رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

آداب و دستور العملی برای کسانی که به دنبال یک برنامه عملی هستند توسط استاد صمدی تدوین شده که عبارتند از:

  1. انجام واجبات، مطابق رساله عملیه

  2. ترک محرمات

  3. کسب حلال، مطابق دستور شرع

  4. تلاوت قرآن، که تجلی انسان کامل است

  5. آیه عبادالرحمن آخر سوره فرقان دستور العملی کامل برای سالکان الی الله معرفی شده است.

  6. در حال وضو بودن

  7. اسراف نکردن، بالاخص در غذا

  8. کم صحبت کردن

  9. مراقبت و حضور و عندیت نزد خدای متعال

  10. ادب مع الله داشتن  

  11. عزلت، با همه باش و بی همه باش

  12. شب زنده داری

  13. تفکر در نظام خلقت عالم و آدم

  14. ذکر الله، قلباً و لساناً

  15. ریاضت در راه علم و عمل

  16. میانه روی در امور حتی عبادت و اعتدال در امور

  17. شفقت با مردم و سعه و شرح صدر داشتن

  18. تنظیم امر خالق و نظم در امور

  19. طهارت، مبسوط این آداب در کتاب لقاء الله علامه آمده است.

  20. حفظ شعائر اسلامی بالاخص حجاب

    همچنین دستور العملی برای سیر مطالعات در کتاب حامل اسرار برای طلاب و اهل عرفان آمده است.

    وقتی انسان می خواهد حرفه ای را یاد بگیرد، ابتدا به صاحب فن و استادکار مراجعه می کند. و پس از کسب اجازه به فعالیت می پردازد تا به تدریج در آن حرفه صاحب نظر گردد. همانند پزشکی که برای معالجه بیماران، مدتها باید به علوم گوناگون آشنا و مراحل دبستان، دبیرستان و دانشگاه را طی کند تا اجازه معالجه به وی داده شود. اگر انسانها بخواهند به حقایق هستی پی ببرند باید زیر نظر یک استاد به خودسازی مشغول گردند تا به تدریج عروج کنند. عبادات بالاخص نماز و دعا وسیله معراج آدمی است. احادیثی که نقل شده است یک ظاهری دارد و یک باطنی. باید جان به لب رسد تا حقایق آنها کشف گردد. قرآن یک ظاهری دارد و یک باطن. باید از ظاهر استفاده کرد تا به حقایق آن دست یافت. ظاهر و باطن آن از هم جدا نمی باشند. همانند گردویی که یک پوست ظاهری دارد، باید شکافته شود تا مغز آن خورده شود و لذت برده شود. اینکه گفته می شود در دو طرف انسانها دو ملک مشغول ثبت اعمال انسانها می باشند و اگر خطایی انجام شود، ملک دیگر می گوید برای مدتی صبر کن، بلکه انسان توبه کند دارای تفسیر انفسی است. به نظر می رسد که همه اینها حکایت از یک واقعیت است و آن آدم شدن است و نحوه آنرا به زیانها و بیان های گوناگونی ارائه شده است. قرآن و عترت نیز تواماً باعث رشد انسان می شود اولی ظاهر و دومی باطن است.

    عالم، علوم انباشته شده می باشد. علم یک حقیقت است که قابل اثبات شدن نمی باشد.  علومی که ما فرا می گیریم علوم مجازی است و با فراگیری آن ارتباط بین اجزاء هستی و پاره ای از اسرار آن را فرا می گیریم. مثلاً روشهای اثبات خدا باعث زدودن جهل و پیدا کردن یقین می باشند، مگر نه خدا قابل اثبات نمی باشد و حق یک حقیقت است. 

    عارف حقیقی کسی است که بر محور ولایت و عصمت انسانهای معصوم و وحی، منزل الهی را طی طریق نماید. در مسیر سیر عرفان، گاهی یافته های آنسوی، انسان را آلوده و مشوب می سازد که باید با ترازوی قرآن، عترت و عصمت سنجش داده شود و از هرچه خلاف شرع است، پرهیز کند.

    سیر درسی برای دانشجویان و مشتاقان علوم عرفانی بصورت زیر است:

  1. مطالعه کتاب طهارت

  2. مطالعه نور علی نور بالاخص بحث ادب مع الله

  3. معرفت نفس (جلد 1 و 2)

  4. گنجینه گوهر روان

  5. اتحاد عاقل به معقول

  6. شرح العیون فی شرح العیون

  7. ممد الهم فی شرح فصوص الحکم

  8. رساله علم و دین: پیرامون مسائل علم و دین

  9. نهج الولایه، پیرامون امور امام زمان عجل الله

  10. انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه (پیرامون انسان کامل)

  11. انسان در عرف عرفان

  12. نامه ها و برنامه ها

    بندگان خاص خدای رحمان آنان هستند که صفات زیر را دارند که در سوره فرقان آمده است.

  1. در راه رفتن متواضع قدم بر می دارند

  2. در برخورد با جاهلان، با سلامت نفس جواب دهند

  3. نماز شب را انجام دهند

  4. دائماً مشغول ذکر و دعا هستند

  5. عدم اسراف در انفاق دارند

  6. نداشتن بخل

  7. در احساس میانه رو و معتدل هستند

  8. موحد هستند

  9. گوشت حرام نمی خوردند

  10. زنا نمی کنند

  11. عمل صالح انجام می دهند

  12. از گناهان خود توبه می کنند

  13. شهادت به ناحق نمی دهند

  14. گذشت در امور دارند

  15. تدبر در قرآن می کنند و کسب معرفت و ایمان دارند

  16. متقی هستند

  17. دعا برای فرزندان صالح داشتن دارند

  18. صبور هستند

  19. افراد صالح هستند

  20. صاحب نعمت هستند و گفتارشان بر دل می نشیند و اثر می گذارد

    همان طوری که بدن انسان در طول روز آلوده می گردد و با حمام گرفتن تمیز می‌شود، روح انسان نیز بخاطر اعمال روزانه نیاز به تطهیر دارد. با انجام نمازهای روزانه و شبانه روح آدمی بطور مرتب پالایش می شود. ضمره بن حبیب راجع به نماز از پیامبر گرامی سؤال کرد، که در ذیل آمده است. حضرت محمد پاداش‌های 29 گانه نماز را ایراد فرمودند.

  1. نماز از واجبات دین است

  2. موجب خوشنودی خداست

  3. طریقه پیامبران است

  4. محبت ملائکه را جلب می کند

  5. هدایت و ایمان است

  6. نور معرفت است

  7. برکت رزق است

  8. راحت بدن است

  9. برای شیطان ناخوشایند است

  10. حربه ای در مقابل کفار است

  11. سبب مستجاب شدن دعاست

  12. قبولی اعمال است

  13. توشه آخرت مؤمن است

  14. شفیع نرد ملک الموت است

  15. مونس قبر می باشد

  16. جواب نکیر و منکر است

  17. نماز بنده در محشر تاجی است بر سرش

  18. نوری در صورتش می باشد

  19. لباسی بر تنش می باشد

  20. پرده ای است بین او و آتش

  21. حجتی است بین او و آتش

  22. موجب نجات از جهنم است

  23. عبور از پل صراط است

  24. کلید بهشت است

  25. مهر حور العین است

  26. بهای بهشت است

  27. نماز است که بندگان را به بالاترین درجات می رساند

  28. چون مشتمل بر انواع عبادات از جمله: تسبیح، تحلیل، تکبیر، تمجید و تقدیس خداوند و گفتار و دعا است

    دعا جدی ترین و پاک ترین و قوی ترین نحوه برقراری بین مخلوق و خالق هستی می باشد. دعا از نظر لغت به معنی طلب کردن حاجت از باری تعالی است. نیایش کشتن روح به سوی کانون غیر مادی جهان است. نیایش پرواز روح بسوی خداست. استاد مطهری می فرمایند انسان در دو حال ممکن است خدا را بخواند یکی وقتی دچار سختی و اضطرار است و دیگر وقتی که روح خودش اوج بگیرد. خداوند متعال در سوره های مختلف قرآن از جمله بقره، اعراف، مؤمن، انبیاء اهمیت دعا و نیایش را ذکر نموده است و می فرماید اجابت می کنم دعای نیایشگر را، وقتی که مرا بخواند و تأکید می کند که بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.  امام  رضا (ع) از پیامبر گرامی نقل می کند که دعا سلاح مؤمن، ستون دین و روشنایی آسمانها و زمین می باشد. اجتماعاتی که احتیاج به نیایش را در خود کشته اند، معمولاً از فساد و زوال مصون نخواهند بود.

    دعا دارای اثرات گونانگون در آدمی می باشد. دعا عقاید را در قلب انسان تثبیت می کند، عامل تزکیه و تکامل آگاهی و نگرش انسان و اصلاح اهداف او در زندگی است، دعا به پاکسازی نفس در جهت اصلاح اخلاق و ادب انسان بر می خیزد، دعا دعوت انسان است به اعمال صالح همچون نماز و فروع الدین. دعا کننده باید رعایب ادب دعا را بکند. همانند کسی که از فردی چیزی می خواهد، ابتدا سلام و احوال پرسی کرده و سپس با رفتاری مؤدبانه درخواست خود را اظهار می دارد. ابتدا لازم است درود و سلام بر اهل بیت کرده و خدا را به عظمت بزرگی و خود را به کوچکی در مقابل حق تعالی ابراز کند و در نهایت خواست خود را بخواهد. دعا دارای شرایطی است، از جمله حضور قلب، خضوع و فروتنی، تفرع در دعا، بلند کردن کف دستها و طهارت ظاهری و باطنی داشتن است.

    کسی که نماز نگذارد از شیطان بدتر است زیرا شیطان بر آدم سجده نکرد و انسان بر خدا سجده نکرده است.

    افراد سالک، دلهای نزدیک به هم دارند، اگرچه ممکن است از یکدیگر به ظاهر دور هستند.  بالعکس ممکن است دو نفر کنار هم باشند ولی دل و فکرشان با هم فرق داشته باشد، ملاک نزدیکی افراد، نزدیکی دلهاست.

دل من با دل تو آشنا کرد

نه من کردم، نه تو کردی، خدا کرد

امام خمینی می گویند عید روزی است که در آن گناه نشود. عید روزی است که در آن کمال انسانی باشد. خواه عید فطر یا قربان یا عید غدیر و الی آخر.

عید آمد و بلبل زقفس نغمه زنان است

طوطی دل از بند بدن رقص کنان مست

هر کس که در این ماه ز بیگانه جدا شد

با دلبر دیرینه خود طرح دگر بست

 عـیدهـای رسـمی بـرای تـداوم نهـضت و یادآوری آن روز و باقی مـاندن اثـر آن روز است.

شب قدر شبی است که انسان حالت عرفانی دارد. عید قربان، روزی است که نفس شیطانی و رذیله قربانی می شود و عیر غدیر روزی است که برای نجات باید زیر چتر ولایت قرار گرفت تا به کمال برسیم و عید فطر، پاداش یک ماه مبارزه نفس از طرف حق تعالی است که باعث شود انسان در طول سال آماده گردد، تا مراحل تزکیه را تداوم دهد.

مومن کسی است که در جای امن قرار گیرد جلسات معرفت نفس توری است برای شکار معرفت و ارتقای انسان به سوی کمال می باشد و باید در این راه خون جگرها خورد. و این راه طولانی است که باید بطور مداوم و منظم طی شود.

اینکه گفته می شود بمیرید قبل از اینکه بمیرانند،  بخاطر این است که وقتی انسان فوت می کند و از این قفس رهایی پیدا می کند، نفس او می بیند که همه ذرات عالم مشغول تسبیح حق تعالی هستند. منظور کشتن نفس قبل از رهایی نفس می باشد.

بـرای مـس قـرآن نـیـاز بـه طهارت ظاهری است برای درک و فهم قرآن نیاز به

 طهارت باطنی است. عالم جمع اضداد است، باران و زمین ترکیبشان باعث تولید محصول می شود. ازدواج زن و مرد از دیدگاه ظاهری باعث بقای نسل و نیازهای انسان می باشد. از دیدگاه باطنی، باعث تکامل روحی می شود و زن مزرعه و کشت زار مرد است. در حقیقت رحم او کشتزار نطفه است. همانند برق که از حرکت الکترون است. لذا برای ایجاد نور نیاز به دو قطب مثبت و منفی دارد.

بهشت زیر پای مادران است، دلیلی است که اگر فرد بخواهد به کمال برسد باید  ازدواج کند.  فرزند صالح از ازدواج حاصل شود.  میوه و ثمره انسان در ازدواج است. نصف دین با ازدواج کامل می شود. با ازدواج از کثرت به وحدت می‌رسیم. لذا با متأهل شدن در حقیقت مجرد می شویم و دو به یک تیدیل می‌شود و چون دو بال به سوی الی الله حرکت می کنیم. ازدواج باعث تکامل مادی و تکامل معنوی می گردد. ازدواج وسیله ای است برای طی مسیر کمال می باشد و دنیا کشت زار آخرت است و از طریق دنیاست که باید به آخرت رسید.

سوالی که مطرح می شود اینکه چرا خدا از طرفی انسان را به سوی دنیا و ازدواج سفارش می کند از طرفی سفارش به سیر الی الله می کند. حضرت آدم با روی آوردن به دنیا از بهشت رانده شد. به نظر می رسد انسان باید سیر انا لله و انا الله راجعون را طی کند و این سیر با طی عوالم گوناگون مقدور می باشد و در هر عالم ابزار متناسب با آن را می خواهد. با ازدواج آرامش فکری حاصل می شود. اگر انسان هم کفو خود را اختیار کند. همانند ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه که هم کفو یکدیگرند. ازدواج های ناموفق بخاطر هم کفو نبودن و اینکه به خاطر اهداف غیر الهی ازدواج صورت گرفته است.

نـفـس و عـقـل هـمـواره مـشغول جدل با یکدیگرند چنانچه عقل حاکم برنفس

 گردد انسان بسوی کمال می رود. نقل است که عقل به مرد و نفس به زن اطلاق می‌شود. این بدین معنی نیست که زن عقل ندارد، بلکه با جدال عقل و نفس حرکت ایجاد می شود و با حرکت می توان طی مسیر الی الله نمود. در دین اسلام تأکید زیاد بر ازدواج شده است و وظیفه پدر و مادر برای فرزند، ایجاد مقدمات برای ازدواج فرزند میباشد. والدین بالاخص پدر وظیفه دارد نام نیک انتخاب کند، علم بیاموزد و ازدواج را برای فرزند  فراهمسازد.  با فراگیری علممیتوان سیرتکامل را تسریعنمود.

البته علم، اگر تنها کسب علوم و افزایش دانایی باشد کفایت ندارد همانند انباری از کاه می ماند که با یک کبریت زدن از بین می رود اگر علم همراه با تفکر و تحقیق، فرد را از ابتدای کودکی محقق بار بیاورد و به عالم هستی نگاهی محققانه داشته باشد، می تواند جایگاه خود را در جهان هستی ببیند و طی کمال کند. و عرفان نظری و عرفان عملی همچون دو بال برای طی کمال می باشند. همانند علم و ایمان که به تنهایی انسان را به کمال نمی رساند. وقتی به درخت خرما نگاه می‌کنیم، متوجه می شویم وقتی محصول خرما دارد که عمل لقا انجام گردد و به تنهایی بی‌ثمر است. انسان بدون ازدواج در جهان هستی ناقص است.

سوالی که مطرح است اینکه معرفت نفس چیست. از نظر لغوی معرفت به معنای پیدا کردم شناخت است. لذا نفس را باید تعریف نمود. به نظر می رسد که نفس از مفاهیم اولیه است که قابل تعریف نمی باشد ولی از آثار آن می توان پی برد. عرفا تعاریف گوناگونی کرده اند، مثلاً نفس را به ظرف علم تشبیه نموده اند که حضرت محمد بیشترین ظرف وجودی را داشته که قرآن در آن ریخته شده است. نفس دارای مراتب گوناگونی است از نفس جمادی، نباتی، حیوانی، انسانی و ملکوتی است، که نفس ملکوتی مربوط به نفس انسانهای کامل می باشد. منظور از معرفت نفس، شناخت نفس انسان کامل می باشد. حضرت زهرا نفس کل می باشد یعنی نفس حضرت زهرا نفس انسان کامل است. همان طوریکه حضرت علی عقل کل است، یعنی عقل حضرت علی، عقل انسان کامل است.

عرش علم است و ارکانش ملائکه، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی از اولین محمد، علی، حسن و حسین از آخرین می باشند. به نظر می رسد که ارکان علم انسانهای کامل از بدو خلقت تا قیامت می باشد. اینکه نفس را ظرف علم توصیف کرده اند، در حقیقت نفس کل ظرف وجودی انسانهای کامل می باشد. با توجه به میزان علم افراد، نفس انسانها متمایز است. چنانچه نفس حیوانی افراد غالب شوند، می گویند فرد دارای نفس شیطانی است و چنانچه نفس ملکوتی غالب شود، می گویند فرد دارای نفس الهی است.

نفس راحت طلب است و فراری است، همانند علم. شما در ماه مبارک رمضان 29 روز روزه می گیرید و روز عید فطر روزه نمی باشید. چنانچه بخواهید بعد از عید روزه بگیرید نفس پیروی از خوردن یک روز می کند نه 29 روز روزه بودن. مثال دیگر نفس مانند پرنده ای است که بر جانداران نشسته است و با اندک حرکت جانور، نفس فرار می کند. نفس با تنظیم زمان مهار می شود و زمان گهواره نفس است. لذا رأس ساعت در وقت وعده کردن حضور داشته باشیم. نفس یک چهره به طرف حق و طرف دیگر به باطل است.

جهنم تازیانه حق است. خارج شدن از بهشت باعث می شود که به جهنم برویم. به همین طریق خروج از جهنم باعث ورود به بهشت می شود. آتش دنیا سوزنده و آتش آخرت سازنده است. چوب زدن به فرش برای خروج گرد و غبار همانند تازیانه حق بر انسان است که باعث پاک شدن آلودگی های نفس می شود.

برای تکامل انسان ابتدا، گفتگو کن گفتگو کن گفتگو بعداً رفت رو کن رفت و رو کن رفت و رفت و رو.  بعداً شستشو کن شستشو کن شستشو. در نهایت جستجو کن جستجو کن جستجو. ابتدا لازم است که انسان زیر نظر استاد به آموزش و تبادل نظر پردازد سپس همانند فرش، که ابتدا اشغال های روی آن را برداشته و بعداً با شستشو یا تکان دادن گرد و غبار درونی آنرا زدوده می شود. در حقیقت با طی علوم ظاهری، سپس به علوم باطنی آگاه می شویم. بعد از این سه مرحله شروع  به تحقیق و تفحص کند.

در مسائل اعتقادی باید قوه خیال را از قوه عقل آزاد ساخت تا بتوان اصول اعتقادی و سایر روایات و آیات را بطور صحیح بحث نمود. برای مثال قوه خیال وقتی ساختمانی را می بیند، می گوید بنایی آنرا ساخته است. لذا اینطور به ذهن می‌رسد که جهان هستی نیز بنایی داشته و آنرا خدا می نامند. یا اینکه گفته می‌شود قرآن را از آسمان نازل کردیم، فکر می کند خدا پشت ابرها قرار گرفته و همان طوریکه آب بخار می شود و در نهایت به زمین باز می گردد و قرآن نیز توسط یک ملک با فرمان خدایی که پشت ابرها است برای پیامبر فرستاده می شود. این نحوه تفکر باعث تسلل می گردد که خدا را چه کسی آفریده است. لذا باید ابتدا توحید صمدی را فرا گرفت تا به مسائل اعتقادی پاسخ داده شود.

انـسـان اگـر بـخـواهـد بـه مـعرفت حقیقی اسلام آشنا شود باید برای مدتی کلیه

اعتقادات خود را در گوشه ای از ذهن حفظ کرده و سپس همانند بچه ای تازه متولد شده اصول اعتقادی خود را شکل دهد. این بدین معنی نیست که بی اعتقاد باشد، بلکه برای اینکه مفاهیم ذهنی و قوه خیال او بر استدلال و تفکر او تأثیر نگذارد.

  علمای بزرگ بعضاً تا سی سال زحمت امکان دسترسی به حقایق را پیدا نموده اند.

برای بحث های علمی ضرورت دارد که ابتدا انسان اصول اولیه مورد پذیرش را مشخص کند و مکتبی که براساس آن اصول شکل می گیرد مطالعه کند و هر چیز را در مکتب خاص آن مورد مطالعه قرار دهد. مسائل دینی و جهان هستی از دید فقها و عرفا متمایز است. فقها حکم ظاهری اشیاء و عرفا حکم باطنی را صادر می کنند. لذا هر دو صحیح می گویند، زیرا یکی ظاهر را می بیند و حکم می کند دیگری باطن را. همانند داستان حضرت موسی و خضر، وقتی که کشتی را سوراخ نمود، موسی اعتراض کرد، در صورتی که خضر آینده را می دید که بدست نااهل می افتد. یا در ریاضی، هندسه اقلیدسی و هندسه نااقلیدسی براساس اینکه دو خط موازی همدیگر را قطع می کنند یا نمی کنند شکل می گیرد. در هندسه اقلیدسی مجموع زوایای مثلث 180 درجه در صورتی که در هندسه نااقلیدسی چنین نمی باشد. بنابراین با توجه به اینکه اکثر مردم اصول اعتقادیشان براساس قوه خیال شکل گرفته است، نیاز به زحمت بسیار است تا اصول اعتقادی را براساس قوه عقل بناهیم. به نظر می رسد که ابتدا باید اصول اعتقادات، سپس کتاب طهارت و نهایتاً معرفت نفس علامه را زیر نظر استادی مبرز و عارف گذراند تا به معارف حقیقی اسلامی  پی برد. اصول اعتقادی مردم به خاطر اعتقادات والدین یا قوه خیال شکل گرفته است لذا ابتدا باید ترک عادت شود، سپس به اصول اعتقادی بطور عقلانی بررسی شود. همانند اینکه محل کار فردی دو در دارد و او عادت کرده که همواره از یک در ساختمان وارد شود، ولی پس از چندین سال درب ورودی نیاز به تعمیر پیدا می کند لذا طبق عادت او به درب اولی ابتدا می رود و وقتی به درب بسته برخورد می کند به درب دومی می‌رود. اصول اعتقادی ما نیز که چندین سال شکل گرفته است، نیاز به گذشت زمان دارد تا مطالب قالب ذهنی را عوض نموده و حقایق را در آن بریزیم.

انسان دارای هفت قوه می باشد.

  1. قوای ظاهری که شامل پنج قوه بینایی، چشایی، لامسه، بویایی و شنوایی است.

  2. قوای باطنی که هر یک از پنج قوه ظاهری دارای بطنی می باشند که از تجلی نفس است و باعث می شود که قوای ظاهری به وظایف خود عمل کنند.

  3. قوه خیال که نقش تصویر پردازی از اجسام هستی را دارد و نقشی در تصمیم گیری ندارد.

  4. قوه حس مشترک، که آنچه قوه خیال تصویر برداری کرده تجزیه و تحلیل می کند. چون قوه خیال هم می تواند عالم طبیعت و هم عالم ماوراء طبیعت را تصویر برداری کند، همانند خواب دیدن که بعضاً از عالم ماوراء الطبیعه مانند رفتن به بهشت حکایت می کند.

  5. قوه واهمه که نقش مجری دارد و پس از اینکه قوه حس مشترک تشخیص داد اقدام به عمل می کند، مثلاً کودکی دارد به چاه می افتد، انسان حرکت می کند که او را نجات دهد.

  6. قوه عقل، که تصمیم گیری کلی را بعهده دارد. همانند اکتشاف حقایق هستی.

  7. روح که باعث حیات موجودات، بالاخص انسان می باشد. که از اسرار آن بشر عاجز است. چنانچه انسان قوای عقل را در خدمت سایر قوا قرار دهد، وانگهی انسان طی کمال می کند. نقل است که انسان پس از عالم برزخ عالم عقل را دارد که ملائکه در آن قرار دارند و انسانها می توانند این عالم را طی کرده به عالم اله بروند و پس از طی نزول از عالم زر به عالم طبیعت، نهایتاً به عالم اله صعود کنند.

    انسانها دارای 7 قوه مذکور هستند که نقل است جهنم دارای هفت در است چنانچه قوه عقل بکار گرفته شود آنگاه به بهشت که هشت در دارد می‌رسیم نقل است در مسجد امام اصفهان زیر گنبد اگر پا بکوبیم هفت صدا می شنویم و بالای گنبد هشت پنجره هست که شیخ بهایی می خواهد بگوید که اگر زمینی شدی به جهنم و اگر آسمانی شدی به بهشت می روی.

    گاهی افراد به تنهایی مرتکب گناه و معصیت می شوند و گاهی نشر گناه می کنند. در حالت اول به خود خیانت می کنند و در مرحله دوم به جامعه. در مرحله اول با توبه و رحمت الهی چنانچه در خفا انجام شده باشد امکان مغفرت و جلوگیری از عذاب وجود دارد ولی در مرحله دوم حقوق مردم که روح و نفس مردم است را ضایع نموده است و قابل پاک شدن نیست. بنابراین نوعی حق الناس را ضایع نموده است. لذا گفته می شود نشر گناه بسیار بالاتر از گناه است. باید با امر به معروف و نهی از منکر جلوی نشر گناه گرفته شود تا سلامت اجتماعی حاصل گردد. در ابتدا که فرد گناهی را انجام می دهد، سپس وجدانش ناراحت می شود ولی در اثر تکرار برای او عادی می شود. وای بر جامعه ای که گناه در آن ارزش و ثواب در آن ضد ارزش گردد. بنابراین گناه را از ابتدا باید جلوگیری کرد. همانند آبهای که از سرچشمه می آیند و وقتی کنار هم قرار گرفتند رودخانه تشکیل می دهند. می توان سرچشمه را بست ولی نمی توان رودخانه را به سادگی بست و نیاز به سدهای قوی دارد. چنانچه به فرد گناهکارهمه تذکر دهند، او به فکر اصلاح خود بر می آید ولی اگر بی تفاوت گذشتند، به تدریج آتش گناه جامعه را فرا می گیرد و همه در آن می سوزند.

گفته می شود اعمال خوب به دست راست و کارنامه اعمال بد انسان بدست چپ در روز قیامت داده می شود. به نظر می رسد منظور کلیه اعمال که مورد رضای حق تعالی است در را مستقیم می باشد و کلیه اعمال که مورد رضای شیطان است در راه مستقیم نمی باشد. زیرا اعضای بدن انسان خوب و بد ندارند و همه جلوه ای از حق تعالی است، اعمالی که توسط اعضاء انجام می گردد باعث تبین خوب و بد می گردد. همانند فردی که چشم پاک یا ناپاک است

  • ۹۴/۰۳/۱۹
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی