باسمه تعالی
نصیحت(۸)
زندگی را بیثمر، معنا مکن
راهها را بسته و تنها مکن
زندگی خود هدیه ای از کبریا
بی سبب این هدیه را، حاشا مکن
گر نداری نور امیدی به دل
زندگی را غرق در غمها مکن
هر که را دیدی که شاد است بیسبب
طعنه بر حال خوشش بی جا مکن
زندگی بینور تاریک است و سرد
شادیات را بی سبب، افشا مکن
چون رها گشتی ز اندوه و بلا
دل تهی از شادی و سودا مکن
غم چو ابری میگذارد سایهاش
دل به زنجیر غمش شیدا مکن
شاد بودن گنج بی پایان ماست
عمر را در حسرت فردا مکن
زندگی دریای مواج امید
دل به طوفان غم دنیا مکن
غنچهی لبخند بر دل ها نشان
خاطر خود غرق هر سودا مکن
شور عشق و زندگی بر پا نما
زندگی را تیره و تنها مکن
هر نفس با نور حق همراه کن
روح خود تسلیم هر غوغا مکن
علم را با جان خود همراه ساز
زندگی را صرف بر دعوا مکن
گر نداری دانش و فهم امور
راه خود را از ره دانا مکن
دانش و بینش چراغ راه ما
راه را تاریک با اغوا مکن
هر که را دیدی که صاحب حکمت است
طعنه بر گفتار او بی جا مکن
دانش ار باشد، دهد قدر و بها
عمر خود را صرف هر سودا مکن
علم اگر نورت شود، مشکل گشاست
عقل را در گیر هر پروا مکن
آنکه نادان است، در بند خطاست
وقت خود را صرف هر غوغا مکن
دل به دست قادر مطلق سپار
عمر خود را صرف هر سودا مکن
گر که خواهی در امان حق شوی
دل به موج فتنهی دنیا مکن
هر که را دیدی که در تسلیم حق
طعنه بر احوال او بی جا مکن
ذکر یزدان مایهی آرامش است
دل تهی از یاد بی همتا مکن
دل به دست قادر مطلق سپار
عمر خود را صرف هر سودا مکن
گر که خواهی در امان حق شوی
دل به موج فتنهی دنیا مکن
هر که را دیدی که در تسلیم حق
طعنه بر احوال او بی جا مکن
ذکر یزدان مایهی آرامش است
دل تهی از یاد بی همتا مکن
هر که خواهد در ره حق پا نهد
گام خود دور از ره تقوا مکن
آن که حق را یافت، از خود رسته شد
پس تو خود را صرف هر سودا مکن
توکل گوهر ایمان و تقوا
هر چه از حق آیدت، حاشا مکن
دل به دریا زن، ز حق امید دار
هرچه آمد بر سرت، پروا مکن
هر چه آید بر دلت، تسلیم باش
جان خود را محو در سودا مکن
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۳/۱۲/۱۱