رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

نقش پیامبران

باسمه تعالی

برداشتهایی از اشعار مولانا

نقش پیامبران

اگر به سیاهی چشم، یعنی مردمک، دقت کنید.دارای نقش مهمی است.شما خود را در مردمک چشم دیگران می بینید.اگر چه بسیار از نظر اندازه کوچک است، ولی اگر آن نبود فرد کور بود و امکان دیدن جهان مادی را نداشت. ای محمد نور چشم انبیا
مظهر احسان و ایمان و عطا
مشعل توحیدی و صاحب کمال
نام نیکت  در زمین و در سما
  پیامبران همانند مردمک چشم در میان جامعه هستند.اگر چه یک نفر می باشند ولی هدایت و راهنمایی آنها موجب نجات انسان ها می گردد.جامعه بدون پیامبر،یا دقیقتر جامعه بدون دین،از نظر معرفت تهی است و خطا و گناه و تاریکی در آن جامعه زیاد است.اگر چه به ظاهر ممکن است طور دیگر در نظر مردم جلوه و خود نمایی کنند  

     برای دیدن هم داشتن چشم لازم است و نیز داشتن نور کافی.هر کدام به تنهایی موجب دیدن نمی شود.در جهان هستی نیز انبیا همانند چشم انسان و اعتقاد به خدا ، نقش نور را برای دیدن دارد.جامعه بدون اعتقاد به خدا و پیامبر

،همانند انسان کور می ماند.هر لحظه امکان افتادن در چاه غفلت را دارد.
ای محمد نور چشم انبیا
مظهر احسان و ایمان و عطا
مشعل توحیدی و صاحب کمال
نام نیکت  در زمین و در سما

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

قضا و قدر چیست


قضا: یعنی حکم و قطع و حتمیت. در نظام آفرینش، ‌موجودات مادی از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، (مثلاً اگر به خانه شما از چند کوچه راه باشد، ورود به خانه شما از چند راه ممکن است) حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب پیدایش یکی از آن‌ها فراهم شد و تنها همان یکی تحقق یافت، این مرحله از تحقق را قضا می نامند.
قدر: یعنی اندازه و اندازه گیری و تعیین حدّ و حدود چیزی و در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده و آن را بر اساس اندازه گیری و محاسبه و سنجش آفریده است. خداوند در قرآن می فرماید : "إنّا کلّ شی خلقناه بقدر؛(1) ما هر چیزی را به اندازه خلق کردیم(برای هر چیز اندازه ای قرار دادیم)".
قضا و قدر هر کدام به دو نوع علمی و عینی تقسیم می‌شود:
1- مقصود از قدر یا تقدیر علمی آن است که خداوند پیش از آفرینش هر شیء به خصوصیات و حدود و اوصاف آن علم دارد. از قضای علمی آن است که خداوند از ضرورت وجود اشیا در ظرف تحقق علل آن ها آگاه است، یعنی خدا از ازل می‌داند که هر یک از اشیا در شرایط خاصی و تحت تاثیر اسباب و علل خاصی موجود می شوند، بنابراین می‌توان گفت که علم پیشین خداوند به خصوصیات اشیا و ضرورت وجود آن ها همان قدر و قضا علمی است.
2- اما قضا و قدر عینی: مقصود از قدر عینی، تعیین و تحدید خصوصیات و اوصاف ذاتی و عرضی موجودات از سوی خداوند است . مقصود از قضا عینی آن است که خداوند ضرورت وجود را به مخلوقات خویش اعطا می‌کند .از طریق اسباب و علل وجود آن ها را تعیین می‌بخشد. (2)
خداوند برای هر چیزی علت ها و اسباب هایی قرار داده که هستی و مشخصات آن بستگی به آن‌ها دارد. این طور نیست که هر چه در جهان پدید می آید، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفاً اتفاقی و بی حساب باشد. همان گونه که در بارش برف و باران و. . . عواملی دخالت دارد.
هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی پذیرد، همچنین کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق از او سر نمی­زند، بلکه نخست چیزی را تصور می کند، سپس به آن می اندیشد. پس از آن که فایدة واقعی یا پنداری آن را پذیرفت، ‌به انجام آن می کوشد. پس انجام هر حادثه ای در جهان علت و سببی دارد و این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند چنین مقرّر کرده است.
این که از یک طرف مسئله تقدیر الهی مطرح است و از طرف دیگر اختیار انسان، به این معنا است که خداوند مقرّر کرده که انسان با اختیار و ارادة خود، یکی از راه ها را انتخاب کند. راهی که انسان با ارادة خود انتخاب کرده، همان است که مقدّر است.
خداوند به قضا و قدر مقرّر کرده که انسان با اختیار خود، آن راهی که خداوند از ازل می داند، انتخاب کند. پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را به انجام یک طرف مجبور سازد. انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود آن را انتخاب می‌کند.
به تعبیر بهتر انسان فقط یک نوع سرنوشت ندارد، بلکه سرنوشت های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آن‌ها جانشین دیگری گردد، مثلاً اگر کسی بیمار شود و معالجه کند و نجات پیدا کند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. نیز اگر معالجه نکند و رنجور بماند و یا بمیرد، آن نیز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است.
قضا و قدر معیّن کرده که هر چیزی اثر خود را داشته باشد و من با آگاهی که دارم، چیزی را انتخاب می­کنم که اثر خوب داشته باشد. البته گاهی انسان در آزادی و انتخاب اشتباه می‌کند. و چیزی را که صحیح می­دانسته، صحیح نبوده، یا چیزی را که علت می پنداشته، ‌علت واقعی نبوده است.
امام علی(ع) از پای دیوار کجی برخاست و پای دیوار دیگری نشست. گفتند: آیا از قضای الهی فرار می­کنی؟ پاسخ داد: «از قضای خدا به قَدَر وی و قضای دیگری فرار می­کنم». (3)
پس اصل قضا و قدر با اصل آزادی و اختیار انسان منافات ندارد، ‌زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل جهان است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدّر نموده که بشر کارهای خود را به ارادة خود انجام دهد، و سرنوشت خویش را رقم زند. این که می گوییم کارهای انسان هم به اختیار خود او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدّر کرده که بشر سرنوشت خود را تعیین کنند. بشر مختار و آزاد آفریده شده، یعنی به او عقل و فکر و اراده داده شده است.
بشر در کارهای ارادی خود مانند سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر عامل جاذبة زمین خواه نا خواه به طرف زمین سقوط کند. نیز مانند گیاه نیست که تنها یک راه محدود در جلوی او هست و همین که در شرایط معیّن رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی می‌کند. هم چنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد. بشر همیشه خود را در سر چهار راه­هایی می­بیند و هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آن‌ها را انتخاب کند ندارد و سایر راه ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آن‌ها به نظر و فکر و ارادة او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معیّن می‌کند.
انسان، عملی را که با غریزه طبیعی و حیوانی او موافق است و هیچ مانعی خارجی برای آن وجود ندارد، به حکم تشخیص و مصلت اندیشی قادر است ترک کند (مانند ترک گناهان) همچنین کاری را که مخالف خواسته های نفسانی او است و هیچ گونه عامل اجبار کنندة خارجی وجود ندارد، به حکم مصلحت اندیشی و نیروی خرد
می‌تواند انجام دهد مانند خوردن دارو و حاضر شدن برای عمل جراحی. <br>

پی‌نوشت‌ها:
1. قمر(54) آیه 49.
2. محمد سعیدی مهر ، آموزش کلام اسلامی، ج1، ص322 تا 328، نشر طه، قم 1383ش.
3. شیخ صدوق، توحید ص 369، باب 60، القضاء، حدیث 3 . موسسه نشر اسلامی، بی تا.


منبع:

مرکز ملی پاسخگویی به سوالات 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

ریشه اختلافات

باسمه تعالی

برداشتهایی از آیات قرآن

ریشه اختلافات

وقتی به رفتار پیامبران الهی دقت می کنیم ، آنها در امور مادی اختلاف و نزاع نداشتند و حول محور خدا به رسالت خود عمل می کردند. این به خاطر این است که همگی آنها دارای یک هدف مشترک به نام خدا بودند و با تمسک به آیات الهی وحدت نظر داشتند.
      متاسفانه اختلا فات از آنجا نشات می گیرد که افراد دارای اهداف گوناگون و مشاوران با سلایق گوناگون هستند.لذا دارای مسیر های گوناگون می شوند. و لذا نقطه طلاقی پیدا نمی کنند و با گذر زمان ،اختلاف نظر و عقاید  موجب دوری از هم و می گردد.
   بنابراین تنها راه نداشتن اختلاف و نزاع،داشتن هدف یکسان است. داشتن اهداف گوناگون ،منافع و سلایق مختلف راموجب می گردد.لذا تا زمانی که ما هر کدام به منافع خود توجه داریم و از همکاری و همیاری با یکدیگر  همت و قدمی بر نمی داریم.دچار نزاع و اختلاف نظر هستیم.
     لازم به ذکر است، داشتن اختلاف نظر و متعاقب آن بحث جهت روشن شدن موضوع مورد اختلاف خوب است.اما پس از شفاف شدن حقایق، بحث و جدل بعد از آن بد است.همانند کفه های ترازو، که با بالا و پایین رفتن کفه ها، سبب تعادل می گردد و سپس کار تمام می شود،

تا چند اسیر هوس و، میل و هوا
تا چند گرفتار خود و، مال و سرا
برخیز و دمی به سوی حق کن پرواز
تا کی به امید همه ای، غیر خدا

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

برداشتهایی از آیات قرآن

امر به معروف و نهی از منکر

اگر به بچه حیوانات دقت کنید، بطور فطری با همان خصوصیات والدین خود بطور مشابه همان حیوان بدنیا می آید. مثلا از اسبها، اسب بدنیا می آید.اما از انسان ، به ظاهر یک انسان بدنیا می آید.اما امکان دارد خصلت های گو ناگونی داشته باشد که خصلت های او با پدر و مادر یکسان نباشد.شخصیت فرد در اثر آموزش و الگو گیری و همنشینی با افراد در گروه های اجتماعی گوناگون شکل می گیرد.
     دنیا پر از تباهی است، نه به خاطر آدم های بد ، بلکه به خاطر آدم های خوب که به رسالت خود در آموزش صحیح همت نمی کنند.اینان اکثرا سکوت می کنند، در صورتی که آموزش لازمه اش سخن گفتن است.
       بنابرین آموزش نیاز اولیه انسان ها می باشد.  متاسفانه علت اینکه جامعه دچار انحرافات گوناگون اخلاقی است، بخاطرعدم آموزش خوب و سکوت افراد خوب است.اینان یا حرف نمی زنند، یا خوب حرف نمی زنند و یا حرف خوب نمی زنند.حرف خوب اثر خود را بالاخره می گذارد.لذا امر به معروف و نهی از منکر ، لازمه ای داشتن یک جامعه خوب است.
   نباید انتظار داشت که با یک بار تذکر و یا یک بار آموزش ،مخاطب شما مقید و روی آن تاثیر گذارد.همانند درخت تنومندی که با یک ضربه قطع نمی گردد ،ولی با ضربات متوالی بالاخره قطع می گردد.اگر به نماز دقت کنید ، با تکرار روزانه ارتباط با خدا مرتب تکرار می شود. چون جدایی از خدا و قطع ارتباط با او ،انسان  به تدریج به هلاکت و گناه سوق پیدا می کند.
    انسان های خوب باید به تکلیف خود که آموزش صحیح و ارشاد است همت گمارند.آنها نباید انتظار داشته باشند که زود سخن آنها اثر بخش باشد.

گر بسازی خود، به اخلاق و ادب
 زندگی شیرین شود هر روز و شب
چون خروس و کرکس و اردک مباش
شهوت و پستی برد انسان عقب

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

برداشتهایی از آیات قرآن

تربیت الهی

انسانها وقتی به دنیا می آیند خالص و پاک و صاحب کمال و تربیت هستند.چون خداوند مربی و تربیت کنندگان آنهاست. اما وقتی در این دنیا پا می نهند و مربیان گوناگونی را الگوی خود قرار می دهند، بتدریج بی تربیتی را از ما کسب می کنند. آنها شاد و بی غم  و غصه و صادق هستند.گویند حرف درست را از کودک بشنو. اما بتدریج دروغ گفتن و حیله و حقه بازی و کارهای زشت را از ما یاد می گیرند.
  خدای متعال و اولیای الهی می توانند ما را به راه درست و مستقیم هدایت کنند.

رزق پاک و مال باشد گر حلال 
نیست اندوه وغم و درد وملال 
می شود فرزند ، صالح، متقی 
مال بی ارزش بود وزر و وبال 


پیام آوران الهی

اینکه گفته می شو د، خداوند مثل نور را دارد.دلالت بر نقش پیام آوران الهی به مردم است.چگونه است انسان به ظاهر دو چشم دارد ولی نوری که از چشمان خارج می شود یکی است.پیامبران الهی اگر چه به ظاهر رسالت آنها متمایز است ،ولی همه آنها پیام خدا را به مردم می رسانند.اگر چه با توجه به زمان رسالت و شرایط جامعه معجزات و نحوه ابلاغ رسالت به ظاهر متفاوت است.همگی نور واحد هستند، چیزی که هست برد رسالت آنها کم و زیاد است.گاهی چون شمع ،محوطه کمی را روشنایی می دهد و گاهی چون خورشید،جهانی را نورانی می کند.رسالت پیامبر اسلام جهانی بود.

ای محمد نور چشم انبیا
مظهر احسان و ایمان و عطا
مشعل توحیدی و صاحب کمال
نام نیکت  در زمین و در سما


عبادت الهی

منظور از عبادت، کوبیدن و صاف کردن جاده از دست انداز های صفات رذیله است.در حقیقت مبارزه با نفس است.دل انسان همانند باغی می ماند که اگر گل های زیبا و خوش بو نکاری،علف های هرز در آن کاشته می شود.مبارزه با نفس ،کندن علف ها است،تا زمین آماده کاشتن گل ها شود.باید از خدا یاری و کمک بخواهیم که ما را به راه درست هدایت کند.تا امکان تزکیه نفس مقدور گردد.همانطور که پیامبر گرامی فرمودند مبارزه با نفس جهاد اکبر است.لذا با یک برنامه ریزی طولانی و طی مراحلی امکان پذیر است بطوریکه انسان به مرحله یقین برسد ودیگر طلب دیدن خدا با چشم سر  نکند.با دیدن، انسان اطمینان و یقین پیدا می کند.لذا وقتی به یقین رسیدیم، دیگر دیدن با چشم نیازی نیست.

روح من سرکش و فرمانبر میل و هوس است
منم آن بنده شیطان که اسیر قفس است
چه کنم تا که شوم دور ز نفس و دل خود
هر چه آورد سرم مستی و کار عبث  است


راه مستقیم

منظور از راه مستقیم، راه روشن و راه درست است.اگر جاده ای که درآن رانندگی می کنید اتوبان و مستقیم باشد،شما بدون دلهره با حرکت در باند خود براحتی به مقصد می رسی.
حضرت علی و اهل بیت صراط مستقیم هستندلذا میزان درستی راه ،اهل بیت هستند.هر قدر از خط ولایت فاصله و زاویه داشته باشیم به همان میزان از خط مستقیم دور شده ایم.
از خدا بخواهیم که در طی نمودن راه مستقیم  استقامت و پایداری دهد و دچار لغزش های نفسانی نشویم.چه بسا کسانی که مدتی در راه صحیح حرکت می کردند ولی در پایان کار عاقبت به خیر نشدند.از جمله ابن ملجم مرادی ، که در ابتدا از بزرگان زمان بود ولی به خاطر هوای نفس قاتل امیر المومنین گردید.


شیعه خطش ،خط شاه کربلاست
جوهرش خون و قلم تیغ ولاست
شیعه راهش راه زهرا و علیست
جان نثار خط سرخ مرتضاست 


خواب و بیداری

در سوره بقره خداوند می گوید گاوی بکشید و قسمتی از گوشت آنرا به انسان مرده بزنید تا به اذن الهی زنده شود.این نشان می دهد که حتی مرده می تواند مرده را زنده کند.
ولی انسان های زنده داریم که  نمی توانند انسان های زنده را از خواب غفلت بیدار کنند.اگر کسی خواب باشد با صدا کردن او از خواب بیدار می شود.اما اگر خود را به خوابی زده باشد، هیچکس جز خودش نمی تواند او را بیدار کند.
تنها راه نجات انسانها قربانی کردن شهوات و هوای نفس است.در زمان ها و شرایط مختلف متمایز است.روزی مال،روزی قدرت ،روزی شهوت است.

دشمنان فتنه بس است، وقت ظهور مهدی است
خدعه و مکر بس است، حکم قیامش حتمی است
جنگ و آوارگی و ظلم و ستم  بی  حد  شد
مسلمین خواب بس است، دیدن منجی قطعی است



مومن و کافر

برای تشخیص مومن از کافر دو راه وجود دارد.یکی زمانی که لب به سخن باز می کند، که تشخیص آن کار اولیاست.دیگری قرایت آیات الهی که از دوزخ و عذاب صحبت می کند.چنانچه متحول و تحت تاثیر قرار گرفت مومن است.در غیر اینصورت در آستانه کفر یا کافر است .
 کافر از نظر لغوی ، کسی است که حقایق را می پوشاند.همانند کشاورزی  که دانه ای را در زمین زیر خاک قرار می دهد .ولی در فرصت مناسب سر از زمین در می آورد و خود نمایی می کند.
کسی که خدا و پیامبران را قبول ندارد ،کافر گویند.چون حقیقتی مسلم را کتمان و انکار می کند.اما در گذر زمان شرایطی ایجاد می شود که آن حقایق که انکار می کرد برایش آشکار می شود

 ایمان به خدا امید ما گشت
دین حافظ ما زهر خطا گشت
حرص و حسد وغرور فرجام
نابودی دین شد  و بلا گشت


مصیبت

گاهی برای انسانها مصیبتهایی وارد می شود که در ظاهر و ابتدا مو جب ناراحتی می گردد.اگر بدقت توجه کنیم، موجب رشد و تعالی انسان می شود.
برای مثال،برای شستن فرش ابتدا با چوب خاک های آنرا خارج و سپس می شویند.مصیبتها برای خانه تکانی دل است و  مقدمه ای برای تزکیه نفس است.
بعضی مواقع بخاطر خطاها و یا آزمایش های الهی، انسان دچار مصیبت هایی می شود.همانند حضرت یعقوب یا حضرت ابراهیم که باید اسماعیلش را به فرمان خدا ذبح کند.
بعضی اوقات، انسان دچار بیماری می گردد.لذا احساس نیاز بیشتری به مدد جهت بهبود دارد.در این حالت از خدا کمک می خواهد.

گر عشق  لقا باشد، سهل است مصیبت ها   
 چون در ره یزدانی، شهد است ملامت ها
بی نور خدا تار است ، طى کردن این دنیا           
 بی هادی و پیغمبر، دور است مسافت ها

 

گفتن و دیدن

انسان گاهی اشاره به چیزی می کند ولی با ذهن خود  تجسمی از آن شی را دارد.گاهی از نزدیک آن شی را می بیند و یا حتی لمس یا بو می کند.بدیهی است لذات آنها متمایز است. مثلا می گویید گل محمدی خوشبو است .لذا تصویری در ذهن شما ایجاد می شود.گاهی گل محمدی را از نزدیک می بویید و می بینید. در این حالت لذت دو چندان می شود.
گاهی ما خدا خدا می گوییم و بطو ر کلی ادبیات دینی داریم ولی هر گز دنبال این نیستیم که خدا را بشناسیم. با می گفتن مست نمی شویم.باید شراب طهورای معرفت الهی را چشید تا لذایذ معنوی را بهره برد.

تا نشوی مست خدا ، د یده به عالم ندری 
تا نبری حبل درون ، یوسف کنعان نشوی
 دیدن دلدا ر محال ،  با دل بیمار درون
تا نکنی ذهن تهی ، معرفت حق نبری


بیماری قلب

چنانچه انسان دچار بیماری جسمی گردد .در صورت تشخیص طبیب و امکان معالجه بهبود می یابد.اما بیماری قلب ریشه در دل انسان دارد که توسط اعضای بدن،چون زبان و چشم و شهوات گوناگون،
تجلی و خود نمایی می کند.لذا معالجه آن بسیار سخت است .باید تزکیه نفس نمود و بتدریج ریشه های این بیماری روحی را خشک نمود.
چناچه در مزرعه دل دانه تقوا و احسان و محبت بکاریم،خروجی آن هم تقوا و احسان و محبت است.اما اگر دانه کینه و حسد و تزویر بکاریم،خروجی آن کینه و حسد و تزویر خواهد بود.

عشق باشد عاملی در جذب الطاف خدا
می شوی مجذوب یزدان، گر کند ما را صدا
گه تو عاشق می شوی،گه او کند بر ما نظر
عشق خورشید دل است و می دهد دل را شفا


تکیه گاه انسان

انسان به امید زنده است. بعلاوه با داشتن تکیه گاه محکم ، توان او در حرکت دو چندان می شود.در زندگی زناشویی مرد باعث قوام و تکیه گاه خانواده است.در جهان هستی هم اگر امید و تکیه گاه خدای متعال باشد.کار ها به خوبی و با سرعت به پیش می رود.همانند حرکت پرگار که به خاطر داشتن یک نقطه ثابت و چرخش حول آن ، امکان رسم یک دایره هست.
رشد انسان در جذب و دفع است.همانند یک گیاه،اگر مواد لازم جهت رشد آن به مقدار کافی داده شود و اگر علف های هرزه را دور کنیم و ساقه های اضافی را هرس شود،آنگاه گیاه رشد خوب دارد.انسان های خنثی ،به اصطلاح روزمره مردم دار و بی تفاوت، انسان های موفق نیستند.گویند حضرت علی بدترین دشمن و بهترین دوست را داشت.

محبت بود رحمت حق به ما
بود لطف او بر من وبر شما
نباشد  خدا را نیازی به کس
ضمیر تو خواند خدا را خدا


عقل و عشق

نقش عقل و عشق در زندگی انسان ،همانند نقش قیچی و سوزن خیاطی دارد. عقل حسابگر ، بر اساس حساب و کتاب نظر می دهد ولی عشق ،بر اساس محبت و نزدیکی دلها نظر می دهد.قیچی نقش جدا کردن تکه های پارچه را دارد ولی سوزن نقش وصل کردن تکه ها را دارد.
چنانچه عقل و عشق با هم کار کنند و دارای هدف مشترکی در نهایت باشند ، مطلوب و سازنده است. اما تنها با بکار بردن عقل و نداشتن عشق، اگر چه بعضا ممکن است به هدف رسید، مطلوب نیست.
عقل و عشق اگر چون دو بال با هم و هماهنگ حرکت کنند،انسان زودتر و با آرامش خاطر به هدف می رسد
.برای مثال، صله رحم که باعث آرامش و متعاقبا طول عمرمی گردد.عقل می گوید هزینه بر ووقت تلف کردن است.در صورتی که دل مایل به دیدار و رفع دلتنگی است.در خصوص والدین و فرزندان هم معمولا چنین است.والدین عاشقانه و بی حساب به فرزندان خود کمک می کنند.در صورتی که فرزندان ،اگر کاری کنند با حساب و کتاب و بعضا منت است.

 اگر داری  توعقل و علم و دانش
اگر داری تو صبر و  حلم و بینش
چرا بی تاب و نا آرام و حیران 
توکل  کن،تو اندر کار و کوشش

دین و عشق

عشق عامل رسیدن به وصال است.با عشق می توان به محبوب خود رسید.با عقل زمینی نمی توان به وصال و لقای الهی رسید.
عشق است که تبعیت می آورد.لذا فرد عاشق به معنویات و دین مقید است.دین در حقیقت مجموعه ای از دستورالعمل هایی الهی است که مردم  را  به راه صحیح هدایت می کند.به کمک دین و عشق ، معراج الهی مقدور است.
انسان اگر بخواهد عاشق شود، ابتدا باید بنده و مطیع اوامر الهی که توسط پیام آوران الهی معین شده است و در قالب دین تدوین شده است درآید  ،  تا امکان وصال باشد.نمی توان ابتدا عاشق شد و بعد دیندار.انتهای عشق حقیقی، پیدا کردن یقین است.
عشق وسیله ای برای حل مشکلات و حل المسایل است.با عقل مشکلات را رسد و بررسی می کنی و با عشق آنرا طی می کنی.

عشق یعنی همنوا با اهل دل
در کنار دوست ماندن متصل
عشق باشد راه حق تا انتها
در رهیدن او نگردد منفصل


انسان منافق

بدترین انسان روی کره زمین شخص منافق است.منافق از کافر هم بدتر است.پیامبر گرامی در جنگ با کفار پیروز بود،چون یک طرف حق و طرف مقابل باطل بود.اما حضرت علی در جنگ ، طرف مقابلش منافق بود .لذا به ظاهر شکست می خورد و شرع مقدس  دست او را بسته بود که به حیله رو آورد.منافق روزی قرآن را بر سر نیزه ها بالا می برد و روزی پیراهن عثمان را.
انسان منافق منفعت طلب است و تهی از درون است. همانند پوست دانه است که اگر در زمین کاشته شود،نه تنها ریشه نمی دهد بلکه همرنگ و جذب زمین می شود.متقابلا انسان های مومن دانه های با مغز هستند.چنانچه در زمین قرار داده شوند ریشه پیدا می کنند و خاک را جذب می کنند.بطور کلی انسان های منافق ،جهت کسب منفعت، هر روز خود را همرنگ جماعت مقصد می کنند.

آدمی را دین و ایمان  و یقین
می کند  کامل ، وفادار و امین
آدمی را فهم و ادراک و شعور 
می برد تا عرش اعلا از زمین


دنیا و آخرت

اینکه گفته می شود دنیا مزرعه آخرت است، بدین معنی است که انسان با اعمال خود در دنیا توشه ای
برای آخرت فراهم می کند.همانند بازار فرش فروشها، در آنجا عرضه می شود ولی در کارگاه ها بافته می شود.لذا روز قیامت اعمال انسانها بررسی و ارزیابی قرار می گیرد و فرصتی برای جبران نیست.
فلسفه خلقت ما در دنیا از نظر قرآن چند چیز است.یکی آزمودن انسانهاست.دیگری عبادت خداوند است.همچنین برای رحمت و بهشت شما را آفریدم.
خداوند می خواهد با این بهانه ها ما را صاحب اراده کند و ما را وارد بهشت کند.ملایکه در بهشت هستند
ولی خداوند گفت به آدم سجده کنید.چون روح خدایی در اوست و مخلوقات با اراده نسبت به مخلوقات بی اراده قابل قیاس نیست.

بهشت فاسقان در این جهان است

بهشت زاهدان در لا مکان است

بهشت عاشقان اندر دو عالم

بهشت و دوزخ ما در نهان است

 



بندگی و آزادی

بندگی خدا در مقابل آزادی نیست،بلکه در مقابل بندگی دنیاست.با بندگی خدا از بندگی دنیا و اسارت شهوات گو ناگون انسان آزاد می گردد.بنده حتی  آزادی هم اسارت است. انسان رها، اسیر هوای نفس می گردد و تا مرز هلاکت پیش می رود.چون هر چه بدست می آورد ، باز بیشتر می خواهد.
  بندگی خدا موجب آزادی و بندگی دنیا باعث اسارت است.عقل سلیم حکم می کند ، که اگر بنده دنیا شدی،بنده هزاران شخص و چیز می گردی که هر دم تو را به سمتی می کشند و اراده و اختیار از تو گرفته می شود.در صورتی که بندگی خدا ، فقط تو را به یک سمت هدایت می کند و آن فلاح و رستگاری.لذا در مقایسه بین آنها، فرد عاقل بندگی خدا که در حقیقت آزادی واقعی اوست،انتخاب می کند.

چو در خون غوطه ور گردید مولا
از این دنیا رها و گشت والا
ندای فزت رب الکعبه سر داد
برآمد ناله اش تا عرش بالا

 


خلقت انسان

اگر به نقش آب در زندگی موجودات دقت کنید، به عظمت حق تعالی پی می بریم. با قطره ای آب گندیده مخلوقاتی با اشکال گوناگون و متمایز خلق و نقاشی می کند که هیچ نقاشی قادر به خلق چنین اثری نیست.یک نقاش برای خلق یک اثر امکاناتی از قبیل رنگ و قلم و تخته می خواهد ، که براحتی از بین می رود. اما اثری که خدا ایجاد می کند ،خود نقاش است.او هم با وسیله نقاشی ایجاد می کند.اما این کجا و آن کجا.لذا عقل حکم می کند که به خالق نقاش ها احسنت گفت.
با تبخیر آب و باز گشت به زمین، خداوند مخلوقات خود را سیراب و از تشنگی رها و موجب تداوم حیات و سر سبزی  می گردد.با حرکت آب انرژی ایجاد و روشنایی و نور ایجاد می گردد ،که باعث آسایش انسانها و چرخش  صنعت می گردد.با جدا سازی اکسیژن و هیدروژن امکان ایجاد انرژی و هوای لازم برای مخلوقات می گردد.بطوریکه با قطع آن ، اثری از حیات نیست و الی آخر.
خداوند با ابزار بسیار ساده، چون آب ،باد ،هوا،نور و آتش و خاک موجب آسایش زندگانی مخلوقات را بدون هیچ چشم داشتی تامین می کند و هیچ مخلوق قادر نیست که بتواند  اینگونه همه را برای لحظه ای بهره مند سازد. 

الهی بده، بنده را، علم ودین
تحمل کنم، بی وفایی کین
کنم بندگی و اطاعت ز رب
شناسم خداوند جان آفرین

 


معجزه  قرآن

پیامبران الهی دارای معجزه بودند .ولی تنها پیامبر اسلام بود که معجزه او مکتوب بود.قرآن مجید یک ظاهر دارد و یک باطن.ظاهر آن نه شعر است و نه نثر، بلکه متنی با آهنگ است.بطوریکه معصومین هم امکان خلق مشابه آنرا ندارند.باطن قرآن تجلی کامل حق است که تفسیر انفسی آیات  آن توسط معصومین مقدور است.تفاسیر  و ترجمه های موجود، بیان ظاهر آیات است.
منظور از معجزه خلق یا انجام یک کاری است  که با تصرف در  زمان و انجام اموری که علت آن بر ما معلوم نیست ، خلق یا انجام  آنرا از حالت سیر طبیعی خارج و انجام آن تسریع می شود.

ره آورده شب قدر است قرآن
بود میراث احمد این گلستان
زبهر عاشقان آب حیات است
به کام مومنان شهد است فرقان


لشکر خدا

خداوند می فرمایند ،عالم هستی و تمام اعضا یش لشکر خدا هستند.ملایکه نیز از سربازان این لشکرند.برای مثال توسط عزراییل ، قبض روح از انسانها می گردد.گاه سنگ ریزه ها بر منقار پرندگان ماموریت کشتن فیل ها برای ممانعت از تخریب مسجد الحرام می شوند.حتی باد که قوم عاد را از بین برد ،از لشکریان خدا هستند.

  انسان چکیده عالم هستی است.کلیه اعضای بدن انسان سربازان لشکر الهی و گوش به فرمان خدا هستند.لذا برای شناخت خدا، شناخت عالم هستی لازم است.برای شناخت عالم، شناخت انسان لازم است.بنابرین با شناخت خود، مقدمه ای برای شناختخدا حاصل می شود.

عابدم کن ، تا بیابم ، من جهت
  لایقم  کن، تا بجویم  ، من رهت
ای خدا ،من عاجز از دیدار تو
قادرم کن ،تا بیایم  ، درگهت

 


بهشت و جهنم

خداوند در قرآن می فرمایند ، که شما را برای بهشت آفریدم.سوالی که مطرح است اینکه خصوصیات  و حقیقت بهشت چیست. کسی جز خدا نمی داند ،ولی از آنجاییکه ما در دنیای مادی زندگی می کنیم و اموری برای ما ارزشمند و لذت بخش است، لذا خداوند مواردی را برای ما بیان کرده تا با این مثال ها ذهن ما را به آن حقیقت روشن کند.هر کسی را با توجه به فهم و درکش ، باید مطالب را بیان کرد.شما اگر به کودک بگویید با درس خواندن آینده تو تامین است، او درک نمی کند،اما خوردن شکلات را حس می کند.لذا افرادی که بلوغ فکری و اهل ایمان و عمل هستند، امکان درک بعضی ازحقایق الهی را دارند.
   بطو مشابه، حقیقت جهنم هم برای انسانها مشخص نیست و خدای متعال به آن آگاه است.انسان ها با اعمال و افکار خود جلوه های از جهنم و بهشت را در دنیای مادی خود ایجاد می کنند.

. آن بهشت است، که مردم همه مشتاق ورود 
آن بهشت است،سرای همه ی قرب و شهود
شربت پاک بود در قدح و حوض برین
حوری و جوی ز شهد و عسل و عنبر و عود

 


داستان حضرت نوح

زمانی که حضرت نوح داشت یک کشتی در خشکی برای همراهان خود به فرمان الهی می ساخت .عده ای او را مسخره می کردند که آب کجا بود که این کشتی را می سازی.اما نوح به خدا ایمان و اعتقاد داشت ، لذا پیام خدا را عملی ساخت و از اینکه کافران چه می گویند اعتنایی نداشت.تا اینکه وقت موعود فرا رسید ، و اهل ایمان از غرق شدن نجات یافتند.
  انسان ها باید ایمان و اعتقادات خود را در عمل بیان و پیاده کنند و از یاوه گویان دلهره و ترس نداشته باشند.زیرا وعده الهی در رستگاری حتمی است.کسانی که نماز را بپا می دارند و احکام اسلام را که دستورالعمل آدم شدن است را اجرا و ایمان دارند ،قطعا رستگار خواهند شد.

 ایمان به خدا امید ما گشت
دین حافظ ما زهر خطا گشت
حرص و حسد وغرور فرجام
نابودی دین شد  و بلا گشت


بهشت جاودان

اگر به عالم طبیعت دقت کنیم، خداوند نیاز های انسان را برای زندگی در این عالم فراهم کرده است.اما بعضی از اجزا بدن وجود دارد که امکان ایجاد در این عالم نیست و باید در عالم رحم شکل بگیرد.اگر چه در آن عالم نیازی به چشم و دست و پا نبود.
   دنیای مادی نسبت به دنیای آخرت، نیز اینگونه است.بسیاری از عبادت های ما ، نیاز های اولیه زندگانی در بهشت جاودان است .اگر چه ممکن است در این دنیا مورد نیاز ما نباشد .همانند نماز و روزه و الی آخر،.اگر چه در ارتقای روح و آرامش ما موثر و لازم است.برای مثال،حفظ مغز گردو بهره بردن از آن توسط پوسته آن است.
  بطور مشابه کسانی که در دنیای مادی پیروی از هوای نفس و مرتکب ظلم و جنایت می شوند، وسایل آتش و هیزم آخرت و جهنم را فراهم می کنند.اینکه چگونه و به چه طریق ، در اختیار حق تعالی است.
بهترین اعمال ما،دانی که چیست
جز عبادت نزد حق،چیزی که نیست
این عبادت ها همه سازندگی است
چون برای خالق عقل است و زیست

 


ظاهر و باطن عبادات

خداوند در قرآن می فرمایند ،ما انسان ها را برای عبادت خلق کردیم.سوالی که مطرح است اینکه عبادت چیست و چه ضرورتی به انجام دارد.عبادت یک ظاهر دارد که در احکام الهی آمده وبرای  انسان ها همانند نردبان است که جهت کسب ارتقا و تقوای الهی باید انجام دهند.
  عبادات دارای باطنی هستند، همانطوریکه عبادات ظاهری در دنیا موجب رشد انسان می شود.ثمره ای آنها در آخرت دیده می شود.در حقیقت باطن عبادات
در بهشت خود نمایی و نردبان ترقی و نیاز انسان است.انسان ها با مشاهده بهشت، هر چه را می بینند گویند ما آنرا در دنیا انجام دادیم و باعث لذت و  رشد  معنوی در بهشت می گردد.اینکه چگونه و چطور ،آن را خدا می داند.
برای مثال، در دنیای مجازی، مطالب و تصاویری قابل مشاهده است که در دنیای مادی قبلا بیان و یا به تصویر کشیده شده باشند.

از بهر بهشت، کی کنم سوز و گداز
از بهر خدا، من روم  سوی  نماز
از بهر بهشت ، یا که  از دوزخ گرم
هر گز نکنم، عبادت و راز و نیاز

 


میوه های بهشتی

خداوند می فرمایند ، ما برای شما همسرانی پاک قرار می دهیم که از هر گونه آلودگی پاک و منزه هستند.بعلاوه میوه های به ظاهر یکسان ولی با طعم های گوناگون قرار می دهیم بطوریکه دو میوه یکسان نمی باشد و هیچگونه خرابی و نارسیدگی در آنها نیست.
  در دنیا هم انسان ها به ظاهر یکسان هستند ولی از نظر باطن دارای صفات گوناگون هستند،بطوریکه هیچ دو انسانی یکسان نمی باشند.تمایز انسانها به تقوا و علم آنهاست.مگر نه از نظر ظاهر دارای اجزای مشابه می باشند.

الهی به خون شهیدان  قسم
تو لطفی عطا کن، برین نفس هم
نما راه تقوا و دین بر بشر
نگردند گمره در این پیچ و خم

 



ویژگی فاسقان

فاسقان به کسانی گفته می شود که پس از عهد و پیمان الهی ، آنرا شکستند.همانند هسته خرما که از خرما جدا شود.در اینصورت همجواری شیرین و جایگاه با ارزش خود را از دست می دهد.
اینان از فرمان الهی و دستورات پیامبران و اولیای الهی سر پیچی می کنند. در حقیقت از عقل خود که وسیله ای برای کشف حقایق هستی است ، تبعیت نمی کنند و پیرو هوای نفس خود هستند.اینان عقل خود که پیامبردرونی انسان است و خدا در اختیار انسان قرار داده تا استفاده کند ، آنرا بکار نمی برند. .خداوند می توانست همانند حیوانات که فاقد عقل هستند ، بشر را بدون عقل خلق کند.لذا بطور غیر مستقیم خدوند با در اختیار قرار دادن عقل ،نوعی با انسان پیمان بسته است.عدم بکار گیری عقل ، و به تبع آن اطاعت از وحی نوعی فسق انجام شده است.
  انسان فاسق از نظر قرآن کسی است که از فرمان الهی که توسط پیامبران ابلاغ شده است سر پیچی می کند.البته میزان فسق کم و زیاد دارد.

 اگر داری  توعقل و علم و دانش
اگر داری تو صبر و  حلم و بینش
چرا بی تاب و نا آرام و حیران 
توکل  کن،تو اندر کار و کوشش

 


صله ی رحم

منظور از صله ی رحم ،رسیدگی به اقوام و نزدیکان است ،یعنی رفع مشکلات آنها چه تلفنی ،چه زبانی، چه معنوی وچه مالی وچه دیداری است.بطوریکه حرمت و عزت آنها حفظ شود.
   صله ی رحم باعث طول عمر و افزایش ثروت می شود.همانند ذغال های روشن می ماند که اگر جدا از هم باشند ،انرژی کمتری ایجاد کرده و زود خاموش می شوند. در صورتی که با تجمیع آنها ،علاوه بر حرارت زیادتر ،دیر تر هم خاموش می گردد.
  خداوند انسان را بطور اجتماعی خلق نموده است.لذا نیاز انسان ها به یکدیگر چه از جهت مادی و چه از نظر  معنوی ، برای ایجاد آرامش و آسایش روحی لازم است.

 کاخ و ویلا   کی دهد ، آرامش روح و روان
مال و ثروت کی شود، خوشبختی پیر و جوان
 می دهد آسایش و لذت به ظاهر مر تو را
 رو به دنبال کمال و معرفت  در هر زمان

 


حیات و ممات

سوالی که مطرح می شود اینکه انسانها چگونه ایجاد شده اند. اگر بگویید از والدین، با تسلسل باید ابتدایی داشته باشد.بنابراین این سوال مطرح است، که اولین انسان چگونه ایجاد شد.اگر بگویی خود به خود ، که این استدلال را هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد. اگر بگویی آب و خاک و باد مخلوط شدند و انسان اولیه را خلق کردند، باز عقل سلیم نمی پذیرد.
خداوند می فرماید، شما مرده بودید،چون خاک، شما را زنده کردم. اینکه چگونه زنده می کند، خدا می داند.سپس می میرانم ، ودر زمان مقرر شما را زنده می کنم.
در هر صورت کسی که ما را زنده و جان می دهد ،را خداگوییم.بعلاوه مرگ انتقال از عالمی به عالم دیگر است.انسان در گردشی که در عوالم گوناگون دارد، در حال سیر و تکامل است تا به بهشت موعود برسد.
   مرگ در عالم رحم،شروع حیات در عالم طبیعت است. بعلاوه مرگ در عالم طبیعت، شروع حیات در عالم برزخ است.انسان ها بامرگ در عالم مادی، درحقیقت لباس مادی را در خاک می گذارند و لباس لطیفی متناسب با عالم برزخ می پوشانند.

دانی که هر آنکه  می رود پیر نگردد
دانی که زمین ز خوردنت سیر نگردد
تا جسم من و جسم تو در خاک نهادند
گر جان به تنت هست، بدان دیر نگردد

 

جانشین خدا

پادشاهان بر روی زمین به دلایل گوناگون، ازجمله ناتوانی در انجام همه امور و یا انجام امور در زمان غیبت و یا انجام امور پس از مرگ خود ، فردی را بعنوان جانشین انتخاب می کنند.
   اما خداوند به همه امور عالم و همواره زنده و همیشه حاضر است.و ملایکه گفت که روی زمین جانشین قرار می دهم.
    شما اگر به دکل های مخابرات توجه کنید ، نقش آنها گیرنده امواج و ارسال آنها به گیرنده های کوچک است.پیامبران الهی به خاطر دل پاک ،همچون آینه های براق و شفاف، حقایق هستی جهان و معارف الهی را جذب و به مردم منعکس می کنند.
    لذا علت قرار دادن جانشین در روی زمین ، بخاطر عدم آمادگی مردم در انعکاس معارف الهی است و نه بخاطر عجز و ناتوانی خداوند متعال.

مکن تکیه بر عالم زور و زر
فریبنده است گردش چرخ دهر
تو رامی گذارند در خاک و قبر
تو  در فکر مالی و کاخ و گوهر

 


مقایسه 

یکی از مسایلی که باعث سقوط انسان می گردد مقایسه افراد با یکدیگر است.زمانی که خداوند آدم را خلق نمود، ملایکه به خدا اعتراض کردند که می خواهید در زمین خون ریزی شود.خداوند به ملایکه روح ملکوتی  پیامبرانی که ازسلسله آدم بدنیا می آیند را معرفی کرد .آنها به خطای خود پی بردند. این زمانی اتفاق افتاد که آنها پشیمان از گفته خود شدند.
   اگر انسان ها بخواهند ظرف وجودیشان از معارف الهی پر  و بر صفحه دلشان کلام خدا نوشته و قابل بیان و خواندن باشد.باید ظرف وجودی خود را از هوای نفسانی خالی کنند، تا امکان پر شدن داشته باشد.
  رحمت الهی همانند باران در حال باریدن است. باید ظرف خود  را در زیر باران و خالی و بزرگ کرد تا امکان حداکثر بهره برداری مقدور گردد.

معرفت را تزکیه افزون کند
عاشق جانانه را مجنون کند
تزکیه با علم گر توام شود
کی بشر را نادم و محزون کند

 



خود برتر بینی

ملایکه پس از شناخت آدم و متعاقب آن پشیمان از اعتراض خود به فرمان خدا بجز شیطان بر آدم سجده کردند.اینکه شیطان از ملایکه یا جن بود اختلاف هست.شیطان برای مدت طولانی خدا را  عبادت می کرد ولی بخاطر خود برتربینی که از ابتدای خلقت خود داشت بالاخره ماهیت خود را با سجده نکردن نشان داد.البته اینکه نحوه سجده چگونه بوده است ، بر ما معلوم نیست.
در دنیای مادی هم افراد نیت و ماهیت خود را در شرایط گوناگون بالاخره نشان می دهند.خوشا به حال کسانی که درون آنها جز پاکی و صداقت و راستی ،چیز دیگری نیست.
  خداوند می فرمایند ما انسان ها را برای امتحان و آزمایش آفریدیم.خوشا به حال کسانی که در امتحان الهی ،همانند پیامبران، در این امتحان مورد قبول درگاه الهی شدند.

از قدرت حق جن و ملک حیران اند
با اذن خدا هردو جهان ویران اند
مغرور مشو که زندگی چند روز است
در طوف حرم شاه و گدا یکسان اند

 


غذای پاک 
ئ
خداوند به آدم در بهشت گفت که از گندم نخور و نزدیک به آن مشو ، ولی با خوردن گندم و به خاطر عدم اطاعت از دستور خداوند از بهشت خارج شد. البته در این بهشت شیطان هم بود.اما در بهشت جاودان ، شیطان جایی ندارد.
  ریشه و دانه ی همه خصوصیات انسانی لقمه ایست که می خورید . چنانچه لقمه پاک و از کسب حلال باشد، آنگاه دارای فرزندان صالح ودارای اخلاق خوب انسان  می شود. همانند گیاهی که در آب و هوای پاک و زمین مناسب و آب تمیز بهره می برد، محصولی خوب تولید می کند ،قطعا از گیاهی که در محیط آلوده رشد و نمو کرده است متمایز است.
  لذا اگر انسانها بخواهند لذت دنیا و آخرت را داشته باشند و در آرامش و آسایش زندگی کنند ، باید در خوردن دقت کنند.اگر این درست شد همه اعضا تحت فرمان عقل قرار می گیرد و انسان دچار گناه و معصیت و خطا نمی گردد.
  ریشه تمام بدبختی ها ، در عدم تبعیت از اوامر الهی است.بالاخص کسب روزی شبهه ناک و حرام و متعاقب آن رشد انسان با لقمه ی ناپاک است.عده ای
متاسفانه خوردن و بردن حق الناس را زرنگی می دانند، غافل از اینکه با این کار خود و آینده فرزندان خود را به خطر می اندازد.

چرا حرص دنیا تو را کور کرد
تو را از عبادت بسی دور کرد
‌چرا غصه و غم خوری ای بشر
خدا رزق و روزی تو جور  کرد

 


حرص و طمع

خداوند در سخنی که به آدم می گوید که از همه میوه جات بهشتی بخور ، بجز میوه یک درخت خاص ، می خواهد ثابت کند که انسان ها حریص هستند و چنانچه از اوامر الهی اطاعت نکنند محروم از بهشت و موهبت های الهی آن می گردند.
   لذا تنها راه خوشبختی انسان ، با توجه به وجود هوای نفس ، اطاعت از خداست که نحوه و چگونگی آن در دین اسلام که کامل ترین ادیان الهی است، آمده است.لذا اگر کسی بخواهد به بهشت جاودان برود ، باید تسلیم اوامر الهی باشد تا ظرف وجودیش
از نعمات الهی پر گردد.
غرایض انسان در زمینه های گوناگون بی پایان است.همانند یک سراب می ماند و تا خود را به هلاکت نرساند ، تلاش او جهت کسب هدف پایان نمی یابد.در صورتی که خداوند این غرایض را که نیاز تداوم حیات بشر است ،در انسان قرار داده است. لذا باید در استفاده آن مراعات و دقت شود.

روح من سرکش و فرمانبر میل و هوس است
منم آن بنده شیطان که اسیر قفس است
چه کنم تا که شوم دور ز نفس و دل خود
هر چه آورد سرم مستی و کار عبث  است

 


ستارلعیوب

خداوند متعال ستار العروب است ، مگر زمانی که ما عیوب دیگران را عیان و ابراز کنیم. نشانه ی اینکه خدا می خواهد عیوب ما را بپوشاند ، آنست که اگر عیب دیگران را دیدیم ،چشم پوشی و باز گویی نکنیم. در غیر اینصورت بدانیم که عیب ما  ظاهر و آشکار می گردد.
همچنین نشا نه اینکه خدا می خواهد دست ما را بگیرد و آگاهی دهد،ناله و زاری و درد ما است .پایان هر اشکی ، شادی است.شما طفل راببینید ،با گریه ابراز نیاز به شیر و غذا می کند.مادر او را سیر می کند . در این حالت کودک شاد و خندان می شود.
اشک و اظهار عجز در مقابل عظمت و شکر گذاری از خدای متعال ، موجب رشد و موهبت های الهی می گردد.
  انسان اگر اشک بخواهد ، باید به مستمندان و بیچارگان کمک کند تا خدای متعال نیز او را یاری کند.خداوند به کسی رحم مکند که او اهل رحم به ضعیفان و نیازمندان باشد.

عشق یعنی دیدن یار و لقا
عشق جویی در ولی و مقتدا
عشق دانی گنج رحمت گنج جود
شد تجلی عشق حق  در کربلا

 


 توبه

خداوند متعال دریای رحمت است و ما جویی آلوده
از گناهان هستیم. چنانچه به دریا ریخته شویم ،اولا مورد پذیرش قرار می گیریم، بعلاوه پاک می گردیم و همچنین امکان برگشت ما به دریا وجود دارد.لذا توصیه شده که توبه کنید ، خداوند توبه شما را می پذیرد.رابطه ما با خدا همانند درخت و میوه آن نیست که اگر جدا شد ، امکان برگشت به درخت را نداشته باشد.انسان نزد خداوند بسیار با ارزش است.لذا وقتی آدم آن خطا را مر تکب شد ، گویی با ارزشترین مخلوق بهشتی مرتکب آن خطا شده است.
رابطه ما با خدا یک تناظر دوسویی نیست.اگر یک قدم به طرف خدا رویم او چندین قدم به ما نزدیک می شود.لذا رابطه ای یک به چند است.

ای اهل گناه و معصیت توبه کنید
ای اهل ثنا و معرفت ناله کنید
ای اهل سلوک و منزلت دریابید
ای اهل دعا و مغفرت لاوه کنید

 


ترس و غم

غم و ترس گاهی خوب و گاهی بد است.اگر انسان از هوای نفس بترسد که نکند او ما را از راه مستقیم دور کند و تلاش و مراقبت کنیم که شیطان هوس ما را فریب ندهد ، آن ترس خوب است . اما ترس از دنیا و نگرانی از آینده و چیزهای بی ارزش ، بد است.

همینطور غم و غصه بعضا خوب و بعضا بد است.  فرصت هایی چون قدرت و ثروت و جوانی را جهت خدمت از دست دادم ، و فرصت  استفاده جهت گره گشایی به مردم را از دست دادم، این نوع غصه ها خوب است. اما غم و غصه از نداشته ها ،خوب نیست ، که چرا خواسته های من برآورده نشد.
خداوند می فرمایند ،اگر می خواهیدغم و ترس مفید داشته باشید ، راه ما را در پیش گیرید .سعی کنید بنده خدا و تسلیم اوامر الهی باشید تا دچار غم و خطای بیهوده نگردید.
افسردگی ریشه در غم و غصه دارد واضطراب ریشه در ترس دارد.  قرار بود انسان در ابتدا در زمین باشد ، ولی مدتی در بهشت بود تا درس هایی از عاقبت عدم تبعیت از خدا و تبعیت از هوای نفس را ببیند.
خداوند با توجه به شناخت انسان ، بهترین هدایتگر می باشد.لذا تنها راه نجات آدمی ، تبعیت از اوامر الهی که خالق انسان می باشد.

دیر فهمیدم که  عصیان کرده ام در بندگی
دیر  فهمیدم  که تنها  اوست  اندر  زندگی
ای بشر تا کی اسیر این و آن و نفس خود 
دیر فهمیدم زمان طى شد و ما در بردگی

 


غربالگری

انسان در سخن گفتن و انجام هر کاری ، باید ابتدا غربالگری کند.سخنان نرم و لطیف که موجب شادی و مفید و سازنده است ،با بیان زیبا و خوب بگوید.همچنین از گفتن سخنان ناراحت کننده و دل آزار پرهیز کند.همانند لایه اوزون که خداوند برای جلوگیری از تشعشعات مضرر آنرا قرار داده تا نور مفید به زمین برسد. متاسفانه بشر با سوراخ کردن آن موجب ضرر و زیان خود و دیگران می گردد.
   انسان فهیم و دانا قبل از انجام هر کاری ، در خصوص نحوه انجام  و پایان آن فکر و در صورت تایید عقل و صلاح آنرا به زبان جاری و یا عملی می کند.بر عکس فرد نادان اول کاردلخواه را انجام و سپس فکر می کند.بدیهی است ، پشیمانی در آن موقع بی فایده است.زبان پرده ای است ، که باید مانع انعکاس نیات زشت و پلید آدمی باشد.

هر کسی دردی به ما افزود و رفت
غم درون دل فزون بنمود و رفت
 ای رفیقان تا به کی ظلم و ستم
هر کسی زخم زبانی زد و رفت

 


مخلوط شدن حق و باطل

خداوند به قوم بنی اسراییل می فرماید حق را با باطل مخلوط نکنید. این تلنگری به ما هم هست . اگر می خواهید حق خودش را نشان دهد و همه حق گرا شوند، آنرا با ناحق مخلوط نکنیم. برای مثال ،گلاب خوشبو و فاضلاب بد بو است.اگر این دو را مخلوط کردید ، بوی غالب فاضلاب است و بوی گلاب محو می شود.
  در مسایل اجتماعی احکام اسلام حق و راهگشا  برای انسان و لازم و مفید است. متاسفانه وقتی افرادی به نام اسلام کارهایی انجام می دهند که خلاف شرع و عرف و قانون است.لذا عوام از اسلام زده می شوند.اگرمی خواهیم مردم نماز خوان و حجاب را رعایت کنند و دین گریز نباشند ، باید ابتدا خودمان عامل به احکام اسلام در همه جهات باشیم.

   اگر بخواهیم اسلام واقعی پیاده گردد و مردم آنرا بپذیرند و اجرا کنند ، باید مدعیان ارایه اسلام خود ابتدا در عمل و بیان اسلام را پیاده کنند.الگو پذیری بهترین روش تبلیغ است.مردم هر جامعه، از بزرگان آن جامعه الگو می گیرند.لذا صاحبان علم و دین و سیاست و معرفت ، باید مراقب گفتار و رفتار خود باشند تا خدای ناکرده به اسلام با نام اسلام ضربه نزنند.

دانی که چرا ،ز دین گریزان شده اند
از ما دو سخن ،از این و آن یافته اند
گفتار و عمل دو گانه و بی مبناست
با مکر و دغل دین دگر  ساخته اند

 


کتمان حق و ظهور باطل

خداوند به قوم بنی اسراییل می فرماید ،شما که می دانید حق چیست ، چرا آنرا کتمان می کنید. بدیهی است با کتمان و پوشا ندن حق ،باطل خود نمایی و ظهور پیدا می کند. 
  خداوند با حق است و از حق حمایت می کند.حق نام خدا را با خود دارد.لذا اگر چیزی را درست و حق تشخیص دادیم ،آنرا بپذیریم تا حق پرستی و درستگویی رواج پیدا کند.
  ممکن است انسان نسبت به مسئله ای آگاهی نداشته باشد که آن حق است یا باطل.این حکمش متمایز است از وقتی انسان به موضوعی شناخت دارد و می داند کدام حق و کدام باطل است. متاسفانه شهادت دادن ،به خاطر کسب مال دنیا یا دوستی، بعضا شاهد هستیم.لذا در امر قضاوت باید بسیار دقت و مراقبت کرد و بر اساس ظواهر و بدون پی بردن به واقعیت های ماجرا شهادت و قضاوت و حمایت بی جا نکنیم.در اموری که آشنا نیستیم و آگاهی نداریم ،از اهل تقوا و صاحب آگاهی در آن موضوع مشورت و سپس تصمیم گیری کنیم.

تو با مردم مومن و راستگو
که دارند ایمان به یزدان بگو
ببخشا به مردم تو انفال را
بجز حرف حق،چیز دیگرمگو

 


علم و عمل

گاهی  چشم اعمال و رفتار فردی را می بیند و تحت تاثیر او قرار می گیرد.از آنجایکه با دیدن یقین پیدا می کند  ، لذا اثر بخش است.گاهی همین کار توسط کسی گفته می شود.اگر او عامل به عمل باشد ، باز تا حدی اثر بخش است. اما گاهی گوینده ما را به کاری دعوت می کند که خود عامل نیست.گویند اگر کودکی هم حرفی خوب و مفید زد ، تو استفاده کن. همانند قنادی که قند می فروشد ولی خود نمی خورد ولی می تواند چای ما را شیرین و قابل خوردن کند. یا شمعی که با سوختنش به دیگران نور می دهد ،اگر چه در نهایت منجر به نابودی شمع میگردد.
  لذا توصیه می شود ،که برای اثر بخشی بیشتر  امر به معروف و نهی از منکر ،بهتر است انسان خود عامل باشد.

 دانی که چه چیز تا قیامت با توست
اعمال مفید تا نهایت با توست
علمی که شود چراغ و شمع دگران
با دادن سود بی نهایت با توست


اندیشه در قرآن

اگر به آیات قرآن دقت و تدبر شود ، در می یابیم که ارتباطی بین بعضی از آیات وجود دارد که همدیگر را کامل می کنند. با کنار هم قرار دادن آنها مطلبی بیان و آشکار می گردد. همانند قطعات خانه سازی ، که قطعات بهم ریخته است . لذا با تفکر و اندیشیدن امکان ساخت خانه یا وسیله ای مقدور می گردد.
  علامه طباطبایی با استفاده از آیات دیگر ، تفسیری بر آیات قرآن نوشت.
.خداوند می فر ماید شما حرکت کنید ، من شما را یاری می کنم .همانند طفلی که ابتدا راه رفتن را یاد گرفته و بعد از کمی راه رفتن از والدین کمک می خواهد تا او را بغل کنند تا به مقصد برسد ولی طفل شیر خوار اگر کمکش هم والدین کنند ، باز قادر به حرکت نیست.لذا ولی می خواهد بجای یاری.انسان های با معرفت زود متوجه می شوند که ولی می خواهند تا به سر منزل مقصود برسند.

ای که هستی همه چیز و ما هیچ
ما گرفتار رهی پیچا پیچ
می کنم ناله و خواهم مددی
نفس  دون مانع قرب و پا پیچ

 


ظاهر و باطن نماز

اعمال و اذکار و حرکاتی که در نماز های یومیه انجام می گردد ، ظاهر نماز است. ولی این ظاهر باید ما را به باطن نماز ببرد تا نجات بخش باشد.
   خداوند می گوید نمازگزاران دارای خصوصیاتی هستند.اولا روی و توجه آنها فقط به خداست و به غیر از خدا به چیز دیگری توجه ندارند . بعلاوه به مال دیگران چشم داشتی ندارند ، بلکه بالعکس قسمتی از مال خود را به مستمندان می دهند.اینان به محرومان کمک می کنند و به روز قیامت ایمان و اعتقاد دارند.نمازگزاران امانت داری مطمئن  و پاک دامن هستند.اینان در فکر و عمل ثابت قدم و با وفا هستند.و نماز را در وقت خود در مساجد به پا می دارند.
  بنابراین نماز دارای قسمت های گوناگون ، چون ظاهر آن که توجه و سخن گفتن با خداست.و باطن آن که توجه به موارد فوق در زندگی و کسب وکار و بدست آوردن روزی حلال است.

آنکه ضایع می کند حق صلات
کی بنوشد از لبش آب حیات
 حق آن بر بندگان سنگین بود
یاد یزدان موجب قرب و ثبات


صبر و تحمل

گشاینده و کلید مشکلات صبر و تحمل است.انسان های موفق در اثر صبر و پایداری و مقا ومت ، پیروز در جبهه های گوناگون علم و هنر و جنگ و مقام و ثروت شدند.کسانی که یک روزه می خواهند ره صد ساله را طی کنند ، همانند کودکی می مانند که وقتی شیرینی می بیند ،سریع آنرا می خواهند .
   با صبر می توان از تلخی و سختی مشکلات کاست ، اگر چه ممکن است نتوان آنرا را بر طرف  نمود .همانند قهوه ای که تلخ است ولی با افزودن شکر ،از تلخی آن کاسته می شود و قابل خوردن می شود.
   عامل موفقیت و خوشبختی مردم در صبر و اقامه نماز است.اگر به شیر مادر دقت کنیم ، چند ماه طول می کشد تا خون تبدیل به شیر گردد و غذای نوزاد گردد.یا به میوه جات ،پس از طی کمال،قابل خوردن می شود.بطور کلی، با صبر و گذشت زمان، کار ها شفاف و در تصمیم گیری درست ما را کمک و از خطا دور می سازد.
صبر باشد شاه کلید مشکلات
بی ادب در منجلاب و معضلات
رشد ما در صبر و در آداب ما
بی ادب کی نوشد از آب حیات




کم ها را دست کم نگیریم

فرشتگان را بهشت می دهند ولی انسان ها باید بهشت خود را بسازند.اگر به حضرت آدم نگاه کنیم ، لحظه ای پا روی دل خود ننهاد و از آن درخت ممنوعه میوه خورد واز جنت برین به اسفل السافلین سقوط کرد.
گویند نعل بند میخ نعل را خوب نکوبید ، لذا نعل افتاد و متعاقب آن سرداری که روی آن اسب بود به زمین افتاد و در جنگ شکست خورد .در نتیجه کشوری بخاطر یک میخ سقوط کرد.
  لذا ما کارهای کوچک را نباید کوچک بشماریم.
جمعی از کارهای کوچک منجر به یک کار بزرگ می شود.گاهی دل یک بی گناه را با یک عمل خود می شکنیم ، آنگاه دچار مشکلاتی می شویم که ریشه آن ظلم و تعدی به یک مظلوم است.
  در دنیای مادی ، گاه برای انسان شرایطی پیش می آید که انسان را به یاد  روز قیامت می اندازد.گویند در روز قیامت هر کس به فکر نجات خود و از هم دیگر فرار می کنند.با ریشه یابی، در می یابیم که نتیجه لقمه های ناپاک و عدم تبعیت از دستورات الهی است.

ظلم بر جان،می کند قلبت سیاه
بر بدن ظلمی شود، جسمت تباه
روح تو خواهان حق هر آن و دم
حق ببیند، هر خطا و اشتباه


آزمایش های الهی

خداوند متعال می فرمایند ، ما انسان ها را برای امتحان آفریدیم.در این امتحان ،مواد امتحانی خوشی ها و نا خوشی هاست.اگر انسان خوشی ها را با شکر گزاری و مصیبتها را با صبر توام کند، آنگاه در این امتحان قبول شده است.
  انسان با دو بال صبر و شکر ، امکان رشد و پرواز ملکوتی را پیدا می کند.خداوندچه نعمتها و چه مصیبتها را وسیله ای برای رشد انسان قرار داده و هر دوی آنها خیر است.
  خداوند اگر می خواست ،تنها با نعمتها ما را آزمایش کند .باتوجه به غرور و هوای نفس امکان انحراف ما وجود داشت.اگر خدا تنها با سختی ها ما را امتحان کند ، امکان کفران نعمت و ناشکری بود.

الهی سینه ای ده پر ز حکمت
ببینم سر و رازی را ز خلقت
ندارم جز خدا، ورد زبانم
زبانی ده که گویم شکر نعمت


شکافندگی

خداوند متعال با شکافتن دانه در زمین موجب جوانه زدن دانه و ادامه حیات در طبیعت است. همانند خیاطی که با تکه تکه کردن پارچه ، باعث ایجاد خلعتی می شود و به پار چه ارزش می دهد.
  انسان نیز با جذب دو سلول نر و ماده ،در حقیقت شکافتن  سلول ماده و ورود سلول نر در آن ، یک انسان با گذشت زمان خلق و تکامل پیدا می کند.
  گاهی اوقات خداوند ، از شکافندگی برای نابودی استفاده می کند.همانند شکافتن زمین و دفن قارون و اموال واطرافیانش ،یا شکافتن دریا و دفن لشکریان فرعون.
  اگر به داستان حضرت یوسف دقت کنید، خداوند درهای بسته را شکافت و یوسف را از تهمت نجات داد.یاحضرت موسی و همراهان را با شکافتن آب و ایجاد خشکی بین دو کوه آب نجات داد.
   خداوند با معرفی این حقایق در قرآن کریم می خواهد به ما بگوید که اگر تقوای الهی و بندگی خدا را انجام دهید ، در اینصورت درها را به روی شما باز می کنم و هرگز به در بسته نمی خورید .حتی اگر کسی بخواهد درها را روی شما ببندد ما آنرا باز می کنیم. 

ناجی یوسف تویی ،در قعر چاه
عزت و شوکت دهی با عز وجاه
تو خدایی می کنی و، ما گرفتار هوا 
مى شود یوسف، عزیز مصر و شاه


چله نشینی

خداوند به حضرت موسی گفت به کوه طور برو و چهل شبانه روز به عبادت بپرداز .همچنین به حضرت محمد فرمود چهل شبانه روز به غار حرا برو و به عبادت بپرداز.تا آمادگی روحی اقدام بزرگی را پیدا کنید.
   چله نشینی به معنای عزلت و کناره گیری از جامعه نیست ، بلکه تلاش برای ترک گناه و آمادگی روحی در چهل شبانه روز است.حداقل نتیجه آن تزکیه نفس و ارتقای روحی انسان است.
چله گیری در حقیقت یک کار عرفانی و سلوکی است و مبنای سلوک در اسلام بر این است که انسان از خودش بگذرد و به حق بپردازد.
   برای تبدیل یک صفت بد به صفت خوب، اگر چهل روز تلاش شود و بعد صفات دیگر و همین طور عادت ها را یکی یکی جایگزین کنیم و به تدریج سعی کنیم خود را از رذایل تخلیه و به فضایل بیاراییم.این روش ما را قادر می سازد که مراحل سیر و سلوک رابه راحتی طی کنیم. نفس ابتدا مقاومت می کند ولی با تداوم آن کار تسلیم می گردد.

معرفت را تزکیه افزون کند
عاشق جانانه را مجنون کند
تزکیه با علم گر توام شود
کی بشر را نادم و محزون کند


هوای نفس

 دل انسان می تواند بسیار نرم و یا بسیار سخت باشد.اصطلاحا چنین دلی  را دل نازک یا دل سنگ گویند. منظور این است که اگر انسان خاکی و متواضع شد ، دراینصورت انواع صفات الهی در او تجلی و خودنمایی می کند و در مزرعه دلش انواع گل ها با رنگ و بو های گوناگون سبز می شود.اما اگر مزرعه دل او سنگ بود ، هیچ گیاهی جز خار در دل سنگ نمی تواند رشد کند.در این حالت است که انسان بی رحم ، و ظلم بر خود و دیگران می کند.
    هوای نفس همانند گرد و خاک و طوفانی می ماند که در مقابل انسان قرار می گیرد و اجازه حرکت نمی دهد ، اگ چه دارای چشم هست.تنها راه برای حرکت در مقابل طوفان نفس ، سرکوب و کشتن و ازبین بردن هوای نفس می باشد.
   برای مثال، اگر کسی  به شما اهانت نمود و شما سکوت کردی و پاسخ او راندادی.اگر چه در ظاهر تحقیر شده ای ولی  در حقیقت روح و نفس تو قوی شد و دشنام دهنده دچار عذاب روحی می شود ولی شما با گذشت خود روح خود را تقویت و آماده جهادی بزرگ می کنی.

مستی ما مستی انگور نیست
لحظه ای در خود شدن منظور نیست
مستی ما بی خود از خود گشتن است
  شوق جنت رفتن و یا حور نیست


عفو و گذشت

خداوند  تنها چیزی را که نمی بخشد ، نا امیدی انسان ها ست و اینکه فرد تصور کند که آنقدر گناهانش زیاد است که امکان عفو و گذشت توسط خدای متعال نیست. نا امیدی در حقیقت نوعی عدم باور و ایمان به خدا در بزرگی و بخشندگی است.
   خداوند بخشنده و مهربان است و اگر مصیبتی به انسان وارد می شود ، برای بیداری اوست. همانند انسان خواب که او را بیدار می کنند که به کارهای خود بپردازد.اگر انسان با تلنگرهایی که بعضا از طرف خدا به انسان ها زده می شود ، صرفا برای بیداری او و کسب معرفت است.همینکه بیدار شد و راه صحیح را شروع به طی نمودن کرد ، او را نیز همراهی می کند.
  برای مثال، برای تمیز کردن فرش ،آنرا با چوب دستی که به آن می زنند، گرد و غبار را از فرش خارج می شود.در ظاهر به فرش چوب زده می شود.اما چشم حقیقت بین می فهمد که برای دوری گرد و غبار از بدنه فرش و تمیزی فرش است.لذا با بعضی از اتفاقات ،خداوند می خواهد ما را از کج رفتن آگاه و به صراط مستقیم برگرداند.

ما نداریم بجز خالق هستی دگری
ما گرفتار زبانیم  و دو گوش و بصری
راه کج،کی برساند،من و تو،در بر دوست
راه حق جو، که نوید است و امید بشری


آرامش و آسایش

در یک جامعه با قوانین بشری امکان آسایش وجود دارد.اما آرامش تنها در صورتی امکان دارد که حول محوریت خدا باشد، همانند دانه های تسبیح حول نخ آن گرد هم آییم.قوم بنی اسراییل از نظر مادی مشکلی نداشتند ولی بخاطر اینکه حول محور الهی قرار نداشتند ،مرتب خونریزی و کشتار بین آنها بود.
   میتوان حول محوریت غیر خدا کنار هم بود و آسایش نسبی داشت.اما اگر بخواهیم آرامش واقعی داشته باشیم ،باید حول محور و ریسمان الهی و امور معنوی جمع شویم. امور مادی آسایش می آورد ولی آرامش هرگز.تجمع بی خدایان همانند انبوهی از ریگ ها می مانند که در اثر کوچکترین ضربه از هم جدا می شوند.اما تجمع مسلمین در مساجد حول محور خدا و امور معنوی است و از بهترین تجمعات است.
تجمع پیامبران، چون همگی حول محور خدا هستند ، هرگز در امور معنوی نزاع ندارند.
 آرامش به خاطر پشتوانه معنوی، حالت پایدار دارد و با تغییر شرایط محیطی و رفاهی ااز دست نمی رود. در صورتی که آسایش پشتوانه مادی دارد و با گرفتن امکانات رفاهی، از بین می رود.
 

 کاخ و ویلا   کی دهد ، آرامش روح و روان
مال و ثروت کی شود، خوشبختی پیر و جوان
 می دهد آسایش و لذت به ظاهر مر تو را
 رو به دنبال کمال و معرفت  در هر زمان

دعا و توسل

با عنایت به جایگاهی که معصومین و اولیای خدا پیش خدای متعال دارند.همچنین باتوجه  به اینکه افراد معمولی بخاطر خطا و نا آگاهی دچار گناه شده اند.لذا گفته می شود نیاز های مادی و معنوی خود را از خدا ازطریق واسطه تامین کنید.امکان موافقت حق تعالی بیشتر است.اگر چه خداوند این امکان را از طریق نماز و دعا داده که مستقیما در خواست خود را از خدا بخواهیم.
  اینکه گفته می شود دیگران در حق شما دعا کنند، بخاطر این است که ‌با زبان دیگران شما گناه نکرده اید.همینطور توسل به معصومین بخاطر گناه نکردن آنهاست. چگونه است انسان از خوردن نجاسات پرهیز می کنند چون ماهیت آن را می داند، گناهان نزد اولیای الهی نیز اینچنین است. آنها ماهیت گناه و عاقبت سر پیچی از اوامر الهی را میدانند و به آن ایمان دارند.
گنه در اهل دل راهی ندارد
دلیلی غیر خود خواهی ندارد
گنه را چون نجاست می توان دید
لذا خوردن از آن جایی ندار د


شناخت انسان

حضرت علی می فرمایند ، انسان ها در پشت زبان خود مخفی هستند.برای شناخت انسانها ، باید شرایطی ایجاد نمود تا لب به سخن باز کنند .چه زیبا کلام امیر مومنان را سعدی در قالب یک رباعی سروده است.
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
هر پیسه گمان مبر نهالی
باشد که پلنگ خفته باشد
  علاوه بر سخن گفتن، برای شناخت انسان، شناخت افکار او لازم است.چون ریشه اعمال انسان در افکار اوست.که در نشر مطالب و یا ایراد سخن و یا عملکرد فرد خود را منعکس می کند.
   همچنین از روی افکار کسانی که گرد یک نفر جمع می شوند و با او همنشین و دوست هستند ، امکان
شناخت نسبی از فرد وجود دارد.

آشنایی مرتبط  سازد ، تو را با  یار  خود
عشق آسان مى کند، همراهی  پندار خود
تا ندانی فکر و احساس عزیز جان خود 
کی میسر می شود ،بیداری دلدار خود


ادب انسان

قوم بنی اسراییل بخاطر بی ادبی در نحوه درخواست از حضرت موسی ، خود را از مائده آسمانی محروم و تقاضای حبوبات و سبزیجات زمینی کردند.همانند طفلی که شیر مادر که شیره ای جان مادر است را نخورد و تمایل به تغذیه های رنگارنگ دنیوی باشد.
چه زیبا مولوی در یک مثنوی آنرا سرود.
از خدا جوییم توفیق ادب
بی‌ادب محروم گشت از لطف رب
بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد
بلک آتش در همه آفاق زد
  ادب انسان باعث رحمت خدا و بی ادبی انسان منجر به خشم خداوند می گردد. ساحران در مصاف با حضرت موسی ، با عنایت به رعایت ادب که کدام شروع کنیم ، مورد رحمت الهی قرار گرفته و آمرزیده شدند.
  خوشا به حال انسان هایی که با ادب خود، به چراغ روح خودروشنایی دادند تا پس از خاموش شدن چراغ مادی بدن ، چراغ حیاتشات خاموش نباشد.

صبر باشد شاه کلید مشکلات
بی ادب در منجلاب و معضلات
رشد ما در صبر و در آداب ما
بی ادب کی نوشد از آب حیات


ایمان و عمل صالح

حفظ  و حمل اعمال صالح تا روز قیامت ، همانند کالا های با ارزشی می ماند که توسط یک کاروان از محلی به محله دیگر باید جابجا شود. در این مسیر گردنه های زیاد و راهزن های به کمین نشسته زیادی وجود دارند که منتظر غفلت ما و به خواب رفتن کاروان هستند تا توشه های  آنها را به غارت ببرند.
 لذا حداکثر دقت می شود که بهترین مسیر را
 انتخاب و حفاظت و مراقبت ویژه در طی مسیر داشته باشند تا کاروان صحیح به مقصد برسد.
    اعمال صالح ما همانند ظرف های شیشه ای می مانند که باید در حفظ و نگهداری آنها کوشا باشیم ، تا از محبت الهی پر گردد.هر قدر توسط ایمان درحفظ آن و افزایش آن در دنیا بپردازیم، در آخرت از آنها بهره مند می شویم.گاهی انسان اعمال نیک انجام می دهد ولی با خود نمایی و منت گذاشتن، ظرف شیشه ای را با سنگ می شکند.لذا باید مراقب  هم دزدان درونی و هم دزدان بیرونی بود ، تا به کالاها دستبرد یا حمله نشود.
   شیخ عطار چه زیبا می گوید.

 چه دارم گفت دل پر پیچ دارم
که گر خر می‌بیفتد هیچ دارم
چو پی بر باد دارد عمر هیچ است
ببین کین هیچ را صد گونه پیچ است


تفکر در ذات خدا

  امیر مومنان حضرت علی می فرمایند، در وصف خدا و ذات خدا کنجکاوی و تفکر نکنید.بر خلاف علوم مادی که با تحقیق در آن ، بیشتر به حقایق آن علم آشنا می شویم. 
  خدا خواه، همانند شناگری می ماند که در دریای بی کران الهی ، هر چه پیش می رود به هلاکت خود نزدیکتر می شود.روزی توان خود را از دست داده و غرق می شود.لذا برای ما انسانها در حدی که کنار دریا شنا کرده و دوباره به ساحل برگردیم کفایت دارد.خداوند خالق هستی است و از مخلوقاتش می توان به عظمت وجودش پی ببریم.
     کسانی که در همین حد به خدا ایمان داشته باشند و دارای اعمال صالح باشند، ولو از ادیان مختلف پیروی کنند رستگار خواهند شد. اسم ها و القاب دنیوی ساخته دست بشر ، یا برخ کشیدن دین و مذهب خود موجب رستگاری و خوشبختی فرد نمی شود ، بلکه ملاک خداوند عمل صالح و اعتقاد و ایمان به خداست.

چه خوش گفت وصف خدا را علی
وجودش بود ظاهر و  هم خفی
بود برترین  و بود نزد ما
خدای عظیم  وخدای جلی


یهودی و یهودا

یهودا فرزند حضرت یعقوب بود که در به چاه انداختن حضرت یوسف به چاه نقش داشت.گویند در هنگام به چاه افتادن حضرت یوسف خندید.یهودا گفت چرا می خندی ،ما تو را به چاه انداختیم.در جواب گفت ، من لحظه ای غفلت کردم و تکیه گاه خود را برادرانم قرار دادم و پیش خود گفتم با وجود داشتن چنین فرزندانی کسی نمی تواند مرا اذیت کند.خداوند به من نشان داد که نباید جز او به کس دیگر تکیه کنم.
  یهود یعنی توبه کردن. منظور از یهودی ،یعنی قومی که در زمان چله گیری حضرت موسی ، گوساله پرست شدند و سپس توبه نمودند.لذا به قوم بنی اسراییل یهودی گویند.همچنین به فرزندان قوم یهودا نیز یهودی گویند.
    حافظ در وصف توبه چه غزل  زیبایی  می گوید.
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم 
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم 
رهرو منزل عشقیم وز سر حد عدم 
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم 
سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت 
به طلب کاری این مهر گیاه آمده ایم 
با چنین گنج که شد خازن او روح امین 
به گدایی به در خانه شاه آمده ایم 
لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست 
که در این بحر کرم غرق گناه آمده ایم
آبرو می رود ای ابر خطاپوش ببار
که به دیوان عمل نامه سیاه آمده ایم 
حافظ این خرقه پشمینه بینداز که ما
از پی غافله با آتش آه آمده ایم 


کیمیای سعادت

در افسانه ها آمده ، اگر بخواهید مس را به طلا تبدیل کنید ،باید ماده کیمیا را به مس بزنید تا تبدیل به طلا  شود. انسانها نیز اگر بخواهند هوای نفس خود را با معرفت الهی جایگزین کنند.ابتدا باید یک همنشین و استاد اخلاق پیدا کنند.با این کار در دراز مدت خلق و خوی استاد را کسب می کنند و لذا خلق و خوی بد او از بین می رود. همانند آب آلوده ای که اگر بخواهد تمیز شود ، باید در دریا ریخته شود.
  برای مثال، اگر نو نهالی بخواهد رشد به طرف بالا داشته باشد و از شکستکی در اثر باد نجات یابد و بتواند به رشد خود ادامه دهد، باید آنرا در کنار یک چوب مستقیم قرار داد تا به کمک آن چوب اولا  نیفتد و ثانیا کنار چوب بالا رود.
  انسان ها در زمان تولد ، ذهنی خالی از تجربیات و علوم در دنیا را دارند . با همنشینی والدین و سپس مدرسه و جامعه با الگو گیری، ذهن آنها پر از اطلاعات و معلومات می شود و شخصیت او شکل می گیرد.لذا داشتن یک معلم اخلاق در کنار سایر معلمین ، او را در طی نمودن راه صحیح ،همانند تابلو های راهنمایی،در رسیدن به مقصد کمک می کند.
   عده ای معتقدند راه کوتاه تر، دوری از رفیق نا اهل است. چون انسان فطرتا پاک هستند و لذا دوری از نا اهلان ، پاک بودن را حفظ می کند. اگر چه این روش از نظر تئوری درست و لازم است. اما استشمام در هوای مسموم ، ما را هم مسموم می کند. ما برای زندگی نیاز داریم که در جامعه رفت و شد و مراوده داشته باشیم.لذا باید جسم و روح خود را در روز تطهیر کنیم و آلودگی ها را دفع نماییم.
  ممکن است گفته شود که ما چگونه استاد و رفیق خوب پیدا کنیم.بهترین استاد پیامبران و امامان معصوم و قرآن مجید است.امروزه دسترسی به کتب و سخنان بزرگان واهل معرفت آسان است.شما کافی است با یک برنامه منظم روزانه خود را مقید کنید که مدتی همنشین رفیق خوب باشی و گفته های او را جامع عمل بپوشانی.در دراز مدت خلق و خوی رفیق را در وجود خود می بینی.

بد گمانی در رفاقت با بدان،  حاصل  شود
عقل و دین با  صالحان  ، کامل  شود
آدمی همرنگ افکار رفیق و بند نفس
هر کسی با کسب علم ، عامل شود


صفات خوب و بد

انسان ها را با توجه به صفاتی که دارند می توان ببن  خوب و بد تقسیم کرد.البته بسیاری از صفات انسانها اکتسابی است.آنها از رفتار ما در خانواده و جامعه یاد می گیرند. لذا باید بر نفس خود غالب بود و سخن بد یا کاری زشت در مقابل فرزندان انجام ندهیم ،زیرا در بزرگی آنها نیز تکرار می کنند.فرزندان آینه ی والدین هستند.لذا باید مراقبت ویژه در قضاوت ها و گفتارها و رفتارمان داشته باشیم.
  سعدی چه زیبا سخن امیر مومنان را در قالب یک رباعی سروده است. 
 
یاد دارم ز پیر دانشمند
تو هم از من به یاد دار این پند
هر چه بر نفس خویش نپسندی
نیزبر نفس دیگری مپسند

  اگر انسان پاک میزان قضاوت باشد ، هرگز ظلم و تعدی به کسی نمی کند، چون این کار را در مورد خود دوست ندارد و لذا برای دیگران هم نمی خواهد.
   انسان ها بتدریج صفات خوب یا بد را در وجود خود قرار می دهند. صفات خوب به تدریج صفات خوب را جذب می کند. همینطور اگر صفت بدی در انسان ریشه دواند ، بتدریج خطاهای دیگر برای او انجامش راحتر می گردد تا جایی پیش می رود که خود را به هلاکت می رساند. همانند تخم دزدی که شتر دزد شد و سرنوشتش اعدام گردید.
   انسان با هر گناهی یک صفت حیوانی به خود اضافه می کند .تا جایی که از دستور خدا در عدم صید ماهی در روز شنبه قوم بنی اسراییل سرپیچی می کند.با توجه به رفتار آنها ، خداوند می گوید شما که می خواهید میمون صفت باشید ، لذا آنها را از انسان تبدیل به میمون نمود.

ای کاش، که دلبسته ی دنیا نشو یم
ای کاش، غریق شهوت و جاه  نشو یم
گردیم صدیق و  مخلص و اهل سلوک
ای کاش، که بی قرار فردا  نشویم


آثار ظلم و گناه

1.مدتها بود که می خواستم در خصوص آیات قرآن تدبر و فکر کنم. تا اینکه این فرصت در باز نشستگی برای من حاصل گردید و توفیق پیدا کردم در زمینه خداشناسی و آیات قرآن چند ساعتی وقت بگذارم.شبها بهترین فرصت برای من است.معمولااز ساعت دوازده تا حدود سه شب، وقت خود رابه این دو مورد اختصاص داده ام و برداشت های خود را به تحریر در می آورم. امید است برای خوانندگان مفید باشد.
2.سخنرانی حجه الاسلام آقای رنجبر در زمینه تفسیر قرآن و اشعار مولانا مطلع شدم. ایشان به زبان بسیار ساده و قابل فهم و دقیق به شرح آیات قرآن و دیوان مولوی می پردازد .بنده در قالب دو گروه در تلگرام بتدریج در حال جمع آوری هستم.هر شب با توفیق الهی بدقت دو نوار ویدیویی سخنرانی را در دو زمینه فوق گوش می کنم و یاداشت برداری می کنم.
3.در طول زندگی در یافتم ، دو چیز در سرنوشت انسان بسیار تاثیر گذار است.یکی گناه و دیگری ظلم.گاهی انسان به خود ظلم می کند.با گناه کردن روح و روان و جسم خود و خانواده را به خطر می اندازد.گاهی قومی ظلم و گناه می کنند، به حدی که قرآن برای عبرت ما و سرنوشت و مجازات آنها ،قوم های هود ،لوط،نوح و بنی اسراییل را ذکر می کند.

4.تنها راه نجات و خوشبختی ما در تبعیت از دستورات الهی است.خداوند مرتب با خوشی ها و نا خوشی ها ما را امتحان می کند.در خوشی ها باید شکر گذار و در نا خوشی ها باید صبور باشیم.گاهی امتحان فردی است ، چون قربانی کردن اسماعیل توسط حضرت ابراهیم.گاهی امتحان کردن قومی است ، چون فرستادن مائده آسمانی و نا شکری قوم بنی اسراییل که موجب قطع آن شد.
5.برای آشنایی با معارف الهی، لازم است انسان در خدا شناسی تدبر و تحقیق و فکر کند.لذا باید آنرا از طریق معصومین و اولیای الهی که واسطه حق و انسان هستند و معارف الهی از طریق آینه سینه آنها  به آنها منعکس شده است اخذ نماییم.بهترین کلام الهی در قرآن آمده است . لذا باید در فهم و تدبر و خواندن و بکار بردن آن کوشا باشیم و با یک برنامه منظم و طولانی مدت به تزکیه نفس توام با آشنایی
معارف الهی بپردازیم

دیر فهمیدم که دانش نیست در حمل کتاب
دیر فهمیدم زمان طى شد ومن در منجلاب
تا به کی غافل بمانم اندر این دنیای پست
دیر فهمیدم  که دنیا نیست چیزی جز سراب


ثمرات شناخت خدا

با شناخت خداوند متعال، برای انسان ثمراتی بدست می آید که به اختصار ذکر می کنیم.
1.ایجاد عشق و محبت.
کسی که عاشق خدا باشد ،هر تلخی برای او همانند شیرینی است و هر مصیبتی برای او در مقابل آن همه محبت های  الهی قابل تحمل است. شما وقتی شناخت به خدا پیدا کردی ، آنگاه می توانی عاشق باشی.
2.خوف الهی.
با شناخت است ، که انسان از کسی می ترسد یا او را دوست دارد. شما به موش نگاه کنید از شیر نمی ترسد و حتی ممکن است با او هم بازی کند.این به خاطر عدم  شناخت توانایی شیر است.کسی که خدا ترس باشد ، قطعا خدا شناس است.
3.عبادت.
کسی که خدا را شناخت با کسی که خدا را نمی شناسد ، بسیار متمایز است.خدا شناس در عبادت می داند با خدای متعال صحبت می کند، اما خدا نشناس ممکن است بت های ذهنی و سنگی را عبادت کند. لذا اثرات و لذات متمایز دارد.
4.تسلیم.
کسی که خدا را شناخت ، تسلیم محض او می شود.چون می داند تنها نجات دهنده انسان از گمراهی و خطا ها خداوند متعال است.او به وعده های الهی ایمان دارد، لذا بی چون و چرا دستورات الهی را می پذیرد و اجرا می کند.

ما به دنبال خداییم ، ولی او با ماست
گهری هست که در عالم هستی پیداست
او بود خالق هستی و جهان پرتوی او 
نتوان وصف خدا کرد، که او ناپیداست


دافعه و جاذبه

علت اصلی جذب و کشش افراد به یک چیز ، بخاطر چشش و بهره بردن از آن چیز است.کسانی که طعم و لذت امور معنوی را چشیده باشند ، فطرتا به امور معنوی علاقه مند می شوند. متقابلا کسانی که دنبال گناه و لذایذ دنیوی هستند و آنرا چشیده اند ، ترک آنها برایشان سخت است.لذا تا نابودی خود آن کار را ادامه می دهند.
  علت اصلی اینکه افراد جذب خدا و معارف الهی نمی شوند ، بخاطر این است که آنها خدایی را که خود و ذهن خود آفریده اند  عبادت می کنند و نه خدایی که آنها را آفریده است.خدای ساخته شده ما را به جهنم و خدای واقعی ما را به بهشت هدایت می کند.خداوند مهربان است و کسی توسط خدا به جهنم نمی رود، بلکه هر کسی با دوری از نور خدا ، آتشی برای خود فراهم می کند و در آن می سوزد.
    نزدیکی و جاذبه بین دو نفر بستگی به تفکرات آنها دارد ،به زبان ساده تر دلها باید به هم نزدیک باشد. مسافت ها تعیین کننده نمی باشند. بعضی همانند هستند ودر ابتدا جذب همدیگر می شوند ولی با گذشت زمان به صیرت یکدیگر آشنا می شوند.لذا با داشتن صورت یکسان ، جاذبه پایدار حاصل نمی شود.

آتش عشق کند، روح و روان را ویران
آتش عشق بود، شعله‌ ور و هم سوزان 
عشق بی صبر و وفا عشق حقیقی نبود  
آتش عشق کند، کور و کر و دل لرزان

 


عقل و جهل

خداوند متعال جهل را در مقابل عقل قرار داده است. ممکن است کسی عالم باشد ولی بی خرد باشدو کارهایی مر تکب شود که عقل آنرا تایید نمی کند.
  کسی که عقل خود را در امور مختلف بکار نمی برد، از معرفت و ادب نیز محروم است.او دنباله روی میل و هوای نفس خود است.هر لحظه به سویی از طرف خود و دیگران کشیده می شود.
   افراد جاهل، از اوامر الهی سر پیچی می کنند. همانند قوم بنی اسراییل که خداوند برای جلو گیری از خون ریزی دستور کشتن یک گاو را به موسی  داد ولی آن قوم سخت گیری کردند و خدا هم بر آنها سخت گرفت.

دانی که ز زهر تلخ تر چیست      
            
 جز صبر به نزد جاهلان نیست

با صبر و تحمل است ظفرها       
            
 پایان شب سیه،سفیدی است 

 


گاو بنی اسراییل

خداوند به منظور عدم خونریزی در قوم بنی اسراییل دستور داد که گاوی با مشخصات زرد رنگ،سالم،میان سال که در مزرعه شخم نزده باشد را بکشند.نکات زیر در این حکم آمده است.

1.حکم نحوه کشتن گاو ، که ذبح گردد ولی نهر نشود.
2.سخت گیری به کسانی که به مردم سخت گیری می کنند.
3.پاداش خوب به صاحب تنها گاو با آن مشخصات، بخاطر ادب و گرامیداشت پدر.
4.رفتار خوب موسی با کسانی که بهانه گیری می کردند.
5.پاسخ خداوند به سوالات موسی در خصوص مشخصات گاو.
6.شکستن قداست پرستش گاو،بخاطراینکه  گوساله پرست نشوند.

بهشت فاسقان در این جهان است

بهشت زاهدان در لا مکان است

بهشت عاشقان اند ر دو عالم

جمال جان فزای دل ستان است


سوختن و ساختن

اگر به خورشید به دقت بنگریم، در می یابیم که با سوختن خود به موجودات هستی نور و انرژی می دهد و موجب تداوم حیات و بقا می گردد. تا اینکه خورشید  روزی خاموش گردد.در حقیقت با سوختن خود موجب ساختن می گردد.
  انسان ها نیز با کار و کوشش و کسب رزق حلال و تحمل سختی ها ، چون شمع عمر خود را می گذرانند تا اینکه عمر طبیعی انسان به پایان رسد و خاموش گردد.چون شمع می سوزد تا با نور خود دیگران را به فیض رساند.
  خوشا به حال کسانی که دایره ی فیض آنها به دیگران ،همانند خورشید باشد. جسم انسانها روزی چون شمع نابود می گردد و آنچه باقی می ماند عمل صالح و کار های ماندگار است.همانند اولاد صالح،کارهای خیر و نشر علم.
     مراقبت و بزرگ نمودن فرزند و تربیت او چه زحماتی برای والدین دارد.اگر عشق و موهبت الهی نبود ،امکان تداوم حیات نبود.لذا توصیه شده به والدین احترام بگذارید. بهشت با آن جایگاهش که یکی از اهداف خلقت انسان است ، چون فرش زیر پای مادران است. لذا جایگاه والدین بالاخص مادر بسیار والاست.

قدرت ای مادر بسی بالا بود
شان تو نزد خدا  اعلا بود
هست جنت زیر پایت همچو فرش
اجر و پاداشت بسی والا بود

چه زیبا ایرج میرزا  در وصف مادر گفت.

گویند مرا چو زاد مادر   
 پستان به دهان گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره ی من
 ️بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد    
تا شیوه ی راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن اموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه گل شکفتن آموخت
پس هستن من ز هستن اوست 
تا هستم و هست دارمش دوست
 


کلید عشق و کلید عقل

اگر ذات خداوند را به عشق تعبیر کنیم. می توان پیامبر درونی را عقل نامید و پیامبر بیرونی را که  پیغمبر اکرم است ، او را پیمبر عشق نامید.
   عقل انسان محدود است و حد اکثر تا بدیهیات امکان پیشرفت دارد. در صورتی که عشق نا محدود است .لذا به همین خاطر است که دانشمندان علوم،اصول اولیه نظریه های علمی را بر بدیهیات قرار می دهند.
  بسیاری از مسائل را نمی توان با کلید عقل حل نمو د و آنرا گره گشایی کرد و باز نمود.کلید عشق نیاز است ، تا مشکلات را حل نماید.
  خداوند وقتی عشق و محبت پیامبران در قبل از رسالت را می دیدکه  به مو جودات و انسان ها چگونه عشق می ورزند. لذا آنها را لایق پیامبری انسانها قرار می داد.بنابراین مبنای رسالت عشق است.


عشق را تفسیر و تعبیرش خطاست
عشق دانی گوهری نزد خداست
عشق ما باشد هوس,آن عشق نیست
عشق دانی ذات پاک کبریاست

 



عاشق و معشوق

انسان ها همگی عاشق هستند ولی معشوق آنها متمایز است.شما به چیزی که علاقه داری و برایت مهم است و تلاش می کنی آنرا بدست آری ، معشوق توست. عارفان معشوقشان خداست.لذا سعی می کنند او را بجویند.بنابرین در کسب رضای خدا قدم بر می دارند.
  عشق زاییده حسن است.لذا وقتی عارف عظمت خدا را می بیند ، بطور طبیعی عاشق حق می گردد.
ما یک عشق مجازی و زود گذر داریم و یک عشق حقیقی و پایدار .پیامبران آمده اند که عشق حقیقی را به ما معرفی کنند.
  همانطوریکه عشق در اثر پدیده حسن ایجاد می گردد.حزن هم در اثر حسن ایجاد می گردد.برای مثال، یوسف حسن بود وذلیخا عشق . یوسف حسن بود و یعقوب حزن.هر چه حسن است از خداست، لذابهترین عاشق حقیقی کسی است که معشوقش خدا باشد.

سفر عشق شفای غم یاران دارد
دیدن یار و دو ای دل حیران دارد
مقصد اهل حرم روی و رخ دلدار است
عاشقان شوق نگاه شه جانان دارد

 

 

 

لذت مرگ

 

علت اینکه مرگ برای عده ای لذت بخش است و انتظار آنرا می کشند ، بخاطر آینده روشنی است که می بینند و به آن اعتقاد دارند.همانند سقوط آراد است.کسی که پشتوانه خود در سقوط آزاد ، چتر خود می داند و فرود خود را در زمین می داند ، لذا هر قدر بالا تر سقوط کند لذت بیشتری می برد. در صورتی که کسی که همراه خود چتر نجات ندارد ، هر چه بالاتر رود، سختر به زمین می خورد و با نگرانی فرود می آید.

    چتر نجات انسان در دنیا تقوای الهی است.هر قدر بیشتر  با تقوا باشیم ، بیشتر لذت مرگ را می چشیم. همانطورکه امیر مومنان حضرت علی در موقع شهادت فرمودند به خدای کعبه رستگار شدم. این بخاطر شناخت به آینده خود است.متقابلا افراد بی تقوا ، به خاطر دلبستگی به دنیا ،در زمان مرگ به سختتی جان می دهند.

 

مى رود ایمان و تقوا، در پی هر هرزگی

کبر و پستی می برد ایمان ما در بندگی

شستشوی روح ما دانی نماز است و دعا

نفس دون افعی  بود،چون شهوت اندر زندگی


قیمت انسان

خداوند ارزش و جایگاه انسان را بسیار بالا می گوید.خداوند تاکید دارد که خود را ارزان به دنیا نفروش.این وقتی اتفاق می افتد که انسان قیمت خود را بداند.آنهم از شناخت و آگاهی انسان بستگی دارد.برای مثال، یک کودک بین شکلات و یک گوهر ، طبیعی است شکلات را انتخاب می کند. ما در این دنیا همانند کودک را داریم ، که گوهری چون قرآن را در دست داریم ولی نه آن را می شناسیم و نه به آن عمل می کنیم. در صورتی که خوشبختی ما در دنیا و آخرت در گرو فهم و عمل به قرآن است.
  خداوند قبل از رفتن انسان به بهشت یا جهنم ،اشاره می کند که ارزش تو از بهشت موعود هم بالا تر است.لذا سعی کن با  بالا بردن فهم خود و تزکیه نفس موجبات رشد خود را فراهم کنی.جان و نفس انسان بسیا نفیس و با ارزش است. ما آنرا می دهیم ، که قیمت ماست،و در ازایش خدا و قرآن را فراموش می کنیم.

ارزش انسان به آدم بودن است      
  بر کمال و معرفت افزودن است
ارزش انسان به زور و حیله نیست   
    در بدی و ظلم و آه و ناله نیست
ارزش انسان به فهم و درک اوست   
    نی که در مال و منال و خاک اوست


آیات الهی

خداوند در قرآن و جهان هستی تجلی کامل دارد.در قرآن آیات آن مکتوب و در جهان آیات آن مصور است.آیات در حقیقت نشانه های خداوند هستند.بعضی اوقات آنرا می گیرد و در ازا مشابه آن یا بهتر از آن را می دهد.لذا همواره باید شکر گزار باشیم.
  بعضی از آیات الهی با توجه به مقتضیات زمان تغییر می کند.مانند نماز خواندن بطرف مسجد بیت المقدس و سپس به طرف مسجد  کعبه.ممکن است این سوال مطرح شود ، که تغییر در انسانها ست.چرا خداوند با توجه به آگاهی کامل احکامش تغییر می کند.احکام امور دنیوی با تو جه به شرایط بعضا تغییرمی کند.برای مثال روزی مادر به نوزاد شیر می دهد و با بزرگ شدنش ، شیر را قطع و غذای کامل تری به او داد.لذا نمی توان گفت که تغییر کار اشتباهی است.

بشنو از اهل یقین و معرفت
نی زهر بیگانه و شیطان صفت
بشنو از قرآن و عترت رمز و راز
راه و رسم زندگی و منزلت


ولی و نصیر

ولی کسی است که نیاز های انسان را رفع می کند ولی نصیر کسی است که انسان را از ضرر و زیان دور می کند.خدای متعال برای انسان ولی و نصیر است.انسان ها همانند پیچک می مانند و نیاز به تکیه گاه دارند.هر قدر درخت یا چوبی که دور آن پیچک  می پیچد بلند تر باشد، پیچک هم بالا می رود.خداوند بطور سمبلیک در حج می گوید حول محوریت خدا بگرد ، تا بتوانی هر قدر که بخواهی بالا روی.خدا رفیع ترین جایگاه در جهان هستی را دارد..حول افراد نچرخ، که آنها محدودند و تو را به سر منزل مقصود نمی رسانند.
  خداوندمالک همه چیز است.لذا دعا های ما را با وسیله و با طی زمان ، در صورت صلاحدید مستجاب می کند. لذا نباید انتظار داشت که سریعا دعاهای ما بر آورده شود.خداوند استعداد هایی  در ما قرار داده است.با شناسایی آنها و رشد آنها ، امکان تامین روزی و معاش می گردد.ما باید در امور دنیوی حد اکثر تلاش و دقت خود را در انجام کاری بعمل آوریم و سپس با توکل به خدا انتظار یاری و مساعدت داشته باشیم.

عبد می گوید خدا،هر لحظه می خواند ترا
 نفس می گوید چرا،در رنج باشیم و بلا
عقل می جویدترا، ازقعر دریا تا سما
نفس می سازد جدا،آن حب و آن نور خدا


شکوفایی انسان

انسان در اثر کار و کوشش و سختی ها رشد می کند و استعداد های درونی او شکوفا می شود. شما به سنگ آهن نگاه کنید، وقتی در کوره قرار می گیرد و در اثر حرارت ذوب می گردد، آنگاه خالصی ها از نا خالصی ها از هم جدا می گردد و آهن خود را نشان می دهد.
  خداوند با مصیبت ها و بیماریها و سختی ها که به انسان وارد می شود، ضمن امتحان الهی ،باعث رشد استعداد ها و آشکار شدن حقایق درونی می گردد. با امتحان کردن، حقیقت شی یا فرد آشکار می شود.مانند ریختن چای در آب گرم، که باعث مشخص شدن طعم و عطر چای می گردد .در صورتی که در آب سرد این اتفاق نمی افتد.لذا امتحان چای، قرار گرفتن در آب جوش است. امتحان شدن انسان ، که منجر به آشکار شدن درون و استعداد هاست، نیز در سختی های جسمی و روحی خود را نشان می دهد.با امتحان است که استعدادها آشکار و لذا قابل ارزیابی است.

نردبان معرفت،طی کردنش، هموار نیست
در نگاه عارفان،عشقی بجز دلدار نیست
همدم و محبوب تو، در انتظار روی توست 
در دیار عاشقان،دیوانگی هم عارنیست

 


امام و نبی

منظور از نبی ،کسی است که پیام الهی به او می رسد و وظیفه ابلاغ و اجرا دارد.اما امام کسی است ، که خدا نیست ولی می تواند خدایی کند.او آگاه به کل هستی است و اختیارات خدایی دارد .او با اراده می تواند جهان را کن و فیکون کند.همانند چشم ، که با اراده، بدون گفتن یا اقدامی، می چرخد و می بیند.
    خداوند پس از امتحانات متعدی در خصوص خود ،همسر و فرزند ابراهیم ، او را از نبی به مقام امامت رساند.خدا با شکافتن موجب رشد و تکثیر و حیات می شود. با تقسیم هر سلول، سلول های دیگری ایجاد می کند و موجب رشد جسمانی می شود. با شکستن غرور و هوای نفس و امتحانات مداوم،چه خوشی و یا ناخوشی،موجب رشد معنوی انسان می گردد. گاهی با دادن قدرت و گاهی با گرفتن آن.
  جهان هستی با مدیریت امام زمان هر عصری ، در گردش است.اگر چه ممکن است در یک عصر چند امام باشد.پیامبر اسلام هم نبی بود و هم امام زمان خود و در عصر ما حضرت مهدی امام زمان است.جهان بدون امام زمان ، کن و فیکون می گردد و قیامت فرا می رسد.

نان و نمک و  فدک، غم زهرا نیست
غصب سمت و حکومت مولا نیست
گمراهی  و دوری از ولایت باشد
در مکتب او دغد غه ی دنیا نیست


تسلیم حق

شما اگر تکه گلی را به کوزه گر دهید، پس از کار کردن و روی دستگاه قرار دادن شکل می گیرد و به ظرف ارزشمندی تبدیل می گردد. در صورتیکه در ابتدا تکه گل ارزشی نداشت ولی بخاط تسلیم در برابر کوزه گر ارزش پیدا کرد.
  انسان ها نیز همانند آن تکه گل می مانند.اگر مطیع اوامر و دستورات الهی باشند ، ارزش و بها پیدا می کنند. در غیر اینصورت با مرگ ، به خاک بر می گردند و مقام و ارزشی ندارند.
   دنیا کشت زار و مزرعه آخرت است.هر چه در آن بکاریم ، همان را درو می کند.هر کسی در آخرت، پاسخگوی اعمال خویش است.اعمال دیگران و اجداد او را به حساب فرد نمی گذارند.لذا هر کس باید با آگاهی و شناخت عملی را انجام دهد و مصیب ها و شکست خوددر امور دنیوی را به پای دیگران نگذارد.

ما نداریم بجز خالق هستی دگری
ما گرفتار زبانیم  و دو گوش و بصری
راه کج،کی برساند،من و تو،در بر دوست
راه حق جو، که نوید است و امید بشری

 



خانه خدا

خداوند کعبه را بدست حضرت ابراهیم، جهت طواف و اعمال حج بنا نمود.اگر چه در زمان های گو ناگون مسجد الحرام باز سازی گردید.
  خانه محل آرامش و آسایش انسان است.در خانه خدا هم ، حتی موجودات زنده در امنیت و آرامش هستند.قلب انسان ها هم خانه خداست.باید آنرا از آلودگی ها پاک نمود، همانطوریکه خانه خدا از آلودگی ها پاک و افراد ناپاک نمی توانند وارد حرم شوند.تا افراد بتوانند با آرامش دور انسان با امنیت جمع شوند.دلها نیز باید مرتب  از آلودگی ها پاک گردد.
  مساجد نیز خانه خدا نامند.بهترین تجمع معنوی در مساجد است.مساجد پایگاه های عبادت و همدلی مسلمانان است. با تو جه به الگو پذیری انسانها، همنشینی با مو منین و حضور در مساجد ، مو جب تقویت بنیه های عقیدتی و ایمانی می گردد.

توصیه بر اهل مسجد اهل دیر
دعوت مردم به تقوا کار خیر
تا توانی دست محرومان بگیر
ابتدا اقوام  وآنگه دست غیر


آب  حیات و زهر ممات

انسان همانند کوزه ای می ماند که درون آن می تواند آب حیات باشد که انسان با همنشینی با او آرامش می گیرد و موجب رشد انسان شود و یا اینکه درون کوزه زهر کشنده باشد، که حتی با یک قطره  خوردن آن  امکان هلاکت  انسان را بدنبال دارد.
  خداوند در دعای جوشن کبیر صفاتی را ذکر کرده است ، با کسب آنها انسان آب حیات می نوشد و رنگ  و بوی خدایی پیدا می کند.در مقابل با کسب صفات رذیله ، انسان رنگ و بوی شیطان را می گیرد.
   با بندگی خدای متعال انسان به خدا نزدیک می شود. انسان با اعمال خود می تواند به خدا دور یا به خدا نزدیک شود.گاهی انسان کار خوبی انجام می دهد. چند حالت اتفاق می افتد.مردم تمجید می کنند واو لذت می برد و یا بی تفاوت است.گاه دوست ندارد دیگران تمجید کنند.در این حالت او به درجه اخلاص رسیده است.

با ترک گناه، دل شود شاد
با ذکر و دعا، حق کنی یاد
اعمال نکو، می شود ثبت
با تهمت و افترا، دهی باد


امداد الهی

خداوند تعیین کننده خط مشی درست و غلط است که بوسیله پیامبران الهی معرفی شده است.اما انتخاب راه با انسان است ، چون افراد دارای اختیار هستند. همچنین خداوند تسهیل کننده برای طی نمودن راه می باشد.خواه به سمت بهشت برود یا به سمت جهنم.بدیهی است دوری از خدا ، موجب هدایت به آتش دوزخی است که خود فراهم می کند.
خداوند مانع طی کردن راه بشر نمی باشد ، خواه درست باشد و خواه غلط.
   خوشا به حال کسانی که در طی کردن راه درست از همدیگر سبقت می گیرند.همانند میوه هایی که زودتر از معمول می رسند و حالت نوبر دارند ،لذا ارزش بیشتر و خواهان دارند.افراد سالک علاوه بر داشتن جایگاه ویژه نزد خداوند ، نزد مردم نیز عزیز و محترمند و جایگاه والایی دارند.لذا خدا می فرماید سبقت گیرندگان در طی مسیر مستقیم از مقربین درگاه الهی هستند.

ای کاش، که دلبسته ی دنیا نشو یم
ای کاش، غریق شهوت و جاه  نشو یم
گردیم صدیق و  مخلص و اهل سلوک
ای کاش، که بی قرار فردا  نشویم

 


تکرار سخن

انسان وقتی سخنی را می شنود ، امکان دارد تمام زوایای آن حرف را درک نکند.هر قدر آن سخن ارزشمند تر باشد ، برای فهم آن تکرار لازم است.شما وقتی یک راهی پر از پیچ و خم را طی می کنی، بار اول زمان بر است ،با تکرار شما همانند راننده ای که شغلش رانندگی است ،طی کردن مسیر راحت می گردد.
  برای شناخت سخن خداوند در قرآن، خلاصه شده آنرا در نماز هر روز در چند نوبت تکرار می کنیم . اینکه گفته می شود، در خانه اگر کس است یک حرف بس است. منظوراین است که در مباحث علمی در حضور جمعی که آشنا به مو ضوع هستند ، یک بار کفایت می کند و اهل علم با یک اشاره خود پی گیری در فهم مطالب می کنند.

عابدین در بندگی،شکر فراوان می کنند
شاکرین در زندگی، صبر فراوان می کنند
خوش بر آن عاشق ،که معشوقش خداست
دائما با یاد حق ، ذکر فراوان می کنند

 



ترس از خدا چیست

خدای متعال رحمان و رحیم است.لذا ترسی ندارد.همانند پدر مهربان برای فرزندان است.پس چرا می گویند از خدا بترسید. منظور این است که دوری شما از خدا ، موجب گمرهی شما می گردد.لذا بطو طبیعی از نور و محبت الهی خود را دور می کنید.منظور از ترسیدن از خدا این است که شما نمی توانید چیزی بهتر از او جایگزین کنید.
  برای مثال ، شما بجای نور خورشید،چه چیزی را می توانید جایگزین کنید که جهان هستی را روشن سازد ،بدون هیچ چشم داشتی.با حذف خورشید ، خود را در ظلمت و تاریکی قرار می دهید.
  حتی ترس از خدا، به خاطر عدم اطاعت از او،و ترس رفتن به جهنم.بخاطر آتشی است که در دنیا برای آخرت با اعمال خود ایجاد می کنیم.لذا بجای ترس از خدا ، بهتر است بگوییم ترس از اعمال خود و ترس از دوری از خدا .

محبت بود رحمت حق به ما
بود لطف او بر من وبر شما
نباشد  خدا را نیازی به کس
ضمیر تو خواند خدا را خدا

 


شهید

همه انسان ها پس از مرگ طبیعی نیز زنده اند.در حقیقت روح آنها در بدن برزخی ادامه حیات می دهد.چنانچه انسان صاحب اعمال صالح در دنیا باشند ، نام انسان به زبان  هاست .لذا می گویند زنده اند. متقابلا افرادی که در دنیا اثر ماندگاری بجا  نگذارند ، آنها را مرده گویند.شهدا انسان های زنده در دو عالم هستند.
    انسان ها در این دنیا لذایذ را چون غذا می چشند ، در صورتیکه در بهشت، از لذاید بهره کامل می برند ، گویا می خورند.چقدر تمایز است بین چشیدن و خوردن.

 

علامه طباطبا یی می فرما یند ، شهید را شهید گویند، چون در مقام عمل است نه در مقام شهود.برای لذت بردن در نماز ،لازم است انسان در ادای نماز توجه و مراقبه داشته باشد.

در مکتب و مذهب الهی
جای شهدا رفیع و عالی
روح شهدا اسیر گشته
در عالم و در دیار خاکی

 




بندگی خدا

بندگی خدا ، با ادعا نیست.بلکه با عمل صالح است.انسان باید در امتحانات گوناگون قبول گردد، تا بنده واقعی خدا گردد.همانند ورزشکاری که برای کسب مقام ، تمرینات زیاد و تلاش مداوم زیر نظر یک استاد نیاز دارد.
  خداوند می فرماید ، برای بندگی باید از درآمد پاک و رزق پاک بهره بگیرید.هر گز از مالی که از طریق نا مشروع حاصل می گردد ،استفاده نکنید.در سختی ها صبور باشیدو در خوشی ها خدا را شاکر باشید.
  بنده کسی است که مطیع خدا باشد.برای بندگی ، تزکیه نفس لازم است.عرفا،هفت مرحله عشق را توصیه می کنند.انجام واجبات و ترک محرمات، اولین مرحله آن می باشد، تا نهایت به مرحله یقین برسید.در این وقت، آنچه می بینی آیات و تجلی حق تعالی است.لذا گویند با چشم دل خدا را می بینی و آنقدر محو آیات خدا می شوی که دیگر دیدن خدا معنی پیدا نمی کند.

دیر فهمیدم که  عصیان کرده ام در بندگی
دیر  فهمیدم  که تنها  اوست  اندر  زندگی
ای بشر تا کی اسیر این و آن و نفس خود 
دیر فهمیدم زمان طى شد و ما در بردگی

 

 


نیکوکاران

خداوند متعال صفات نیکوکاران را در سوره بقره آورده است.
1.کسانی که از بهترین ها و دوست داشتنی های خود در راه خدا به فقرا، مساکین و درمانده ها،کمک می کنند.
2.کسانی که نماز می خوانند و آنرا اقامه می کنند.
3.کسانی که خمس و زکات خود راپرداخت می کنند
4.کسانی که در آزادی افراد در بند کمک می کند.
5.نیکوکاران به عهد و وفای خود پایبند و مقید هستند.
6.نیکوکاران کسانی هستند که در سختی ها و مصیبت های  بیرونی و درونی صبور هستند.
7.نیکوکاران کسانی  هستند که در مشکلات مقاوم و پایدار هستند.

محبت کن به اهل علم و تدبیر
به مردم کن تو نیکی بهر تاثیر
بیاموز آن به مشتاقان دانش
مگو راز خودت بر اهل تزویر


 ماه مبارک رمضان

روزه در ادیان مختلف آمده است.البته نحوه و سبک آنها متمایز است. در اسلام در ماه مبارک رمضان است.روزه گیری برای بیماران، مسافران و کسانی که روزه  تهدیدی برای سلامتی آنهاست ،نهی شده است.
   رمضان در اعراب به چیزهای گوناگونی گفته می شود.
1.به گندم های آسیا شده رمضان گویند.گندم ها با پوسته از هم جدا هسنند.اما با آسیاب رفتن پوسته ها جدا و سفیدی و یکرنگی حاصل می شود.در ماه مبارک رمضان هم ،که ماه ضیافت خداست، دلها از آلودگی پاک و صفا و صمیمیت و تقرب الهی حاصل می شود.در این ماه انسانها از پوسته خودخواهی و خود محوری بیرون می آیند و بجایش خدا خواهی و خدا جویی را در دلها قرا می دهند.
2.به باران اول پاییز هم اعراب رمضان گویند.که موجب ریزش برگ های زرد و آمادگی بهار با برگ های سبز گردند.انسان ها نیز در این ماه آلودگی ها را ،چون برگ های پاییزی به زمین می ریزند،وخود را برای یکسال بیمه می کنند.
3.به آتش بدون دود نیز رمضان گویند. در این ماه نیز  انسان ها پر حرارت و با انگیزه به روزه داری می پردازند.آتش شوق دیدار و عشق الهی شعله ور می شود.
   قرآن کریم در ماه مبارک رمضان در شب قدر یکجا به سینه پیغمبر نازل شد و طی 23سال به تدریج به آگاهی مردم رسانده شد.

روزه تنها آب نا خوردن که نیست
ره بسو ی سفره نا بردن که نیست
روزه تمرین جهاد اکبر است
روزه در خوابیدن و گفتن که نیست


معانی قرآن

از نظر لغوی، قرآن در اعراب معانی گوناگونی دارد.
1. قرآن ، یعنی کتاب خواندنی.با خواندن آن می توان بهره های زیادی از آن برد.متاسفانه استفاده ما از آن بسیار کم است و آنرا در مجالس ترحیم می خوانیم.
2.اعراب به تجمع آب در یکجا را نیز ، قرآن اطلاق می کنند.قرآن آب حیات برای انسان ها می باشد که با فهم و عمل به آن به کمال می رسند.
3.قرآن به معنی جمع نیز گفته می شود.یعنی قرآن مجموعه ای از معارف الهی است.همه هدایتهای الهی در قرآن جمع شده است.
   قرآن کتاب هدایت است.هیچکس نمی تواند آسیبی به انسان بزند.برای مثال،نجات یوسف از قعر چاه و ارتقا به پیغمبری،نجات موسی از رود و ارتقای به پیغمبری.
    خداوند در سه چیز تجلی کامل دارد. تجلی مکتوب حق ،که قرآن است.تجلی مصور حق ، که جهان هستی است .تجلی مجسم حق ، که انسان های کامل می باشند.

 ره آورد شب قدر است قرآن
بود میراث احمد این گلستان
کتاب معرفت سرچشمه ی نور
که نورانی شوی از پرتوی آن

 


حقوق زن و شوهر به یکدیگر

خداوند می فرماید که رابطه زن و شوهر باید مشابه لباس برای همدیگر باشد. همانطوریکه لباس نزدیکترین پوشش برای بدن است، زن و شوهر هم باید برای همدیگر نزدیک ترین روابط را داشته باشند.
   همانطوریکه لباس افراد شخصی است و برای دیگران نیست،زن و شوهر نیز نسبت بهم باید اینگونه باشند.نه اینکه نسبت به سایرین گرم و در خانه سرد باشند.
    همچنین رنگ و نوع و اندازه لباس در افراد متمایز است.انسانها نیز در انتخاب همسر، مختارند.اگر چه زیبایی وشرایط همسر هم  مهم است .بهترین همسر ، در هم کفو بودن یکدیگر است.یعنی همدیگر را در شرایط گوناگون درک کنند و از مقایسه همسر خود با سایرین پرهیز کند.

ای دخت نبی ،مخزن اسرار دو عالم 
ای کوثر دین، مظهر حق، بضعه خاتم 
وی بهر پدر مادر و ای نادره دختر
از بهر علی همسر فرزانه و همدم


رشوه خواری

خداوند می فرمایند، مثل رشوه دهنده به رشوه گیر همانند انداختن سطل فاضلاب داخل منبع فاضلاب است.بدیهی است با این کار سطل از فاضلاب پر می شود.لذا رشوه دهنده چیزی جز گناه و معصیت ،که همانند نجاست است،در این کار که باعث تضیع حقوق دیگران است بهره مند نمی شود.
  نقل است که99%در صد مردم ضعیف،حقوقشان برابر1% باقی مانده است.این اتفاق نمی افتد ،مگر با حیله گری و رشوه خواری و تضیع حق الناس که خداوند امکان بخشش در امور خود را بشارت می دهد،ولی حق الناس را هرگز.تنها با برگشت و ادای حق الناس بخشش امکان پذیر است.
   متاسفانه با نام های گوناگون، چون حق الزحمه،هدیه،حق التسریع و امثال آن رشوه می دهند.خداوند در1400سال پیش عامل فساد و انباشته شدن ثروت و متعاقب آن قدرت و مضرات آنرا اشاره کرده است.

رزق پاک و مال باشد گر حلال 
نیست اندوه وغم و درد وملال 
می شود فرزند ، صالح، متقی 
مال بی ارزش بود وزر و وبال 


عقاب الهی چیست

هر چیزی دارای یک عقبه است.چنانچه انسان کار خوبی انجام دهد،نتیجه و عقبه آن خوش آیند است.اما اگر مرتکب گناه یا خطایی شویم ، نتیجه آن عذاب الهی است. یعنی دچار  عقاب الهی می شویم.یعنی عقبه آن گناه دچار خسران می شود.خداوند رحمان و رحیم است ، و نقش هدایتی و راهنمایی و تذکر را دارد ولی انسان بخاطر عدم شناخت و اختیاری که دارد ، بعضا دچار معصیت می گردد.متاسفانه میل انسان در پیروی  از هوای نفس ، معمولا بیشتر  است.
   برای مثال یک آهنگر در زمان جوشکاری می گوید که به عمل جوشکاری نگاه نکنید.چنانچه کسی آنرا نگاه کندو به سخن آهنگر توجه نکند ، دچار درد و سوزش چشم می گردد.لذا نمی توان گفت که آهنگر باعث درد چشم شده است.در حقیقت عدم اطاعت از فرمان آهنگر ، موجب ناراحتی گردید.
   فرمان الهی نیز اینگونه است.خداوند نسبت به انسان ها مهربان است.اما از آنجاییکه خداوند خالق موجودات می باشد و اشراف کامل به ماهیت آنها دارد.چنانچه نسبت به عملی دستور دوری و پرهیز می دهد، بخاطر دوری فرد از ضرر های آن کار است که انسان دچار آن می گردد.مانند پدری که به فرزند خود ، تذکر می دهد.ولی کودک از روی کنجکاوی و عدم شناخت از آن دستور ، با عدول از امر پدر دچار خسران می شود.

مردان خدا ، به روی دلدار  خوش اند
مستان به می و صدا و یک تار خوش اند
نزدیک مشو به بی خرد ، در همه حال
افراد شقی، به ظلم  و پیکار خوش اند


خوشی ها و خوبی ها

خداوند برای انسان ها خوبی ها را می خواهد ، که نهایتا به خوشی می رسد. اما انسانها ، خوشی ها را می خواهند ، که گاهی برای  انسان خوب و گاهی برای انسان بد است.لذا عدم استجابت بعضی از دعا ها به همین خاطر است، زیرا که خداوند صلاح و نتیجه را می بیند ، در صورتی که انسان حال را.یکی از راه های تمایز خوبی و خوشی این است که اگر مورد استجابت خداوند قرار گرفت ، آن برای ما خوب است در غیر اینصورت خوشی است.
   رابطه والدین با فرزندان نیز اینگونه است.والدین با توجه به تجربه و شناخت خوبی که دارندخوبی  فرزند را می خواهند، در صورتی که فرزند دنیال لذایذ زود گذر و حال است.
   برای مثال، وقتی دشمن به کشوری حمله می کند و جنگ اتفاق می افتد، به ظاهر جنگیدن بد است ولی نهایتا با مقاومت و دفاع برای انسان ها خوب است.لذا اگر چه نا خوش است ولی نهایتا برای انسان ها خوب است.تولید علم سازنده ، لذت بخش و خوش است، و برای انسان نیز خوب است.ولی تولید علم مخرب، اگر چه در ابتدا خوش است ولی برای انسان خوب نیست
   بنابراین هرخوشی،معلوم نیست که منجر به نتیجه خوب شود.ولی هر خوبی، منجر به خوشی است.

زندگی گاه چه شیرین به لب و کام من است
زندگی گاه پر از زیور و آن دام من است
زندگی  در گرو همت ماست ،می گذرد 
زندگی اندک و تنها اثر و نام من است

 


ایمان و شرک

ارزش انسان ها بستگی به میران ایمان آنها به خدای متعال است.چنانچه شخصی بی ایمان باشد او را مشرک گویند.همانند ارزش پول یک کشور ، بستگی به میزان پشتوانه آن پول است.پول بی پشتوانه ، بی ارزش است.خداوند می فرماید با زنان مشرک ازدواج نکنید، مگر اینکه ایمان آورند.
  فرق است بین کافر و فرد مشرک.اهل کتاب کافر هستند ولی مشرک، یعنی بت پرست، نیستند.لذا می توان با اهل کتاب ازدواج کرد.افراد مشرک شما را در دنیا به گناه کشانده ودر آخرت به آتش جهنم می برند.با زنان و مردان مومن ازدواج کنید تا شما را از گناه دور بدارند و به بهشت بفرستند.
  خداوند می فرمایند، زنان شما همانند مزرعه شما هستند.چنانچه مهر و محبت در آن بکارید، چند برابر به شما منعکس می کنند.
  ریشه ایمان از امنیت و آرامش است.انسانی آرامش دارد که دارای ایمان باشد.ثروت و مال ، آسایش برای انسان می آورد و نه آرامش.

کافر در مقابل مومن است.همچنین مشرک در مقابل موحد است.
 مى رود ایمان و تقوا، در پی هر هرزگی
کبر و  پستی می برد ایمان ما در بندگی
شستشوی روح ما دانی نماز است و دعا
نفس دون افعی  بود،چون شهوت اندر زندگی


خانواده خدا

پیامبر گرامی می فرمایند، که همه مخلوقات هستی
همانند عیال و فرزندان و خانواده خدا می مانند.لذا خدمت به مخلوقات خدا ، خدمت به خانواده خداست.
   انسان برای تامین مخارج خانواده ، حداکثر تلاش را می کند که با کسب درآمد حلال، خانواده از نظر مادی در زحمت نباشند.اگر بدقت نگاه کنم ، خدای متعال قبل از آمدن ما ، آنچه از نظر جسمی یا روحی لازم بود تامین کرده است.
  بهترین مخلوقات هستی، انسان ها می باشند،که بهترین انسان ها پاک ترین و با تقوا تربن آنها می باشند.همانطوریکه پدر خانواده ، هزینه اولاد را تامین می کند تا رشد نماید،بدون اینکه فرزند نگران تامین غذا باشد.خداوند هم در تامین رزق و روزی عیال خود که مخلوقات هستند،می گوید آنرا تامین می کنم ،تا آنها دچار نگرانی نباشند.

محبت بود رحمت حق به ما
بود لطف او بر من وبر شما
نباشد  خدا را نیازی به کس
ضمیر تو خواند خدا را خدا

 


ازدواج و طلاق

همانطوریکه ازدواج در اسلام مورد تکریم و تاکید و تو صیه شده است ، در مقابل طلاق مذمت شده است.
برای جلوگیری از طلاق، ضرورت دارد که دقت کافی در انتخاب همسر برای یک عمر زندگی منظور گردد.اخلاق و تدین و خانواده همسر و کفو یت در تداوم و پایداری زندگی نقش مهمی دارند.
  خداوند می فرماید، چنانچه زن و شوهر  از یکدیگر جدا شدند و بعد طرفین آمادگی خود را برای تشکیل زندگی داشتند ، اطرافیان مانع آن نگردند.
   بسیاری از انحرافات و اضطراب ها در جامعه به خاطر به تعویق افتادن امر ازدواج است.این نیاز فطری و طبیعی باید در وقت خود تامین گردد.
  فرزند طلاق، از نظر عاطفی ضربات سنگینی را متحمل می شود.او نیاز به محبت و مراقبت و تربیت هم پدر و هم مادر دارد.لذا باید حتی الامکان از طلاق دوری کرد

زندگی کن با خضوع و مهربانی و صفا
زندگی کن با امید وبا توکل بر خدا
زندگی شیرین شودبا انتخاب همسری
زندگی کن با محبت هم به ظاهر هم خفا


ارتباط با خدا

زندگی در این دنیا همانند بافتن یک قالی می ماند.برای ایجاد یک فرش ، ابتدا چهار چوبی ایجاد و سپس تار های آن که نخ های عمودی است محکم می بندند و سپس شروع می کنند به تدریج پود ها که ازپشم ایجاد شده با نظم و با نقشه خاصی کنار هم گره می زنند.با تداوم و گذشت زمان یک فرش بافته می شود.
   در جهان هستی، تار ها همان ریسمان الهی هستند که باید محکم آنرا گرفت و شامل معارف الهی است.پود های آن جامعه و مردم هستند.چنانچه با چهار چوب ایدیولوژی اسلامی و با اجرای احکام اسلام به زندگی ادامه دهیم.در پایان زندگی ، عاقبت به خیر شده و از جدایی ها و تفرقه و از هم پاشیدگی های خانواده ها جلو گیری می شود.
    خداوند می فرماید ، نماز را اقامه کنید ، تا در دو دنیا رستگار باشید.همانطوریکه اگر تار های یک فرش محکم بسته نشود و یا حذف گردد امکان قرار گرفتن پود با بهترین نقشه وجود ندارد و اگر چیده شود ،در اثر یک تنش از هم می پاشد.زندگی انسان ها هم اگر حول محور الهی شکل نگیرد ، با هوای نفس شکل می گیرد و هر لحظه امکان فرو پاشی آن وجود دارد.

تو به دنبال خدایی وز خود بی خبری
گم شدی در خود و از دست بدادی گهری
تو گمی ، خالق تو حاضر و حی و پیداست
تو به بیراه مرو ، تا که بیابی اثری

 


حفظ نماز چیست

خداوند می فرماید شما نماز را حفظ کنید تا شما را حفظ کنم.علت اینکه نماز های ما ،در زندگی ما تاثیر چندانی ندارد ،به خاطر حفظ نکردن نماز است.
     قلب ما همانند کامپیوتری می ماند که ورودی آن گوش و چشم و اعضای بدن است.اگر بخواهیم کامپیوتر را حفظ کنیم ، باید مراقب ورودی های آن باشیم تا ویروسی نگردند.هر فلاش یا سی دی و یا سایت مخربی را باز نکنیم.
  حفظ نماز در اقامه نماز است.اگر نمازی با قلب پاک بخوانیم ،آنگاه نماز را حفظ کرده ایم.لذا باید تزکیه نفس را انجام داده تا قلب انسان از آلودگی ها پاک و خانه خدا گردد.
  همانطوریکه آب مایه ای حیات دنیوی انسان ها است.نماز هم آب حیات معنوی انسان ها است.فرد بی نماز ، قلب واقعی او مرده است.اگر چه قلب ظاهری او زنده است. لذا تاکید شده است که ارتباط با خدا، که در برپایی نماز است ، باید در همه حال و شرایط انجام گردد.اگر چه ممکن است در شرایط گوناگون نحوه اجرای آن یکسان نباشد.لذا گفته می شود که اگر به هر دلیلی انجام نشد ،باید در اولین فرصت قضای آن انجام شود.

نماز است عامل دوری ز خسران
انیس قبر و نور  دل بود آن
چراغ رهنما و زینت ما
بهای جنت است و عز انسان

 


آیه الکرسی

خداوند در آیه الکرسی که در سوره بقره آمده است، خدا را معرفی می کند.می گوید خدا حی است و همواره زنده است و زنده می کند و هیچ معبودی جز او نیست که شایستگی عبادت را داشته باشد.
    خداوند بر پادارنده جهان هستی است و هرگز برای لحظه ای نمی خوابد.لذا همواره بیدار است و لحظه ای مخلوقاتش را تنها نمی گذارد.او خالق زمین و آسمان هاست.خدا شافع انسان در دو عالم است.
     آیه الکرسی شناسنامه خداست و خدا را به تصویر کشیده است. پیامبر گرامی می فرماید عظیم ترین آیه در قرآن آیه الکرسی است.اوج قرآن در آیه الکرسی است.
   

تجلی حق، در صفات خداست
نه در ذات و ،نه جلوه هاست
ملک می دمد ، روح رابر بشر
باذن خدا، آدمی را بقاست


ارزش انسان

جایگاه معرفتی انسان، پس از مرگ شفاف و مشخص می گردد. همانند یک انار ، که پس از شکافتن و چشیدن طعم و شیرینی آن معلو م می شود.
   خداوند اهل بیت و متعاقب آن امامان را ماموریت داد که به ارشاد و اصلاح اندیشه و افکار مردم بپردازند.ارزش انسان به فکر و اندیشیده اوست، بالاخص نگرش او در رابطه با خدای متعال است.
    نجات انسانها در صداقت و راستی است.انسان هر گز با دروغگویی و تهمت به جایی نمی رسد. رسالت اهل بیت آگاهی بخشیدن و پیشگیری از اشتباهات روزمره ماست.
   تعالی و رشد معنوی انسان در کسب معنویات و معارف الهی است ، که از طریق چهارده معصوم امکان پذیر است.

آدمی را دین و ایمان  و یقین
می کند  کامل ، وفادار و امین
آدمی را فهم و ادراک و شعور 
می برد تا عرش اعلا از زمین

 



محکمات و متشابهات در قرآن

در قرآن آیه هایی وجود دارد که معنا و منظور آیه روشن و گویاست، که آنها را محکمات گویند.بعضی از آیات ، همانند حروف مقطعه، در ابتدای بعضی از سوره ها ،منظور خداوند از آن شفاف نیست.به این آیات، متشابهات گویند.
  حروف مقطعه، بخاطر جدایی از هم، بی معنی هستند.چنانچه حروف با منظور خاص کنار هم قرار گیرند. در اینصورت معنی پیدا می کنند.
   انسان ها نیز تا زمانی که تک روی می کنند و دنبال اسم  و نامی برای خود هستند ، ماندگار نیستند.بالعکس، عرفا بخاطر عدم تمایل به شهرت، در دل مردم جایی پیدا کرده و معروف می شوند.تا زمانی که ما دنبال دنیا می دویم او از ما فرار می کند.اگر از دنیا طلبی و دنیا دوری کنیم ، آنگاه دنیا به ما رو می کند.
  آدم ها وقتی معنی پیدا می کنند ، که در کنار هم قرار گیرند و از انزوا دوری کنند و با تعامل در کنار هم قرار گیرند.

چرا حرص دنیا تو را کورکرد
مکن تکیه بر آن،که دل تور کرد
 فریبنده است چرخ گردون و دهر
تو را از عبادت بسی دور کرد


 حی و قیوم

یکی از صفات خدا حی بودن اوست.خداوند نه تنها همیشه زنده است، بلکه زنده کننده نیز می باشد.خداوند چشمه حیات است و همه به اذن او زنده هستند.حیات طیبه از خدای متعال است.
    از صفات دیگر خدا قیوم بودن اوست.قوام و رکوع و قیام ما از خداست.انسان ها میوه باغ الهی هستند، وجود میوه به خاطر قوام و سربلندی درخت از خاک است.
     قیوم عطا کننده قوام، برای قیام است.رابطه قیوم با قیام، همانند بنا و ساختمان نیست که پس از تکمیل ساختمان بهم نیاز نداشته باشند.بلکه همانند صاحب سایه و سایه می ماند.چناچه لحظه ای عنایات الهی از چیزی قطع گردد ،آن چیز از بین می رود.سایه وقتی حرکت دارد ، که صاحب سایه حرکت کند.وجود هر چیز بستگی کامل به اراده و اذن الهی دارد.

دیر فهمیدم که مرگ آید بسوی هرکسی
دیرفهمیدم که رزق ما رسد حتی خسی
دیر فهمیدم  که  ایزد  ناظر  احوال ما
پس چرا هر روز و شب  دل واپسی

 


تاسوعا و عاشورا

تاسوعا یعنی نهم و عاشورا یعنی دهم.حضرت عباس در عاشورا شهید شد، نه در تاسوعا، ولی به خاطر ارادت به آقا ابوالفضل یک روز را به ایشان اختصاص می دهند.
   حضرت ابوالفضل بخاطر وفا به آقا امام حسین و بصیرتی که داشت، جایگاه والایی پیدا کرد.دشمن به او پیشنهاد رها کردن برادر را در مقابل پول داد.اما حضرت ابوالفضل با ناراحتی آنرا رد کرد.او ولایت پذیر بود .
   امام صادق در زیارت نامه ، حضرت ابوالفضل را عبد صالح خدا می گوید.خداوند در قرآن می فرماید راه مستقیم، راه صالحین، راه شهدا و راه انبیاست.عبد صالح بنده مخلص خداست و همواره در همه حال و در هر  شرایط  بندگی خدا را می کند.

عباس غوغا می کند، بی دست ، امضا می کند
زینب افشا می کند، او خصم، رسوا می کند
اصغر نجوا می کند، با خون ، گلگون می کند
دین  خدا  را  جملگی، احیا  و  بر پا  می کند

 


وصف بهشت

خداوند تمایلاتی در انسان قرار داده است.چنانچه این تمایلات تشدید گردد به آن شهوات گویند.این شهوات معمولا زیبا نیستند ولی شیطان آنرا برای انسان زیبا جلوه می دهد.
    انسان به چیزهای گوناگون، از انسان گرفته تا گیاهان و جامدات و حیوانات تمایل پیدا می کند.
همچون زن و فرزند،گل وباغ،طلا و نقره،اسب و چهارپایان علاقمند می گردد.
   خداوند نیز به خاطر عدم آگاهی انسان ها از آخرت، به کسانی که بجای مادیات به معنویات علاقه مند شوند.خبر از بهشت می دهد که چگونگی بهشت موعود مشخص نیست.ولی برای فهم ما ، به ناچار با تشابهات دنیوی مثال می زند.
   برای مثال، بیان نیازهای یک جوان برای یک کودک قابل توصیف نیست . لذا بوسیله عروسک و چیز های قابل فهم با کودک صحبت می کنند.یا بیان سخنان عالم برای جاهل ،قابل فهم نیست.لذا عالم با زبان ساده، مجبور است نظر خود رابطور اجمال بیان کند.

بهشت فاسقان در این جهان است
بهشت زاهدان در لا مکان است
بهشت عاشقان اند ر دو عالم
جمال جان فزای دل ستان است


اوصاف اهل تقوا

خداوند در سوره آل عمران، صفات مردان و زنان با تقوا را بیان می کند.
1.اینان متواضع و خود را گناهکار می دانند و لذا از خدای متعال آمرزش و مغفرت الهی را طلب و تقاضای عفو و گذشت دارند.
2.اهل تقوا افرادی صبور هستند.اینان می دانند که بعد از سختی ها ، آسانی است.لذا در مشکلات صبر می کنند.
3.اهل تقوا افرادی صادق و راستگو هستند.به همین خاطر گره در کار هایشان راحت باز می شود.درستی و راستی به انسان قوام و نیرو می دهد.
4.اهل تقوا مطیع اوامر الهی هستند.
5.اهل تقوا، اهل انفاق و اهل کمک به دیگران هستند.درد دیگران را درد خود می دانند.
6.اهل تقوا سحر خیز و شب زنده دار می باشند و مشغول مناجات با خدا  و در حال عبادت و استغفار هستند.

الهی به خون شهیدان  قسم
تو لطفی عطا کن، برین نفس هم
نما راه تقوا و دین بر بشر
نگردند گمره در این پیچ و خم

 




عمران و زکریا

حضرت زکریا پیامبر عصر خود و عمران از صالحین عصر خود بود.همسران اینها دو خواهر بودند.اما عمران صاحب فرزند نبود.از خدا طلب فرزند کردند و نذر کردند که او خادم عبادتگاه باشد.خداوند حضرت مریم را به آنها عطا کرد.در موقع تولد عمران از دنیا رفته بودو لذا زکریا سرپرستی او را بعهده داشت.زکریا وقتی وارد معبد مریم می شد  با طبق غذای بهشتی روبرو می شد.
     اگر چه همسر عمران بطور غیر مستقیم از خدا پسر خواست.اما خداوند بهتر از پسر را به او داد و با واسطه پسری چون عیسی را به آن خانواده داد.
   اگر ما امور خود را به خدا واگذار کنیم ، آنگاه خدا بهترین را برای ما فراهم می کند.شما اگر در باغی روید ، معمولا سراغ بهترین گل می روید. پیامبر اسلام بهترین گل باغ هستی است.عقل حکم می کند برای خوشبختی و سعادت در دو دنیا دنبال روی دستورات آن حضرت باشیم.

کربلا ،  احیا گر ، دین  خدا  در  عالم  است
ناجی مردم ز گمراهی رسول خاتم است
جنگ  ما، جنگ قبایل یا فرق یا کیش نیست
جنگ ما، جنگ جهانی با عدو ی  ظالم است


بی واسطه

وقتی در آیات قرآن سیر می کنید، شاهد مواردی می شوید که خدای متعال بی واسطه غذای بهشتی در اختیار افراد قرار داده است.
1.غذای بهشتی برای قوم بنی اسراییل، قبل از اینکه به آن اعتراض کنند، و غذاهای دیگری بخواهند.
2.برای حضرت مریم ، طبق غذا در معبدگاه او می فرستادند.
3.به اهل بیت در موقع افطار، وقتی سه روز متوالی غذای خود را به فقرا و یتیمان و مسکین دادند.
   خوشا به حال کسانی که خدا بدون واسطه نیاز های مادیو معنوی  آنها را تامین می کند.البته از مقربین الهی کسانی هستند، که خدا بدون درخواست آنها ولی به خاطر تمایل آنها به چیزی، خداوند براحتی با واسطه آن را برایشان فراهم می سازد.
   البته در دنیای مادی، خدا با واسطه نیاز های افراد را از قبل فراهم کرده است.اینان با سعی و تلاش ،امکان بدست آوردن آنرا پیدا می کنند.مانند سیب که بواسطه درخت حاصل می گردد.یا راهنمایی و هدایت مردم که بواسطه پیامبران و امامان و صالحین انجام می گیرد.

عشق  اسطرلاب  اسرار  ولاست
دیده بان حکمت و وصل وصفا ست
خوش بر آن مردان با تقوای دین
کارشان هر روز و شب یاد خداست

 




گزینش خدا

معیار اصلی گزینش خداوند ،مربوط به آینده فرد است و اینکه رسالت و ماموریت او در آینده چه باید باشد.در صورتی که معیار گزینش ما ،بررسی سوابق و عملکرد گذشته فرد است.
   خداوند حضرت مریم را انتخاب کرد ، تا فرزند صالحی بنام عیسی، از دامن پاک او رسالت پیامبری را در آینده بعهده بگیرد.خدا در انتخاب سرپرستی حضرت مریم که به معبد اهدا شده بود، در قرعه کشی حضرت زکریا را گزینش کرد.
  پیامبران الهی، امکان دیدن ملایک را دارند.در صورتی که اولیای الهی امکان شنیدن سخنان ملائک را دارند.حضرت مریم این امکان را داشت.ملائکه به او گفتند که خداوند تو را در عالم گزینش کرد که بتوانی بدون انتخاب همسر صاحب فرزند گردی.
     لازم به ذکر است که خداوند نمی گوید فرزندی به تو می دهم بلکه می گوید کلمه ای بنام مسیح برای رساندن پیام الهی از طریق تو می دهم.این ما هستیم ، که او را فرزند مریم می گوییم.

عابدین در بندگی،شکر فراوان می کنند
شاکرین در زندگی، صبر فراوان می کنند
خوش بر آن عاشق ،که معشوقش خداست
دائما با یاد حق ، ذکر فراوان می کنند


عمل ماندگار

همانگونه که برای ماندگاری آهن و جلوگیری از پوسیدگی و ایجاد مقاومت آهن ،آنرا رنگ می زنند.انسان ها هم اگر بخواهند اعمالشان ماندگار و اثر بخش باشد ، باید آن عمل از روی صدق و درستی و در جهت رضای خدای متعال باشد.
   حضرت زکریا ، در سن پیری از خدای متعال از روی صدق تقاضای فرزند کرد.خداوند فرزندی صالح و پیمبری بنام یحیی به او داد تا زکریا اثر ماندگاری از خود پس از مرگ بجا گذارد.خدا برای اطمینان بخشی قلب زکریا ، با توجه به نازا بودن همسرش، به او گفت که نشانه فرزند دار شدن تو این است که شما سه روز نمی توانی صحبت کنی ولی امکان ادای ذکر خداوند را داری.اگر چه زکریا به سخن خدا ایمان داشت ولی با این نشانه یقین پیدا نمود.

صاحبان  فضل وعلم و معرفت
مظهر پاکی و اهل مغفرت
مردم اهل یقین در هر زمان
کی خطا کار و دچار  معصیت

 



ابراز عقیده و ایمان

خداوند می فرماید ، مو منین باید اعتقاد و ایمان  به خدا را ابراز و نشر دهند تا دیگران نیز خدا جو شوند.با آگاهی است که متعاقب آن عمل را به دنبال دارد.رسالت پیامبران ابراز عقاید جهت اعتلای انسان ها بود.لذا بر مومنین است که به هر طریق ممکن وبا توجه به شرایط و امکانات ، در نشر و معارف اسلام همت گمارنند.همانند آبی که در چاه است ، تا زمانی که استخراج نشود و مزرعه آبیاری نگردد امکان رشد و نمو و سبزی گیاهان مقدور نمی گردد.
   لازم است که انسان، ایمان به خدا،قرآن و پیامبران را در گفتار و عمل خود ابراز کند .بهترین تبلیغ، روش الگو پذیری است.بچه ها در کودکی از رفتار و گفتار ما الگو می گیرند.آنها الگو و آینه ما هستند.لذا در حضور آنها، باید مراقبت رفتار خود با بر خورد با دیگران باشیم.اگر در آنها خطایی در بزرگ سالی می بینیم ، باید به گذشته خود توجه کنیم که لقمه ای که به فرزند دادیم چگونه بدست آمده بود و چه کوتاهی در تربیت او کردیم.انسان همانند کشاورز است ، هر چه بکارد  همان را درو می کند.
   انسان هایی که دارای هدف هستند و هدف آنها خداست و تمام تلاش خود را در جهت رضای خداو ادای تکلیف الهی می کنند، در دو دو عالم رستگار هستند.همانند حرکت فرد با نگاه به یک نقطه خاص می ماند، موجب  می گردد که در کوتاهترین زمان و  بطور مستقیم  به هدف برسد.اما کسانی که مرتب به اطراف نگاه کرده و حرکت می کنند، دیرتر به مقصد می رسند.لذا تا زمانی که تنها به خود فکر می کنیم و خدا را فراموش می کنیم ، و توجه مان به دیگران است نباید انتظار آرامش و خوشبختی داشته باشیم.

عابدم کن ، تا بیابم ، من جهت
  لایقم  کن، تا بجویم  ، من رهت
ای خدا ،من عاجز از دیدار تو
قادرم کن ،تا بیایم  ، درگهت


حفظ ایمان

برای اینکه انسان چیزی را خلق و ایجاد کند ، زمان بر است.در مقابل تخریب آن آسان است و دیگر قابل برگشت نیست.همانند درختی که باغبان ،که برای به بار نشیدن و میوه دادن چه زحمت ها می کشد ولی چنانچه آنرا از ریشه از خاک برون آورد و خشک گردد، دیگر با بهترین آب و مراقبت امکان سرسبزی ندارد.   چنانچه افراد از دایره ایمان به خدا و پیامبران خارج گردند، آنگاه دچار ظلمت و گمراهی می شوند و باز گشت به فلاح و راه مستقیم سخت و غیر ممکن  می گردد.
   خداوند ظالمین را، یعنی کسانی که به خود ظلم می کنند، را هدایت نمی کند.اینان راهی برای بازگشت برای خود باقی نگذاشته اند.دوری از خدا موجب عذاب آنها می گردد.اینان با دوری از نور خدا، موجب ظلمت و تاریکی خود را فراهم می کنند.
    حفظ ایمان در آخر الزمان بسیار مشکل است.علت اصلی آن تحت تاثیر قرار گرفتن خانواده ها در اثر تبلیغات دین گریز که با روش های گوناگون و نمایش زیبا مردم را نسبت به دین بدبین و متعاقبا سست ایمان می کند .اگر به دقت توجه کنیم، دین دستورالعمل آدم شدن و رشد انسان را با روشهای بسیار  ساده به ما می آموزد، ولذا دین موجب حفاظت ما از آسیبها می شود.حفظ ایمان باعث قوام خانواده و جامعه است.در جامعه ای که مردم آن دیندار واقعی هستند ، میزان جرم و جنایات بسبار کم است.

رهزن ایمان تو اعمال توست
همره روز جزا افعال توست
آنچه کشتی ،می کنی آنرا درو
گر نباشد توشه ای،اشکال توست


آبرو و حق النا س

خداوند از دو چیز نمی گذرد.حتی اگر توبه کنید ، خدا از حق خود می گذرد ولی تا حق مردم باز نگردد،از تو نمی گذرد.یکی آبروی افراد و دیگری حق الناس.
  حضرت علی می فرمایند، اگر آبروی کسی را بردی، آبرویت در این دنیا برده می شود.آبرو مانند گلاب است ، که براحتی بدست نمی آید.زیرا قطره قطره جمع می گردد ولی با یک ضربه ، به شیشه گلاب ، دسترنج دراز مدت فرد از بین می رود. 
    عیب پوشی از صفات معصومین است.آنقدر که خدا از عیب پوشی رضایت دارد از آبرو ریزی و آشکار نمودن عیب دیگران نا راضی است.
     آبرو ریزی گاهی در چند مرحله است که موجب شکستن روح فرد بتدریج می گردد و متعاقب آن به نابودی فرد منجر می شود.همانند یک شیشه آب، که پس از چند نوبت خوردن خالی می شود و بالاخره شیشه تهی از آب می گردد و با ضربه ای شکسته می شود.

تا به کی بینی حقوق دیگران
می شود ضایع به دست خود سران
کاش می شد مهدی صاحب زمان
عدل خود جاری کند اندر جهان



انواع شادیها 

دو نوع شادی داریم.یکی سطحی و دیگری عمقی است .شادی سطحی لحظه ای است و تداوم ندارد و در اثر هم نشینی و یا تماشای موضوع خنده داری ایجاد می گردد.شادی عمقی، پس از زحمات ورنجها حاصل می گردد و تداوم دارد و خوشنودی دل را بهمراه دارد.
   شادی عمیق موجب آرامش انسان است و انبیا می خواستند که مردم شادی عمیق و ماندگار داشته باشند.
    در اسلام شادی ها به دو نوع مثبت و منفی تقسیم شده است.شادی های مثبت شادیهایی که به آنها سفارش شده است.
شادیهای منفی :
1- شادی به گناه.
2- شادی در برابر لغزشهای دیگران.
3- شادی های تمسخر آمیز.
4- شادی با دروغ.
   شادیهای مثبت:
1-شادی در وقت اطاعت و بندگی خدا.
2-شادی برای احیای حق و از بین رفتن باطل.
3-شادی در تحول معنوی .
4 شادی برای دیگران.
5- شادی در مجالس جشن اعیاد اسلامی .

شادی در خلق اثر،کشف حقایق باشد
شادی درمهر و نوازش به خلایق باشد
شادی آن نیست گهی عربده و گه فریاد
شادی در کشف توان  ،رشد علایق باشد


صاحب دلان

انسان ها بر دو نوع هستند.عده ای  صاحب دل خود می باشند و عقل بر آنها حکم می کند و بدون دلیل چیزی را قبول نمی کنند.عده ای دل صاحب آنهاست و هر چه دلشان خواست آنرا انجام می دهند.
       کسانی که صاحب دل خود هستند، از خدا و دستورات الهی تبعیت می کنند.در مقابل کسانی که دل صاحب آنهاست ، مطیع هوای نفس خود هستند و دل آنها حکم می کند که چگونه عمل کنند.
   حافظ می گوید:

دل می رود زدستم صاحب دلان خدا را                         دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

حافظ سخن از رها شدن زمام اختیار دل می گوید و عارفان را به یاری می طلبد چرا که معتقد است که عشق پنهان وی از پرده برون خواهد اوفتاد .

این درد همان دردی است که سالک را به حق می رساند و دل جویای حق، درد عشق را به همراه دارد .

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز                                 باشد که باز بینم دیدار آشنا را

شرطه باد موافق را گویند که مساعد کشتی رانی باشد . کشتی شکستگان صفت مرکب است .

حافظ با تحسر  و تمنی می خواهد که ای باد موافق ما در کشتی سواریم وزیدن آغاز کن به آن امید که به ملاقات آن یار آشنا نایل آییم .

عشق باشد عاملی در جذب الطاف خدا
می شوی مجذوب یزدان، گر کند ما را صدا
گه تو عاشق می شوی،گه او کند بر ما نظر
عشق خورشید دل است و می دهد دل را شفا


امر به معروف و نهی از منکر

اگر به بچه حیوانات دقت کنید، بطور فطری با همان خصوصیات والدین خود بطور مشابه همان حیوان بدنیا می آید. مثلا از اسبها، اسب بدنیا می آید.اما از انسان ، به ظاهر یک انسان بدنیا می آید.اما امکان دارد خصلت های گو ناگونی داشته باشد که خصلت های او با پدر و مادر یکسان نباشد.شخصیت فرد در اثر آموزش و الگو گیری و همنشینی با افراد در گروه های اجتماعی گوناگون شکل می گیرد.
     دنیا پر از تباهی است، نه به خاطر آدم های بد ، بلکه به خاطر آدم های خوب که به رسالت خود در آموزش صحیح همت نمی کنند.اینان اکثرا سکوت می کنند، در صورتی که آموزش لازمه اش سخن گفتن است.
       بنابرین آموزش نیاز اولیه انسان ها می باشد.  متاسفانه علت اینکه جامعه دچار انحرافات گوناگون اخلاقی است، بخاطرعدم آموزش خوب و سکوت افراد خوب است.اینان یا حرف نمی زنند، یا خوب حرف نمی زنند و یا حرف خوب نمی زنند.حرف خوب اثر خود را بالاخره می گذارد.لذا امر به معروف و نهی از منکر ، لازمه ای داشتن یک جامعه خوب است.
   نباید انتظار داشت که با یک بار تذکر و یا یک بار آموزش ،مخاطب شما مقید و روی آن تاثیر گذارد.همانند درخت تنومندی که با یک ضربه قطع نمی گردد ،ولی با ضربات متوالی بالتخره قطع می گردد.اگر به نماز دقت کنید ، با تکرار روزانه ارتباط با خدا مرتب تکرار می شود. چون جدایی از خدا و قطع ارتباط با او ،انسان  به تدریج به هاکت و گناه سوق پیدا می کند.
    انسان های خوب باید به تکلیف خود که آموزش صحیح و ارشاد است همت گمارند.آنها نباید انتظار داشته باشند که زود سخن آنها اثر بخش باشد.

گر بسازی خود، به اخلاق و ادب
 زندگی شیرین شود هر روز و شب
چون خروس و کرکس و اردک مباش
شهوت و پستی برد انسان عقب



ریشه اختلافات

وقتی به رفتار پیامبران الهی دقت می کنیم ، آنها در امور مادی اختلاف و نزاع نداشتند و حول محور خدا به رسالت خود عمل می کردند. این به خاطر این است که همگی آنها دارای یک هدف مشترک به نام خدا بودند و با تمسک به آیات الهی وحدت نظر داشتند.
      متاسفانه اختلا فات از آنجا نشات می گیرد که افراد دارای اهداف گوناگون و مشاوران با سلایق گوناگون هستند.لذا دارای مسیر های گوناگون می شوند. و لذا نقطه طلاقی پیدا نمی کنند و با گذر زمان ،اختلاف نظر و عقاید  موجب دوری از هم و می گردد.
   بنابراین تنها راه نداشتن اختلاف و نزاع،داشتن هدف یکسان است. داشتن اهداف گوناگون ،منافع و سلایق مختلف راموجب می گردد.لذا تا زمانی که ما هر کدام به منافع خود توجه داریم و از همکاری و همیاری با یکدیگر  همت و قدمی بر نمی داریم.دچار نزاع و اختلاف نظر هستیم.
     لازم به ذکر است، داشتن اختلاف نظر و متعاقب آن بحث جهت روشن شدن موضوع مورد اختلاف خوب است.اما پس از شفاف شدن حقایق، بحث و جدل بعد از آن بد است.همانند کفه های ترازو، که با بالا و پایین رفتن کفه ها، سبب تعادل می گردد و سپس کار تمام می شود،

تا چند اسیر هوس و، میل و هوا
تا چند گرفتار خود و، مال و سرا
برخیز و دمی به سوی حق کن پرواز
تا کی به امید همه ای، غیر خدا



نقش انسانها در جامعه

تاثیر گذاری افراد در جامعه را درچهار گروه می توان تقسیم کرد.
1.عده ای در زمان حیات و در زمان ممات، نام و یادی از آنها نیست.می توان گفت آنها همانند مر دگان هستند.
2.عده ای در زمان حیات هستند ولی در زمان ممات اثری و یادی از آنها نیست. اینان تنها از  خود در زندگی بهره برده اند.
3.عده ای در زمان حیات نامی از آنها نیست ولی در زمان ممات نام آنها به تدریج ورد زبانهاست. اینان افراد فرهیخته جامعه هستند.
4. عده ای در زمان حیات اثر گذارند و در زمان ممات هم  نام آنها به نیکی است .اینان امامان و راهنمای بشریت هستند.

جمعی به دعا و ذکر و حکمت              
 خواهان کمال و علم و عزت
جمعی به ریا و خدعه و زور
دنبال مقام و پست و شهرت



  


عمل و عکس العمل

در دنیای مادی، هر عملی را عکس العملی است.چنانچه انسان خیر خواه مردم باشد، قطعا خدا برای او چند برابر خیر می خواهد.متقابلا اگر انسان بدی و بدبختی دیگران را در زبان و عمل بخواهد ، قطعا خود دچار آن چند برابر می شود.
   گویند ثروتمندی کارگرانی را برای چیدن میوه های باغ در صبح اول وقت به باغ آورد.سایر کارگران متوجه شدند و عصر آن روز برای کمک آمدند.صاحب باغ به همه مزد یکسان دادند.کارگران که صبح آمده بودند اعتراض کردند.صاحب باغ گفت شما نسبت حق الزحمه خود اعتراض دارید ، گفتند نه.سپس صاحب باغ گفت من پول دارم و به خاطر کمکی که آنها کردند و من از آنها در ابتدا درخواست کمک نکردم ، به آنها این پاداش را می دهم.
    خداوند نیز بخشنده و مهربان است.همانند ما انسانها حساب و کتاب نمی کند.اگر یک قدم به سوی او روید، او چندین برابر به شما نزدیک می شود.در عالم طبیعت ،هر عملی عکس العمل متناسب با آن عمل را دارد.اما در عالم معنوی ،هر عملی عکس العمل چند برابر دارد.اگر چه خوب یا بد باشد.

ترحم بر بدان  باشد ستم چند
به نیکان کن ترحم،همچو دلبند
شفاعت بر عدو و خصم جانها
بود جوری فراتر ز آنچه در بند


نور خدا

     اینکه گفته می شود که خداوند نور است، بخاطر این است که انسان توسط نور امکان دیدن کوچکترین ذرات عالم را دارد. در مقابل شما در تاریکی بزرگترین شی را امکان دیدن نداری.با از دست دادن نور، شما امکان دسترسی به هیچ چیز را نداری.با عنایت به اینکه خداوند نور و غیر از او همه چیز تاریکی است.لذا باید مراقب باشیم با عدم تبعیت از دستورات الهی خدا را از دست ندهیم.
      همینطور خداوند دارای صفات بذات زیادی است.همانند رحمان و رحیم.همانطوریکه نور در ذات و وجود خورشید قرار دارد،صفات خدا نیز در ذات خداوند می باشد و جدا شدنی نیستند.
        صفات حیوانی که در انسان وجود دارد، در حیوانات تجلی آنرا می بینم. تجلی صفات الهی را در انسان های کامل دیده می شود.

گر بخوانی حق ز اعماق وجود
استجابت می کند دریای جود
نور مطلق صاحب فیض و کمال
در قیام و در رکوع و در سجود



شناخت انسان

حضرت علی می فرمایند، برای اینکه نسبت به یک نفر شناخت پیدا کنی ،ببین با چه کسانی همنشین و دوست است و با آنها رفت و شد دارد.
    افراد با توجه به افکارشان نسبت به خدای متعال شناخته و تمیز داده می شوند.یکی همانند یزید می شود و دیگری چون امام حسین.
  انسان برای اینکه نسبت به خود شناخت پیدا کند،باید میزان نزدیکی یا دوری خود را از خدا تشخیص دهد. چنانچه خیر خواه مردم بود و کارهایش در جهت رضای خدا و دستورات الهی بود ،بداند که حسینی است.چنانچه هر روز در فکر آزار و اذیت و چپاول و مردم فریبی است ، بداند یزیدی است.
    بشر در کارخانه پلاستیک سازی ، از یک ماده هم گلدان می سازد که در آن گل بکارند ومردم لذت ببرند و هم سطل زباله که در آن آشغال بریزند.انسان ها نیز با توجه به اختیاری که خداوند به انسان داده ،می تواند راه صلاح و یا ظلال را در پیش گیرد.اگر چه ماده اولیه انسانها همگی از خاک است.

دوستی گردد عیان، اندر مصیبت یا که فقر
جز خدا حامی نباشد، در سرا شیبی قبر
تا به کی غافل ز خود  در این سرای  بی وفا 
دشمن ما در درون جان بود تا روز حشر


جاذبه دنیا

دنیابرای انسان در ابتدا جاذبه هایی دارد ولی در نهایت باعث زحمت انسان می گردد.اما همینکه آنها را بدست آورد ،پس از مدتی عادی و جاذبه ندارد.همانند کودکی که برای اولین بار به بازار اسباب بازی فروشی می رود.جاذبه ها و علاقه و کنجکاوی کودک ، باعث می شود که به تدریج از پدر جدا وبه دیدن مغازه اسباب بازی ها برود.در پایان متوجه می شود که پدر خود را گم کرده، با گریه و فریاد پدر خود را جهت کمک می خواهد.پدر از صدای بچه ، به کمک بچه می رود و احتمالا او را تنبیه و تذکذات لازم را به او می دهد.
   انسان ها نیز تا زمانی که در پناه خدای متعال هستند و از دستورات الهی پیروی می کنند، هر گز دچار گمراهی نمی شوند.همینکه از هوای نفس پیروی کردند، راه خود را گم می کنند ودر نهایت دچار گناه و معصیت می گردند.اما خداوند راه توبه را برای انسانهایی که به اشتباه راهی رفته اند باز گذاشته تا به راه خدا برگشت نمایند.لذا با صدا کردن خدا وبا ذکر و دعا ، امکان بازگشت به سوی خدا وجوددارد.خدا هم آغوش خود را باز و آنها را پذیرا می گردد.

ای اهل گناه و معصیت توبه کنید
ای اهل ثنا و معرفت ناله کنید
ای اهل سلوک و منزلت دریابید
ای اهل دعا و مغفرت لاوه کنید




ارتباط با خدا

نماز وسیله ای برای ارتباط انسان با خداست. کسانی که این ارتباط را قطع نکرده اند ، خداوند نیز در شرایط سخت به کمک آنها آمده است. در جنگ احد، گروهی به خاطر وسوسه منافقین، روحیه خود را باخته و قصد ترک جنگ را داشتند. اما بخاطر داشتن ارتباط با خدا، خداوند روحیه آنها را تقویت نمود.اما منافقین جبهه جنگ را ترک نمودند.
      رابطه انسان با خدا ، همانند رابطه میوه با درخت می ماند.چنانچه در شرایط گوناگون، چون کمی آب ، باد و طوفان و عدم مراقبت ،اتصال خود با درخت را حفظ کند. در اینصورت با گذشت زمان، میوه سیر تکاملی خود را طی کرده و قابل خوردن می شود.
      انسان به خاطر داشتن اختیار و هوای نفس ، بطور مرتب دچار لغزش های گوناگون قرار می گیرد.لذا تاکید شده که روزانه ارتباط خود را از طریق نماز و ذکر و دعا ، با خدای خود حفظ کند و با توکل به خدای متعال و طلب یاری از او ، خود را از گرداب دنیا نجات دهد.
   توکل به خدا ، به معنی این نیست که انسان بدون تلاش و کو شش از خدا طلب کمک کند، بلکه خدا با دادن عقل و فکر و دست و پا بطور غیر مستقیم به ما می گوید که دست و پا بزن و عقل خود را با توجه به استعدادهایی که در تو قرار دارد بکار ببر و سپس توکل بر خدا کن.  حرکت انسان لازم است ولی کافی نیست. با تلاش و تکیه بر خدا ، نه خودت ، ان شا الله به هدف و مقصود خود می رسی.

جز توکل بر خدا سرمایه ای در کار نیست
هر که را باشد توکل، کار او دشوار نیست
با امید حق  تعالی کی بشر تنها  شود
در گلستان طبیعت ،هر گلی بی خار نیست



کلیدهای موفقیت و خوشبختی

صبر و تقوا از کلید های خوشبختی و موفقیت انسان ها می باشد. منظور از تقوا این است که انسان خدا را همیشه برای خود حفظ و ناظر بداند. حفظ خدا با صدق و راستی است.
   خدای متعال نور است و دنیا اطاق عمل است.اگر انسان بهترین جراح باشد ولی اطاق عمل نور  نداشته باشد ، امکان انجام عمل جراحی نیست.لذا باید در حفظ تقوا برای موفقیت کوشا بود.
    خداوند می گوید که اهل تقوا ، متواضع ، صبور ، سحر خیز ،خیر خواه و مطیع اوامر الهی هستند.اینان اهل انفاق و کمک به نیازمندان هستند.
    اهل تقوا خشم و غضب خود را فرومی برند و آنرا با زبان و عمل نشان نمی دهند و زود عکس العمل نشان نمی دهند.اینان همانند کوزه ای خامی که در کوره قرار می گیرند ، پخته می شوند.در برابر ناهنجاری ها مقاوم و صبور می گردند.روایت است کسی که غیظ خود را کنترل می کند ، مانند مجا هد شمشیر بدستی است که در راه خدا جهاد می کند.
    انسان با تقوا خشم خود را با نرمی و خوش رویی
پاسخ می دهد.البته فرو بردن وخوردن خشم در ابتدا تلخ است ولی در انتها شیرین است.

مى رود ایمان و تقوا، در پی هر هرزگی
کبر و  پستی می برد ایمان ما در بندگی
شستشوی روح ما دانی نماز است و دعا
نفس دون افعی  بود،چون شهوت اندر زندگی



لغزش ها

انسان ها در گذر زمان امکان خطا دارند ، چه آشکارا و چه در خفا. اما خدای متعال راه توبه و بازگشت را باز گذاشته است.انسان بخاطر یک خطا ،نباید از خدا نا امید شود.انسان همانند آب جوی می ماند، امکان آلودگی وجود دارد. اما همینکه به دریا می ریزد ،آلودگی ها محو می شود.انسان ها نیز با توبه واقعی ، و عدم تکرار گناه، به دریای مهر و محبت الهی وصل می شود و خدا از حق خود می گذرد و گناهان مر تکب شده را می بخشد.
   کسانی که کار زشتی یا گناهی مرتکب می شوند، به خود ظلم می کنند و آثار و تبعات آن خطا به خودشان بر می گردد.همانند گرد و غبار که در اثر طوفان از زمین بلند می شود و در نهایت دوباره به زمین بر می گردد.انسان ها نیز وقتی طوفان هوای نفس بلند می شود ، تا وقتی خطا و یا گناهی که می خواهند انجام  نگردد آرام نمی گیرند،. با توجیهات گوناگون ، عقل را فریب می دهند و سپس آنر عمل را انجام می دهند.
   گناهان همانند دوایر تو در تو ادامه پیدا می کند.لذا با استغفار از خدای متعال تداوم گناه سد می گردد و پس از کنترل کردن آن و عدم تکرار آن ، با توبه به حالت اول بر می گردیم.

آنکه نبست بار خود،توشه ره چه می کند
توشه ره چه می بری ،مرگ خبر نمی کند
بار سفر تو بسته ای ،تا که شود نجات تو
هر که بود اسیر خود،بار سفر چه می برد
 



رویت کردن و نظر کردن

اگر چه رویت کردن و نظر کردن ، هر دو اشاره به دیدن است.اما در رویت کردن ، نگاه به ظاهر جسم است.ولی در نظر کردن، نگاه به درون و برون جسم است.مثلا با افتادن سیب از درخت ، مردم عادی به خوردن آن فکر می کند ولی یک دانشمند به قوه جاذبه زمین می اندیشد.اولی می بیند ولی دومی نظر می کند.
    خداوند دیروز و امروز و فردا یکسان است.اگر انسان بخواهد از خط مشی خدا آگاه شود ، باید به تاریخ مراجعه کند.قصه های قرآن بسیار آموزنده است.در داستان یوسف می بینیم که هرچه برادران یوسف خواستند ، عکس آن اتفاق افتاد.این نشان می دهد ، هر چه خدا خواست همان می شود.وقتی تمام درها بروی یوسف بسته شد ، با نظر الهی آنها گشوده شد.
  خوشا به حال کسانی که خدا بر آنها نظر می کند.انسان با تزکیه نفس، می تواند نظر خدا را به خود جلب کند.شهدا نظر کرده الهی هستند.انسان نیز با نظر کردن به عالم هستی ، خدای متعال را می بینند. خداوند به پیامبران و چهار ده معصوم نظر کرد و آنها را امام در عالم هستی قرار داد.

نظر کردم به مردم، من کم و بیش
بدیدم فقر دو لت مند  و درویش
نه قدرت مند در فکر فقیر است
نه مسکین است اگه، بر خود و خویش



خوشی ها و ناخوشی ها

خداوند در سوره عمران می فرماید، ما انسان ها را بین خوشی و ناخوشی قرار داده ایم .اگر انسان تنها غرق خوشی یا تنها غرق ناخوشی باشد، قطعا غرق و به هلاکت می رسند.همانند بازی فوتبال ، که توپ در هر لحظه زیر پای کسی است ،واین دست به دست شدن توپ، شور و هیجان می آورد. زیبایی زندگی، در لذتی است که پس از طی سختی ها انسان چیزی را بدست آورد. در این حالت در حفظ دستاورد خود کوشاست.چیزی که براحتی و بدون زحمت بدست آید ، زود هم از بین می رود.
         یک ناخوشی، برای انسان مومن باعث رشد او می گردد. در صورتی که برای یک کافر موجب زحمت او می گردد.انسان مومن از ناخوشی درس می گیرد و آن کار را انجام نمی دهد .در صورتی یک کافر ، آنرا الگو قرار می دهد و موجب سقوط خود می گردد.
  زندگی برای انسان دوار است.مانند بازی چرخ و فلک می ماند.گاهی بالا می رود و گاهی پایین،بین بالا و پایین در حرکت است.نباید وقتی بالاست غره شود و نباید وقتی پایین است احساس ذلت کند.انتهای هر بالایی،ابتدای یک پائینی است و انتهای هر پائینی ، ابتدای یک بالایی است.
      انسان ها با خوشی ها و نا خوشی ها امتحان می شوند و چهره واقعی آنها برملا می گردد.منافقین در شکست در جنگ ،پیامبر گرامی را ترک کردند.در صورتی که مومنین پایداری وهمراهی با پیامبر نمودند.لذا باطل بودن و حق بودن آنها در عمل عیان گردید. خدا می فرماید ما انسان ها را برای امتحان آفریدیم.اگر چه آنها را می شناسیم.ولی برای اثبات نظر خود آنها را بین خوشی و ناخوشی قرار می دهیم. تا از بین آنها بهترین را انتخاب و گلچین کنیم ،همانند شهدای کربلا.

زندگی در گذر و یک سفر است
آدمی رهگذر و همسفر است
آنچه می ماند از او ،یاد وی است
رنج خود ماند و او در گذر است




عوامل شفا

خداوند در قرآن دو چیز را باعث شفا قرار داده است. یکی عسل و دیگری آیات قرآن است. البته بدست آوردن عسل درابتدا سخت است ولی خوردن آن شیرین و شفا بخش است. قرآن هم همانند دارو ، به خاطر دستورات الهی بعضا سخت است ، ولی با انجام آن در نهایت شیرین است.
    انسان برای موفقیت در کارها ، دو چیز را باید انجام دهد.یکی کار و تلاش و کوشش ، و دیگری صبر و مقاومت و پایداری.مثل باغبانی که می خواهد کویری را به باغ میوه تبدیل کند.ابتدا باید باغ را آماده کشت کند و سپس با صبر کردن، منتظر رشد د  رخت و سپس محصول آن باشد.
      بهشت و جهنم دارای ویژگی های خاص خود است.در بهشت آرامش و امنیت و آسودگی است.در جهنم عکس آن است.هم در این دنیا و هم در آخرت امکان ایجاد بهشت و جهنم وجود دارد.با این تفاوت که مقیاس و نوع آن متمایز است.همانند یک لیوان آب و یک اقیانوس آب.اگر چه هر دو آب است ولی در ابعاد گوناگون.

صبر باشد شاه کلید مشکلات
بی ادب در منجلاب و معضلات
رشد ما در صبر و در آداب ما
بی ادب کی نوشد از آب حیات


خیال و واقعیت ها

اکثر انسان ها زندگی خود را با خیال و توهم می گذرانند.اندیشیدن تنها وسیله ای است که ما را به واقعیت ها نزدیک می کند.دوستی و دشمنی ما با افراد بر اساس خیال است.فکر و خیال می کنیم که فردی خوب یا بد است.لذا بر آن اساس تصمیم می گیریم.خیال و واقعیت همانند گفتن و عمل است، آنچه می گوییم با آنچه عمل می کنیم متمایز است.
  ‌    خیال و توهم انسان را از درون تهی و نابود می کند.لذا در دین تاکید شده که از خیال پردازی پر هیز کنید.انسان ها همانند عروس های دریایی هستند که از حلزون ها تغذیه می کنند ولی بخاطر عدم امکان هضم حلزون بتدریج از درون تهی و دیگر عروس دریایی وجود ندارد.در حقیقت حلزون ،عروس دریایی را می خورد.خیال پردازی هم ، انسان را بتدریج از معرفت الهی تهی و بجایش نفرت و انتقام و حسادت می گذارد.با نابودی تدریجی روح ، جسم هم بتدریج از بین می رود و نهایتا انسان نابود می گردد.
    گویند بهلول حدود یک صد و چهل سال عمر کرده بود.علت آنرا از ایشان سوال کردند.گوید در حفظ روح و جسم خود مراقبت می کردم.روح انسان همانند امواج می ماند که در هواست و جسم انسان همانند گیرنده امواج است.در صورتی امواج به تصویر کشیده می شود که فرستنده و گیرنده هر دو سالم و کار کنند.

گر اهل سلوکی و نیایش با هو
بسیار مخور،فاش مکن، اندک گو
با اهل خرد، اهل قلم، هم ره شو
تا فکر و عمل ، جهت بگیرد هر سو


بازگشت  به گذشته

در یکی از جنگهای پیامبر اسلام با کفار  شایعه  شده بود که پیامبر  گرامی به شهادت رسیدند. عده ای که سست ایمان بودند به طرف  دشمن  رفتند.خداوند می فرمایند نباید اعتقادات و باور های شما به شخص  وابسته  باشد.
      انسان ها با بازگشت  به دوران جاهلیت  به خود ظم می کنند و خداوند ضرر و سودی در بازگشت شما  نمی کند.همانند میوه ای که در پرتو نور آفتاب رسیده و شیرین می شود.
خورشید از اینکه میوه در پرتوی خورشید قرار بگیرد یا نگیرد ، در تابندگی او تاثیر ندارد.پیامبر اسلام هدفش رساندن پیام الهی به مردم بود.با رفتن او که نباید پیام او از بین رود.

    طول عمر انسان از قبل مشخص شده است.لذا نباید نگران بود که در جنگ کشته  شویم. انسان ها همانند ماهی در آکواریوم می مانند ، که با مرگ به اقیانوس منتقل می شوند.لذا کسانی که اینگونه به مرگ نگاه می کنند، هر گز از مرگ هراسی ندارند. همانطوریکه ماهی خودش نمی تواند از آکواریوم به اقیانوس رود.انسان ها نیز به اذن الهی از آکواریو م دنیا به اقیانوس آرام توسط مرگ منتقل می شوند.

آدمی با مغز تنها ، نیست کامل در  جهان
پسته و بادام  هم  ،مملو ز مغز است اندر آن
معرفت همراه با ، ایمان و ادراک و شعور 
می کند انسان ترا ، در عالم  وکون و مکان


؟

صبر و انتظار

در جوامع مدرن صبر و انتظار مردم بسیار پایین آمده است.غذا ها، آماده و فوری در اختیار است.دیگر غذاهای خانگی که زمان بر است، کم شده است.بدیهی است طعم آنها متمایز می با شد.حتی در امور علمی ، آخرین مطالب روز و مورد نیاز از طریق شبکه های مجازی قابل دسترس است.انسان ها وقتی لذت چیزی را می برند که با کار و کوشش همراه باشد.لذا زمانبر است و متعاقبا با صبر کردن،لذت هم می برند.
    اهل تقوا افرادی صبور هستند.همنشینی با آنها ما را نیز صبور می کند.اگر با انسانی که همواره معطر با لباس های تمیز همنشین باشی ، دیگر خجالت می کشی که در مجالست با او کثیف و بد لباس باشی.لذا سعی می کنی با لباس مرتب و تمیز باشی.در امور معنوی هم همینطور است.اگر همنشین انسان خوب و با تقواباشد ، رفتار و گفتار و عملکرد او تاثیر گذار است.
   انسان گونه ای آفریده شده که می تواند خود را در شرایط گوناگون وفق دهد.با صبر کردن ، به عقل فرصت تدبیر و چاره جویی مشکلات  داده می شود.اذا صبر را کلید حل مشکلات نامند.بسیاری از امور ، با گذشت زمان شفاف و قابل تصمیم گیری و حل می گردد.

الهی به آه اسیران و بیچارگان
فقیران و پیران و درماندگان
گرفتار گشته  در این روزگار
تحمل عطا کن، بر این بندگان



انسان مومن

انسان مومن همانند زنبور عسل می ماند.همانطوریکه زنبور عسل سوی گل می رود و از گل بهره می برد و نهایتا ثمر بخش و شفا بخش است.انسان های مومن نیز به سوی گل های معطر جهان هستی ، یعنی چهارده معصوم ،می روند.از پیام های الهی آنها بهره مند می گردند.بالاخره انسان های با تقوا می شوند و برای خود و دیگران در دو عالم مفید و راهگشا می باشند.
     متقابلا انسان های کافر و منافق همانند مگس می مانند.آنها به سوی زباله ها می روند و از نجاسات تغذیه می کنند و نهایتا حامل آلودگی هستند.بر روی هر چیزی بنشیند، آنرا آلوده به نجاست می کنند.
    انسان ها با توجه به اختیاری که دارند ، می توانند راه خود را انتخاب کنند.خوشا به حال کسانی که راه مومنین را انتخاب می کنند که نهایت آن فلاح و رستگاری است.اگر زنبور ها ،دنبال روی مگس ها باشند هرگز به گل نمی رسند.لذا همنشینی با بدان، انسان را خوشبخت نمی کند.
     انسان ها باید گول ظاهر افراد را نخورند.چه بسا ظاهر فریبنده ای دارند ولی باطن آنها خراب و ناپاک است به طوریکه به هیچ چیز اعتقاد ندارد.انسان ها باید دنبال روی خدای متعال باشند که بهترین یاری کننده بشر می باشد.

ما نداریم بجز خالق هستی دگری
ما گرفتار زبانیم  و دو گوش و بصری
راه کج،کی برساند،من و تو،در بر دوست
راه حق جو، که نوید است و امید بشری


بسم الله

آیات الهی همانند غنچه های گل می مانند، تا زمانی که باز نشوند و به گل تبدیل نگردند ، عطر آنها به مشام نمی رسد.زمانی آیات الهی اثر بخش در روح و روان و زندگی ما دارند که خوانده شوند و آنها رابفهمیم و به آنها عمل کنیم.
   برای فهم قرآن، لازم است زیر نظر یک استاد و با استفاده از تفسیر قرآن و ترجمه آن ،با یک برنامه ریزی منظم به مطالعه و تفکر در آیات پرداخت.
       امروزه علم و تجربه ثابت می کند که نام ها و کلمات بار مثبت و منفی دارند.قرآن با داشتن 114سوره، بجز یک مورد، همگی آنها  با بسم الله شروع می شود.بسم الله یعنی به کمک نام خدا کار ها را شروع کنیم.
      اینکه تاکید شده والدین نام نیکو بر فرزندان خود اختیار کند ، بخاط اثر نام در روح و روان و زندگی فرد دارد.حضرت علی می فرمایند ، برای انجام هر کاری شما نیاز به نیرو دارید، لذا چه چیز بهتر از نام خدا.لذا کار ها را با بسم الله شروع کنید ، حتی اگر آن کوچک باشد.
     پیامبر گرامی می فر مایند ، کسی که کارش را با بسم الله شروع کند و از خدا طلب کمک کند،خدا هم به او در انجام کار به نحو شایسته کمک می کند.با استفاده از الهامات غیبی و راهنمایی از طریق عقل و کمک دیگران ،خداوند در رسیدن به هدف ،فرد را از راه های بی گمان یاری می کند.

سر آغاز هر کار، با ذکر هو
نبی را کند حفظ ، در نار او
تجلی کند حق تعالی عیان
گلستان شود،آتش آن عدو


تاثیر ذکر

کلمات ونام ها و اذکار اثرات وضعی خاص خود را دارند.همانند گیاهان دارویی ، که هر کدام اثر خاص خود در بدن را دارند. بعلاوه اثر بخشی اذکار در اثر تکرار است.همانند ورزشکاری که برای تقویت عضلات ، بعضی اعمال را تکرار می کند تا اثر آن در بدن ظاهر گردد.
      امام رضا می فرمایند برای رفع مشکلات ذکر یا رئوف یا رحیم را زیاد بگویید.این نشان از تاثیر ذکر است.اینکه چگونه کلمات تاثیر گذارند ،بر ما مخفی است.انسان باید اذکار و دعا ها را از اهل بیت و چهاده معصوم اخذ نماید.آنها آگاه به اثرات اذکار هستند و نه کسانی که برای فریب مردم ،دعا نویسی می کنند.
   خداوند دارای نام الله و دارای صفات گوناگونی هست.اینکه ماهیت و حقبقت خدا چیست ، بر انسان مشخص نیست.الله به معنای معبود است.بکار بردن نام الله، اثرات وضعی خود را دارد.

ذکر رحمان الرحیم، حی و سبحان وکریم
خالق کل وقدیم، بشنو از رب عظیم
رستگار است در جهان، در دو عالم همزمان
هر که آرد بر زبان، نام یزدان حکیم




نی و نینواز

اگر به نی نگاه کنیم، آنرا تو خالی می بینیم و ارزش چندانی ندارد.همین نی وقتی صدای خوشی توسط نینواز  در آن دمیده می شود ،ارزش پیدا می کند.
انسان ها نیز همین گونه هستند.وقتی روح خدای متعال، در خاک دمیده شد.انسان شان و جایگاهی پیدا کرد.
    امام خمینی می گوید:

 مشنو از نی چون حکایت می کند      
  بشنو از دل چون روایت می کند
مشنو از نی، نی نوای بینواست      
  بشنو از دل، دل حریم کبریاست

     همانطوریکه بدون نور ، ظلمت و تاریکی است.زندگی بدون خدا نیز ،چیزی جز غفلت و گمراهی نیست.لذا خداوند جهان آفرین را روزانه چند بار در نماز مورد ستایش قرار می دهیم.

مبدا هستی خدا و آخر هستی خداست
می توان گفتا که او از ابتدا تا انتهاست
خود نمایی می کند در عالم و قرآن وانس
ذکر  یزدان در بیان و در کلام انبیاست


عبادت چیست

عبادت، یعنی کوبیدن وجود خود و صاف و هموار کردن دل است.باید صفات رذیله و هوای نفس را با ریاضت و مراعات کشت.تا جاده دل از پلیدی ها پاک نگردد ‌خداوند در زندگی و دل ما حضور پیدا نمی کند . باید در ذهن و روح ما صفات الهی رسوخ پیدا  کنند.
     انسان در مقابل خدا، باید همانند جاده صاف و هموا ر باشد.متقابلا در برابر شیطان و هوای نفس ، باید ناهموار و پر از دست انداز باشد بطوریکه دشمن های درونی و بیرونی امکان عبور نداشته باشند.
     عبادت کردن خدا بسیار سخت است.لذا باید از خدای متعال طلب یاری کنیم تا امکان تزکیه نفس مقدور گردد.ما در نماز در حمد می گوییم فقط در برابر تو تسلیم محض هستیم و تو را عبادت می کنیم.متاسفانه در عمل طور دیگر انجام می دهیم.
       انسان ها بدون یاری خدا ، قادر به انجام هیچ  کاری نیستند. لذا باید از خدا طلب کمک و یاری کنیم که خداوند بهترین یاری کننده است.


از بهر بهشت، کی کنم سوز و گداز

از بهر خدا، من روم  سوی  نماز

از بهر بهشت ، یا که  از دوزخ گرم

هر گز نکنم، عبادت و راز و نیاز



عوامل صعود و سقوط انسان

هر چیزی می تواند عامل صعود یا سقوط انسان گردد.همانند یک نردبان، که هم امکان بالا رفتن به انسان را می دهد و هم می تواند موجب پایین آمدن شود.
   قدرت و مال اگر در اختیار انسان با تقوا قرار گیرد موجب رشد و تعالی جامعه می گردد.متقابلا اگر در اختیار فرد بی تقوا باشد، موجب سقوط جامعه و خود می گردد. 
   قرآن کلام الهی و بهترین کتاب عالم هستی است.اگر به آن عمل گردد، موجب هدایت و صعود انسان به سوی خدای متعال می شود.متقابلا، در صورت نخواندن و تفکر و عمل نکردن به آن،موجب خسران و عدم آگاهی از معارف الهی می گردد.
       زبان وسیله ای است که ارتباط انسان با انسانها را فراهم می کند.می توان با آن از مردم دلجویی و دل آنها را بدست آورد .متقابلا، زبان می تواند موجب آشوب و غیبت و تهمت گردد و دلها را از هم دور کند.
   بطور خلاصه، اگر می خواهیم مو جب رشد و تعالی خود و دیگران را فراهم کنیم ، باید خود را به سلاح تقوا تجهیز کنیم و از امکانات الهی در جهت رشد و تعالی استفاده کنیم.

گر بخواهی معرفت در روح و جان یا در وجود
گر بخواهی عزت و رشد و تعالی کن سجود
کسب روزی کن  حلال و ترک هر گونه گناه 
می برد بالا تو را ،از پستی و از هر رکود


نقش خدا در زندگی


اعتقاد به خدا موجب آرامش انسان می گردد.کسی که ایمان به خدا ندارد، احساس امنیت نمی کند.همواره دلهره دارد و در دل او ترس وجود دارد.
کسی که به خدا معتقد است، دارای چهار چوب اعتقادی است.لذا در زندگی در تصمیم گیری ها خدا را حاضر و ناظر بر احوال و اعمال خود می داند.
به فرد با ایمان و با اعتقاد، مردم اعتماد دارند.لذا ترجیح می دهند گرد او جمع شوند و در تجارت و کارهای روزمره او را قبول دارند.در نتیجه موجب رونق کسب و اعتبار فرد می شود.
فرد معتقد به خدا، تنها خدا را عامل موثر در زندگی خود می داند.اگر دیگران هم نقشی داشته باشند، بخاطر خواست خداست که آنرا تایید می کند.
برای مثال، اگر چه پزشک و دارو و پول وسیله ای برای بهبود بیمار هستند.اما تا زمانی که خدا اثر شفا بخشی را در دارو قرار ندهد و یا تشخیص بیماری را به ذهن پزشک خطور ندهدد،امکان بهبود بیمار نیست.

کی کند بی آبرو یک زندگی
عزت انسان به تقوا ، بندگی
علم و ایمان، عامل رشد بشر
مانع پستی و هر آلودگی

باسمه تعالی

برداشتی از بهشت و جهنم

خداوند در قرآن کریم می فرمایند که یکی از دلایل خلق انسان بخاطر بهشت است .اینکه گفته می شود انسان با اعمال خود بهشت و جهنم را می سازد،منظور چیست؟
به نظر می رسد ما در دنیا و آخرت بهشت و جهنم های گوناگونی داریم.
در دنیا اعمالی را آگاهانه یا ناخود آگاه انجام می دهیم که موجب آزار روحی و درونی انسان می گردد.لذا روح و روان ما آرامش ندارد .این جهنم واقعی دنیاست.متقابلا بعضی اعمال منجر به لذاید پایدار و آرامش روحی می گردد.این بهشت واقعی دنیوی است.لذا ملاک جهنم و بهشت دنیوی ما ، بر پایه آرامش ماست.
همانطوریکه کسب درجات دنیوی یا رذالت های دنیوی بتدریج و با اعمال و کار انسان بدست می آید.بعلاوه افراد با توجه به جایگاه های مادی و معنوی طبقه بندی می گردند.
در دنیای آخرت ،بهشت و جهنم نیز با عنایت به اعمال خود در دنیا در طبقات مختلف بهشت و جهنم قرار می گیرند.خوشا به حال کسانی که در طبقات بالای بهشت قرار می گیرند و همنشین انسان های کامل قرار می گیرند.بدا به حال کسانی که در طبقات پایین جهنم قرار می گیرند و همنشین یزید های زمان قرار می گیرند.اینکه بهشت و جهنم اخروی چگونه است بر ما مشخص نیست.
برای مثال برای ورود به دانشگاه حدود دوازده سال با کسب علوم مقدماتی اجازه ورود به دانشگاه به فرد متقاضی داده می شود.سپس حدود دوازده سال کسب علوم پیشرفته طول می کشد تا امکان اخذ دکتری گردد.بعدا از آن حدود دوازده سال طول می کشد که با مطالعه و تحقیق و نو آوری به مرتبه استاد تمامی برسد.
وقتی برای کسب این مقام دنیوی حدود سی و شش سال رنج و زحمت و کار مداوم همراه عشق و علاقه لازمه آن است.بدیهی است کسب والای مقام اخروی با تهذیب نفس همراه با تبعیت از دستورات الهی که توسط پیامبران و چهارده معصوم امکان پذیر است.افراد با توجه به میزان تقوای الهی در طبقات گوناگون بهشت قرار می گیرند.متقابلا افراد با دوری از دستورات الهی ، خود را از نورانیت حق محروم و با توجه به میزان فاصله گرفتن و عدم تبعیت از دستورات الهی در طبقات گوناگون جهنم قرار می گیرند.

دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان
alirejali@





خود خواهی و خدا خواهی

پس از شکست مسلمانان در جنگ احد ،عده ای در آرامش و عده ای در ناراحتی بودند.آنها که در ناراحتی بودند می گفتند ،ما که برای خدا جنگ می کنیم ، چرا باید شکست بخوریم.اگر خدایی هست و ما به حق هستیم و خدا از حق دفاع می کند.لذا ما نباید هر گز از کفار شکست بخوریم.
خداوند در سوره عمران به این موضوع می پردازد.هر کاری قواعد و اصول خود را دارد.اگر هر کس چه مسلمان و یا غیر مسلمان آنرا انجام دهد پیروز می گردد.جنگ هم از این قاعده مستثنا نیست.
بعلاوه شکست های ظاهری برای انسان مومن باعث خالص شدن او می گردد.در سختی هاست که خالص از نا خالص تمیز داده می شود.برای مثال گندم برای آرد شدن دو مرحله را طی می کند.اول با غربال شدن گندم،آشغال ها از گندم جدا می شوند.در مر حله دوم با قرار گرفتن در آسیاب پوسته ظاهر هم جدا می شود و گندم خالص بدست می آید.
ریشه خود خواهی ها در دوری از خداست و ریشه آرامش ها در خدا خواهی و کسب یقین است.ایمان مومن باعث آرامش می گردد و شکست یا پیروزی برایش مهم نیست .بلکه ادای تکلیف مهم است.آنها را آزمایش الهی می داند و سعی دارد با صبر و تحمل و تدبیر از این امتحان الهی سربلند خارج شود.

خود آرایی وخود بینی خطا وخود فریبی است
طلب غیر از خدا،واهی و بی جا و ذلیلی است
تلاش آدمی ، حق جویی و کشف حقیقت
خدا خواهی ،خدا جویی، پیام هر صدایی است




             


شباهت کفار شدن

قرآن در سوره عمران اشاره می کند که مسلمانان در بیان،افکار،باورها و اعمال و اعتقادات خود مشابه کفار نباشند.با عدم تقلید از آنان راه خدا که صراط مستقیم است طی کنید.با این کار تمایز و فاصله با آنها ظاهر می گردد.این باعث می شود که شما خلق و خوی آنها را پیدا نکنید.
هرکس در راه خدا شهید شود مورد مغفرت الهی قرار می گیرد و با خدا محشور می شود.خداوند ناظر و آگاه و بینا به رفتار ماست.لذا توصیه شده از طی کردن راه کفار پرهیز کنید.
با این گروه بحث و جدل نکنید.بحث با آنهاهمانند نشستن پشه روی صورت خود است که برای بر طرف کردن آن باید به خود سیلی بزنید.لذا از آنها دوری و پرهیز کنید تا در حسرت خود بسوزند.

عبادت بهترین راه وصال است
بریدن از خود و طی کمال است
شروع گفتگو با حق تعالی است
سخن با دلربا و ذوالجلال است       

 

خلق عظیم

خداوند به پیامبر گرامی می فرمایند ،علت اصلی که افراد به تو در ابتدا گرویدند به خاطر اخلاق نیکو و نرمی است که خداوند به تو عطا نموده است.در غیر اینصورت افراد از دور تو پراکنده می شدند.
خاطره های خوش و عملکرد های خوب و داشتن اخلاق و رفتار خوب بر زبان های آیندگان در گردش می ماند.همانند تقوای حسین، عدالت علی و وفای ابوالفضل.ودر بین زنان دوستی فاطمه، خدمت خدیجه و حیای زینب زبان زد عالم است.لذا بیاییم اثری ماندگار از خود باقی گذاریم و برای بدست آوردن دنیا،خود را فدا نکنیم.
با اینکه پیامبر گرامی را اذیت می کردند ولی خداوند به پیامبر می فرمود از خظای آنها بگذر و برای آنها مغفرت طلب کن.لذا پیامبر به داشتن خلق کبیر شهرت یافت و گروه گروه به اسلام گرویدند.
خداوند با عنایت به اینکه عقل کل بود ولی خدا به او امر می کرد که با مردم مشورت کن.مشورت کردن باعث نزدیک شدن دلها می گردد و موجب می شود که از افکار دیگران
مطلع شوید. مشورت کردن، یعنی عسل خالص را از کندو جدا کردن است. در حقیقت خالص را از ناخالص جدا کردن است.

پیغمبر ما معلم اخلاق است
در کون و مکان رفیع و در آفاق است
اسلام بپاست تا قیامت برسد
درگسترش اصول دین خلاق است   

   

طبیبان روح و جسم

انسان از ترکیب روح و جسم خلق شده است.با گذشت زمان روح و جسم صدماتی می بیند.طبیب جسم پزشکان با تخصص های گوناگون می باشند.اما طبیبان روح پیامبران الهی هستند.
طبیبان جسم از طریق نبض و امکاناتی که در اختیار دارند در مورد بیمار جسمی نظر ی دهند.اما طبیبان دل با یک نظر و بدون نیاز به وسیله ای به حالت روحی فرد پی می برند. طبیبان جسم مشکلات و عوارض جسمانی بیمار را معالجه می کنند .در صورتیکه طبیبان روح و روان صفات رذیله را شناسایی و در صدد پاک کردن آن در دل انسان بر می آیند .
طبیبان جسمی معمولا از طریق ادرار به
بیماری فرد پی می برند.اما طبیبان دل از طریق وحی و عنایات الهی که مشمول آنها شده است به صفات اخلاقی فرد پی می برند.
طبیبان جسمی دستمزد خود را از بیمار می گیرند. اماطبیبان الهی اجر خود را از خدای متعال اخذ می کنند .
طبیبان جسمی با آزمایش های گوناگون و سعی و خطا قادر به تجویز دارو به بیمار هستند.اما خداوند متعال شناخت صفات و نحوه علاج آنها را بدون زحمتی در اختیار پیامبران قرار داده تا نسبت به معالجه روحی افراد اقدام کنند.

بستگی بر اهل بیت مصطفی
همچو قرآن هست مصباح الهدی 
می برد بالا ترا همچون دو بال
اهل بیت و نور قرآن کی جدا

چگونه خدای متعال را بشناسیم

۱.اگر مقصود از شناخت خدا پی بردن به ذات حق تعالی است، این ممکن نیست و نمی تواند محدود بر نامحدود احاطه پیدا کند. پی بردن به ذان حقیقت هستی توسط انسان محال است.
۲.اما شناخت حق تعالی از طریق پیدا کردن یقین قلبی مقدور است و با تزکیه نفس مقدور می باشد.با عبادت و بندگی خالصانه و ترک خود بینی و دنیا پرستی می توان خدا را با تمام وجود یافت.
۳.یقین عقلی و نظری اولین مرحله برای شناخت خداوند است که با مطالعه و بررسی وجود خدا با استدلات علمی و فلسفی به صفات الهی پی برد.در این روش با رفع شبهات حجاب ها بر طرف و می توان از خورشید معرفت الهی به

ریشه مصیبت ها

خداوند در سوره آل عمران می فرمایند ریشه همه مصیبتها پیروی از هوای نفس و عدم تبعیت از دستورات الهی است.در جنگ احد نظر پیامبر گرامی جنگ داخل شهر با کفار بود.اما عده ای گفتند در بیرون شهر ودر احد باشد.ایشان نظر جمع را پذیرفتند.در ابتدا مسلمانان پیروز شدند.اما برای کسب غنایم محل های حساس خود را ترک گفتند.آنگاه دشمن از آن نقاط کلیدی به مسلمانان حمله نمود و مسلمانان شکست خوردند. پیروی از هوای نفس برای امور دنیوی و عدم تبعیت از فرمان ولی امر موجب شکست گردید.
گاهی انسان با گفتارخود یا اعمال خود سخنانی را به زبان می آورد یا کارهایی را انجام می دهد که موجب مصیبتها و مشکلات برای خود و دیگران می گردد.با ریشه یابی مشکلات،انسان به هوای نفس می رسد.بالعکس با تزکیه نفس انسان می تواند ماه و خورشید را به فرمان خود درآورد.

معرفت را تزکیه افزون کند
عاشق جانانه را مجنون کند
تزکیه با علم گر توام شود
کی بشر را نادم و محزون کند

چگونه خدای متعال را بشناسیم

۱.اگر مقصود از شناخت خدا پی بردن به ذات حق تعالی است، این ممکن نیست و نمی تواند محدود بر نامحدود احاطه پیدا کند. پی بردن به ذات حقیقت هستی توسط انسان محال است.
۲.اما شناخت حق تعالی از طریق پیدا کردن یقین قلبی مقدور است و با تزکیه نفس مقدور می باشد.با عبادت و بندگی خالصانه و ترک خود بینی و دنیا پرستی می توان خدا را با تمام وجود یافت.
۳.یقین عقلی و نظری اولین مرحله برای شناخت خداوند است که با مطالعه و بررسی وجود خدا با استدلات علمی و فلسفی به صفات الهی پی برد.در این روش با رفع شبهات حجاب ها بر طرف و می توان از خورشید معرفت الهی بهره برد.

امتحانات الهی

خداوند آگاه است به مصیبت ها و مشکلاتی که برای افراد اتفاق می افتد.او با اذن انجام مصیبت ، چندین هدف را تعقیب می کند که بعضی از آنها بر ما بیان و بعضی بیان نشده است.
خدا می خواهد با امتحانات گوناگون اهل ایمان از اهل کفر تمیز داده شوند. تا در قیامت اعتراض نکنند.همچنین باعث شکوفایی استعدادها و پخته شدن در سختی ها باعث می گردد که ناپاکی ها از انسان بیرون گردد.همانند سنگ آهن که در کوره قرار می دهند تا آهن خالص بدست آید.
خداوند از دل و نیت افراد آگاه است.در جنگ احد منافقین می گفتند چون پیامبر پیروز در جنگ می گردد ما در جنگ شرکت نمی کنیم.در صورتی که آنها از کشته شدن خود می ترسیدند.خداوند می فرمایند حیات و مرگ در دست من است.این در هر جا، چه در منزل و یا جبهه ممکن است اتفاق افتد.چه بسیار کسانی که در جنگ شرکت کردند و بسلامت بر گشتند.

دانی که هر آنکه  می رود پیر نگردد
دانی که زمین ز خوردنت سیر نگردد
تا جسم من و جسم تو در خاک نهادند
گر جان به تنت هست، بدان دیر نگردد



امتحان الهی

خداوند انسان را با بهترین چیزهایی که دوست دارد امتحان می کند.با توجه به علاقه خانواده ها به فرزندان خود معمولا افراد توسط اعضای خانواده امتحان می گردند.وقتی به زندگی پیامبران نظر می کنیم حضرت محممد در کودکی پدر و مادر را از دست داد.حضرت یعقوب از دوری فرزندش کور شد.حضرت ابراهیم با اسماعیلش امتحان شد.حضرت عیسی پدر نداشت.حضرت موسی مادرش او را به رود انداخت.
هر قدر انسان بخواهد به خدا نزدیکتر گردد باید ظرف وجودی خود را از معارف الهی پر کند و منتظر امتحانات سختری باشد.بدیهی است پس از امتحان و صبر خدا دریچه هایی برای انسان باز می کند و پاداش مناسب می دهد.
وقتی به زندگی بزرگان و اهل معرفت دقت می کنیم.آنها رشد نکردند مگر در آزمایش های سخت حق تعالی قبول شدند.امام خمینی در دوران مبارزه فرزند عزیز و عالم خود آقا مصطفی را از دست داد.اما دست از مبارزه برای بر پایی اسلام و ایجاد حکومت اسلامی بر نداشتند.



رابطه انسان با خدا

یکی از نشانه های مومن این است که اگر گره ای یا مشکلی برای او در زندگی پیدا شد.از خدا ناامید نمی شود.رابطه انسان با خدا همانند طنابی می ماند که یک سرش خدا و سر دیگرش مردم هستند.با هر گره ای که به تناب زده شود فاصله کمتر می گردد.خداوند با امتحانات و مصیبت های گوناگون انسان ها رامورد آزمایش و زمینه رشد او را فراهم می کند، بشرط اینکه انسان به اسرار این امور آگاه باشد و دعوت خدا را استجابت کند.
شهدا به خاطر فضل و معرفتی که از طرف خدای متعال به آنها داده شده است در دو دنیا از جایگاهی رفیع برخوردارند.اینان مسرورند و می بینند که خداوند زحمات آنها را ضایع نمی کند و اجر و پاداش مناسبی به مومنین می دهد.انسان ها در شرایط سخت و نزاع ها ماهیت خود را نشان می دهند و درون خود را ظاهر و عیان می کنند.
خوشا به حال کسانی که در سختی ها و زخم های گوناگون که به روح و جسمشان وارد می شود صبر و مقاومت پیشه می کنند و متعاقب آن خداوند درهای جدیدی بروی آنها می گشاید.

الهی بده، بنده را، علم ودین
تحمل کنم، بی وفایی کین
کنم بندگی و اطاعت ز رب
شناسم خداوند جان آفرین


انسانهای مومن

انسان های مومن از دوستان خود نصیب می برند و از دشمنان خود نیز دلهره ندارند. بلکه بالعکس خود را آماده تر می کنند. مومنان خدا را تکیه گاه مطمئن می دانند و از هجمه تبلیغات دشمنان و منافقاق دلهره ای ندارند.
دلهای مومن همانند آتشی است که هر چه دشمنان روی آن هیزم بریزند،عشق و آتش و محبت به خدای متعال در دل آنها شعله ور تر می گردد.در جنگ احد پس از شکست اولیه،منافقان و کفار بسیج شدند که به مسلمانان حمله کنند.پیامبر نیز دستور بسیج دادند و با ترسی که خدا در دل کفار قرار داد و با حمله مجددمسلمانان به آنها ، کفار را شکست دادند و آنها متواری شدند.خدا هم بخاطر تبعیت از ولی او به آنها عنایت نمود و بدون خسارت پیروز شدند .
اهل ایمان به کفار و منافقین گفتند که خدا را برای ما کافی است و ما به او اعتماد داشته و وکیل و تکیه گاه مطمئنی است.در جهاد در راه خدا اگرچه ممکن است خسارتهای جسمی یا مادی به شما وارد گردد.اما قطعا از نظر روحی چندین برابر از طرف خدای متعال جبران می گردد.

با نور خدا، در دل و جان،  یار گزیدند
یاری که برد سوی خودش ،خوب ستودند
چون عشق خدا را به دل و جان بربودند
در طی هدف ،سبقت و پیشی بنمودند

انعکاس اعمال انسان در آخرت

جنینی که در رحم مادر قرار دارد.تا زمانی که آنجاست نیازی به استفاده از دست و پا ندارد.خداوند پیشاپیش نیازهای رشد و نمو او را از طریق خون مادر تامین کرده است.اما وقتی به عالم طبیعت آمد،برای ادامه حیات و تامین نیازهای خود ،نیازمند دست و پای سالم است.لذا کمبود های جسمی او در این عالم خود را نشان می دهد و چنانچه عضوی از بدن قبل از تولد دچار صدمه شده باشد تا آخر عمر با اوست و در زحمت است و قابل جبران نیست و هر روزی که از عمر او می گذرد ناراحتی او از نداشتن عضو بیشتر می شود.
این دنیای مادی، نیز همانند عالم رحم،برای دنیای آخرت است.در عالم رحم،اگر در جسم نوزاد نقصی وجود داشت.در عالم ماده خود را نشان می دهد.در عالم طبیعت نیز اگر روح دچار صدمه گردید،خود را در عالم آخرت نشان می دهد.
عالم آخرت،عالم روحانی است.هر قدر در عالم ماده با گناهان گوناگون روح لطمه ببیند.ظهور لطمات در آخرت برای فرد جهنمی سخت ایجاد می کند که ریشه آنها در دنیا بوده است و خود فرد عامل آن بوده است.لذا تاکید بر تزکیه نفس و پاکی روح بخاطر خود انسان است که در عالم آخرت انسانی ناقص الخلقه نباشد .بعلاوه امکان اصلاح روح غیر ممکن و به سادگی در آن عالم نیست.قرآن کریم می فرماید کسانی از عالم آخرت لذت کامل را می برند که با روح پاک وارد آن عالم گردند.
خداوند به پیامبر گرامی می فرماید کسانی که از دین خدا فاصله می گیرند و راه کفر را در پیش می گیرند به خود ظلم می کنند و به دین لطمه نمی زنند و با روح ناقص دنیا را ترک می کنند.تنها چیزی که انسان در عالم آخرت نیاز دارد روح پاک است و تعلقات دنیوی هیچکدام دادرس انسان در آنجا نمی باشند.
دنیا همانند بازار می ماند. اهل کفر ایمان خود را می فروشند و در ازایش کفر و بی دینی و دنیا را می خرند.در صورتی که اهل ایمان دنیا را می فروشند و خدا را می خرند.
خداوند مردم را بوسیله پیامبران الهی، به راه مستقیم هدایت کرده و هیچ بهانه ای در روز قیامت ندارند که کسی ما را در دنیا آگاه نکرده است.

تا چند اسیر هوس و، میل و هوا
تا چند گرفتار خود و، مال و سرا
برخیز و دمی به سوی حق کن پرواز
تا کی به امید همه ای، غیر خدا
وصف کفاران

خداوند در این آیه وصف کفاران را بیان می کند.خدا می فرماید ما کفار را به حال خود رها کرده ایم. همانند حیوان افسار گسیخته ای که سرنوشتش معلوم نیست.
برای مثال،معلم همه شاگردان را تو صیه به یاد گیری و گوش دادن به سخنان خود می کند.گاهی تذکرات معلم به یک شاگرد بی تاًثیر است.در این حالت معلم او را رها و دیگر تذکری نمی دهد.این بدترین کار ممکن در حق شاگرد است که نهایتا منجر به رد شدن او در امتحانات پایانی می گردد.
کفار با رها شدن و نداشتن عنایت الهی غرق گناه و معصیت می گردند و در روز قیامت هم عذاب های شدیدی را متحمل می شوند.اینان اگر در دنیا به ظاهر آسایش و پیروزی و موفقیت هایی داشته باشند ، اما هر گز آرامش نخواهند داشت و لذت ه
پیروزی ها را نمی چشند.

گر بسازی خود، به اخلاق و ادب
 زندگی شیرین شود هر روز و شب
چون خروس و کرکس و اردک مباش
شهوت و پستی برد انسان عقب


بخل و انفاق

منظور از بخل آنست که انسان از فضل و مال خدادادی انفاق نکند.خداوند امکانات زیادی در اختیار انسان قرار داده که با بکار بردنش انفاق انجام می شود.برای مثال زبان انسان می تواند با بیان حقایق و راهنماییها مردم را از جهالت نجات دهد بدون اینکه نیاز به ثروت مادی نیاز باشد.
بخل انسان در دنیا موجب سر افکندگی انسان در قیامت می گردد.متقابلا انفاق باعث سربلندی و سرافرازی و خوشبختی انسان در دو دنیاست.
انفاق برای انسان در صورتی آسان می گردد که بشر به این نتیجه برسد که هر آنچه دارد از خدای متعال است.انفاق علاوه بر اینکه انسان را از بخل دور می کند از غرور هم دور می سازد.
میراث دار واقعی عالم تنها خداست.مردم تنها برای مدتی امانتدار هستند و آنرا به دیگری می دهند.همانند ظرف آبی که لبی از آن تر کنند.

دانی که چرا، خدا تو را داده شعور
حق داده ترا عقل و خرد بهر امور
تا  روح  و روان شود مهیا  ی صعود
من معتقدم، خدا  علیم  است و صبور

آل عمران آیه: ۱۸۱ و ۱۸۲
شناخت

برای شناخت افراد باید سخنان و نوشتار و رفتار آنها را شناخت.آدمی در زیر زبان خود مخفی است.انچه در روح و روان و فکر انسان است به زبان او جاری می گردد.حتی برای شناخت خداوند، لازم است به سخنان خداوندکه در آیات قرآن آمده گوش فرا داد.
خداوند می فرمایند جهت کمک به فقرا به من قرض دهید. کفار این این آیه را مطرح و گفتند ما بی نیاز هستیم و خداوند نیازمند است که می گوید به من قرض بدهید.
خداوند همانطوری که به شما داد به فقرا هم می توانست بدهد.اما خداوند می خواهد بخشندگی را به شما یاد دهد و موجبات ارتقای شما را فراهم کند.بعلاوه فقرا با قرض گرفتن احساس حقارت نکنند و احساس کنند از خدا قرض گرفته اند.و شما را بعنوان واسطه و وسیله نگاه کنند.
حق تعالی ظالم نیست و به کسی در دو عالم ظلمی نمی کند.بلکه اعمال روحی و مادی ماست که عکس العملش عذاب های دنیوی و اخروی می گردد.

خوشا آنان که  در راه  ولایت
رها کردند جان و مال  وثروت
برای  حفظ   دین و راه   یزدان
گذشتند از  زن و فرزند ومکنت


آل عمران آیه: ۱۸۳ تا ۱۸۴
غذای چشم

نور غذای چشم است.در نور است که چشم امکان دیدن اشیا را پیدا می کند.خداوند می خواهد غذای روح و روان انسان نیز نور باشد تا بتواند حقایق جهان هستی را با چشم دل ببیند.لذا قرآن که کتاب نور است ،برای انسان ها نازل نمود.
انسان ها بخاطر چشیدن لذات مادی، به دنیا علاقه مند شده اند.چنانچه لذات معنوی را بچشند دیگر دلبستگی به دنیا را از دست می دهند.قوم یهود به موسی می گفتند یک حیوان قربانی کن و آتش آنرا از عالم غیب بیاور تا ما آنرا ببینیم و به تو ایمان آوریم. زیرا آنان غرق مادیات بودند و از آنها لذت می بردند.
خداوند می خواهد به ما بگوید مراقب باش که لذات دنیوی تو را از لذات معنوی دور نکند و به بهانه های گوناگون خود را از نور الهی دور نکن.حتی پیامبران قبل از موسی،حیوانی را قربانی کردند و آتش از عالم غیب آمد ولی باز ایمان نیاوردند و پیامبر زمان خود را کشتند.

ذکر حق را از زبان انبیا باید شنید
درک آنرا  با بیان او لیا باید چشید
فهم و تفسیر حقایق مشکل است
 با معلم می توان بر مقصد و منزل رسید


آل عمران آیه: ۱۸۵
فقر و غنا

فقر و یا غنای انسان بعد از مرگ عیان و مشخص می شود.همانند هندوانه سربسته ای که پس از پاره شدن آن طعمش مشخص می گردد.در روز قیامت بسیار کسانی هستند که در دنیا از موقعیت بالایی برخوردار بودند ولی در آخرت از موقعیت پایینی برخوردار می شوند و بالعکس.
دنیا همانند کالایی فریبنده است.چنانچه زرق و برق آن انسان را فریب ندهد.در آخرت جایگاهی والا در بهشت دارد.در غیر اینصورت عاقبت به خیر نخوای شود و جایگاهی پائین در آخرت پیدا خواهد کرد.
هر قدر روح انسان در دنیا تزکیه شده باشد ،در آخرت جایگاه بالاتری را کسب می کند.متقابلا کسانی که دلبسته دنیا شده اند،در قیامت جایگاه پائینی دارند.همانند انار در بسته ای که وقتی آنرا می شکافند درونی گندیده دارد.در دنیا جایگاه آن سطل زباله است.چنین انسانها نیز جایگاهشان در آخرت جهنم است.
چنانچه انسان در دنیا کارهایش خدا پسندانه باشد ،مرگ او نیز براحتی انجام می گردد.در غیر اینصورت به سختی قبض روح می شود و جان از بدن اوخارج می گردد.
انسان در دنیا به ازای هر کار خوب یا بد پاداش یا مجازات جزیی آنرا در دنیا کسب و یا مواخده می شود.اما در قیامت پاداش کار های خوب را بطور کامل می دهند.همینطور مجازات اعمال ناشایست فرد در دنیا را بطور کامل را می دهند.

تا چند اسیر هوس و، میل و هوا
تا چند گرفتار خود و مال و سرا
برخیز و دمی به سوی حق کن پرواز
تا کی به امید همه ای، غیر خدا


آل عمران آیه ۱۸۶
چشیدن مرگ

خداوند در قرآن می فرمایند،کل نفس ذائقه الموت، هر کسی طعم مرگ را می چشد.همانطوریکه با چشیدن غدا، غذا از بین می رود و قابل بازگشت نیست.با چشیدن مرگ نیز انسان مرگ را از بین می برد و دیگر مرگی نیست.لذا ابتدای حیات واقعی شروع می شود.
قبل از ورود به دنیا ،بدن انسان سیر تکاملی خود را در عالم رحم طی می کند.تا امکان تداوم حیات دنیوی باشد.در دنیا نیز روح سیر تکاملی خود را طی می کند تا آماده رفتن به عالم برزخ گردد.در حقیقت انسان سه مرگ را می چشد.اول زمانی که از عالم رحم به عالم دنیا می آید.دوم زمانی که عالم مادی را ترک و به عالم برزخ با بدن مثالی می رود.سوم زمانی که از عالم برزخ به عالم قیامت می رود.
انسان در موقع مرگ دنیوی،با توجه به اعمال خود در دنیا ، نتیجه اعمال خود را در زندگی می چشد.اگر در مصاف با فراز و نشیب های زندگی صبر پیشه کند و در برخورد با مسائل گوناگون زندگی موازین اخلاقی و شرعی را رعایت کند .در این حالت مرگ برایش چون عسل شیرین است .
خداوند می فرمایند در این فراز و نشیب ها ، به شما اهانت ها و تهمت ها و ناسزا های از طرف دوست و دشمن زده می شود. چه از طرف کسانی که اهل دین هستند و انتظارش را نداری وچه از طرف کسانی که کافر هستند.اگر در برخورد با آنها موازین را رعایت کردی،آنگاه زندگی پایداری پیدا خواهید کرد.و همانند یک درخت تنومند استوار و محکم می شوی و با هر بادی از جا کنده نمی شوی و بارور شده و ثمر می دهی و دیگران را بهره می دهی.
یکی از اموری که انسان باید در دنیا رعایت کند ،حق الناس است.انسان حق ندارد در امانت خیانت کند.حق ندارد خلف وعده کند .حق ندارد به والدین بی احترامی کند،حتی اگر به ظاهر صحیح باشد.

دانی که هر آنکه  می رود پیر نگردد
دانی که زمین ز خوردنت سیر نگردد
تا جسم من و جسم تو در خاک گذارند
گر جان به تنت هست، بدان دیر نگردد

سوره آل عمران-آیات ۱۸۷ الی ۱۸۹
میثاق نامه

خداوند بزرگترین لطفی که در حق بشر نمود ، این است که ما را انسان آفرید و انتظاری که دارداین است که ما انسان بودن را حفظ کنیم.انسان بودن هم سخت نیست.کافی است ما اخلاق اسلامی را رعایت کنیم.بی جا دلی را نشکنیم،بی جا سکوت نکنیم به حقوق دیگران تجاوز نکنیم وکاری که برای خود دوست نداریم برای دیگران هم دوست نداشته باشیم والی آخر.اگر می توانیم گره گشایی در کار مردم کن و از تکبر و غرور ، خود داری کنیم و همواره راستگو باشیم.
قرآن همانند فانوسی می ماند که اگر آنرا در دست گرفتی و توسط آن حرکت کردی ،انگاه راه را روشن می کند و موجب می شود که به سر منزل مقصود برسی.در غیر اینصورت بدون وسیله روشنایی راه ، امکان رسیدن در تاریکی و رفتن در راه درست مقدور نیست.
همانطوریکه وقتی به یک قاضی قلمی می دهند تا بنویسد.از او انتظار دارند که درست قضاوت کند و آنرا بنویسد.خداوند به انسان عقل و علم و آگاهی می دهد که با استفاده از آنها انسانیت را حداقل در رابطه با هم نوع خود رعایت کند.این هملن میثاق الهی با انسان هاست که خداوند به آن اشاره دارد.
خداوند می گوید یهودیان اوامر الهی را پشت گوش انداختند و برای منافع زود گذر خود حقایق را کتمان و یا سکوت می کردند بخاطر اینکه برای خودشان ضرری ایجاد نکند .آنان کتاب الهی تورات را دادند و در مقابل یک چیز بی ارزش دنیایی گرفتند.همانند کسی که در تاریکی فانوس روشن را بدهد و در مقابل انبوهی از سکه بگیرد.همان سکه ها او را به زمین می زنند.این آیات اگر چه خطابش به قوم یهود است.اما این مثالی است که شامل همه انسانها در هر زمان می گردد.
نجات انسان در این است که از تمجید کسانی که او را به غلط به صفاتی منصوب می کند دوری کند.اینها باعث می شود که فرد همچون بادبادک با تداوم باد کردن بالاخره د بترکد.کسانی که خوششان می آید که مورد تشویق دیگران به خاطر کاری که نکر ده اند
قرار گیرند.بالاخره روزی نتیجه آنرا می بینند.انسان به خاطر کارهای زشتی که انجام داده و خوشحال است خدا را از دست داده و از خدا دور شده و در نتیجه بسوی تاریکی و گمراهی می رود.

گر بسازی خود، به اخلاق و ادب
 زندگی شیرین شود هر روز و شب
چون خروس و کرکس و اردک مباش
شهوت و پستی برد انسان عقب



آل عمران آیه: ۱۹۴ و ۱۹۵
معیار قضاوت

دعا باز کننده گره های زندگی است.همانند کلیدی که قفل را باز می کند.با حرکت کلید است که قفل باز می شود.انسانها نیز اگر با توکل به خدا و دعا در جهت رضای خدا حرکت کنند.قطعا توفیقات الهی را به همراه خواهند داشت.اگر انسان در گوشه ای بنشیند و تنها به دعا اکتفا کند، تا رزق و روزی او تامین گردد.دچار خطا در فهم دعا شده است.خداوند استعداد ها و امکاناتی به بشر عطا نموده است که با شناخت و بکار گیری آنها نیازهای خود را تامین می کند.خداوند شرط اجابت دعا را عمل به دعا می داند.
خداوند به کسانی که در دنیا خوب نیستند ولی اعمال خوب انجام می دهند و دارای صفات اخلاقی خوب نیستند.در این دنیا به آنها پاداش می دهد و در آخرت نیز تخفیف عذاب داده می شود ولی قول بهشت به آنها نمی دهد.خداوند با توجه به اعمال افراد آنها را به بهشت می فرستند و زن یا مرد بودن ملاک قضاوت نیست.
پاره ای از اعمال خوبی که موجب قضاوت حق تعالی است به صورت زیر است.گاهی برای عدم لغزش و یا حفظ دین خود فر د مجبور می شود که هجرت کند و یا تبعید را بپذیرد.همچنین عده ای که برای رضای خدا اعمالی را انجام می دهند و یا در راه خدا به جنگ رفتند و به شهادت رسیدند.خداوند می فرمایند کارنامه اعمال اینان را از گناه پاک می کنم و اینان را قطعا وارد بهشت می کنم.
روایت داریم که نه کسی بهشت را دیده و یا وصف آنرا شنیده است.آنچه گفته می شود مثالهائی است تا برای انسان قابل تصور باشد.اکثر این مثال ها هم کم و زیاد در دنیا وجود دارد.خداوند می فرمایند یکی از اهداف خلقت بشر ،بهشتی کردن مردم است.حقیقت بهشت برای انسان بیان نشده است.اما با تهذیب نفس امکان رفتن به بهشت وجود دارد.بهشت پاداش کسانی است که در دنیا با اعمال خود چون هجرت،تبعید،مقاومت و مبارزه در راه خدا سعی دارند رضای حق تعالی را بدست می آورند.خداوند با توجه به میزان اعمال نیک خود پاداش مناسب می دهد.

بهشت فاسقان در این جهان است
بهشت زاهدان در لا مکان است
بهشت عاشقان اندر دو عالم
بهشت و دوزخ ما در نهان است


آل عمران آیات : ۱۹۶ تا ۱۹۸
مقایسه

مولانا در اشعاری می گوید زنبور عسل با اطاعت فرمان خدا روی گل ها نشست و عسل تولید نمود.خداوند متعال به اشرف مخلوقات کلام وحی قرآن را هدیه داد که با عمل به دستورات آن می توانند موجب رشد خود و دیگران را فراهم کند و خورشید هدایت گردند.
محصول وحی برای انسان خورشیدی است که انسان را از تاریکی به روشنایی می برد.
خداوند به پیامبران می فرمایند که مراقب چشم و هم چشمی باشید و زرق و برق کفار مردم را فریب ندهد.اگر این موقعیت های دنیازی که آنها دارند ارزش بود به آنها داده نمی شد.از نظر خدای متعال دارایی بی دینان در مقابل مردمان اهل ایمان همچون قطره ای در مقابل یک دریاست.اینان از آنچه در دنیا با گناه بدست آوردند،در دنیای آخرت جایگاهشان در جهنم است.خداوند می فرمایند برای اهل تقوا بهشت وعده داده می شود که اوصافش در برابر مطاع اندک دنیا قابل مقایسه نیست.

زمانی که خالق بشر آفرید
کمال هنر را به او درتنید
تبارک به خود گفت،صد آفرین
خداوند ،روحی به انسان دمید
آل عمران آیات: ۱۹۹ و ۲۰۰
کلید های رستگاری

بعضی ها چون سنگ دارند که پذیرای بذر الهی نیستند و لذا سرسبزی و نشاط ندارند.بعضی ها چون خاک کشاورزی پذیرای بذر می گردند و در بهار سر سبز با طراوت هستند.
خداوند به عامه مردم نصایحی می کند.اولا در زندگی صبور باشد و صبر را پیشه کنید.ثانیا در اطاعت از اوامر حق پایدار و مقاوم باشید.در مصاف با مشکلات صبور باشید و مگذارید سختی ها و گناهان برشما پیروز گردند.ثالثا اهل گذشت و چشم پوشی از خطاهای دیگران باشید و خوبی های آنها را بیاد آور ید و از خطا ها بگذرید.رابعا همدیگر را در کارهای مشترک روزمره تحمل کنید.بالاخص در امور زناشویی.متاسفانه خانواده ها که باید گلخانه باشند و فرزندان صالح از آنجا بیرون آید همچون توپخانه شده است که اعضا به همدیگر سخن های ناروا و ناسزا می فرستند.خامسا با چهارده معصوم رابطه داشته باشید.اینان نقش آفتاب را دارند که اگر در پرتوی آنها قرار گیرید مستفیض می شوید.امام رضا را شمس الشموس گویند.بارگاه های آنها همچون میدان مغناطیسی است که شما را جذب می کند.سادسا خدا را برای حفظ خودتان حفظ کنید.لذا بسیاری از گناهان را بخاطر از دست دادن خدا و عدم رضایت او انجام ندهید.بطور خلاصه با رعایت تقوا وداشتن صبر و تحمل و رابطه می توان انسانی رستگار شد.
لذت های معصیت ، کوتاه مدت هستند و رنج و عذاب های متعاقب آن بلند مدت است.لذت گناهان همانند آبله مرغان می ماند که بدن میل به خارش آن دارد.چنانچه آنرا خارش دهی اثر آن بر بدن می ماند و همواره از دیدن آثار آن بر صورت و بدن ناراحت می شوید.اما اگر در برابر خارش های لحظه ای مقاومت کنید.یک عمر در ناراحتی نیستید.معصیت همانند آتش است.هر قدر بسوی گناه بروید هیزم آتش را زیادتر می کنید و لذا شعله ور تر می گردد.اگر می خواهید آتش گناه خاموش شود هیزم روی آن مریزید تا بتدریج خاموش گردد.شهید مطهری می فرمایند شهوات انسان از بین نمی رود بلکه نوع خواستن آنها عوض می شود.

الهی به آه اسیران و بیچارگان
تحمل عطا کن بر این بندگان
گرفتار گشته  در این روزگار
فقیران و پیران و درماندگان

 دکتر علی رجالی
@sharhghoran
ددر سروش

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی


برداشتهایی از اشعار مولانا

 

مقایسه انسانها

 

افراد تمایزشان با توجه به میزان معرفت آنها است

.داشتن ظاهر یکسان، دلیل بر یکسان بودن افراد نیست.نمی توان باتوجه به ظاهر قضاوت کرد.برای مثال زنبور عسل و زنبورسمی هر دو بر گل می نشینند ولی یکی عسل و دیگری زهر تو لید می کند،اگر چه هر دو زنبور و از یک گل تغذیه می کنند.

مثال دیگر آهوها از دو نوع هستند،یکی با خوردن گل مشگ ایجاد می کند و دیگری فضولات.همچنین در نیزار ها دو نوع نی است،یکی داخلش شکر و دیگری خالی است.اگر چه هر دو به ظاهر نی هستند.

انسان ها هم همگی تغذیه می کنند و نیرو می گیرند.اما یکی از توانایی خود در اذیت و آذار دیگران استفاده می کند و دیگری برای کمک و راهنمایی و محبت استفاده می کند.لذا تمایز افراد بستگی به تقوا و میزان اکتساب صفات الهی است.که می تواند از منهای بی نهایت تا بعلاوه بی نهایت تغیر کند.

لذا تمایز معصومین و گناهکاران زیاد است .لذا به صرف بشر بودن ،نمی توان گفت که یکسان هستند.

مثال دیگر مقایسه دو قطعه زمین است.یکی منجر به گل و میوه و سبزی می شود و دیگری به صحرای خشک و پر از خار و خاشاک می گردد.در اولی مردم لذت و بهره می برند ولی در دیگری هیچ حاصلی جز هیزم بدست نمی آید.هر دو محصول می دهند ولی کیفیت و سطح  آنها زیاد است.

انسانها نیز مشابه زمین متمایزند.عده ای برای جامعه

بسیار مفید و موقر و سازنده و عده ای دیگر مخرب و مزاحم روح و جسم انسان ها هستند.

مثال دیگر آب است،یکی شیرین و دیگری شور.اگرچه به ظاهر یکسان هستند.حتی در یک اقیانوس مشاهده شده که آب شور وشیرین از هم تفکیک شده اند.اگر چه هر دو در یک اقیانوس قرار دارند . انسان های مومن همانند آن آب شیرین هستند و انسان منافق همانند آن آب شور می باشند.اگر چه کنار هم هستند ولی هر گز مخلوط نمی شوند. هر دو به ظاهر در مسجد نماز می خوانند ولی یکی برای تقرب الهی و دیگر برای تظاهر به دینداری است.اگر به منافق مو من بگویی خوشش می آید واگر به او منافق بگویی بدش می آید. این بخاطر کلمات نیست،بلکه بخا طرحقیقتی که این کلمات ظاهر آنهاست.

انسانها نیز با توجه به خلق و خوی خود متمایزندو هرگز یکسان نیستند.کسی می تواند تمایز انسانها را ببیند که اهل دل و معرفت باشد.همانند مقایسه دو آب،کسی که ذائقه چشایی خود را از دست نداده باشد ،می تواند تمایز دو آب را بگوید.

مثال دیگر سحر و معجزه است.دریکی نگاه بیننده را به شی عوض می کند در صورتی که در معجزه حفیقت شی را آشکار می کند.همانند عصای موسی که یکی همواره چوب است و به ظاهر مار است ولی دیگری مار واقعی است.

اگر چه هر دو به نظر ما شکل مار دارد.

 

 

 

روح و جسم

 

انسان از روح و ماده تشکیل شده است.

هر کدام برای ادامه حیات نیاز به غذا دارند.

غذای بدن از طریق دهان و غذای روح از طریق گوش و چشم تامین می گردد.

تا زمانی که غذا در دهان است،انسان لذت می برد.اما غذای روح اثر طولانی دارد.هر قدر آنرا درک و فهم کنی، لذت بیشتری می بری.

گاهی روح و جسم بیمار می شوند.با شناسایی بیماری،امکان معالجه در بدن هست.بیماری روحی هم تا زمانی که توسط خود فرد  یا حکیم دانا شناسایی

و برطرف یا حل نگردد،موجب ناراحتی است.

متاسفانه بعضا افراد قبل از شناخت بیماری، اعمالی را انجام می دهند که به بیماری جسمی و روحی می افزایند.

روح با کسب صفات رذیله بیمار و با کسب صفات پسندیده مسرور می گردد.جسم هم با خوردن غذای ناسالم مریض می گردد.

روح و جسم بر همدیگر اثر گذارند.تا زمانی که بدن تحمل و کشش روح را دارد،حیات دنیوی ادامه دارد.

بیماریهای روحی و جسمانی با تداوم آن به تدریج منجر به مرگ انسان می گردد.

لذا تاکید فراوان در حفظ سلامتی شده است.چنانچه روزه که از واجبات است،اگر به بدن لطمه زند گرفتنش حرام می گردد.

انسان در جوانی نیاز بیشتر به تامین غذای روحی است. لذا سفارش شده که خود سازی کند.

در صورتی که در پیری نیاز به مراقبت های جسمانی شده است.معمو لا افراد مسن تمایل بیشتر  به رفتن مساجد و مکان های مقدس دارند..این به خاطر نیاز روحی آنهاست ونه بیکاری و خستگی در منزل.

اینکه گفته می شود که انسان برای وصال تزکیه نفس کند.یعنی صفات رذبله را از خود دور و صفات پسندیده را جایگزین کند.در حقیقت با تزکیه نفس، روح غذای سالم می خورد.انجام واجبات و ترک گناه بهترین دستور العمل برای تامین غذای روح و جان در هر سن می باشد.

چنانچه تزکیه جسم شود،بدن غذای سالم می خورد.انسان  با روح و جسم سالم  آماده رشد و تعالی و صعود می گردد.

 

حسن ها روزی موجب حزن می گردد.

گل هم با آن زیبایی روزی پژمرده می شود.

طاووس به خاطر زیبایی در قفس است.ولی

هیچکس زاغ را در قفس نمی گذارد.

گاهی زیبایی باعث طمع و نابودی می گردد.

پادشاهان به خاطر قدرت و شکوهشان،دیگران حسادت می کنند و سعی دارند که آنها را سرنگون و خود صاحب  تاج و تخت گردند.

فیل برای عاج ،آهو برای نافه،طاووس برای زیبایی،روباه برای پوست، توسط صیاد صید می شود.

لذا حسنات،برای انسان و حیوان، موجب طمع دیگران و نهایتا نابودی است.

عشق به چیز های میرا با از بین رفتن شان از بین می رود.اما عشق به چیزهای نامردنی ،پایا و ادامه دارد.

همانند عشق به خدا وعلم.عشق به افراد با مر گشان به تدریج از بین می رود.

انسان در حفظ و نگهداری دارایی های مادی و معنوی

در دید مردم باید  کو شا باشد. سعی کند گمنام باشد،تا زودتر به اهداف خود برسد. معمولا افراد به دارایی افراد دیگر حسادت می کنند.سپس سعی در تصاحب آن یا اگر نتوانند از بین بردن آن با چشم زخم و روش های گوناگون دارند.حسادت در دارایی معنوی  بسیار بالاتر و مداوم تر است.برای مثال در جامعه علمی شاهد آن هستیم.تنها تقوای الهی می تواند انسان را نجات دهد.

 

 

 

 

آسایش و آرامش

 

خداوند در انسان های با معرفت نوری قرار می دهد که بوسیله آن می توانند سره را از ناسره تشخیص دهند.درستی را از نادرستی ، پاکی را از آلودگی.

همانطور که زرگرها توسط سنگ محک طلا را از غیر طلا تشخیص می دهند خداوند هم نوری در دل مومن قرار می دهد که حقایق را می بیند.لذا براحتی می تواند صحیح را از غلط تشخیص دهد.در تاریکی چیزی قابل نمایش نیست.لذا می توان گفت که سنگ محک اهل معرفت،نورانیت آنهاست.

حس های پنج گانه نردبانی برای رشد و ترقی انسان در دنیای مادی است.در صورتی که حس های باطنی،همانند عقل سلیم،فطرت پاک و ایمان قوی،وجدان سالم نردبانی برای تعالی بشر به ما ورالطبیعه می باشد. بیماری حواس،با مراجعه به طبیب بهبود پیدا می کند. اما شفای دل و حواس درونی را باید به پیش طبیب دلها، که خداست رفت و از او تقاضای شفا نمود.

بدن انسان تابع هوای نفسانی خویش است و مرتب او را تحریک و به سمتی هدایت می کند.برای ارتقای جان خود،ابتدا باید جوی هوای نفسانی را از آلودگی ها پاک نمود،تا زلالی آب حیات خود را دید . همانند گنجی که در خانه است.صاحبخانه خانه خراب و خیش می زند.بعد از پیدا کردن گنج ،با آن خانه ای نو می سازد.لذا با پاکی روح و روان،رشد و تعالی انسان دو چندان می شود.در حقیقت با نورانی شدن دل، چشمه های معر فت جوشان و انسان را سیراب می کند.

انسان ها دو گونه اند،یا رو به خدا دارند یا رو به خود و دنیا. کسانی که رو به خدا دارند از عظمت حق تعالی حیران و سر تعظیم فرو می آورند.در مقابل اهل دنیا حیران و سر گردانند.به هر راهی که می روند، وقتی به انتها می رسند جز سراب و نابودی چیز دیگری برای آنها حاصل نمی شود.اگر چه دنیا به آنها  آسایش می دهد ولی آرامش هرگز.تنها کسانی که رو به خدا هستند و در کسب صفات الهی کوشا هستند،امکان کسب آرامش دارند.

 

 

 

شکار انسان و حیوان

 

 

 

صیادان با تله قرار دادن حیوانات و پرندگان آنها را با فریب و تقلید صدا و طعمه به تور می اندازند یا شکار می کنند.بعضی از مقدس نما ها از ساده لوح ها و کم سواد ها با مذهبی جلوه دادن خود به آنها نزدیک و عقاید و اعتقادات آنها را شکار می کنند.

 

با همنشینی با افراد شراب خوار ، از دهانشان بوی گند و زننده استشمام می شود.ولی همنشینی با افراد اهل دل که شربت طهورا ی معرفت  را چشیده اند سخنانشان  دلنشین  به گوش می رسد.

 

همانطوری که بعضی انسانها که لوچ هستند،اشیا را دو تا می بینند و خطای چشم دارند.بعضی افراد هم دو بین در چشم دل هستند و حقایق را نمی توانند درست ببینند.لذا دچار انحراف فکری می گردند.خشم و شهوت و هوای نفسانی چشم دل را لوچ می کند.لذا نمی تواند حقایق را آنطور که هستند ببیند.لذا دچار انحراف از خط مستیم می گردد. خط مستقیم خط درست است و فکر می کند درست می بیند و تا زمانی که آلودگی های نفسانی را از دل پاک نکند،نمی تواند درست ببیند.مثل لوچی که ظرفی را دو تا می دید ، زمانی که آنرا شکست متوجه یکتایی آن شد.

 

گناهان باعث می شوند که حجابهایی در انسان ایجاد شود که نتواند حقایق را آنطور که هستند ببیند و محو چیزی می شود که به آن دل بسته است.

 

و خوبی ها و زیبایی ها و حقایق را نمی بیند.

 

 

مدح و ستایس

 

مدح و ستایس مخصوص خداست.چنانچه نزد افراد پایکوبی و چابلوسی و تملق گویی شود.آن فرد مغرور و شروع سقوط او می گردد.بعلاوه کسی که چابلوسی می کند،خود را تحقیر می کند.کسانی که این منظره را می بینند نسبت به آن فرد نگاه خوبی پیدا نمی کنند.

گاهی اوقات به انسان مصیبت های وارد می شود

که در ابتدا موجب نگرانی و ناراحتی اومی شود .ولی  با گذشت زمان متوجه می گردد که در این دنیا یا آخرت آن اتفاق  به نفع وی  بوده است.

مثلا وقتی بچه از شیر گرفته می و یا به مدرسه می رود و از آغوش گرم مادر و خانواده دور می گردد.به ظاهر کودک اذیت می شود ولی نهایتا به نفع اوست.

 

تا به کی سر خم کنی جز بر خدا

تو گدایی می کنی پیش گدا

روح تو خواهان حق هر آن و دم

سر فرو آری به پیش بینوا

 

 

 

انسان زنده و مرده

 

جسم انسان تا زمانی که روح از بدن خارج نشده است و به حیات دنیوی ادامه می دهد ، گویند که او زنده است.اما زنده واقعی کسی است،که روح و روان او مرده نباشد.نقل است که فردی از حضرت عیسی خواست ، که چه می گویید که مردگان زنده می شود. حضرت به ایشان گفت چگونه مرده می تواند مرده را زنده کند.ابتدا خود را زنده کن، بعد دیگران را.

تا زمانی که صفات چهار گانه،شهوت و طمع و خود نمایی و مقام پرستی و بطور کلی از هوای نفس پیروی می کنیم ،روح مان مرده و یا در حال مردن است.بطوریکه گویندقلب او سیاه شده است.

 

 

 

عشق چیست

 

 

 

عشق از نظر لغوی به  پیچکی گفته می شود که آنقدر دور درخت می پیچد تا دیگر درختی دیده نشود و خشک گردد.اما عشق به صورت های گو ناگون زیر اطلاق می شود.

 

1.عشق آینه ای است که درون انسان را منعکس می کند.همانطور که آینه ظاهر انسان را نشان می دهد و ظاهر انسان را هویدا می کند.عشق هم باطن انسان را آشکار می سازد.

 

2.عشق وسیله ای است که الطاف الهی را به انسان نشان می دهد.همانند اسطرلابی که ستارگان توسط آن رصد می شوند.

 

3.عشق خورشید دل است.همانطوریکه توسط خورشید نور ایجاد می شود و اشیا قابل رویت می شوند .با عشق دل انسان نورانی می گردد.به میزانی که در مسیر خورشید بیرونی و درونی قرار داشته باشیم،به همان میزان بهره می بریم.

 

   عشق انسان به خدا و نظر خدا به انسان، موجب قرب و نزدیکی می گردد.بطوریکه دیگر عشق های مجازی مجذوب نمی باشند.

 

 

 

عشق را تفسیر و تعبیرش خطاست

 

عشق دانی گوهری نزد خداست

 

عشق ما باشد هوس،آن عشق نیست

 

عشق دانی ذات پاک کبریاست

 

 

 

هوای نفس چیست

 

خداوند نورانیت خود را در دلها با روشهای گوناگون قرار  می دهد..گاهی اوقات در زمینه های گو ناگون الها ماتی به انسان می شود ، که باعث رفع گرفتاری و مشکلات می گردد.همانند تابلو های جاده که با توجه به آنها انسان سالم به مقصد می رسد.گاهی انسان به این تابلو های راهنمایی توجه نمی کند.لذا احتمال هر گونه خطا و تصادف و نرسیدن به مقصد می گردد.

پیامبران واسطه انسان و خدا هستند.دستورات دینی ،دستور العمل و راهنمای ما جهت رسیدن به کمال و سعادت می باشد.بعلاوه خداوند  برای هر انسانی،یک پیامبر درونی به نام عقل قرار داده است که با پیروی از آن،انسان را راهنمایی می کند.

دل انسان همانند پنبه آغشته به بنزین است که با یک جرقه آتش می گیرد.اما گاهی بادی می وزد و شعله را خاموش می گرداند.

مثل هوای نفس همانند بادی است که نمی گذارد دل نورانی شود و به انسان فیض برسد.اگر چه خداوند بطور مرتب جرقه های خود را می زند ولی ما باید آماده باشیم که پنبه های آغشته به بنزین را نزدیک آن بریم تا شعله ور شود و مراقبت کنیم که پنبه در مسیر باد قرار نگیرد و یا کسی آنرا خاموش نکند.

 

چون گنه قلب تو را تسخیر کرد

ذکر حق کی بر دلت تاثیر کرد

اژدهای نفس گر گردد رها

آدمی را در غل و زنجیر کرد

 

استراحت جسم و جان

 

انسان در هنگام خواب روح و جسمش استراحت می کنند. روح از بدن جدا و در عالمی استراحت می کند و اعضای بدن هم از فعالیت متوقف می شوند.

خواب همانند زنگ تفریح برای دانشاموز است که با زنگ مدرسه دو مرتبه به کلاس می رود.روح در عالمی که استراحت می کند ،امکان سیر در جهان هستی دارد، ولی با یک بدن مثالی از انسان.ما در خواب حرکت بدن مثالی را شاهد هستیم.وقتی از خواب بیدار می شویم ،می توانیم جا ها یی که بدن مثالی سیر کرده باز گو کنیم. در قیامت هم به اذن الهی ، امکان باز گشت روح به جسم قیامتی وجود دارد.

خواب برادر مرگ است.با این تفاوت که در خواب تعلق روح به جسم وجود دارد ولی در مرگ تعلق روح به بدن قطع می گردد و در عالم برزخ می رود تا زمان قیامت فرا رسد.

امکان دارد که روح برای مدت مدیدی از بدن جدا باشد ، همانند اصحاب کهف و تعلقات روح به بدن  قطع نشده باشد.رابطه روح و جسم همانند اسبی است که  به چرا گاه رفته و توسط طنابی طولانی به زین اسب وصل است و در پایان چریدن با ندایی زین بر اسب قرار داده می شود.

 

 

 

مستی ما مستی انگور نیست

 

لحظه ای در خود شدن منظور نیست

 

مستی ما بی خود از خود گشتن است

 

  شوق جنت رفتن و یا حور نیست

 

 

 

خواب و بیداری

 

انسان خواب مسئولیتی ندارد ولی انسانی که بیدار است مسئولیت دارد. چنانچه جان او بیدار نباشد او در بند دنیاست.و با خیالات خود زندگی می کند.می توان گفت اگر چه به ظاهر بیدار است ولی او در حقیقت خواب است.چون افراد در هنگام خواب با خیالات خود سیر می کنند.

انسان خواب وقتی بیدار می شود ،متو جه می شود  که در عالم مجازی سیر و سیاحت  کرده است.انسان های غافل و به ظاهر بیدار ،پس از مرگ متو جه می شوند که در عالم خیال زندگی می کرده اند.

اما انسان های بیدار واقعی همه چیز را از خدا می دانند .لذا ناراحت بدست آوردن یا نیاوردن امور دنیوی نیستند. دنیا را رهگذر و نردبان صعود و تعالی

خود می دانند.

 

جمعی به صدارت و امیری و ملوک

جمعی به یقین، فتاده در سیر وسلوک

برخی به گمان، برفته در پاکی نفس

قومی به غلط، روانه ای جنگ تبوک

 

 

 

 

سایه و سراب

 

انسان ها با توجه به غرایضی که در وجودشان قرار دارد ،تلاش می کنند که روز به روز موقعیت بهتری بدست آورند. همینکه به هدف خود می رسند، پس از مدتی هدف بالاتری را می خواهند.اینها همانند صیادی می مانند که دنبال سایه ی پرنده ای می دوند و تیر به سایه پرنده پرت می کند . غافل از اینکه پرنده در آسمانها پرواز می کند.

شهوت در انسان از بین نمی رود بلکه نوع خواستن آن عوض می شود. خداوند در انسان غرایضی برای تداوم حیات و امور زندگی قرار داده است.اما انسانها بعضا در ارضای بعضی غرایض زیاده روی می کنند و بعضا تا نابودی خود پیش می روند.

 

چرا حرص دنیا تو را کورکرد

مکن تکیه بر آن،که دل تور کرد

 فریبنده است چرخ گردون و دهر

تو را از عبادت بسی دور کرد

 

 

 

سایه ی خدا

 

انسان ها در تلاش روزانه خود اگر همواره در کارها رضایت خدا را مد نظر داشته باشند و با توکل بر خدا و  یاری خواستن از حق تعالی با نیت الهی قدم بر دارند قطعا به هدف خود می رسند.همانند کسی که در کارهایش با فرد صاحب نظر مشورت و سپس اقدام کند.

سایه در اثر نور ایجاد می گردد.با عنایت به اینکه انسان های کامل تجلی کامل حق روی زمین هستند.لذا آنها را سایه ی خدا گویند.چنانچه انسانها پیروی و دنباله روی از آنها کند و معرفت و علم آنها را شکار کند.آنموقع صید حقیقی انجام داده است.

  همانطوریکه از وجود سایه ،پی به وجود نور می بری .لذا با پیروی و اطاعت از دستورات معصو مین و انسانهای کامل که سایه خدا هستند ، به شناخت حق تعالی می رسی.

 

آدمی را دین و ایمان  و یقین

می کند  کامل ، وفادار و امین

آدمی را فهم و ادراک و شعور

می برد تا عرش اعلا از زمین

 

 

حسادت

 

اولین موجودی که حسادت به آدم کرد، ابلیس است.او با سالیان دراز عبادت از درگاه الهی اخراج

گردید و با حسادت ورزیدن و خود برتری ، موجب دوری از خداوند گردید.

حسادت ورزیدن همانندگرفتن گلوی انسان است که با کم شروع می شود ولی با کم تمام نمی شود.آنقدر گلوی انسان را فشار می دهد تا انسان را نابود کند.فرد حسود اگر چه به دیگران ممکن است صدمه بزند ولی به خود چندین برابر فشار های روحی و عصبی وارد می کند.

در زندگی اگر انسان راه حسد را دنبال کند .سر انجام  دچار گردنه ای خطرناک می گردد که چیزی جز نابودی در پایان آن نیست.بد ترین راه ممکن در زندگی انتخاب راه حسد است.انسان به جنگ با سعادت و خوشبختی خود می رود.گاهی نه تنها به انسان لطمه می زند،بلکه گاهی به آبروی خاندان خود هم آسیب وارد می کند.

 

از قدرت حق بشر بسی حیران اند

با اذن خدا هردو جهان ویران اند

مغرور مشو که زندگی چند روز است

در طوف حرم شاه و گدا یکسان اند

 

 

 

دل و قلب انسان

 

دل انسان همانند گنجینه ای نورانی و گرانبهاست

که بدن انسان آنرا احاطه کرده است.این بدن همانند گاو صندوقی می ماند که دارای رمز و رموز است.انسانی امکان دسترسی به محتوای صندوق دارد که رمز و کلید آن را بداند و داشته باشد.

 

آدم های حسود همانند سمباده می مانند که بتدریج خود را نابود می کنند و دیگران را برجسه جلوه می دهند. در مقابل تواضع انسان را بالا می برد و دل را نورانی می کند.

اگر می خواهیم به گنج دل دسترسی داشته باشیم، باید

مراحل تزکیه ،هفت مرحله عشق، را طی کنیم.اولین قدم انجام واجبات و ترک محرمات است.

 

هفت شهر عشق چون پیموده شد

سر به خاک دوست هر دم سوده شد

جان رها شد،گر ز بند نفس پست

دل ز عصیان و غضب آسوده شد

 

 

در محضر خدا

 

انسان عاشق  همانند ماهی در آب دریاست.که مرگش در خشکی است.در دنیا انواع چیز هاست ولی در دریا فقط آب است.لذا ماهی یک لحظه نمی خواهد یکرنگی را با هزاران رنگی عوض کند.

کسی که به دریای بی کران الهی رفت،دیگر تمایلی

به چیز دیگر ندارد.همانطوریکه انواع لباس ها در خمره رنگرزی یک رنگ می شوند.اگر انسان به ریسمان الهی چنگ بزند  ، آنگاه سعادت و خوشبختی را برای خود فراهم می کند. تمام پیامبران اگر چه در زمان خود نحوه تبلیغ و میزان رسالتشان متمایز بود ه ولی همگی مردم را به یکتا پرستی دعوت می کردند و پیامبران  با هم دعوا و ستیز نداشتند.بلکه هر پیامبر جدید کامل کننده دستورات الهی پیامبر قبلی بود.

همانطوریکه اجسام با نزدیک شدن به خورشید محو و اثری از حالت اولیه خود باقی نمی ماند.چنانچه انسان به خدا نزدیک گردد ، آنگاه محو قدرت و شو کت و عظمت و نورانیت حق تعالی می گردد و خود را فراموش می کند.

 

ما به دنبال خداییم ، ولی او با ماست

گهری هست که در عالم هستی پیداست

او بود خالق هستی و جهان پرتوی او

نتوان وصف خدا کرد، که او ناپیداست

 

 

هستی و نیستی

 

انسان در مقابل حق تعالی ،بمانند شمع در مقابل خورشید،صفر در مقابل یک،هیچ در مقابل وجود و هستی ،قطره در مقابل دریاست. اگر چه انسان و خدا قابل قیاس نیستند ،همانند صفر با بی نهایت است .همچنین از یک جنس نیستند که قابل مقایسه باشند،ولی برای نزدیکی به ذهن آورده شد.

انسان با وصف خدا، می خواهد بود خود را مطرح کند.در صورتی که در مقابل عظمت خداوند که  ذهن ها قادر به تصور آن نمی باشند ،هیچ است.لذا هر چه بگویم ، خود نمایی بیش نیست.

 

ای که هستی همه چیز و ما هیچ

ما گرفتار رهی پیچا پیچ

می کنم ناله و خواهم مددی

نفس  دون مانع قرب و پا پیچ

 

 

عزت و ذلت

 

چه بسیار اصحاب قدرت ، که در زمان حکومت و فر مانروایی خود از اوج عزت مردمی سقوط کرده  وسرنوشتشان   به ذلت و خواری و سر نگونی منجر شد. همانند مرغی که به آسمان پرواز می کند و زمین و آنچه روی زمین است زیر پا می گذارد ،ولی ناگهان تیر صیادی او را هدف می گیرد و از عرش به فرش می برد.

عزت و ذلت انسانها به دست خداست.گویند خداوند دو جا به مردم می خندد،وقتی او می خواهد و ما نمی خواهیم و بالعکس.

زرنگی این است که انسان زرنگی نکند.بلکه همواره صادق ودرستکار و راستگو باشد.این باعث اعتماد و نهایتا عزت و پیشرفت می گردد.

بطور خلاصه عزت انسان در بندگی و شکستگی دل است و ذلت انسان در هوای نفس و خود بزرگ بینی است.

 

هنر آنست که در اوج توان، گیری دست

قشر محروم نگردد به نظر خوار و پست

ذلت آنست که کوچک شمری مردم را

عزت آنست که خدمت بکنی تا جان هست

 

 

ذات حق تعالی

 

چنانچه سطح زمین از برف پوشیده باشد،آنگاه با یک تابش خورشید همه آنها آب می شود و اثری از برف نیست.اگر خورشید از مدار خود خارج و کمی بما نزدیک گردد،آنگاه همه چیزاز بین می رود. چگونه انتظار داریم ، خالق خورشید قابل دیدن و یا حتی قابل تصور باشد.حضرت مو سی می خواست

حق تعالی را ببیند، خداوند فرمود نظری به کوه می کنم،اگر امکان تحمل مرا  با آن همه سختی داشت، آنگاه بر تو نظر می کنم. با متلاشی شدن کوه فهمید که خداوند امکان دیدن با چشم سر ندارد و باید با چشم دل به تما شای حق تعالی رفت.لذاپشیمان از خواست خود شد.

همانطوریکه سوزاندگی در ذات خورشید است و با نزدیک شدن به اشیا آنرا می سوزاند.لذا با توجه به ذات حق تعالی که بر انسان ناشناخته و قابل تصور هم نیست، با نزدیک شدن یا نظر خداوند به انسان موجب نابودی یا شهادت او می گردد.همینکه خداوند چیزی را اراده کند که تشکیل  یا نابود شود، آنگاه آن  ایجاد یا نابود می گردد. در صورتیکه انسان با وسیله امکان شدن یا نشدن را پیدا می کند.

 

آن خدایی که پرستیم کجاست

 او بود ظاهر وپنهان از ماست

اوبزرگ است و امید من و توست

خلق را هادی و خود نا پیداست

 

 

 

 

گوش و چشم

 

انسان ها دارای دو گوش و دو چشم،یکی در ظاهر و دیگری درباطن دارند.ا ین دو همزمان با هم فعال نیستند. باید چشمان سر را از نامحرمان و گناهان بست ،تا چشم دل بینا شود. در غیر اینصورت کور هستیم.همانطوریکه کور نمی تواند جهان مادی راببیند،کسی که چشم باطن او بسته است ،نمیتواند دنیای ماورالطبیعه را ببیند.

گوش هم همینطور،باید گوش را از حرف های بیهوده

و غیبت و ناسزا بست ،تا گوش باطن امکان شنیدن  حقیقت ها و صداهای دلنشین را داشته باشد.

 

قلبم شده صد پاره و تکه

از دست زبان و دل وغصه

بر چشم سر و دیده بکوبید

تا نفس شود خاشع و بنده

 

 

سیر و سلوک

 

انسان دارای دو نوع سیر و سلوک است،یکی مادی و دیگری معنوی. سیر سلوک مادی بر اساس قول و فعل امور دنیوی است.

در حقیقت سیر برونی ،سیربدن در عالم مادی است.ولی سیر معنوی،سیر روح انسان  در عالم ماورالطبیعه است که چند روزی در عالم طبیعت مهمان است.

زمانی که فکر و ذهن و اندیشه ما، تنها به امور دنیوی و لذت های زودگذر باشد.گویند آدمی دارای سیر و سلوک مادی دارد.

چنانچه در رفع آلودگی های روحی تلاش و کوشش گردد، گویند انسان در حال سیر و سلوک معوی است. بدیهی است با پا کی نفس ،انسان سیر الی الله راطی می کند.

 

جمعی به صدارت و امیری و ملوک

جمعی به یقین، فتاده در سیر وسلوک

برخی به گمان، برفته در پاکی نفس

قومی به غلط، روانه ای جنگ تبوک

 

 

 

 

تفاوت روح و  جسم

 

روح حقیقت انسان است.همانند بوی گل  و خود گل است.اگر گلی نباشد، بویی هم نیست.در انسان هم ،اگر روح در بدن نباشد، بدن مرده است.لذا روح نقش اصلی در حیات دنیوی  را دارد. این که می گوییم من این کار را می کنم، در واقع روح شما توسط اعضای بدن آنرا انجام می دهد.مانند بنزین  و لاشه ماشین است.ماشین بدون بنزین و انرژی امکان حرکت ندارد.

روح و جسم هر کدام به تنهایی امکان وجود و خود نمایی  و حرکت ندارند. انسان بدون حرکت مرده است.انسان تا زمانی که حیات دنیوی دارد ،باید با توجه به آمادگی جسمی و روحی خود تلاش کند.

    انسانها همانند صفحه شطرنج می مانند.اگر به دستورات الهی عمل کنند، منتج به پیروزی در مقابل شیطان و هوای نفس می گردد.چنانچه از شیطان و تمایلات نفسانی پیروی کنند، منجر به شکست و بدبختی است.

 

  عشق  اسطرلاب  اسرار  ولاست

دیده بان حکمت و وصل وصفا ست

خوش بر آن مردان با تقوای دین

کارشان هر روز و شب یاد خداست

 

 

صدای خوش

 

انسان ها در مقابل خدا ،اگر کار خوبی انجام می دهند،بخاطر توفیقی است که خداوند برای او ایجاد کرده است.همانند صدای چنگ و دستگاه موسیقی چنگ است.خود دستگاه صدایی ندارد، اما صدای زیبا وقتی از دستگاه خارج می شود که کسی که ضربات چنگ را میزند بطور صحیح و به موقع  ضربه بزند.

اگر انسان دارای شور و حال عبادت دارد،بخاطر عنایتی است که خداوند به او عطا کرده است.چه بسا گناه کارانی که بسیار تلاش به توبه یا قصد کار خیر دارند ولی فرصت و زمینه آن کار فراهم نمی شود.مثال ما با خداوند ،همانند نی است ،که اگر صدایی ندمد ،از نی خالی  صدای خوشی بلند نمی شود.

 

زمانی که خالق بشر آفرید

کمال هنر را به او درتنید

تبارک به خود گفت،صد آفرین

خداوند ،روحی به انسان دمید

 

 

جبر و اختیار

 

انسان همانند عکس شیر بر روی پرچم است ، که با وزیدن حرکت می کند .بالا و پایین می رود ولی حرکت او بستگی به وزیدن باد دارد که نا پیداست.

لذا می توان گفت که ما هیچیم و خدا همه چیز است.خداوند اختیاراتی به ما عطا کرده است که می توانیم با آنها امکان صعود یا سقوط خود را فراهم کنیم.

آنقدر خدا مهربان است ، که قبل از درخواست و پا نهادن به دنیا ،آنچه برای زندگی لازم داریم چه در عالم طبیعت و چه اعضای بدن به تدریج در اختیار ما گذاشت.و همه نیاز های دنیوی ما را تامین نمود.

در رحم مادر هیچ اختیاری نداشتیم و تو همه کاره بودی.حتی وقتی بدنیا آمدیم، بتدریج ما را کامل و مستقل نمود.همانند نقاشی که تابلوی نقاشی را بتدریج کامل می کند و نقاش همه کاره است.در رحم مادر بتدرچ چشم و قلب و اعضای بدن را که برای حیات اولیه لازم بود نقاشی کرد.در این دنیا هم بتدریج با دندان دادن و راه رفتن و یاد گیری و الگو برداری و تفکر کردن بلوغ جسمی و فکری ما را برای بندگی فراهم نمود.

 

 دانی که جهان در اختیار است تو را

دانی که خدا امید و  نور  است  مرار

در کون  و مکان مجو بجز جبر و خیار

دانی که بشر اسیر نفس است چرا

 

 

 

بیماری و بیداری

 

 

 

این سوال مطرح است که اگر خدا همه کاره است و ما نقشی نداریم ،پس بگوییم همه چیز جبر است و ما اختیار نداریم.

 

خداوند اگر  چه تام الاختیار است و امکان داشت که بوسیله غرایض که در انسان قرار دهد اعمال جبر کند .اما او به ما اختیار را تفویض کرد.لذا اختیار هم از اوست.

 

همانند شاگردی که اختیار دارد ومی تواند سر کلاس درس استاد زود یا دیر بیاید ولی به نفع اوست  که به مو قع بیاید.

 

وقتی انسان بیمار می شود و یا دچار درد می گردد،آنگاه استغفار می کند.این نشان دهنده داشتن اختیار است.بیماری موجب بیداری است.آدم بی درد احساس نیاز نمی کند.

 

 

 

زندگی گاه چه شیرین به لب و کام من است

 

زندگی گاه پر از زیور و آن دام من است

 

زندگی  در گرو همت ماست ،می گذرد

 

زندگی اندک و تنها اثر و نام من است

 

 

آگاهی و معرفت

 

انسان های با معرفت و آگاه ،خدا ترس و صاحب درد می باشند.بالعکس آدم های غافل ، دنیا طلب و دنبال

شهوات زود گذر هستند.البته ترس از خدا، همانند ترس از انسانها نیست.بلکه ترس از عظمت و بزرگی اوست که موجب می شود خطا نکند.بعلاوه درد آنها ، حاکی از دغدغه آنها در امور است.اینکه می گویند پیامبران درد دین دارند،منظور نگران بی دینی و غفلت مردم هستند.

انسان ها معمولا چیز های نا خوشایندی که برایشان در زندگی اتفاق می افتد به خدا نسبت می دهند.همچنین چیزهای خوش آیند را به توان و قدرت خویش نسبت می دهند. در صورتی که انسان صاحب اختیار است.

 

   رهزن ایمان تو اعمال توست

همره روز جزا افعال توست

آنچه کشتی ،می کنی آنرا درو

گر نباشد توشه ای،اشکال توست

 

 

رابطه روح و جسم

 

تمایلات انسانها و تمایلات نفسانی مردم است که جسم را به حرکت در می آورد و اقدام به کاری می کند. همانند پرنده ای که همینکه قصد پرواز کند، بال و پرش او را همراهی کرده تا به مقصد برسد.

اولیای خدا با توجه به اینکه روحشان در مراتب علیین است، لذا جسم و اعضای بدن آنها در جهت روح آنها به منظور طی کمال حرکت می کند. متقابلا کا فران که روحشان در مراتب اسفلین و پایین قرار دارد.لذا جسمشان آنها  رادر جهت روحشان به حرکت در می آورد.

 

تابع عشق عجب تابع پر پیچ و خمی

تابع رشد و صعود است،چو معراج نبی

به نهایت برسد،هر که کند طی آنرا

 سخن حق شنود ،از لب یکتا گوهری

 

 

نقش خدا در آفرینش

 

اگر به یک گلستان نگاه کنیم.در آن گل های متنوع با بو های گو ناگون می بینیم.چنانچه دقت کنیم شکوفایی و رشد  آنها به خاطر

این است که همه آنها ریشه در یک چیز بنام  خاک دارند. حیات کلیه مو جودات با تمام تنوع خود ،بخاطر حقیقتی است که همگی به آن وابسته هستند و آن حقیقت خداست.لذا چنانچه از عالم ظاهر خارج و به عالم معنا رویم ، جز وحدت و یگانگی چیزی دیگر نمی بینیم .برای مثال،اگر چند نوع میوه را که به ظاهر متمایزند ،در آب میوه گیری مخلوط و آب آنها را بگیریم.در اینصورت از کثرت به وحدت رسیده ایم.دیگر تمایزی بین انواع میوه ها نمی بینیم و قابل تمایز نیستند.اگر چه قبل از آب گیری قابل تشخیص و تمایز بودند.انسانها نیز چنانچه حقیقتی که در پس مخلوقات است را درک کنند ، جز خدای یکتای چیز دیگری نمی بینند و آن خداست.

 

مبدا هستی خدا و آخر هستی خداست

می توان گفتا که او از ابتدا تا انتهاست

خود نمایی می کند در عالم و قرآن وانس

ذکر  یزدان در بیان و در کلام انبیاست

 

 

 

رشد و نمو

 

وقتی دانه ای را در خاک قرار می دهیم .آن دانه با خوردن آب و خاک بعنوان غذا مغز خود  را بتدریج که همان ریشه گیاه است شکل می دهد. پس از تکامل اولیه ، از خاک بیرون می شود .بتدریج ساقه و برگ و گل می دهد .تا اینکه تنومند شده و میوه دهد.

انسان نیز بطور مشابه یک سیر تکاملی دارد.بجای خاک در رحم مادر شکل می گیرد.پس از مدتی  به دنیا می آید و رشد و نمو می کند تا به مر حله بلوغ رسد. ریشه انسان در سر است در صورتکه ریشه گیاه در زمین است.

درخت بی ریشه یک تکه چوب و انسان بی سر یک لاشه است.اما صرف داشتن مغز ، اگر چه لازم است ولی کافی نمی باشد وانسان کامل نیست مگر به معرفت و انسانیت که او را متعالی می کند.اگر صرف داشتن مغز باشد ،که دانه پسته پر از مغزاست .

 

گر بخواهی معرفت در روح و جان یا در وجود

گر بخواهی عزت و رشد و تعالی کن سجود

کسب روزی کن  حلال و ترک هر گونه گناه

می برد بالا تو را ،از پستی و از هر رکود

 

 

همنشین انسان

 

انسان ها در اثر همنشینی با مردم و رفیق تحت تاثیر رفتار و افکار آنها قرار می گیرد.ذهن انسان مرتب در حال تصویر برداری و الگو گیری است.چنانچه تحت تاثیر افکار فرد یا گروهی قرار گیرد و آنها راه غلطی را داشته باشند ،بسیار سخت است که تغییر منش داد.همانند درختی که بطور مستقیم در حال تنومند شدن باشد و یا اینکه از ابتدا آنرا با قرار دادن کنار چوب بطور مایل رشد کند.اگر چه خداوند آنرا به طرف بالا و مستقیم هدایت می کند واین ما هستیم که مانع رشد صحیح آن درخت شده ایم.

مردان خدا و اولیای صالح همانند کیمیا می مانند که می توانند مس را به طلا تبدیل کند.انسانها با چنگ زدن بر افکار و خط مشی اولیای الهی و معصومین و کلام قرآن هدایت و روحشان متعالی می گردد.

همنشین دانا مو جب رحمت و همنشین نادان موجب زحمت می گردد.

 

دوستی با مردم اهل دل و با معرفت

می کند تامین تو را در عالم و در آخرت

دوستی بامردم بی دین و بی ایمان بسی

می برد هر دم  تو را در نکبت و در معصیت

 

 

 

ظاهر و باطن

 

خداوند ستار العیوب است.زیرادر غیر اینصورت زندگانی بین مردم سخت می شد.متاسفانه  ظاهر و باطن افراد معمولامتمایز است.آنچه در ظاهر ادعا می کنند، آن چیزی نیست که به آن اعتقاد دارند.برای کسب دنیا تظاهر می کنند.

اما افراد با تقوا همینکه لب به سخن می گشایند ، باطن آنها آشکار و همانند ظاهر آنهاست که اظهار می دارند. لذا قابل اعتماد هستند.سینه ای آنها صندوقچه اسرار و حکمت هاست.همینکه سخن می گویند از لبانشان گوهر و در افشانی می شود و می توان به درون آنها پی برد.

 

عبادت ذکر تنها با خدا نیست

پیمبر گفت، در دین انروا نیست

عبادت را بود اعمال ظاهر

نماز و صوم و حج، اندر خفا نیست

 

 

حق و باطل

 

از ابتدای خلقت انسان دو جریان حق و باطل وجود داشته است.لشکر حق و لشکر باطل همواره در طول تاریخ در جنگ و جدل بوده اند.

مجموعه بینش هاو دستورالعمل هایی که تمام مسیر حق را تشکیل می دهد «اسلام » نام دارد و خداوند آن را مقرر کرده و معیار حق قرار داده و پیروی کامل از آن نشانه حرکت و ره سپردن در مسیر حق است.

قرآن و چهارده معصوم حق هستند و آنها ریسمان های الهی هستند که با تبعیت از آنها انسان در مسیر حق قرار می گیرد. ضد آن مسیر باطل است که انسان را به گمراهی هدایت می کند.

 

آرامش آدمی ،ز دین است

اخلاق نکو،ورا نگین است

عقل و ادب و حیای انسان

منجی بشر،ز مکر و کین است

 

 

نور مطلق

 

در جهان هستی، بعضی از نور ها دارای یک منبع تامین انرژی هستند.تا زمانی که مشعل آنها روشن و سوخت آنها تمام نشده است، محوطه ای راروشن و نورانی می کنند.

اما پیامبران و اولیای الهی، منبع نور خود را از خدا می گیرند و تمام شدنی نیستند.آنها همانند خورشید نیستند که اگر نزدیک شوی تو را بسوزانند، بلکه از نورانیت وجود آنها چشم و دلت روشن می شود و از آنها کسب فیض و معرفت می کنی.

 

 

گر خریدار دل و جانت خداست

جایگاهت در جوار اولیاست

می برد هفتاد و دو یاران خود

جای آنها بر سریر کبریاست

 

 

تقوا و نفاق

 

انسان منافق بین مسیر  حق و مسیر باطل دایم در حال تغییر است.هر کجا منافع او حکم می کند ،همرنگ آن مسیر و گروه می شود.در مقابل انسان با تقوا ثابت قدم است و همواره در کارهایش رضای خدا را در نظر می گیرد.

انسان متقی در دراز مدت به فلاح و رستگاری می رسد.همینطور  انسان منافق به تدریج به فلاکت و بدبختی دچار می شود.همانند یک  درخت که بتدریج تنومند و میوه می دهد و به تدریج هم خشک و به هیزم  تبدیل می گردد.

زندگی اهل تقوا روز به روز بهتر و شیرین و نورانی می شود در صورتی که زندگی اهل نفاق روز به روز بدتر و تلخ و ظلمانی می گردد.

 

مى رود ایمان و تقوا، در پی هر هرزگی

کبر و  پستی می برد ایمان ما در بندگی

شستشوی روح ما دانی نماز است و دعا

نفس دون افعی  بود،چون شهوت اندر زندگی

 

 

رنگ های مادی و معنوی

 

 تمایز اجسام بطور طبیعی توسط رنگ های گوناگونی که دارند تشخیض  داده می شوند.

اما انسانها توسط رنگ های خدایی و معنوی معرفی و تشخیص داده می شوند.همانند رنگ صفا ، رنگ صدق والی آخر .شنیده اید که می گویند با مردم یکرنگ باشید.یعنی دارای رنگ صداقت و درستی باشید.انسان های که هر لحظه به رنگی در می آیند،

ارزشمند نیستند.متقابلا آنهایی که رنگ خدایی به خود می گیرند، با مردم یکرنگ هستند.

 

به که گوییم غم و قصه  خویش

تا نگوید دل پر   غصه خویش

هر کجا می نگرم نیست کسی

باخدا گو سخن و گفته خویش

 

 

هوای نفس

 

عقل و نفس از ضروریات آدمی است.اما نفس همانند آتشی است که بعضا شعله ور می شود.باید آنرا با آب توبه و اشک چشم خاموش کرد تا نفس آرام گیرد و شعله آتش نفس خاموش گردد.مانند آتشی که با آب خاموش می کنند، باید آتش نفس را هم باید با مبارزه با هوای نفس خاموش کرد.با خاموش کردن شعله نفس است که شعله عشق خود نمایی می کند.

  اگر دقت کنید،هواپیما هنگام پرواز مخالف باد و هنگام نشستن موافق  باد حرکت می کند.انسان ها هم اگر بخواهند صعود کنند، باید مخالف هوای نفس عمل کنند و اگر بخواهند سقوط کنند ، موافق هوای نفس حرکت کنند.

 

آتش عشق کند، روح و روان را ویران

آتش عشق بود، شعله‌ ور و هم سوزان

عشق بی صبر و وفا عشق حقیقی نبود 

آتش عشق کند، کور و کر و دل لرزان

 

 

مبارزه با نفس

 

نفس انسان همانند مرداب می ماند ، که آب های راکد   منبع آلودگی ها شده است.چنانچه بخواهید آلودگی ها را پاک کنید ،بسیار مشکل است.نمی توان با حشره کش پشه ها را از بین برد. چنانچه جمعی از آنها را از بین ببری، مجددا جمع دیگری می آید.همانند چشمه آب است ، که براحتی نمی توانی جلوی خروج آب را بگیری.

  تنها راه مبارزه با نفس ، کمک از خدای متعال است.تا ما را از تکبر و خودخواهی و غرورهای بی جا و انواع شهوات مضر نجات دهد.نفس انسان مرتب در حال مکر و حیله و فریب انسان است.

 

دل اگر رنجیده شد، کی مى توان ترمیم کرد

آدمی چون رانده شد، کی مى  شود تعلیم کرد

در جوار حق شدن، تسلیم شرط لازم است

روح و جان یاغی بود، کی می  توان تسلیم کرد

 

 

 

 

ظاهر و باطن دنیا

 

ظاهر دنیا همانند آب است و سرآبی بیش نیست ولی باطن آن آتش است و تو را با جاذبه های خود به سوی آتش جهنم می کشاند. اما آخرت ظاهرش آتش است ، اما باطنش آب حیات است و تو را بطرف بهشت سوق می دهد.آتش حجابی است برای ما، که نمی گذارد آب حیات را بچشیم. حضرت ابراهیم را به ظاهر در آتش انداختند ،ولی در حقیقت او وارد گلستان بهشت گردید.همانند طفلی که وقتی می خواهد از دنیای رحم  به دنیای طبیعت پا نهد ، تصویری از دنیای جدید ندارد.انسان هم تا به دنیای آخرت نیاید ،عظمت این دنیا را در مقیاس دنیای طبیعت نمی تواند درک کند.

  انسان در این دنیا به ظاهر هست ولی در حقیقت ناپایدار و فنا شدنی است. اما در دنیای آخرت به ظاهر نیستی ولی در واقع  هستی.هر لحظه چیزی را اراده کنی ، در اختیار توست.همانند دنیای مجازی، که به ظاهر ناپیداست.ولی با گیرنده مناسب با یک اشاره امکان دسترسی به دنیای واقعی داری.در این دنیای مجازی، دنیای مادی امکان خود نمایی دارد.

 

در تولد بچه ای عریان بدی

دیگران خندان و تو گریان بدی

خوش به حالت، در زمان ترک ما

دیگران گریان وتو خندان بدی

 

 

 

 

مسبب الاسباب

 

یکی از نام های خداوند مسبب الاسباب می باشد. یعنی اوست که باعث فعل و انفعالات بین دو چیز می شود و باعث پدیده های جدید می گردد.مثلا، سوزاندن آتش،شکاندن سنگ، غرق نمودن آب.اگر چوب کبریت را به قوطی کبریت بزنیم ،منجر به آتش می شود.آن اراده ای که ایجاد آتش بین دو چیز را سبب شد را خدا گویند.لذا گویند خدا مسبب الاسباب است.

  خداوند در پیوند زناشویی که باعث خلق فرزند می گردد ، مسبب الاسباب است.یا در پیوند قلبها و ایجاد محبت بین دو نفر ، خداست که باعث آن می شود.

    اگر چرخ آب  که بالای چاه آب قرار می دهند، دقت کنید آن باعث با لا آمدن آب از ته چاه است.اما دستگاه چرخ توسط یک انسان می چرخد. لذا در اینجا انسان مسب اصلی بالا آمدن آب است ، اگر چه گفته می شود چرخ آب مسبب است.در جهان هستی هم ،کلیه اتفاقات و فعل انفعالات با یک یا چند واسطه و انفعال توسط خدا انجام می گردد.و بی اذن او حتی برگ درختی به زمبن نمی افتد.به همین دلیل خدا را مسبب الاسباب گویند.

 

 

 

این عزت و شوکتی که دارید

 

از پرتوی نور حق بدانید

 

از حافظ خود،خدا بخواهید

 

گر نه که ضعیف و ناتوانید

 

 

آب و آتش

 

وقتی به ظاهر آب یا آتش نگاه می کنیم ،یکی باعث حیات و تداوم زندگی و دیگری باعث سوزاندن  و ایجاد گرما می شود.

  در درون انسان ها نیز آب و آتش وجود دارد.حلم و بردباری نقش آب را برای انسان دارد و خشم و غضب همانند آتش برای انسان است.انسان ها با  صبر  و تحمل قادر به حل مشکلات یا کاهش آنها می گردند و با غضب و خشونت باعث دوری از هم و منجر به تصمیمات نادرست انسان می گردد.

  آتش دارای روح و شعور است.با اذن الهی آتش گلستان می شود.همان طوریکه باد دارای شعور بود و کافران قوم عاد را نابود  کرد ولی به مومنان که می رسید نسیم خوشی می وزید.

 

گناهان می شودبا توبه معدوم

رذالت می کند ، الطاف  مختوم

کند حسن عمل را ضایع غیبت

شود عقلت بدست خشم مسموم

 

 

مرگ انسان

 

مرگ تولد انسان از دنیای طبیعت به عالم برزخ است و عبور از دنیایی به دنیای دیگر است. همانند آمدن طفل از دنیای رحم  به عالم طبیعت.برای اهل معرفت ، مرگ همانند بوی سیب مطبوع و لطیف است. اما برای اهل گناه، جان دادن سخت است و دلبستگی روح آنها به دنیا  باعث می شود که جان دادن و ترک دنیا برای آنها مشکل باشد.

 

  خوشا به حال کسانی  که خود را آماده سفر به دنیای بالاتر ی کنند و توشه سفر را در طول عمر دنیوی آماده کرده اند.لذا به محض فرا رسیدن زمان ترک دنیا با دلی آرام به سفر خود ادامه می دهند. اما کسانی که بدون آمادگی وارد عالم دیگر می شوند، در آن دنیا دچار زحمت و نگرانی هستند.

 

عشق دنیایی بود بیماری روح و روان

تا رسیدن بر وصالت،می کنی آه و فغان

لیک عشق واقعی بر خالق و معبود خود

می کند آسوده جان را ا ز فراق یار مان

 

 

 

شعور عالم هستی

 

برای پی بردن به شعور عالم هستی و تحت فرمان بودن آنها به امر خدا ، مواردی را یاد آور می شویم.

 

1.باد و طوفان موجب هلاکت کفار قوم عاد می گردد ولی همین باد وقتی به مومنین می رسد یک نسیم خوشی وزیدن می کند.

2.آب دریای نیل وقتی لشکریان فرعون وارد آن می شوند غرق می کند ولی پیروان حضرت موسی را نجات می دهد.

.3آتش مو جب سوزندان می شود ولی حضرت ابراهیم را نمی سوزاند.

4.خاک  قارون و همراهانش را به زمین فرو می برد ولی با دیگران کاری ندارد.

  وقتی آب وگل با مخلوط شدن و دمیدن روح توسط حضرت عیسی ،باذن خدا، به یک پرنده تبدیل

و پرواز می کند.بدیهی است که خالق عیسی ، می تواند هر چیزی را در جهان هستی ایجاد یا نابود کند.

 

از قدرت حق جن و ملک حیران اند

با اذن خدا هردو جهان ویران اند

مغرور مشو که زندگی چند روز است

در طوف حرم شاه و گدا یکسان اند

 

 

خواب و بیداری

 

روح و جسم ما با باز شدن چشم دل و بستن چشم سر استراحت می کند. زمانی که انسان آرامش داشته باشد، روح ما در حالت استراحت است.زمانی که ما در خواب هستیم، اگر چه چشم سر بسته است ولی اعضای بدن به فعایت حیاتی خود ادامه می دهند و بدن ما در حال استراحت است.روح ما همواره بیدار و نقش و وظیفه خود را انجام می دهد.  حتی پس از مرگ هم روح ما بیدار ودر بدن مثالی در عالم برزخ به فعالیت مشغول است.

   اما خواب و بیداری انسان برای بیداری از غفلت ها نیز بکار می رود، که با پاکی روح از پلیدی ها انجام می شود.عدم توجه به حقایق هستی و اسیر هوای نفس ، را خواب غفلت گویند.

 

گر بخوانی حق ز اعماق وجود

استجابت می کند دریای جود

نور مطلق صاحب فیض و کمال

در قیام و در رکوع و در سجود

 

 

 

 

تسبیح خدا

 

حضرت مسیح با مخلوط کردن آب و خاک ، گلی ایجاد و با دمیدن روح ، آنرا به پرنده ای تبدیل می نمود. تسبیح و دعا و عبادت ما نیز همین کار را می کند. زیرا انسان از آب و گل است و عبادات انسان در بهشت تبدیل به چیزهای گوناگون می شود.آن سخن و دمی که از روی صدق و اخلاص باشد ، به مرغ بهشتی تبدیل می گردد.

   خداوند به حضرت موسی گفت به کوه طور نگاه کن، کوه متلاشی شد.همانطور که خداوند با زبان حضرت علی در معراج با حضرت محمد سخن گفت.خداوند نیز از طریق نور حضرت موسی به کوه نگاه کرد و کوه طاقت آن نور را نداشت و متلاشی شد.لذا ایمان موسی در خصوص وجود خدا کامل گردید.

 

مى رود ایمان و تقوا، در پی هر هرزگی

کبر و  پستی می برد ایمان ما در بندگی

شستشوی روح ما دانی نماز است و دعا

نفس دون افعی  بود،چون شهوت اندر زندگی

 

 

 

شیطان

 

می توان شیطان را فرزند جهنم تصور نمود ، زیرا او از آتش است و کلیه شیطان صفتان ، جایگاهشان در جهنم است.اینان با ظلم بر مردم، آتش به دل افراد می زنند ، و سرنوشتشان هم در پایان عمر سوختن در جهالت و گمراهی است.همانطوریکه مادر دنبال فرزند می دود تا او را به آغوش بکشد.جهنم هم که مادر شیطان است ، شیطا ن سعی می کند  در انحراف مردم و آوردن آنها به جهنم با وسوسه و توجیه و پیشنهاد ، عقل آنها را فریب دهد و سپس فرد را همراه خود کند.

  عناصر اربعه، آب و آتش و باد و خاک، نقش اساسی و حیاتی در خلقت جهان دارند و از اجزای اصلی جهان هستند.هر جزئی پس از فنا به اصل خود بر می گردد.برای مثال، انسان از خاک است و پس از مردن به خاک می رود.آب دریا پس از تبخیر به جایگاهش که آسمان است می رود.شیطان و لشکریانش هم ، به جهنم که اصل آنهاست می روند.

   همانطوریکه بهشتیان ، بهشت خود را با عبادت می سازند. جهنمیان هم، با عدم اطاعت از دستورات الهی ، هیزم آتش خود را فراهم می کنند.

 

 چون که من  غافل ز خود ، در بند شیطانم اسیر

ای خدا ، من ناتوان با جنگ او ، دستم بگیر

لحظه ای ما را به خود مشغول و تنها وامذار

ما ضعیفیم، و دچار غفلت و دور از مسیر

 

 

 

 

 

شستشوی روح و جان

 

انسان دارای دو دید مادی و دید معنوی است

و آنچه در بیرون می بیند در جسم او وجود دارد . لذا موجب  کشش درونی و ایجاد هوس و  وسوسسه می گردد. در نتیجه باعث خواستن در انسان ایجاد می شود که آنرای هوای نفس گویند.

     انسان دارای ذهن مادی و ذهن معنوی است. چنانچه فرد تمایلات بیرونی نداشته باشد ، ذهن مادی او فعال نیست و لذا ذهن معنوی او فعال می گردد.انسان بخاطر هوای نفس ، دچار آلودگی های روحی می گردد. خداوند برای پاکی نفس بطور مرتب از طرق مختلف شستشو می کند.گاه با نماز ،گاه با بیماری، گاه در سختی ها و الی آخر.انسان باید در برابر خدا مطیع محض باشد.همانند کودکی که در آرایشگری زیر تیغ است.با هر جنب و جوش بی جا، باعث آسیب به خود می گردد.

   روح انسان، همانند جسم انسان در مرور زمان نیاز به بر طرف کردن آلودگی دارد.مانند لباسی که با شستشو ، منجر به تمیزی آن می گردد.گاه آنرا تحت فشار قرار می دهند و گاهی آنرا پایین و بالا می کنند که تمام آلودگی از درون و برون لباس خارج شود.

خداوند هم با انواع روش ، می خواهد که انسان دارای روح پاک گردد .تا بتواند به راه مستقیم ادامه دهد و از انحرافات رهایی یابد.

 

آدمی تشکیل گردد ، از علق

جان بگیرد از خدا، رب الفلق

قطره ای وارد شود در هسته ای

چون شود کامل ، بیاید با طلق

 

 

 

 

تقدیر و تدبیر

 

عده ای معتقدند که خدا همه کاره است.اینها اعتقاد به تقدیر و جبر دارند.عده ای انسان را همه کاره می دانند.اینان به تدییر اعتقاد دارند.

     خداوند همه کاره است ،ولی انسان برای رشد و ترقی نیاز به نردبان کار و کوشش و تلاش دارد تا از زمین به بام برود و دید و افق خود را زیاد کند.

   خداوند به انسان تمام امکانات را داده تا از آنها انسان استفاده کند و زمینه رشد و تعالی خود را فراهم کند.اگر قرار بود خدا همه کار ها را انجام دهد ، این همه امکانات ضروری برای بشر نبود.همانند کارگری که ارباب به او بیل می دهد.به طور غیر مستقیم می گوید برو کار کن.

   پیامبر گرامی می فرمایند ، انسان ها وقتی می توانند بگویند که تقدیر این بود که قبلا همه تلاش خود را در بدست آوردن آن انجام داده باشند.

   انسان با توجه به امکانات خدادادی از نظر جسمی  و روحی و استعداد های نهفته در خود  و بکار گیری عقل ، موجب شکوفایی خود را فراهم می کند و در این حالت در می یابد که خدا همه کاره است.

 

 دانی که جهان در اختیار است ترا

دانی که خدا امید و  نور  است  مرا

در کون  و مکان مجو بجز جبر و خیار

دانی که بشر اسیر نفس است چرا

 

 

علم دنیوی و علم اخروی

 

فرق اساسی علوم دنیایی با علوم دینی در این است که علوم دنیایی را ابتدا یاد می گیری و سپس آنرا بکار می بری.در صورتی که علوم دینی را ابتدا بکار می بری تا چشمه های معرفت در تو فوران کند.

   اگر انسان فرمانبر و حامل دستورات الهی باشد، آنگاه روزی فرا می رسد که اسرار هستی از او فرمانبرداری می کنند.به محض اراده کاری، آن انجام می گیرد و در مقا کن قرار می گیرد.

   شکر خدا، یعنی دانستن و بکار بردن نعمت های الهی، موجب افزایش قدرت و توانایی و شکوفایی انسان می گردد.خداوند می فرماید ، در خوشی ها شاکر باشید ،تا نعمت ها و اسرار الهی برای شما آشکار گردد.

  برای مثال، اگر فرد آبرومندی گره ای از کار درمانده ای باز کرد.قطعا آبروی او زیادتر می شود.در حقیقت قدرت آبروی خود را بکار برد و لذا قدرت آبروی او زیاد شد.

  خداوند می فرماید، اگر از نعمت های که در اختیار تو قرار دادم را در جهت رضای من بکار بری ، آنگاه تو را بزرگ می کنم.یعنی ظرف وجودی تو را بزرگ می کنم.دیگر با کوچکترین ناراحتی، عکس العمل نشان نمی دهی و سعه صدر پیدا می کنی.

 

الهی سینه ای ده پر ز حکمت

ببینم سر و رازی را ز خلقت

ندارم جز خدا، ورد زبانم

زبانی ده که گویم شکر نعمت

 

 

 

 

 

 رزق و روزی

 

خداوند رزق و روزی هر فرد را از قبل تعیین نموده است و سقف و محدودیت دارد.نحوه کسب آن بستگی به میزان فعالیت و تلاش فرد در شناسایی استعداد های خود است.با بکارگیری آنها رزق و روزی و معاش وی برآورده می شود.

   خداوند آنچه را که بشربا تلاش و بکار بردن عقل خود می تواند کسب کند به انسان ها واگذار نموده و مواردی که توسط افراد مقدور نیست ،خود آماده می کند.

      پیامبر گرامی بیشتر به امور معنوی انسانها توجه و همت داشت و در امور مادی مردم که خودشان می توانستند مایحتاج مادی خود را تامین کنند کمتر دخالت می کرد.

  برای مثال، در موقع دوش گیری در حمام،انسان به میزان چرخش شیر می تواند آب بر سر خود بریزد.و حداکثر با چرخاندن تا انتها، می تواند از حداکثر آب دوش بهره مند شود.رزق انسان هم مشابه است. دارای محدودیت است و با توجه به مقدار تلاش فرد ، میزان رزق و روزی هر فرد مشخص می شود.

 

 

چه خو ش گفت مولا علی این پیام

خدا می دهد رزقتان روز و شام

مخور غصه وغم در این بازه عمر

کفیل است خدا وند و دانای تام


نقش پیامبران

اگر به سیاهی چشم، یعنی مردمک، دقت کنید.دارای نقش مهمی است.شما خود را در مردمک چشم دیگران می بینید.اگر چه بسیار از نظر اندازه کوچک است، ولی اگر آن نبود فرد کور بود و امکان دیدن جهان مادی را نداشت. ای محمد نور چشم انبیا
مظهر احسان و ایمان و عطا
مشعل توحیدی و صاحب کمال
نام نیکت  در زمین و در سما
  پیامبران همانند مردمک چشم در میان جامعه هستند.اگر چه یک نفر می باشند ولی هدایت و راهنمایی آنها موجب نجات انسان ها می گردد.جامعه بدون پیامبر،یا دقیقتر جامعه بدون دین،از نظر معرفت تهی است و خطا و گناه و تاریکی در آن جامعه زیاد است.اگر چه به ظاهر ممکن است طور دیگر در نظر مردم جلوه و خود نمایی کنند.

 برای دیدن هم داشتن چشم لازم است و نیز داشتن نور کافی.هر کدام به تنهایی موجب دیدن نمی شود.در جهان هستی نیز انبیا همانند چشم انسان و اعتقاد به خدا ، نقش نور را برای دیدن دارد.جامعه بدون اعتقاد به خدا و پیامبر

،همانند انسان کور می ماند.هر لحظه امکان افتادن در چاه غفلت را دارد.


ای محمد نور چشم انبیا
مظهر احسان و ایمان و عطا
مشعل توحیدی و صاحب کمال
نام نیکت  در زمین و در سما


قدرت خدا

خداوند  با آموزش به حیوانات، که نحوه آن بر ما مشخص نیست، توانایی هایی  داد که نیاز های خود و بشر را تامین کنند.
    برای مثال ،به زنبور عسل این توانایی را داد که علاوه بر ساخت کندو ،عسل نیز ایجاد کند.اگر چه از نظر جثه بسیار کو چک است و در مقابل شیر با آن قدرت چنین توانایی ندارد.یا به یک کرم با اندازه بسیار کوچک چنان آموخت که به یک فیل با آن بزرگی نیاموخت  و این توانایی را داد که بتواند پیله ابریشم تولید کند.
     همین خدا، به انسان علم و معرفت و عقل داد تا  بتواند در جهان هستی سیر وتحقیق و کاوش کند.انسان خاکی، علم و توانایی خود را از خدا آموخت. بالاخره روزی فرا می رسد که انسان بتواند کهکشان ها را حتی آسمان هفتم را تسخیر کند.متاسفانه علوم دنیوی ، بعضا حجابی برای انسان می شود که نتواند به حقایق هستی و عظمت الهی پی ببرد.
   همانطوریکه ظلمت و تاریکی حجاب است، روشنایی و علم، همانند نور خورشید، اگر در کنارش تقوای الهی نباشد.نورش انسان را کور می کند و لذا می توان گفت حجاب نورانی بسیار خطرناک تر از حجاب ظلمانی است.
    خداوند در دل انسان گوهر معرفت را قرار داد ، که به دریا با آن عظمت نداد.متاسفانه انسان ها آنقدر که به ظاهر خود توجه دارند، به باطن خود توجه ندارند.
تمایز انسان ها به باطن آنها و گوهر معرفتی است که خدا در دل آنها قرار داده است.مگر نه عالم و جاهل ،یکسان بودند،اگر چه به ظاهر صورت های یکسان دارند.
   علاقه مندان، جهت آشنایی بیشتر به این گوهر دل،
کتابهای معرفت نفس علامه حسن زاده آملی و شاگرد توانایش آقای صمدی آملی رجوع نمایند.

تا نشوی مست خدا د یده به عالم ندری 
تا نبری حبل درون یوسف کنعان نشوی
 دیدن دلدا ر محال با دل بیمار درون
تا نکنی ذهن تهی معرفت حق نبری
جمال و کمال

عزت و بزرگی انسان به ادب و کمال اوست، نه در چهره و جمال او.چه بسا کسانی که زیبا صورت هستند ولی با همنشینی با وی متوجه درونی پر از کینه و حسادت و بخل می گردی بطوریکه دیگر زیبایی چهره او را فراموش می کنی.لذا اصل سیرت است و نه صورت.اگر چه زیبایی در جای خود ارزشمند است.
      وقتی به کسی می خواهند صفت بدی را به کسی بدهند، گویند مانند سگ می مانی.اما در دل سگ اصحاب کهف ، نور الهی تابید و جایگاهی رفیع پیدا کرد.لذا نمی توان افراد را تنها با ظاهری زیبا قضاوت نمود.شما وقتی می خواهید یک شخص دانشمند را توصیف کنید از فضایل اخلاقی و علمی و آثار او صحبت می کنید.هرگز از صفات ظاهری سخنی به میان نمی آوری.قیمت افراد به حقیقت و درون آنهاست و نه در ظاهر آنها.
     جان انسان از لا مکان آمده است و در بدن انسان دمیده شده است.آنقدر رفیع و بزرگ است ، که بجز انسان، در عالم مادی امکان تجلی ندارد.

زیبا یی ما ، به صورت و چشم که نیست
 جراحی عضو، در پی رسم که نیست
 زیبایی ما به پاکی روح و دل است
پر کردن ذهن ، از  شک و  خشم که نیست



دشمن انسان

هر قدر انسان به خدا نزدیک تر شود و ایمان و اعتقادات محکمی به خدای متعال پیدا کند. متعاقبا دوستان بسیار خوب و دشمنان بسیار بد پیدا می کند. انسان عاقل در امور دنیوی  با احتیاط و دقت به امور جاری می پردازد. حضرت علی ،دارای سخت ترین دشمن و بهترین دوست بودند.
    لازم به ذکر است، انسان دارای دشمن درونی و دشمن بیرونی است.دشمن اصلی انسان هوای نفس و تبعیت از آن است که با اعمال خود، زمینه دشمنی بیرونی را فراهم می کند.همانند زیاده خواهی های بی مورد.اینقدر که دشمن درونی خطر ناک است ، دشمن بیرونی خطرناک نیست.بطوریکه مبارزه با دشمن درون را پیامبر گرامی جهاد اکبر و مبارزه با دشمن برونی را جهاد اصغر نامیدند.
  انسان دارای دو نفس است،یکی موجب رشد انسان می شود و دیگری انسان را به گمراهی و ظلالت می کشاند.

چون گنه قلب تو را تسخیر کرد
ذکر حق کی بر دلت تاثیر کرد
اژدهای نفس  گر باشد رها
آدمی را در غل و زنجیر کرد





مشورت

همانطوریکه یک بار سنگین با کمک همدیگر قابل جابجاست، امور فکری و مسایل گو ناگون نیز با مشورت و همفکری با افراد آشنا به موضوع ،قابل حل و مشکل براحتی بر طرف می شود.
  پیامبر گرامی توصیه به مشورت با افراد امین می کند.چون آنها رازدار تو هستند و با راهنمایی خود به کمک عقل تو می آیند.
   مشورت با قرآن، یا استخاره، وقتی انجام گردد که انسان بررسی های خود را انجام داده و به یک دو راهی رسیده است.لذا برای برون رفت ، با خدا مشورت می کند.بهتر است استخاره را کسی انجام دهد ، که اهل سلوک و عارف باشد.
     مشاوره گرفتن و مشورت کردن از افراد عاقل و صاحب خرد،  یکی از راههایی است که افراد را قدم به قدم به آرزوهایشان نزدیک می کند. چرا که حضرت علی(ع) در این باره می فرمایند: «با افراد عاقل و صاحب خرد مشورت کن تا از لغزش و پشیمانی ایمن گردی.»
   مشورت باعث تقویت روح و اعتماد به نفس می گردد.بامشورت کردن ، انسان بهترین راه و تصمیم را می گیرد. امیرمومنان می فرمایند مشورت و نظرخواهی از دیگران قوی ترین و محکم ترین پشتیبان و حامی انسان می باشد و هیچ حامی و پشتیبانی، استوارتر و محکم تر از مشورت کردن نیست.

خرد افزون شود با جنب و جوشش
پژوهش موجب رشد است و بینش
تعالی بشر در فکر و تحقیق
شود حاصل ترا با کار و کوشش

دنیا و آخرت

کسی که تلاش می کند دنیا ی مادی را بدست آورد ، قطعا نمی تواند.اما کسی که تلاش می کند که دنیای آخرت را از طریق دنیای مادی بدست آورد  ، امکان آن هست. دنیا برای مومنان همانند زندان می ماند ولی برای کافران بهشت موعود است.اهل ایمان باید تلاش کنند که روزنه ای پیدا کنند که از زندان دنیا خارج شوند.
     منظور از دنیا ،آن چیزی است که انسان را از خدا دور می کند.کسب روزی حلال، با کار و کوشش را دنیا نمی گویند.ولی عبادتی که در آن ریا باشد ،اگر چه در ظاهر برای آخرت است.چون انسان را از خدا دور می کند ،لذا آن نیز دنیاست.
  مالی که دین انسان را آباد کند، دنیا نیست.زیرا با  دینداری،انسان به خدا نزدیک می شود.هر کسی دینش آباد شد ، دنیایش هم آباد می شود.انسان با ایمان، برای حفظ دینش تلاش و کوشش می کند که نیازمند دیگران نباشد.
   نقش انسان و دنیا ، همانند کشتی و آب می ماند.اگر کشتی روی آب قرا گرفت ، موجب حرکت کشتی و رسیدن انسان به ساحل می گردد.اما اگر کشتی زیر آب رفت ، مو جب قعر شدن کشتی می گردد.اگر انسان سوار بر دنیا بود و به دنیا دل نبست،آنگاه  سالم به مقصد می رسد ولی اگردنیا سوار انسان شد و انسان به دنبال هوا و هوس خود رفت ، آنگاه دنیا او را به هلاکت می رساند.
   بیشتر گرفتاری های انسان ، بخاطر زبان انسان است.اگر انسان بر سخن گفتن خود مسلط باشد، در اینصورت رشد می کند. چنانچه زبان بر انسان حکومت کند، انسان را به هلاکت می رساند.ماهی بخاط باز کردن دهان و گرفتن یک کرم ،اسیر قلاب شد و به هلاکت رسید.

چرا حرص دنیا تو را کورکرد
مکن تکیه بر آن،که دل تور کرد
 فریبنده است چرخ گردون و دهر
تو را از عبادت بسی دور کرد



تقیه کردن

سه چیز دشمنان خاص خود را دارد . همواره در کمین و انتظار انسان است تا پس از  آگاهی آنرا برباید یا مورد آزار و اذیت قرار دهد.یکی مال و اموال است.انسان باید دارایی های خود  را از دیگران پنهان نگه داد.با مطلع شدن دیگران ، احتمال دستبرد به روش های گوناگون وجود دارد.دیگری اعتقادات و تفکرات انسان است،این هم دشمنان خاص خود را دارد، لذا در زمان خطر ، توصیه به تقیه و عدم ابراز عقیده خود شده است.همچنین انسان زمان و چگونگی و مکان  و هدف سفر خود را از دیگران پنهان دارد.با آگاهی دیگران از سفر احتمال خطر های گوناگون وجود دارد.

     در قدیم بخاطر امن نبودن جاده ها، به اموال مردم تهاجم و سرقت می شد. متاسفانه امروز به فرهنگ و اعتقادات مردم حمله و تهاجم می شود.حمله به مال مردم قابل ترمیم و جبران است، اما حمله به جان توسط خود و دیگران،ماندگار و براحتی قابل تر میم نیست.متاسفانه از طریق ماهواره ها و شبکه های مجازی و اینترنت، و ارائه برنامه های جذاب ، بطور مستقیم و غیر مستقیم تاثیرات مخربی بر روح و روان خانواده گذاشته شده است.خانواده ها که هسته اولیه جامعه را تشکیل می دهند، در حال فرو پاشی و متعاقب آن دین گریزی و رخنه فرهنگ بیگانه هستیم.

 بد ترین دشمن به ظاهر اصغر است
ترک آن ما را جهادی اکبر است
بدترین دشمن ترا خود خواهی است
  دل به یزدان گر سپاری  بهتر است


سخنان فریبنده

انسان ها با توجه به ظاهر فریبنده و سخنان دلنشین
افراد ناباب گول می خورند و در زمان نیاز به آنها ، با شما همراهی نمی کنند.اینان شما را تا زمانی که به آنها نفع می رسانی، مورد حمایت قرار می دهند و در بزن گاه ها شما را تنها می گذارند. همانند تله های زیر زمینی ، که روی آنها پوشیده شده است.به محض ورود در آنجا گرفتار می شوی و دیگر به راحتی راه نجات نداری.بعبارت دیگر لفظ های زیبا ، دام های برای انسان می باشند.
    لازم به ذکر است که سخنان اهل معرفت، اینگونه نیست.بلکه شما را هدایت به فلاح و رستگاری می کنند.بنابرین در انتخاب همنشین، باید کمال دقت را نمود.دوست با ایمان و تقوا را  در زندگی انتخاب کرد.اهل تقوا مشخصاتی دارند که قرآن کریم به آنها پرداخته است.اهل تقوا، انسان های صبور، با ایمان و مطیع اوامر الهی هستند.اینان صادق و شب زنده دار هستند.

الهی به خون شهیدان  قسم
تو لطفی عطا کن، برین نفس هم
نما راه تقوا و دین بر بشر
نگردند گمره در این پیچ و خم


لوح محفوظ

منبع ذخیره علم الهی را لوح محفوظ گویند.انسان در ابتدا لوح حافظ دارد.یعنی مطالب یاد گرفته شده از معلم  را در صفحه ای حفظ می کند.چنانچه انسان تقوای الهی را پیشه کند ، دیگر لوح حافظ نیاز ندارد و دسترسی به تمام علوم هستی به کمک الهام و وحی پیدا می کند بطوریکه دیگر عقل انسان کشش آن علوم را ندارد و عقلی مافوق عقل معمولی می خواهد.
       عقل انسان ها برای امور جاری عالم طبیعت است و محدودیت دارد.عقل وسیله ای است که توسط آن حقایق هستی برای انسان آشکار و بدیهی می گردد.به همین خاطر است که اصول نظریات علمی بر بدیهیات بنا شده است.دانشمندان در گرایش های گوناگون ارتباط بین اجزا یک پدیده و خصوصیات آنرا کشف می کنند.هر گز به حقیقت و ذات یک پدیده امکان دسترسی ندارند و آن در اختیار حق تعالی است.

کتاب دین و دانش،باب رحمت
هدایتگر بود ما را ز غفلت
کتاب حق بود آن لوح محفوظ
بود هر آیه اش اسرار خلقت


جبر و اختیار

خداوند به انسان امکانات و اختیارات کافی داده است تا با بکار بردن آنها بتواند سعی و کوشش کند و نیازهای مادی و معنوی خود را تامین کند.متاسفانه عده ای با تنبلی و اینکه تقدیر چنین است ، از توانایی های خود غافل هستند و دچار جبر زدگی شده اند.
خداوند تا آنجایی که بشر بتواند امور خود را با بکار بردن عقل و امکانات تا مین کند دخالت نمی کند.خداوند بالاجبار آنجایی که بشر عاجز و قادر به کاری نیست ، دخالت می کند.همانند رشد نوزاد در رحم مادر که انسان دیگر حتی مادر امکان دسترسی به او را ندارد.
جبر از نظر لغوی بستن دو چیز است.همانند گچ گرفتن استخوان های پا که دچار شکستگی شود.کسی که پای سالم دارد و حرکت نکند و آنرا گچ بگیر همانند کسی است که به جبر تنها اعتقاد دارد.لذا بکار بردن جبر در این حالت اشتباه است.

زمانی که خالق بشر آفرید
کمال هنر را به او درتنید
تبارک به خود گفت،صد آفرین
خداوند ،روحی به انسان دمی            

                                 

تفسیر به رای

تفسیر به رأی به این معنا است که انسان آرا و نظریاتی را به عنوان پیش فرض های تردید ناپذیر مورد قبول قرار داده، سپس به قرآن کریم مراجعه نماید تا بر اساس مفهوم آیات الهی بر نظریات خود مهر تأیید بزند.
ولی تفکر عبارت است از سیر درونی یا حرکت از مقدمات به نتیجه و از معلوم به مجهول، و اساس آن علم است. به بیان دیگر؛ تفکر نیرویی است که کارش استنباط و استنتاج براساس معلومات موجود است که به شناخت انسان منجر می شود.
همچنین استنباط شخصی، یا تفسیر قرآن دانش خاصی است که دارای معیارها و فرمول های خاص خود است و کسی می تواند آیات قرآن را تفسیر کند و از آن استنباط داشته باشد که به آن آگاهی داشته باشد. برای تفسیر قرآن معیارها و قواعدی وجود دارد که بدون آنها نمی توان از قرآن برداشت شخصی نمود .
تفسیر به رای مقبوح ولی تفکر در آیات قرآن
ستوده شده است.همچنین استباط با رعایت ضوابط و قواعد تفسیر بلامانع است.
تفسیر به رای یعنی پوشاندن و توجیه نظرات خود و هوای نفس با تمسک به آیات قرآن ناپسندیده است.
لازم به ذکر است که برداشتهای اینجانب نقطه نظرات استاد رنجبر،مفسر قرآن و استاد حوزه، می باشد که بنده آنها را خلاصه برداری و تنظیم می کنم.از خدای بزرگ می خواهم که مرا در برداشتهای صحیح یاری نماید.از کلیه خوانندگان عاجزانه می خواهم چنانچه سهوا برداشتهای نا صحیح در انعکاس مطالب داشتم مرا یادآوری کنند.
هدف اینجانب از نشر اینگونه مطالب، آشنایی خود و علاقه مندان به معارف اسلامی با توجه به آیات قرآن و نقطه نظرات اهل بیت می باشد.بطور یکه در فضای مجزای قابل استفاده باشد.شاید با ارتقای آگاهی خود و خوانندگان،در ابتدا تغذیه روحی برای خود و توشه ای برای آخرت گردد ، ان شا الله.

خرد افزون شود با جنب و جوشش
پژوهش موجب رشد است و بینش
تعالی بشر در فکر و تحقیق
شود حاصل ترا با کار و کوشش

مبارزه عقل و نفس

عقل و نفس برای ادامه حیات نیاز انسان می باشند.هر کدام به وظیفه خود عمل می کنند.اما همینکه عقل می خواهد نفس را مهار کند و به طرف خود بیاورد ، نفس مقاومت می کند.اگر چه ممکن است تا حدی همراهی کند ولی به محض غفلت انسان، نفس راه خود ادامه می دهد.
نفس انسان همانند اسب وحشی و عقل انسان همانند راکب آن می باشد که باید قبل از سوار شدن آنرا را رام و اهلی کرد ،در غیر اینصورت انسان را سخت به زمین پرتاب می کند و به مقصد الهی نمی رساندو هر لحظه صاحب را به سمتی می برد
عقل تجلی صفات ربوبیت در انسان است و نفس تجلی صفات حیوانی در انسان می باشد.همانند کسی می ماند که بر اسب ماده ای سوار شده که بچه کوچک دارد و تا زمانی که صاحب بیدار است و مهار اسب را دارد ،اسب رام است و او را به مقصد می برد.اما همینکه به خواب می رود و اسب رها می گردد ، اسب بر می گردد پیش فرزند خود.
فرق اصلی انسان و حیوان در عقل است.اگر نفس انسان غالب بر عقل انسان گردد، انسان از حیوان نیز پست تر می گردد.اگر انسان بتواند با تزکیه نفس، چیره بر نفس گردد.می توان او را انسان خطاب کرد.

نفس دون را روز شب سرکوب کن
سینه را خلوتگه محبوب کن
نفس را در بند و دل آزاد کن
دل مرا با نور حق مجذوب کن
               

زندگی مشترک

ایجاد روابط صمیمی با همسرخود ، بدون صداقت و درستی در گفتار و کردار امکان‌پذیر نیست. به یاد داشته باشید که همسرتان فکرخوان شما نیست، یعنی علم غیب جهت پی بردن به درون و افکار شما را ندارد.
لذا باید در زندگی مشترک، باید انتظارات خود از طرف مقابل در زمان مناسب با توجه به شرایط روحی و مادی همسر به نحو زیبا مطرح کرد.
همچون اول ازدواج، خواست های مادی را به حداقل رساند.طبیعی است با بچه دار شدن مشکلات خاص خود را بهمراه دارد.لذا طرفین باید درک متقابل از شرایط همدیگر داشته باشند.
زندگی اگر مبنای آن بر کفویت و اخلاق و عشق پایه ریزی شود.دراینصورت تلاش ها از روی عشق و محبت انجام می گیرد.لذا با یکی شدن ،مشکلات به حداقل می رسد.

زندگی کن با خضوع و مهربانی و صفا
زندگی کن با امید وبا توکل بر خدا
زندگی شیرین شودبا انتخاب همسری
زندگی کن با محبت هم به ظاهر هم خفا


جهان بینی

منظور از جهان بینی ، نگاه انسان به جهان است.همانطوریکه پرندگان با توجه به روحیاتشان و طول پروازشان ،نگاهشان به جهان متمایز است.مثلا اگر مگسی روی تکه چوبی در جویی نشسته باشد.دریا در نظرش همان جوی و کشتی همان قطعه چوب است.اما سیمرغ با توجه وسعت دیدش،دریا را اقیانوس ها می بیند.
انسان ها نیز با توجه به روحیاتشان و افق دیدشان ،جهان هستی را به صورت های گوناگون تبیین می کنند.عده ای آنقدر به خود مشغول هستند،که ذکر و فکرشان تنها به خود است.لذا طبیعی است، نگاهشان به جهان و هم نوع خود بسیار محدود است. میزان جهان بینی بستگی به شعاع دید انسان به مرکزیت خود دارد.
کسانی که به وجود ماوراالطبیعه اعتقاد دارند.جهان هستی را ماورای جهان مادی می دانند.لذا دید و نگاهی متمایز با جهان بینی مادی دارند.

قلم زد به عالم،چو صدها نگین
جهانی بپا کرد ،کامل ترین
خداوند هستی ، خداوند جان
هزار آفرین،بر جهان آفرین

چشم و گوش و دل

اگر به دقت بنگریم گوش حجابی برای چشم است که امکان دیدن حقایق را از انسان سلب می کند.برای مثال وقتی در خصوص صفات یک فرد بد گفته می شود و ما آنرا می شنویم، دیگر تمایلی به دیدن آن فرد نداریم.
همچنین چشم بر خلاف گوش عامل روشنایی دل می باشد.برای مثال وقتی چشم چیز زیبایی را دید ،آنگاه دل طلب می کند.لذا چشم عامل تحریک دل است.
اینکه تاکید شده از افراد غیبت نکنید، بخاطر این است که در ذهن انسان تصویر بدی از فرد پیدا می کند.و یا اینکه گفته می شود به نامحرم نگاه مداوم نکنید ،بخاطر پیش گیری از لغزش ها و تحریک تمایلات است.

از دست زبان و دل و دیده
قلبم شده صد تکه و پاره
بر چشم دل و دیده بکوبید
تا روح شود خادم و بنده

رابطه انسان با خدا

مولانا می گوید رابطه ما با خدا همانند کاسه خالی روی دریا است.اگر کاسه حرکتی روی آب دارد، بخاطر حرکت آب است.اگر چه آب را نمی بیند.تا زمانی که کاسه لبریز از آب نشود، روی آب در حرکت است.زمانی غرق در دریا می شود که لبریز از آب گردد.
انسانها نیز تا وقتی که ظرف وجودیشان از معارف الهی از طریق چهارده معصوم لبریز معارف الهی نگردد،در این دنیا سرگردان و دنبال گم گشته خود،یعنی خدا،هستند.حیات و حرکت انسان ها به اذن الهی است .تا زمانی که رو به دنیا داریم،امکان رو به خدا نداریم.باید آرام آرام نگاه و منش و اعمالمان رنگ و بوی خدایی پیدا کند.تا بتوانیم ذوب و حل در خدای متعال گردیم.

ما همه موجیم و او دریا بود
ما همه صفریم او یک ها بود
آب دریا کی توان در ظرف ریخت
ما همه هیچیم او یکتا بود 

عقل محض و عقل جزیی

عقل دارای مراتبی است.انسان های معمولی عقل جزیی و انسان های کامل دارای عقل کل و خداوند دارای عقل محض است.
رابطه ما با خداوند همانند موج است و دریا.موج بدون دریا تشکیل نمی گردد و حیات موج بخاطر وجود دریاست.
بشر با این عقل جزیی می خواهد به حقیقت خدا پی ببرد.درصورتی که این وسیله او را دور می کند.تنها از طریق دل است که می توان به خدا نزدیک شد.
باید از طریق عشق که خورشید دلهاست، و با توجه به ظرف وجودی و معرفتی خود از چشمه رحمت الهی کسب فیض کرد.

اگر داری توعقل و علم و دانش
اگر داری تو صبر و حلم و بینش
چرا بی تاب و نا آرام و حیران
توکل کن،تو اندر کار و کوشش


     

حجاب نورانی 

رنگ های گوناگون وقتی قابل مشاهده و تمیز هستند ،که ما در روشنایی باشیم.رنگ ها حجابی هستند که توجه ما را از نور که عامل دیدن رنگ هاست محروم می سازد.در تاریکی است که ما متوجه می شویم که مشاهده رنگ ها بخاطر وجود نور بوده است.
از انعکاس نور الهی عقل بر انسان امکان ایجاد افکار و خیالات گوناگون مقدور می گردد. این افکار گوناگون حجابی برای انسان می گردند بطوریکه انسان به منشا اصلی نور که خداست غافل می گردد.در صورتی که نور بیرونی از انعکاس نور خورشید است.
همانطوریکه برای دیدن نور خورشید،نیاز به مسلح کردن چشم است .برای دیدن نور الهی نیز نیاز به چشم درون است که مجهز به تقوا و تزکیه نفس گردد.
عالم اگر تنها به کسب علوم دنیوی بپردازد و از درون خود غافل باشد.آن علم یک حجاب نورانی برای او می گردد.غرور و هوای نفس او را از درون تهی و به زمین می زند.آنقدر که حجاب نورانی خطرناک است،حجاب ظلمانی و تاریکی مضر نیست.

از نبی تا حضرت صاحب زمان
جملگی باشند چون نور جنان 
شد تجلی نور یزدان در امام
نور قرآن و ولایت در جهان



تمایز چشم و دوربین

اگر به دوربین عکاسی دقت کنید،قادر است در روشنایی عکس اشیا را به تصویر بکشاند.اما چشم به خاطر نور الهی که در پشت چشم است،علاوه بر ایجاد تصویری در ذهن ،این امکان را فراهم می کند که با دیدن شی تحلیلی از آن را داشته باشیم.در حقیقت نور نور دل عامل این تجزیه و تحلیل است.
همانطوریکه نور دل باعث تخیلات و افکار انسان است.این نور از انعکاس نور خداست.که آنرا نور نور دل گوییم.نور نور چشم هم خداست.
انسان عدم وجود نور را در تاریکی حس می کند.همانطوریکه تا غم نباشد ،انسان به وجود شادی پی نمی برد. ماهی تا زمانی که در آب است لذت آب و نقش آب در حیات خود را احساس نمی کند.نقش خداوند در زندگی آنقدر زیاد است که انسان معمولا در سختی ها او را یاد می کند.

تجلی حق ،در جهان ، شد عیان
تجلی ما ،عکس ما ،هر زمان
من و عکس من، قابل ر ویت اند
تجلی حق ظاهر و خود نهان

                                        

عمر انسان

پیامبر گرامی می فرمایند،دنیا ساعت است.یعنی لحظه هاست که بطور مرتب در حال تغییر است.اگر به حرکت آب یک جوی دقت کنیم.اگر چه به ظاهر آب می بینیم ولی در هر لحظه آب جدیدی در حال جایگزین شدن است. اما بخاطر سرعت حرکت آب ،ما این لحظه ها را احساس نمی کنیم و آب یکسانی را در حال حرکت می بینیم.
عمر انسان نیز یک لحظه است ولی بخاطر سرعت زمان آنرا در چند سال می بینیم.همانند شعله چوبی که به سرعت حرکت دهیم ،ما آنرا یک خط مستقیم می بینیم.اگر چه شعله یک نقطه است.در حقیقت عمر انسان، لحظه ای یا نقطه ای است که سریع در حال حرکت است.خط مستقیم،جمعی از نقاط است که با نظم خاص و متوالی در کنار هم قرار دارند.

دل خسته و جان خفته و ما سرگردان
حق شاهدو ما غافل وپست و نالان
عمری به هدر رفت و ندیدیم خدا را
او حاضر و ما غایب و مست و حیران                   
                                        

سخنان بی موقع

شنیده اید که می گویند فلانی خروس بی محل است.کنایه از این است که خروس بجای اینکه وقت نماز صبح بخواند،در اوقات مختلف شب می خواند و موجب بیداری و اذیت مردم می گردد.معمولا چنین حیوانی سر خود را بخاطر صدای بی موقع از دست می دهد.
خداوند به انسان زبان داده تا بتواند بوسیله آن سخن و نظر خود را پیرامون مسایل گوناگون مورد نیاز بیان کند.اما گاهی همین وسیله باعث غیبت و تهمت و ناسزا می شود و موجب آبروریزی هم نوع خود می گردد.که از گناهان کبیره است و همانند خوردن گوشت مرده می ماند.
با صدمه به جسم، پس از مدتی ترمیم و چه بسا دیگر اثری از آن باقی نماند.در مقابل با صدمه روحی،اثر آن ماندگار است.

هر کسی دردی به ما افزود و رفت
غم درون دل فزون بنمود و رفت
ای رفیقان تا به کی ظلم و ستم
هر کسی زخم زبانی زد و رف


زکات جا و مو قعیت

هر چیز دارای زکاتی است.زکات علم در نشر آن و زکات مقام در رسیدگی به ضعفاست.همانند دریا باش که با آن بزرگی و عظمت خس و خاشاک را روی سر خود می گذارد و فرو نمی برد.ازبزرگی دریا هم چیزی کاسته نمی شود.
با عنایت به واجب بودن زکات،لازم است کسانی که سکان دار و صاحب پست و مقامی هستند.نسبت به ادای زکات مو قعیت خود که رسیدگی به مردم است همت گمارند و خود را خادم و خدمتگزار مردم بدانند.نوکر هر گز به ارباب خود اهانت نمی کند و مطیع اوست.
پست و مقام ها امانتی است که از طرف مردم به مسئولین داده شده است و اگر به کسی وفا می کرد به آنها نمی رسید.چه خوش گفت:

این میز که می بینی ،گاه از من و گاه از تو

پاینده نخواهد ماند، خواه از من و خواه از تو

این توفیق الهی وسیله ای برای امتحان افراد است.می توانند با خدمت به مردم موجبات صعود خود را فراهم کنند و یا می توانند با کم کاری و عدم انجام وظیفه در این امتحان الهی مردود شوند.   

     
این مقام دنیوی دارد زکات
گشته واجب بر شما همچون صلات
چند روزی این امانت دست توست
هست خدمت بر ضعیفان در حیات


قدرت خدا

نقل است در زمانی پشه های زیادی زندگی مردم را مختل کرده بود.در آن زمان نمرود حکومت می کرد.دستور داد که خانه ای مسی بسازند و حفره ای بسیار باریک برای تهویه تعبیه کنند.خداوند پشه ای را مامور می کند که از آن حفره وارد و نمرود را به هلاکت برساند.هنگام ورود یک بال پشه از بین می رود و پشه روی بینی نمرود می نشیند.نمرود برای دور کردن پشه دست خود را تکان می دهد و پشه وارد بینی نمرود می گردد.اطرافیان نمرود بطور مرتب بر سر نمرود می زدند تا بلکه پشه خارج گردد.تداوم این کار موجب هلاکت نمرود و نهایتا بیرون رفتن پشه می گردد.
این داستان حکایت از این حقیقت دارد که اگر خدا بخواهد ، می تواند انسانی را که به ظاهر قدرت مند است تو سط نیم پشه ای از پای در آورد. لذا انسانها نباید به قدرتی که خداوند برای امور جاری به آنها داده غره شوند.بلکه باید همواره شکر گزار حق تعالی باشند و باور داشته باشند که همه چیز به ید و قدرت خداست.

قدرت آن نیست، گهی ظلم و گهی فتنه شود
قدرت آن نیست که همواره لبان  بسته شود
قدرت آنست که در سایه ای آن محرومان
به نوایی برسند و  دل و جان شسته شود



دوست و دشمن

بعضی اوقات کسانی در قالب دوست به انسان نزدیک می شوند ولی دشمن انسان می باشند و انسان شناختی از درون آنها ندارد.در این حالت توصیه شده دست به دعا ببرید و از خدای متعال استمداد و یاری بخواهید.
اما دشمن واقعی انسان هوای نفس و پیروی از اوست.پیامبر گرامی مبارزه با نفس را جهاد اکبر گویند.عرفا دستور العمل هفت مرحله برای پاکی نفس را پیشنهاد می کنند.
از خدا بخواهیم که چشم بصیرت به ما عطا کند تا واقعیت ها را ببینیم .در غیر اینصورت ممکن است حقایق را نبینیم و بر اثر جهالت گمراه شویم.
از خدا بخواهیم دوستان خوب سر راه ما قرار دهد .تا با همنشینی با آنها به علم و فهم و درک و ایمانمان افزوده شود.

دوستی با مردم اهل دل و با معرفت
می کند تامین تو را در عالم و در آخرت
دوستی بامردم بی دین و بی ایمان بسی
می برد هر دم  تو را در نکبت و در معصیت

همزبانی و همدلی

انسان ها با دانستن زبان همدیگر امکان برقراری ارتباط و مذاکره دارند.در غیر اینصورت همانند اسیران می مانند.
زبان دیگر زبان دل است که از طریق مختلف قابل بیان است.گاهی با سکوت،گاهی با نگاه بدون اینکه سخنی بگویند نظر خود را بیان می کنند.
دو نفر که همدل باشند اگر چه همزبان نباشند امکان زندگی در زیر یک سقف را دارند.اما اگر همزبان باشند ولی همدل نباشند،نمی توانند همدیگر را درک نمایند.
همدلی باعث محرم شدن به اسرار یکدیگر می گردد.در صورتی که همزبانی اینچنین نیست.لذا همدلی از همزبانی بهتر است.

بار الها دل من عاشق و شیدای تو شد
عاشق شیوه ی پردازش دنیای تو شد
من ندانم تو کجایی که بیایم سویت
گر نمایی نظری،کوی دلم جای تو شد



اسمای الهی

خداوند به حضرت آدم حقیقت اشیا را تعلیم نمود.تا این امکان را بیابد که به حقایق اشیا پی ببرد.اسمای الهی یک ظاهر دارند و یک باطن.مثلا وقتی می گوییم نام آن فرد جود است.دلیلی ندارد که صفت بخشندگی داشته باشد.منظور از اسمای الهی صفات درونی فرد است که اولیای الهی امکان شناخت و پی بردن به آن را دارند.ولی بخاطر داشتن صفت ستار العیوبی خداوند از ابراز آن خودداری می کنند.
در نگاه مردم ممکن است یک فرد دارای صفات ظاهری خوبی داشته باشد.اما نزد خدای متعال عکس آنرا داشته باشد.قضاوت های ما سطحی است اما قضاوت های خداوند
عمقی است.ممکن است از نظر مردم کسی مومن جلوه کند ولی در نظر خداوند کافر باشد.
خداوند در قرآن کریم می فرمایند ای کسانی که ایمان آورده اید ،ایمان آورید.خداوند حقیقت انسان ها رامی بیند و آنرا ملاک قضاوت قرار می دهد.لذا تاکید می کند که ایمان به اسم کفایت ندارد ، بطور واقعی و حقیقی به خدا ایمان بیاورید.

کی کند بی آبرو یک زندگی
عزت انسان به تقوا ، بندگی
علم و ایمان، عامل رشد بشر
مانع پستی و هر آلودگی
رهایی

جان های بسته اندر آب و گل
چون رهند از آب و گل ها شاددل
در هوای عشق حق رقصان شوند
همچو قرص بدر بی‌نقصان شوند

قرآن کریم نحوه تنومند شدن یک درخت را بیان نموده است.در ابتدا دانه ای در خاک نهاده می شود.بعد از مدتی جوانه ای سر از خاک بیرون می آورد.سپس شاخه و برگ پیدا می کند و با گذر زمان تنومند و بارور می شود.
مولانا از این آیات قرآن استفاده کرده و می گوید.ای خدا جانهایی که از آب و گل هستند و اسیر دنیا شده اند،همانند دانه درخت که اسیر خاک است، شکوفا کن و از دلبستگی به دنیا آنها را رها ساز.تا جان ها همچون ماه در شب چهاردهم کامل گردد.

گر بخوانی حق ز اعماق وجود
استجابت می کند دریای جود
نور مطلق صاحب فیض و کمال
در قیام و در رکوع و در سجود


سرکشی

آنک از پنجه بسی سرها بکوفت
همچو خس جاروب مرگش هم بروفت

قصه شیر و خرگوش در این ابیات،همانند رابطه انسان با هوای نفس دارد.همانطوریکه خرگوش توانست شیری که پادشاه جنگل است به ته چا بیندازد.نفس انسان نیز با زیاده خواهی و خود پرستی می تواند آدمی را به قعر چاه بدبختی و هلاکت ببرد.
خر گوش به سایر حیوانات گفت، شیر بخاطر داشتن پنجه های قوی، که بر سر شکار های خود می کوبید.امروز همانند خسی جارو شد و به هلاکت رسید و به قعر جهنم رفت.
نفس انسان نیز اینگونه است، همینکه انسان را گرفتار و دلبسته دنیا کرد و به چه کنم ها و چراها انداخت ،آرامش می گیرد.

مکن تکیه بر عقل تنها،  بشر
شود موجب کبر و اندوه و شر
اگرعقل تنها شود رهنما
نبینی تو حق را ورای نظر

منصب

از بر حق می‌رسد تفضیلها
باز هم از حق رسد تبدیلها
اگر کسی فضیلتی کسب کند،از طرف خدای متعال است.همینطور اگر در کسی تغییر و تحولی ایجاد شود ، باذن و امر خدای متعال می باشد. منصب ها بستگی به این ندارد که تو در مرحله ظن و گمان یا مرحله یقین در سیر و سلوک هستی.اینها نوبتی است.همانطوریکه برای گذشتگان ماندگار نبود و به تو رسید.برای تو نیز همینطور است.
اگر به موقعیتی رسیدی جای شادی نیست.این پست و مقام ها نباید تو را فریب دهد و از بندگی خدا دور کند و به بی بند و باری رو بیاوری.اگر از ِلذت های زود گذر دنیوی چشم پوشی کنی.در بهشت خداوند لذت های پایدار به تو می دهد.
اما گروهی هستند که منصب هایشان دایمی است و بر هفت آسمان حکومت می کنند.آنان اولیای مقرب الهی هستند.اینان اگر در منصب های دنیوی حکومت کنند.اوامر الهی را در جامعه پیدا می کنند و هر گز اسیر هوای نفس و غرور دنیوی نمی شوند.

این مقام دنیوی دارد زکات 
گشته واجب بر شما همچون صلات
چند روزی این امانت دست توست
تا توانی خدمتی کن  در حیات

خصم درون


ای شهان ، کشتیم ما خصم برون
ماند خصمی زو بتر در اندرون
کشتن این ، کار عقل و هوش نیست
شیر باطن سخرهٔ خرگوش نیست
دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست
کو به دریاها نگردد کم و کاست

مولانا به بزرگان می گوید ما دارای دشمن بیرونی و دشمن درونی هستیم. با عقل و تدبیر می توان بر دشمن بیرونی فایق شد.همانطوریکه خرگوش غالب بر شیر گردید و آنرا کشت.اما دشمن درونی همچون اژدها می ماند و با عقل و تدبیر نمی توان آنرا از بین برد.
مولانا در داستان شیر و خرگوش می گوید.ای خرگوش،شیر باطنی همانند شیر بیرونی نیست که براحتی بتوانی آنرا ااز بین ببری و آنرا بکشی.بلکه همانند اژدها یی می ماند که کشتن آن آسان نمی باشد.اژدها همانند دوزخ است و بالعکس.همینطوریکه اژدها جانوران را می بلعد.دوزخ نیز گناهکاران را در خود می سوزاند.در این دوزخ اگر آب تمام دریاها را بر روی آن برریزی از شعله آن کاسته نمی شو د.
نفس انسان نیز همانند دوزخ است،هر قدر که نیازهای آنرا تامین می کنی از عطشش او کاسته نمی شود و چیز بالاتری می خواهد.
تا اینکه خداوند عطش او را خاموش می کند. نفس انسان نیز تنها با اطاعت از اوامر الهی سیر و آرامش می گیرد.

چون گنه قلب تو را تسخیر کرد
ذکر حق کی بر دلت تاثیر کرد
اژدهای نفس  گر باشد رها
آدمی را در غل و زنجیر کرد



جهاد اکبر

قوت از حق خواهم و توفیق و لاف
تا به سوزن بر کنم این کوه قاف
سهل شیری دان که صفها بشکند
شیر آنست، آن که خود را بشکند

همانطوریکه خواص قطعه ای از آتش با خواص کل آتش یکسان است.بعلاوه نفس انسان همانند آتش جهنم است.لذا خواص آتش دوزخ را دارد.جهنم از سوزاند گناه کاران سیر نمی شود.نفس انسان هم حد و محدودیتی ندارد.بعلاوه تنها چیزی که می تواند عطش جهنم را متوقف کند خداست.بطور مشابه تنها خدای متعال می تواند نفس انسان را آرامش کند.
این جهان همانند کمانی می ماند که تنها تیر صاف و مستقیم امکان پر تاب دارد.اگر درستی و صداقت را در زندگی پیشه کنی، در دو عالم رستگار و خوشبخت می شوی.
پیامبر گرامی بعد از جنگ به لشکریان گفت شما جهاد اصغر را انجام دادید و دشمنان بیرونی را شکست دادید.الان نوبت جهاد اکبر است که دشمن درونی خود یعنی هوای نفس را مهار و برآن غلبه کنید.
قدیما باور داشتند که دور زمین را کوه بلندی چون قاف احاطه کرده است.مولانا می گوید پیروزی بر نفس همانند این است که انسان بخواهد با سوزنی کوه با آن عظمت را از جا بکند.بدیهی است بدون قرار دادن قدرتی توسط خداوندبه بشر ، غلبه بر هوای نفس امکان ندارد.
زمانی انسان قدرتمند است، که اراده او بر هوای نفس او غالب باشد.بدست آوردن قدرتهای ظاهری، کار مشکلی نیست.

با لگد بر نفس و بر امیال پست
می شوی  از جام  وصل یار مست
دل به فیض سرمدی تسکین شود
هر که بار خویش را جانانه بست

تقیه

چشم دل از مو و علت پاک آر
وانگه آن دیدار قصرش چشم دار


مولانا در عصری زندگی می کرده است،که حکام زمان نسبت به شیعه روی خوشی نداشتند.لذا مولانا تقیه می کرد.بعضا اشعاری دارد که بخاطر در امان بودن وامکان رساندن سایر پیام الهی بناچار بیان می کرد.لذا اگر بخواهیم در خصوص مولانا قضاوت کنیم باید در مجموع اشعار و آثار او ببینیم و شرایطی که او زندگی می کرد را درک کنیم.
حضرت علی به کسانی که معاویه از آنها می خواست به ایشان اهانت کنند تا در امان باشند.می گفتند بلا مانع است.چون هم جان شما حفظ می شود و هم موجب رشد من است.همانند کودی که پای درخت می ریزند.
لذاحضرت تقیه را برای شیعیان در مواقع اضطرار مجاز می دانستند.
مولانا در این ابیات از فرستاده روم به مدینه برای ملاقات با خلیفه دوم می گوید.پس از طی بیابانها و ورود به مدینه ، سفیر روم سراغ قصر خلیفه را می گیرد.گویند او قصری چون شما ندارد و قصر او دل اوست.ظاهرا دارای منزل معمولی بوده است.اگر بخواهی آنرا ببینی ابتدا باید تهذیب نفس کنی.زیرا در غیر اینصورت نمی توانی او را با چشم سری که دچار بیماری موی مژه است که داخل چشم بر می گردد و مانع دید می گردیداو را ببینی.

شیعه خطش ،خط شاه کربلاست
جوهرش خون و قلم تیغ ولاست
شیعه راهش راه زهرا و علیست
جان نثار خط سرخ مرتضاست 



موانع دیدن

گر نبینی، این جهان معدوم نیست
عیب جز ز انگشت نفس شوم نیست
تو ز چشم انگشت را بر دار هین
وانگهانی هرچه می‌خواهی ببین

هر کسی روح و روان خود را از هوای نفس پاک کند،امکان حضور و لقای حق را پیدا می کند و آشنا به حقایق هستی می گردد و نقش خدا را در زندگی احساس می کند و به وجود و حقانیت خدا یقین پیدا می کند.
برای مثال حضرت محمد روحی پاک داشت و معصوم بود.لذا هر جا نگاه می کرد، وجه الله را می دید.گناهان چون آتش هستند که دودشان مانع دیدن حقایق می گردد.شیطان با وسوسه های خود مانع این می شود تا خدا را ببینیم.زیرا خدا همه جا هست.تنها چشم حقیقت بین می خواهد.
همانطوریکه با چشم سر این امکان برای هر شخص بینا وجود دارد که آفتاب را در هر جهت که نگاه می کند ببیند.اگر چشم دل کسی باز باشد،یعنی به مرحله یقین برسد،او هم می تواند آفتاب نور الهی را ببیند.
برای مثال،ماه در بین ستارگان ،در شب کاملا مشخص و قابل شناسایی است.خداوند نیز برای اهل معرفت و یقین اینگونه است.براحتی وجود حق را در هرکاری احساس می کنید.شما اگر انگشتان دست را روی چشم خود قرار دهید،آنگاه بدیهی است که اشیای جهان را نمی بینید.ِلذا ندیدن شما ، باعث انکار جهان هستی نمی گردد.گناهان و هوای نفس نیز همانند انگشتان دست می مانند که بر چشم دل قرار می دهیم.بعلاوه تنها راه دیدن خدا هم از طریق چشم دل است.بدیهی است که خدا را نمی توانید ببینید.
انکار شما دلیل بر عدم وجود خدا نیست.شما موانع و حجاب ها را بردارید،آنگاه شما همانگونه که نور خورشید را احساس می کنید و می بینید و به وجود آن یقین پیدا کرده اید و دیدن خورشید دیگر ضرورتی پیدا نمی کند.وجود خداوند نیز همینگونه است.اگر انسان به مرحله یقین برسد، نقش و وجود خداوند در زندگی آنقدر شفاف و ملموس است،که هرگز دنبال دیدن خدا نیستید و با تمام وجود حق را درک و احساس می کنید.

ما به دنبال خداییم ، ولی او با ماست
گهری هست که در عالم هستی پیداست
او بود خالق هستی و جهان پرتوی او 
نتوان وصف خدا کرد، که او ناپیدا
دوست واقعی

آدمی دیدست و باقی پوستست
دید آنست آن که دید دوستست
چونک دید دوست نبود کور به
دوست کو باقی نباشد دور به

حضرت نوح می گوید ،زمانی که می خواستم مردم را نصیحت و یا از خدای متعال برای آنها آمرزش بخواهم.آنها دستانشان را در گوشها وپیراهن و روسری خود را روی صورت می انداختند تا مرا نبینند.به نوح می گفتند آن ثواب های الهی که می گفتی چه شد.
در جواب حضرت نوح به آنها می گفت شما حتی حاضر نیستی مرا ببینی و یا به حرف های من گوش دهید. این کار ها را کنار بگذارید تا عنایات الهی نصیبتان شود.
مولانا می گوید ، چشم آن است که بتواند حضرت دوست، یعنی خدا را ببیند.مابقی بدن جز گوشت و پوست و استخوان چیزی نیست.شما وقتی چشم ظاهر را که در اختیار شماست از راوی دوست می پوشانید.چگونه انتظار دارید که بتوانید با چشم دل دوست را ببینید.
یکی از صفات خدا باقی است.تنها دوست واقعی انسان در دو عالم خداوند است.دوستی سایرین به تدریج کم رنگ و یا از بین می رود.کسی که چشم دارد و چشم از روی دوست می بندد.بهتر است کور باشد، تا اینکه چشم خود را ببندد.

دوستی با مردم اهل دل و با معرفت
می کند تامین تو را در عالم و در آخرت
دوستی بامردم بی دین و بی ایمان بسی
می برد هر دم  تو را در نکبت و در معصیت

دکتر علی رجالی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

رهایی دل

این دل رها و مست است
 در بند نفس و  پست است
یارب نما تو لطفی
چون او خدا پرست است

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

صاحب دل

باسمه تعالی

برداشتهایی از آیات قرآن

صاحب دلان

انسان ها بر دو نوع هستند.عده ای  صاحب دل خود می باشند و عقل بر آنها حکم می کند و بدون دلیل چیزی را قبول نمی کنند.عده ای دل صاحب آنهاست و هر چه دلشان خواست آنرا انجام می دهند.
       کسانی که صاحب دل خود هستند، از خدا و دستورات الهی تبعیت می کنند.در مقابل کسانی که دل صاحب آنهاست ، مطیع هوای نفس خود هستند و دل آنها حکم می کند که چگونه عمل کنند.
   حافظ می گوید:

دل می رود زدستم صاحب دلان خدا را                         دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

حافظ سخن از رها شدن زمام اختیار دل می گوید و عارفان را به یاری می طلبد چرا که معتقد است که عشق پنهان وی از پرده برون خواهد اوفتاد .

این درد همان دردی است که سالک را به حق می رساند و دل جویای حق، درد عشق را به همراه دارد .

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز                                 باشد که باز بینم دیدار آشنا را

شرطه باد موافق را گویند که مساعد کشتی رانی باشد . کشتی شکستگان صفت مرکب است .

حافظ با تحسر  و تمنی می خواهد که ای باد موافق ما در کشتی سواریم وزیدن آغاز کن به آن امید که به ملاقات آن یار آشنا نایل آییم .

عشق باشد عاملی در جذب الطاف خدا
می شوی مجذوب یزدان، گر کند ما را صدا
گه تو عاشق می شوی،گه او کند بر ما نظر
عشق خورشید دل است و می دهد دل را شفا

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

صاحب دلان

دل می رود زدستم صاحبدلان خدا را                         دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

حافظ سخن از رها شدن زمام اختیار دل می گوید و عارفان را به یاری می طلبد چرا که معتقد است که عشق پنهان وی از پرده برون خواهد اوفتاد .

این درد همان دردی است که سالک را به حق می رساند و دل جویای حق، درد عشق را به همراه دارد .

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز                                    باشد که باز بینم دیدار آشنا را

شرطه باد موافق را گویند که مساعد کشتی رانی باشد . کشتی شکستگان صفت مرکب است .

حافظ با تحسر  و تمنی می خواهد که ای باد موافق ما در کشتی سواریم وزیدن آغاز کن به آن امید که به ملاقات آن یار آشنا نایل آییم .

شاعر  در این بیت باد موافق را خطاب قرار می دهد و از صفت جان بخشی استفاده نموده است .

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون                      نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

به جای به معنی درحق ، درباره و شبه حرف اضافه است .. ده روز مهر گردون کنایه از مدت کوتاه فلک و زندگی کوتاه که به همراه مکر و حیله است.

شاعر معتقد است در این زمان کوتاه زندگی که پر از حیله و نیرنگ است باید که در حق دوستان نیکی نمود و فرصت را غنیمت شمرد .

در حلقه ی گل و مل خوش خواند دوش بلبل                 هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا

مل  شارب انگوری است به تناسب بین گل ، مل ، بلبل  دقت شود .

دیشب در بزم گل و باده ، بلبل با زبان دلنشین چنین می خواند که ای ساقی می صبوحی ( باده صبحگاهی ) را بیاور و ای مستان از پا فتاده برخیزید و خمار دوشین را به باده ی سحری بزدایید.

صبوحی هر نوشیدنی که در پگاه نوشند می باشد این کلمه به همراه دیگر مشتقات در اشعار حافظ به کار رفته و در این جا می صبحگاهی مد نظر وی است .

ای صاحب کرامت شکرانه ی سلامت                              روزی تفقدی کن ، درویش بینوا را

این بیت خطاب به معشوق است و می گوید ای کسی که صاحب کرامت و بزرگی هستی به شکر سلامت و عافیت از حال این درویش و فقیر بینوا سئوالی پرس و نظری به وی انداز .

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است                          با دوستان مروت با دشمنان مدارا

حافظ می گوید امن و آسایش دو دنیا  در تفسیر این سخن گنجانیده شده است که باید با دوستان مروت و مهربانی ورزی و با دشمنان مدارا و با نرمی برخورد نمایی.

در این بیت صنعت تضاد و آرایه جمع با تقسیم آمده است .

در کوی نیکنامی ما را گذر نداند                             گر تو نمی پسندی ، تغییر کن قضا را 

این بیت گریزی است به ابتدای غزل که پیرامون درد صحبت می کند  درد عشق که باعث رسوایی وی گردیده و به همین دلیل عاشق را در کوی حسن شهرت و نیک نامی راه نیست و در مصرع دوم می گوید که اگر تو حال ما را نمی پسندی و موافق طبعت نیست می توانی به دگرگون کردن  احکام هستی بپردازی .

این بیت به نوعی از اندیشه ی ملامتی حافظ بر می خیزد .

شاعر معتقد است در این زمان کوتاه زندگی که پر از حیله و نیرنگ است باید که در حق دوستان نیکی نمود و فرصت را غنیمت شمرد .

آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند                  اشهی لنا و احلی من قبله العذارا

تلخ وش آن چه که تلخ مزه باشد . پسوند وش برای طعم غریب کاربرد دارد و در این جا کنایه از می ( صفتی که جانشین موصوف است ) ام الخبائث صفتی است برای می که منشا همه ی تباهی ها است و صفت برای موصوف محذوف است .

حافظ به صوفی می گوید آن شراب که تو منشا تباهی ها می دانی نزد ما دلخواه تر و شیرین تر از علاقه به دوشیزگان است، در این بیت آوردن صوفی با حالتی از تمسخر و ریشخند همراه است و مراد صوفی ظاهر فریب است .

آرایه استعاره و کنایه در این بیت به کار رفته است .

هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی             کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را 

در این بیت حافظ انسان را به خوشی دعوت می کند و به هنگام تهیدستی به جای فرو رفتن در غم و اندوه وی را به سرخوشی و مستی فرا می خواند چرا که این اکسیر هستی گدا را همانند قارون بی نیاز و توانگر می سازد. گر چه عیش و مستی با تنگدستی میانه یی ندارد و در شطحیات حافظ می گنجد .

تلمیح به داستان قارون که بعضی وی را اولین کیمیا گر دانسته اند ، هم چنین آرایه تناسب در این بیت به چشم می خورد .

سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد              دلبر که در کف او مومست سنگ خارا

غیرت از اصطلاحات عرفانی است ( غیرت الهی ) شاعر خطاب به عاشق می گوید  از حدود الهی سرپیچی مکن و از رسم وفاداری و عاشقی تجاوز مکن و سرکش مشو وگرنه معشوق ازلی که همه چیز در دست قدرت اوست تو را به آتش غیرت خود می سوزاند . به کلماتی چون شمع و سوختن ، موم و خارا توجه شود .

آیینه سکندر جام می ست بنگر                                  تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

داستان آیینه اسکندر آمیزه یی از افسانه و حقیقت است . این آیینه از عجایب هفتگانه عالم است .  گویند آیینه یی در فانوس دریایی تعبیه شده و حرکت کشتی ها را از صد میل نشان می داده است.  حافظ در این بیت به آیینه سکندر صفت افسانه یی دیگری نیز نسبت داده و آن را هم طراز جام جهان بین که غیب نما بوده ، قرار داده است . دارا شاه ایرانی هم عصر اسکندر بوده که بدست وی کشته شده است .

آیینه غیب نمای اسکندر همین جام شراب است که اگر به دیده ی اهل نظر در آن بنگری بی اعتباری دنیا را در آن خواهی دید.

احوال ملک دارا کنایه از بی ثباتی حشمت دارا و عاقبت مرگ وی است .

خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند                          ساقی بده بشارت رندان پارسا را

خوبان پارسی زیبا رویانی که علاوه بر هنر زیبایی از هنر پارسی گویی و شاعری برخوردارند و پارسا در این بیت نیز پارسی است و به معنای پاکدامن نمی باشد . اگر چه دکتر خطیب رهبر به معنی پرهیزگاری به کار برده است . اما قدری تأمل در مصرع نشان می دهد که رند پارسا نیست . استفاده از دو اصطلاح ساقی و رند که از برساخته های حافظ است در این بیت قابل تأمل است . در این بیت صنعت جناس به کار رفته است .

حافظ به خود نپوشید این خرقه ی می آلود             ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را

حافظ می گوید که این خرقه ی آلوده به می را نه به اختیار خود پوشیده است و از پیر پاک دامن پرهیزگار می خواهد که عذر وی بپذیرد و بر او خرده مگیرد .

خلاصه آن که حافظ از درد عشق الهی گلایه دارد و انتظار دارد که بر احوال ظاهری وی خرده نگیرند .

اکرم نعمت اللهی

بخش ادبیات تبیان

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

انواع شادیها

باسمه تعالی

برداشتهایی از آیات قرآن

انواع شادیها

دو نوع شادی داریم.یکی سطحی و دیگری عمقی است .شادی سطحی لحظه ای است و تداوم ندارد و در اثر هم نشینی و یا تماشای موضوع خنده داری ایجاد می گردد.شادی عمقی، پس از زحمات ورنجها حاصل می گردد و تداوم دارد و خوشنودی دل را بهمراه دارد.
   شادی عمیق موجب آرامش انسان است و انبیا می خواستند که مردم شادی عمیق و ماندگار داشته باشند.
    در اسلام شادی ها به دو نوع مثبت و منفی تقسیم شده است.شادی های مثبت شادیهایی که به آنها سفارش شده است.
شادیهای منفی :
1- شادی به گناه.
2- شادی در برابر لغزشهای دیگران.
3- شادی های تمسخر آمیز.
4- شادی با دروغ.
   شادیهای مثبت:
1-شادی در وقت اطاعت و بندگی خدا.
2-شادی برای احیای حق و از بین رفتن باطل.
3-شادی در تحول معنوی .
4 شادی برای دیگران.
5- شادی در مجالس جشن اعیاد اسلامی .

شادی در خلق اثر،کشف حقایق باشد
شادی درمهر و نوازش به خلایق باشد
شادی آن نیست گهی عربده و گه فریاد
شادی در کشف توان  ،رشد علایق باشد

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی