رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی
  • ۰
  • ۰

سلام

باسمه تعالی
برداشتهایی از اشعار حافظ
غزل ۹ - بیت دوم
سلام

ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی
خدمت ما برسان ، سرو و گل و ریحان را

صبا،باد صبحگاهی بهار را گویند که موجب شکوفایی گلها می گردد.منظور از چمن،گلزار و بوستان است.بازرسی به معنای باز دیدن و دوباره دیدن است.منظور از خدمت ما را برسان،این است که سلام ما را برسان.ریحان اشاره به تمام گلها بجز گل سرخ دارد.
حافظ،جوانان را به خاطر نشاط و شادابی آنها، به سرو و انواع گلها تشبیه می کند.او به باد صبا می گوید اگر به بوستان و گلزار رفتی،سلام مرا به آنها برسان.در حقیقت می خواهد بگوید شما جوانان را دوست دارم و مشتاق دیدارتان هستم.
از نظر عارفان،جوانان به کسانی گفته می شود که دوران بلوغ را طی کرده اند و به مرحله شکوفایی رسیده اند.ملاک جوانی در سن و سال نیست، بلکه عبور از مرحله ناپختگی به مرحله بالاتر است.لذا جوان به کسی گفته می شود که همواره به یاد حق باشد.زیرا تنها یاد حق است که به انسان آرامش و نشاط می دهد.حافظ در اشعاری دیگر می گوید اگرچه پیر شده ام،اما با یاد تو جوان می گردم.همچنین در جایی دیگر اشاره می کند که جوانی بدون کسب معرفت الهی مقدور نیست.ضر ب المثلی داریم که جوان کسی است که دارای دل جوان باشد.
حافظ می گوید امکان دسترسی به حضرت حق نیست.لذا از اولیای الهی می خواهد که شفیع گردند و سلام او را به خد ای متعال برساند. همچنین درصلوات بر محمد و آل محمد، از خدا می خواهیم که سلام ما را به محمد و آل محمد برساند.بعلاوه کسی بهتر از خدا لایق و واسطه برای درود نیست.

سلام بر اهل بیت وبر محمد
کند رزق ترا افزون وبی حد 
کند   یاد  نبی  و آل  او را
هر آنکس بر  نبی آنرا فرستد

دکتر علی رجالی
@alirejali

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

توصیه های تااو برای دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری :


۱- این مهم است که سخت و حرفه ای کار کنید، اما این نیز مهم است که از کار خود لذت ببرید.


۲ - رو به جلو فکر کنید تا راهی که پیش رو دارید را درک کنید، از خود سوالات احمقانه بپرسید تا راهی که پشت سر گذاشتید را درک کنید.


۳ - در سمینارها و کنفرانس ها شرکت کنید حتی اگر به طور مستقیم با شاخه ای که شما در آن کار می کنید مرتبط نباشد.


4 - با استاد راهنمایتان مشورت کنید اما خلاقیت خود را هم به کار بگیرید.


5 - پیش از موعد ذهنتان را درگیر یک مساله یا نظریه بزرگ نکنید.


6 - هر کاری که انجام دادید را بنویسید و نوشته هایتان را در دسترس دیگران قرار دهید (مثلا در arxiv ) . در این زمینه توصیه هایی دارم که چگونه مقاله بنویسیم و چه کار کنیم که مقاله مان پذیرش بگیرد.


توصیه های تااو برای پسا دکتری :


۱ - شاخه ی خودتان را یاد بگیرید و بازهم یاد بگیرید ولی از این که چیزهایی خارج از شاخه ی خودتان را یاد بگیرید، نترسید. 


۲ - با محدودیت های ابزاری که دارید آشنا بشوید و قدرت ابزارهایی که دیگر ریاضیدانان استفاده می کنند را نیز بشناسید و به ویژه پیوسته فراتر از آنچه اکنون هستید را هدف قرار دهید.


۳ - در تحقیقاتتان انعطاف پذیر و صبور باشید.


۴ - اگر فرصتی به شما داده شد مطمئنا سفر کنید و تحقیقاتتان را ارائه دهید ولی به مخاطبانتان توجه کنید چرا که سخنرانی ها با مقالات متفاوتند.


۵ - با کارهایتان شکاکانه برخورد کنید و از ریختن آنها به  سطل آشغال نترسید.



  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

شرح غزل نهم حافظ

۸باسمه تعالی
برداشتهایی از اشعار حافظ
غزل ۹ _ بیت اول
هفت منزل

رونق عهد شباب است، دگر بستان را
می‌رسد مژده گل، بلبل خوش الحان را

رونق به معنای روشنایی و رواج است.منظور از عهد،عصر و زمانه است.شباب، یعنی جوانی .منظور از دگر ،یعنی بار دیگر است.به گلستان و باغ، بستان گویند.منظور از گل،گل رز است.سایر گلها به اسم یاد می شوند.
بلبل پرنده خوش آوازه ای است که هر آواز را دوبار نمی خواند.آنرا هزار دستان نیز گویند ، زیرا بلبل هزاران نغمه را می خواند.به بلبل نام های دیگر همچون مرغ چمن ،عندلیب،مرغ سحرو نیز مرغ خوش الحان گویند.
بلبل در نظر عارفان کنایه از سالکی دارد که مدتها ریاضت کشیده و منتظر فضیلتی از طرف خدای متعال است.زیرا بلبل در زمستان ساکت است و منتظر بهار است تا گل را ببیند و آواز بخواند.همچنین گل در نظر عارفان کنایه به حضرت حق دارد.
جوانی فصل کسب خوشی است.در مقابل پیری زمان از دست دادن هاست.حافظ می گوید بوستان هم مانند انسان دوران جوانی و پیری دارد.بهار دوره جوانی و زمستان دوره پیری گلستان در یک سال است.
حافظ می گوید بار دیگر زمان رونق و رواج باغ فرا رسید تا بلیل خوش خوان به وصال خود،یعنی گل ،برسد.در حقیقت حافظ می خواهد بگوید که یک انسان عارف،در انتظار وصال حضرت حق است.همانند بلیل که تنها گل را می خواهد تا لب به آواز گشاید و هزاران نغمه را بخاطر روی گل بخواند.او بدون گل نمی خواند و سخنی نمی گوید وساکت است.
حافظ می خواهد بگوید همانطوریکه بلبل با پشت سر گذاشتن فصل برگ ریزان،به وصال خود که گل است رسید.توی انسان هم می توانی با گذر از هوای نفس،به محبوب و وصال خود برسی.

هفت منزل طى کنند، مردان دین
توبه و خود سازی و کسب یقین
بندگی  حق، اگر افزون  شود
در کفت یابی، تو افلاک و زمین

غزل ۹ - بیت دوم
سلام

ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی
خدمت ما برسان ، سرو و گل و ریحان را

صبا،باد صبحگاهی بهار را گویند که موجب شکوفایی گلها می گردد.منظور از چمن،گلزار و بوستان است.بازرسی به معنای باز دیدن و دوباره دیدن است.منظور از خدمت ما را برسان،این است که سلام ما را برسان.ریحان اشاره به تمام گلها بجز گل سرخ دارد.
حافظ،جوانان را به خاطر نشاط و شادابی آنها، به سرو و انواع گلها تشبیه می کند.او به باد صبا می گوید اگر به بوستان و گلزار رفتی،سلام مرا به آنها برسان.در حقیقت می خواهد بگوید شما جوانان را دوست دارم و مشتاق دیدارتان هستم.
از نظر عارفان،جوانان به کسانی گفته می شود که دوران بلوغ را طی کرده اند و به مرحله شکوفایی رسیده اند.ملاک جوانی در سن و سال نیست، بلکه عبور از مرحله ناپختگی به مرحله بالاتر است.لذا جوان به کسی گفته می شود که همواره به یاد حق باشد.زیرا تنها یاد حق است که به انسان آرامش و نشاط می دهد.حافظ در اشعاری دیگر می گوید اگرچه پیر شده ام،اما با یاد تو جوان می گردم.همچنین در جایی دیگر اشاره می کند که جوانی بدون کسب معرفت الهی مقدور نیست.ضر ب المثلی داریم که جوان کسی است که دارای دل جوان باشد.
حافظ می گوید امکان دسترسی به حضرت حق نیست.لذا از اولیای الهی می خواهد که شفیع گردند و سلام او را به خد ای متعال برساند. همچنین درصلوات بر محمد و آل محمد، از خدا می خواهیم که سلام ما را به محمد و آل محمد برساند.بعلاوه کسی بهتر از خدا لایق و واسطه برای درود نیست.

سلام بر اهل بیت وبر محمد
کند رزق ترا افزون وبی حد 
کند   یاد  نبی  و آل  او را
هر آنکس بر  نبی آنرا فرستد

غزل ۹ _ بیت سوم
اخلاق

گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش
خاکروب در میخانه کنم مژگان را

جلوه کردن به معنای تجلی و خود نشاندن است. پیشوایان روحانی دین زرتشت را مغ می گفتند.اینان شراب ناب تهیه و می فروختند.نوجوانانی خوش چهره در عبادتگاه هایشان شراب می دادند.به آنها مغبچه می گفتند.به بزرگ مغ ها،پیر مغان گفته می شد.عرفا منظورشان از پیر مغان،حضرت رسول اکرم است.همچنین به اولیای الهی مغبچه و اهل بیت را مغان می گفتند.منظور از خاکروب،همان جارو است.
سعدی در شعری می گوید اگر غلام حلقه به گوش تو از شما محبت نبیند و سرزنش شود ،او فرار می کند و دیگر فر مانبردار تو نیست.متقابلا اگر بیگانه ای از شما محبت و مهربانی ببیند ،او غلام و بنده تو می گردد.
حافظ می گوید که رفتار و اعمال وگفتار ساقیان عبادتگاه آنقدر جاذب است که من حافظ حاضرم چشمانم را روی زمین بگذارم و با مژگان چشمان آنجا را جارو کنم.حافظ می خواهد میزان تاثیر گذاری اخلاق پسندیده بزرگان در مردم را بیان کند بطوریکه می تواند منجر به نثار جان و دیده خود را برای آنها گردد.
سعدی در جایی دیگر به عسل فروش بی مشتری و سرکه فروش پر مشتری اشاره می کند.می گوید اخلاق عسل فروش همانند سرکه است اما اخلاق سرکه فروش همانند عسل است.لذا مردم رغبتی به خرید عسل ندارند اگر چه شیرین است.
حافظ می خواهد به کسانی که اهل دین هستند ولی رفتار زننده و توهین آمیز دارند، می گوید شما بدتر از کسانی هستند که اهل دین نیستند ولی رفتار پسندیده دارند.زیرا گروه اول باعث دین گریزی مردم می گردد.
جاذبه افراد در مراکز فساد بخاطر رفتار بد یا عدم جاذبه افراد به ظاهر متدین و متقابلا رفتار خوب بانیان فساد با افراد است.در حقیقت شما دینداران عبوس و ریا کار باعث رونق میخانه ها شده اید.
برداشت عرفانی نیز این بیت دارد.حافظ می گوید اگر اولیای الهی به من طعم و لذت معرفت الهی را بچشانند.من حاضرم خدمتگزار آنها باشم.

 معیار رفاقت، به محبت ، به وفاست
معیار لیاقت، ادب و عقل وصفا ست 
معیار سعادت، به سلامت به کمال
معیار شهامت، به جوانمردی ماست

غزل ۹ - بیت چهارم
خود آرایی

ای که بر مه کشی، از عنبر سارا چوگان
مضطرب حال مگردان ،من سرگردان را

ای که، به معنای ای کسی که می باشد.کش معنای مختلف دارد،از جمله کشیدن و یا به حرکت در آوردن است.در اینجا منظور به حرکت در آوردن است.عنبر ماده ای سیاه خوشبو است که در دل نوع خاصی از ماهی دریایی وجود دارد.همانند مشک که در دل آهو است و معطر است.سارا به معنای سره و خالص است.لذا منظور از عنبر سارا،بوی خوش عنبر خالص است.منظور از چوگان در اینجا، چوب بازی چوگان می باشد.مضطرب ،یعنی پریشان.لذا مضطرب حال،یعنی در حال اضطراب و پریشانی بودن است.
حافظ می گوید ای کسی که چوگان معطر، به عنبر خالص، زلف را بر روی چون قرص ماه با وزیدن باد می کشی.تو که قادری از خاک، صورت انسان را همچو قرص ماه به تصویر بکشی.تو می توانی اضطراب و پریشانی را از من دور کنی و به من سرگردان آرامش دهی.
برداشت دیگر این است ‌که ای کسانی که صورت خود را آرایش می کنید و با عنبر خالص که سیاه رنگ است ابروی خود را همانند چوب چوگان کشیده می کنید.با این کار من سرگردان را مضطرب می سازید.
خداوند در قرآن می فرمایند،من قدیر و توانا هستم و هر آنچه بخواهم انجام می دهم.البته خود انسانها هستند که زمینه اضطراب در خود را فراهم می کنند.لذا خدا می تواند نگرانی های انسان را بر طرف نماید.

 ایمان به خدا امید ما گشت
دین حافظ ما زهر خطا گشت
حرص و حسد وغرور فرجام
نابودی دین شد  و بلا گشت


غزل ۹ _ بیت پنجم
مسخره کردن

ترسم این قوم که بر دردکشان می‌خندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را

درد ، به ته نشین های شراب گفته می شود که ارزان تر از بالای شراب است.لذا منظور از درد کشان ، اقشار ضعیف میگسار است.منظور از خندیدن ،یعنی مسخره کردن می باشد.در سر کردن ، به معنای نابود کردن است.لذا منظور از در سر کردن ایمان، از بین بردن دین و ایمان است.
خداوند در قرآن زندگی را به بازی تشبیه کرده است.همانطوریکه نتیجه بازی تا لحظات آخر بازی مشخص نمی باشد.انسان ها نیز در هر لحظه در زندگی امکان لغزش دارند.لذا از خدای متعال افراد عاقبت به خیری می خواهند.
حافظ می گوید من می ترسم از کسانی که خود را پاک می دانند و عاقبت خود راخوب می دانند.به همین خاطر افراد آلوده را هیچ می پندارند.غافل از اینکه بسیار افراد دیندار و مومن بودند که موقع مرگ کافر از دنیا رفتند و بالعکس.هیچ بعید نیست که کسانی قوم بزه کار را مسخره می کنند ،در گذر زمان آلوده شوند و عاقبت به خیر از دنیا نروند.
روایت داریم کسانی که دنبال عیب جویی مردم هستند و آنها را آشکار می کنند ،روزی دچار آن می گردند.مسخره کردن افراد ،حتی گناهکاران،همانند آتشی می مانند که به هیزم زده می شود.ایمان افراد را از بین می برد.

بهشت فاسقان در این جهان است
بهشت زاهدان در لا مکان است
بهشت عاشقان اند ر دو عالم
جمال جان فزای دل ستان است

غزل ۹ _بیت ششم
کشتی نجات

یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

خاک در اینجا اشاره به انسان دارد.لذا منظور از خاکی،یعنی یک انسانی.آبی به معنای آب اندکی است.نخرد ،یعنی به حساب نیاورد.
شیخ عربی می گوید انسان واقعی و جوانمرد کسی است که کشتی نجات باشد.یعنی خود را به طوفان سهمگین دریا بیندازد تا دیگران در آرامش باشند و به ساحل نجات برسند.اینکه گفته می شود امام حسین کشتی نجات است.منظور این است که باشهادت خود دین خدا را از انحراف نجات داد و راه صحیح را به مردم نشان داد تا از گمراهی نجات یابند.علت اینکه به حضرت محمد و آل او درود فرستاده می شود ، بخاطر این است که همگی آنها برای اعتلای انسان و گسترش دین ،کشتی نجات بوده اند.
حافظ می گوید طوفان دریا در برابر چشمان حضرت نوح همانند قطره آبی بود و هیچ ترس و اضطرابی از اینکه کشتی او در دریای طوفانی قرار دارد نداشت.تو هم اگر همانند یاران نوح شوی،می توانی کشتی نجات گردی و سختی ها برای تو آسان می گردد.بعلاوه طوفان بلایا و مصیبتها در پیش تو ناچیز است.در اینصورت تو می توانی سوار کشتی نجات شوی و به سر منزل مقصود به سلامت برسی.

مست یارم، مست و خاطر خواه دوست 
مست معشوقی که عالم آن اوست 
مست چشمی  را که می خوابد نیم
مست معشوقی که جان دادن نکوست




باسمه تعالی
برداشتهایی از اشعار حافظ
غزل ۹ _ بیت هفتم
دنیا

برو از خانه گردون به در و نان مطلب
کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را

خانه گردون اشاره به دنیا دارد.روزی منزل مسکونی دست به دست می شود و روزی پست و مقام.در هر صورت منصب های دنیوی به کسی وفا ندارد.منظور از برو به در ، کنایه به دل نبستن و اعتماد نکردن به دنیا است.نان مطلب کنایه بر نداشتن سود است.منظور از سیه کاسه،اشاره به فرد خسیس دارد.
به قول امیر المومنین دنیا همانند سایه است.لذا در حال حرکت و گردون است.همچنین دنیا خسیس است.عمر و جوانی و منصب ها را از تو می گیرد و به تو چیزی نمی دهد.همچنین دنیا کشنده است.تا تو را به ززر خاک نفرستد تو را رها نمی کند.
حافظ می گوید از این دنیای گردون،خسیس و آدم کش فاصله بگیر و به آن دل نبند و هر گز انتظار سود و بهره از آن نداشته باش.

مکن تکیه بر عقل تنها،  بشر
شود موجب کبر و اندوه و شر
اگرعقل تنها شود رهنما
نبینی تو حق را ورای نظر
شود موجب خسر هر آدمی
اگر تکیه گاهش به اموال دهر
به مقصد رسد هر که دارد خدا
هدایت کند خلق را در سفر
مکن تکیه برمنصب و قدرتت
اگر می توانی ز آن کن حذر
نکرده وفا بر کسی تا کنون
بود سخت این امتحان بر بشر
شوی خوار گر تکیه بر آن کنی
که دنیا فریبنده و پر خطر
چو تقوا نباشد مرو سوی آن
در این فتنه تقوا بباشد سپر
اگر خدمت خلق و مردم کنی
جزایش بهشت است و بینی ثمر
اگر کار کردن برای خداست
خدا می دهد اجر و پاداش و زر
چو باشی به دنبال کسب مقام
ندارد بجز زحمت و درد سر
هر آنکس فریبد تو را با حیل
نشاید که نامید کارش هنر
علی گفت بر خصم خود این سخن
فریبندگی نیست بر ما ظفر
تو در کسب دنیا ، بکن خود تلاش
مکن تکیه بر این و آن و پدر


غزل ۹ - بیت هشتم
عمر

هر که را خوابگه آخر نه که مشتی خاک است
گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را

هر که را، به معنای همگان می باشد.منظور از خوابگه،خوابگاه می باشد.آخر به معنای پایان و سرانجام است.نه که به معنای مگر نه اینکه می باشد.منظور از افلاک،طبقات باز بالای ساختمان است.ایوان به افلاک کشیدن،کنایه به ساختمان مجلل و با شکوه است.
حافظ می گوید آدمی که از خاک است و مشخص نیست کی بایدزیر خاک برود.چه ضرورتی دارد که ایوان مجلل و با شکوه بسازد و برای جمع آوری مال و ثروت و مقام به هر کاری دست بزند.عاقبت انسان مرگ است و کسی در وقت مرگ نمی تواند چیزی با خود ببرد.همانند این می ماند که انسان برای شرکت در یک جلسه، مقادیر زیاد هزینه برای یک لباس فاخر برای یک شب کند.
حافظ می گوید مگر نه این است که جا و خواب ما در نهایت زیر مشتی خاک است.لذا چه ضرورتی دارد که ساختمان های مجلل برای این چند روز عمر بنا کنیم.

گوهر عمر شما سرمایه است
فرصتی از بهر ما آورده است
در جوانی با عبادت خو نما
طاعت حق بهرتان پیرایه است




غزل ۹ _ بیت نهم
زندان

ماه کنعانی من، مسند مصر، آن تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را

منظور از ماه،فرد زیبا رو است.کنعان محل تولد یوسف است.در اینجا منظور از ماه کنعانی،یوسف می باشد.مسند کنایه از تاج و تخت پادشاهی است.آن تو،یعنی تعلق به تو دارد.
انسان به خاطر تعلقات دنیوی،اسیر دنیا است.حافظ می گوید زمان حکومت و پادشاهی مصر برای یوسف آماده شده است.لذا وقت خداحافظی از زندان فرا رسیده است.وقت آن رسیده که دنیا اسیر تو باشد و تو حاکم بر دنیا گردی و نه دنیا حاکم بر تو گردد.
در حقیقت حافظ به خود می گوید، ای که می خواهی بر عالم هستی تسلط پیدا کنی و جایگاه و شان والایی نزد خدای متعال بدست آوری ،ابتدا باید از زندان هوای نفس خود خارج شوی.همانطوریکه تا زمانی که یوسف از زندان بیرون نیامد ، امکان ریاست بر مصر را پیدا نکرد.رهایی از زندان هم بدست خود توست.باید از درون زندان قفل آنرا بشکنی و خود را آزاد کنی.

این دل رها و مست است 
 در بند نفس و  پست است
یارب نما تو لطفی
چون او خدا پرست است

غزل ۹ - بیت دهم
تزویر

حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را

رندی کردن به معنای بی توجهی کردن است.منظور بی توجهی به آداب و رسومی است که به غلط شکل گرفته است.تزویر به معنای ریا کاری است.لذا منظور از دام تزویر،کارهایی است که مردم را گرفتار و دچار زحمت می سازد.
حافظ می خواهد بگوید اگر خوردن شراب بد است، تزویر و ریاکاری از آن بسیار بدتر است.اگر چه حافظ می خوارگی را معصیت می داند ولی استفاده از قرآن برای فریب و گمراهی و گرفتاری مردم را معصیت بالاتر می داند.
آدم شرابخوار،در ابتدا به خود و جان خود لطمه می زند.اما انسان ریاکار هم به خود و هم به دیگران لطمه می زند.کسانی که تظاهر به قرآن خوانی و دینداری می کنند اما در پس پرده نیات دنیوی دارند.مردم را از دین داری دور می کنند.لذا حافظ می گوید خوش باش ولی اهل ریا و کلک نباش.
در جنگ صفین با مکر عمر و عاص، بین حضرت علی و معاویه،با سر نیزه کردن قرآن،مردم را فریب دادند.پوسته قران را گر فتند و قرآن ناطق را رها کردند.

با ترک گناه، دل شود شاد
با ذکر و دعا، حق کنی یاد
اعمال نکو، می شود ثبت
با تهمت و افترا، دهی باد

دکتر علی رجالی
@alirejali

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

هفت منزل

۸باسمه تعالی
برداشتهایی از اشعار حافظ
غزل ۹ _ بیت اول
هفت منزل

رونق عهد شباب است، دگر بستان را
می‌رسد مژده گل، بلبل خوش الحان را

رونق به معنای روشنایی و رواج است.منظور از عهد،عصر و زمانه است.شباب، یعنی جوانی .منظور از دگر ،یعنی بار دیگر است.به گلستان و باغ، بستان گویند.منظور از گل،گل رز است.سایر گلها به اسم یاد می شوند.
بلبل پرنده خوش آوازه ای است که هر آواز را دوبار نمی خواند.آنرا هزار دستان نیز گویند ، زیرا بلبل هزاران نغمه را می خواند.به بلبل نام های دیگر همچون مرغ چمن ،عندلیب،مرغ سحرو نیز مرغ خوش الحان گویند.
بلبل در نظر عارفان کنایه از سالکی دارد که مدتها ریاضت کشیده و منتظر فضیلتی از طرف خدای متعال است.زیرا بلبل در زمستان ساکت است و منتظر بهار است تا گل را ببیند و آواز بخواند.همچنین گل در نظر عارفان کنایه به حضرت حق دارد.
جوانی فصل کسب خوشی است.در مقابل پیری زمان از دست دادن هاست.حافظ می گوید بوستان هم مانند انسان دوران جوانی و پیری دارد.بهار دوره جوانی و زمستان دوره پیری گلستان در یک سال است.
حافظ می گوید بار دیگر زمان رونق و رواج باغ فرا رسید تا بلیل خوش خوان به وصال خود،یعنی گل ،برسد.در حقیقت حافظ می خواهد بگوید که یک انسان عارف،در انتظار وصال حضرت حق است.همانند بلیل که تنها گل را می خواهد تا لب به آواز گشاید و هزاران نغمه را بخاطر روی گل بخواند.او بدون گل نمی خواند و سخنی نمی گوید وساکت است.
حافظ می خواهد بگوید همانطوریکه بلبل با پشت سر گذاشتن فصل برگ ریزان،به وصال خود که گل است رسید.توی انسان هم می توانی با گذر از هوای نفس،به محبوب و وصال خود برسی.

هفت منزل طى کنند، مردان دین
توبه و خود سازی و کسب یقین
بندگی  حق، اگر افزون  شود
در کفت یابی، تو افلاک و زمین

دکتر علی رجالی
@alirejali

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

شهرت طلبی

باسمه تعالی
برداشتهایی از اشعتار حافظ
غزل ۸ بیت سوم

شهرت طلبی

گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را

منظور از عاقلان در اینجا کنایه دارد به کسانی که خود را عاقل می دانند.دو نوع عقل داریم.یکی عقل مادی و حسابگر است و دیگری عقل معنوی که آخرت اندیش است. حافظ در ازنج اشاره اش به عقل مادی است.متعاقبا دو نوع عاقل داریم.عاقلی که تنها به دنیا می اندیشد و عاقلی که دنیا را نردبان آخرت می داند.
منظور از ننگ و نام،یعنی دنبال نام و نشان بودن و از ننگ پرهیز کردن است.همچنین دنبال خوش نامی بودن است.حافظ می گوید اگر چه نزد عاقلان حسابگر ، نداشتن شهرت و نام خود یک بد نامی است.اما ما این شهرت طلبی و خوش نامی را نمی خواهیم.آنها کسانی که دنبال مقام و شهرت نباشد ،عاقل نمی دانند.بگذارید این جماعت هر قضاوتی که می خواهند در مورد ما داشته باشند.ما این بدنامی را به آن خوش نامی ترجیح می دهیم.
در حقیقت حافظ می خواهد بگوید ملاک ما خوشنودی خداست.آنچه خدا بپسند خوش نامی است.

گفت مولایم علی، اوصاف مردان خدا
جملگی باشند، خورشید درخشان خدا
در سخن گفتن، خدا را یاد و آنها شاکرند 
در مصیبت صابر و دایم  به فرمان خدا

دکتر علی رجالی
@alirejali

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی
یک تجربه
قسمت چهل و یکم
در این قسمت برنامه های خود را در دوران بازنشستگی بیان می کنم.
۲۲۷.اگر چه قانونا یک استاد تمام دانشگاه امکان ادامه کار تا هفتاد سالگی را در دانشگاه دارد.اما این اواخر احساس کردم که امکان حضور تمام وقت ،هر روز، صبح و عصر
در دفتر کار مشکل شده است.لذا تصمیم گرفتم درخواست بازنشستگی کنم و بطور نیمه وقت بعد از ظهر ها به راهنمایی و آموزش دانشجویان تحصیلات تکمیلی بپردازم.
۲۲۸.می خواهم وقت بیشتری را در اختیار خانواده قرار دهم. بنا دارم با سفر، مانده عمر  خود را به تفریحات سالم اختصاص دهم .خداوند اخیرا دو دختر به ما هدیه کرده است و بچه ها نیاز دارند که بیشتر با آنها باشم. زمانی که از آنها دور می شوم ،دلتنگی می کنند.امید است با یاری خدا بتوانم با تربیت صحیح فرزندانی به جامعه تحویل دهم ،که مفید باشند.
۲۲۹.سعی می کنم حدود یک ساعت پیاده روی کنم.مسئولیت خرید خانه را بعهده دارم.معمولا عصرها باتفاق خانواده حدود دو ساعت بیرون از منزل می رویم.بنا دارم ان شا الله در طول سال سه سفر زیارتی و تفریحی داشته باشیم.
۲۳۰.معمولا برای نماز مغرب و عشا در مسجد محل شرکت می کنم.همچنین در زمان هایی که مراسم مذهبی برگزار می شود،شرکت می کنم.

دکتر علی رجالی
@alirejali

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

یک تجربه_قسمت چهلم

باسمه تعالی
یک تجربه
قسمت چهلم
در این قسمت نکاتی را در رابطه با سرودن رباعیات خود اشاره می کنم.
۲۲۸.قسمتی از وقت خود را برای تکمیل رباعیات خود و اصلاح آنها اختصاص دادم. الحمد لله عمده اصلاحات آنها انجام شد.بیش از هشتصد رباعی در زمینه های اجتماعی،فرهنگی،مذهبی،عرفانی و اهل بیت سرودم.علاقه مندان می توانند مجموعه رباعیات اینجانب را از تلگرام یا وبلاگ یا سایت اینجانب دانلود کنند.امید است توشه ای برای خود بهمراه ببرم.با توجه به وقت کم مردم و تنوع شبکه های مجازی مردم مایلند مطالب مفید را با کوتاهترین جملات بخوانند.رباعیات با توجه به ادغام هنر و فرهنگ واختصار می تواند مفید واقع شود.
۲۲۹.مدتها بود که می خواستم اشعار رباعی بسرایم ولی توفیق آن حاصل نمی شد.تا اینکه حدود سه سال است که اقدام به سرودن رباعی کرده ام.اگر چه بعضی از آنها دو بیتی هستند.ولی بخاطر گنجاندن یک مفهوم چاره ای نداشتم که از حالت رباعی به دو بیتی تن دهم.خدا توفیق داده که در دوران بازنشستگی روزنه بطور متوسط سه رباعی بسرایم. بعضا تا ده رباعی در روز سروده ام.۲۳۰.سعی دارم که مفاهیم در رباعیات تکراری نباشد.بعلاوه از کنایه و تشبیهات وهنر بیشتر استفاده کنم.تا خواننده علاقه مند به ادامه مطالعه شود.سعی شده مفاهیم دینی و اجتماعی مستند در قالب رباعی سروده شود.این کار باعث می شود که بعضا نتوانم 
احساسا ت خود را بیان کنم.اخیرا از واژه نامه برای پیدا کردن لغات هم وزن استفاده می کنم.بعلاوه با استفاده از جستجوگر اشعاری را که لغت مورد نظر در اشعار بکار رفته را می خوانم .این کمک می کند که با اشعار گوناگون آشنا گردم.
۲۳۱.دوستان پیشنهاد می کنند که رباعیات را چاپ کنم.فکر می کنم زود است. ضرورت دارد اهل قلم  و عزیزان که فرصت و علاقه به شعر دارند.در صورت امکان نظرات خود را به اینجانب انعکاس دهند،قطعا مورد توجه قرا می گیرد.جا دارد از آقای میثمی و پدر بزرگوارشان که مدتی است رباعیات اینجانب را اصلاح می کنند تشکر کنم.همچنین از آقای رنجبری که رباعیات مرا در اختیار چند شاعر در قم گذاشتند و با اصلاح و راهنمایی های کلی مرا با تکنیک های شعر بیشتر آشنا کردند،قدر دانی کنم.احساس می کنم اخیرا رباعیات با یاری خدای متعال و همکاری عزیزان زیباتر شده است.ضمنا از برادر خود محمد رجالی که رباعیات بنده را بالاخص در زمینه مفاهیم یاری می کنند تشکر کنم. 

دکتر علی رجالی
@alirejali

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی
یک تجربه
قسمت سی و نهم
در این قسمت داوری پایان نامه هایی که شرکت داشتم اشاره می کنم.متقابلا اساتید راهنمای آنها نیز هم در جلسه دفاعیه دانشجویان تحت راهنمایی اینجانب شرکت می کردند.
۲۲۲.در داوری دو دانشجوی دکتری، دکتر فروزانفر و دکتر امین پور در دانشگاه شهید چمران اهواز شرکت نمودم.
۲۲۳.در داوری چند دانشجوی دکتر نصر اصفهانی در دانشگاه صنعتی اصفهان شرکت داشتم.
۲۲۴.در داوری چند دانشجوی دکتری،مرحوم دکتر پور عبدالله و دکتر ابراهیمی ویشکی از دانشگاه فردوسی مشهد شرکت نمودم.
۲۲۵.در داوری چند دانشجوی دکتری،دکتر ریاضی استاد دانشگاه امیر کبیر تهران شرکت داشتم.
۲۲۶.در داوری و مشاورت چند دانشجوی دکتری،دکتر لشکری زاده از دانشگاه اصفهان شرکت و همکاری داشتم.

دکتر علی رجالی
@alirejali

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰


باسمه تعالی
یک تجربه
قسمت سی و هفتم
در این قسمت کنفرانس و سمینار های داخلی که شرکت و سخنرانی داشتم بیان می کنم.
۲۱۷.اولین کنفرانس بین المللی که به عنوان سخنران و عضو برگزار کننده فعالیت داشتم، در دانشگاه اصفهان بود.در کنفراس و سمینار تخصصی دیگری که از طرف انجمن ریاضی کشور که در دانشگاه اصفهان برگزار شد نیز فعالیت و سخنرانی داشتم.
۲۱۸.در کنفرانس بین المللی ریاضی که در دانشگاه فردسی مشهد بر گزار شد شرکت و سخنرانی اینجانب در خصوص تعمییم نمایش انواع قضایای ریز چاپ گردید.در ضمن در یک کارگاه تخصصی شرکت و سخنرانی داشتم.
۲۱۹.در دو کنفرانس بین المللی ریاضی در شیراز شرکت و سخنرانی نمودم.
۲۲۰.در کنفرانس های بین المللی ریاضی در دانشگاه های کرمان ، شاهرود و تبریز شرکت و سخنرانی داشتم.
۲۲۱.در کنفرانس و سمینارهای تخصصی در دانشگاه های گیلان و مازندران شرکت و سخنرانی نمودم.

دکتر علی رجالی
@alirejali

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی
یک تجربه
قسمت سی وهفتم
در این قسمت همکارانی که با آنها کارهای علمی مشترک داشتیم آمده است.
۲۱۷.با دکتر بیکر ،استاد راهنمای بنده، یک مقاله مشترک داشتیم.این کار در فاصله تحویل پایان نامه و تاریخ دفاع که حدود نه ماه بطول انجامید تهیه شد و در مجله لندن انگلستان چاپ شد.
۲۱۸.با پروفسور ویلیس،در دوره فرصت مطالعاتی، یک مقاله مشترک داشتیم.این کار پس از بازگشت به ایران تکمیل و حدود دو سال طول کشید تا کامل شد.آن در مجله ایلینویز امریکا به چاپ رسید.
۲۱۹.با دکترابراهیمی ویشکی، استاد تمام دانشگاه فردوسی،چندی مقاله مشترک داشتم.ایشان مشاور سه پایان نامه دکتری بودند.
۲۲۰.با دکتر نصر اصفهانی،استاد تمام دانشگاه صنعتی اصفهان، چندین مقاله مشترک داشتم.ایشان نیز در دو پایان نامه دکتری مشاور بودند.
۲۲۱.با دکتر فاطمه ابطحی،دانشیار گروه ریاصی دانشگاه اصفهان چندین مقاله مشترک داشتم.تعداد هشت پایان نامه را مشاور بوده اند.تعدادی مقاله نیز برای بررسی برای چاپ ارسال و یا درتدوین نهایی است.
۲۲۲. دکتر لشکری زاده،استاد تمام گروه ریاضی دانشگاه اصفهان، مشاورت شش پایان نامه را بعهده داشتند.
۲۲۳.با دکتر عبدالهی،استاد تمام گروه ریاضی دانشگاه اصفهان،چندین مقاله مشترک و مشاور دو پایان نامه را بعهده داشته اند.
۲۲۴.با دکتر امینی، از دانشگاه تربیت مدرس، و دکتر گرجی از، دانشگاه همدان ،نیر هر کدام در یک پایان نامه مشاورت داشتند.

دکتر علی رجالی
@alirejali


  • علی رجالی