده
دکتر علی رجالی 

  • ۰۴/۰۳/۲۱
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی