عشق دنیایی بود بیماری روح و روان
تا رسیدن بر وصالت،می کنی آه و فغان
لیک عشق واقعی بر خالق و معبود خود
می کند آسوده جان را ا ز فراق یار مان
عشق دنیایی بود بیماری روح و روان
تا رسیدن بر وصالت،می کنی آه و فغان
لیک عشق واقعی بر خالق و معبود خود
می کند آسوده جان را ا ز فراق یار مان
صبر باشد شاه کلید مشکلات
بی ادب در منجلاب و معضلات
رشد ما در صبر و در آداب ما
بی ادب کی نوشد از آب حیات
ماهی بی آب کی یک ماهی است
عارف بی عشق ظرف خالی است
آب و ماهی،عشق و عارف کی جدا
ماهی بی آب جسمی خاکی است
چون قیامت گشت و شد محشر به پا
شد فراخوانی به دستور خدا
زنده می شد مرده با امر نبی
پس خدا قادر به احضار شما
بار الها دل من عاشق و شیدای تو شد
عاشق شیوه ی پردازش دنیای تو شد
من ندانم تو کجایی که بیایم سویت
گر نمایی نظری،کوی دلم جای تو شد
گناهان می شودبا توبه معدوم
رذالت می کند ، الطاف مختوم
کند حسن عمل را ضایع غیبت
شود عقلت بدست خشم مسموم
غم و غصه کند عمر تو را کم
تکبر علم تو را می دهد سم
دروغ است ضد رزق و روزی تو
بود بخشش بلا گردان ما هم
هر کسی دردی به ما افزود و رفت
غم درون دل فزون بنمود و رفت
ای رفیقان تا به کی ظلم و ستم
هر کسی زخم زبانی زد و رفت
مو منان دارند صفاتی اینچنین
صبر و ایمان ،همره علم و یقین
باحیا و اهل تدبیر و خرد
زهد و تقوا شد مرام مو منین
قلب پاک و روی باز و شرح جان
جملگی باشد صفات مو منان
می کنند انفاق از کسب حلال
مردمان آسوده از انفاقشان