رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

برداشتهایی از اشعار مولانا

مبارزه عقل و نفس

عقل و نفس برای ادامه حیات نیاز انسان می باشند.هر کدام به وظیفه خود عمل می کنند.اما همینکه عقل می خواهد نفس را مهار کند و به طرف خود بیاورد ، نفس مقاومت می کند.اگر چه ممکن است تا حدی همراهی کند ولی به محض غفلت انسان، نفس راه خود ادامه می دهد.
نفس انسان همانند اسب وحشی و عقل انسان همانند راکب آن می باشد که باید قبل از سوار شدن آنرا را رام و اهلی کرد ،در غیر اینصورت انسان را سخت به زمین پرتاب می کند و به مقصد الهی نمی رساندو هر لحظه صاحب را به سمتی می برد
عقل تجلی صفات ربوبیت در انسان است و نفس تجلی صفات حیوانی در انسان می باشد.همانند کسی می ماند که بر اسب ماده ای سوار شده که بچه کوچک دارد و تا زمانی که صاحب بیدار است و مهار اسب را دارد ،اسب رام است و او را به مقصد می برد.اما همینکه به خواب می رود و اسب رها می گردد ، اسب بر می گردد پیش فرزند خود.
فرق اصلی انسان و حیوان در عقل است.اگر نفس انسان غالب بر عقل انسان گردد، انسان از حیوان نیز پست تر می گردد.اگر انسان بتواند با تزکیه نفس، چیره بر نفس گردد.می توان او را انسان خطاب کرد.

نفس دون را روز شب سرکوب کن
سینه را خلوتگه محبوب کن
نفس را در بند و دل آزاد کن
دل مرا با نور حق مجذوب کن

دکتر علی رجالی
alirejali@                                           

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

تفسیر به رای

.باسمه تعالی

برداشتهایی از اشعار مولانا

تفسیر به رای

تفسیر به رأی به این معنا است که انسان آرا و نظریاتی را به عنوان پیش فرض های تردید ناپذیر مورد قبول قرار داده، سپس به قرآن کریم مراجعه نماید تا بر اساس مفهوم آیات الهی بر نظریات خود مهر تأیید بزند.
ولی تفکر عبارت است از سیر درونی یا حرکت از مقدمات به نتیجه و از معلوم به مجهول، و اساس آن علم است. به بیان دیگر؛ تفکر نیرویی است که کارش استنباط و استنتاج براساس معلومات موجود است که به شناخت انسان منجر می شود.
همچنین استنباط شخصی، یا تفسیر قرآن دانش خاصی است که دارای معیارها و فرمول های خاص خود است و کسی می تواند آیات قرآن را تفسیر کند و از آن استنباط داشته باشد که به آن آگاهی داشته باشد. برای تفسیر قرآن معیارها و قواعدی وجود دارد که بدون آنها نمی توان از قرآن برداشت شخصی نمود .
تفسیر به رای مقبوح ولی تفکر در آیات قرآن
ستوده شده است.همچنین استباط با رعایت ضوابط و قواعد تفسیر بلامانع است.
تفسیر به رای یعنی پوشاندن و توجیه نظرات خود و هوای نفس با تمسک به آیات قرآن ناپسندیده است.
لازم به ذکر است که برداشتهای اینجانب نقطه نظرات استاد رنجبر،مفسر قرآن و استاد حوزه، می باشد که بنده آنها را خلاصه برداری و تنظیم می کنم.از خدای بزرگ می خواهم که مرا در برداشتهای صحیح یاری نماید.از کلیه خوانندگان عاجزانه می خواهم چنانچه سهوا برداشتهای نا صحیح در انعکاس مطالب داشتم مرا یادآوری کنند.
هدف اینجانب از نشر اینگونه مطالب، آشنایی خود و علاقه مندان به معارف اسلامی با توجه به آیات قرآن و نقطه نظرات اهل بیت می باشد.بطور یکه در فضای مجزای قابل استفاده باشد.شاید با ارتقای آگاهی خود و خوانندگان،در ابتدا تغذیه روحی برای خود و توشه ای برای آخرت گردد ، ان شا الله.

خرد افزون شود با جنب و جوشش
پژوهش موجب رشد است و بینش
تعالی بشر در فکر و تحقیق
شود حاصل ترا با کار و کوشش

دکتر علی رجالی

@alirejali

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

تفسیر به رای قرآن


تفسیر به رأی به این معنا است که انسان آرا و نظریاتی را به عنوان پیش فرض های تردید ناپذیر مورد قبول قرار داده، سپس به قرآن کریم مراجعه نماید تا بر اساس مفهوم آیات الاهی بر نظریات خود مهر تأیید بزند.

2. تفکر عبارت است از: سیر درونی یا حرکت از مقدمات به نتیجه و از معلوم به مجهول، و اساس آن علم است. به بیان دیگر؛ تفکر نیرویی است که کارش استنباط و استنتاج براساس معلومات موجود است که به شناخت انسان منجر می شود.

3. استنباط شخصی، یا تفسیر قرآن دانش خاصی است که دارای معیارها و فرمول های خاص خود است و کسی می تواند آیات قرآن را تفسیر کند و از آن استنباط داشته باشد که به آن آگاهی داشته باشد. برای تفسیر قرآن معیارها و قواعدی وجود دارد که بدون آنها نمی توان از قرآن برداشت شخصی نمود که در پاسخ تفصیلی بیان خواهد شد.

پاسخ تفصیلی

این پرسش، پرسش از سه موضوع مستقل است و پاسخ به آنها مجال و فرصتی فراتر از این را می طلبد، اما در این فرصت اندک به صورت مختصر به بیان آنها می پردازیم. بدیهی است با تعریفی که از این سه موضوع، یعنی تفسیر به رأی، تفکر و تفسیر ارائه خواهد شد، فرق میان آنها نیز روشن می شود.

1. تفسیر به رأی:

تفسیر به رأی به این معنا است که انسان آرا و نظریاتی را به عنوان پیش فرض های تردیدناپذیر مورد قبول قرار داده، سپس به قرآن کریم مراجعه نماید تا براساس مفهوم آیات الاهی بر نظریات خود مهر تأیید بزند. به بیان دیگر؛ انسان قبل از مراجعه به قرآن به عنوان منبع و کلام الاهی فرضیه ها و برداشت هایی را در موضوعات مختلف تصور می کند و به نتایج مورد نظرش می رسد، آن گاه برای این که نظریات خود را مستند به قرآن و کلام وحی کند به سراغ قرآن می رود و از ظاهر آیات برای دیدگاهای خود استفاده کرده و این نظر را به وحی و قرآن نسبت می دهد، که چنین چیزی در اصطلاح علوم قرآنی تفسیر به رأی نامیده می شود.

خطرات تفسیر به رأی:

یکی از کلیدهای فهم صحیح قرآن و درک درست مقاصد آن، پرهیز از پیش‌داوری است که حاصلی جز تفسیر به رأی نخواهد داشت. در واقع پیش داوری در مورد آیات‌ قرآن، انسان را تا سر حد سقوط به دره هولناک تفسیر به رأی پیش می‌برد. تفسیر به رأی یکی از خطرناک ترین برنامه ها در مورد قرآن مجید است که در روایات از آن منع شده است، و این خطری است که از همان آغاز مسلمانان را تهدید می نمود. معصومان (ع) بارها خطر این مسئله را یادآوری کرده‌اند. پیامبر اکرم (ص) درباره آن فرمود آنچه را پس از خود بیش از هر چیز نسبت به آن بر امت خود بیمناکم،تفسیر به رأی است. [1]

رسول اکرم (ص) همچنین می‌فرمایند: "مَنْ فَسَّرَ القرآن بِرَأیه فَلْیتَبوَّأ مقعَده مِنَ النار"؛ [2] کسی که قرآن را به رأی و نظر خود تفسیر کند، گناهش آتش دوزخ است.

بنابراین تفسیر به رأی، یعنی تفسیر قرآن بر خلاف موازین علم لغت، ادبیات عرب و فهم اهل زبان و تطبیق دادن آن بر پندارها و خیالات باطل و تمایلات شخصی و گروهی.

تفسیر به رای شاخه های متعددی دارد، که از جمله برخورد گزینشی با آیات قرآن است؛ به این معنا که انسان در بحثی؛ نظیر شفاعت، توحید، امامت و... تنها به سراغ آیاتی برود که در مسیر پیش داوری های او است و آیات دیگری را که با افکار او هماهنگ نیست، و می تواند مفسر آیات اولیه باشد را نادیده بگیرد، و یا بی اعتنا از کنار آنها به سادگی بگذرد.

نتیجه: همان گونه که جمود بر الفاظ قرآن مجید و عدم توجه به قراین عقلی و نقلی معتبر، نوعی انحراف است، تفسیر به رأی نیز انحراف دیگری است و هر دو باعث دور افتادن از تعلیمات والای قرآن و ارزش های آن است.

2. تفکر :

همان گونه که می دانیم؛ یکی از اصول تعلیماتقرآن کریم دعوت به تفکر و تدبر است. انسان متفکر از راه مشخصی مجهول خود را معلوممی‌کند؛ یعنی در گام نخست، مطلوب خود را بررسی می‌کند و می‌بیند برای او مجهول است،سپس سراغ مقدماتش می‌رود و آنها را از نظر ماده و صورت تنظیم می‌کند و از راه مقدماتتنظیم شده به مقصد می‌رسد. پس تفکر عبارت است از: سیر درونی یا حرکت از مقدمات به نتیجه و از معلوم برای به دست آوردن و شناخت مجهول، و اساس آن علم است. به بیان دیگر؛ تفکر نیرویی است که کارش استنباط و استنتاج براساس معلومات موجود است که به شناخت انسان منجر می شود.

قرآن کریم به شکل های مختلف جایگاه بلند متفکران و دانشمندان را تذکر داده است: بگو: "آیا کسانى که مى‏دانند با کسانى که نمى‏دانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر مى‏شوند"! [3]"همان کسانى که سخنان را مى‏شنوند و از نیکوترین آنها پیروى مى‏کنند آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند". [4]

قرآن انسان ها را از پیروی چیزی که دانشی نسبت به آن ندارند منع نموده است: "وَ لا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ"؛ [5] از چیزی که دانشی درباره آن نداری پیروی مکن.

قرآن کریم حتی موضوعات تفکر را مبهم نگذاشته، بلکه انسان ها را از دو راه به تفکر و اندیشیدن فرا می‌خواند. قرآن گاه با ذکر تفکر وتعقل انسان را به اندیشه و تفکر دعوت می کند؛ مانند این آیه: "إنّ فی خَلقِ السَّمواتِ وَ الارضِ وَ اختِلافِ اللَّیلِِ و النَّهارِ و الفُلکِ الَّتی تَجری فِی البَحرِ لَایاتٍ لقومٍ یَعقِلون"؛ [6] در همه اینها آیات و نشانه‌هایی از حکمت وجود دارد، البته برای کسانی که تعقل کنند. و گاه بدون ذکر تعقل و تفکر، یعنی گاهی در یک آیه از عنوان تفکر و تعقلسخنی به میان نمی‌آید، ولی در آن برهان عقلی و فکری مطرح می‌شود که خود استدلال، نوعی تشویق به تفکر است. بنابراین لازم نیست از عبارت "اِنَّ فی ذلِکَ لَایاتٍ لِقَومٍ یَتفَکَّرون"،استفاده نماید. مانند: اگر در آسمان و زمین، جز «اللَّه» خدایان دیگرى بود، فاسد مى‏شدند (و نظام جهان به هم مى‏خورد)! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصیفى که آنها مى‏کنند. [7]

در روایات هم این گونه است؛ یعنی مانند قرآن انسان ها فراوان دعوت به تفکر شده اند؛ مانند: "تفکر ساعة خیر من عبادة سنة"؛ [8] یک ساعت فکر کردن بالاتر از یک سال عبادت است.

تأکیدی که قرآن به پرورش نیروی عقل کرده است، نیز نشان می‌دهد که از نظر قرآن یک انسان رشد یافته کسی است که اهل فکر و تشخیصباشد. از نگاه قرآن اگر کسی فکر و اندیشه خود را به طرز صحیحی بکار گیرد و هدف او تنها درک حقیقت باشد، می‌تواند رستگاری را از گمراهیتشخیص دهد [9] و بر این اساس مشاهده می کنیم که پذیرش اصول دین، نتیجه تفکر صحیح است: "لا اِکراهَ فی الدّینِ قَد تَبیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیِّ [10] در دین هیچ اجباری نیست، هدایت ازگمراهی مشخص شده است. از این آیه بر می‌آید که عامل اصلی انحراف و گمراهی انسان ها به کار نگرفتن صحیح فکر و اندیشه است.

3. تفسیر:

استنباط شخصی، یا تفسیر قرآن، دانش خاصی است که دارای معیارها و فرمول های خاص خود است و کسی می تواند آیات قرآن را تفسیر کند و از آن استنباط داشته باشد که به آن آگاهی داشته باشد. در دنیای امروز به ویژه این مسئله قابل درک و پذیرش است؛ چراکه جهان امروز بیان هر غیر متخصص در یک رشته علمی را نمی‌پذیرد، و حتی در بعضی موارد جرم محسوب می‌شود؛ مانند این که شخصی که پزشک نیست اگر اقدام به معالجه و یا عمل جراحی نماید مجرم است، اگر چه اتفاقاً عمل او منجر به بهبودی بیمار شود.

برای تفسیر قرآن معیارها و قواعدی وجود دارد که بدون آنها نمی توان از قرآن برداشت شخصی نمود. در این جا برخی از مهم ترین آنها را به صورت فهرست بیان می کنیم.

معیارهای تفسیر درست عبارت اند از :

1. برداشت درست و صحیح آن است که مفسر دارای شرایط، آن تفسیر را بیان کند؛ یعنی فردمتخصص در علم تفسیر می‌تواند نظر دهد که مراد هر آیه از قرآن چیست.

2. پیروی از روش صحیح در تفسیر قرآن ؛   یک مفسر باید با استفاده و بهره گیری از علوم و ابزارهایی که انسان را به برداشت درست از مفاهیم قرآن رهنمون می کند به تفسیر قرآن بپردازد؛ چون روش های تفسیری گاهی ناقص و گاهی کامل است و بعضی روش ها صحیح و موجب کشف مراد آیه است و بعضی روش ها نادرست و حتی موجب انحراف در تفسیر قرآن است؛ مانند تفسیر به رأی. پس یک تفسیر وقتی معتبر است که از کانال صحیح گذشته و با روش صحیح استخراج شده باشد و به دست ما برسد .

3. رعایت عناصر مطلوب در تفسیر؛ تفسیر مطلوب‌ باید دارای این عناصر باشد :

الف. کشف و پرده‌برداری از ابهام یک لفظ یا آیه

ب. تبیین و توضیح مقاصد کلام و گوینده آن

ج. همان گونه که می دانیم، تفسیر بیان است، پس قرائت قرآن، یا علم تجوید و صحیح خوانی قرآن و ترجمه کلمه به کلمه قرآن (تحت‌اللفظی) و حتی تدبر و تفکر در آیات قرآن کریم (فهم قرآن)، تفسیر محسوب نمی‌شود؛ زیرا هیچ‌کدام بیان نیستند .

4. تفسیر قرآن نباید منافات با سنت قطعی (خبرمتواتر یا خبر واحد همراه با قرینه) داشته باشد؛ زیرا پیامبر و ائمه (ع) مبین قرآن هستند .

در مورد این شرط صاحب قاموس القرآن بعد از آن که تفسیر را به معنای ایضاح و تبیین معنا کرده، می گوید: تفسیر قرآن نیز از این معنا است که مراد خدا را بیان و روشن می‌کند، و آن اگر مبتنی بر قرآن و سنت قطعی باشد؛ یعنی قرآن را با قرآن و حدیث مقطوع تفسیر کند درست و صحیح است. [11]

5. تفسیر قرآن بدون پیش‌داوری وپیش‌فرض‌های غیرضروری؛ در تفسیر هر کلامی احتیاج به پیش‌فرض‌های ضروری است که غالباً کسی به آنها توجهی ندارد، مثل این‌که صاحب این سخن فرد عاقل بوده و از گفته خود هدفی داشته است و ظهور آن حجت است، مگر آن کهقرینه‌ای بر خلاف آن آورده شود. اما بعضیپیش‌فرض‌ها هستند که ممکن است در معنا اثر بگذارد، در حالی که گوینده سخن با توجه بهاصالة ‌الظهور (فهم عرفی از الفاظ و ترکیب‌های زبان رایج) سخن گوید، ولی ممکن است مفسر آن را بدون هیچ‌گونه قرینه‌ای به یک معنا که موافق پیش‌فرض های خاص او است تفسیر کند .
لذا در شرایط مفسر می گویند [12] که مفسر باید افکار و عقاید شخصی و تمایلات خود را بر معنای کلام تحمیل نکند؛ زیرا همان گونه که در بخش اول پاسخ بیان شد، این تفسیر به رأی است که شرعاً حرام است و در نظر عقلا هم مذموم است، بنابراین تفسیری معتبر است که با ظهور و نصوص کلام گوینده هماهنگ باشد، مگر آن که به وسیله یک قرینه قطعی یا روایت قطعی، معنای خلاف ظاهری را به گوینده نسبت دهند. و اگر یک مفسر اعتقادات مذهبی خاص خود و یا نظریه‌ای علمی که مورد پسند او است را بر آیه‌ای تحمیل کند، و سعی در تطبیق آنها (بدون شاهد و موافقت ظاهر لفظ بماید) این تفسیر معتبر نخواهد بود.

6. تفسیر یک آیه نباید مخالف با آیات دیگر قرآن باشد؛ منظور از مخالف در این جا، مخالف به معنای متناقض و متضاد است، نه مخالف به معنای ناهماهنگ که با اصل مطلب قابل جمع عرفی است، به عنوان مثال یک معنای خاص با یک معنای عام با هم مخالف هستند، ‌لکن قابل جمع عرفی هستند؛ به این صورت که عام را با خاص تخصیص بزنیم . مانند همه انسان ها باید روزه بگیرند، مریض‌ها نباید روزه بگیرند .

جمع این دو جمله ناسازگار و مخالف به این است که بگوییم: همه انسان های غیر مریض باید روزهبگیرند .

7. تفسیر قرآن نباید مخالف حکم قطعی عقل باشد؛ چون پیامبران حجت ظاهری و عقل حجت باطنی است، پس اگر عقل انسان یک حکم قطعی داد که تمام عقلا‌ ‌آن را بپذیرند شرع هم آن را می‌پذیرد و از همین رو است که می‌گویند: "کلما حکم به العقل حکم به الشرع"؛ هر چه را عقل به آن حکم کند دین هم آن حکم را می‌کند. البته عکس این قاعده هم صحیح است؛ چون هر چه را شارع مقدس حکم می‌کند، عقل هم حکم می‌کند (البته در مورد این قاعده معانی دیگری هم شده است) لکن گاهی عقل انسان نمی‌تواند آن مطلب را درک کند؛ چون عقل انسان در حال رشد و تحول است و ممکن است با پیشرفت علوم بشری آن را دریابد، و لذا بسیاری از دستورات بهداشتی اسلام و قرآن با گذشت زمان مورد قبول همه دانشمندان علم پزشکی قرار گرفت، با این که در محیط جاهلیت عرب که این احکام در آن عصر نازل شد عقل انسان آن روزگار از درک آنها عاجز بود .

پس تفسیر قرآن نمی‌تواند نتیجه‌ای بدهد که مخالف حکم قطعی عقل باشد؛ چون خداوند حکیم و عاقل است و شخص عاقل حکم خلاف عقل نمی‌دهد .

8. تفسیر قرآن باید براساس منابع صحیح تفسیر باشد؛ یعنی تفسیری معتبر است که براساس دلیل عقلی یا نقلی معتبر و یا آیات محکم خود قرآن بیان شود، والا اگر تفسیر بر اساس نظر شخصی و بدون مراجعه به منابع معتبر باشد، همان تفسیر به رأی است که بیانش گذشت.

نمایه مرتبط:

1. فرق بین تفسیر به رأی و تفسیر روشنفکرانه، 6695 (سایت: 6985) .

2. شرایط فهم آیات قرآن ، پاسخ شماره 193(سایت: 2511) .



[1] "وَ فِی الْخِصَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُفَضَّلٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَعَنَ اللَّهُ الْمُجَادِلِینَ فِی دِینِ اللَّهِ عَلَى لِسَانِ سَبْعِینَ نَبِیّاً وَ مَنْ جَادَلَ فِی آیَاتِ اللَّهِ کَفَرَ قَالَ اللَّهُ ما یُجادِلُ فِی آیاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا وَ مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْیِهِ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ مَنْ أَفْتَى النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ لَعَنَتْهُ مَلَائِکَةُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ کُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَ کُلُّ ضَلَالَةٍ سَبِیلُهَا إِلَى النَّارِ الْحَدِیثَ". حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 27، ص 190، موسسه آل البیت، قم، 1409ق.

[2] ابن ابی جمهور احسائی، کمال الدین، ج 1، ص 256، سید الشهداء، قم، 1405ق.

[3] زمر، 9.

[4] زمر، 18.

[5] اسراء، 36.

[6]   بقره،164.

[7] انبیاء، 22.

[8] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 18، ص 327، موسسه الوفاء، بیروت، 1410ق.

[9] عنکبوت، 69" وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا ".

[10] بقره، 256.

[11] قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 5، ص 175،دار الکتب الاسلامیة تهران، چاپ سیزدهم، 1378 .

[12] عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روشهای تفسیری، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1366 .مراجعه شود.


منبع اسلام کویست

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

برداشتهایی از قرآن

نقش خدا در زندگی


اعتقاد به خدا موجب آرامش انسان می گردد.کسی که ایمان به خدا ندارد، احساس امنیت نمی کند.همواره دلهره دارد و در دل او ترس وجود دارد.
کسی که به خدا معتقد است، دارای چهار چوب اعتقادی است.لذا در زندگی در تصمیم گیری ها خدا را حاضر و ناظر بر احوال و اعمال خود می داند.
به فرد با ایمان و با اعتقاد، مردم اعتماد دارند.لذا ترجیح می دهند گرد او جمع شوند و در تجارت و کارهای روزمره او را قبول دارند.در نتیجه موجب رونق کسب و اعتبار فرد می شود.
فرد معتقد به خدا، تنها خدا را عامل موثر در زندگی خود می داند.اگر دیگران هم نقشی داشته باشند، بخاطر خواست خداست که آنرا تایید می کند.
برای مثال، اگر چه پزشک و دارو و پول وسیله ای برای بهبود بیمار هستند.اما تا زمانی که خدا اثر شفا بخشی را در دارو قرار ندهد و یا تشخیص بیماری را به ذهن پزشک خطور ندهدد،امکان بهبود بیمار نیست.

کی کند بی آبرو یک زندگی
عزت انسان به تقوا ، بندگی
علم و ایمان، عامل رشد بشر
مانع پستی و هر آلودگی

دکتر علی رجالی

alirejali@

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

ولی ما

دانی که خدا ولی ما در دو سرا    

دانی که بود امید ما در همه جا

حق حاضر  و ناظر بود و ما قاصر

او حافظ ما ز لغزش و سعی و خطا

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

جبر چیست

باسمه تعالی

برداشتهایی از اشعار مولانا

جبر و اختیار

خداوند به انسان امکانات و اختیارات کافی داده است تا با بکار بردن آنها بتواند سعی و کوشش کند و نیازهای مادی و معنوی خود را تامین کند.متاسفانه عده ای با تنبلی و اینکه تقدیر چنین است ، از توانایی های خود غافل هستند و دچار جبر زدگی شده اند.
خداوند تا آنجایی که بشر بتواند امور خود را با بکار بردن عقل و امکانات تا مین کند دخالت نمی کند.خداوند بالاجبار آنجایی که بشر عاجز و قادر به کاری نیست ، دخالت می کند.همانند رشد نوزاد در رحم مادر که انسان دیگر حتی مادر امکان دسترسی به او را ندارد.
جبر از نظر لغوی بستن دو چیز است.همانند گچ گرفتن استخوان های پا که دچار شکستگی شود.کسی که پای سالم دارد و حرکت نکند و آنرا گچ بگیر همانند کسی است که به جبر تنها اعتقاد دارد.لذا بکار بردن جبر در این حالت اشتباه است.

زمانی که خالق بشر آفرید
کمال هنر را به او درتنید
تبارک به خود گفت،صد آفرین
خداوند ،روحی به انسان دمید

دکتر علی رجالی

                                           

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

صاحبان عقل

باسمه تعالی

برداشتهایی از زیارت جامعه

صاحبان عقل

عقل برای انسان برای واقعیت هاست و نه مو قعیت ها. متاسفانه انسان های معمولی از عقل خود در جهت اهداف دنیوی استفاده
می کنند.چهارده معصوم دارای عقل کل می باشند. از عقل خود استفاده بهینه و درست می کنند.لذا آنان را صاحبان عقل گویند.
عقل حقیقتی است که واقعیت ها را برای انسان آسان و آشکار می کند.عقل با توجه به میزان بهره بری درست آن دارای مراتبی است.
با گذشت زمان عقل مراتب تکامل و قدرت تمیزبین خوب و بد را پیدامی کند.
عقل انسان پیمبر درونی است و محدود می باشد.عقل و نفس همواره در حال مبارزه هستند.عقل حسابگر است.در مقابل عقل جهل است.

اگر داری توعقل و علم و دانش
اگر داری تو صبر و حلم و بینش
چرا بی تاب و نا آرام و حیران
توکل کن،تو اندر کار و کوشش

دکتر علی رجالی

alirejali@                                           

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

برداشتهایی از زیارت جامعه

نقش تقوا در دنیا و آخرت

اگر به مغز بادام نگاه کنیم ،می بینیم که پوسته چوبی ضخیمی آنرا احاطه کرده است. آن باعث حفظ بادام می گردد.بعلاوه وقتی در زمین قرار می گیرد، باعث تغذیه بادام جهت رشد و نمو است.
نقش تقوا همانند پوسته بادام است که انسان را در دو دنیا حفظ می کند.برای مثال اگر به کسی خوبی کنید، قبل از اینکه برای دیگران مفید باشد.روح و روان ما را از آلودگی ها صیقل می دهد.بعلاوه اعمال نیک است که بهشت انسان را می سازد.لذا در دو عالم برای انسان کارساز است.
رعایت تقوا از دید قرآن باعث ورود به بهشت ها می گردد و ما را از جهنم های دنیوی و اخروی دور می کند.در دنیا ما را از جهنم مشکلات روحی و سختی ها و دو دلی ها دور می کند.چهارده معصوم تابلوهای مسیر الهی هستند که ما را به تقوا می برند.

عبادت بهترین راه وصال است
بریدن از خود و طی کمال است
شروع گفتگو با حق تعالی است
سخن با دلربا و ذوالجلال است

دکتر علی رجالی

alirejali@                                            

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

چشم و چراغ

باسمه تعالی

برداشتهایی از زیارت جامعه

چشم و چراغ

نور زمانی مورد استفاده می گردد که انسان دارای چشم سالم باشد و چشم خود را به نور نبسته باشد. کسی که خواب است یا خود را به خوابی می زند ، نمی تواند از نور بهره ببرد.
پیامبران و معصومین نور های الهی هستند.کسانی می توانند از نور خداوندی بهره مند شود که تصمیم و اراده داشته باشد که از انوار الهی بهره مند شوند و به طرف آنها جهت کسب معارف اسلامی حرکت کنند.
چهارده معصوم اگر چه به ظاهر متفاوت هستند ولی به باطن همه واحد هستند.در حقیقت نور واحد هستند.همانطوریکه لامپ های گوناگون همگی وظیفه روشنایی دارند.معصومین نیز رسالتشان روشنگری و هدایت مردم و ابلاغ پیامهای الهی می باشد.

  خدای عظیم و جهان  آفرین
هدایت نما، خلق را در حزین
نما عفو اندر دو عالم بشر
خداوند  عالم، خدای برین

دکتر علی رجالی

alirejsli@                                              

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

برداشتهایی از زیارت جامعه

آشنایی با اهل بیت

با عنایت به اینکه چهارده معصوم چراغ و راهنما برای سفر الی الله هستند.لذا برای بکار گیری سیره و منش آنها،ابتدا باید از آنها شناخت پیدا کرد.شناخت از آنها نیاز به صرف وقت و مطالعه و شرکت در جلسات مذهبی و تدبیر و تفکر دارد.هر قدر وقت بیشتری گذاشته شود قطعا بهره بیشتری از آنان در خصوص معارف الهی و منش آنها نصیب انسان می گردد.
امام چراغ انسانها در تاریکی هاست که باعث می گردد که انسان بتواندطی سفر کند.بدون نور ،حتی شخص بینا ، امکان مسافرت ندارد.اگر نور امام در دلها باشد ،حتی از نور خورشید تابنده تر است.خداوند خود وپیمبر و امامان را در قرآن نور خطاب می کند.

فاطمه خود برترین بین زنان
تهفه پروردگار است در جهان
فاطمه دردانه ای همرنگ نور
چلچراغ مجلس و نو ر جنان


دکتر علی رجالی

alirejali@                                           

  • علی رجالی