باسمه تعالی
بهشت عاشقان(۱)
بهشت عاشقان، دیدار یار است
نوای عاشقی، عطر بهار است
نه باغ و سبزهی زاهدپسند است
که آن رویا سرابی در کمند است
بهشت عاشقان، آن چشم پر راز
که شب، دل را برد بیهیچ آواز
نگاه یار شد، آیینهی راز
جدایی از وصال و شوق پرواز
بهشت عاشقان، یک لحظهی راز
که لبخندش کند دل را سرفراز
به هر سویی روم تا پای جان را
به امیدی که یابم آن نهان را
نوای وصل بیآوا دهد راز
که جان را میبرد تا اوج پرواز
بهشت عاشقان، شورِ نگاه است
که از چشمان یار جان پناه است
نه در فردا، نه در باغ خیال است
که در حال دلِ عارف وصال است
بهشت عاشقان، دیدار یار است
دوای عاشقان، چشم خمار است
به زاهد وعدهی عیش جنان است
ولی عاشق دلش در لا مکان است
بهشت عاشقان، شور نهان است
که در دل شعلهور، چون آشیان است
ولی عاشق نخواهد باغ و جنت
که در جانش بود دلبر چو رافت
بهشت او رخ دلدار و یار است
که جان را سوی دیدارش دچار است
بهشت عاشقان راز و نیاز است
رضای حق وصالِ بینیاز است
هر آنکس کو ز وصل حق جدا گشت
ز بحر عشق دور و در خطا گشت
گرفتارِ حجابِ خویش گردید
تهی از معرفت در پیش گردید
دلش شد خانهی وهم و خیالات
بریده از حضورِ حق، کمالات
بهشت عاشقان، آتشفشان است
که از چشمان دلبر درفشان است
بهشت عاشقان، دانی حقیقی است
فنا در حق، رها از خود، طریقی است
بهشت عاشقان، لبخند خون است
رهیدن از خود و شور و جنون است
بهشت عاشقان، چشمان مست است
که صد شور و شرر در یک نشست است
طلوع بیکران در اعتدال است
بهشت اهل دل، راز وصال است
بهشت عاشقان، دیدار یار است
طریق عاشقی، راهش قرار است
نه در باغ است و نه در خواب رویت
که دنیای پر از عشق است جنت
بهشت عاشقان، لبخند جان است
که در یک بوسه، خورشیدی نهان است
بهشت آن نیست که از باغی شود یاد
که در دلهای عاشق شور و فریاد
بهشت عاشقان، آیینهی یار
که چشم دل ببیند راز و اسرار
هر آن دل پا گذارد خانه ی عشق
به آرامش رسد در سایه ی عشق
بهشت عاشقان، دانی "رجالی"
فروغی از تجلّیهای عالی
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۲/۱۰