باسمه تعالی
مثنوی تواضع(۱)
تواضع زینت اهل صلاح است
که این ره مایه ی عزّ و فلاح است
تواضع، گنج پنهانِ دل ماست
که اوجِ عزتِ انسان از آنجاست
تواضع، خلعت اهل کرامت
در این ره، رستگاری و سعادت
خدا خواهد که بنده خاکسار است
که این رمز بقا در روزگار است
تواضع، عین تسلیمِ خداوند
رهی باشد به افلاک و به پیوند
به درگاه تو جان ما پذیرا
که جز تو نیست ما را هیچ مأوا
کلید رستگاری در خضوع است
درِ رحمت به دلهای خشوع است
تواضع مشعل روح و روان است
کلید گنج عرفان جهان است
تواضع، گنج بیپایانِ جان است
نشانِ اهل دل در هر زمان است
غرور و کبر، راه شوم شیطان
کند انسان جدا از لطف یزدان
تواضع بود شمعِ راه وصال
که بخشد دلم را فروغِ کمال
تواضع، تاج اهل سرّ و راه است
که بار معرفت، بر جان گواه است
خدا فرموده در قرآن، تو را چند
تواضع کن، مشو بیهوده خرسند
تواضع بود عطر گلهای عشق
صفای دل و بزم زیبای عشق
تواضع، جام جان را نور بخشد
به دل آرامش شب، شور بخشد
هماره خاضعان در پیشگاهت
رسانند جان و دل در بارگاهت
تواضع شود باعث بندگی
نشان ره و رسم فرزانگی
تواضع بود حلقهی وصل جان
که بگشاید این قفل را ناگهان
اگر دل شود خم ، شود راست جان
که از جام یزدان، دلت شادمان
تواضع بود لطف پاک خدا
که بخشیده بر بندهی باوفا
فروتن بود آنکه دارد مقام،
به درگاهِ محبوب یابد سلام
تواضع بود بال پرواز جان
که پر میکشد تا جنان بیکران
چو از خویش رستی، شود دل بهار
که خودبینی آرد بلا، بی شمار
تواضع کند بنده را بردبار
شود مایهی عزت و افتخار
سکوتِ خضوع است گفتار عشق،
تواضع، نشان است از کار عشق
تواضع بود صبح جانباوران
که باشند در کوی حق رهروان
تواضع بود نور صبح وصال
روان سوی صاحب مقام و جلال
هر آن کس که فخری به مردم فروخت،
ز ساحترسانِ الهی بسوخت
تواضع دهد آدمی را وقار
نهد در دلش عطر گلریز یار
خضوع و تواضع " رجالی" نکوست
گواهی دهد هر که دانا و دوست
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۲/۱۲