رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

داستان قابیل و هابیل

برگرفته از مثنوی دکتر علی رجالی

روایت نثر و تحلیل

به نام خداوند مهر و عدل و وفا، آن‌که عالم را با نور خود آشکار می‌سازد و انسان را با قدرت سخن و اندیشه، بر سایر مخلوقات برتری بخشید. او انسان را از خاک آفرید، اما با نفخه‌ای از جان الهی در او دمید، و این نفخه، مایه‌ی عقل، مهر و نشانه‌ی الهی در وجود آدمی شد.

آدم، پیامبر نخستین، پس از آنکه به زمین آمد، از لطف خداوند هم‌سری بردبار و هم‌زبان یافت. خداوند به ایشان دو فرزند عطا کرد: یکی باوفا و راست‌کردار، و دیگری نیرنگ‌باز و اهل ریا.

فرزند نخست، هابیل، نیک‌سرشت و پاک‌دل بود. در دل او هرگز کینه‌ای جای نداشت و از آن پرهیز می‌کرد. پیشه‌ی او شبانی بود؛ زندگی‌اش در کوه و دشت می‌گذشت، و دلش نیز مانند طبیعت، پاک و بی‌آلایش بود. در مقابل، قابیل فرزند دیگر، اهل فساد و بدخواهی بود. نه دل روشن داشت و نه نیت پاک. پیشه‌اش زراعت بود و در دلش کینه و خشم همچون آتشی پرخروش شعله می‌کشید.

وقتی وقت آن رسید که درباره‌ی همسر آینده خود سخن بگویند، زبان به گفت‌وگو گشودند. اما عقل و عدالت در آن گفتگو حاکم نبود. قابیل خواستار دختری نیکو شد که شرع او را از آن دختر بازمی‌داشت. قابیل اما اسیر نفس شد؛ دلش گرفتار وسوسه‌های شیطان گردید و خواسته‌های نفسانی، او را به مخالفت با حکم الهی کشاند.

قابیل به پدر گفت: «من چنین بندگی‌ای را نمی‌پذیرم. چرا من نباید به خواسته‌ام برسم؟ چه چیزی آنان را سزاوار زندگی بهتر کرده است؟»

پدر پاسخ داد: «داوری با خداست. هر که نزد او مقرب باشد، سرافراز خواهد بود.» سپس مقرر شد که هر یک از دو برادر، از اموال خویش هدیه‌ای به درگاه خداوند تقدیم کند تا خداوند قربانی برتر را بپذیرد.

هابیل، گوسفندی سالم و درشت برای قربانی برگزید. خداوند قربانی او را پذیرفت. اما قابیل از گندم‌های نامرغوب خود چیزی انتخاب کرد که مورد قبول درگاه الهی واقع نشد.

حسادت و بغض قابیل بالا گرفت. به هابیل گفت: «نه امیدی برای تو می‌ماند و نه حیاتی برایت می‌گذارم.» مرد پاک‌دل پاسخ داد: «خدایا! ما را از خاک (یعنی سقوط و گناه) حفظ کن.»

اما قابیل با سنگی سخت، بر سر هابیل زد و او را کشت. آن برادر پاک‌نهاد بر زمین افتاد و خونش خاک را آلوده ساخت. این، آغاز ظلم و نخستین گناهی بود که بر زمین رخ داد.

هابیل، در واپسین لحظات، از خدا خواست تا این فتنه را از زمین بردارد و دل قابیل را از کینه تهی سازد. زمین تاریک شد، و دل‌ها افسرده. آدم، پدر این دو، در غم از دست دادن فرزندش فرو شکست.

قابیل درمانده و شرمسار، به پیکر برادر نگاه کرد و ندانست که با این بدن بی‌جان چه کند. خداوند از سر رحمت، کلاغی فرستاد تا راه دفن را به او نشان دهد. آن کلاغ، زمینی را کاوید و مرداری را در آن پنهان کرد؛ قابیل راه کفن و دفن را آموخت.

در پی این صحنه، قابیل با ناله گفت: «رسوا شدم. از قرب خدا دور ماندم.» این سخن عبرتی برای همگان است: نجات در زندگی، خلوص، ایمان و بندگی است؛ نه پیروی از هوا و هوس.

تحلیل عرفانی و اخلاقی

۱. هبوط انسان و نفخه‌ی الهی: داستان با یادآوری خلقت انسان و دمیده شدن روح الهی آغاز می‌شود؛ این یادآور مسئولیت عظیم انسان و کرامت ذاتی اوست. اما همین انسان، در صورت پیروی از نفس و شیطان، می‌تواند از مقام خود ساقط شود.

۲. تفاوت دو نفس: هابیل نماد «نفس مطمئنه» و قابیل نماد «نفس اماره» است. دل آرام و بی‌کینه‌ی هابیل در مقابل دل پرآتش قابیل، تمثیلی است از دو مسیر انسان: راه نور و راه ظلمت.

  1. قربانی و اخلاص: خداوند قربانی هابیل را می‌پذیرد، نه به‌سبب ظاهر آن، بلکه به‌سبب اخلاص. در قرآن نیز آمده: «إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»؛ یعنی خدا تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد.

۴. آغاز ظلم و عبرت تاریخ: اولین خونریزی بشر نه از نیاز، بلکه از حسد آغاز شد. این حادثه، ریشه‌ی همه‌ی ظلم‌های تاریخ است: حسد و هواپرستی.

۵. هدایت از سوی پرندگان؟: نقش کلاغ، اشاره‌ای است به اینکه حتی از حیوانات نیز می‌توان عبرت گرفت. و هدایت الهی در قالب‌هایی غیرمنتظره ممکن است.

۶. سخن پایانی: شاعر با آوردن نام خود (رجالی) در بیت آخر، یادآوری می‌کند که راه نجات از وسوسه‌های قابیل‌گونه، تنها در خلوص و ایمان است.

نویسنده

دکتر علی رجالی 

  • ۰۴/۰۵/۰۷
  • علی رجالی

نظرات (۱)

  • شبکه اجتماعی ویترین
  • سلام

    در این قسمت از متن به جای هابیل، قابیل نوشته شده است.

    قابیل خواستار دختری نیکو شد که شرع او را از آن دختر بازمی‌داشت. قابیل اما اسیر نفس شد؛ دلش گرفتار وسوسه‌های شیطان گردید 

    پاسخ:
    متن صحیح است
    قابیل دچار هوای نفس شد و هابیل را کشت
    ممنون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی