باسمه تعالی
برداشتهایی از اشعار مولانا
ابیات : ۱۷۸۷ تا ۱۷۸۹
خود نمایی
این من و ما بهر آن بر ساختی
تا تو با خود نرد خدمت باختی
تا من و توها همه یک جان شوند
عاقبت مستغرق جانان شوند
این همه هست و بیا ای امر کن
ای منزه از بیا و از سخن
مولانا می گوید، مطمئنم از اینکه خداوندمن و تو و ما ها را آفرید تا اینکه خود را ببیند.تو گل سرخ آفریدی، تا لطافت خود را ببینی.تو باران را ایجاد کردی، تا طراوت و حیات بخشی خود را تماشا کنی.در حقیقت اطراف خود آئینه های گوناگون قرار داده ای که به هر طرف نگاه می کنی خود و تجلی صفات خود را ببینی.
همانند خطاطی که چیزی را می نویسد و با نگاه کردن به آن لذت می برد و یا نقاشی که شکلی را می کشد و با دیدن هنر خود از آن لذت می برد.ما انسانها نیز نتیجه هنر نمایی خدای متعال هستیم.لذا خدا از اثر خود که می تواند نقش جانشینی او را در زمین داشته باشد لذت می ببرد.
مولانا می گوید، خداوند دوست داشت که خود را در آئینه های گوناگون ببیند.لذا صفات حق تعالی در مخلویات گوناگون تجلی پیدا کرد.مولانا می گوید، اگر این من و تو ها از بین برود ، آنگاه همه ما یک روح واحد می شویم و مشتاق دیدار روی حق تعالی می گردیم.در حقیقت، وقتی انسانها تو را می بینند که این منیت ها از بین برود و بر هوای نفس خویش غالب شوند.
مولانا می گوید، ای خدایی که دارای مقام کن هستی.همینکه اراده کنی که کاری انجام شود، آن عملی می شود.بیا و نظری هم به ما کن و از توانایی مقام کن،استفاده نما و نظری به ما هم داشته باش.همانطوریکه با گفتن یک کن مخلوقات گوناگون را ایجاد کردی، به این نفس هم دستور بده تا مطیع و فرمانبردار تو گردد و تسلیم اوامر حق تعالی گردد.
مکن تکیه بر عقل تنها، بشر
شود موجب کبر و اندوه و شر
اگرعقل تنها شود رهنما
نبینی تو حق را ورای نظر
دکتر علی رجالی
@alirejali