باسمه تعالی
برداشتهایی از اشعار مولانا
درس مثنوی ۱۴۳
ابیات : ۱۳۴۴ تا ۱۳۵۱
سرکشی
آنک از پنجه بسی سرها بکوفت
همچو خس جاروب مرگش هم بروفت
قصه شیر و خرگوش در این ابیات،همانند رابطه انسان با هوای نفس دارد.همانطوریکه خرگوش توانست شیری که پادشاه جنگل است به ته چا بیندازد.نفس انسان نیز با زیاده خواهی و خود پرستی می تواند آدمی را به قعر چاه بدبختی و هلاکت ببرد.
خر گوش به سایر حیوانات گفت، شیر بخاطر داشتن پنجه های قوی، که بر سر شکار های خود می کوبید.امروز همانند خسی جارو شد و به هلاکت رسید و به قعر جهنم رفت.
نفس انسان نیز اینگونه است، همینکه انسان را گرفتار و دلبسته دنیا کرد و به چه کنم ها و چراها انداخت ،آرامش می گیرد.
مکن تکیه بر عقل تنها، بشر
شود موجب کبر و اندوه و شر
اگرعقل تنها شود رهنما
نبینی تو حق را ورای نظر
دکتر علی رجالی
@alirejali