رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

 

باسمه تعالی
وادی فنا
رفتم ز جهان و بی‌نشانم کردند
از نیست به نور، جاودانم کردند
چون غیر ز حق من گذشتم، دیدم
در وادی عشق، لا مکانم کردند

 

این رباعی درباره‌ی مرحله‌ای عرفانی به نام "وادی فنا" است که در سلوک عرفانی و تصوف، مرحله‌ای از از بین رفتن خودی (نفس) و رسیدن به حقیقت الهی محسوب می‌شود. حالا بیت به بیت شرح می‌دهیم:

  1. رفتم ز جهان و بی‌نشانم کردند

    • شاعر از رهایی از دنیا و نفی خود سخن می‌گوید. در عرفان، فنا به معنای از بین رفتن تعلقات دنیوی و خودی است. «بی‌نشان شدن» یعنی پشت سر گذاشتن هویت فردی و غرق شدن در وجود الهی.
  2. از نیست به نور، جاودانم کردند

    • وقتی انسان از خود تهی می‌شود («نیست» می‌شود)، به نور الهی می‌رسد و جاودانه می‌شود. این اشاره به مفهوم بقای بعد از فنا دارد؛ یعنی سالک پس از نابود شدن خودیتش، به بقای الهی دست می‌یابد.
  3. چون غیر ز حق جمله گذشتم، دیدم

    • وقتی سالک همه چیز غیر از خدا را رها می‌کند و به حقیقت محض می‌رسد، بصیرت و شهود عرفانی پیدا می‌کند. در این مرحله، جز حق چیزی را نمی‌بیند.
  4. در وادی عشق، لا مکانم کردند

    • در نهایت، سالک وارد وادی عشق می‌شود، که مرحله‌ی والای سلوک عرفانی است. در این مرحله، او دیگر در قالب مکان و زمان نمی‌گنجد؛ زیرا در حقیقت الهی فانی شده و وجودش فراتر از قیود مادی رفته است.

به طور کلی، این رباعی تصویری از فنا و بقا در عرفان اسلامی را به زیبایی بیان می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه با از دست دادن خود، می‌توان به حقیقت مطلق دست یافت.

 

وادی فنا در عرفان: سیر از خودی به حقیقت مطلق

وادی فنا یکی از والاترین مراحل سیر و سلوک عرفانی است که در آن سالک از خودی خود فانی می‌شود و تنها خدا را درک می‌کند. در این وادی، فرد نه تنها از نفس و خودبینی عبور می‌کند، بلکه به مرحله‌ای می‌رسد که تمام هستی را جلوه‌ای از حق می‌بیند و در نهایت، به بقای بالله (بقای در حق) دست پیدا می‌کند.

۱. معنای فنا: زوال خودی و ظهور حق

"فنا" به معنای نیستی و نابودی مطلق نیست، بلکه به معنای محو شدن صفات نفسانی و خودپرستی در برابر حقیقت الهی است. در این مرحله، فرد درمی‌یابد که:

  • قدرت، اراده و هستی او چیزی جز انعکاس قدرت و اراده الهی نیست.
  • تمامی تعلقات مادی و نفسانی کنار می‌روند و جای خود را به عشق مطلق به خدا می‌دهند.
  • "من" و "خود" سالک از بین می‌رود و تنها خداوند باقی می‌ماند.

مولوی در این‌باره می‌گوید:
آن یکی ماهی همی‌زد بر جهان
وان یکی می‌گفت ماهی را بخوان
گفت کو؟ گفت اینک اندر آب
گفت: اینک آب، کو ماهی، شتاب؟

→ این ابیات نشان می‌دهند که وقتی انسان در حقیقت غرق شود، دیگر "خود" را نمی‌بیند؛ همان‌طور که ماهی در دریا، از آب غافل است.

۲. فنا در سه مرحله: از افعال تا ذات

عرفا فنا را به سه مرحله تقسیم کرده‌اند که هر کدام نشان‌دهنده یک نوع "محوشدگی" در خداوند است:

الف) فنا از افعال (فنا فی‌الأفعال)

  • در این مرحله، سالک می‌فهمد که هیچ فعلی از خود ندارد و تمام افعال از جانب خداوند صادر می‌شود.
  • این فهم باعث می‌شود که خود را فاعل نبیند و تمام حرکاتش را به قدرت الهی نسبت دهد.

نمونه:
انسان گمان می‌کند که کارهای خود را با قدرت خود انجام می‌دهد، اما در حقیقت، این خداوند است که نیرو و توان را در او جاری کرده است.

ب) فنا از صفات (فنا فی‌الصفات)

  • در این مرحله، سالک متوجه می‌شود که تمام صفات مثبت او (مانند علم، قدرت، حیات) در حقیقت، انعکاسی از صفات الهی هستند.
  • دیگر خود را عالم، قادر یا صاحب اختیار نمی‌داند، بلکه این صفات را تنها متعلق به خدا می‌بیند.

نمونه:
شخصی که به این مرحله می‌رسد، دیگر نمی‌گوید "من دانا هستم"، بلکه می‌گوید "علم، تنها از آنِ خداوند است و من جلوه‌ای از آن هستم."

ج) فنا از ذات (فنا فی‌الذات)

  • این بالاترین مرحله فناست که در آن، سالک به کلی از خود محو می‌شود و تنها حضور خدا را احساس می‌کند.
  • در این مقام، دیگر "من" وجود ندارد، بلکه تنها "او" (خدا) باقی است.
  • این مقام را "فنا الفنا" یا "محض توحید" می‌نامند.

نمونه:
بایزید بسطامی می‌گوید:
"سبحانی، ما اعظم شانی!"
(پاک و منزهم! چه جایگاه بزرگی دارم!)
→ این سخن نشان می‌دهد که او دیگر خودی نمی‌بیند، بلکه تماماً غرق در حقیقت الهی شده است.

۳. تفاوت فنا و نیستی:

ممکن است فنا با نابودی مطلق و پوچ‌گرایی اشتباه گرفته شود، اما در عرفان:

  • فنا نابودی وجودی نیست، بلکه نابودی خودبینی و نفسانیت است.
  • فنا به معنی زوال استقلال فردی است، نه زوال شخصیت.
  • پس از فنا، سالک در حقیقت الهی باقی می‌ماند (بقا بالله).

برای مثال:
یک قطره وقتی در دریا می‌افتد، "خود" را از دست می‌دهد اما در واقع، جزیی از اقیانوس می‌شود. سالک فناشده هم "خود" را از دست می‌دهد اما در حقیقت مطلق باقی می‌ماند.

۴. فنا و بقا: مرحله نهایی سلوک عرفانی

بعد از فنا، سالک به مرحله‌ی بقا بالله می‌رسد، یعنی بقای در حقیقت الهی.

  • در این مرحله، فرد دیگر در دنیا حضور دارد، اما با نگاه الهی.
  • به قول مولانا:
    این جهان یک فکرت است از عقل کل
    عقل کل شاه است و این عالم دَول

۵. سخن بزرگان درباره فنا

مولانا:
چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت
چون رسید او بر نوشتن، باز یافت

→ وقتی انسان می‌فهمد که همه چیز از خداست، دیگر "من" و "خود" را نمی‌بیند.

حافظ:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

ابوسعید ابوالخیر:
"تا تو ز خود نرفته‌ای، راه نیافته‌ای؛ چون ره یافتی، به خود راه نیست."

۶. نتیجه‌گیری: هدف نهایی وادی فنا

✅ فنا یعنی عبور از خودبینی و دیدن حقیقت یگانه در پس همه چیز.
✅ فنا نهایت سلوک عرفانی است که به بقا بالله ختم می‌شود.
✅ این وادی به سالک می‌آموزد که خود را فاعل نداند، بلکه تنها فاعل حقیقی خداست.
✅ در نهایت، سالک در حقیقت حق باقی می‌ماند و زندگی او سراسر جلوه‌ای از نور الهی می‌شود.

پس فنا، نقطه‌ی پایان نیست، بلکه گذرگاهی است که انسان را به "حقیقت مطلق" متصل می‌کند.

  • ۰۳/۱۱/۱۳
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی