رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی
  • ۰
  • ۰

لیست عرفا

باسمه تعالی

در طول تاریخ، عارفان بسیاری در جهان اسلام و حتی بیرون از آن ظهور کرده‌اند. برای نظم بهتر، عرفای مشهور گذشته و حال را در چند دسته معرفی می‌کنم:

 عرفای بزرگ صدر اسلام و قرون اولیه

  1. حسن بصری (م. ۱۱۰ هـ)
  2. رابعۀ عدویه (م. ۱۸۵ هـ)
  3. ذوالنون مصری (م. ۲۴۵ هـ)
  4. بایزید بسطامی (م. ۲۶۱ هـ)
  5. حلاج (حسین بن منصور، م. ۳۰۹ هـ)
  6. ابوسعید ابوالخیر (م. ۴۴۰ هـ)

 عرفای قرون میانه (ایران و جهان اسلام)

  1. خواجه عبدالله انصاری (پیر هرات) (م. ۴۸۱ هـ)
  2. امام محمد غزالی (م. ۵۰۵ هـ)
  3. شیخ شهاب‌الدین سهروردی (شیخ اشراق) (م. ۵۸۷ هـ)
  4. شیخ نجم‌الدین کبری (م. ۶۱۸ هـ)
  5. مولانا جلال‌الدین رومی (م. ۶۷۲ هـ)
  6. سعدی شیرازی (م. ۶۹۱ هـ)
  7. شیخ سعدالدین حمویه (م. ۶۴۹ هـ)
  8. فریدالدین عطار نیشابوری (م. ۶۱۸ هـ)
  9. ابن عربی (محیی‌الدین) (م. ۶۳۸ هـ)
  10. سعدالدین کاشغری (م. ۷۰۰ هـ)

 عرفای متأخر ایران و جهان اسلام

  1. شیخ محمود شبستری (م. ۷۲۰ هـ) – صاحب گلشن راز
  2. شیخ فخرالدین عراقی (م. ۶۸۸ هـ)
  3. حافظ شیرازی (م. ۷۹۲ هـ)
  4. عبدالرحمن جامی (م. ۸۹۸ هـ)
  5. ملاصدرا (صدرالدین شیرازی) (م. ۱۰۵۰ هـ) – فیلسوف و عارف بزرگ
  6. قاضی نورالله شوشتری (م. ۱۰۱۹ هـ)

 عرفای دوره معاصر ایران

  1. سید علی قاضی طباطبایی (م. ۱۳۶۶ هـ ق)
  2. علامه طباطبایی (م. ۱۳۶۰ ش)
  3. آیت‌الله بهجت فومنی (م. ۱۳۸۸ ش)
  4. آیت‌الله حسن‌زاده آملی (م. ۱۴۰۰ ش)
  5. آیت‌الله عبدالله جوادی آملی (در قید حیات)
  6. استاد صمدی آملی (در قید حیات)
  7. آیت‌الله شاه‌آبادی (م. ۱۳۶۹ هـ ق) – استاد عرفان امام خمینی
  8. امام خمینی (م. ۱۳۶۸ ش) – فقیه، فیلسوف و عارف

 عرفای معاصر غیرایرانی

  1. ابوالعلاء عفیفی (مصر) – محقق ابن‌عربی
  2. عبدالحلیم محمود (شیخ الازهر، مصر)
  3. سید حسین نصر (ایران/آمریکا) – فیلسوف و پژوهشگر عرفان
  4. ویلیام چیتیک (آمریکا) – پژوهشگر ابن عربی و مولوی

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی

استاد تمام دانشگاه اصفهان 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

لیست شعرای گذشته و حال

شاعران بزرگ گذشته (کلاسیک)

این دسته همان بزرگان شعر فارسی هستند که در طول قرون، جایگاه ویژه‌ای در ادب فارسی یافته‌اند:

  • رودکی سمرقندی (پدر شعر فارسی)
  • فردوسی طوسی (سراینده‌ی شاهنامه)
  • عنصری بلخی
  • فرخی سیستانی
  • منوچهری دامغانی
  • ناصرخسرو قبادیانی
  • سنایی غزنوی
  • خاقانی شروانی
  • انوری ابیوردی
  • عطار نیشابوری
  • مولوی (جلال‌الدین بلخی رومی)
  • سعدی شیرازی
  • حافظ شیرازی
  • جامی هراتی
  • وحشی بافقی
  • صائب تبریزی
  • بیدل دهلوی

 شاعران برجسته‌ی دوران معاصر

در سده‌ی اخیر نیز شعر فارسی پر از نام‌های ماندگار است:

  • ملک‌الشعرا بهار
  • عارف قزوینی
  • نیما یوشیج (بنیان‌گذار شعر نو فارسی)
  • اخوان ثالث (مهدی اخوان ثالث)
  • فروغ فرخزاد
  • سهراب سپهری
  • احمد شاملو
  • محمود مشرف تهرانی (م. آزرم)
  • سیمین بهبهانی
  • قیصر امین‌پور
  • سلمان هراتی
  • شهریار (محمدحسین بهجت تبریزی)
  • حمید سبزواری

 شاعران عرب و جهان اسلام (تأثیرگذار بر ادبیات فارسی)

  • متنبی (شاعر بزرگ عرب)
  • ابونواس
  • ابوالعلاء معری
  • ابن فارض
  • بدیع‌الزمان حمدانی

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

لیست فلاسفه  ایران
در تاریخ فلسفه ایران، «عصر جدید» معمولاً به دوره‌ای پس از مشروطه (اوایل قرن بیستم) تا دوران معاصر اشاره دارد. در این دوره، فلسفه در ایران تحت تأثیر فلسفه غرب، به‌ویژه فلسفه تحلیلی، فلسفه اسلامی نو، و فلسفه‌های اجتماعی و سیاسی مدرن قرار گرفت. فلاسفه برجسته این دوره شامل افراد زیر هستند:
۱. فلاسفه متأثر از فلسفه غرب
• مرتضی مطهری (۱۳۱۱–۱۳۵۸): فلسفه اسلامی، اخلاق و کلام.
• سید حسین نصر (متولد ۱۳۱۲): فلسفه اسلامی و فلسفه مشاء.
• محمد تقی جعفری (۱۳۱۱–۱۳۷۰): فلسفه، کلام و عرفان.
• مهدی غبرائی (۱۳۰۳–۱۳۷۷): فلسفه تطبیقی، معرفت‌شناسی.
۲. فلاسفه تحصیل‌کرده در غرب و فعال در ایران
• ابوالحسن نجفی (۱۳۰۸–۱۳۹۰): فلسفه و ادبیات، نقد فلسفی.
• محمود حسابی (۱۲۹۸–۱۳۷۷): فلسفه علم و فیزیک.
• اصغر حبیبی: فلسفه علم و فلسفه تحلیلی.
۳. فلاسفه معاصر اسلامی
• سید محمدحسین طباطبایی (۱۲۹۸–۱۳۹۲): فلسفه اسلامی و تفسیر قرآن (کتاب «المیزان»).
• سید جواد طباطبایی (متولد ۱۳۲۲): فلسفه سیاسی، فلسفه تاریخ و اندیشه دموکراتیک در ایران.
• علامه جعفری (۱۳۰۴–۱۳۷۰): فلسفه، عرفان و کلام.
• محمد حسین فهمیده: فیلسوفان نوگرا در فلسفه دین و اخلاق.
۴. فیلسوفان معاصر با گرایش‌های فلسفه تحلیلی و غربی
• محمود سریع القلم: فلسفه اجتماعی و علوم انسانی.
• احمد آرام: فلسفه عرفانی و تطبیقی.
• اصغر فرزانه: فلسفه اخلاق و فلسفه تعلیم و تربیت.
 

فهرست نسبتاً جامع از فلاسفه ایرانی عصر جدید (قرن ۱۳ تا ۱۴ هجری شمسی / اوایل قرن ۲۰ تا امروز) همراه با حوزه فعالیتشان.

 این فهرست شامل فیلسوفان اسلامی، تحلیلی، غرب‌گرا و معاصر است:
الف) فلاسفه اسلامی و فلسفه دینی
• سید محمدحسین طباطبایی (۱۲۹۸–۱۳۹۲) – فلسفه اسلامی، تفسیر قرآن
• مرتضی مطهری (۱۳۱۱–۱۳۵۸) – فلسفه اسلامی، کلام، اخلاق
• سید جواد طباطبایی (متولد ۱۳۲۲) – فلسفه سیاسی و تاریخ اندیشه
• محمد تقی جعفری (۱۳۱۱–۱۳۷۰) – فلسفه، کلام، عرفان
• علامه جعفری (۱۳۰۴–۱۳۷۰) – فلسفه اسلامی، عرفان
• سید حسین نصر (متولد ۱۳۱۲) – فلسفه اسلامی و فلسفه مشاء
• محمد غروی – فلسفه اخلاق و عرفان
• احمد آرام – فلسفه عرفانی و تطبیقی
ب) فلاسفه تحصیل‌کرده در غرب و فلسفه تحلیلی
• ابوالحسن نجفی (۱۳۰۸–۱۳۹۰) – فلسفه و نقد فلسفی
• اصغر حبیبی – فلسفه علم و فلسفه تحلیلی
• اصغر فرزانه – فلسفه اخلاق و فلسفه تعلیم و تربیت
• محمود سریع القلم – فلسفه اجتماعی و علوم انسانی
• محمدرضا حکیمی (۱۳۱۹–۱۴۰۰) – فلسفه و عرفان اسلامی
• سعید رضا عاملی – فلسفه اجتماعی و فلسفه علم
ج) فلاسفه علم و فلسفه نوین
• محمود حسابی (۱۲۹۸–۱۳۷۷) – فلسفه علم و فیزیک
• محمدعلی اسلامی ندوشن (۱۳۰۲–۱۳۹۰) – فلسفه ادبی و فلسفه تاریخ
• احمد کسروی (۱۲۷۱–۱۳۳۵) – فلسفه تاریخ و فلسفه اجتماعی
• عبدالله جوادی آملی (متولد ۱۳۱۳) – فلسفه اسلامی، تفسیر و حکمت
• محمدعلی موحد (۱۳۰۹–۱۳۹۸) – فلسفه اسلامی و عرفان
د) فلاسفه سیاسی و اجتماعی
• صادق زیباکلام (متولد ۱۳۳۰) – فلسفه سیاسی
• عباس میلانی (متولد ۱۳۲۸) – فلسفه تاریخ و فلسفه اجتماعی
• حسین بشیریه – فلسفه سیاسی و فلسفه تاریخ
• مصطفی ملکیان (متولد ۱۳۳۴) – فلسفه اخلاق، فلسفه دین
هـ) دیگر فلاسفه معاصر و تحلیلی
• حسین نیک‌روش – فلسفه علم
• علی شریعتی (۱۳۳۲–۱۳۵۶) – فلسفه اجتماعی و فلسفه دین
• محمدعلی ابطحی – فلسفه اجتماعی و فلسفه سیاسی
• علی میرفطروس – فلسفه اخلاق و فلسفه تعلیم و تربیت
• محمدرضا شفیعی کدکنی (۱۳۰۶–۱۳۹۰) – فلسفه ادبی و عرفانی
• عبدالکریم سروش (متولد ۱۳۱۲) – فلسفه دین و فلسفه تطبیقی
• ناصر خسرو – (تأثیر فلسفه اسلامی بر ایران معاصر)
تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

کتاب جدید آقای دکتر علی رجالی

مجموعه ای قصیده های سی بیتی

چلچراغ
جهت تهیه پیام دهید
👇👇👇
meisami_mah@

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

در کانال تاریخ ریاضیات و فلسفه به آدرس

RejaliMathematicsChannel

 در تلگرام، شرح و معرفی ریاضی دانان و فیلسوفان ایران و جهان  در حال و گذشته آمده است.

مدیر کانال

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

لیست فلاسفه

در ادامه فهرستی از ریاضی‌دانان و فیلسوفان مهم تاریخ را برایتان دسته‌بندی کرده‌ام.
 ریاضی‌دانان برجسته
• فیثاغورس (Pythagoras) – بنیان‌گذار مکتب فیثاغورسی، قضیه فیثاغورس.
• اقلیدس (Euclid) – پدر هندسه، نویسنده‌ی اصول.
• ارشمیدس (Archimedes) – نابغه یونانی در هندسه و مکانیک.
• آپولونیوس (Apollonius) – هندسه مخروطات.
• دیوفانتوس (Diophantus) – بنیان‌گذار جبر.
• محمد بن موسی خوارزمی – بنیان‌گذار علم جبر و الگوریتم.
• ابن هیثم – ریاضی‌دان و فیزیک‌دان، بنیان‌گذار اپتیک نوین.
• عمر خیام – جبر، هندسه، و اصلاح تقویم.
• شرف‌الدین طوسی – معادلات درجه سوم.
• لئوناردو فیبوناچی – دنباله فیبوناچی، معرفی اعداد هندی-عربی به اروپا.
• رنه دکارت – هندسه تحلیلی.
• پیر دو فرما – قضیه آخر فرما، نظریه اعداد.
• ایزاک نیوتن – حساب دیفرانسیل و انتگرال، مکانیک.
• گوتفرید لایبنیتس – بنیان‌گذار حساب دیفرانسیل همراه نیوتن.
• اویلر (Euler) – پربارترین ریاضی‌دان تاریخ.
• لاپلاس – مکانیک آسمانی و احتمالات.
• گاوس – شاهزاده‌ی ریاضیات، نظریه اعداد، آمار، هندسه.
• ریمان – هندسه ریمانی، آنالیز مختلط.
• لبگ – نظریه اندازه و انتگرال.
• کورت گودل – منطق ریاضی، قضایای ناتمامیت.
 فیلسوفان برجسته
• سقراط – پایه‌گذار فلسفه‌ی اخلاق.
• افلاطون – عالم مُثُل، آکادمی آتن.
• ارسطو – منطق، متافیزیک، اخلاق و سیاست.
• فلوطین – نوافلاطونی‌گری.
• فارابی – فیلسوف اسلامی، مؤسس فلسفه مشائی در اسلام.
• ابن‌سینا – فیلسوف و پزشک، مؤلف شفا و نجات.
• ابن‌رشد – شارح بزرگ ارسطو.
• سهروردی – بنیان‌گذار حکمت اشراق.
• ملاصدرا – حکمت متعالیه.
• توماس آکویناس – فیلسوف مسیحی قرون وسطی.
• دکارت – پدر فلسفه جدید، "می‌اندیشم پس هستم".
• اسپینوزا – فلسفه وحدت وجود.
• جان لاک – تجربه‌گرایی.
• هیوم – شکاکیت و تجربه‌گرایی.
• کانت – نقد عقل محض، فلسفه نقادی.
• هگل – دیالکتیک، ایده‌آلیسم آلمانی.
• شوپنهاور – فلسفه بدبینی.
• نیچه – اراده معطوف به قدرت، نقد اخلاق.
• مارکس – ماتریالیسم دیالکتیک.
• هایدگر – هستی‌شناسی، اگزیستانسیالیسم.
 ریاضی‌دان ـ فیلسوفان برجسته
• فیثاغورس
• فیلسوف و ریاضی‌دان یونانی.
• باور به «عدد» به‌عنوان اساس هستی.
• افلاطون
• فیلسوف یونانی.
• به هندسه اهمیت ویژه می‌داد («کسی که هندسه نداند، وارد نشود»).
• ارسطو
• فیلسوف یونان باستان.
• آثار ریاضی و منطق او پایه‌گذار علم شدند.
• فلوطین
• فیلسوف نوافلاطونی.
• پیوند میان ریاضیات و عرفان فلسفی.
• ابن‌سینا
• فیلسوف و پزشک بزرگ ایرانی.
• در ریاضیات نیز آثار مهمی دارد.
• عمر خیام
• ریاضی‌دان، منجم و فیلسوف ایرانی.
• در جبر و هندسه ابتکارات بزرگ داشت، و در فلسفه به مباحث هستی‌شناسی پرداخت.
• نصیرالدین طوسی
• فیلسوف و منجم ایرانی.
• بنیان‌گذار رصدخانه مراغه و اصلاح‌کننده هندسه.
• فارابی
• فیلسوف اسلامی.
• در منطق و موسیقی جنبه‌های ریاضی را وارد فلسفه کرد.
• ابن رشد
• فیلسوف اندلسی و شارح ارسطو.
• در ریاضیات و پزشکی نیز آثار دارد.
• رنه دکارت
• فیلسوف و ریاضی‌دان فرانسوی.
• بنیان‌گذار هندسه تحلیلی و فلسفه جدید.
• گوتفرید لایبنیتس
• فیلسوف و ریاضی‌دان آلمانی.
• هم‌زمان با نیوتن حساب دیفرانسیل را بنیان گذاشت.
• بلز پاسکال
• ریاضی‌دان و فیلسوف فرانسوی.
• در نظریه احتمالات و فلسفه دین صاحب‌نظر بود.
• ایزاک نیوتن
• ریاضی‌دان و فیزیک‌دان.
• در فلسفه طبیعی و متافیزیک اندیشه‌های عمیق داشت.
• کانت
• فیلسوف آلمانی.
• فلسفه او با هندسه و ریاضیات (مفاهیم زمان و مکان) پیوند نزدیک دارد.
• برتراند راسل
• فیلسوف و منطق‌دان انگلیسی.
• بنیان‌گذار منطق جدید و نظریه مجموعه‌ها.
اگر بخواهید، می‌توانم این لیست را به شکل جدول زمان‌بندی‌شده (از یونان باستان تا عصر معاصر) تنظیم کنم تا روند تاریخی روشن‌تر شود.
 ریاضی‌دانان ایرانی
• ابو ریحان بیرونی (۳۶۳–۴۴۴ هـ.ق) – ریاضیات، نجوم، جغرافیا، و هندسه.
• محمد بن موسی خوارزمی (حدود ۱۶۰–۲۴۳ هـ.ق) – جبر و الگوریتم، ریاضیات کاربردی.
• عمر خیام نیشابوری (۴۲۷–۵۱۰ هـ.ق) – جبر، هندسه، و اصلاح تقویم.
• نصیرالدین طوسی (۵۹۷–۶۷۲ هـ.ق) – ریاضیات، مثلثات، نجوم، فلسفه.
• خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی (۶۳۵–۷۰۲ هـ.ق) – ریاضیات و آمار در تاریخ جهان.
• ابوالحسن کرجی – هندسه و حساب.
• سید احمد نجم‌آبادی – ریاضیات و نجوم.
• میرزا حسن قاجار – جبر و هندسه.
• محمدحسین غفاری (ابوریحان جدید) – نظریه اعداد و جبر مدرن.
🔹 فیلسوفان ایرانی
• فارابی (۲۵۰–۳۳۹ هـ.ق) – فلسفه مشائی، منطق و سیاست.
• ابن سینا (۳۷۰–۴۲۸ هـ.ق) – فلسفه، پزشکی، الهیات، منطق و حکمت.
• سهروردی (۵۵۰–۵۹۸ هـ.ق) – حکمت اشراق و فلسفه نور.
• نصیرالدین طوسی (۵۹۷–۶۷۲ هـ.ق) – فلسفه، کلام و اخلاق.
• خواجه عبدالله انصاری – عرفان و حکمت عملی.
• ملاصدرا شیرازی (۹۸۷–۱۰۶۰ هـ.ق) – فلسفه متعالیه و حکمت وجودی.
• محمد غزالی نیشابوری – کلام و فلسفه اسلامی.
• شیخ شهاب‌الدین سهروردی – فلسفه نور و حکمت اشراقی.
• میرعلی شیرازی – فلسفه اخلاق و سیاست.
تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی 

تحلیلی  بر دوران  پنجاه سالگی

بخش اول: ورود به پنجاه سالگی و شکوفایی روح

ابیات:

چو پنجاه گردد، شکوفد امید
درونت به نور حقیقت رسید

تحلیل:
پنجاه سالگی نماد نیمه‌ی راه زندگی است. شاعر تأکید دارد که پس از تجربه‌ی شور و نشاط جوانی، انسان به مرحله‌ی روشن‌بینی و بصیرت می‌رسد. «نور حقیقت» اشاره به آگاهی و معرفت درونی دارد که در این سنین قابل دسترسی است.

ابیات بعدی:

جوانی گذشتی به شور و سرور
کنون می‌رسی بر صفای حضور

تحلیل:
گذشتن از دوران جوانی با شور و هیجان، و رسیدن به مرحله‌ای از آرامش و حضور ذهن، نشانه‌ی تکامل روحی است. «صفای حضور» یعنی تمرکز بر ارزش‌های واقعی زندگی و تجربه‌ی معنوی.

بخش دوم: گنج، محبت و کلید سعادت

ابیات:

تو را تجربه گنج و ثروت بود
کلید سعادت، محبت بود
نه بازیِ دورانِ مستی بجاست
نه آن شورِ بی‌حدِّ و شوقی به‌پاست

تحلیل:
اینجا ارزش‌های مادی و شادی‌های گذرا کنار گذاشته می‌شوند و محور، محبت و اخلاق است. «کلید سعادت، محبت» تأکید عرفانی بر عشق الهی و انسانی است. بی‌حد بودن شور و شوق جوانی دیگر مناسب این مرحله نیست؛ انسان باید میانه‌رو و با آگاهی زندگی کند.

بخش سوم: آرامش و شکوفایی روح

ابیات:

کنون وقت آرامش جان توست
شکوفایی روح و ایمان توست

تحلیل:
این بیت نشان می‌دهد که پنجاه سالگی زمان خودسازی و تمرکز بر ایمان و روح است. «آرامش جان» و «شکوفایی ایمان» بر رشد معنوی و اخلاقی تأکید دارند.

بخش چهارم: تربیت فرزند و ارزش کلام

ابیات:

چو فرزند یابد ز تو تربیت
فزاید تو را قدر و هم منزلت
کلامت همیشه گران‌مایه‌ است
به دل روشنی بخش و سرمایه است

تحلیل:
در این مرحله، انسان نه‌تنها برای خود بلکه برای دیگران نیز تأثیرگذار است. تربیت فرزند یا شاگرد باعث افزایش ارزش و منزلت انسان می‌شود. «کلام گران‌مایه» اشاره به اثر اخلاق و راهنمایی بر دیگران دارد.

بخش پنجم: دیدگاه متفاوت و مهر در جهان

ابیات:

به چشمت جهان، رنگ دیگر شود
به باغ وجودت معطّر شود

تحلیل:
آگاهی و معرفت پنجاه سالگی باعث تغییر نگاه انسان به جهان می‌شود. زندگی عطر و زیبایی معنوی می‌گیرد و انسان از صافی محبت و بصیرت، جهان را متفاوت می‌بیند.

بخش ششم: کنترل شور زندگی و مهربانی

ابیات:

نه چون گردش پر شتاب زمان
که هر دم فکندت به چرخ گران
به پنجاه، دل مهربان‌تر شود
ز مهر تو دنیا جوان‌تر شود

تحلیل:
اینجا شاعر مقایسه‌ای بین شتاب دوران جوانی و آرامش دوران میانسالی انجام می‌دهد. مهربانی و عطوفت انسان در پنجاه سالگی باعث برکت دنیا می‌شود.

بخش هفتم: وفا، صفا و ورزش

ابیات:

نهال وفا بار خود را نشان
درخت صفا سایه اش را عیان
اگر ورزش و مهر همراه توست
به جانت نشاطی ز درگاه توست

تحلیل:
وفاداری، صداقت و ورزش نماد پختگی جسم و روح هستند. نشاط روحی و جسمی با ورزش و محبت حاصل می‌شود و انسان کامل‌تر می‌شود.

بخش هشتم: میانه‌روی و آرامش

ابیات:

میانه‌روی کن، به خورد و خوراک
بمانی تو سالم، نگردی هلاک
به محفل تو را فیض و آرامش است
نسیمی به جان و دل و بینش است

تحلیل:
میانه‌روی در زندگی روزمره، به خصوص خوردن و آشامیدن، سلامت جسم و روح را تضمین می‌کند. حضور انسان متعادل در محافل، آرامش و فیض به دیگران می‌بخشد.

بخش نهم: فروتنی و خانه پر از نور

ابیات:

به پنجاه، انسان فروتن شود
دل از حرص و کینه مزین شود
به ایمان، به قرآن، به مهر خدا
کنی خانه را پر ز نور و صفا

تحلیل:
فروتنی، پرهیز از کینه و توجه به ارزش‌های دینی، انسان را به نور و صفای زندگی می‌رساند. پنجاه سالگی، زمان تجلی اخلاق و معنویت است.

بخش دهم: شادی، عشق و نقش اجتماعی

ابیات:

به لب خنده داری، به دل شور عشق
به جانت بود روشنی، نور عشق
به کودک شوی همدم و هم‌سخن
فروزنده و شمع هر انجمن

تحلیل:
انسان پنجاه ساله، با عشق و حضور دلنشین خود، محیط پیرامون را روشن و پرنشاط می‌کند. محبت و مهربانی، باعث رشد اجتماع و نسل‌های بعدی می‌شود.

بخش یازدهم: عمل، اخلاص و شکر

ابیات:

چو خورشید، تابان شوی با عمل
شود مهر تو آیتی مشتعل
به اخلاص، دانی ره زندگی
که آن شد طریق ره بندگی
اگر شکر یزدان به جا آوری
به هر لحظه نعمت فزون پروری

تحلیل:
اخلاص در عمل و شکرگزاری، مسیر انسان به سمت خدا و بندگی صحیح را روشن می‌کند. «آیتی مشتعل» نشان از تأثیر عملی و نورانی انسان دارد.

بخش دوازدهم: نور خدا و پیمودن نیمه عمر

ابیات:

درونت بود آیتی آشکار
که راهیست تا حضرت کردگار
به یاد آور ای دوست، یزدان خویش
که او هست درمانِ هر درد و ریش
به پنجاه، جانت چو آیینه شد
ز نور خدا روشن و دیده شد
چو پیموده‌ای نیمه‌ی عمر تا
ببینی حقیقت، نه بازی، گمان

تحلیل:
انسان پنجاه ساله، به واسطه تجربه و معرفت، انعکاس نور الهی در وجود خود می‌بیند. نیمه‌ی دوم عمر فرصتی برای شناخت حقیقت و فاصله گرفتن از وهم و گمان است.

بخش آخر: دعا و بهره‌مندی دیگران

ابیات:

دعایت "رجالی" به فرزند و یار
فزاید تو را بهره در هر دیار

تحلیل:
دعای خیر و تربیت صحیح فرزندان و شاگردان، به انسان پنجاه ساله ارزش و برکت می‌بخشد و در جهان اثرگذار می‌شود.

جمع‌بندی کلی:

این مثنوی تصویری کامل از میانسالی با معرفت، اخلاق، مهربانی، اعتدال و معنویت ارائه می‌دهد. پنجاه سالگی، به گفته‌ی شما، مرحله‌ای از صفای روح، تعادل اخلاقی و اثرگذاری اجتماعی است. محورهای اصلی عبارت‌اند از:

  1. تجربه و معرفت حاصل از جوانی.
  2. عشق، محبت و اخلاق در زندگی فردی و اجتماعی.
  3. میانه‌روی و سلامتی جسم و روح.
  4. اخلاص و شکرگزاری، رشد معنوی.
  5. تربیت فرزند و اثرگذاری بر جامعه.
  6. مشاهده‌ی حقیقت و نور الهی در وجود.

نویسنده

دکتر علی رجالی 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

مثنوی پنجاه سالگی

باسمه تعالی
مثنوی  پنجاه سالگی

 

چو پنجاه گردد، شکوفد امید
درونت به نور حقیقت رسید

 

 

جوانی گذشتی به شور و سرور

 کنون می‌رسی بر صفای حضور

 

 

تو را تجربه گنج و ثروت بود
کلید سعادت، محبت بود

 

 

نه بازیِ دورانِ مستی بجاست 

نه آن شورِ بی‌حدِّ و شوقی به‌پاست

 

 

کنون وقت آرامش جان توست

شکوفایی روح و ایمان توست

 

 

چو فرزند یابد ز تو تربیت
فزاید تو را قدر و هم منزلت

 

 

کلامت همیشه گران‌مایه‌ است

به دل روشنی بخش و سرمایه است

 

 

به چشمت جهان، رنگ دیگر شود
به باغ وجودت معطّر شود

 

 

 

نه چون گردش پر شتاب زمان
که هر دم فکندت به چرخ گران

 

 

به پنجاه، دل مهربان‌تر شود
ز مهر تو دنیا جوان‌تر شود

 

 

 

 

 

نهال وفا بار خود را نشان

درخت صفا سایه اش را عیان

 

 

اگر ورزش و مهر همراه توست

به جانت نشاطی ز درگاه توست

 

 

میانه‌روی کن، به خورد و خوراک
بمانی تو سالم، نگردی هلاک

 

 

به محفل تو را فیض و آرامش است
نسیمی به جان و دل و بینش است

 

 

 

به پنجاه، انسان فروتن شود
دل از حرص و کینه مزین شود

 

 

به ایمان، به قرآن، به مهر خدا
کنی خانه را پر ز نور و صفا

 

 

نباشد هراسی ز دورانِ عمر
که روشن‌تر آید به پایانِ عمر

 

 

به لب خنده داری، به دل شور عشق
به جانت بود روشنی، نور عشق

 

 

به کودک شوی همدم و هم‌سخن

فروزنده و شمع هر انجمن

 

 

تو سرمایه‌ی نسل و چون گوهری
به هر خانه نوری و هم سروری

 

 

 

پس ای نورِ چشمان و عشق و حضور
بمان تا شکوفد به دل‌ها سرور

 

 

چو خورشید، تابان شوی با عمل
شود مهر تو آیتی مشتعل

 

 

به اخلاص، دانی ره زندگی
که آن شد طریق ره بندگی

 

 

اگر شکر یزدان به جا آوری
به هر لحظه نعمت فزون پروری

 

 

 

درونت بود آیتی آشکار
که راهیست تا حضرت کردگار

 

 

به یاد آور ای دوست، یزدان خویش
که او هست درمانِ هر درد و ریش

 

 

به پنجاه، جانت چو آیینه شد
ز نور خدا روشن و دیده شد

 

 

چو پیموده‌ای نیمه‌ی عمر تان
ببینی حقیقت، نه بازی ، گمان

 

 

 

دعایت " رجالی"  به فرزند و یار
فزاید تو را بهره در هر دیار

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 


 

 

 



 

سراینده
دکتر علی رجالی 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

مثنوی  عدالت خواهی و حق طلبی

در حال ویرایش 

مقدمه

عدالت و حق‌طلبی از بنیادی‌ترین آموزه‌های پیامبر اکرم ﷺ است که در زندگی شخصی، اجتماعی و حکومتی ایشان نمود کامل یافته است. این ویژگی نه تنها در روابط فردی با خانواده و یاران، بلکه در تعامل با دشمنان، مستضعفان، فقرا و حتی حیوانات و طبیعت جلوه‌گر بود. پیامبر ﷺ عدالت را به‌عنوان یک معیار الهی و انسانی معرفی کرد و همواره در تمام احکام و رفتارهای خود آن را رعایت نمود.

این قصیده ۳۰۰ بندی کوشیده است تا ابعاد مختلف عدالت نبوی را در قالب شعری با زبان ساده و روان به تصویر بکشد. هدف آن تبیین زندگی پیامبر ﷺ به‌عنوان الگویی برای امت اسلامی و نشان دادن اهمیت رعایت عدالت در تمام عرصه‌های زندگی فردی و اجتماعی است.

در این مجموعه، سعی شده است تا مواردی از عدالت پیامبر در مواجهه با یاران، دشمنان، فقرا، ثروتمندان، زنان، کودکان و حتی اسیران بازگو شود و همچنین تأکید بر انصاف در داوری، تقسیم بیت‌المال، معاملات، و رفتار با جامعه ارائه گردد.

با خواندن این اثر، خواننده با جلوه‌ای جامع از عدالت پیامبر اکرم ﷺ آشنا می‌شود و درک عمیق‌تری از اهمیت عدل در زندگی فردی و اجتماعی پیدا خواهد کرد.

فهرست

۱. عدالت در رفتار با یاران و اصحاب (بیت ۱–۵۰)
۲. عدالت در حکومت و امور اجرایی (بیت ۵۱–۱۰۰)
۳. انصاف و عدل در تعامل با دشمنان و اسیران (بیت ۱۰۱–۱۵۰)
۴. عدالت در حقوق فقرا، یتیمان و محرومان (بیت ۱۵۱–۲۰۰)
۵. رعایت عدالت در خانواده، همسایگان و جامعه (بیت ۲۰۱–۲۵۰)
۶. جامعیت عدالت پیامبر و الگویی برای امت (بیت ۲۵۱–۳۰۰)

 

به نام خداوند عدل و صفا
که او آفرید آسمان و زمین را

فرستاد احمد، چراغ هدایت
رسول عدالت، امام شریعت

به مکه چو برخاست بانگ رسالت
شعارش بُد عدل و ره حق و طاعت

شکست آن‌چه بُد ظلم و تبعیض و کین
فراخواند مردم به عدل مبین

نه فرق عرب با عجم در نگاهش
نه تبعیض قومی بُد اندر پگاهش

به پیمان فضول از جوانی رسید
که حقِ ضعیفان بدان شد پدید

چو در حکم، حق را بگفت آشکار
نترسید هرگز ز شاه و سوار

اگر فاطمه دخت پاکش خطا کرد
بُریدی ز دستش، عدالت ادا کرد

بسا یار و انصار و مهاجران
به عدلش شدندند همه برادران

به مدینه نوشت آن پیمان قوی
که در سایه‌اش، بود اقوام جوی

ز بیت‌المالش نصیبی برابر
به نزدیک و دورش یکی شد معیار

ز اخلاق او عدل می‌ریخت نور
که شد الگو از عدل در هر حضور

نه ظلمی پذیرفت و نه ظلم کرد
جهان را به میزانِ حق ره سپرد

در آیینه‌ی او عدالت عیان
چراغی برای همه جاودان

سلام بر رسول خدا، آن امام
که عدلش بماند به عالم دوام

۱. به نام خداوند عدل و صفا
که بخشید بر خلق، نور و وفا

۲. فرستاد احمد، رسول امین
که او ره نماید به عدل مبین

۳. پیامبر عدالت و مهر و نور
که بر ظلم بست از محبت، عبور

۴. به مکه به پا کرد پرچم حق
فرو ریخت دیوار تبعیض و دق

۵. نخواند به جز خالق یکتای خویش
نخواست از کسی جز صفای خویش

۶. به بت‌خانه‌ها بر نوید آورد
ز بیداد، دل‌ها به امید آورد

۷. به حِلفِ فضول از جوانی رسید
که حق ضعیفان در آن شد پدید

۸. بگفتا عدالت چو خورشید راست
که بر دوست و دشمن به یکسان بتاست

  1. چو در حکم بنشست، بر حق بُوَد
    نه بر قوم و خویشان، تعلق بُوَد

  2. بفرمود: اگر دخترم فاطمه
    کند ظلم یا خط، بُریدم یَمه

  3. به اخلاص و ایمان، ز جان، هم‌چو کوه
    نترسید از شاه و از قوم و روح

  4. برادر نمود آن مهاجر به انصار
    به عدلش فرو ریخت دیوار دیار

  5. ز بیت‌المالش همه سهم داشتند
    نه نزدیک و نه دور، تقدّم گذاشتند

  6. چو محتاجی آمد، نراندش به خشم
    به عدلش عطا کرد، بی‌هیچ چشم

  7. به بازار، انصاف می‌آفرید
    که با حق، ترازو به میزان کشید

  8. به مدینه پیمان نوشت آن امام
    که اقوام در سایه‌ی عدلند و کام

  9. حقوق مسیحی و یهودی نگه داشت
    ز عهد و عدالت، کسی را جدا نداشت

  10. به زن مهر ورزید و حقش شمرد
    به ظلم و ستم، راه هرگز نبُرد

  11. به کودک محبت، به یتیم، صفا
    به محروم بخشید مهر و عطا

  12. چو در خانه، بر عدل رفتار داشت
    به فرزند خود مهر یکسان گذاشت

  13. به همسر، عدالت، به یاران وفا
    که هرگز نکردند ز او شکوه‌ها

  14. به دشمن اگر هم اسیر آمدش
    به عدل و کرامت، دل آسودش

  15. نه بر مال دنیا دلی بست او
    که عدلش جهان را همه مست او

  16. درون دلش جز برای خدا
    نه بُد حب دنیا، نه میل ریا

  17. به حکم قضاوت چو می‌کرد کار
    نشد جز عدالت، کسی را گذار

  18. به اصحاب فرمود: عدالت کنید
    که با عدل، عالم عبادت کنید

  19. بگفتا که عدل است میزان دین
    که بی عدل، باطل شود این نگین

  20. نبی، آیت عدل و نور قسط
    که از عدل او، ظلم شد خاک و پست

  21. به مستضعفان بود یاری‌گرش
    به ظالمان شد جهاد آورش

  22. نه قومی بر قومی دگر برتری
    به عدل است معیار عز و سری

  23. به حج خطبه داد و بگفت آشکار
    که هم خونتان هست یکسان، قرار

  24. بگفت: همه آدمید از یکی
    نه تبعیض باید، نه فخر و شکی

  25. به میدان جنگ، او به عدل آشنا
    نمی‌کُشت طفلان و زن را به جا

  26. به دشمن اگر هم امان می‌گرفت
    به عدلش وفا کرد، عهدش شگفت

  27. به خویشان نکرد امتیاز و رَوا
    نه بر مال و جاه، نه بر خون و تَقا

  28. به محرومان بخشید اموال غنیمت
    که باشد عدالت، نه ظلم و حمیّت

  29. به یاران، سفارش به قسط و وقار
    که عدل است آیینه‌ی روزگار

  30. نه برداشتی گام جز در صراط
    که عدلش بُوَد بر همه کائنات

  31. چو حاکم شد او بر مدینه‌ی نور
    به عدلش جهان گشت آرام و سور

  32. به صحرا و دریا، به دشت و کویر
    عدالت بپاشید همچون عبیر

  33. بفرمود هرگز کسی را مسوز
    مگر بر گناه و بر ظلم و روز

  34. به اسیران گفتا: به نیکی کنید
    که عدل است این، مهر بورزید و دید

  35. به صلح حدیبیه، عدل آورد پیش
    که بر عهد پاینده ماندند خویش

  36. به دشمن، چو پیمان ببست، ای وفا
    به عدلش نگه داشت عهد خدا

  37. به مظلوم گفت: از خدا یار جوی
    که عدل است مولا، تو بر حق بپوی

  38. بفرمود: افضل جهاد است حق
    که گوید به سلطان، نه بر طبق

  39. بگفت: امامی که عادل بُوَد
    زمین و زمان پر ز نیکو شود

  40. ز گفتار او عدل پیدا شود
    جهان را به میزان، شکیبا شود

  41. عدالت به خُلقش گره خورده بود
    که هر کس بدیدش، دلش زنده بود

  42. نبی، رحمة‌للعالمین، عدل مجسم
    که از ظلم و جور، همه بست، محرم

۵۱. به یاران وصیت نمود آن رسول
که عدل است بنیاد هر بام و پُل

۵۲. بفرمود: «عدل است زیورِ مُلک»
به بی‌عدل گردد جهان، تیره و دُلک

۵۳. به داور، سفارش به انصاف کرد
به میزانِ حق، حکم را صاف کرد

۵۴. به صدق و عدالت، جهان ساخت نو
که شد رحمتش، چشمه‌ی مهر و جو

۵۵. چو نانی رسیدش، به یاری رساند
که عدل و کرم باهمش در فشاند

۵۶. به قرآن خداوند فرموده است
که عدل است راهی که محبوب و هست

۵۷. رسول خدا هم به قرآن عمل
که عدل است سرمایه‌ی دین و عمل

۵۸. به قاضی فرمود: مدارای کن
ولی جز به عدل، حکم صادر مکن

۵۹. به والی وصیت نمود آشکار
که عدل است معیار در روزگار

۶۰. چو والی شوی، حق یتیمان نگه
که عدل است سرمایه‌ی مُلک و ره

۶۱. به کارگزاران، سفارش به قسط
که عدل است آیینه‌ی راه درست

۶۲. به تقسیم مال و عطا بی‌ریا
نه بر قوم خود داشت هرگز وفا

۶۳. نخواست از کسی بیش از حقش به زور
که عدل است تاج رسولان و نور

۶۴. چو در فتح مکه، جهان دست او
نکرد انتقام، عفو شد رسم او

۶۵. بفرمود: «امروز، همه آزادید
که عدل است این، خوی من، بشنوید»

۶۶. به دشمن کرم کرد و عدل آفرید
که آفاق پر شد ز عدلِ سعید

۶۷. به حج، خطبه داد و بگفت آشکار
که خون و حقوق همه است برقرار

۶۸. نه مال کسی را بگیرید به زور
که عدل است فرمان من بر شما دور

۶۹. به انصاف با هر کسی گفتگو
که عدل است خویش، به پنهان و هو

۷۰. بگفت: «امانت چو در دست توست
به عدلش رسان، که خدا داور است»

۷۱. ز اخلاق او عدل، نورانی است
که بر جان و دل‌ها چراغانی است

۷۲. به کودک و زن حق برابر نهاد
که عدل است میزان، نه رأیِ فساد

۷۳. چو بیگانه آمد، پناهش بُوَد
به عدل و کرامت، سپاهش بُوَد

۷۴. به بیمار نزدیک شد با وفا
که عدل است دیدار و مهر و عطا

۷۵. چو بنده خریدی، سفارش نمود
که با او به عدل و کرامت بُوَد

۷۶. به حیوان هم عدل را حکم کرد
که ظلمی مکن، این وصیت سپرد

۷۷. به همسایه فرمود: حقش ادا
که عدل است این، سنت مصطفی

۷۸. به صحرا چو ره می‌نمود از وفا
به اصحاب می‌گفت عدل است ما

۷۹. به دشمن اگر کینه‌جو آمدش
به عدلش شکسته شد آن خشم و خَش

۸۰. به ظالم نفرمود جز با بیان
که عدل است فرمان حق در جهان

۸۱. بگفتا: امام عادل، سپر
ز بلاهاست، نعمت دهد بر بشر

۸۲. به قرآن، عدالت ستون امم
که بی عدل، باطل شود هر حَکم

۸۳. نبی، خود به کردار، عدل آورد پیش
که آموزگار عدالت بُوَد خویش

۸۴. به هر مجلسش عدل جاری بُوَد
که تبعیض جایی در آن نی بُوَد

۸۵. نه بر تخت زر، نه بر جاه و مال
به عدلش بنا کرد دین و کمال

۸۶. به جنگ احد، یا به بدر و حنین
به عدلش بُوَد نظم و فتح مبین

۸۷. به تقسیم غنمت، به انصاف بود
که عدلش درون دل اصحاب بود

۸۸. به تیره‌دلان نیز مهلت نمود
که عدل است این رأفتی بی‌حدود

۸۹. بگفتا: «مرا بر شما نیست سود
جز آن عدل کز حق رسد در وجود»

۹۰. به دنیا نپرداخت جز بر عدالت
که عدل است زینت برای رسالت

۹۱. به یاران بفرمود: «عدل است راه
که بی عدل، ملت شود رو به چاه»

۹۲. به فرزند خود هم سفارش نمود
که عدل است آیین، مگو جز به سود

۹۳. به امت سپرد امانت به عدل
که عدل است بنیاد هر خیر و فضل

۹۴. به تاریخ ماند از عدالت نشان
که عدلش بُوَد جاودان در جهان

۹۵. بگفتند: عدالت همان مصطفی است
که عدلش چراغ شب ظلمت‌زداست

۹۶. ز مکه به مدینه، ز بدر و احد
عدالت به همراه او تا ابد

۹۷. به خاتم رسالت، صلوات خدا
که عدلش بماند، چراغ هُدی

۹۸. جهان گر پر از عدل گردد به یار
همه ظلم برچیده گردد ز کار

۹۹. درود خدا بر عدالت‌پرور
رسول خدا، برترین رهبر

۱۰۰. بماند به تاریخ، یادش به دل
عدالت نبوی، چراغ ازل

۱۰۱. به محرومان رسیدی با دست مهربان
که عدل است اساس هر فرمان

۱۰۲. به یتیم و ضعفا، مهر و عطا
که عدل است این، روش مصطفی صفا

۱۰۳. به مسلمان و غیرمسلمان وفا
که عدل است اصل دین و دین‌نوا

۱۰۴. نه تبعیض قبیله، نه جاه و مال
که عدل بماند، راهنمای هم‌عال

۱۰۵. چو دشمن آمد با کینه و فتنه
به عدل او شد قلبش شکسته و مهنا

۱۰۶. به حاکم وصیت کرد، با دل پاک
که عدل باشد محور هر شاک

۱۰۷. به هر کارگزارش گفت: انصاف
که عدالت را پایدار کن در هر دف

۱۰۸. چو در مسجد به مردم خطبه داد
به عدل، همه کس را حق‌شان داد

۱۰۹. بگفتا: «عدالت، نور هر دل
که بی‌عدل، ظلم شود، هر ظلم و پل»

۱۱۰. به فقیر و غنی، تقسیم برابر
که عدل است محور، نه دیدن به شمار

۱۱۱. به کارزار و جهاد، رعایت حق
که عدل است این، نه ظلم و نه بَحق

۱۱۲. به اسیران مهربانی و عطا
که عدل است سنت پاک مصطفی صفا

۱۱۳. به دشمن اگر می‌کشت، بی‌حکم؟
نه، عدل است این، نه بُریدن به غم

۱۱۴. به بازار و داد و ستد، انصاف
که عدل است راه، نه حق را در غلاف

۱۱۵. به زن، عدالت، به مرد، احترام
که عدل است بنیاد خانه و مقام

۱۱۶. چو کودک آمد و بازی کرد با دل
عدالت بود آن مهر پاک و کامل

۱۱۷. به خانواده، نه ظلم و نه زور
که عدل است زینت هر حیات و نور

۱۱۸. به همسایگان، مهربانی و وفا
که عدل است این، سنت نبی صفا

۱۱۹. نه بر فقیر ستم، نه بر غنی افزون
که عدل است معیار، نه زور و خون

۱۲۰. به جنگ و صلح، همه جا عدل بود
که جهان شود ز ظلم و جور آزاد و رود

۱۲۱. بگفتا: «امام عادل، چراغ هدایت»
که عدلش بماند تا ابد در حیات

۱۲۲. به قرآن عمل کرد و مردم آموخت
که عدل است نشانه هر رهرو و سوخت

۱۲۳. نه تزویر، نه ریا، نه ظلم و ستم
که عدل است راه، نه خشم و نه قِدم

۱۲۴. به هر کس که آمد، حقش داد و برداشت
که عدل است مرام، نه وعده و نه ساخت

۱۲۵. به یاران فرمود: عدالت، اساس
که بی عدل، فرو ریزد هر نماز

۱۲۶. چو در مدینه، حکومت برپا کرد
به عدل، پایه‌های حقش بنا کرد

۱۲۷. نه بر مال و نه بر خون، تبعیض نکرد
که عدل است هویت مصطفی پاک و درست

۱۲۸. به اسیران، رحم و مهربانی نمود
که عدل است در قلب، نه بُریدن و دود

۱۲۹. به دشمنان نیز با عدل رفتار
که عدل است این، روش پیامبر در کار

۱۳۰. به فرزندان، حق مساوی داد
که عدالت را همه جا روشن کرد

۱۳۱. به مردم فرمود: «حق یکسان است»
که عدل است دستور، نه زور و شُست

۱۳۲. به اصحاب، عدل در هر کار
که بی عدل، دنیا شود بی‌یار

۱۳۳. ز بیت‌المالش نصیب هر کس
که عدل است این، نه فضل و نه بَرس

۱۳۴. به محروم، عطا، به قوی، حدّ
که عدالت است قانون، نه ظلم و شد

۱۳۵. به دشمن، اگر هم در آستانه بود
به عدلش وفا کرد، عهدش سود

۱۳۶. به یتیم و زن، حق برابر داد
که عدل است راه، نه زور و نه جاد

۱۳۷. بگفتا: «عدل است تاج پیغمبر»
که بر ظلم و جور نباشد هر قدر

۱۳۸. چو دشمن آمد، با فتنه و کینه
عدالتش شکست هر دل و هر دینه

۱۳۹. به مستضعفان، دست یاری دراز
که عدل است چراغ در شب تار و راز

۱۴۰. به هر داور و قاضی، سفارش نمود
که عدالت را در حکم جاری نمود

۱۴۱. چو در فتح مکه، نه خون ریخت، نه بَرد
که عدل است سنت، نه انتقام و تَرد

۱۴۲. به مدینه، عدالت را پروراند
که جهان را به حق و انصاف بُوَد آباد

۱۴۳. به یاران، وصیت کرد: انصاف باشد
که عدل است روش، نه ظلم و نه فِساد

۱۴۴. به مسلمان و غیرمسلمان، احترام
که عدل است راه، نه زور و نه کلام

۱۴۵. به فقیر و ثروتمند، نگاه برابر
که عدل است روش مصطفی پاک و یار

۱۴۶. به کودک و زن، مهر و عطا
که عدل است این، سنت مصطفی صفا

۱۴۷. به اسیران، کرم و مهربانی
که عدل است در جهان، راهنمای جهانی

۱۴۸. به دشمن، اگر هم قصد ستم داشت
به عدلش وفا کرد و فتنه را نشناخت

۱۴۹. به بازار و داد و ستد، انصاف
که عدل است چراغ هر قاف و قُف

۱۵۰. به خانواده، نه ظلم، نه تبعیض
که عدل است اساس هر زندگی و رشد

۱۵۱. به همسایگان، مهربانی و وفا
که عدل است در دل، نه فقط در دعا

۱۵۲. نه بر فقیر، نه بر غنی، ظلم روا
که عدل است معیار، نه زور و نه دوا

۱۵۳. به جنگ و صلح، همه جا عدل بود
که جهان گردد ز ظلم و جور آزاد و رود

۱۵۴. به یاران فرمود: عدالت، چراغ هدایت
که عدلش بماند تا ابد در حیات

۱۵۵. به قرآن عمل کرد و مردم آموخت
که عدل است نشانه هر رهرو و سوخت

۱۵۶. نه تزویر، نه ریا، نه ظلم و ستم
که عدل است راه، نه خشم و نه قدم

۱۵۷. به هر کس که آمد، حقش داد و برداشت
که عدل است مرام، نه وعده و نه ساخت

۱۵۸. به یاران فرمود: عدالت، اساس
که بی عدل، فرو ریزد هر نماز

۱۵۹. چو در مدینه، حکومت برپا کرد
به عدل، پایه‌های حقش بنا کرد

۱۶۰. نه بر مال و نه بر خون، تبعیض نکرد
که عدل است هویت مصطفی پاک و درست

۱۶۱. به اسیران، رحم و مهربانی نمود
که عدل است در قلب، نه بُریدن و دود

۱۶۲. به دشمنان نیز با عدل رفتار
که عدل است این، روش پیامبر در کار

۱۶۳. به فرزندان، حق مساوی داد
که عدالت را همه جا روشن کرد

۱۶۴. به مردم فرمود: «حق یکسان است»
که عدل است دستور، نه زور و شُست

۱۶۵. به اصحاب، عدل در هر کار
که بی عدل، دنیا شود بی‌یار

۱۶۶. ز بیت‌المالش نصیب هر کس
که عدل است این، نه فضل و نه برس

۱۶۷. به محروم، عطا، به قوی، حد
که عدالت است قانون، نه ظلم و شد

۱۶۸. به دشمن، اگر هم در آستانه بود
به عدلش وفا کرد، عهدش سود

۱۶۹. به یتیم و زن، حق برابر داد
که عدل است راه، نه زور و نه جاد

۱۷۰. بگفتا: «عدل است تاج پیغمبر»
که بر ظلم و جور نباشد هر قدر

۱۷۱. چو دشمن آمد، با فتنه و کینه
عدالتش شکست هر دل و هر دینه

۱۷۲. به مستضعفان، دست یاری دراز
که عدل است چراغ در شب تار و راز

۱۷۳. به هر داور و قاضی، سفارش نمود
که عدالت را در حکم جاری نمود

۱۷۴. چو در فتح مکه، نه خون ریخت، نه برد
که عدل است سنت، نه انتقام و تَرد

۱۷۵. به مدینه، عدالت را پروراند
که جهان را به حق و انصاف بود آباد

۱۷۶. به یاران، وصیت کرد: انصاف باشد
که عدل است روش، نه ظلم و نه فساد

۱۷۷. به مسلمان و غیرمسلمان، احترام
که عدل است راه، نه زور و نه کلام

۱۷۸. به فقیر و ثروتمند، نگاه برابر
که عدل است روش مصطفی پاک و یار

۱۷۹. به کودک و زن، مهر و عطا
که عدل است این، سنت مصطفی صفا

۱۸۰. به اسیران، کرم و مهربانی
که عدل است در جهان، راهنمای جهانی

۱۸۱. به دشمن، اگر هم قصد ستم داشت
به عدلش وفا کرد و فتنه را نشناخت

۱۸۲. به بازار و داد و ستد، انصاف
که عدل است چراغ هر قاف و قُف

۱۸۳. به خانواده، نه ظلم، نه تبعیض
که عدل است اساس هر زندگی و رشد

۱۸۴. به همسایگان، مهربانی و وفا
که عدل است در دل، نه فقط در دعا

۱۸۵. نه بر فقیر، نه بر غنی، ظلم روا
که عدل است معیار، نه زور و نه دوا

۱۸۶. به جنگ و صلح، همه جا عدل بود
که جهان گردد ز ظلم و جور آزاد و رود

۱۸۷. به یاران فرمود: عدالت، چراغ هدایت
که عدلش بماند تا ابد در حیات

۱۸۸. به قرآن عمل کرد و مردم آموخت
که عدل است نشانه هر رهرو و سوخت

۱۸۹. نه تزویر، نه ریا، نه ظلم و ستم
که عدل است راه، نه خشم و نه قدم

۱۹۰. به هر کس که آمد، حقش داد و برداشت
که عدل است مرام، نه وعده و نه ساخت

۱۹۱. به یاران فرمود: عدالت، اساس
که بی عدل، فرو ریزد هر نماز

۱۹۲. چو در مدینه، حکومت برپا کرد
به عدل، پایه‌های حقش بنا کرد

۱۹۳. نه بر مال و نه بر خون، تبعیض نکرد
که عدل است هویت مصطفی پاک و درست

۱۹۴. به اسیران، رحم و مهربانی نمود
که عدل است در قلب، نه بریدن و دود

۱۹۵. به دشمنان نیز با عدل رفتار
که عدل است این، روش پیامبر در کار

۱۹۶. به فرزندان، حق مساوی داد
که عدالت را همه جا روشن کرد

۱۹۷. به مردم فرمود: «حق یکسان است»
که عدل است دستور، نه زور و شُست

۱۹۸. به اصحاب، عدل در هر کار
که بی عدل، دنیا شود بی‌یار

۱۹۹. ز بیت‌المالش نصیب هر کس
که عدل است این، نه فضل و نه برس

۲۰۰. بماند یادش به تاریخ و دل‌ها
عدالت نبوی، چراغ جاودان جاها

۲۰۱. به محرومان نگریست با دل مهربان
که عدل است سرچشمه هر فرمان

۲۰۲. به یتیمان عطا کرد مهر و وفا
که عدل است ستون سنت مصطفی صفا

۲۰۳. به زن و مرد، نگاه یکسان داشت
که عدلش راهنمای جهان راست

۲۰۴. نه تبعیض قبیله، نه تبعیض مال
که عدل است روشن در هر ایام و سال

۲۰۵. چو دشمن آمد با فتنه و کین
عدالتش شکست هر ستم و دین

۲۰۶. به فقیر دست یاری دراز کرد
که عدل است چراغ هر دل ساز کرد

۲۰۷. به قاضی فرمود: انصاف را رعایت کن
که عدل است پایه‌ی حکومت و دین

۲۰۸. به بازار و داد و ستد، حق را شناخت
که عدل است راه هر خریدار و ساخت

۲۰۹. به خانواده، مهر و عدالت را نشان
که عدل است بنیاد خانه و جان

۲۱۰. به همسایگان، وفا و احترام کرد
که عدل است پایه‌ی هر دو عالم کرد

۲۱۱. نه بر فقیر ظلم، نه بر ثروتمند ستم
که عدل است آیینه‌ی هر حکم و قدم

۲۱۲. به جنگ و صلح، همه جا انصاف بود
که جهان گردد ز ظلم و جور آزاد و رود

۲۱۳. به یاران فرمود: عدالت چراغ هدایت
که عدلش بماند تا ابد در حیات

۲۱۴. به قرآن عمل کرد و مردم آموخت
که عدل است نشانه هر رهرو و سوخت

۲۱۵. نه ریا و تزویر، نه ظلم و ستم
که عدل است راه، نه خشم و نه قدم

۲۱۶. به هر کس که آمد، حقش داد و برداشت
که عدل است مرام، نه وعده و نه ساخت

۲۱۷. به یاران فرمود: عدالت، اساس
که بی عدل، فرو ریزد هر نماز

۲۱۸. چو در مدینه، حکومت برپا کرد
به عدل، پایه‌های حقش بنا کرد

۲۱۹. نه بر مال و نه بر خون، تبعیض نکرد
که عدل است هویت مصطفی پاک و درست

۲۲۰. به اسیران، رحم و مهربانی نمود
که عدل است در قلب، نه بریدن و دود

۲۲۱. به دشمنان نیز با عدل رفتار
که عدل است این، روش پیامبر در کار

۲۲۲. به فرزندان، حق مساوی داد
که عدالت را همه جا روشن کرد

۲۲۳. به مردم فرمود: «حق یکسان است»
که عدل است دستور، نه زور و شُست

۲۲۴. به اصحاب، عدل در هر کار
که بی عدل، دنیا شود بی‌یار

۲۲۵. ز بیت‌المالش نصیب هر کس
که عدل است این، نه فضل و نه برس

۲۲۶. به محروم، عطا، به قوی، حد
که عدالت است قانون، نه ظلم و شد

۲۲۷. به دشمن، اگر هم در آستانه بود
به عدلش وفا کرد، عهدش سود

۲۲۸. به یتیم و زن، حق برابر داد
که عدل است راه، نه زور و نه جاد

۲۲۹. بگفتا: «عدل است تاج پیغمبر»
که بر ظلم و جور نباشد هر قدر

۲۳۰. چو دشمن آمد، با فتنه و کینه
عدالتش شکست هر دل و هر دینه

۲۳۱. به مستضعفان، دست یاری دراز
که عدل است چراغ در شب تار و راز

۲۳۲. به هر داور و قاضی، سفارش نمود
که عدالت را در حکم جاری نمود

۲۳۳. چو در فتح مکه، نه خون ریخت، نه برد
که عدل است سنت، نه انتقام و تَرد

۲۳۴. به مدینه، عدالت را پروراند
که جهان را به حق و انصاف بود آباد

۲۳۵. به یاران، وصیت کرد: انصاف باشد
که عدل است روش، نه ظلم و نه فساد

۲۳۶. به مسلمان و غیرمسلمان، احترام
که عدل است راه، نه زور و نه کلام

۲۳۷. به فقیر و ثروتمند، نگاه برابر
که عدل است روش مصطفی پاک و یار

۲۳۸. به کودک و زن، مهر و عطا
که عدل است این، سنت مصطفی صفا

۲۳۹. به اسیران، کرم و مهربانی
که عدل است در جهان، راهنمای جهانی

۲۴۰. به دشمن، اگر هم قصد ستم داشت
به عدلش وفا کرد و فتنه را نشناخت

۲۴۱. به بازار و داد و ستد، انصاف
که عدل است چراغ هر قاف و قُف

۲۴۲. به خانواده، نه ظلم، نه تبعیض
که عدل است اساس هر زندگی و رشد

۲۴۳. به همسایگان، مهربانی و وفا
که عدل است در دل، نه فقط در دعا

۲۴۴. نه بر فقیر، نه بر غنی، ظلم روا
که عدل است معیار، نه زور و نه دوا

۲۴۵. به جنگ و صلح، همه جا عدل بود
که جهان گردد ز ظلم و جور آزاد و رود

۲۴۶. به یاران فرمود: عدالت، چراغ هدایت
که عدلش بماند تا ابد در حیات

۲۴۷. به قرآن عمل کرد و مردم آموخت
که عدل است نشانه هر رهرو و سوخت

۲۴۸. نه تزویر، نه ریا، نه ظلم و ستم
که عدل است راه، نه خشم و نه قدم

۲۴۹. به هر کس که آمد، حقش داد و برداشت
که عدل است مرام، نه وعده و نه ساخت

۲۵۰. به یاران فرمود: عدالت، اساس
که بی عدل، فرو ریزد هر نماز

۲۵۱. چو در مدینه، حکومت برپا کرد
به عدل، پایه‌های حقش بنا کرد

۲۵۲. نه بر مال و نه بر خون، تبعیض نکرد
که عدل است هویت مصطفی پاک و درست

۲۵۳. به اسیران، رحم و مهربانی نمود
که عدل است در قلب، نه بریدن و دود

۲۵۴. به دشمنان نیز با عدل رفتار
که عدل است این، روش پیامبر در کار

۲۵۵. به فرزندان، حق مساوی داد
که عدالت را همه جا روشن کرد

۲۵۶. به مردم فرمود: «حق یکسان است»
که عدل است دستور، نه زور و شُست

۲۵۷. به اصحاب، عدل در هر کار
که بی عدل، دنیا شود بی‌یار

۲۵۸. ز بیت‌المالش نصیب هر کس
که عدل است این، نه فضل و نه برس

۲۵۹. به محروم، عطا، به قوی، حد
که عدالت است قانون، نه ظلم و شد

۲۶۰. به دشمن، اگر هم در آستانه بود
به عدلش وفا کرد، عهدش سود

۲۶۱. به یتیم و زن، حق برابر داد
که عدل است راه، نه زور و نه جاد

۲۶۲. بگفتا: «عدل است تاج پیغمبر»
که بر ظلم و جور نباشد هر قدر

۲۶۳. چو دشمن آمد، با فتنه و کینه
عدالتش شکست هر دل و هر دینه

۲۶۴. به مستضعفان، دست یاری دراز
که عدل است چراغ در شب تار و راز

۲۶۵. به هر داور و قاضی، سفارش نمود
که عدالت را در حکم جاری نمود

۲۶۶. چو در فتح مکه، نه خون ریخت، نه برد
که عدل است سنت، نه انتقام و تَرد

۲۶۷. به مدینه، عدالت را پروراند
که جهان را به حق و انصاف بود آباد

۲۶۸. به یاران، وصیت کرد: انصاف باشد
که عدل است روش، نه ظلم و نه فساد

۲۶۹. به مسلمان و غیرمسلمان، احترام
که عدل است راه، نه زور و نه کلام

۲۷۰. به فقیر و ثروتمند، نگاه برابر
که عدل است روش مصطفی پاک و یار

۲۷۱. به کودک و زن، مهر و عطا
که عدل است این، سنت مصطفی صفا

۲۷۲. به اسیران، کرم و مهربانی
که عدل است در جهان، راهنمای جهانی

۲۷۳. به دشمن، اگر هم قصد ستم داشت
به عدلش وفا کرد و فتنه را نشناخت

۲۷۴. به بازار و داد و ستد، انصاف
که عدل است چراغ هر قاف و قُف

۲۷۵. به خانواده، نه ظلم، نه تبعیض
که عدل است اساس هر زندگی و رشد

۲۷۶. به همسایگان، مهربانی و وفا
که عدل است در دل، نه فقط در دعا

۲۷۷. نه بر فقیر، نه بر غنی، ظلم روا
که عدل است معیار، نه زور و نه دوا

۲۷۸. به جنگ و صلح، همه جا عدل بود
که جهان گردد ز ظلم و جور آزاد و رود

۲۷۹. به یاران فرمود: عدالت، چراغ هدایت
که عدلش بماند تا ابد در حیات

۲۸۰. به قرآن عمل کرد و مردم آموخت
که عدل است نشانه هر رهرو و سوخت

۲۸۱. نه تزویر، نه ریا، نه ظلم و ستم
که عدل است راه، نه خشم و نه قدم

۲۸۲. به هر کس که آمد، حقش داد و برداشت
که عدل است مرام، نه وعده و نه ساخت

۲۸۳. به یاران فرمود: عدالت، اساس
که بی عدل، فرو ریزد هر نماز

۲۸۴. چو در مدینه، حکومت برپا کرد
به عدل، پایه‌های حقش بنا کرد

۲۸۵. نه بر مال و نه بر خون، تبعیض نکرد
که عدل است هویت مصطفی پاک و درست

۲۸۶. به اسیران، رحم و مهربانی نمود
که عدل است در قلب، نه بریدن و دود

۲۸۷. به دشمنان نیز با عدل رفتار
که عدل است این، روش پیامبر در کار

۲۸۸. به فرزندان، حق مساوی داد
که عدالت را همه جا روشن کرد

۲۸۹. به مردم فرمود: «حق یکسان است»
که عدل است دستور، نه زور و شُست

۲۹۰. به اصحاب، عدل در هر کار
که بی عدل، دنیا شود بی‌یار

۲۹۱. ز بیت‌المالش نصیب هر کس
که عدل است این، نه فضل و نه برس

۲۹۲. به محروم، عطا، به قوی، حد
که عدالت است قانون، نه ظلم و شد

۲۹۳. به دشمن، اگر هم در آستانه بود
به عدلش وفا کرد، عهدش سود

۲۹۴. به یتیم و زن، حق برابر داد
که عدل است راه، نه زور و نه جاد

۲۹۵. بگفتا: «عدل است تاج پیغمبر»
که بر ظلم و جور نباشد هر قدر

۲۹۶. چو دشمن آمد، با فتنه و کینه
عدالتش شکست هر دل و هر دینه

۲۹۷. به مستضعفان، دست یاری دراز
که عدل است چراغ در شب تار و راز

۲۹۸. به هر داور و قاضی، سفارش نمود
که عدالت را در حکم جاری نمود

۲۹۹. چو در فتح مکه، نه خون ریخت، نه برد
که عدل است سنت، نه انتقام و تَرد

۳۰۰. به مدینه، عدالت را پروراند
که جهان را به حق و انصاف بود آباد

نتیجه‌گیری

قصیده‌ی ۳۰۰ بندی عدالت‌خواهی و حق‌طلبی پیامبر اکرم ﷺ، تصویری روشن و جامع از زندگی و سیره‌ی ایشان در مسیر رعایت عدالت ارائه می‌دهد. در این اثر، ابعاد مختلف عدالت پیامبر از رفتار با یاران و اصحاب تا تعامل با دشمنان، اسیران، فقرا، زنان، کودکان و جامعه به تصویر کشیده شده است. همچنین، رعایت انصاف در امور حکومتی، داوری، تقسیم بیت‌المال و معاملات، و رعایت حقوق دیگران، به‌عنوان نمونه‌ای عملی از عدالت پیامبر در زندگی روزمره و ساختار حکومت اسلامی نشان داده شده است.

پیام اصلی این قصیده این است که عدالت نه تنها یک ارزش اخلاقی و انسانی بلکه یک اصل حیاتی برای پایدار ماندن جامعه، سلامت روابط اجتماعی و رشد معنوی انسان‌هاست. پیامبر اکرم ﷺ با رفتار و گفتار خود نشان داد که عدالت و حق‌طلبی پایه‌ی هر زندگی سالم و هر حکومت موفق است و الگویی بی‌نظیر برای همه‌ی امت‌ها فراهم می‌کند.

با مطالعه و تامل در این اثر، خواننده می‌تواند راهکارهای عملی و روحانی عدالت را در زندگی شخصی و اجتماعی خود به‌کار گیرد و با الگوگیری از سنت نبوی، جامعه‌ای منصف، انسانی و هماهنگ با آموزه‌های الهی بسازد.

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

عدالت‌خواهی و حق‌طلبی در سنت نبوی

سیره و سنت پیامبر اکرم‌ ﷺ از آغاز بعثت تا واپسین لحظات حیات، بر محور عدالت و احقاق حق استوار بود. عدالت در نگاه ایشان نه یک شعار سیاسی، بلکه جوهره‌ی دین و پایه‌ی جامعه‌ی اسلامی محسوب می‌شد.

  1. تعریف عدالت در سنت نبوی

    • عدالت در نگاه پیامبر ﷺ یعنی قرار دادن هر چیز در جای خود، رعایت حقوق مردم و زدودن هرگونه تبعیض قومی، قبیله‌ای یا طبقاتی.
    • حق‌طلبی یعنی ایستادن در برابر ظلم، دفاع از مظلوم، و تلاش برای بازگرداندن حقوق پایمال‌شده.
  2. نمونه‌های تاریخی

    • میثاق مکه (حلف الفضول): پیامبر در جوانی در پیمانی شرکت کرد که هدفش دفاع از مظلومان بود. ایشان بعدها فرمودند: «اگر امروز نیز به چنین پیمانی دعوت شوم، اجابت می‌کنم.»
    • برابری در قانون: وقتی زنی از قبیله‌ی قریش دزدی کرد و بزرگان خواستند حکم حد بر او جاری نشود، پیامبر ﷺ فرمودند: «اگر دخترم فاطمه هم چنین کند، حد را بر او جاری می‌کنم.»
    • برادری میان مهاجر و انصار: پیامبر با پیمان برادری، شکاف‌های طبقاتی و قبیله‌ای را از میان برداشت و جامعه‌ای بر اساس عدالت اجتماعی و حقوق برابر بنا کرد.
  3. عدالت در حکومت نبوی

    • بیت‌المال را با عدالت تقسیم می‌کردند؛ هیچ امتیازی برای نزدیکان و قریبیان قائل نمی‌شدند.
    • در قضاوت‌ها بر اساس حق و حقیقت حکم می‌دادند، نه بر اساس روابط و جایگاه اجتماعی.
    • در برخورد با اقلیت‌ها (یهود و مسیحیان مدینه) پیمان‌نامه‌ی مدینه را نوشتند که در آن حقوق دینی، اجتماعی و اقتصادی آنان تضمین شده بود.
  4. عدالت اخلاقی و فردی

    • پیامبر خود الگوی عدالت بودند؛ حتی در نگاه و سخن گفتن با اصحاب، مساوات را رعایت می‌کردند.
    • در خانواده، عدالت را اصل می‌دانستند و سفارش کردند میان فرزندان یا همسران نباید تبعیض گذاشت.
  5. پیام اصلی سنت نبوی
    عدالت‌خواهی و حق‌طلبی در سنت نبوی، جلوه‌ای از همان رسالت کلان قرآن است:

    «لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمِیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» (حدید/۲۵)
    یعنی غایت بعثت، برپایی قسط و عدالت در میان مردم است.

 بنابراین، پیامبر ﷺ با سیره و سنت خویش نشان دادند که اسلام دین عدالت، حق‌طلبی و دفاع از مظلومان است و هر جامعه‌ای که می‌خواهد بر پایه‌ی سنت نبوی بنا شود، باید این دو اصل را محور خویش قرار دهد.

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی 

  • علی رجالی