باسمه تعالی
امام حسن(ع)
صلح
غزل(1)
سید و اولاد زهرا و علی شاه نجف
در ره و رسم پدر نستوه بود و با شرف
چون به دنیا آمد آن دردانه ی دخت نبی
شد به پا ، جشن و سرور و شادی و شور و شعف
در شب میلاد احمد این غزل آمد به ذهن
کن غم ما را تو ای آقای ما هم برطرف
پیرو مکری که دشمن با سران جبهه کرد
صلح کرد او از برای عدل و ایمان و هدف
در جهاد و رزم، او تنها ترین سردار شد
او بود یکتا عزیز و گوهری اندر صدف
سید و میر جوانان بهشتی پر گرفت از بین ما
پیرو زهری ،که آمد از امیری بی شرف
هر که در راه خدا اقدام بر کاری کند
در مصاف دشمنان، پیروز گردد، لا تخف
هر که خواهد عشق یزدان در درون و در ضمیر
با توسل با عبادت می توان آرد به کف
فکر ما ،اعمال ما،در راه و مشی آن امام
خوش بحالت میثمی،عمرت نبوده بی هدف
خوی و افکار رجالی تا ابد در راه توست
با حسین و با حسن عمرش نمی گردد تلف
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
- ۹۷/۰۹/۲۱