عشق ما، عشق حقیقی بر خداست
دیدن یار و لقای کبریا ست
عشق سالک بهر حق جان دادن است
این جهان، چون نردبان اولیاست
عشق ما، عشق حقیقی بر خداست
دیدن یار و لقای کبریا ست
عشق سالک بهر حق جان دادن است
این جهان، چون نردبان اولیاست
مستی ما، مستی انگور نیست
بهر جنت یا ز عشق حور نیست
مستی ما، دیدن روی خداست
دیدنش بی چشم دل مقدور نیست
مست عشقم، مست یار و روی او
مست معبود ى که هستی مال او
حالت مستی و حیرانی نکو
دیدن یکتا امید م آرزو
شعف و شور و شعور است در این عید کهن
شادی و شهدو سرور است در این عید کهن
شهر تزیین به گل یاس و چراغ و شب بو است
وقت دیدار وحضور است در این عید کهن
سفره ی عید مزین به سماق و سمنو و سرکه
سنجد و سبزه و سیر و سبدی از سکه
سبزه ماش وعدس،ارزن و ذرت هست
ماهی قرمز و هفت سین به سر هر سفره
خبر آمد، خبری در راه است
روز موعود و وصال و جاه است
حجت حق، ز پس ابر، برون می آید
خوش بر آن دل، که از آن آگاه است
هفت منزل طى کنند، مردان دین
توبه و خود سازی و کسب یقین
بندگی حق، اگر افزون شود
در کفت یابی، تو افلاک و زمین
سیر حق ،دارد مسیری د لربا
با قبول دین و ایمان بر خدا
گر یقین پیدا شود در معرفت
وانگهی یابد مسیر خود جدا
عشق اسطرلاب اسرار ولاست
دیده بان حکمت و وصل وصفا ست
خوش بر آن مردان با تقوای دین
کارشان هر روز و شب یاد خداست
عشق را تفسیر وتعبیرش خطاست
عشق شور و جملگی لطف خداست
خوش بر آن عاشق، که حق معشوق اوست
عشق دانی با خدا، نور و شفا ست