باسمه تعالی
امام حسن
السلام ای صاحب کوثر، امام دومین
معدن جود و سخایی ، صاحب نور یقین
نام تو باشد زبان زد در سخاوت در عطا
سفره ها بر پا شود با یاد و با نامت عجین
سید و میر جوانان بهشت است مجتبی
او بود دردانه ی زهرای اطهر ، مر تضی
در جهاد و رزم ، او تنهاترین سردار شد
همچو گوهر در صدف باشد ، عزیز مصطفی
فکر ما ، اعمال ما، در راه و مشی آن امام
با حسین و با حسن عمرت نمی گردد تمام
گر بخواهی عشق یزدان در درون و جان خود
جستجو کن در عبادت در توسل در مرام
صلح او احیا گر دین نبی اکرم است
صلح او بیدار باش امت و هم عالم است
دین حق را صلح او تفسیر و تبیین می کند
دین حق را در حقیقت شوکت و هم مکرم است
رازها گشته نهان در صلح و در پیمان او
این به نفع دین اسلام است آن فرمان او
صلح او جنگ است اما در سکوت و هم عیان
نیست شکی در رشادت یا که در برهان او
گشته است حسن،نور خدا ،پور ولایت
او پاره تن احمد و هم زاده ی حیدر
با شیر خدا همره و او نور یقین است
پرورده ی زهراست حسن، سبط پیمبر
سید و اولاد زهرا و علی شاه نجف
در ره و رسم پدر نستوه بود و با هدف
چون به دنیا آمد آن دردانه ی دخت نبی
شد به پا جشن وسرور و شادی و شور و شعف
شد نیمه ی ماه رمضان جشن ولادت
باشد همه جا شور و صفا بهر ولایت
او سید و سالار حسین در ره دین است
صورت چو علی، قد چو نبی، نور رسالت
شد ماه مبارک ، به قدوم مه اکرم
او صاحب کوثر بود و نور دو عالم
روشن به جهان دیده ی آن رهبر والا
بر خلق جهان شافع و هادی مکرم
آورده به عالم گهری دخت پیمبر
هم پاره تن احمد و هم زاده ی حیدر
روشن به جهان دیده ی آن رهبر والا
او نور دل فاطمه و شافع محشر
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۳/۰۱/۰۵