باسمه تعالی
مجموعه رباعیات واژه های عرفانی(۱۵)
حسن ختام
ره عشق حق را به ایمان سپار
که هر لحظه دل را به یزدان سپار
چه زیباست پایان این راه عشق
که حسن ختامش به جانان سپار
رجعت
رجعت به دو معناست در این کون و مکان
گاهی به زمین است، گهی عرش و نشان
قطعا که همه به سوی حق برگردند
راهی به سوی حقیقت است و یزدان
حضور قلب
دل را ز غبار غفلت آزاد کنید
راهی به حضور قلب، ایجاد کنید
ذکری به دل و زبان ز یزدان گوئید
در محضر حق، بندگی یاد کنید
الهام
هر لحظه ز غیب، نغمهای میآید
بر قلب بشر، رعشه ای می آید
چون دیده ز غفلت به حقایق پی برد
از عشق خدا، واله ای می آید
وحی
وحی، آینهی جمال حق در دلهاست
پیوند میان جان و جانان بر جاست
این لطف خداست بر رسولان نازل
نوری است ز خورشید حقیقت پیداست
لطیفه نورانی
با ذکر خدا، جان و دل کن شفاف
دوری ز عدالت است ظلم و اجحاف
در سیر و سلوک لطف حق بیپایان
در بندگی است مهر حق و الطاف
تسبیح
هر لحظه که دل به ذکر و تسبیح خداست
آرامش جان در دل است و پیداست
از شوکت و قدت خداوند تبار
تسبیح خداست، یاد آنها بر ماست
تمحید
حمدی که سزاوار خدای یکتاست
ذکری که به لب، نشان فضل و تقواست
قاصر ز ثنای توست در ذکر و بیان
ای آن که وجود ما ز تو، پابرجاست
تهلیل
هر ذره ز نور حق بصیرت گیرد
ذکر تو ز دل، غبار غفلت گیرد
"لا" نفی کند هر آنچه جز او باشد
"الا" به یقین، ره سعادت گیرد
تکبیر
ذکر تکبیر نشانی ز وجود ما گشت
عالم از نور خدا پر شد و بر جانها گشت
شد جهان مظهر یزدان و گلستان گردید
دل ز هر وسوسه آزاد، ز هر اغوا گشت
سراینده
دکتر علی رجالی
۱۴۰۳/۱۰/۳۰
- ۰۳/۱۰/۲۷