باسمه تعالی
فرازهایی از نهج البلاغه
فقر
خانمان سوز است فقر و می کند ویران جهان
هست آثارش زیان بار و نداند کس از آن
تنگدستی کی بود، قدر و قضا و کار حق
این بود مذموم و حق خواهان عز است و جنان
باعث تهدید و ویران می کند هر زندگی
کار و احسان و قناعت ، موجب دفع زیان
عارفان در زندگی پرهیز از دنیا کنند
از تجمل دوری و قانع بوند در هر زمان
سالکان دوری کنند از مال و دنیای دنی
می کنند دوری ز دنیا و ندارند دل به آن
کی بود فقر بشر، یک اهرمی سوی خدا
چونکه ویران می کند، دنیا و عقبی جوان
گر بخواهی ریشه ی آنرا بدانی در کجاست
جستجو کن، آن نباشد مخفی و یابی تو آن
ریشه ها ی آن بود، خیلی وسیع و دلخراش
گاه از فرهنگ، گه از اقتصاد و گه عیان
در ادای حق مردم تا توانی کن عمل
چون رجالی، می کنی خوشنود تو، بیچارگان
میثمی جو راه پیغمبر به وقت قسط و داد
روح ما خواهان عدل است و عدالت در جهان
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
فرازهایی از نهج البلاغه
فساد
غزل۲
داد دستورالعمل مولا علی ، کن اهتمام
شو مسلح هم به علم و دانش و تقوا مدام
گر چه کوته بود دوران حکومت کردنش
درس ها گیری اگر واقف شوی بر هر کدام
ارزش هر جمله ی مولا ، هزاران در بود
هر کدام از گفته هایش را بخوان، گیری مقام
گر ببینی مال مردم می خورند اهل فساد
قاطعیت کن، نظارت کن ،ببر دستان تمام
گر تداوم یابد و هر روز مردم شاهد یک اختلاس
مطمئن باشید از دین پوسته ای ماند تمام
پیش گیری از وقوع و بستن هر رخنه ای
گر شود همراه با قانون ، بکن آن مستدام
می توان گفتا اثر دارد، ولی کافی که نیست
عامل دین می تواند بازدارد ، هر حرام
دین نمی خواهد ببندد دست و پایت را به زور
آن بود راه عمل ، در زندگی کن اهتمام
تا توانی کن رجالی فهم دین و خود بساز
کن مسلح خود به تهذیب درون و هر مرام
گر بپا گردد حکومت چون امیر المومنین
کس نخوابد شب میثمی، بی نان و شام
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
Ali Rejali:
باسمه تعالی
فرازهایی از نهج البلاغه
سقیفیه
غزل۳
خدعه و مکر نمودند پس از فوت نبی
تا حکومت برسد بر دگران جز به علی
این سوال است چرا، عهد شکستند آنها
در سقیفه همه بودند، بجز شخص علی
گاه گویند جوان است و گهی حیله کنند
لیک غافل که خدا حامی حق است و ولی
قوم انصار کنند خلف ز عهد و پیمان
سعد خواهد که شود میر ، پس از مرگ نبی
بعد از این بود که شیعه ره خود کرد جدا
شیعیان گرد علی جمع شدند، نور جلی
سالها بود علی خانه نشین ، کاتب وحی
تا که اسلام بماند، هدف دین نبی
بعد عثمان ،عده ای خواهان عدل مرتضی
گفت مولا، به هوادار و خدا خواهان بلی
می کند بر پا علی عدل و عدالت را نخست
این سبب گردد که کینه بر علی باشد بسی
شیعیان باشند رجالی، شاهد ظلم و ستم
کی شود مهدی بیاید،تا جهان بیند ولی
میثمی کن تو دعا، بهر فرج در طول عمر
می شود بینی رخ زیبای آقا، یک شبی
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
فرازهایی از نهج البلاغه
فدک
غزل۴
نیمی از ملک فدک، در اختیار فاطمه
داده شد از سوی احمد،در دیار فاطمه
می دهد احمد به زهرا ، هدیه ی اهل فدک
پس گرفتند ملک زهرا، از تبار فاطمه
ادعای غاصبان ، بیرون ز احکام خداست
چون فدک در اختیار و انحصار فاطمه
غاصبین قدرت و جاهل ز احکام خدا
می کنند با این عمل، خود انزجار فاطمه
گفت پیغمبر علی حق است وحق هم با علی
می دهد مولا شهادت، افتخار فاطمه
سالها صاحب بود، زهرای اطهر ملک را
چون عمر آمد،شود در اختیار فاطمه
می نماید حق خود را از طریق سهم ارث
کی شود مخدوش حق و اعتبار فاطمه
شیعیان در انتظار رجعت فرزند او
تا بگیرد انتقام خون اولاد و تبار فاطمه
در قیامت میثمی ظلم به زهرا ، آل او
کی بود بی پاسخ آن شب های تار فاطمه؟
فاطمه اول شهیده،ای رجالی در مصاف
حفظ دین باشد امید و انتظار فاطمه
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
دودمان اموی
غزل۵
چون پیمبر از بنی هاشم رسالت برگزید
دشمنی بر احمد و آلش به اعلا حد رسید
چون طوایف متحد گشتند در قتل نبی
می کند هجرت پیمبر، چون امان از خود ندید
در مدینه دین حق نشر و مسلمانی رواج
شد مدینه قلب اسلام و مداوم آن تپید
لشکر مکه شود تسلیم احمد بی نبرد
چون ابوسفیان شود ناچار و گردد نا امید
بعد احمد فرصتی آمد پدید و فتنه ها
روح را بر پیکر سفیانیان عثمان دمید
مسلمین بیعت نمودند با امیر المومنین
جملگی خواهان عدلند و بشارت ها پدید
می کنند سفیانیان در شام مکر و حیله ها
باز می گردد خلافت به امیه بافریب و هم خرید
می کنند ظلم و جنایت در نود سال قیام
فاجعه در کربلا و در مدینه شد شدید
می کنند مکه رجالی، خانه ی حق را خراب
این کفایت می کند،بر خلق و خوی چون یزید
میثمی قادر به توصیف جنایتها که نیست
لعن بر مولا علی باشد، دستور حکام پلید
دوران عباسی
غزل۵
می کند برپا بنی عباس دولت در حران
مرکز آن می شود بغداد با عزم سران
چون مغولها عازم بغداد از ایران شدند
دولت عباسیان تشکیل در مصر خزان
سالها دارند حکومت در دیار مصر و شام
می کنند دولت به پا در قاهره عباسیان
از سپاه و لشکر عثمانیان در یک نبرد
منقرض شد سلسله عباسیان اندر جهان
مشی آنها چون امیه در حکومت بوده است
می کنند سر کوب هرکس، گر چه باشد در بیان
بود یحیی بر مکی اندر حکومت ، او وزیر
می کشد هارون ورا،از ترس قدرت ناگهان
بین فرزندان هارون،بعد مرگش شد جدال
می کشد مامون برادر، تا که گردد از شهان
ظلم ها بر شیعیان وارد نمودند در نظام
هشتمین اختر شده مسموم با انگورشان
میثمی از روز اول آدمی در کسب جاه
می زند ما را زمین، این نفس سرکش ناگهان
بین حکو متها رجالی، عمرشان پایان رسد
می توان بر نیزه ها تکیه نمود، نی بر سنان
جنگ جمل
غزل ۶
"راه امیر مومنان راه خداست بی گمان"
نیست طریق اولیا، جنگ و نبرد بی امان
شیعه ی مر تضی علی، راه خدای طی کند
وفا به عهد خود کند، خلف نمی کند از آن
چونکه حکومت علی، پایه ی آن عدالت است
عدل کند بپا علی، مشی ولاست در جهان
قدرت اگر ضرورت است، بهر اشاعه دین بود
نی که هوای نفس او، نیست علی چو دیگران
چونکه علی به پا نمود،دولت خود ز اهل حق
خلف زعهد خود کنند،چونکه نداشت آب و نان
طلحه به مکه می رود،تا که به جنگ حق رود
عایشه و زبیر را، همره خود کند چنان
بهر مقام دنیوی ، هر عملی ادا کنند
گرگ و پلنگ و روبهان،فتنه کنند دوان دوان
جنگ جمل به پا شود، بصره سقوط می کند
نیست رهی بجز دفاع،جنگ علی و خاطیان
هست رجالی ،چو علی تا که کند عدل به پا
چشم به راه اند همه ، تا که ببینند عیان
میثمی در عدل علی، نیست تمایز ز حقوق
خواه بود طفل صغیر، یا که بود راس سران
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
جنگ نهروان
غزل۷
سخت باشد حمله در پیکار و جنگ نهروان
چونکه قاری و مسلمان در میان و جمعشان
قبل حمله شیعیان تهدید و بعضا کشته شد
قتل آنها شد حلال و مرتکب جایش جنان
حق و باطل در زمان جنگ کفار و نبی
بود شفاف ونباشد شک وتردیدی چنان
حرف آنها با علی توبه نمودن از خطاست
باور آنها حکم باشد خطایی آن زمان
سخت باشد حکم حق جاری شود بر مردمان
قبل اینکه فهم گردد دین ز ابعاد نهان
نیست آنها را بصیرت، درک و فهم از دین نبود
چون علی قرآن ناطق باشد و امرش چو آن
ابن ملجم از خوارج بود در جنگ و نبرد
او زند شمشیر بر فرق ولی بعد از اذان
او بود عاشق، ولی عشقش بود دنیای او
چونکه قطاب است مهرش ،خون مولای زمان
میثمی راه علی، راه خدا و انبیاست
هر که در راه علی باشد،سزاوار جنان
شو رجالی خادم مولا امیر المومنین
هر که بی مولا بود، بی یاور است اندر جهان
جنگ صفین
غزل۸
بر سر نیزه نمودند کاغذ وقرآن رها
لشکر مولا شود مقهور از ریب و ریا
داشت مالک یک قدم دیگر که فتنه بر کند
لیک پیغام آمد از مولا، به ختم ماجرا
می کند تعیین مالک را علی در جای خود
لشکر مولا تمرد می کنند از مرتضی
اشعری را اکثرا مطرح کنند بهر حکم
لیک عمرو عاص با حیله کند مکرش ادا
می رود بالای منبر اشعری در حذف حق
می کند منصوب عمرو ،حاکم خود را به جا
شد معاویه شعارش بر سر منبر و کوی
کشته است مولا خلیفه، تا نشیند از قضا
بعد مولا چون حسن راه علی را پی گرفت
نیست راهی بهتر از تن دادن صلح و صفا
گاه با پول و گهی خدعه،ستم شد بر سپاه
لشکر حضرت شکست را می پذیرد درخطا
میثمی دانی که ریشه این جنایت ها هواست
با تعرض بر حقوق دیگران، جنگ است و لا
بدو خلقت شد رجالی ، دو برادر در جدل
این جدل ها ریشه در توحید دارد یا هوا
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی