رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

 

 

باسمه تعالی
فرازهایی از نهج البلاغه
مثنوی۲۳
خطبه اول
قسمت دوم
نقش دین در انسان



 

تابش نور خدا مقدور می گردد ز دین
عامل آرامش است و حافظ ما در زمین



 

آنچه باعث می شود آرامشت ، یاد خداست
بهترین هدیه برای آدم و هم جان فزاست



 

نور حق بر دل بتابد ، موجب آرامش است
درد دل را می دهد تسکین و آن را کاهش است



 

آنچه باعث می شود آرامش ما را هر آن
در عمل بر شرع باشد ، یاد یزدان بی امان


 

کوه ها گیرند لرزه از زمین با اصطکاک
گردش ارض و تلاقی هوا را اشتراک



 

قسمتی از کوه باشد در زمین و در خفا
مانع نشت درون خاک می گردد ز ما




 

نقش دین و انبیا چون کوه باشد در زمین
باعث آرامش انسان و دوری از حزین





 

دین بود چون پنجره بر روی دیوار برون
می رساند نور خورشید و هوا را اندرون



 

در حقیقت ، اعتلای ما ز دین است و ولا
باعث احیای جان است و تعالی هر کجا


 

جسم ما دارای حس است و جوارح در درون
می شود با عقل کامل ، آدمی فهمش فزون




 

دین کند تاثیر بر هر یک ز اعضای بدن
می دهد بر عقل باور ، بر جوارج هم سنن



 

خلق و خوی ما کند تاثیر از احکام دین
باعث رشد و تعالی می شود نور مبین


 

دین بود مجموعه ای از  باور  و اخلاق و کیش
آمده بهر خلایق از زمان دور و پیش



 

می شود ابلاغ سوی اوصیا و انبیا
آن پیامی بر عموم مردمان سوی خدا


 

جهل باشد همره ما همچو سایه بی امان
دور گردد با کلام اولیا و سالکان




 

انبیا رابط میان مردم و یکتا امید
حامل امر خدا و هم معارف را نوید


 

گفت مولا ، حق شناسی ابتدای فهم ماست
می شود باعث تو را در درک دین و اعتلاست



 

غیر از این باشد ،کنی تقلید بر دین خودت
کی کنی تقلید دین کردگار و خالقت



 

حق شناسی باعث اصلاح در اخلاق ماست
باعث تحکیم در فهم و عقاید از خداست


 

سعی ما باشد هماره باور حق ، نی قبول
نیست باور موجب افت و هلاک یا افول



 

باور یزدان کند محکم عقاید ، دلرباست
می کند ایمان ما را  قاطع و هم ارتقاست




 

فرد مخلص ، معتقد بر منجی یکتا بود
تکیه گاهش خالق و معبود بی همتا بود



 

مخلصین واقعی گویند حق را چون صفات
چون بود در ذات حق و نیست تفکیک و ثبات



 

آب مر طوب و رطوبت در دل و در ذات آب
گر رطوبت اخذ گردد ، نیست آب و آن سراب


 

زین سبب گویند حق را شامل کل صفات
او صمد باشد ز انواع صفات و در حیات




 

دین اگر گردد قبول و باوری در آن نبود
نیست آن پاینده و فهمی ز یکتای  وجود





 

خوردن شربت کجا و طعم آن دانی کجاست
هر دو شیرین است ، اما خوردنش جان را شفاست



 

عامل اصلی برای شهد و شیرینی تمام
ریشه اش شکر  بود ، در نوع هر یک ، هر کدام





 

گر حیات و جنب و جوشی در خلایق می شود
منشاش از حق تعالی باشد  و جان می دهد




 

گر شود احساس ، نقش حق تعالی هر زمان
می توان گفتا خدا را باور و بینی عیان



 

اکثر مردم خدا را می کنند اظهار بیش
بالاخص در سختی و رنج و مصیبتهای خویش




 

ریشه و سر منشا هر چیز باشد کبریا
این سبب گردد که توحیدت شود کامل ولا



 

از صفات حق تعالی ، می توان حق را شناخت
زندگی دارد مصائب ، سختی و هم برد و باخت

 

جمع اضداد است یزدان ، ابتدا و انتهاست
ظاهر و مخفی بود در عالم و او را بقاست




 

اوج اخلاص است ، در یکتایی جود و صفات
لیک حق یکتا بود ، آن در هم و باشد چو ذات



 

جای ذکر یک صفت ، گوئید حق عین صفت
حق بود عین صفات و هم کمال و معرفت



 

با تمایز در صفات و در وجود  لایزال
آن تناقض می شود در وحدت و هم در کمال







 

ذات حق مخفی بود بر مردم و خلق جهان
چون بشر محدود باشد در زمین و آسمان



 

آدمی تشکیل گردد از وجود و هم صفات
این نیاز خلقت و انسان بود ، بهر حیات






 

فرد عاقل می شود زیبا نباشد  در عوام
این بود حاکی ز نقش و هم وجود هر کدام




 

آدمی تعیین گردد با صفات و خلق و خوی
همچنین دارای عقل است و غرایض پیش روی




 

فرش باشد مشتمل بر تار و پود و رنگ و  قاب
جز جز اش چون صفات فرش بنگر در خطاب



 

آدمی کامل شود با شهوت و ادراک و هوش
همچو تار و پود می باشد صفات و جنب و جوش



 

همچنین با نام می گردد مشخص در عوام
لیک تحسین می شود  با خوی و اخلاق و مرام



 

می توان گفتا بشر ، توصیف گردد با صفات
می شود یادی از او ، حتی که باشد در ممات




 

در ملائک نیست شهوت ، همچو انسان در زمین
می توان گفتا بشر ما فوق او باشد ، برین





 

همچنین محروم باشد ، غیر انسان از خرد
چار پایان ، با همه قدرت  ، بشر را می برد






 

حق هدایت می کند با انبیا و اوصیا
وحی می گردد به آنان ، هم به ظاهر هم خفا







 

میسمی خواهان قرب است و کمال کبریا
از خدا خواهد وصال و باور حق هر کجا




 

سخت باشد باور یزدان رجالی در نخست
جز خدا در زندگی ، دیگر کسی را او نجست






 

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میسمی

 

 

 

  • ۰۰/۰۲/۲۳
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی