رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

به نظر می رسد که سه نوع معاد داریم، یکی معاد جسم، معاد روحانی و معاد جسمانی. معاد جسم در عالم ماده و معاد روحانی در عالم برزخ و معاد جسمانی در عالم آخرت می باشد. در عالم ماده انسان دارای بدن عنصری در عالم برزخ بدن مثالی و در عالم آخرت، بدنی کامل شده بدن عنصری و بدن مثالی است. لازم به ذکر است فرق است بین جسم و جسمانی. در کلمه جسمانی به چیزی اطلاق می‌شود که تشابه جسم ندارد ولی لزومی ندارد که حتماً جسم باشد. به نظر می رسد که با عنایت به عالم ماده، زندگی در آن مطابق شرایط آن می باشد و برای تکثیر نیاز به تولید مثل در یک سیر طبیعی می باشد. در عالم برزخ، نیازی به بدن عنصری نیست و با توجه به غیر مادی بودن انسان در عالم برزخ، بدنی متناسب با آن که بدن مثالی است لازم است. در عالم آخرت، با توجه به آیات قرآنی، نیازهای واقعی انسان برآورده می شود و محدودیت های مادی مانع رسیدن به شهوات گوناگون و غرایض نمی باشد.

بطریق مشابه انسان دارای سه بهشت دنیوی، برزخی و اخروی است و متناظراً جهنم. چیزی که هست انسانها اگر در عالم طبیعت مراحل تزکیه را طی کنند، زودتر چشمه های از عالم برزخ و آخرت برایش مشخص می شود، نقل است از آیت الله طباطبایی از استادش آیت الله قاضی که گفته است چنانچه مشغول ذکر هستید به چیزهایی که برایت حاصل می شود توجه مکن یک مرتبه در مسجد نشسته بودم، به طرف چپ نگاه کردم، گویا احساس کردم یک حوری است، طرف راست رو گرداندم یک حوری مشاهده کردم دو مرتبه روی گرداندم دیگر ندیدم. لذا امکان دیدن حوری در این عالم نیز وجود دارد.

انسان بوسیله اعمال خود بهشت یا جهنم را ایجاد می کند همان طوریکه با اعمال خود عذاب ایجاد می کند مگر نه خداوند متعال برای کسی عذاب ایجاد نمی کند و هر کسی پاداش اعمال خود را کسب می کند.

انسان دارای دو حجاب می باشد، یکی حجاب ظلمانی و دیگری حجاب نورانی. همان طوریکه در تاریکی نمی توان حرکت کرد در نور خورشید از نزدیک نمی توان نگاه کرد. انسانهای کامل می توانند از حجاب های نورانی عبور کنند.

به نظر می رسد بیماری برای انسانها باعث حبط گناهان می گردد و انسان را به یاد خدا می اندازد و خدا خدا می کند تا بهبود پیدا کند و از عذاب اخروی نجات یابد. همانند یک زندانی که با طی دوران حبس و مجازات و شلاق خوردن باعث تنبیه فرد می شود و پس از بازگشت به جامعه عنصری مفید خواهد شد. در عالم برزخ هم افرادی می گویند کاش در زندان دنیا تنبیه می شدیم تا در این  عالم آسوده خاطر باشیم. همانند امتیازی که به رزمندگان می دهند که هرچه مدت آن بیشتر باشد امکان بهره مندی در امتیاز دنیوی بیشتر است. چه بسا امکان داشت که با یک روز رزمندگی بیشتر، بتواند امتیازی خوب را کسب می کند و می گوید کاش یک روز بیشتر در جبهه بودم اگرچه اجر اخروی آن جای خود دارد.

 دین ناموس خداست و در حفظ آن باید کوشا باشیم. عمل رهبران جامعه در اعضای جامعه تبلور پیدا می کند و مردم آینه رهبران هستند. چنانچه علما در عمل و گفتار اسلام را آنطور که هست پیاده کنند، آنگاه با اصلاح افراد، جامعه اصلاح پیدا می کند. علامه می فرمایند: دین حافظ ماست و نه اینکه ما حافظ دین هستیم. لذا باید همانند معتادین که یک فرد را پای منقل می آورد و اعتیاد را گسترش می دهد،  باید جوانهای پاک را تک تک با علوم و معارف اسلامی آشنا سازیم تا لذت اخروی را بچشند و دیگر به لذات دنیوی نروند.

امامت از دیدگاه اهل سنت و اهل شیعه متمایز است. شیعه معتقد است که امام زمان باید معصوم باشد. اینکه اخیراً بعضی از نویسندگان خلط مبحث کرده و می‌گویند رهبری در حکومت اسلامی ایران بطور غیر مستقیم بوسیله مردم و خبرگان انجام می شود و ما اهل سنت نیز در زمان رحلت پیامبر توسط اهل خبره، امام را بوسیله خلق تعیین کردیم. باید گفته شود که بخاطر غیبت امام زمان علمای دین نایب امام زمان هستند. در شرایط فقهی برای اداره قسمی از دنیا، باید فردی که دارای شرایط لازم را داشته باشد انتخاب شود. چنانچه امام زمان ظهور کند، آنگاه رهبران مذهبی در حکومت اسلامی تابع فرمان امام زمان هستند و هم اکنون بطور غیر مستقیم مجری احکام الهی می باشند.

وای بر جامعه ای که علمای آن گوشه نشین و جاهلان آن حاکمین بر جامعه شوند. چهارده معصوم برای هدایت و کمال جامعه به سوی الی الله آماده اند و مگر نه زندگی معمولی را که همه انجام می دهند. آنها معصومین جامعه و انسانهای کامل که در مقام فوق حدس و فوق امر می باشند و چنانچه چیزی را بخواهند، عملی می‌شود و نیاز به فکر و اکتساب نمی باشد. و چه مشکل است که عالم و جاهل هم مباحثه شوند و جاهل از عالم چیزهای جزئی طلب می کند. در صورتی که دو عالم برای مدتها هم مباحثه کنند خستگی ندارد بلکه باعث ارتقاء می گردد.

کل موجودات هستی در حال تکامل هستند که بوسیله یکدیگر رشد مادی یا معنوی پیدا می کنند. مثلاً انسان با شهادت به کمال می رسد، مواد غذائی با خوردن انسان یا حیوان به کمال می رسد. چنانچه انسان با گفتن بسم الله و الحمدلله خوردن را انجام می دهد تکامل مادی و معنوی حاصل می شود. برای غذا تکامل معنوی و برای انسان یا حیوان تکامل مادی و معنوی حاصل می شود. اینکه تأکید شده است که موقع خوردن غذا ذکر بسم الله و موقع پایان غذا ذکر الحمد لله گفته شود، بخاطر این است که به غذا ظلم نشود و او به مراحل تکامل خود برسد. یا وقتی که گفته می‌شود اصراف نشود، در حقیقت انسان با آن کار، تعالی معنوی را از آن غذا گرفته است. و همه اجزاء هستی نیاز و علاقه مند به تکامل بسوی خدا هستند ولی انسان یا حیوان باعث می شود که بعضاً با اصراف به کمال نرسند.

اینکه گفته می شود بهشت زیر پای مادران است به نظر می رسد که با توجه به اینکه پس از انعقاد نطفه، مادر نقش اصلی در ارتقای روحی جنین را دارد. نقش پدر در تشکیل نطفه و پس از تولد جنین در تربیت و دادن رزق حلال به فرزند است. مادر است که می توان با طی مراحل تزکیه و مراقبت های ویژه و انجام واجبات و ترک محرمات باعث شود که روح انسانی که در جنین تعلق پیدا کرده مراتب کمال خود را طی کند. بگونه ای که برای جنین بهشت را ایجاد کند. لذا رحم مادر می‌تواند بهشت و هم جهنم برای فرزند باشد. لذا می توان گفت که حداقل چهار بهشت در عوالم رحم، طبیعت، برزخ و قیامت وجود دارد. و منظور از بهشت زیر پای مادر، همان عالم رحم می باشد.

قیامت پنج نوع می باشد. نوع اول که در هر آن و ساعت قیام فرد بر پا می شود که انسانها با اعمال خود بهشت و جهنم را ایجاد می کنند. نوع دوم، مرگ طبیعی است و هر کس که بمیرد آنگاه قیامش قیام کرده است نوع سوم مرگ ارادی است، که فرد قبل از مرگ طبیعی دچار خودکشی می شود. نوع چهارم، قیامت آخر زمان است که همه در انتظار آن می باشند. نوع پنجم، قیامت کبری می باشد، که قیامت فناء فی الله و بقاء بالله عارفان موحد است.

لازم است که هر مسلمان مفهوم توحید را کاملاً بداند. دو نوع توحید داریم یکی توحید عددی و دیگر توحید صمدی. منظور از توحید صمدی آنست که در هر  عنصر هستی که قابل تصور است ذات حق تعالی جلوه کرده است و لذا هر شی جلوه ای از حق تعالی است. اما ذات حق تعالی بی پایان است و برای انسان شناخته شده نیست، همانند هر شی  و ذات حق تعالی است که یکتاست. اینکه گفته می شود خدا یکی است، منظور ذات حق تعالی است که یکتاست ولی در اجزاء هستی جلوه می‌کند. بنابراین توحید عددی نداریم ولی توحید ذاتی (یا صمدی) داریم. توحید عددی یکتا نیست ( چون هر شی حق است) ولی توحید صمدی یکتاست (یعنی ذات حق تعالی یکتاست) بنابراین اینکه گفته می شود خدا همه جاست، زیرا آنچه که می بینیم و قابل تصور است جلوه ای از حق تعالی است.

این که گفته می شود خدای متعال از حق الناس نمی گذرد ولی امکان گذشت حق خود می باشد، بخاطر این است که برای تکامل انسان حق الناس، یک مانعی برای تهذیب نفس و تکامل بسوی خدا می باشد.  

کوزه چشم حریصان پر نشد

تا صدف قانع نشد پر دُر نشد

انسان برای تکامل باید ظرف وجودی را پاک کند و طهارت کامل پیدا کند تا ذکر و دعا تأثیر داشته باشد. در غیر این صورت همانند آبی که در ظرف آلوده ریخته شود، اگرچه آب پاک است ولی نتیجه خروجی و حاصل آن آب آلوده است. عده ای هم ظرف وجودی پاک دارند ولی در فکر اینکه آنرا پر کنند نمی افتند. همانند داشتن یک ماشین که انسان کار کرد دگمه های آن را نداند مثلاً کولر دارد ولی از آن استفاده نمی کند. انسانها باید با طی مراحل تزکیه ظرف وجودی را باشناخت خود و در نهایت خدا پر کند و در روز قیامت خدای متعال در خصوص معرفت و شناخت فرد سوال می کند که زندگی را چگونه گذراندی.

ذکر در عالم هستی اثر خود را دارد. همان طوریکه با ذکر صیغه عقد دو نفر با هم محرم می شوند، در مقابل به همدیگر نامحرم هستند. نقل است بهول در کاخ شاه عصر خود که منکر اثر ذکر است، کلوخی را به سر فردی می زند، آن فرد می گوید دردم آمد بهول می گوید مگر نه این است که انسان از خاک و کلوخ هم از خاک پس قاعدتاً نباید خاک بر خاک تأثیر گذارد. ذکر صلوات و ذکر لعن نیز در عالم هستی اثرات زیادی دارد. نقل است که مادر یکی از ائمه دو پیراهن بافته اند و گویند یکی را هنگام بافتن با ذکر صلوات و دیگری را با ذکر لعن بافتم، کدام را انتخاب می کنیم. لذا امام آنکه لعن دارد را انتخاب کرده است به نظر می رسد که علت اصلی بخاطر مخالفت با ولایت که در حقیقت با جانشین خدا و امام زمان است نه فرد می باشد.

وقتی به سیر تاریخ می پردازیم. پس از رحلت پیامبر و آمدن حکومت خلفا و نهایتاً ولایت امیر مومنان شروع شد. نقل است معاویه دستور لعن علی در خطابه ها و سپس قنوت را داد و این کار را تا چندین سال ادامه داد. اگرچه در آیه مباهله عصمت آل عبا و پنج تن در قرآن آمده است ولی متأسفانه ظرف وجودی آنقدر آلوده است که امکان اثر حقایق مقدور نمی باشد. مباهله روش علمی و منطقی برای اثبات حقانیت است و امکان اجرا در زمان حال بین اهل سنت و اهل شیعه است. نقل است مباهله بین علمای عرفان و علمای فقه نیز انجام شده است. لذا مباهله می‌تواند در هر زمان بین‌تفکر یک حق و باطل انجام و خدا قضاوت‌نهایی‌‌کند.

همان طوریکه هر شی دارای یک ظاهر و یک باطن می باشد عوام بر اثر ظاهر قضاوت می کنند و علما دنبال باطن آن شی هستند. قرآن مجید نیز دارای یک ظاهر کلامی و یک باطن می باشد. از جمله قصص قرآن یک واقعه را بیان می کند که ظاهر آن آیات است و یک درس و آموزندگی دارد که بطن آن می باشد. مثلاًداستان حضرت یوسف، جوانی را معرفی می کند که چگونه در مقابل نامحرم با شهوات خود مبارزه کند و مبارزه با نفس را به ما یاد می دهد که سرانجام آن پادشاهی در این دنیا و در آخرت بهشت برین و لقاء الله می شود. لازم است همان طوریکه علمای دین تفسیر ظاهری و کلامی قرآن پرداختند، علمای عرفان نیز تفسیر انفسی آیات را بیان کنند تا مردم از این سرچشمه الهی سیراب گردند.

معجزه پیامبران، اراده انسانهای کامل است. همانند عصای حضرت موسی که اگر به آب دریا بزند خشک می شود و اگر در مجلس فرعون رها کند اژدها می‌شود و در حالت عادی یک عصا برای تکیه گاه است.

کافرین یعنی پوشانندگان حق معنی دارد و کافر کسی است که حق را بپوشاند. و همه حق جو هستند و بوسیله اثبات، حقانیت در حقیقت را نشان دادن به فرد است. همانند کسی که عینک دارد ولی مدتی عینک را بالای چشم روی پیشانی قرار داده و دنبال عینک می رود. کسی از او سوال می کند دنبال چه هستی، می گوید دنبال عینک هستم لذا او غفلت دارد.

اولین اختلاف، از بدو خلقت از خلافت بر زمین توسط آدم و شیطان مطرح شد. پس از فوت آدم اختلاف بین فرزندان آدم در خصوص خلافت پیش آمد که برادری یک برادر دیگر را کشت و این ادامه داشت تا صدر اسلام که پس از رحلت حضرت محمد، بحث خلفای اهل سنت و اهل ولایت مطرح شد. همواره بین حق و باطل جدل بوده است همانند مبارزه عقل و نفس عماره است تا زمانی که عقل بر انسان حاکم باشند باعث رشد و تعالی است و چنانچه نفس شیطانی حاکم و غلبه بر عقل پیدا کند، آنگاه سقوط و انحطاط برای آدمی دارد.

لعن علی زمانی از خطابه ها حذف شد که یکی از علمای شیعه ازدواج بین دختر مسلمان و مرد مسیحی را بطور مصلحتی فتوا داد. این شایعه بین علمای اهل سنت مطرح شد و آنها گروهی از علما را نزد عالم شیعه آوردند که آیا چنین حکمی صادر گردید. در جواب عالم شیعه گفت مگر فاطمه دختر پیغمبر مسلمان نیست و حضرت علی شوهرش را شما اهل منبر لعن کرده و حضرت علی را تکفیر می کنید. پس از این استدلال بود که از تکفیر در خطابه ها منع گردید.

خدا مقلب القلوب است. چنانچه دل را به خدا دهیم آنگاه خدا دلها را به او می‌دهد. امام خمینی رهبر دلها بود اگرچه شاه امکانات زیادی داشت ولی مردم را نداشت. اما امام یک عرفان و عالم دینی بود و دل را به خدا داده بود  و خدا محبت او را بر دل مردم نهاد. خداوند محبت مردم را به دل مومنین قرار می دهد و یک چهره نورانی به آنها می دهد.

علمای اهل سنت (هر چهار فرقه) می گویند که امکان دارد که بین واجبات اذان و اقامه می توان حقایق را ذکر کرد. با توجه به اینکه شهادت به ولایت امیر مومنان جزء ایمان فرد است. لذا در شهادت به علی ولی الله حقیقت و قول حقی بیان شده است. در اذان اهل سنت نیز ذکرهایی آمده است که در اذان واجب اولیه زمان پیغمبر نبوده است. مومن باید اقرار به ولایت علی داشته باشد چنانچه کسی اقرار نکند مسلمان است ولی مومن نیست. و شهادت به علی، بدعت نمی باشد. وقتی در اذان شهادت بر محمد رسول الله می گویی به رسالت  پیغمبر از طرف خداست اقرار می کنی.  شیعه شهادت به حضرت علی را جزء اذان نمی داند (نه واجب نه مستحب) بلکه ادای قول حقی است. شیعیان برای ابراز حب علی انجام می دهند. و شهادت به حضرت فاطمه نیز به همان دلیل می باشد که گفته شود اشهد ان فاطمه عصمت الله، جهت تبرک و ادای حق بلامانع است.

قصص قرآن، الگوهای انسانی را ارائه میدهد نهاینکه داستانهایی را معرفی کند.

 لذا انسانها با خواندن داستان باید پیروی کنند، مانند داستان حضرت نوح که بیش از 900 سال زندگی کرد و بسیار به او اذیت کردند و در این مدت 72 نفر را توانست هدایت کند یا داستان حضرت یوسف، که مقاومت در برابر شهوات را معرفی میکند و داستان حضرت نوح، مقاومت در مقابل باطل را نشان میدهد.

پیامبر گرامی در طول زندگانی نه شعر گفتند و نه مطلبی را نوشتند تا اینکه برای مردم شبهه ای ایجاد نشود که از خودش مطالب وحی را می گوید. بلکه در مقام کن قرار دارد و قرآن از طرف خدا ابلاغ شده است. پیامبر گرامی تفاوتشان با خدای متعال در خالق و مخلوق بودن است و در سایر امور اختیارات یکسان دارد. در حقیقت در خدا ذوب شده اند. اینکه جبرئیل امین گفته می شود به پیامبر نازل شده است بدین صورت نمی باشد که ملکی بصورت انسان بر پیامبر نازل می شده و پیام آور بوده است بلکه با توجه به اختیارات خدایی داشتن، علم او علم خدا می گردد، لذا قرآن بوسیله او ابلاغ می گردد. بعضاً پیام حق بوسیله یاران پیامبر منعکس میشد، همانند هندی کلبی. 

مائده بهشتی نیز که برای پیامبر می آمده نیز به همین منوال است، بخاطر مقام عصمت. اینکه جهان هستی برای انسان کامل بهشت است لذا غذایی که می‌خورد مائده بهشتی است و اینکه ملکی آنرا بیاورد نیست بلکه امکان دارد آن ملک بصورت یکی از اصحاب غذایی را بیاورد که پاک می‌باشد. مثلاً خرمای بهشتی مشابه‌خرمای دنیوی است که مراتب نزول متمایز دارند و بر بدن‌انسان تأثیر‌می‌گذارد.

بطریق مشابه زمانی که تعلق روح از بدن مادی کم می شود گویند ملک عزرائیل قبض روح می کند و سیر ملک در نفس آدمی است. همانند سیر جبرئیل که مسئولیت اعلام پیام وحی از طریق نفس بوسیله عقل را بعهده دارد.

بطور کلی قرآن تجلی خداست و پیامبر نیز تجلی خداست. قرآن از طریق عقل در پیامبر تجلی می کند. نفس از طریق زبان تجلی  پیدا می کند و بوسیله حضرت علی مکتوب می گردد و قرآن مکتوب حاصل می شود. لذا گفته می شود پیامبر قرآن خداست. جبرئیل امین عامل انتقال قرآن از طریق عقل از حق تعالی است. لازم به ذکر است که حرکت زبان بوسیله نفس صدا و کلمات گوناگون را ایجاد می‌کند. بنابراین جبرئیل ملکی است که قرآن را بوسیله عقل به پیامبر نازل می کند. در حقیقت جهان هستی بوسیله عقل آشکار می گردد و اصطلاحاً گفته می شود که جبرئیل امین نازل شده است. البته در شب قدر، قرآن بطور یکجا در پیامبر تجلی پیدا کرده است و در زمانهای مختلف بطور جداگانه، قسمتهای آن تجلی نموده است. و می توان گفت که قرآن یعنی نفس پیامبر، که به اذن الهی تجلی در پیامبر شده است.

منظور از لقاء الله دیدن خدا با چشم نیست بلکه دیدن خدا با چشم دل می باشد.

انجام واجبات و ترک محرمات جزء شرایط اولیه تزکیه است. لیست واجبات و محرمات در کتاب آیه مشکینی بنام واجبات و محرمات آمده است.

دل دارای حواس گوناگونی مانند چشم دل، گوش دل و الی آخر دارد. اینکه گفته می شود با چشم دل چیزی را نگاه کن، منظور دیدن حقایق آن می باشد. در حالت لقاء الله دیدن و پی بردن به حقیقت حق تعالی است. بعبارت ساده تر خدا شناسی است که منجر به خودشناسی است. لذا مقام لقاء الله کسی پیدا می کند که خود را و در حقیقت نفس خود را کاملاً بشناسد.

همان طوریکه مادر با اعمال و رفتار و تغذیه خود، تمام اعضاء بدن تحت تأثیر قرار می گیرد. در حالتی که جنین در زهدان مادر قرار گیرد از مادر تغذیه می کند. لذا کلیه رفتار و تغذیه او در جنین اثر می گذارد. چنانچه روح مادر تزکیه گردد، متعاقباً به فرزند نیز اثر می گذارد. لذا مادر در دوران حاملگی نقش اصلی را در تربیت فرزند دارد و رحم مادر می تواند بهشتی برای فرزند گردد. لذا اینکه گفته میشود بهشت زیر پای مادران است، بخاطر نقش مادر است. البته نقش پدر در تهیه مال حلال و تشکیل جنین مؤثر است.

بهشت صورتی از رحمت خدا و جهنم صورتی از غصب حق تعالی می باشد. چنانچه کسی عمل خلاف انجام دهد و سپس دچار گرفتاری و زندان گردد آنگاه یا عمل خود جهنمی همانند زندان ایجاد کرده است. در صورتی که فرد با اعمال نیک، باعث افزایش رحمت الهی در زندگی شده و عالم طبیعت را بهشت و کشت زار آخرت نموده است.  به نظر می رسد که تجلی رحمت خدا همان بهشت و تجلی عضب خدا همان جهنم است. همان طوریکه تجلی کامل خدا در امام زمان و تجلی در مراتب دیگر در موجودات هستی می باشد.

  • ۹۴/۰۳/۱۹
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی