باسمه تعالی
فرهنگ(۱)
زمانی که امیال پست اصل گشت
شعائر چو ایمان ز ما فصل گشت
علاقه به فرهنگ بیگانه شد
شعار جوانان و این نسل گشت
باسمه تعالی
فرهنگ(۲)
دین و آیین و رسوم مردمان کامل شود
در طی دوران طولانی سدی قابل شود
حیف باشد بشکند این سد و این میراث ما
ورنه از آن جز خرابی و بلا حاصل شود
باسمه تعالی
فرهنگ (۳)
عدو با فریب و هیاهو و زور
نموده است ایمان مردم به دور
تفکر به آیات یزدان پاک
دهد جان به دل، عشق برتر ز نور
باسمه تعالی
فرهنگ(۴)
فرهنگ نسیمی است بهاری در دشت
جان گشت ز آن نسیم دیوانه و مست
افزون بکند معرفت و عشق الهی
هر باد و نسیمی که وزد بر دل ملت
باسمه تعالی
فرهنگ(۵)
فرهنگ بکارد به دلت تخم هدایت
در طی زمان رشد کند بهر عبادت
بینی اثر و سایه ی این نخل الهی
مسرور شوی از عمل و نور سعادت
باسمه تعالی
فرهنگ(۶)
فرهنگ زبان دل و افکار جهانیست
تبیینگر مقصود ز اسرار نهانیست
آیندهی مردم ز فروغش شده روشن
پیداست در آن همت و کردار معانیست
باسمه تعالی
فرهنگ(۷)
فرهنگ بود گوهر و دردانهی هر جان
اندیشه و افکار درونِ دلِ انسان
تهذیب اگر اصل شود بر دل و افکار
دنیای دگر آید و اسرار فراوان
باسمه تعالی
فرهنگ(۸)
فرهنگ کند تازه دل و روح بشر را
اصلاح کند فهم و تلقی ز هنر را
تغییر دهد دید و نظر درک مفاهیم
زیبا بنماید دل و جان ، وصف اثر را
باسمه تعالی
فرهنگ صحیح همچو باغی است
مملو ز گل و دلربایی است
خوشبو و معطر و چه زیباست
آن گل که چراغ زندگانی است
باسمه تعالی
فرهنگ(۱۰)
فرهنگ غنی، همچو دریاست
غرقش چو شوی ، چو سرو زیباست
از موج و تلاطمش نترسید
هر کس که کند شنا ، چه والاست
تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی
- ۰۳/۰۹/۱۳