رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

داستان اصحاب الجنة (حکایت ۳۴)

برگرفته از قرآن کریم – سوره قلم، آیات ۱۷ تا ۳۳

متن نثر با تحلیل:

به نام خدای جلال و شکوه، که عطای خود را به دل و جان انسان‌ها می‌بخشد. خداوندی که آفریننده‌ی خورشید و ماه است، و اوست که هم روزی‌دهنده است و هم هدایت‌کننده‌ی راه بشر. خدایی که عادل و وفادار است و اگر بنده‌ای دچار جفا و ظلم شود، آتش قهر او حتی باغ‌های سرسبز را خواهد سوزاند. همان خدایی که از دریای حکمت خود، به اهل دل، نوری می‌بخشد که راه و نشانه‌های حقیقت را بیابند.

این داستانی است از اولیای خدا، که به‌خاطر رضای الهی به نظم درآورده‌ام تا برای اهل بصیرت، پندی باشد. پیامی روشن است که "احسان" باقی می‌ماند، نه مال و ثروت؛ این حقیقتی است که در آیات قرآن نیز آمده و همواره روشن و زنده است.

در روزگاری پیشین، مردی خداشناس و خداترس می‌زیست. رفتار و کردار او مایه‌ی عبرت دیگران بود. او باغی داشت پر از میوه‌های گوناگون و سبزه‌زارهای باصفا. در آن باغ، نوای رحمت و بخشش شنیده می‌شد، زیرا صاحب آن هر ساله از محصول باغ، بارها می‌چید و به نیازمندان می‌بخشید. او یاوری بود برای بی‌یاران.

خداوند نیز از دلِ بخشنده‌ی آن مرد، خشنود بود. زمین به واسطه‌ی کرم او بهشت‌گونه شده بود. درختان پرثمر بودند، و زمین، پُر از سبزه و طراوت. شاخه‌ها از میوه آکنده بود، و آن مرد به برکت صد نعمت الهی، هرچه می‌خواست می‌چید.

اما پس از مرگ آن باغبانِ بخشنده، نشاط و عطر بخشش از آن باغ رخت بربست. وارثان او گفتند: اکنون که پدر رفته، دیگر بخشیدن چه سود؟ دنیا جای تلاش و انباشت مال است، نه جود و بخشندگی.

یکی از آنان گفت: اکنون ما وارثان این باغ هستیم و نمی‌خواهیم کسی را در آن شریک کنیم. سحرگاه، از خواب برخاستند و با شتاب به سوی درختان رفتند تا بهره‌ای ببرند و همه‌ی نعمت را برای خود نگه دارند.

آنان غافل بودند که "چشم خدا" لحظه‌به‌لحظه ناظر و آگاه بر اعمال آنان است. مانند اصحاب الجنة در قرآن، که زمانی فقرا را ندیدند و به آنان بی‌توجهی کردند، خداوند به قهر خویش آتشی بر باغ آنان زد.

صاعقه، آتش و طوفان بر باغ فرود آمد. ناگهان همه‌چیز به ویرانی تبدیل شد. نه از برگ و نه از میوه خبری ماند؛ فقط خاموشی و افسوس.

یکی از آنان با حیرت گفت: چه شد که ما به این حال افتادیم؟ نه باغی ماند، نه نعمتی، نه منظره‌ای زیبا.

پاسخ روشن بود: خداوند، ما را به سزای اعمال‌مان رساند و باغ و نعمت را از ما گرفت. چرا؟ چون از آه فقیران و رنج مستمندان غافل بودیم و بخششی نکردیم. خداوند نیز خوان نعمت را از ما برچید.

اگر انسان بی‌شرم و گستاخ شود و قدر نعمت الهی را نداند، آتشی آسمانی بر او نازل خواهد شد. اگر شکر نعمت را به‌درستی به جا نیاورد، آن نعمت از کف او خواهد رفت.

دنیا سراسر امتحان است؛ چه در سختی و درد، و چه در راحتی و رفاه. اگر توبه کنید و بخشش پیشه سازید، خداوند به شما نغمه‌های زیبای رحمت عطا خواهد کرد.

تحلیل و تفسیر عرفانی – اخلاقی:

۱. بخشندگی، ضامن بقاء نعمت است
این داستان بازتابی از قانون الهی است: نعمت با بخشش باقی می‌ماند، و با بخل نابود می‌شود. بخشش همان زکات نعمت است، و اگر ادا نشود، خود نعمت به نقمت تبدیل می‌شود.

۲. نظارت دائمی الهی بر انسان‌ها
وارثان باغ، گمان می‌کردند در پنهان، هر چه خواهند می‌توانند بکنند. اما حقیقت این است که خداوند ناظر و آگاه بر همه اعمال انسان است: «وَاللهُ عَلى کُلِّ شَیءٍ رَقیب».

  1. دنیا؛ میدان امتحان است
    خیر و شر، ثروت و فقر، همه ابزار امتحان‌اند. کسانی که تنها در راحتی خدا را می‌جویند و در زمان مال‌اندوزی، از یاد فقرا غافل می‌شوند، در امتحان الهی مردود خواهند شد.

  2. آه مظلوم، ویران‌کننده است
    در روایت‌ها آمده است: «اتّقوا دعوة المظلوم»، یعنی از دعای ستمدیده بترسید. در این داستان نیز آه نیازمندان، موجب نابودی نعمت شد.

  3. توبه، راه نجات است
    در پایان، شاعر تذکر می‌دهد: راه بازگشت همیشه هست. اگر توبه کنیم و به احسان بازگردیم، خداوند نعمت‌های نو و هزاران نغمه‌ی رحمت به ما خواهد داد.

نویسنده

دکتر علی رجالی 

  • ۰۴/۰۵/۰۸
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی