رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی
مثنوی  قوم لوط
حکایت(۱۹)

 

خدا داد لوط نبی را وقار
ز گمراهی قوم ، جان را شرار

 

 

فرستاده شد نزد قومی تباه
که بستند دل ، بر هوای گناه

 

 

چنان گشته در شهوت و حرص و آز
که شرم و حیا گشت ، دل را نیاز

 

 

چو خورشید سر زد ز برج بلند،
نبی آمد و گفتگو کرد چند

 

 

چه آید به جان شما این چنین؟
که دوری ز وصل و ز راه یقین؟

 

 

مگر نیست، زن آیتِ کبریا؟
نماد صفات جمالِ خدا؟

 

 

زنی را که روح است و جانِ جهان
چه جویید از وی، جز از صدق و جان

 

 

زن آیینه‌ی ذاتِ یار و خداست
که سرچشمه‌ی مهر و لطف و وفاست

 

 

چرا مرد را می‌کنید اختیار؟
نه رسم شرافت، نه آن افتخار

 

 

به جای زنان، میل مردان چرا؟
ز پاکی بریدید و شیطان چرا؟

 

 

جهالت گرفت آن مزار و دیار
فساد آمد و رفت ایمان ز کار

 

 

 

 

به جای عفاف، آتش افروختید، 

ز شرم خدا، جامه‌ها سوختید

 

 

ز نور خدا هر دلی رخت بست
ز قانون یزدان برید و گسست

 

 

 ز فرمان یزدان گریزان شدید
همه سوی دوزخ شتابان شدید

 

 

جهان پر ز زشتی شد و تیرگی،
ز معنا تهی گشته شد زندگی

 

سخن گفت لوط از ره دین و داد
کسی گوش جان بر پیامش نداد

 

 

خدا دادتان فرصت روزگار
که شاید شوید اهل مهر و وقار

 

به پند نبی تن ندادند جمع
دل از حق بریدند و رفتند جمع

 

 

بیامد ز یزدان سه نور از سپهر
که بگرفتشان قهر، انداخت مهر

 

 

به سیمای مرد و نکو، دل‌فریب
به خانه رسیدند، در شب غریب

 

 

 نه اینان به سودای شهوت قعود
ز فرمان حق سوی دعوت فرود

 

 

به مهمان، طمع داشت نامحرمان
  نکردید از شرم و عصمت نهان

 

 

 

 

کسی کو رود سوی افعال زشت
ببیند سرانجام خواری و کشت

 

 

 

به گمراهی افتاد افعال جمع
به باطل برفتند امیال جمع

 

 


 

خدا گفت: "لوطا! روان شو ز جا
ببر خویش و یار و رهان جان ز ما

 

 

 

همان شب ز گردون فغانی بپاست
جهان در هراس و زمین را فناست

 

 

 

 

 

نه یک خانه ماند و نه کاخ و نه گور
همه خاک شد آنچه بود از غرور

 

به فرّ و قضا شهرشان واژگون

ز ابر آمد آتش، همه سرنگون

 

 

 

ز لوط این سخن ماند در باورم
که با حق برآی و به باطل نرم

 

 

به مهمان "رجالی" رسیدی، شتاب

ز اخلاق و حکمت شود فتح باب

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سراینده
دکتر علی رجالی 

  • ۰۴/۰۳/۱۹
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی