باسمه تعالی
برداشتهایی از اشعار حافظ
غزل ۳_ابیات هفتم و هشتم
اسرار هستی
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
منظور از جانا,یعنی عزیزم ، و منظور از حدیث سخن می باشد.مطرب به کسی گفته می شود که با ساز و آواز خود دیگران را شاد می کند.همچنین منظور از حکمت علم و فلسفه است.
حافظ به جوانان سعادتمند می گوید ، بیا عزیزم و پند این پیر فرزانه را گوش کن.همواره سخنی گو که موجب شادی روح و روان تو گردد.بعلاوه دنبال معرفتی باش که تو را سر مست کند.علوم فلسفه و حکمت به تو آن شادی و مستی را نمی دهد.
دنبال این نباش که با علم و فلسفه اسرار هستی را کشف کنی.تا کنون کسی نتوانسته و تو هم نمی توانی.بوسیله عقل و فلسفه نمی توان به اسرار ماواالطبیعه پی برد.اسرار هستی تنها با همنشینی با اولیای الهی مقدور است.لذا سخن از پیر دانا و اهل معرفت گو تا بتوانی از اسرار روزگار آگاه گردی.
عشق یعنی گنج اسرار نهان
عقل حیران گشته از ادراک آن
عشق باشد مظهر نور خدا
آدمی عاجز به وصف است و بیان
دکتر علی رجالی
@aĺirejali
- ۹۶/۱۱/۲۹