باسمه تعالی
قصیده حضرت زینب(س)(۱)
دختِ حیدر، شیرِ غُرّان، زینب است
همرهِ شاهِ شهیدان، زینب است
نورِ چشمِ مصطفی و مرتضیست
اوستادِ دین و قرآن، زینب است
خارِ چشمِ ظالمان و اشقیاست
کوهِ صبر و گنجِ ایمان، زینب است
با نگاهی سرخفام و پر ز جوش
حامیِ خونِ شهیدان، زینب است
در شبانِ تارِ کوفه، همچو ماه
همرهِ شامِ غریبان، زینب است
در خرابه، نورِ امیدِ یتیم
مادرِ دلسوختهجان، زینب است
با نگاهی پر ز فریادِ خروش
لرزهافکن بر شریران، زینب است
تازیانه میخورد دختِ علی
شاهدِ ظلمِ فراوان، زینب است
با دلِ پرخون، ولی لب بستهداشت
صاحبِ اسرارِ پنهان، زینب است
همچو کوهی در میانِ دشمنان
در دلِ میدانِ طوفان، زینب است
راویِ خونِ خدا در کربلا
خطبهخوانِ عدلِ یزدان، زینب است
چون حسین افتاد در خون، بیکفن
صبرِ او، در حدِّ امکان، زینب است
در هجومِ نیزهها و تازیان
جانپناهِ سینهسوزان، زینب است
تا ابد در دلبران جاویدنام
مظهر الطافِ یزدان، زینب است
با نگاهی روشن از نورِ خموش
در دلِ شب نور پنهان، زینب است
در دلِ آتش، نه بیمی، نه گریز
در دلِ طوفانِ عصیان، زینب است
هر کجا نام حسین آمد به لب
سرفراز و محوِ احزان، زینب است
در دلِ تاریخ، آوایی بلند
زینتِ قرآن و ایمان، زینب است
در سکوتِ مرگ، فریادی بلند
زینتِ دین و مسلمان، زینب است
آفتابِ خطبه در قلبِ یزید
بر ستم غوغا و برهان، زینب است
در سکوتِ مرگ، فریادی بلند
آیهی تفسیرِ عرفان، زینب است
نهضتِ خون خدا را زنده کرد
وارثِ فرهنگِ قرآن، زینب است
آبروی فاطمه، عزّتفزا
گوهرِ پاکِ درخشان، زینب است
صبر را معنا نمود از جان خویش
مظهرِ تفسیرِ سبحان، زینب است
زینب است آن بانویی از جنس نور
مظهر صبر سلیمان، زینب است
بر سرِ هر نیزه نامی از حسین
بر لبِ هر طفل عطشان، زینب است
با حسین و با حسن همپایه شد
اختری در جمعِ رُحمان، زینب است
در دلِ شب، مثل مادر روضهخوان
مرهمِ دلهای سوزان، زینب است
همرهِ عشق است تا صحرای خون
ناخدای کشتیِ جان، زینب است
در غزلهای «رجالی»، نغمهایست
کز دلِ کوه و بیابان، زینب است
.
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۲/۲۳