رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

اصطلاحات عرفانی:

1. حقیقت: مرتبه نهایی شناخت، کشف واقعیت مطلق.


2. طریقت: مسیر یا راه سلوک به سوی خدا.


3. شریعت: احکام و قوانین ظاهری دین.


4. فنا: محو شدن نفس در وجود خداوند.


5. بقا: دوام و باقی ماندن با خدا پس از فنا.


6. وصل: رسیدن و پیوستن به حق.


7. هجران: دوری و جدایی از حق.


8. عشق الهی: عشق به خداوند که محرک سلوک است.


9. نفس: جنبه نفسانی و خواسته‌های دنیوی انسان.


10. روح: بخش الهی و پاک وجود انسان.


11. دل: محل تجلی انوار الهی در انسان.


12. سکر: حالتی از بی‌خودی و مستی عرفانی.


13. صحوت: بازگشت به هشیاری پس از سکر.


14. کشف: پرده‌برداری از حقایق پنهان به‌واسطه سلوک.


15. مشاهده: دیدن حقایق باطنی با چشم دل.


16. محبت: عشق و دوستی به خداوند.


17. نور: تجلی انوار الهی در دل انسان.


18. ظلمت: دوری از خدا و غفلت از او.


19. تجلی: آشکار شدن حق در جلوه‌های گوناگون.


20. قلب: مرکز احساسات و ارتباط با حق.


21. ذکر: یاد خدا با زبان یا دل.


22. مراقبه: توجه و تمرکز قلبی به خداوند.


23. توحید: یکتاپرستی و وحدت در همه چیز.


24. سیر و سلوک: سفر روحانی برای نزدیکی به خداوند.


25. بی‌خودی: فراموشی خود در اثر عشق و حضور خداوند.


26. جمع: وحدت میان عالم کثرت.


27. فرقت: فاصله و پراکندگی از وحدت.


28. عارف: کسی که خدا را از طریق تجربه شخصی می‌شناسد.


29. سالک: کسی که در مسیر طریقت گام می‌زند.


30. ولی: دوست و محبوب خداوند.


31. قطب: رهبر معنوی و مرکز طریقت.


32. عالم مثال: جهانی که بین عالم جسمانی و روحانی قرار دارد.

 

 

. عالم غیب: جهان نادیدنی و فراتر از حواس ظاهری.


35. عالم شهود: جهان قابل مشاهده و محسوس.


36. حجاب: مانعی میان انسان و حق که ممکن است از نفس یا دنیا ناشی شود.


37. نفس اماره: نفسی که انسان را به بدی‌ها و شهوات دعوت می‌کند.


38. نفس لوامه: نفسی که انسان را به خاطر گناهان ملامت می‌کند.


39. نفس مطمئنه: نفسی آرام که به خداوند تسلیم است.


40. قوس نزول: حرکت از خداوند به سوی کثرت و مخلوقات.


41. قوس صعود: بازگشت از کثرت به سوی وحدت و خداوند.


42. وحدت وجود: دیدگاهی عرفانی که همه هستی را تجلی خداوند می‌داند.


43. حیرت: حالتی از ندانستن و غرق شدن در عظمت حق.


44. هو: اشاره به ذات مطلق الهی.


45. اسماء و صفات الهی: نام‌ها و ویژگی‌های خداوند که در تجلی او ظاهر می‌شوند.


46. باطن: جنبه پنهان و غیرظاهری امور.


47. ظاهر: جنبه آشکار و محسوس امور.


48. حضور: بودن در پیشگاه خداوند در همه لحظات.


49. غیبت: دوری از یاد خدا و فرو رفتن در غفلت.


50. ذوق: تجربه‌ای آنی و شخصی از لذت معنوی.


51. شهود: دیدن حقایق با چشم دل و قلب.


52. خرابات: نماد ترک تعلقات دنیوی و مکان مستی معنوی.


53. مجذوب: کسی که بدون تلاش خود، به‌طور مستقیم به سوی خدا کشیده می‌شود.


54. مرید: سالکی که تحت هدایت مرشد قدم برمی‌دارد.


55. مرشد: رهبر و راهنمای معنوی در طریقت.


56. فتوت: جوانمردی و اخلاق والا در عرفان.


57. مقام: مرحله‌ای پایدار در سلوک معنوی.


58. حال: حالتی گذرا و موقتی در مسیر عرفانی.


59. یقین: ایمان کامل و باور بدون شک به حقیقت.


60. غفلت: فراموشی خداوند و مشغول شدن به دنیا.


61. وصال: رسیدن به حضور حق و اتحاد با او.


62. نیاز: حالت فقر و احتیاج به خداوند.


63. غنی: بی‌نیازی کامل که از نزدیکی به خدا حاصل می‌شود.


64. سیر آفاقی: شناخت خداوند از طریق مشاهده جهان بیرونی.


65. سیر انفسی: شناخت خداوند از طریق جستجوی درون و باطن.


66. می‌خانه: نماد عشق و معرفت الهی در اشعار عرفانی.


67. پیر مغان: مرشد یا راهنمایی معنوی که حقیقت را آشکار می‌کند.


68. حق الیقین: مرتبه‌ای از معرفت که در آن انسان حقیقت را بدون واسطه درک می‌کند.


69. عین الیقین: شناخت از طریق مشاهده و شهود.


70. علم الیقین: شناخت از طریق دلیل و برهان.


71. بحر وجود: استعاره‌ای از بی‌کرانگی ذات الهی.


72. وجود مطلق: حقیقتی که همه چیز از آن ناشی می‌شود و بی‌کران است.


73. نفی و اثبات: فرایند نفی خود (لا اله) و اثبات حق (الا الله).


74. طلب: اشتیاق و خواست قلبی برای رسیدن به خداوند.


75. هستی مجازی: هستی ظاهری و ناپایدار که در مقابل حقیقت قرار دارد.


76. نور ذات: پرتوی از وجود خداوند که در دل عارفان تجلی می‌کند.


77. غیب الغیوب: پنهان‌ترین مرتبه حق که دسترس‌ناپذیر است.


78. سرّ: حقیقت باطنی که تنها به اهل آن آشکار می‌شود.


79. قرب نوافل: نزدیکی به خداوند از طریق اعمال مستحبی.


80. قرب فرایض: نزدیکی به خداوند از طریق انجام واجبات.


81. محبت خاصه: عشق خاصی که بین عارف و خداوند وجود دارد.

 

 

83. صفات: ویژگی‌هایی که به ذات الهی نسبت داده می‌شود، مانند علم، قدرت و حیات.


84. فیض: برکت و رحمت الهی که دائماً بر مخلوقات جاری است.


85. فیض اقدس: فیض اولیه خداوند که به مخلوقات تعلق می‌گیرد.


86. فیض مقدس: فیض خاصی که برای تجلی اسماء و صفات خداوند است.


87. عالم جبروت: مرتبه‌ای از عوالم روحانی که برتر از عالم ملکوت و عالم ناسوت است.


88. عالم ملکوت: عالم فرشتگان و ارواح پاک.


89. عالم ناسوت: عالم مادی و جسمانی که انسان در آن زندگی می‌کند.


90. حیران: عارفی که در عظمت و اسرار الهی حیرت‌زده است.


91. نفی صفات: پاک کردن صفات انسانی از خداوند برای درک وحدت مطلق.


92. بی‌نیازی: آزاد شدن از تعلقات دنیوی و نیازهای مادی.


93. قدم: پیشینگی و ازلیت خداوند.


94. حدوث: نوپدیدی و وابستگی مخلوقات به خداوند.


95. مرآت: آینه‌ای که در عرفان نماد قلب یا نفس انسان است که حقایق در آن منعکس می‌شود.


96. لیلی و مجنون: نماد عشق عارفانه در ادبیات عرفانی.


97. نور محمدی: نوری که مبدأ آفرینش است و به پیامبر اسلام نسبت داده می‌شود.


98. خلوت: گوشه‌نشینی و دوری از خلق برای تمرکز بر عبادت و یاد خدا.


99. جلوت: حضور در میان مردم با حفظ توجه به خدا.


100. سکینه: آرامشی که در اثر یاد خدا بر قلب سالک نازل می‌شود.


101. عالم ذر: جهانی که انسان‌ها در آن پیش از تولد، عهد بندگی با خدا بستند.


102. راز: حقیقت پنهان و درونی که عارف تنها با خدا در میان می‌گذارد.


103. آینه دل: استعاره‌ای برای قلب انسان که باید از زنگار گناه پاک شود تا حقیقت را بازتاب دهد.


104. خرقه: لباسی که مرشد به مرید می‌دهد و نماد پذیرش در طریقت است.


105. سماع: شنیدن موسیقی و اشعار معنوی برای تحریک حالت عرفانی.


106. وجد: هیجان معنوی که از شنیدن ذکر یا موسیقی حاصل می‌شود.


107. زهد: دوری از دنیا و ترک تعلقات مادی.


108. ریاضت: تمرین‌ها و مجاهدت‌های معنوی برای تقویت نفس.


109. شوق: اشتیاق شدید برای دیدار خداوند.


110. تجرید: جدا شدن از علایق دنیوی و تمرکز بر حق.


111. تفرید: تمرکز کامل بر یگانگی خداوند و ترک همه غیر او.


112. مقام قرب: مرحله‌ای از سلوک که سالک به نزدیکی خداوند می‌رسد.


113. صراط مستقیم: راه درست که به سوی خداوند هدایت می‌کند.


114. اذن دخول: اجازه الهی برای ورود به مراتب بالاتر معرفت.


115. حریم قدس: جایگاه پاک و مقدسی که تنها برگزیدگان به آن دسترسی دارند.


116. اسم اعظم: بزرگ‌ترین نام خداوند که قدرت و تاثیر عظیمی دارد.


117. نقش بند: کسی که حقایق الهی را بر دل نقش می‌کند.


118. قبض: حالتی از تنگی دل و دوری از انوار الهی.


119. بسط: حالتی از گشایش دل و نزدیکی به انوار الهی.


120. فتوحات: گشایش‌های معنوی که در اثر سلوک نصیب سالک می‌شود.

 

121. بیت‌الحرام: قلب انسان به‌عنوان خانه خدا.


122. انابت: بازگشت به سوی خدا پس از گناه یا غفلت.


123. تقوا: پرهیزگاری و حفظ خویشتن در برابر گناه.


124. مشرب: روش یا طریقه‌ای خاص در عرفان و سلوک.


125. مزاج عشق: حالتی از عشق الهی که وجود عارف را دگرگون می‌کند.


126. عروج: صعود معنوی به سوی مراتب بالاتر شناخت.


127. آفتاب معرفت: تجلی حقیقت بر دل عارف.


128. کعبه دل: دل انسان که جایگاه عشق و توجه به خداست.


129. رندان: آزادگان عرفانی که تعلقی به ظاهر دین ندارند و در حقیقت غرق‌اند.


130. جلوه‌گاه: مکانی که حقایق الهی در آن ظاهر می‌شود.

 

 

131. نَفَس رحمانی: تجلی وجود خداوند که مبدأ آفرینش است.


132. حب ذات: عشق انسان به خداوند که ریشه در عشق به ذات خود او دارد.


133. اسماء حسنی: زیباترین نام‌های خداوند که نشانه صفات او هستند.


134. مظاهر الهی: موجوداتی که تجلی صفات خداوندند.


135. بی‌چونی: بی‌نیازی خداوند از صفات و حالات بشری.


136. لاهو: مرتبه‌ای از خداوند که با عقل و حواس درک نمی‌شود.


137. الوهیت: جنبه‌ای از خداوند که در عالم وجود متجلی می‌شود.


138. عالم الهویّه: مرتبه‌ای از وجود که فراتر از ادراک انسانی است.


139. اسم مستأثر: نامی از خدا که فقط خود او بر آن آگاه است.


140. حُسن ازلی: زیبایی مطلق و ابدی خداوند که همه زیبایی‌ها از آن سرچشمه می‌گیرند.


141. نور هدایت: نوری که سالک را به سوی حق رهنمون می‌کند.


142. حُسن ختام: پایان خوش که در عرفان به وصال به حق اشاره دارد.


143. رجعت: بازگشت به خداوند پس از سیر در عالم کثرت.


144. حضور قلب: تمرکز کامل دل بر خداوند در عبادت و ذکر.


145. الهام: دریافت معنوی مستقیم از خداوند.


146. وحی: پیام الهی که به پیامبران اختصاص دارد.


147. لطیفه ربانی: عنایت و لطف خاص خداوند به بندگان.


148. تسبیح: ذکر و ستایش خداوند به پاکی و عظمت.


149. تحمید: حمد و ستایش خداوند به خاطر نعمت‌هایش.


150. تهلیل: گفتن "لا اله الا الله" و نفی غیرخدا.


151. تکبیر: بیان عظمت خداوند با گفتن "الله اکبر".


152. تفکر: اندیشیدن درباره آیات و نشانه‌های خداوند در جهان.


153. تدبر: ژرف‌نگری در آیات قرآن و نشانه‌های الهی.


154. عین ثابت: حقیقت ازلی و غیرمادی هر مخلوق که در علم خداوند موجود است.


155. هیچستان: حالتی از فنا که سالک در آن هیچ اثری از خود نمی‌بیند.


156. غلام عشق: عارفی که خود را تسلیم عشق الهی کرده است.


157. رنگ تعلق: نشانه‌های دلبستگی به دنیا که باید از آن رهایی یافت.


158. نقش الهی: اثر خداوند بر دل انسان.


159. راز بقای عشق: در عرفان، بقای عشق تنها در فناست.


160. زنده جاوید: کسی که در بقا بالله به زندگی ابدی رسیده است.


161. می فقر: لذت فقر که عارف از بی‌نیازی به غیرخدا احساس می‌کند.


162. صراحی عرفان: ظرفی که نماد معرفت الهی است.


163. جام جم: آینه‌ای که در آن حقایق آشکار می‌شود؛ استعاره‌ای برای قلب روشن.


164. پرده‌برداری: آشکار شدن حقیقت پس از رفع حجاب‌ها.


165. صفت جلال: ویژگی‌های خداوند که عظمت و قدرت او را نشان می‌دهند (مانند قهر و کبریا).


166. صفت جمال: ویژگی‌های خداوند که زیبایی و رحمت او را نمایان می‌کنند (مانند لطف و مهربانی).


167. تسلیم: واگذاری همه امور به خداوند و پذیرش قضا و قدر.


168. قضا و قدر: برنامه و تقدیر الهی برای مخلوقات.


169. رزق معنوی: بخشش‌های روحانی خداوند به عارفان.


170. جذبه: کشش الهی که عارف را به سوی خود می‌برد.

 

 

. تدبیر: برنامه‌ریزی انسانی که در برابر مشیت الهی محدود است.


172. قربت: نزدیکی به خداوند از طریق اعمال و نیت پاک.


173. محو: نابودی کامل خواسته‌های نفس در مقابل اراده خداوند.


174. اثبات: تأکید بر وجود و یگانگی خداوند در برابر شک‌ها.


175. عطای الهی: بخشش‌های خاص خداوند به بنده خاص خود.


176. مُنیب: کسی که دائماً به سوی خدا بازمی‌گردد.


177. علم حضوری: دانشی که بدون واسطه از خداوند به دل عارف می‌رسد.


178. عطش روحانی: اشتیاق و طلب شدید برای دیدار و وصال با خداوند.


179. مرگ اختیاری: نفی نفس و خواسته‌های دنیوی در زندگی پیش از مرگ جسمانی.


180. نور یقین: نوری که شک و تردید را از دل می‌زداید.


181. مرآت حقیقت: قلب سالک که حقایق الهی را منعکس می‌کند.


182. صفای دل: پاکی و شفافیت قلب از زنگار گناه و غفلت.


183. غبار نفس: آلودگی‌های ناشی از خواهش‌های نفسانی.


184. دیار عدم: عالمی که از کثرت خالی و مملو از وحدت حق است.


185. چشم باطن: بصیرتی که حقایق غیبی را درک می‌کند.


186. آب حیات: نماد زندگی ابدی در عرفان، اغلب مرتبط با معرفت الهی.


187. مقام تسلیم: مرتبه‌ای که سالک در آن تماماً تسلیم اراده خداوند است.


188. مقام رضا: حالتی که عارف به رضایت کامل از قضا و قدر الهی می‌رسد.


189. وادی حیرت: مرحله‌ای از سلوک که سالک در عظمت حق حیران می‌شود.


190. می عشق: شرابی استعاری که انسان را از خود بی‌خود می‌کند و به حق می‌رساند.


191. رنگ فنا: نماد نابودی خود در برابر اراده حق.


192. آتش عشق: حالتی که عارف را از وابستگی‌های دنیوی می‌سوزاند.

 

 

. وحدت شهود: تجربه حضور حق در تمام مظاهر هستی.


194. وحدت مطلوب: ادراک یگانگی مطلق حق و نفی کثرت.


195. اسم مضمر: نام‌هایی از خداوند که به باطن ذات او اشاره دارند.


196. مقام خوف: مرتبه‌ای که سالک از عظمت و جلال خداوند دچار ترس می‌شود.


197. مقام رجا: مرحله‌ای که سالک به رحمت و لطف الهی امید دارد.


198. قبول: پذیرش قلبی از سوی خداوند.


199. دفع: رانده شدن از سوی حق به‌خاطر غفلت یا گناه.


200. نفس کلی: حقیقتی واحد که به همه نفوس جزئی تعلق دارد.


201. روح اعظم: روح فراگیر که به همه ارواح حیات می‌بخشد.


202. بیت‌العتیق: قلب پاک و آزاد از تعلقات دنیوی.


203. تجلّی ذاتی: آشکار شدن ذات الهی برای عارف بدون واسطه صفات.


204. تجلّی صفاتی: ظهور اسماء و صفات خداوند برای سالک.


205. تجلّی افعالی: مشاهده افعال خداوند در عالم.


206. نقاب صفات: پرده‌ای که ذات خداوند را از دیدگان پنهان می‌دارد.


207. حجاب نورانی: حجاب‌هایی از نور که مانع از درک مستقیم ذات الهی می‌شوند.


208. حجاب ظلمانی: حجاب‌هایی از تاریکی که از غفلت و گناه ناشی می‌شوند.


209. بهشت وصال: حالت روحانی که عارف در نزدیکی و اتحاد با حق تجربه می‌کند.


210. دوزخ هجران: حالت روحانی دردناک که ناشی از دوری از خداوند است.


211. عین الهی: چشم دل که حقیقت الهی را مشاهده می‌کند.


212. وادی عشق: مسیری در سلوک که سالک در آن با عشق به حق هدایت می‌شود.


213. وادی معرفت: مرحله‌ای که سالک در آن به شناخت عمیق از خداوند دست می‌یابد.


214. عرش دل: مرکز وجود که جایگاه خداوند در انسان است.


215. کثرت در وحدت: مشاهده تنوع عالم در یگانگی حق.


216. وحدت در کثرت: دیدن یگانگی الهی در میان کثرت مظاهر.


217. سِرّ الاسرار: حقیقت نهایی که تنها برای خواص و اهل باطن آشکار می‌شود.


218. مقام قرب نهایی: مرحله‌ای که عارف به نهایت نزدیکی به خدا می‌رسد.


219. مقام فنا فی الله: مرحله‌ای که سالک به فنا در ذات الهی می‌رسد.


220. مقام بقا بالله: بقا در وجود و اراده خداوند پس از فنا.


221. ذکر خفی: یاد خدا در دل بدون استفاده از زبان.


222. ذکر جلی: یاد خدا با زبان و صدای بلند.


223. نور ایمان: نوری که دل مؤمن را روشن و از شک خالی می‌کند.


224. ظلمات جهل: تاریکی که در اثر دوری از معرفت و حقایق الهی ایجاد می‌شود.


225. حدیث قدسی: کلام الهی که توسط پیامبر بیان می‌شود، اما قرآن نیست.


226. اسم جامع: اسمی از خداوند که همه صفات او را شامل می‌شود، مانند "الله".


227. رؤیت حق: دیدن خداوند با چشم دل و معرفت، نه چشم ظاهری.


228. نور الهی: پرتوی از وجود خداوند که دل عارفان را روشن می‌کند.


229. فقر معنوی: نیازی که سالک به لطف و رحمت خداوند احساس می‌کند.


230. استغنا: بی‌نیازی از هر چیز جز خداوند

 

 

231. سوز دل: حالت درد و اشتیاقی که عارف در اثر دوری از خدا تجربه می‌کند.


232. آتش هجران: سوزی که ناشی از جدایی و دوری از حق است.


233. گلشن معرفت: عالم باطنی که مملو از حقایق و انوار الهی است.


234. خرمن وجود: همه کثرات عالم که در آتش عشق می‌سوزند.


235. سیمرغ عرفان: نمادی از کمال نهایی و شناخت خداوند.


236. قاف حقیقت: نقطه اوج سفر عرفانی که سالک در آن به حق می‌رسد.


237. باد فنا: بادی که همه وابستگی‌های دنیوی را از بین می‌برد.


238. دریای توحید: استعاره‌ای برای یگانگی مطلق حق.


239. لذت قرب: لذتی که عارف در نزدیکی به خداوند احساس می‌کند.


240. رنج فراق: رنجی که ناشی از دوری و هجران از خداوند است.


241. گوهر معرفت: حقیقتی گران‌بها که در دل عارفان آشکار می‌شود.


242. لؤلؤ وجود: ذات خالص و پاک انسان که با حق ارتباط دارد.


243. مرغ جان: استعاره‌ای برای روح که مشتاق پرواز به سوی حق است.


244. سروش غیب: پیام‌هایی که از عالم غیب به دل عارف می‌رسد.


245. شمشیر عشق: عشقی که نفس و خواسته‌های نفسانی را قطع می‌کند.


246. طلسم دنیا: فریبندگی دنیا که سالک را از حق بازمی‌دارد.


247. وادی فنا: مرحله‌ای که سالک در آن همه چیز جز خدا را فراموش می‌کند.


248. وادی بقا: مرحله‌ای که سالک به بقا در خداوند می‌رسد.


249. مستی عشق: حالت بی‌خودی ناشی از عشق الهی.


250. نیستان وحدت: مکانی که همه کثرات به یگانگی بازمی‌گردند.

 

251. لوح محفوظ: مرتبه‌ای از علم الهی که در آن تمام وقایع و حقایق از ازل تا ابد ثبت شده است.


252. قلم اعلی: نمادی از اراده خداوند که حقایق را در لوح محفوظ نگاشته است.


253. نفس رحمانی: ظهور وجود ازلی که آغاز آفرینش است.


254. عقل فعال: واسطه‌ای میان خداوند و عالم مخلوقات برای جاری شدن علم و وجود.


255. روح کلی: روح جامع که به همه اشیا و مخلوقات حیات می‌بخشد.


256. ظلال: سایه‌هایی از حق که در عالم مخلوقات متجلی می‌شوند.


257. مرکز دایره وجود: خداوند به‌عنوان نقطه اصلی و محور همه هستی.


258. دایره امکان: گستره‌ای که همه موجودات در آن به وجود می‌آیند و فنا می‌شوند.


259. نقطه وحدت: مرکز همه هستی که از آن کثرت نشأت می‌گیرد.


260. فرقان: توانایی تمایز میان حق و باطل.


261. طور وراء طور: مرحله‌ای که فراتر از مراتب عادی شناخت است و تنها برای عارفان خاص قابل‌درک است.


262. شهود: دیدن حقایق معنوی با چشم دل.


263. مجاهدت: تلاش و کوشش روحانی برای پاک‌سازی نفس و نزدیک شدن به خداوند.


264. خلع بدن: ترک تعلقات جسمانی برای تمرکز بر روح و حقیقت.


265. رکن اعظم: اصلی‌ترین بخش از ایمان یا طریقت عرفانی.


266. نقش خیال: تصاویری که در قلب و ذهن سالک نقش می‌بندد و باید از آن عبور کرد.


267. انقطاع: بریدن از هر چیزی غیر خداوند و تمرکز کامل بر او.


268. سرمدیت: صفت ابدی بودن خداوند که فراتر از زمان و مکان است.


269. نفس کلیه: حقیقتی واحد که تمام نفوس از آن نشأت می‌گیرند.


270. روح القدس: روح پاک و الهی که حامل پیام‌های الهی است.


271. انبسط: گسترش انوار الهی در عالم.


272. تضییق: محدود کردن توجه به حق و قطع وابستگی به غیر.


273. نور محمدی: اولین مخلوق الهی که از آن همه عالم خلق شد.


274. نور علوی: نوری که از مقام ولایت علی (ع) سرچشمه می‌گیرد.


275. دریای بی‌کران: استعاره‌ای برای ذات بی‌پایان خداوند.


276. زنگار دل: آلودگی‌های نفسانی که دل را از حقیقت دور می‌کند.


277. دم سرد: حالت افسردگی یا رکود روحانی که سالک باید از آن عبور کند.


278. دم گرم: نفسی که سرشار از عشق و حیات الهی است.


279. نیل وصال: رسیدن به خداوند پس از سلوک و تلاش فراوان.


280. اشراق: تجلی حقایق معنوی بر دل سالک.

 

281. نفس لوامه: مرحله‌ای از نفس که انسان را به خاطر گناهان سرزنش می‌کند.


282. نفس مطمئنه: مرحله‌ای از نفس که در آن آرامش کامل به خاطر اعتماد به خداوند به دست می‌آید.


283. نفَس مطمئن: دم و بازدمی که در آرامش و ذکر حق انجام می‌شود.


284. طلسم دنیا: بندهایی که انسان را در مادیات و لذت‌های زودگذر گرفتار می‌کند.


285. شمس حقیقت: خورشید حقیقت که بر دل سالک می‌تابد و او را روشن می‌سازد.


286. ماه جمال: جلوه زیبایی خداوند که در مظاهر مختلف دیده می‌شود.


287. کاسه شبنم: استعاره‌ای از دل عارف که تنها قطراتی از دریای حقیقت را درک می‌کند.


288. آینه تجلی: قلبی که حقایق الهی در آن بازتاب می‌یابد.


289. نور صافی: نوری که بدون هیچ کدورتی از حقیقت می‌تابد.


290. مرهم دل: یاد خداوند که همه زخم‌های روح را التیام می‌بخشد.


291. صراط حق: راه مستقیم به سوی خداوند که عارف باید از آن عبور کند.


292. منزل انس: مرحله‌ای که سالک در آن با خداوند انس می‌گیرد.


293. غریب‌آشنا: حالتی که انسان در دنیا غریبه است اما با حقیقت الهی آشناست.


294. سرّ مستور: حقیقت پنهانی که فقط برای اهل دل آشکار می‌شود.


295. چشم‌خانه دل: مرکز درک حقیقت در قلب.


296. وادی فنا فی الله: مسیری که سالک در آن به کلی خود را از میان برمی‌دارد.


297. فجر معرفت: طلوع حقایق الهی بر دل سالک.


298. زمزم معرفت: آب حیات معنوی که عطش روح را فرو می‌نشاند.


299. لبیک عشق: پاسخ عاشقانه به ندای الهی.


300. باغ اسرار: مجموعه حقایقی که تنها با سلوک و طریقت قابل درک است.

 

. خلوت دل: خالی کردن دل از غیر خدا و تمرکز بر حق.


302. صید دل: به دام انداختن قلب توسط عشق الهی.


303. وادی حیرانی: مرحله‌ای که سالک در مواجهه با عظمت حق حیرت‌زده می‌شود.


304. بحر فنا: دریای نابودی که سالک باید در آن از خود بی‌خود شود.


305. کیمیای عشق: نیرویی که هر چیز را به حقیقت الهی تبدیل می‌کند.


306. جلوه حسن: تجلی زیبایی خداوند در مظاهر مختلف.


307. صفای نفس: پاک شدن نفس از آلودگی‌ها و زنگارها.


308. سوز عاشقانه: درد و حرارتی که عشق به خداوند در دل ایجاد می‌کند.


309. لباس تقوی: حالتی که عارف با آن در برابر گناهان مصون می‌ماند.


310. قفل راز: حقیقتی که تنها برای اهل دل آشکار می‌شود.


311. فتح باب: گشوده شدن درهای معرفت و حقیقت به روی سالک.


312. غنچه اسرار: رازهایی که هنوز به کمال نرسیده‌اند و در دل سالک نهفته‌اند.


313. گلزار معرفت: فضایی روحانی که پر از انوار الهی و حقایق است.


314. چشمه حکمت: منبعی از معرفت که از دل پاک عارف می‌جوشد.


315. آفتاب توحید: نور یگانگی خداوند که بر دل سالک می‌تابد.


316. جلوه جانان: ظهور محبوب الهی در دل عاشق.


317. دشت حیرت: مرحله‌ای از سلوک که عارف در عظمت خداوند حیرت می‌کند.


318. لبیک حقیقت: پاسخ مثبت به ندای خداوند برای قرب و وصال.


319. قبای وصال: لباسی استعاری که سالک با رسیدن به حق می‌پوشد.


320. باده ازلی: شراب معرفتی که از ازل به عاشقان داده می‌شود.


321. باده وحدت: حالتی که عارف در آن کثرت را فراموش کرده و به یگانگی حق می‌رسد.


322. ذره دانایی: کوچک‌ترین حقیقتی که می‌تواند سالک را به معرفت برساند.


323. چراغ هدایت: نور الهی که راه را به سالک نشان می‌دهد.


324. عین عیان: دیدن حقیقت بدون واسطه، مستقیماً از طریق قلب.


325. قنداقه اسرار: مرحله ابتدایی حقایق که هنوز آشکار نشده‌اند.


326. میخانه توحید: مکانی استعاری که سالک در آن مست عشق و معرفت می‌شود.


327. راز آفرینش: حقیقتی که در پس خلقت عالم نهفته است.


328. موج وحدت: حرکت به سوی خداوند در دریای یگانگی.


329. فراز عشق: بالاترین مرتبه عشق الهی که سالک به آن دست می‌یابد.


330. نردبان سلوک: مراحلی که عارف برای رسیدن به خداوند طی می‌کند.


331. چشمه نور: منبع الهی که دل را روشن و هدایت می‌کند.


332. بلبل عشق: استعاره‌ای برای روحی که در عشق الهی آواز می‌خواند.


333. گل حقیقت: زیبایی و کمالی که در معرفت الهی نهفته است.


334. آفتاب عرفان: روشنی‌بخش دل و راهنمای مسیر معنوی.


335. دریای وحدت: حالتی که سالک در آن کثرت عالم را در یگانگی حق می‌بیند.


336. قندیل دل: چراغی در دل که نور خداوند را منعکس می‌کند.


337. آتش اشتیاق: شور و شوق سالک برای رسیدن به وصال حق.


338. چشم عشق: دیدی که در آن حقایق الهی از طریق عشق آشکار می‌شود.


339. کلبه تنهایی: جایی که سالک به دور از دنیا با خداوند انس می‌گیرد.


340. کیمیای وجود: نیرویی که انسان را از کثرت به وحدت می‌برد.

 

. شهد معرفت: شیرینی که از دانایی و شناخت خداوند حاصل می‌شود.


342. قبای فقر: لباسی استعاری که سالک با پذیرش فقر الهی می‌پوشد.


343. آیینه دل: قلبی که حقایق الهی را بازتاب می‌دهد.


344. حسن مطلق: زیبایی کامل خداوند که در هر چیزی جلوه‌گر است.


345. محبوب ازل: خداوند به‌عنوان عشق ابدی و ازلی.


346. خزان دنیا: زوال و فناپذیری امور دنیوی.


347. بهار دل: احوال خوشی که از نزدیکی به خداوند حاصل می‌شود.


348. داغ هجران: درد و رنج ناشی از دوری از حق.


349. نور وحدت: نوری که از حقیقت یگانگی خداوند می‌تابد.


350. نغمه جان: صدای دل که مشتاق وصال الهی است.


351. فرشته عشق: نیرویی معنوی که انسان را به سوی خداوند سوق می‌دهد.


352. سایه وحدت: اثری از خداوند که در همه چیز نمایان است.


353. داغ دل: آتشی که عشق الهی در قلب عارف می‌افروزد.


354. غبار راه: سختی‌ها و مشقت‌هایی که در مسیر سلوک وجود دارد.


355. درخت معرفت: دانشی که ریشه در دل سالک دارد و به سوی حق رشد می‌کند.


356. میخانه ازل: نمادی از عالم معنا که سالک در آن از عشق الهی مست می‌شود.


357. گنج پنهان: حقیقت خداوند که در قلب عارف نهفته است.


358. راز دل: آنچه میان بنده و خداوند مخفی است.


359. شور عاشقانه: حالی که سالک در اثر عشق به خداوند پیدا می‌کند.


360. حلاوت ایمان: شیرینی حاصل از 

  • ۰۴/۰۱/۰۷
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی