رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۱۱۴ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

پناهگاه


اولیای حق ،برای حفظ دین، جان می دهند
دین احمد را بیان و جهد و دستان می دهند
اهل بیت آگاه و دانا بر علوم هستی اند
ملجا درماندگان و نور یزدان می دهند

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

نظریه اسلام

کسی که می‌خواهد نظریه هنجاری اسلام را در مسأله‌ای از مسائل علوم انسانی کشف کند،‌ باید معارف و آموزه‌های اسلامی را به صورت یک مجموعه منسجم و به هم پیوسته در نظر بگیرد.

به گزارش خبرگزاری مهر، نشست فرآیند اکتشاف نظریه اسلامی در علوم انسانی با ارائه حجت الاسلام احمدحسین شریفی، استاد موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در این مؤسسه برگزار شد.

در ادامه گزارشی از این سخنرانی را با هم می خوانیم:

سه نکته مقدماتی

مقدمه اول: زمینه‌ها و آگاهی‌های لازم برای نظریه‌پردازی

نظریه‌پردازی علمی، در هر حوزه‌ای، وابسته به عوامل زمینه‌ایی فراوانی همچون شخصیت و خلقیات نظریه‌پرداز، فضای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و همچنین بحران‌های فکری نظریه‌پرداز است.

همچنین نظریه‌پردازی در علوم انسانی اسلامی، نیازمند آگاهی‌های پیشانظریه‌ایی فراوانی از قبیل

آگاهی‌های درون‌رشته‌ای (آگاهی از مرزهای دانش در موضوع یا مسأله مورد نظر)؛

آگاهی‌های اسلامی (آشنایی با زبان اسلام؛ آشنایی با فرهنگ صدر اسلام؛ شناخت کتاب و سنت؛ آشنایی با مبانی فلسفی اسلام؛ آشنایی با مقاصد اسلامی و آگاهی از مقتضیات عصر حاضر)؛

و آشنایی با دانش‌های روشی (دانش منطق، اصول استنباط، معرفت‌شناسی، دانش هرمنوتیک) است.

مقدمه دوم: نظریه اکتشافی

برخی مثل شهید صدر(ره) معتقدند در مکتب اسلام، «تولید» نظریه یا «نظریه تولیدی» نداریم؛ هر چه هست از سنخ اکتشاف و استنباط و فهم است. بررسی این نظریه و نشان دادن امکان «تولید» نظریه اسلامی در علوم انسانی را به نشستی دیگر واگذار می‌کنیم.

مقدمه سوم: پیش‌فرض‌های اکتشاف

اکتشاف نظریه اسلامی از منابع معرفت، مبتنی بر پذیرش دسته‌ای از مسائل است که در جای خود باید اثبات شوند؛ چون بحث فعلی ما، مستقیماً متکفل اثبات آنها نیست، در اینجا با عنوان «پیش‌فرض‌های استنباط» از آنها یاد کرده و مهم‌ترین آنها را ذکر می‌کنیم:

یکی از مهم‌ترین پیشفرض‌های اکتشاف نظریه اسلامی، بهره‌گیری از همه ابزارهای معتبر معرفت (اعم از وحی، عقل، تجربه، شهود، مرجعیت، تواتر و امثال آن) در همه‌ مراحل فرایند اکتشاف است. البته روشن است که هر کدام از این ابزارها حدود و ثغوری دارند که در کتاب‌های معرفت‌شناسی به تفصیل بحث می‌شوند.

قرآن کریم به عنوان اصلی‌ترین منبع اسلامی، کتابی معصوم بوده و الفاظ آن نیز عین وحی‌اند و هیچ تحریفی در آن راه نیافته است.

همه مردم مخاطب قرآن‌اند و به همین دلیل، فهم‌ آیات آن و همچنین اکتشاف آموزه‌های اسلامی از آن، برای همگان میسر است و اختصاصی به افرادی خاص، مثل پیامبر اکرم و ائمه معصومین ندارد.

با توجه به وجود آیات «محکم و متشابه»، «ناسخ و منسوخ»، «عام و خاص»، «مطلق و مقید»، «مجمل و مبین» و همچنین با توجه به سبک نزول قرآن کریم و روش تربیتی و تعلیمی آن، برای اکتشاف نظریه اسلامی از قرآن کریم، باید نگاه شبکه‌ای و موضوعی داشت و نمی‌توان با استناد به یک آیه، نظر نهایی قرآن را در مورد موضوع یا مسأله‌ای خاص بیان کرد.

هر چند اصل در آیات قرآن، با توجه به جهانی بودن و جاودانگی اسلام، عدم محدودیت به زمان و مکان و افرادی خاص است؛ در عین حال، در تفسیر و فهم قرآن و ظهورگیری از آیات قرآن لازم است به شأن نزول، زمان و عصر نزول و مقتضیات مکانی و شرایط اجتماعی عصر نزول قرآن توجه داشت.

افزون بر آیات قرآن، برای استنباط نظریه اسلامی لازم است همه سخنان، رفتارها و حالات پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار‰ را درباره مسأله مورد بحث نیز گردآوری کرد.

برای فهم درست قرآن کریم لازم است به سخنان پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع)‰ مراجعه شود.

پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار‰، معصوم‌اند و همه اقوال، افعال و حالات آنان می‌تواند حجت باشد.

با توجه به دراختیار نبودن بسیاری از روایات (به تعبیر شهید صدر پنج درصد روایات صادره از ائمه معصومین‰ را در اختیار داریم) برای استنباط نظریه اسلامی لازم است به سخنان و دیدگاه‌های عالمان اسلامی به ویژه عالمان سده‌های نخستین توجه ویژه‌ای مبذول کنیم.

عقل، افزون بر آنکه ابزار فهم کتاب و سنت است؛ در سطوحی از آن، در عرض کتاب و سنت، از منابع اسلامی هم به شمار می‌رود.

مضامین آیات و روایات در مقام سنجش با عقل، در مقام فرض از سه حالت خارج نیستند: خردپذیر(عقلانی)، خردگریز (فراتر از عقل) و خردستیز (ضد عقل).

هیچ سطحی از آموزه‌های اسلامی نمی‌تواند ضد عقل باشد. هر چند معارف و آموزه‌های فراتر از درک عقل نه تنها وجود دارد؛ بلکه اساساً یکی از مهم‌ترین دلایل نیازمندی به وحی و پیام آسمانی ناتوانی عقل از درک همه حقایق مربوط به راه هدایت و فهم چاه‌های موجود در مسیر وصول به حقیقت است.

تجربه، محصولی از محصولات عقل است که درصدی از اعتبار و حجیت را دارد. و می‌تواند در خدمت فهم و کشف آموزه‌های اسلامی در حوزه‌ها و مسائل قابل تجربه قرار گیرد.

شهود باطنی، معرفتی شخصی و حضوری است و نمی‌تواند حجیت و اعتبارعمومی داشته باشد. به تعبیر دیگر، احکام و آموزه‌هایی که تنها منبع و مستند آنها شهود عرفانی و باطنی باشد، جز برای خود شخص، هیچ اعتبار و حجیتی ندارند.

محصول شهود باطنی در صورتی که خلاف عقل نباشد و مطابقت با شرع (مطابقت صریح، یا ضمنی یا مطابقت با روح معنا و مرادات شرعی) داشته باشد، از حجیت و اعتبار برخوردار است.

فرایند اکتشاف نظریه اسلامی در علوم انسانی

به باور نگارنده، کسی که با دقّت و توجّه گام‌های علمی زیر را طی کند، تا حدود زیادی می‌تواند اطمینان داشته باشد که نظریه اسلام را درباره موضوع یا مسأله مورد بحث خود به دست آورده است.

گام اول: تعیین و تبیین موضوع یا مسأله مورد بحث

مسأله تحقیق در حقیقت گمشده انسان است. اگر کسی گمشده‌ای نداشته باشد، هرگز برای پیدا کردن آن اقدامی نمی‌کند و اگر کسی به درستی نداند که گمشده او چیست، طبیعتاً تلاش‌های او نیز نه تنها هدفمند نخواهند بود، که بی‌ثمر نیز هستند. داشتن تصویری روشن از گمشده خود، نقشی کلیدی در پیدا کردن آن دارد. مسأله و موضوع تحقیق است که جهت‌گیری‌های اصلی تحقیق را مشخص می‌کند.

گام دوم: گردآوری پاسخ‌های ارائه شده

مسأله مطرح شده، به احتمال زیاد مسأله‌ای نو و ابداعی نیست؛ بلکه در بسیاری از موارد مسأله‌ای است که دغدغه دیگران نیز بوده است و پاسخ‌هایی به آن داده‌اند. در این گام، لازم است همه پاسخ‌ها و اندیشه‌های موجود درباره موضوع یا مسأله مورد بحث را گردآوری کنیم. البته گردآوری خود نیازمند روش است. روش‌های گردآوری، به وفور و با تنوع زیادی در کتاب‌های روش تحقیق بیان شده‌اند.

نکات مهم در مقام گردآوری عبارتند از اینکه:

هیچ ارزیابی و سنجشی نسبت به دیدگاه‌ها صورت نمی‌دهیم.

دغدغه تکراری بودن یا تداخل دیدگاه‌ها و داده‌ها را نیز به ذهن خود راه نمی‌دهیم.

کاملاً بی‌طرفانه، صرفاً به گردآوری پاسخ‌های ارائه شده به مسأله مورد نظر می‌پردازیم.

گام سوم: تحلیل پاسخ‌های گردآوری شده

تحلیل پاسخ‌های گردآوری شده، نیازمند در اختیار داشتن روش یا مدلی برای تحلیل است. روش تحلیل نیز وابسته به نوع مسأله است.

گام چهارم: جستجو در منابع و متون دینی

در گام چهارم، لازم است همه منابع و متون اسلامی را به دقت جستجو کنیم و آیات و روایات احتمالی مربوط به مسأله مورد نظر را جمع‌آوری نماییم. با  توجه به کتاب‌هایی که درباره موضوع‌بندی آیات قرآن تدوین شده است و همچنین با توجه به تبویب کتاب‌های روایی و نرم‌افزارهای حدیثی جستجوی روایات مربوطه تا اندازه زیادی آسان شده است. اما هرگز نباید مراجعه به ابواب مربوط یا منابع مشهور را کافی دانست؛ زیرا ممکن است متنی ناظر به یک مسأله در باب یا ابوابی که در ظاهر بی‌ارتباط با آن هستند ذکر شده باشد؛ و یا ممکن است مسأله مورد بحث، از مسائل جدیدی باشد که در تبویب‌های مرسوم، عنوانی برای آن وضع نشده باشد؛ مثل مسأله شبیه‌سازی یا قتل ترحمی یا محصولات تراریخته، فضای مجازی و امثال آن.

گام پنجم: اعتبارسنجی مستندات گردآوری‌شده

همه آیات قرآن کریم از حیث صدور و سند، قطعی الصدورند؛ هر چند بسیاری از آنها از حیث دلالت ظنی‌الدلاله هستند؛ همان طور که اغلب روایات از حیث سند، ظنی‌الصدورند و بسیاری از آنان از حیث دلالت نیز ظنی‌الدلاله هستند. در عین حال، مفسران و محدثان ضوابط علمی روشنی برای اعتبارسنجی دلالت آیات و همچنین اعتبارسنجی سند و دلالت روایات بیان کرده‌اند.

برای اعتبارسنجی روایات گردآوری شده فرایند زیر را باید طی کرد:

یک. تلاش در جهت دستیابی به متن اصلی حدیث: پیش از هر چیز باید مطمئن شویم که متنی را که در اختیار داریم، واقعا از معصوم صادر شده است؟ که این کار با اعتبارسنجی رجال و ناقلان حدیث صورت می‌گیرد.

دو. زدودن تصحیف‌ها و تحریف‌ها عمدی یا غیرعمدی راه یافته در متن روایات: لازم است با شناخت نسخ اصلی تصحیف‌های نوشتاری راه‌یافته در متون روایی را شناخته و اصلاح کنیم. فی المثل پیش از هر گونه تحلیلی ابتدا باید مطمئن شویم که آیا حدیثی که از امام صادق درباره اشتهار به عبادت نقل شده است این است که «الِاشْتِهَارُ بِالْعِبَادَه رِیبَه» (شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۴) یا این است که «الْإِشْهَارُ بِالْعِبَادَه زِیبَه.» (شهیداول، الاربعون حدیثا، ص۵۴) یا حدیثی که از پیامبر اکرم نقل شده است این است که «تَخَتَّمُوا بِالْعَقِیقِ؛ انگشتر عقیق به دست کنید.» (کلینی، کافی، ج۶، ص۴۷۰) یا فرموده است «تخَیموا بالعَقیق؛ در وادی عقیق (واقع در چهار میلی مدینه) خیمه بزنید» (فتح‌الباری، ج۳، ص۳۱۰) یا آنکه ممکن است هر دو سخن را فرموده باشد.

گام ششم: فهم آیات و احادیث

بعد از گردآوری آیات مربوط و بعد از اطمینان از صدور حدیث از معصوم، لازم است در جهت فهم دقیق شارع تلاش شود. بدین منظور لازم است:

یک. مفردات متن را فهم کنیم: برای فهم مراد واقعی خدای متعال و اولیای دین، لازم است مفردات سخنان آنان را فهم کرده باشیم. به همین دلیل، فهم زبان عربی، به عنوان زبان اسلام، امری لازم است. آشنایی با علم صرف، لغت، و غریب الحدیث برای این بخش لازم است.

دو. ساختار ادبی جملات را فهم کنیم: آشنایی با علم نحو و قواعد دستور زبان عربی برای این منظور لازم است؛

سه. توجه به قرینه‌ها به منظور درک دقیق مقصود و مراد خدای متعال و اولیای معصوم: اعم از قرینه‌های متصل و منفصل؛

چهار. توجه به شأن و دلیل نزول آیات و صدور روایات و فضاهای جانبی آیات و روایات: فهم عمیق و دقیق سخن خدای متعال و اولیای دین مستلزم آن است که اسباب و زمینه‌های صدور آن را بدانیم. به تعبیر دیگر، شرایط اجتماعی و تاریخی و فرهنگی و حتی حالت‌های مخاطب و فضای ذهنی او را بدانیم. نباید تصور کرد که همه آیات قرآن و همه سخنان منقول از معصومان علیهم السلام، به شکل قضیه حقیقیه و گزاره‌های فرازمانی و فرامکانی‌اند. بلکه برخی از آنها ناظر به وقایع یا اشخاص خاصی بوده و بدون توجه به آنها ممکن است در فهم مراد آیات و روایات به انحراف رویم.

مثلا اگر در روایتی دیدیم که گفته شده است فرار از بیماری طاعون، مثل فرار از میدان جنگ و جهاد است، نباید بدون توجه به شرایط صدور حدیث و بدون توجه به مقتضیات زمانی و مکانی صدور حدیث آن را تفسیر کرده و به عنوان دیدگاه اسلامی معرفی کنیم. همانطور که یکی از یاران امام موسی‌ابن جعفر† وقتی از آن حضرت درباره نحوه مواجهه با بیماری طاعون سؤال کرد و حضرت فرمود در جایی که بیماری طاعون است نباید حضور داشته باشید و باید پیشگیری کرده و از آنجا فرار کنید، آن شخص عرض کرد مگر نه اینکه از پیامبر اکرم۹ نقل شده است که فرمودند: «الْفِرَارُ مِنَ الطَّاعُونِ کَالْفِرَارِ مِنَ الزَّحْفِ»؟

امام کاظم† فرمودند: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص إِنَّمَا قَالَ هَذَا فِی قَوْمٍ کَانُوا یکُونُونَ فِی الثُّغُورِ فِی نَحْوِ الْعَدُوِّ فَیقَعُ الطَّاعُونُ فَیخَلُّونَ أَمَاکِنَهُمْ وَ یفِرُّونَ مِنْهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَلِکَ فِیهِمْ. (شیخ‌صدوق، معانی الاخبار، ص۲۵۴)

گام هفتم: سازگاری با ضوابط اسلامی حاکم بر قلمرو مربوط

نکته مهمی که باید توجه داشت این است که حتی اگر پاسخ سؤال خود را به صورت صریح و شفاف در متنی از متون دینی یافتیم، هرگز نباید مسأله خود را پایان یافته تلقی کرده و آن پاسخ را به عنوان نظر نهایی اسلام درباره مسأله مورد نظر تلقی کنیم. به عنوان مثال اگر مسأله ما «سبک پوشش مسلمانان» باشد، به صرف مشاهده این روایت که الْفَرْقُ بَینَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُشْرِکِینَ التَّلَحِّی‏ بِالْعَمَائِمِ هرگز نمی‌توان با استناد به این روایات حکم کرد که از نگاه اسلام، تمایز سبک پوشش مسلمان و مشرک در تحت‌الحنک انداختن است؟

چنین توصیه‌هایی را باید در چارچوب ضوابط حاکم بر سبک زندگی اسلامی فهم کرد. می‌توان گفت بر اساس مجموع تعالیم اسلامی، اسلام می‌خواهد مسلمانان در عرصه فرهنگی نیز تولّی و تبرّی داشته باشند. سبک زندگی متفاوتی با دیگران داشته باشند. باید هویت اسلامی خود را حفظ کنند. اما اینکه مصادیق آن در هر عصر و مصری به چه صورتی است و یا به چه صورتی باید باشد، بحثی است که ناظر به مقتضیات زمان و مکان است.

بنابراین، گام بعدی عرضه پاسخ‌ها به «ضوابط اسلامی حاکم بر مسأله مورد بحث» است. برای این منظور باید مشخص کنیم این مسأله در چه قلمرویی از قلمروهای زیستِ انسانی است. اگر قلمرو و حیطه مسأله مورد نظر خود را به درستی نشناسیم به احتمال زیاد در پاسخ آن به بیراهه خواهیم رفت. به همین دلیل، لازم است مشخص کنیم که فی‌المثل، مسأله مورد نظر آیا ناظر به حوزه فردی است یا اجتماعی؟ مربوط به حوزه خانواده است یا جامعه؟ ناظر به سیاست است یا اقتصاد؟

اگر در این مرحله دچار کوتاهی یا بی‌دقتی شویم، ممکن است مسأله‌ای را که مثلاً ناظر به قلمرو کنش‌های اجتماعی است به حوزه کنش‌های فردی سرایت دهیم یا بالعکس. به هر حال، اگر حیطه و قلمرو مسأله مورد نظر خود را به درستی تشخیص دهیم در آن صورت مرزهای مسائل را خلط نخواهیم کرد. جایگاه آن را در نظام معرفتی خود خواهیم دانست و به سهولت می‌توانیم آن را تحت ضوابط حاکم بر آن حیطه و قلمرو خاص قرار دهیم.

منظور از ضوابط اسلامی حاکم بر یک قلمرو یا حیطه، ارزش‌ها و هنجارهای نسبتاً عامی هستند که بر همه مسائل آن حوزه حاکمیت دارند. همچون چتری می‌مانند که همه جزئیات آن قلمرو را تحت پوشش خود دارند. به عنوان مثال، هنجارهایی مثل «احسان»، «وفاداری همسران»، «مودت و رحمت میان همسران»، «تلاش حداکثری در جهت حفظ کانون خانواده» و امثال آن، از جمله ضوابط و هنجارهای حاکم بر همه مسائل و روابط خانوادگی‌اند. یعنی هم در تعاملات اقتصادی خانواده و هم در روابط میان اعضای خانواده و هم میهمانی‌ها و گذران اوقات فراغت و وظایف شغلی اعضای خانواده لازم است جانب این ضوابط را نگه داشت و آنها را مراعات نمود.

یا ضوابط و هنجارهایی از قبیل «اصل تسلط بر اموال»، «اصل نفی کنز و اسراف و اتراف»، «ضابطه اتلاف: من اتلف مال الغیر فهو له ضامن»، «حرمت اخذ اجرت بر واجبات»، «المؤمنون عند شروطهم» و امثال‌ آن ناظر به قلمرو رفتارهای اقتصادی‌اند. هر حکم و دستورالعملی که درباره جزئیات فعل اقتصادی یک مسلمان صادر می‌شود باید متناسب با این ضوابط و هنجارها باشد.

البته کشف و استخراج این دسته از ضوابط نیز خود نیازمند روش است. به تعبیر دیگر، ضوابط حاکم بر حوزه‌های خاص حیات انسانی، به صورت مستقل و مشخص در متون دینی ذکر نشده‌اند، اینها را نیز باید با استناد به منابع، مبانی، مقاصد و متون اسلامی به دست آورد. یکی از بهترین راه‌ها برای کشف ضوابط «تشکیل خانواده حدیثی» یا ایجاد شبکه‌ای از احادیث مرتبط با هم است: منظور از تشکیل خانواده حدیثی «یافتن احادیث مشابه، هم مضمون و ناظر به یک موضوع محوری و نیز فهم نسبت‌های آنها با یکدیگر برای کشف این معناست». (مسعودی، روش فهم حدیث، ص۱۸۵) با این کار ضمن فهم بهتر مراد واقعی امام، می‌توان به ضوابط اسلامی حاکم بر حیطه مورد بحث دست یافت. به عنوان مثال، بدون توجه به تشکیل خانواده حدیثی ممکن است با مشاهده احادیثی که می‌فرمایند:

مُدَارَاه النَّاسِ نِصْفُ الْإِیمَانِ وَ الرِّفْقُ بِهِمْ نِصْفُ الْعَیش‏ (کلینی، کافی، ج۲، ص۱۱۷)

ثَمَرَه الْعَقْلِ مُدَارَاه النَّاسِ؛ (لیثی‌واسطی، عیون ‌الحکم و المواعظ، ص۲۰۹)

رَأْسُ الْحِکْمَه مُدَارَاه النَّاسِ. (همان، ص۲۶۴)

عُنْوَانُ الْعَقْلِ مُدَارَاه النَّاسِ. (همان، ص۳۳۹)

فرد گمان کند که مدارای با مردم در هر شرایطی و در هر حالتی از نگاه اسلام نه تنها خوب بلکه نشانه عقلانیت و ایمان و حکمت است. در حالی که وقتی احادیث مشابه را جستجو می‌کنیم و با چنین حدیثی برخورد می‌کنیم که می‌فرماید: رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِیمَانِ بِاللَّهِ مُدَارَاه النَّاسِ فِی غَیرِ تَرْکِ حَق‏ (ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۲)

متوجه می‌شویم که اسلام هرگز توصیه به مدارای در امور باطل و گناه و خلاف دین را نکرده است و مدارای با مردم در پرتو ایمان و در چارچوب موازین و مقررات شریعت را نشانه عقلانیت و حکمت دانسته است.

برای به دست آوردن خانواده حدیثی می‌توان از تصنیف‌های موضوعی مثل بحار الانوار، وسائل الشیعه، الحیاه، میزان الحکمه و همچنین از معجم‌های لفظی و موضوعی حدیثی استفاده کرد و مهم‌تر از همه از امکانات رایانه‌ای و نرم‌افزارهای علوم اسلامی بهره برد.

گام هشتم: سازگاری با قواعد اسلامی حاکم بر زیست انسانی

منظور از قواعد اسلامی حاکم بر زیست انسانی، آن دسته از هنجارها و ارزش‌های اسلامی است که همه حوزه‌ها و قلمروهای زیست انسانی را پوشش می‌دهند و در همه جزئیات و مصادیق زیستِ انسانی جریان دارند.

ویژگی قواعد این است که در هر قلمرو و حیطه‌ای ممکن است به شکلی خاص نمودار شوند. به عنوان مثال، قاعده‌ای مثل «لاضرر و لاضرار فی الاسلام» اختصاص به قلمرو خاصی از زیست انسانی ندارد، بلکه در همه حوزه‌های فردی و اجتماعی سریان و جریان دارد. اما همین قاعده را وقتی در حوزه کنش‌های عبادی جاری می‌کنیم، گفته می‌شود که فی‌المثل اگر وضو برای فردی ضرر جسمی داشته باشد،‌ حرام است؛ و اگر نماز ایستاده برای شخصی ضرر داشته باشد، باید نشسته بخواند. یا اگر روزه گرفتن برای کسی ضرر جسمی داشته باشد، حرام است.

و یا زمانی که در حوزه روابط شهروندی و همسایگی مطرح می‌شود اینگونه خود را نشان می‌دهد که به تعبیر امام صادق†: «مَنْ أَضَرَّ بِشَی‏ءٍ مِنْ طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ فَهُوَ لَهُ ضَامِنٌ» (طوسی، تهذیب‌ الاحکام، ج۱۰، ص۲۳۰) و یا «إِنَّ الْجَارَ کَالنَّفْسِ غَیرَ مُضَارٍّ وَ لَا آثِمٍ». (کلینی، کافی، ج۵، ص۲۹۲)

یا زمانی که این قاعده، در حوزه روابط اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی مطرح می‌شود اینگونه نتیجه می‌دهد که حتی اگر مسجدی برای جامعه اسلامی ضرر داشته باشد، باید تخریب شود: وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْریقاً بَینَ الْمُؤْمِنینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنی‏ وَ اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُون‏؛ (توبه، آیه ۱۰۷)

و یا زمانی که در حوزه مسائل خانوادگی پیاده‌سازی می‌شود در قالب ضوابط و هنجارها و احکام زیر نمود پیدا می‌کند: لا تُضَارَّ والِدَه بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِه‏؛ (بقره، آیه ۲۳۳)

وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ؛ (بقره، آیه ۲۳۱)

یا زمانی که در مسائل ارث و وصیت جاری می‌شود اینگونه نمود پیدا می‌کند: وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِیه یوصینَ بِها أَوْ دَینٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِیه تُوصُونَ بِها أَوْ دَینٍ وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یورَثُ کَلالَه أَوِ امْرَأَه وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِیه یوصی‏ بِها أَوْ دَینٍ غَیرَ مُضَارٍّ وَصِیه مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَلیم‏؛ (نساء، آیه ۱۲)

و یا قواعدی همچون «حُسن عدل» و «قبح ظلم» ارزش‌هایی عام‌اند که بر همه ابعاد زیست مسلمانی حاکم‌اند. در هیچ موردی نباید نقض یا نادیده گرفته شوند. همه ضوابط مربوط به حوزه‌های خاص حیات انسانی و همچنین همه احکام جزئی و مسائل خُرد باید در چارچوب آنها باشد.

آگاهی از قواعد ارزشی حاکم بر زیست مسلمانی، نقش بسزایی در درک ارزش‌های جزئی و تکالیف موردی دارد. به هر میزان که از این قواعد آگاهی داشته باشیم، به همان میزان در فهم ارزش‌های جزئی اسلامی موفق‌تر خواهیم بود. بدون توجه به قواعد کلی زیستِ مسلمانی ممکن است در فروعات و احکام جزئی غرق و حتی به تناقض‌گویی کشیده شویم. آگاهی از همه جزئیات و وظایف مسلمانی، کاری بسیار دشوار است؛ اما آگاهی از قواعد حاکم بر زیستِ مسلمانی، ممکن و شدنی است. آگاهی از چنین قواعدی ما را از غور در جزئیات بی‌نیاز می‌کند. یکی از لوازم اجتهاد و استنباط ارزش‌های اسلامی در هر یک از حوزه‌های زیستِ انسانی، تسلط بر قواعد حاکم بر زیستِ مسلمانی است.

قواعد هنجاری به آن دسته از هنجارها و ارزش‌های کلان گفته می‌شود که:

اولاً. مطلق و عام‌اند. یعنی زمان‌شمول، مکان‌شمول و فردشمول‌اند. به تعبیر دیگر، تغییرناپذیر، ثابت و مطلق‌اند.

ثانیاً. می‌توان آنها را به عنوان کبرای استدلال‌هایی که برای کشف احکام جزئی اقامه می‌شود، قرار داد. به عنوان مثال،

أ. برخورداری یکسان مردم از فرصت‌های شغلی، عدالت است؛

ب. عدالت فضیلت است؛

پس، برخورداری یکسان مردم از فرصت‌های شغلی، فضیلت است.

ثالثاً. احکامی هنجاری‌اند. یعنی تعیین ارزش می‌کنند. اما همانطور که گفته شد، هنجارهایی کلی و عام‌اند که به تنهایی نمی‌توانند راهگشای عمل باشند.

رابعاً. در حقیقت واسطه‌ای میان مقاصد و غایات زیست اسلامی و ضوابط حاکم بر حوزه‌ها و قلمروهای خاص‌اند. این قواعد برخلاف غایات و مقاصد، متضمن ارزش‌های رفتاری‌اند؛ اما برخلاف ضوابط و احکام، بیانگر ارزش‌هایی بسیار کلی و عام‌اند.

خامساً. بیانگر تمایز مکاتب ارزشی‌اند. با توجه آنها می‌توان تفاوت‌ها و تمایزات مکاتب مختلف ارزشی را با یکدیگر بهتر درک کرد. به عنوان مثال، وقتی می‌بینیم که در لیبرالیسم، «اصل آزادی» قاعده حاکم است و در اندیشه‌ اسلامی یکی از قواعد حاکم «اصل عدالت و ظلم‌ستیزی» است، به خوبی می‌توان تمایز این دو مکتب را درک کرد. توجه به این اصول و قواعد موجب فهم بهتر تفاوت‌ها و تمایزهای این دو مکتب خواهد شد.

فی المثل، ضوابطی مثل تساهل و تسامح، آزادی زنان، آزادی خداستیزی و دین‌ستیزی و امثال آن در اندیشه لیبرالیستی، همگی از دل آن اصل و قاعده حاکم استخراج می‌شوند. ضوابطی همچون امر به معروف و نهی از منکر، اصل مسؤولیت اجتماعی، اصل عفت اجتماعی، احترام به مقدسات و امثال آن در اندیشه اسلامی از دل اصول و قواعد حاکم بر زیست بشری از نگاه اسلام استخراج می‌شوند.

گام نهم: سازگاری با مقاصد و غایات زیست اسلامی

هر چیزی که (بی‌واسطه یا باواسطه) موجب وصول به هدف نهایی و کمال واقعی انسان یعنی موجب تقرّب او به کمال مطلق شود، ارزشمند و هر کاری که او را از دستیابی به آن غایت دور کند یا در جهت خلاف آن حرکت دهد، ضد ارزش خواهد بود.

منظور ما در اینجا از مقاصد زیست اسلامی، «علل و مصالح و انگیزه‌های تشریع» حکم اسلامی نیست. بلکه منظور، هدف نهایی و مقصود اصلی از ارزش‌ها و احکام اسلامی است. یعنی منظور آن است که بدانیم با عمل به دستورات اسلامی بناست به کجا برسیم. چه سرنوشتی نصیب ما خواهد شد. به تعبیر دیگر، منظور ما بحثی برون‌دینی است؛ اما بحث از «علل و انگیزه‌های تشریع» بحثی درون‌دینی است. سخن در این است که هدف یا اهداف اصلی و غایی شارع مقدس از تشریع چه بوده است؟ اهداف کلان، میانی و عملیاتی شارع از تشریع چیست؟

مقاصد زیست اسلامی، به معنای مورد نظر، هر چند از نوع ارزش‌ها به شمار می‌روند؛ اما ارزش‌های رفتاری نیستند. بلکه از ارزش‌های وجودی بوده و معیار تشخیص و تعیین ارزش‌های رفتاری‌اند. ارزش مقاصد و غایات نه ارزش فعلی است (زیرا مقصد و غایت، از جنس فعل نیست؛ بلکه نتیجه فعل است) و نه ارزش اخلاقی است (زیرا اختیاری بودن و وابسته به خواست و اراده انسان بودن، شرط لازم اخلاقی بودن یک ارزش است)؛ در حالی که ارزش مقاصد و غایات نه اختیاری است و نه وابسته به خواست و اراده انسان. ارزش آنها ارزش وجودی و هستی‌شناختی است. بحث از آنها نیز بحثی اخلاقی، فقهی یا حقوقی نیست. بلکه بحثی کلامی و فلسفی و ناظر به جهان‌بینی است.

به هر حال، بدون آشنایی با مقاصد و غایات اسلامی هرگز نمی‌توان کشف آموزه‌های اسلامی را در حوزه‌های انسانی انتظار داشت. کسی که مقاصد احکام و ارزش‌های اسلامی را بداند، در ابعاد توصیه‌ای علوم انسانی، توصیه‌ای را خواهد داشت که در جهت تأمین آن مقاصد و غایات باشد؛ یا دست کم در تعارض با آنها نباشد. همچنین بدون آگاهی از مقاصد اسلامی، استنباط حکم مسائل مستحدثه و مسائل غیر منصوص بسیار دشوار و بلکه ناممکن است.

گام دهم: انطباق با مبانی اسلامی

آخرین گامی که برای اکتشاف نظریه اسلامی لازم است طی شود، سازگاری نظریه مورد نظر با مبانی نظری اسلام در حوزه‌های پنج‌گانه معرفت­شناسی، هستی­شناسی، انسان­شناسی، دین‌شناسی و ارزش­شناسی است.

به هر حال، کسی که می‌خواهد نظریه هنجاری اسلام را در مسأله‌ای از مسائل علوم انسانی کشف کند،‌ باید معارف و آموزه‌های اسلامی را به صورت یک مجموعه منسجم و به هم پیوسته در نظر بگیرد. هیچ یک از احکام و آموزه‌های جزئی آن نباید در تقابل یا تضاد با مبانی نظری آن باشد. به همین دلیل، نه تنها ارزشمندی یک کنش خاص، بلکه ارزشمندی ضوابط حاکم بر قلمروهای خاص زیستِ انسانی و همچنین ارزشیابی قواعد حاکم بر زیست انسانی، آنگاه اسلامی خواهد بود که با مبانی نظری اسلام، سازگار باشند.

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

حرف دل

چه کنم حرف دلم را بزنم یا نزنم
همرهی نیست که گویم دل پر درد تنم
دل من مخزن درد است نبینم کس را

جز خدا نیست انیسی که بگویم سخنم







  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

عشق کبریا

مخزن اسرار حق دانی کجاست
در دل احمد و آل مصطفی است
هر که دریا دل بود با عشق هو

سینه اش مملو عشق کبریاست


  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

دل خداوند

باسمه تعالی
برداشتهایی از نهج البلاغه
خطبه دوم : قسمت ۴
دل خدا
انسان ها دارای علایق گوناگونند و هر کسی دنبال بدست آوردن چیزی می گردد.یکی دنبال علم، دیگری دنبال ثروت،یکی پست و مقام و الی آخر.خوشا به حال کسانی که دنبال شکار دلها هستند.این شکار باقی می ماند و غیر از آن بقیه فانی هستند.
مولانا می گوید اگر می خواهی اسرار عالم برویت آشکار شود و پرده های ظلمانی کنار رود و حقایق را ببینی، باید عاشق شوی.زیرا عشق تنها وسیله ایست که توسط آن امکان کشف حقایق وجود دارد.
حضرت علی می فرمایند،راه رسیدن به اسرار الهی از طریق چهارده معصوم است.اینان ریسمانهای الهی هستند که اگر کسی به آنها متوسل شود، امکان دسترسی به حقایق هستی را پیدا می کند.اینها رازدانان خداوند می باشند.اینها نقش دل خداوند را دارند.زیرا دل محل نگهداری اسرار است.
لازم به ذکر است که اسرار الهی به هر کسی گفته نمی شود.باید ظرف وجودی انسان پاک و تحمل اسرار هستی را داشته باشد.اهل بیت محبوبان حق تعالی هستند و آنها دریا دل و پاک می با شند.اینان باید رهبری انسانها را در ادوار گو نا گون بعهده گیرند.لذا نیاز است که به اسرار هستی آگاه باشند.بنابراین کلیه اعمال آنان چه صلح باشد و یا جنگ،از روی شناخت و بصیرت و صلاح و شناخت می باشد.
حضرت در خطبه پنجم می گویند، اگر صحبت کنم می گویند دنبال حکومت است.اگر سکوت کنم می گویند او می ترسد.
حضرت می گویند، عشق به مرگ از لذت خوردن شیر کودک گرسنه از پستان مادر برای من لذیذ تر است.حضرت می فرمایند ،من از اسرار پشت پرده ای با خبرم که اگر لب به سخن باز کنم، دلهای شما همانند دلو های به ریسمان بسته که درون چاه عمیق رفته است می لرزد.
حضرت علی دست روی سینه خود می گذارند و به کمیل می گویند، سینه ای من صندوقچه اسرار هستی است.اگر کسی را می یافتم که تحمل دریافت آنها را داشت، لب به سخن می گشودم.

هر کسی دنبال صید است و شکار
عده ای مشغول طی روزگار
خوش به حال آنکه صید دل کند
لذتش چندان و باشد ماندگار

دکتر علی رجالی
@alirejali


  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

دل خدا

دانی که دل خدا کجا می باشد
دانی که چرا عشق ولا می باشد
اسرار جهان نهفته در احمد و آل
با عشق علی، جهان ز ما می باشد


  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

صید دل


هر کسی دنبال صید است و شکار
عده ای مشغول طی روزگار
خوش به حال آنکه صید دل کند
لذتش چندان و باشد ماندگار

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

اندیشه اشو

آسیب‌شناسی عرفان‌های کاذب/۱۳
گروه اندیشه: عشقی که اشو از آن دم می‌زند، در نهایت به یک عشق زمینی و خیابانی ختم می‌شود و تمام قداست عشق در حد شهوترانی خلاصه می‌شود؛ باید صد افسوس خورد که سر عشق را در خیابان‌ها به پای هرزگی می‌بُرند.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا)، حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمدتقی فعالی، مدرس حوزه و دانشگاه و نگارنده ۹ جلد کتاب در باب جنبش‌های نوظهور معنوی، در پنجمین نشست از سلسله نشست‌های «آسیب‌شناسی عرفان‌های کاذب» که در سازمان فعالیت‌های قرآنی دانشجویان کشور برگزار شد، به ایراد سخنرانی پرداخت.
فعالی با بیان این‌که تنها ویژگی مثبت اشو، ساده و روان سخن گفتن اوست، اظهار کرد: اشو به‌گونه‌ای روان سخن می‌گفت که شایسته لقب سحّار بود، زیرا حدود ۷ هزار انسان را بالای پنج ساعت در یک جلسه نشاندن کار ساده‌ای نیست. البته باید میان زیبا سخن گفتن و سخن زیبا گفتن تفکیک کرد.
وی با تأکید بر این‌که یکی دیگر از ویژگی‌های سخنان اشو پراکنده بودن آن است، افزود: اگر مجموعه کتاب‌های اشو در زبان فارسی یا انگلیسی بررسی شود، می‌توان مجموعه سخنان اشو را در هشت بخش طبقه‌بندی کرد. اولین و مهم‌ترین اصل معنوی که اشو معرفی کرده، عشق است.
این مدرس حوزه و دانشگاه با بیان اینکه محور یوگا آرامش، محور تعالیم اشو عشق و محور عرفان دالای‌لاما شادی و شعف درونی است، خاطرنشان کرد: این سه مفهوم، از مفاهیم بسیار مهم در کیش‌های نوپیدا به‌شمار می‌آید، ضمن این‌که این سه مفهوم از مهم‌ترین نیازهای انسان معاصر است. به تعبیر دیگر مهم‌ترین خلأ باطنی و درونی انسان امروز را آرامش، عشق و شادی درون تشکیل می‌دهد. با این توجه مشخص می‌شود که در عرفان‌های نوظهور به دقت نیازهای انسان شناخته می‌شود و برای برطرف کردن آن نسخه مناسب تهیه می‌کنند.
این محقق و پژوهشگر با تأکید بر این‌که امروزه مخاطب جوان با این نسخه‌های بشری مواجه است، آن را مطالعه می‌کند و پس از مطالعه به آن عمل می‌کند و به احساسات درونی دسترسی پیدا می‌کند، عنوان کرد: نیل به احساسات درونی، یک موتور محرک و بسیار قوی و استمراربخش آن آئین بشری خواهد شد. البته در میان احکام و آئین اسلامی نیز نسخه‌های عملی فروانی اخذ می‌شود که مسلماً نسخه‌هایی سالم و غیرآلوده خواهد بود.
وی با بیان این‌که اولین اصل معنوی اشو اصل عشق است، تصریح کرد: اشو در باب عشق فراوان به سخنرانی پرداخته و کتاب‌های مستقل در باب عشق و عاشقی از وی به جا مانده است. برخی از جملات اشو در باب عشق ـ که در کتاب «راز بزرگ» مهم‌ترین کتاب ترجمه‌شده اشو به زبان فارسی آمده است ـ عبارتند از: «عشق، عین و شین و قاف است، یعنی علاقه شدید قلبی»، «عشق شوق وافر درونی است»، «عشق اشتیاق بی‌کران باطنی جهت اتحاد با کل است»، « وه! عشق چه زیباست»، «عاشق، عاشقی می‌کند»، «از عاشق نمی‌توان پرسید تو چرا عاشق شده‌ای! عاشق یک مرتبه چشم باز می‌کند و خود را عاشق می‌بیند»، «عشق یافتنی است، نه بافتنی»، «عشق پرسیدنی نیست، وه! عشق چه زیباست»، «عاشق رقصان است حول شمعی و عشق رقص پروانه‌ها است، عشق رقص زندگی است»، «عشق وجد است و سرور است و عاشقی است».
فعالی با بیان این‌که این چند نمونه از جملات اشو در کتاب راز بزرگ بود، اظهار کرد: اگر اشو پنج ساعت سخنرانی کند و شنونده‌ای سخنان وی را بنویسد، از حاصل پنج ساعت سخنرانی وی، یک صفحه مطلب علمی و پربار تولید نمی‌شود، البته این هنر بزرگی به‌حساب می‌آید که شخص مخاطبان خود را پنج ساعت حفظ کند و هیچ مطلب علمی در اختیار ایشان نگذارد.
این مدرس حوزه و دانشگاه افزود: اشو در ادامه سخنان خود می‌گوید «عشق چونان یک درخت است و درخت دو بعد دارد؛ یک ریشه درون زمین و یک تنه در آسمان و فضا. هرچه درخت تنه‌اش در آسمان رفعت و بلندا بگیرد، باید ریشه‌اش درون زمین ژرفا و عمق بیشتری پیدا کند؛ بنابر این هرچه ریشه یک درخت در زمین عمیق‌تر باشد، تنه‌اش در آسمان رفیع‌تر است».
این محقق و پژوهشگر با تأکید بر این‌که اشو با این تشبیه به یک سؤال بنیادین پاسخ می‌گوید، خاطرنشان کرد: اشو در این فضا به مخاطب خود القا می‌کند که ریشه درخت عشق انسانی، در جنس مخالف است. اشو با این سخن چهره حقیقی خود را به مخاطب نشان می‌دهد. براساس این سخن، زن، دروازه ورود مرد به آسمان و مرد دروازه ورود زن به تعالی است. 
وی با بیان این‌که از این پس کلمات اشو بسیار رکیک، زشت و ناپسند می‌شود و در این‌گونه سخن گفتن تعمد خاصی دارد، ادامه داد: اشو اعتقاد دارد که زن دارای دو کالبد است که کالبد اول وی زنانه و کالبد دومش مردانه است. تعالی زن به اتحاد این دو کالبد ناهمجنس درون وی است. وی همین سخن را مورد مرد نیز مطرح می کند.
فعالی تصریح کرد: بر همین اساس خودارضایی از نگاه اشو کاملاً توجیه شده است؛ زیرا وی اعتقاد دارد که ریشه خودارضایی در زن و مرد، اتحاد دو کالبد ناهمجنس درون آن‌هاست. با این سخن وی خودارضایی را پدیده‌ای مثبت ارزیابی می‌کند.
این مدرس حوزه و دانشگاه افزود: اشو در سخنان خود عنوان می‌کند که اتحاد درونی در زن و مرد هنگامی تکمیل می‌شود که اتحاد بیرونی میان آن دو شکل پذیرد؛ لذا هر گونه اتحاد و اتصال بیرونی که برای اتحاد درونی صورت گیرد، موجب تعالی و رشد انسان خواهد بود.
فعالی در ادامه عنوان کرد: امروزه دو نوع معنویت در جهان مُد محسوب می‌شود، اول معنویت سکس که نماینده آن اشو است و دوم معنویت تخدیری که نماینده آن کارلوس کاستاندا است. اشو در باب معنویت سکس کتاب‌های متعددی دارد که «تعلیمات سری تانترا» از جمله آنهاست. این کتاب در دو جلد و حدود ۸۵۰ صفحه چاپ شده است. اشو در این کتاب به بیان تکنیک‌های آمیزش جنسی به‌شکل ملایم پرداخته است، البته با این هدف که انسان به تعالی برسد. اشو می‌گوید تنها استفاده بی‌حد و بیکران از سکس آزاد راهی برای نیل به تعالی و فراسو است. 
وی با اشاره به کتاب دیگر اشو با عنوان «از سکس تا فراآگاهی» عنوان کرد: این کتاب توسط محسن خاتمی، در اسفند سال ۸۹ ترجمه شده و به‌شکل غیرقانونی در بازار پخش و منتشر شده است. بخشی از مطالبی که در این کتاب آمده عبارتند از «تازمانی که طبیعی بودن سکس آزاد، با تمام قلب پذیرفته نشود، هیچ‌کس نمی‌تواند دیگری را اساساً دوست داشته باشد» اشو با این سخن می‌گوید که دوست‌داشتن آغاز عشق و تعالی انسان است.
این محقق و پژوهشگر با اشاره به سخنان دیگری که در کتاب «از سکس تا فراآگاهی» آمده است، اظهار کرد: اشو می‌گوید «می‌خواهم به شما بگویم که سکس یک پدیده الهی است، زیرا تمام انرِژی خدایی از طریق سکس آزاد فراهم می‌شود»، «جنسیت بزرگ‌ترین و اسرارآمیز‌ترین نیروی کائنات است»، «تمام ضدیت‌ها را با سکس دور بیندازید»، «اگر می‌خواهید عشق در زندگیتان ببارد، از ستیز با سکس آزاد دست بکشید و آن را با تمام قلب و سرور بپذیرید و حتی قداست آن را تحسین کنید».
فعالی افزود: این کتاب به مخاطب خود این چنین القا می‌کند که تنها یک راه برای رسیدن به فراسو وجود دارد و آن سکس آزاد است. این کتاب سکس را بخشی از زندگی مذهبی انسان و یک امر مقدس معرفی می‌کند. در ادامه کتاب آمده است: «در پشت اشتیاق برای سکس آزاد، یک تجربه مذهبی و روحانی نهفته است. اگر بتوانید از آن کاملاً آگاه شوید، می‌توانید به ورای سکس بروید».
وی با بیان این‌که عشقی که اشو از آن دم می‌زند، در نهایت به یک عشق زمینی و خیابانی ختم می‌شود و تمام قداست عشق در حد یک شهوترانی خلاصه می‌شود، خاطرنشان کرد: باید صد افسوس خورد که سر عشق را در خیابان‌ها به پای هرزگی می‌بُرند. 
این محقق و پژوهشگر با اشاره به یکی دیگر از محورهای مورد تأکید اشو گفت: یکی دیگر از محور‌هایی که اشو مطرح می‌کند، اصل مراقبه است. مراقبه در عرفان اسلامی یک بار معنایی مثبت دارد. در عرفان عملی اسلامی عنوان می‌شود که عارفان و سالکان، صبحگاهان با خداوند مشارطه می‌کنند، در روز مراقبه بر اعمال خود دارند و در شامگاهان به محاسبه نفس می‌پردازند؛ بنابراین مراقبه در ادبیات اسلامی و ایرانی دارای یک جایگاه مقدس و رمزآلود است.
این مدرس حوزه و دانشگاه افزود: مراقبه‌ای که اشو در تعلیمات خود مطرح می‌کند، مساوی با رقص است. اشو به پیروان خود پیشنهاد می‌کند که روزانه نیم ساعت بدن را کاملاً رها کنند، ذهن خود را از هرگونه فکر و تعصب خالی کنند و جسم را با تمام وجود و انرژی با ریلکسیشن حرکت دهند، به‌گونه‌ای که تمام انرژی‌‌های منفی از جسم و بدن خارج شود و به جای آن «پرانه» یعنی انرژی‌های مثبت موجود در فضا جایگزین شود. 
فعالی با بیان این‌که با این کار انسان فاقد تمام انرژی‌های منفی و واجد تمام انرژی‌های مثبت در جهان می‌شود، تصریح کرد: اشو در باب مراقبه قائل به هفت مرحله است که اولین مرحله آن «رقص آتش» یا «مراقبه آتش» نام دارد. اشو اعتقاد دارد که در آتش انرژی‌های خاصی نهفته است، باید دست‌ها را حلقه زد و به گونه‌ای خاص به رقص پرداخت. این اولین گام در راستای مراقبه است.
این محقق و پژوهشگر با اشاره به یکی دیگر از اصول تعلیمات اشو تأکید کرد: یکی دیگر از محورهای عرفان اشو، اصل طغیان است. اشو متعدد به اصل طغیان و سرکشی اشاره می‌کند و می‌گوید من سرکشی را از خانه آموختم. اشو اذعان می‌کند که من از کودکی در مقابل هر سخن پدر و مادرم می‌ایستادم و به خواسته‌های ایشان «نه» می‌گفتم.
وی خاطرنشان کرد: اشو در تعلیمات خود اذعان می‌کند که پیروانش به والدین خود «نه» بگویند و زیر بار سخنان آنها نروند. اشو ادعا می‌کند که پدر و مادر مربیان نااهل و ناصواب هستند و با زور و اکراه می‌خواهند تعلیم و تربیت خانوادگی و قبیله‌ای را به ذهن کودکان القا کنند.
فعالی ادامه داد: اشو در سخنانش عنوان می‌کند که هیچ‌گاه دعوای پدر و مادرش و فریادهای ایشان را فراموش نمی‌کند. اشو با تئوریزه‌کردن تمّرد می‌گوید: تمّرد و سرکشی سه‌گونه است: اول تمرد کودکان در منزل مقابل والدین. از نظر اشو کودکی خوب و مطلوب است که مقابل هر دستوری از والدین خود مقاومت کند و به ایشان پاسخ منفی دهد.
این مدرس حوزه و دانشگاه افزود: مرحله دوم، سرکشی نوجوانان و جوانان در جامعه است. جوانی که دیروز نه گفتن را در خانواده تجربه کرد، امروز این مقاومت و تمرد را در برابر هنجارها و فرامین تحمیلی از سوی جامعه تجربه می‌کند. خصوصاً هنجارهای الهی که در سطح جامعه وجود دارد.
این محقق و پژوهشگر با اشاره به سومین مرحله سرکشی از نگاه اشو اظهار کرد: سومین گام سرکشی، سرکشی در مقابل خداوند عالم است. کسی‌که در خانه و در جامعه توانست «نه» بگوید، امروز در مقابل خدا نیز می‌تواند ایستادگی کند و «نه» بگوید. در تعالیم اشو، مهم نیست که خانواده، جامعه یا خدا چه می‌گویند، بلکه مهم آن است که انسان در مقابل گفته‌ها و خواسته‌های ایشان عملی انجام دهد. نام این عمل تئوریزه‌کردن طغیان است.
فعالی با بیان این‌که اشو به شدت ضد فلسفه و فلاسفه است و با علم، تکنولوژی و فناوری ضدیت شدید دارد، عنوان کرد: یکی از شعارهای اشو این است که امروز زمین یک دیوانه‌خانه بزرگ شده است و امر خود را به دست دیوانگانی به‌نام دانشمندان سپرده است. همچنین اشو به‌شدت ضد شریعت، فقاهت و ادیان است. وی اعتقاد دارد که هیچ قانونی در عالم هستی وجود ندارد و تنها روابط آزاد میان انسان‌ها است که روابط جامعه را تنظیم می‌کند و جامعه هیچ نیازی به حکومت و قانون ندارد.
وی افزود: اشو در تعالیم خود تا جایی پیش می‌رود که از سوی همفکران خود محکوم می‌شود که جامعه پیشنهادی اشو بیشتر حکم جنگل را دارد. اشو با ضدیت شدید بر علیه خانواده، پیشنهاد خانواده‌های کمون می‌دهد. خانواده کمون در ادبیات اشو به معنای همجنس‌گرایی است. اشو عنوان می‌کند خانواده در نظام سنتی این‌گونه تعریف می‌شود که دو انسان از جنس مخالف در کنار هم جمع شوند تا نسل بشر تداوم و بقا یابد.
فعالی با تأکید بر این‌که از نظر اشو تداوم نسل ربطی به انسان ندارد و هیچ کس مسئول بقای نسل بشر نیست، تصریح کرد: وی پیشنهاد می‌دهد که در کنار کلان شهرها، اماکنی ایجاد شود تا هرکس که دغدغه بقا نسل دارد بتواند نسل انسان را حفظ کند.
این محقق و پژوهشگر افزود: خانواده در دیدگاه اشو این‌گونه تعریف می‌شود: «خانواده یعنی اجتماع دو همجنس برای لذت‌بری حداکثری» همچنین وی پیشنهاد می‌دهد که کارخانه اسپرم تولید شود و با عمل لقاح مصنوعی به تولید نسل بشر اهتمام شود. سراسر اندیشه‌های اشو طغیان علیه همه‌چیز است به‌جز عشق و در اندیشه‌های اشو، عشق یعنی عشق زمینی و خاکی و هیچ تفاوتی میان عشق مقدس از نگاه اشو با هرزگی وجود ندارد.
فعالی با اشاره به کتاب «قطره‌ای از دریا» یا «دل به دریا بزن» ترجمه مجید پزشکی خاطرنشان ‌کرد: اشو در این کتاب ادعا می‌کند که من منادی یک دین جدید هستم، من مروج رقص، آواز، عشق و خنده هستم. می‌خواهم که همه عالم را از خنده، موسیقی، شعر، نقاشی، آفرینندگی و حساسیت بیشتر نسبت به سکس آزاد آکنده کنم. من درس مذهب غم نمی‌دهم و مخالف تمام مذهب‌های خودآزار و دگرآزار هستم. من نوع جدیدی از دین‌داری را آموزش می‌دهم که آن را در عشق و نه در ترس، در لحظه اکنون و نه آینده، در قلب و نه در عقل، در سکس و نه در عفت جستجو می‌کنم.
این مدرس حوزه و دانشگاه در پایان سخنان خود افزود: اشو در یک کلام نافی همه چیز و حامی طغیان علیه هنجارهای جامعه، هنجارهای الهی و ادیان آسمانی است و براساس مبانی اشو تنها یک چیز ثابت می‌شود و آن «عشق» است. آن هم عشق زمینی و در واقع هرزگی.
نکته دیگر آنکه اشو احکام نورانی اسلام را به تمسخر می‌گیرد؛ از آنجا که ارتباط زن و مرد یا به تعبیر دیگر سکس از نظر اشو نه‎تنها امری قابل قبول بلکه ضروری است و دیدگاه اسلام هم در این زمینه محدودیت روابط است، اشو این حکم اسلامی را با کلامی طعن‌آمیز و تمسخر‌‌وار این‎گونه بیان می‌کند:‌
«البته مسلمانان معتقدند زنان و مردان نباید با هم مراقبه داشته باشند. در حقیقت اگر می‌توانستند با یکدیگر مراقبه داشته باشند از انرژی مثبت و منفی زن و مرد هر دو برخوردار می‌شدند؛ زیرا زن و مرد هر کدام یک نیمه هستند و در دسترس بودن هر دو انرژی سبب می‌شود تا کلیت حاصل آید و ذهنی که حتی ذره‌ای از کلیت را لمس کند نمی‌تواند دیوانه شود. دیوانگی و جنون نشان‌‌دهنده تکه‌تکه بودن و اغتشاش ذهنی است.»
دین اسلام دینی کامل است و تمام احکام و دستوراتش براساس مصلحت واقعی انسان‎ها می‌باشد. لذا حکمی برخلاف حکمت الهی و مصلحت راستین در آن یافت نمی‌شود. براساس حکم الهی اجتماع زن و مرد اگر نامحرم باشند شیطانی است و شیطان در آنجا حاضر است. اما در صورتیکه آن دو محرم باشند حکم خداوند بینشان جاری خواهد بود. 
اشو در موردی دیگر اسلام را از توجیه برخی پدیده‌ها عاجز می‌داند؛ زیرا که اسلام معتقد به تناسخ نیست و خودش سعی می‌کند براساس اعتقاد به تناسخ پاره‌ای مسائل را تحلیل کند.
از سوی دیگر اشو در باب خانواده و همجنس گرایی نکته‌های بی‌شرمانه‌ای را بیان می‌کند؛ اُشو به گونه‎ای آشکار خانواده را نفی می‌کند و آن را پدیده‌ای تاریخْ‌گذشته می‌داند. او مدعی است که با از میان رفتن خانواده، قسمت اعظم بیماری‎های روانی و جنون سیاسی نیز از میان خواهد رفت و عشق، جایگاه خود را باز‌خواهد یافت. او معتقد است که فرزندان یک خانواده نباید به‎وسیله‎ی پدر و مادر‌های آنها تربیت شوند، بلکه کمون یا همان دولت و جامعه‎ی مطلوب اشو است که باید آنها را تربیت کند تا پدر و مادر‌ها نتوانند به کودکان ضرری برسانند. 
به‎نظر اشو، بزرگ‌ترین بردگی، بردگی و استثمار کودک توسط پدر و مادر او است و پدر و مادر، جامعه، آموزگاران و موعظه‌گران، همگی گروه‎هایی هستند که کودک به‎وسیله‎ی آنها استثمار شده و در قالب‎های متناسب با منافع آنان شکل می‌گیرد. او بر طبیعی بار آمدن کودک اصرار دارد، طبیعی بودن، به معنای طبیعت وحشی و بکر و دست نخورده، یکی از مهم‎ترین اصول و اندیشه‌های اشو است.
او برای آنکه نسل و فرزندان بهتری برای جامعه‎ی آرمانی‌اش به‎دست آید، پیشنهادی کاملاً نامعمول و غیر‌ طبیعی می‌دهد. او بر این باور است که مرد در هر مقاربت حداقل یک میلیون اسپرم آزاد می‌کند، اما تنها یک اسپرم، امکان دسترسی به تخمک ‌زن را دارد و این یک رقابت احمقانه است که به احتمال زیاد، اسپرم افراد سبک‌مغز زودتر به تخمک‌ زن خواهد رسید و برای همین است که دنیا پر از آدم‎های تهی‌مغز و نادان است، اما این مشکل قابل حل است و آن راه‌‎حل آن است که هر مردی که بچه می‌خواهد، باید اسپرمش را به بیمارستان اهدا کند تا با بررسی ژنتیکی اسپرم‎ها، اسپرم مورد نظر و قوی‌تر در تخمک‌ زن قرار گیرد.
«همجنس‌گرایی را مسأله نکنید. هیچ ‌چیزِ اشتباهی در آن نیست. این ایده‌های اجتماعی است که چیزی را غلط یا درست می‌شمارد. خوب است اول آن را بپذیرید. چرا‌که در صورت رد آن، نمی‌توانید آن را حل کنید. هر‌چه بیشتر آن را رد کنید، بیشتر جذب همجنس‌ها خواهید شد؛ چون هر‌چیزی که ممنوع می‌شود، جذابیت بیشتری می‌یابد و همجنس‌گرایی یکی از مراحل ضروری رشد انسان اعم از مرد یا زن است. سه مرحله‎ی رشد جنسی وجود دارد: رابطه‎ی جنسی با خود در کودک، همجنس‌گرایی، ناهمجنس‌گرایی.
زن و مرد هرگز دوستان خوبی نیستند و نخواهند بود. عشاق دوستان خوبی نیستند ولی می‌توانند دشمن هم باشند ولی مردان با مردان و زنان با زنان بهتر می‌توانند دوستی کنند. رابطه‎ی مرد با مرد بسیار راحت‌تر و قابل‌ فهم‌تر است تا رابطه‎ی زن و مرد. ازدواج دو زن با یکدیگر یا دو مرد با یکدیگر با وجودی که غیر‌‌علمی است ولی قابل قبول است و کسی نمی‌تواند مانع آن شود.»
این‌طور به‎نظر می‌رسد که اشو از احساسات انسان‎ها، از مهر مادری و آفرینشی که به زندگی انسان‎ها رشد و زیبایی می‌بخشد، دور افتاده و برای حل برخی از مشکلات در نگاهی انقلابی به تخریب یک‎باره‎ی همه‎ی آنچه که هست می‌پردازد، بدون آنکه متوجه باشد که چنین اندیشه‌هایی به‎دلیل اینکه خلاف فطرت انسانی است، نمی‌تواند در زندگی بشر، جا باز کند و فراگیر شود. این افکار جایگاهی برای احساسات و عواطف باقی نگذاشته و زندگی انسان در این جهان را همچون فعالیت یک کارخانه با محصولات محدود و شخصی که اکنون برای او مطلوب فرض شده است طلب می‌کند و بیشتر از هر‌چیزی تحت تأثیر اندیشه‌های کمونیستی روسیه است.
دور از شهر و زندگی شهری زیستن، دوست داشتن طبیعت و جهان، وحشی و بی‌پرده انتقاد کردن، تکیه کردن بیش از اندازه بر خود، نوعی بدگمانی به دیگران، تظاهر به کمال‌گرایی افراطی با وجود بی‌سوادی، اعتقاد نداشتن به دین خاصی، بی‌پروایی در رفتار‌های ضد مذهبی‌، نارضایتی خانواده‎ی پیرمرد از او از جمله مشخصه‌هایی هستند که چندان دور از شخصیت اشو نیست. 
اُشو در کودکی از حضور پدر و مادر محروم بود، خانواده به مراقبت از چهار خواهر و برادرِ پدرِ اُشو مشغول بودند و اُشو را در شهری دیگر به پدربزرگ و مادربزرگِ مادری او سپرده بودند تا از او نگهداری کنند. وضعیت نامطلوب خانواده در محل زندگی اشو و زندگی کردن با پدربزرگ و مادر‌بزرگ به‌جای پدر و مادر در دوره‎ی کودکی، تجربه‎ی بهره‌مندی از یک خانواده‎ی سالم و محبت جبران‌ناپذیر آن را از اشو گرفته است. بدون تردید، همین دور بودن از فضای خانواده، در نگاه او نسبت به خانواده تأثیر گذاشته و به‎عنوان یک عامل جدی در این میان نقش ایفا می‌کند.
به‎نظر اشو در جوامع کنونی، هیچ ارتباط یا پیوندی وجود ندارد و با آنکه هزاران نفر در یک آسمان‎خراش و زیر یک سقف جمع شده‌اند، از حال همسایگان خود بی‌خبرند. برای همین او ترجیح می‌دهد تا به جای آنکه از واژه‎ی جامعه و اجتماع استفاده کند، برای ترسیم و تصویر وضعیتی بهتر برای زندگی انسان‎ها از واژه «کُمون» بهره بگیرد. 
به تعبیر‌ی، اُشو به‌جای آنکه در پی اصلاح جامعه باشد، به نفی جامعه پرداخته و راه‌ حل را در انزوای انسان و درون‎گرایی او جستجو کرده است. اندیشه‎ی اُشو نوعی وازدگی در برابر انبوه مسائل اجتماعی است که انسان امروز را محاصره کرده است. او با وجود اینکه نسبت به وضع موجود با نگرشی انتقادی می‌نگرد و به ساختار‌های نابرابر و استعماری حمله می‌کند و انسانی طغیان‎گر را به تصویر می‌کشد که برای رهایی از چنبره‎ی حلقه‌های تو‌در‌توی اسارت و ستم، ناگزیر از شکستن حصار‌های خانواده است، ولی درنهایت با نسخه و بدیلی که ارائه می‌دهد دستخوش نوعی محافظه‌کاری می‌گردد. 
تز انقلاب درون، از سوی او به‌عنوان راهِ رهایی ممکن است در سطوح فردی، تعدادی را از مهلکه‎ی این ستم‎های انسان‌ساخت برهاند ولی نمی‌تواند چاره و بدیلی برای حل و برون‌رفت از ساختارهای ستمگر و مبتنی بر اعمال سلطه باشد. به بیان دیگر، رویکرد اُشو به گونه‎ای احراز مکانیزم‎های روان‎شناختی است که به سادگی نمی‌تواند حریف مسائل جامعه‌شناختی شود و به جای اصلاح و تغییر جامعه به‎دنبال جامعه‌زدایی است.
  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

فتنه

مر دمان جاهلیت جملگی سر گشته اند
نیست آرامش در آنها، جملگی دل مرده اند
دل به دنیا بسته و روح و روان در بند نفس
فتنه های نفس دون، روح و روان را کشته اند

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

انواع فتنه

باسمه تعالی
برداشتهایی از نهج البلاغه
خطبه دوم : قسمت سوم
بخش سوم
انواع فتنه
حضرت علی در این خطبه فتنه ها را همانند شتران مست تعبیر می کنند که با کف پاهای خود مردم را لگد مال و له می کنند.فتنه ها ،همانند گاوهایی می ماند که با نوک سم پای خود مردم را از پا در می آورند.حضرت می فرمایند، فتنه گران همانند اسبانی می مانند که آماده مسابقه هستند و روی نوک سم های خود ایستاده اند، تا مسابقه را شروع کنند.فتنه گران همواره آماده بودند که به نبرد کسانی بروند که در راه خدا سخنی به لب می آورند.قیصر امین پور، می گوید:

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی، لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم
اگر دشنۀ دشمنان، گردنیم
اگر خنجر دوستان، گرده ایم
گواهی بخواهید، اینک گواه
همین زخم هایی که نشمرده ایم
دلی سر بلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم
حضرت می فرمایند، مردم دوران جاهلبت قبل از اسلام، همگی گمراه وسر گشته و حیران و فریب خورده بودند.حضرت می فرمایند، ساکنین مکه در کنار خانه خدا، در بهترین جا قرار داشتند، اما همسایگان خوبی برای خانه خدا نبودند.مردم دچار اضطراب شده بودند و خواب به چشمانشان نمی رفت.اضطراب های درونی و بیرونی آرامش را از آنها گرفته بود .
حضرت می گویند، مردم بجای اینکه سرمه در چشمانشان بزنند، اشک از چشمانشان جاری می کردند.حضرت می فرمایند اهل علم و تقوا در جامعه جایگاهی نداشتند ولی اهل فسق و فجور در نزد مردم گرامی بودند.
امروزه در جوامع بشری شاهد هستیم که اهل معرفت نزد عوام جایگاهی والا ندارند و مورد احترام نیستند.اما در مقابل کسانی که اهل گناه و معصیت و یا دون پایه هستند، با تبلیغات گو ناگون نزد مردم گرامی می باشند.این نشان دهنده دوران جاهلیت دوم در عصر ماست.

مر دمان جاهلیت جملگی سر گشته اند
نیست آرامش در آنها، جملگی دل مرده اند
دل به دنیا بسته و روح و روان در بند نفس
فتنه های نفس دون، روح و روان را کشته اند



دکتر علی رجالی
@alirejali



  • علی رجالی