رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰
این سایت حاوی تفسیر کل قرآن میباشد که از تفسیر نمونه برگرفته شده است .
سوره معارج [70]
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 44 آیه است‏
محتواى سوره:
معروف در میان مفسران این است که سوره «معارج» از سوره‏هاى مکّى است. ولى بعضى از آیات آن در مدینه نازل شده و دلیل بر آن روایات زیادى است که در تفسیر این آیات به خواست خدا خواهد آمد.
به هر حال این سوره داراى چهار بخش است:
بخش اول از عذاب سریع کسى سخن مى‏گوید که بعضى از گفته‏هاى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را انکار کرد، و گفت: اگر این سخن حق است عذابى بر من نازل شود و نازل شد. (آیه 1 تا 3) در بخش دوم بسیارى از خصوصیات قیامت و مقدمات آن و حالات کفار در آن روز آمده است. (آیات 4 تا 18) بخش سوم این سوره بیانگر قسمتهائى از صفات انسانهاى نیک و بد است که او را بهشتى یا دوزخى مى‏کند. (آیات 19 تا 34) بخش چهارم شامل انذارهائى است نسبت به مشرکان و منکران، و بار دیگر به مسأله رستاخیز بر مى‏گردد و سوره را پایان مى‏دهد.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «کسى که سوره «سأل سائل» را بخواند خداوند ثواب کسانى را به او مى‏دهد که امانات و عهد و پیمان خود را حفظ مى‏کنند و کسانى که مواظب و مراقب نمازهاى خویشند».                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 274
 بدیهى است آنچه انسان را مشمول این همه ثواب عظیم مى‏کند تلاوتى است که با عقیده و ایمان، و سپس با عمل همراه باشد، نه این که سوره را بخواند و هیچ انعکاسى در روح و فکر و عملش نداشته باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
 (آیه 1)-
شأن نزول:
هنگامى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله على علیه السّلام را در روز غدیر خم به خلافت منصوب فرمود و در باره او گفت: من کنت مولاه فعلىّ مولاه هر کس من مولى و ولىّ او هستم على مولى و ولىّ اوست.
چیزى نگذشت که این مسأله در بلاد و شهرها منتشر شد «نعمان بن حارث فهرى» خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمد و عرض کرد: تو به ما دستور دادى شهادت به یگانگى خدا و این که تو فرستاده او هستى دهیم ما هم شهادت دادیم، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زکات دادى ما همه اینها را نیز پذیرفتیم، اما با اینها راضى نشدى تا این که این جوان على علیه السّلام را به جانشینى خود منصوب کردى، و گفتى: من کنت مولاه فعلىّ مولاه آیا این سخنى است از ناحیه خودت یا از سوى خدا؟! پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «قسم به خدائى که معبودى جز او نیست این از ناحیه خداست».
 «نعمان» روى برگرداند در حالى که مى‏گفت: «خداوندا! اگر این سخن حق است و از ناحیه تو، سنگى از آسمان بر ما بباران»! اینجا بود که سنگى از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت، همین جا این آیه و دو آیه بعد نازل گشت.
تفسیر:
عذاب فورى: سوره معارج از اینجا آغاز مى‏شود که مى‏فرماید:
 «تقاضا کننده‏اى تقاضاى عذابى کرد که واقع شد» (سأل سائل بعذاب واقع).
 (آیه 2)- سپس مى‏افزاید: این عذاب «مخصوص کافران است و هیچ کس نمى‏تواند آن را دفع کند» (للکافرین لیس له دافع).
                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 275
 (آیه 3)- و در این آیه به کسى که این عذاب از ناحیه اوست اشاره کرده، مى‏گوید: «از سوى خداوند ذى المعارج» خداوندى که فرشتگانش بر آسمانها صعود و عروج مى‏کنند (من الله ذى المعارج).
از آنجا که خداوند مقامات مختلفى براى فرشتگان قرار داده که با سلسله مراتب به سوى قرب خدا پیش مى‏روند، خداوند به «ذى المعارج» توصیف شده است.
آرى! این فرشتگانند که مأموریت عذاب کافران و مجرمان دارند، و همانها بودند که بر ابراهیم خلیل علیه السّلام نازل شدند، و به او خبر دادند که ما مأمور نابودى قوم لوط هستیم.
 (آیه 4)- روزى به اندازه پنجاه هزار سال! بعد از ذکر داستان عذاب دنیوى کسى که تقاضاى عذاب الهى کرده بود وارد بحثهاى معاد و عذابهاى اخروى مجرمان در آن روز مى‏شود، نخست مى‏فرماید: «فرشتگان و روح [- فرشته مقرب خداوند] به سوى او عروج مى‏کنند در آن روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است» (تعرج الملائکة و الروح الیه فى یوم کان مقداره خمسین الف سنة).
مسلما منظور از «عروج فرشتگان» عروج جسمانى نیست، بلکه عروج روحانى است. یعنى، آنها به مقام قرب خدا مى‏شتابند، و در آن روز که روز قیامت است آماده گرفتن فرمان، و اجراى آن مى‏باشند.
منظور از «روح» در اینجا همان «روح الامین» بزرگ فرشتگان است که در سوره «قدر» نیز به او اشاره شده است.
و اما تعبیر به «پنجاه هزار سال» از این نظر است که آن روز بر حسب سالهاى دنیا تا این حد ادامه پیدا مى‏کند، و با آنچه در آیه 5 سوره سجده آمده است که مقدار آن را یک هزار سال تعیین مى‏نماید منافاتى ندارد، زیرا همان گونه که در روایات وارد شده است در قیامت پنجاه موقف است، و هر موقف به اندازه یک هزار سال طول مى‏کشد.
 (آیه 5)- در این آیه پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله را مخاطب ساخته، مى‏فرماید: «پس                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 276
 صبر جمیل پیشه کن» و در برابر استهزاء و تکذیب و آزار آنها شکیبا باش (فاصبر صبرا جمیلا).
 «صبر جمیل» به معنى شکیبائى زیبا و قابل توجه است، و آن صبر و استقامتى است که تداوم داشته باشد، یأس و نومیدى به آن راه نیابد، و توأم با بیتابى و جزع و شکوه و آه و ناله نگردد، و در غیر این صورت جمیل نیست.
 (آیه 6)- سپس مى‏افزاید: «زیرا آنها آن روز را دور مى‏بینند» (انهم یرونه بعیدا).
 (آیه 7)- «و ما آن را نزدیک مى‏بینیم» (و نراه قریبا).
آنها اصلا باور نمى‏کنند چنان روزى در کار باشد که حساب همه خلایق را برسند و کوچکترین گفتار و کردار آنها محاسبه شود، آن هم در روزى که پنجاه هزار سال به طول مى‏انجامد، ولى آنها در حقیقت خدا را نشناخته‏اند و در قدرت او شک و تردید دارند.
 (آیه 8)- در اینجا بحثهاى گذشته در باره قیامت با شرح و توضیح بیشترى ادامه یافته، مى‏فرماید: «همان روز که آسمان همچون فلز گداخته مى‏شود» (یوم تکون السماء کالمهل).
 (آیه 9)- «و کوهها مانند پشم رنگین متلاشى خواهد بود» (و تکون الجبال کالعهن).
آرى! در آن روز آسمانها از هم متلاشى و ذوب مى‏شود، و کوهها درهم کوبیده و خرد و سپس با تند بادى در فضا پراکنده مى‏گردد، همچون پشمى که تند باد آن را با خود ببرد و چون کوهها رنگهاى مختلفى دارند تشبیه به پشمهاى رنگین شده‏اند، و بعد از این ویرانى، جهانى نوین ایجاد مى‏گردد، و انسانها حیات نوین خود را از سر مى‏گیرند.
 (آیه 10)- هنگامى که رستاخیز در آن جهان نو برپا مى‏شود آن چنان وضع حساب و رسیدگى به اعمال وحشتناک است که همه در فکر خویشند، احدى به دیگرى نمى‏پردازد «و هیچ دوست صمیمى سراغ دوستش را نمى‏گیرد»                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 277
 (و لا یسئل حمیم حمیما).
 (آیه 11)- نه این که دوستان صمیمى خود را در آنجا نشناسند، بلکه مخصوصا «آنها را نشانشان مى‏دهند» ولى هر کس گرفتار کار خویشتن است (یبصرونهم).
مسأله این است که هول و وحشت بیش از آن است که بتواند به دیگرى بیندیشد.
و در ادامه همین سخن و ترسیم آن صحنه وحشتناک مى‏افزاید: وضع چنان است که «گنهکار دوست مى‏دارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا کند» (یود المجرم لو یفتدى من عذاب یومئذ ببنیه).
 (آیه 12)- نه تنها فرزندانش بلکه دوست دارد «همسر و برادرش را» بدهد (و صاحبته و اخیه).
 (آیه 13)- «و قبیله‏اش را که همیشه از او حمایت مى‏کرد» (و فصیلته التى تؤویه).
 (آیه 14)- بلکه «همه مردم روى زمین را تا مایه نجاتش شوند» (و من فى الارض جمیعا ثم ینجیه).
آرى! به قدرى عذاب خدا در آن روز هولناک است که انسان مى‏خواهد عزیزترین عزیزان را- که در چهار گروه در اینجا خلاصه شده‏اند و حتى همه مردم روى زمین را- براى نجات خود فدا کند.
 (آیه 15)- ولى در جواب همه این تمناها و آرزوها مى‏فرماید: «هرگز چنین نیست» که با اینها بتوان نجات یافت (کلا).
آرى «شعله‏هاى سوزان آتش است» (انها لظى). پیوسته زبانه مى‏کشد، و هر چیز را در کنار و مسیر خود مى‏یابد مى‏سوزاند.
 (آیه 16)- «دست و پا و پوست سر را مى‏کند و با خود مى‏برد»! (نزاعة للشوى).
 (آیه 17)- سپس به کسانى اشاره مى‏کند که طعمه چنان آتشى هستند،                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 278
 مى‏فرماید: «و کسانى را که به فرمان خدا پشت کردند (و از اطاعت او روى گردان شدند) صدا مى‏زند» و به سوى خود مى‏خواند (تدعوا من ادبر و تولى).
 (آیه 18)- و آنها که «اموال را جمع و ذخیره کردند» و در راه خدا انفاق نکردند (و جمع فاوعى).
به این ترتیب این آتش سوزان با زبان حال و جاذبه مخصوصى که نسبت به مجرمان دارد، یا با زبان قال که خداوند به او داده، پیوسته آنها را صدا مى‏زند و به سوى خود فرا مى‏خواند.
 (آیه 19)- بعد از ذکر گوشه‏اى از عذابهاى قیامت به ذکر اوصاف افراد بى‏ایمان و در مقابل آنها مؤمنان راستین مى‏پردازد تا معلوم شود چرا گروهى اهل عذابند و گروهى اهل نجات.
نخست مى‏فرماید: «انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است» (ان الانسان خلق هلوعا).
 (آیه 20)- «هنگامى که بدى به او رسد بیتابى مى‏کند» (اذا مسه الشر جزوعا).
 (آیه 21)- «و هنگامى که خوبى به او رسد مانع دیگران مى‏شود» و بخل مى‏ورزد (و اذا مسه الخیر منوعا).
 (آیه 22)- سپس به ذکر اوصاف انسانهاى شایسته به صورت یک استثنا ضمن بیان نه صفت از اوصاف برجسته پرداخته، مى‏گوید: «مگر نمازگزاران» (الا المصلین).
 (آیه 23)- «آنها که نمازها را پیوسته به جا مى‏آورند» (الذین هم على صلاتهم دائمون).
این نخستین ویژگى آنهاست که ارتباط مستمر با درگاه پروردگار متعال دارند، و این ارتباط از طریق نماز تأمین مى‏گردد، نمازى که انسان را از فحشاء و منکر باز مى‏دارد، نمازى که روح و جان انسان را پرورش مى‏دهد، و او را همواره به یاد خدا مى‏دارد و این توجه مستمر مانع از غفلت و غرور، و فرو رفتن در دریاى شهوات،                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 279
 و اسارت در چنگال شیطان و هواى نفس مى‏شود.
بدیهى است منظور از مداومت بر نماز این نیست که همیشه در حال نماز باشند، بلکه منظور این است در اوقات معین نماز را انجام مى‏دهند.
 (آیه 24)- به هر حال بعد از ذکر نماز که بهترین اعمال، و بهترین حالات مؤمنان است، به دومین ویژگى آنها پرداخته، مى‏افزاید: «و آنها که در اموالشان حق معلومى است» (و الذین فى اموالهم حق معلوم).
 (آیه 25)- «براى تقاضا کننده و محروم» (للسائل و المحروم).
و به این ترتیب هم ارتباطشان را با خالق حفظ مى‏کنند، و هم پیوندشان را با خلق خدا.
مراد از «حق معلوم» چیزى غیر از زکات است که انسان بر خود لازم مى‏شمرد که به نیازمندان دهد.
 «سائل» کسى است که حاجت خود را مى‏گوید و تقاضا مى‏کند، و «محروم» کسى است که شرم و حیا مانع تقاضاى اوست.
 (آیه 26)- این آیه به سومین ویژگى آنها اشاره کرده، مى‏افزاید: «و آنها که به روز جزا ایمان دارند» (و الذین یصدقون بیوم الدین).
 (آیه 27)- و در ویژگى چهارم مى‏گوید: «و آنها که از عذاب پروردگارشان بیمناکند» (و الذین هم من عذاب ربهم مشفقون).
 (آیه 28)- «چرا که هیچ کس از عذاب پروردگارش در امان نیست» (ان عذاب ربهم غیر مأمون).
 (آیه 29)- بخش دیگرى از ویژگیهاى بهشتیان در آیات گذشته چهار وصف از اوصاف ویژه مؤمنان راستین و آنها که در قیامت اهل بهشتند ذکر شد، و در اینجا به پنج وصف دیگر اشاره مى‏کند که مجموعا نه وصف مى‏شود.
در نخستین توصیف مى‏فرماید: «و آنها که دامان خویش را (از بى‏عفتى) حفظ مى‏کنند» (و الذین هم لفروجهم حافظون).
                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 280
 (آیه 30)- «جز با همسران و کنیزانشان (که در حکم همسرند آمیزش ندارند) چرا که بهره‏گیرى از اینها مورد سرزنش نخواهند بود» (الا على ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین).
بدون شک غریزه جنسى از غرائز سرکش انسان، و سر چشمه بسیارى از گناهان است تا آنجا که بعضى معتقدند در تمام پرونده‏هاى مهم جنائى اثرى از این غریزه دیده مى‏شود، لذا کنترل و حفظ حدود آن از نشانه‏هاى مهم تقواست و به همین دلیل بعد از ذکر نماز و کمک به نیازمندان و ایمان به روز قیامت و ترس از عذاب الهى کنترل این غریزه ذکر شده است.
 (آیه 31)- در این آیه براى تأکید بیشتر روى همین موضوع مى‏افزاید:
 «و هر کس جز اینها را طلب کند، متجاوز است»! (فمن ابتغى وراء ذلک فاولئک هم العادون).
و به این ترتیب اسلام طرح اجتماعى را مى‏ریزد که هم به غرائز فطرى در آن پاسخ داده مى‏شود، و هم آلوده فحشا و فساد جنسى و مفاسد ناشى از آن نیست.
 (آیه 32)- سپس به دومین و سومین اوصاف آنها اشاره کرده، مى‏گوید:
 «و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت مى‏کنند» (و الذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون).
 «امانت» معنى وسیعى دارد که نه تنها امانتهاى مادى مردم را از هر نوع در بر مى‏گیرد، بلکه امانتهاى الهى و پیامبران و پیشوایان معصوم همه را شامل مى‏شود.
هر یک از نعمتهاى الهى امانتى از امانات او هستند، پستهاى اجتماعى و مخصوصا مقام حکومت از مهمترین امانات است.
و از همه مهمتر دین و آئین خدا و کتاب او قرآن، امانت بزرگ او است، که باید در حفظش کوشید.
 «عهد» نیز مفهوم وسیعى دارد که هم عهدهاى مردمى را شامل مى‏شود و هم عهدها و پیمانهاى الهى را.
                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 281
 (آیه 33)- و در چهارمین وصف اضافه مى‏کند: «و کسانى که به اداى شهادتشان قیام مى‏نمایند» (و الذین هم بشهاداتهم قائمون).
زیرا اقامه شهادت عادلانه و ترک کتمان آن، یکى از مهمترین پایه‏هاى اقامه عدالت در جامعه بشرى است.
 (آیه 34)- در آخرین وصف که در واقع نهمین توصیف از این مجموعه است بار دیگر به مسأله نماز باز مى‏گردد، همان گونه که آغاز آن نیز از نماز بود، مى‏فرماید: «و کسانى که بر نماز مواظبت دارند» (و الذین هم على صلاتهم یحافظون). نمازى که مهمترین وسیله تهذیب نفوس و پاکسازى جامعه است.
البته در نخستین وصف اشاره به «تداوم» نماز بود، اما در اینجا سخن از حفظ آداب و شرائط و ارکان و خصوصیات آن است آدابى که هم ظاهر نماز را از آنچه مایه فساد است حفظ مى‏کند، و هم روح نماز را که حضور قلب است تقویت مى‏نماید، و هم موانع اخلاقى را که سد راه قبول آن است از بین مى‏برد، بنابر این هرگز تکرار محسوب نمى‏شود.
 (آیه 35)- در پایان این سخن مسیر نهائى صاحبان این اوصاف را بیان مى‏کند، همان گونه که در آیات گذشته مسیر نهائى مجرمان را شرح داد، در اینجا در یک جمله کوتاه و پر معنى مى‏فرماید: «آنها در باغهاى بهشتى (پذیرایى و) گرامى داشته مى‏شوند» (اولئک فى جنات مکرمون).
چرا گرامى نباشند؟ در حالى که میهمانهاى خدا هستند، و خداوند قادر و رحمان تمام وسائل پذیرائى را براى آنها فراهم ساخته است.

 (آیه 36)- به کدام رو سفیدى طمع بهشت دارى! در آیات گذشته بحثهائى پیرامون نشانه‏هاى مؤمنان و کفار و سرنوشت هر یک از این دو گروه آمده است، در اینجا بار دیگر به شرحى پیرامون وضع کفار و استهزاى آنها نسبت به مقدسات باز مى‏گردد.
بعضى گفته‏اند این آیات در مورد گروههائى از مشرکان نازل شده که وقتى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در مکّه آیات معاد را براى مسلمانان مى‏خواند، آنها از هر گوشه و کنار                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 282
 مى‏آمدند و مى‏گفتند: اگر معادى در کار باشد وضع ما از این افرادى که به تو ایمان آورده‏اند در آن عالم بهتر است، همان گونه که در این دنیا وضع ما از آنها بهتر مى‏باشد! قرآن در پاسخ آنها چنین مى‏گوید: «این کافران را چه مى‏شود که با سرعت نزد تو مى‏آیند ...» (فما ل الذین کفروا قبلک مهطعین).
 (آیه 37)- «از راست و چپ گروه گروه» و آرزوى بهشت دارند (عن الیمین و عن الشمال عزین).
 (آیه 38)- «آیا هر یک از آنها (با این اعمال زشتش) طمع دارد که او را در بهشت پر نعمت الهى وارد کنند»؟ (ا یطمع کل امرى منهم ان یدخل جنة نعیم).
با کدام ایمان و با کدام عمل چنین شایستگى براى خود قائلند؟!
 (آیه 39)- در اینجا قرآن مجید به پاسخ آنها پرداخته، مى‏گوید: «هرگز چنین نیست (که آنها وارد باغهاى پرنعمت بهشت شوند) ما آنها را از آنچه خودشان مى‏دانند آفریده‏ایم» (کلا انا خلقناهم مما یعلمون).
در حقیقت خداوند مى‏خواهد با این جمله غرور آنها را در هم بشکند، زیرا مى‏گوید: خودتان بهتر مى‏دانید که ما شما را از نطفه‏اى بى‏ارزش، از آبى گندیده آفریده‏ایم! و دوم این که پاسخى به استهزاء کنندگان معاد مى‏گوید که اگر شما در امر معاد شک دارید بروید و حال نطفه را بررسى کنید، و ببینید چگونه از یک قطره آب بى‏ارزش موجودى بدیع مى‏سازیم که در تطورات جنینى هر روز خلقت و آفرینش تازه‏اى به خود مى‏گیرد.
آیا خالق انسان از نطفه قادر نیست که بعد از خاک شدن لباس حیات در تن انسان بپوشاند.
 (آیه 40)- سپس براى تأکید این مطلب مى‏افزاید: «سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها که ما قادریم ...» (فلا أقسم برب المشارق و المغارب انا لقادرون).
                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 283
 (آیه 41)- «که جاى آنان را به کسانى بدهیم که از آنها بهترند و ما هرگز مغلوب نخواهیم شد» (على ان نبدل خیرا منهم و ما نحن بمسبوقین).
این جمله ممکن است اشاره به آن باشد که ما نه تنها قادریم که آنها را بعد از خاک شدن به زندگى و حیات نوین بازگردانیم، بلکه مى‏توانیم آنها را به موجوداتى کاملتر و بهتر تبدیل کنیم.
و یا اشاره به این باشد که براى ما هیچ مانعى ندارد شما را به کیفر اعمالتان نابود کنیم و افرادى شایسته و آگاه و مؤمن جانشین شما سازیم و چیزى مانع ما از این کار نخواهد بود.
 (آیه 42)- در این آیه به عنوان انذار و تهدید کافران سرسخت و استهزاء کننده و لجوج، مى‏فرماید: «آنان را به حال خود واگذار، تا در باطل خود فرو روند، و بازى کنند، تا زمانى که روز موعود خود را ملاقات کنند» (فذرهم یخوضوا و یلعبوا حتى یلاقوا یومهم الذى یوعدون).
بیش از این استدلال و موعظه لازم نیست، آنها نه اهل منطقند و نه آمادگى براى بیدار شدن دارند، بگذار در اباطیل و اراجیف خود غوطه‏ور باشند، تا روز موعود آنها، روز رستاخیز، فرا رسد، و همه چیز را با چشم خود ببینند!
 (آیه 43)- سپس به معرفى آن روز موعود پرداخته، و نشانه‏هائى از این روز وحشتناک و هول‏انگیز را بیان کرده، مى‏فرماید: «همان روز که از قبرها بسرعت خارج مى‏شوند گوئى به سوى بتها مى‏دوند»! (یوم یخرجون من الاجداث سراعا کانهم الى نصب یوفضون).
این تعبیر سخریه‏اى است نسبت به عقائد پوچى که در عالم دنیا داشتند.
 (آیه 44)- سپس به نشانه‏هاى دیگرى پرداخته، مى‏افزاید: «در حالى که چشمهایشان از شرم و وحشت به زیر افتاده» و خاضعانه نگاه مى‏کنند (خاشعة ابصارهم).
 «و پرده‏اى از ذلت و خوارى آنها را پوشانده است» (ترهقهم ذلة).                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 284
 و در پایان آیه مى‏فرماید: «این همان روزى است که به آنها وعده داده مى‏شد» (ذلک الیوم الذى کانوا یوعدون).
آرى! این همان روز موعود است که آن را به باد مسخره مى‏گرفتند، و گاه مى‏گفتند: به فرض که چنین روزى در کار باشد وضع ما در آن روز از مؤمنان هم بهتر است.

 «پایان سوره معارج»

  • ۹۵/۰۴/۰۶
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی