باسمه تعالی
دیوان کامل رباعیات پروفسور علی رجالی
کلید رستگاری
مقدمه
تعدای از رباعیات و دو بیتی های اینجانب، حدود ششصد عدد، در کتاب کلید خوشبختی بنده به چاپ رسید. تعدادی رباعی به طور پراکنده در شبکه های مجازی تلگرام، اینستاگرام و صفحه های شخصی آمده است.لذا تصمیم گرفتم همه رباعیات و دو بیتی های خود را تحت عنوان کلید رستگاری جمع آوری کنم. در حین این کار حدود صد رباعی جدید سرودم که در وبلاگ های شخصی آمده است.همچنین بعضی سروده ها نیاز به ویرایش داشت.لذا ضمن اصلاح،برای هر سروده عنوانی را اختصاص دادم و به صورت موضوعی تدوین نمودم.امید است برای خوانندگان مفید باشد.
بعضی از دوبیتی ها اقتباس از غزلیات،قصاید و مثنویات اینجانب می باشد. ممکن است خوانندگان فرصت کافی برای خواندن یک شعر طولانی را نداشته باشند.ولی خواندن دو بیت بطوری که بتواند منظور شعر طولانی را ارائه دهد مفید است.
فیلمسازان سریال ها به موازات یک فیلم سینمایی تولید می کنند.لذا این ایده را در اشعار خود اعمال نمودم
۱.راهنمای انسان
گفتما ای صنما، راه نما بر انسان
گفت عترت بود و نور جلی در قرآن
گفتمش خلقت انسان چه پیامی دارد
گفت احسن بود و طرد نما هر شیطان
۲.ادب
هر آنکس که دارد ولایت،ادب
خدایش،خدای علی است و رب
ندارد ادب،بی ولایت همی
دچار غرور است و شهوت،غضب
۳.خدمت به خلق
بزرگی سراسر به گفتار نیست
به سجاده و ذکر و اظهار نیست
به جز خدمت خلق ، کاری مجو
به احسان خلق است ، اسرار نیست
۴.نفس اماره
این چه نفسی است شده یاغی و گه در سر من
می زند تیغ مداوم به دل و پیکر من
وسوسه می کند و جان مرا صید کند
نفس اماره زند تیر و بود در بر من
۵.راه مستقیم
بیراهه نرو جان دلم ، راه خراب است
این ره که روی بی ثمر و پست و سراب است
راهی که خدا گفت و نبی طی بنموده است
راه صلحا باشد و همواره خطاب است
۶.رد مال
ره رستگار ی بود رد مال
نماند به مرگ و به وقت زوال
که آرامش آدمی در اداست
ادا کن به سر عت ، همی با شتاب
۷.مکر و حیله
مکن مکر و حیله ، بجای ثواب
نماند دیونی ، به روز حساب
ادا کن حقوق کبیر و صغیر
قیامت فرا می رسد هم عذاب
۸.ادای دین
تو که اهل حقی ودانی عذاب
ادا کن دقیق و به ریز و حساب
نماند حقوقی به گردن ز موت
نباشد دیونی به وقت عقاب
۹.غم دل
غم دل با که بگویم که نگردم من خوار
من نخواهم ز خلایق کمک و هم اغیار
به در خانه ی حق آیم و هم نایب او
چون امامان و نبی در همه کار و ادوار
۱۰.منت
چون ببینم ز بشر منت و او هم محتاج
به در خانه ی حق می روم و او مختار
منتی نیست تو را ، از طرف صاحب جود
شکر نعمت بنما ، در همه حال و اعصار
۱۱. عشق
از خدا عشق طلب ، علم طلب هم اسرار
عاملی هست ترا سوی خودش در فکار
دان نعائم همگی بی حد و بی پایان است
گله از حق منما ، عشق طلب هم دیدار
۱۲.اسرار
هر چه خواهی به خدا گو ، غم و هر اسرار
او بود خالق و آگاه به هر سختی کار
حق بود ناظر و آگاه به اعمال بشر
ز خدا راه طلب ، راه شهیدان هموار
۱۴.عبادت
این جهان خلق شود، بهر بشر در اعصار
تا نمایی تو عبادت ، عمل و هم اذکار
دان خدا آگه و بینا بود و هم بیدار
کن صبوری و مگو راز خودت با اغیار
۱۵.راه حق تعالی
راه حق را بنما طی و همی جویا باش
کن تمنا ز خدا عشق و د می شیدا باش
این جهان رهگذری باشد و آن زود گذر
توشه ای کسب نما بهر خود و کوشا باش
۱۶.عشق واقعی
عشق دریای محبت باشد و زیبندگی است
باعث بالندگی در مردم و در زندگی است
عشق ما باشد هوس یک جلوه از عشق خداست
آن نیاز آدمی در ارتقا و بندگی است
۱۷.همدردی
شنیدم نهنگان پس از مرگ یار
به ساحل زنند خویش، در هر دیار
حیاتی نخواهند و بی تاب عشق
که مهر عزیزش بود بی شمار
۱۸.سر آغاز
آغاز سخن همیشه بسم الله است
خالق به همه ناظر و او آگاه است
هر کس به خدا تکیه کند پیروز است
دوری بنما ز ناکسان، بد خواه است
۱۹.قیامت
در مصاف دگران صادق و با تقوا باش
حرف بیهوده نگو ، مظهر پاکی ها باش
چون قیامت برسد ، وقت حساب است ترا
مجری عدل علی باش، همی کوشا باش
۲۰.مرد میدان
این جهان جای عمل باشد و هم کار و تلاش
غافل از حق و عنایات مشو، کبری باش
مرد میدان وعمل باش ، چو مردان خدا
کن به تکلیف عمل، مخلص و بی همتا باش
۲۱.محضر حق
بی صبوری مکن وشکوه نکن والا باش
چرخ گردون نکند رحم به ما , دانا باش
خود بزرگی مکن و لاف مزن در ایام
این جهان محضر حق باشدو با تقواباش
۲۲.دریا دل
این جهان رهگذری هست کمی کوشا باش
توشه ای کسب نما با عمل و والا باش
از جدل دوری و بیهوده مکن وقت تلف
چون امامان و نبی، منجی و یک دریا باش
۲۳.کلام حق
انچه حق گفت همان گو و همی جویا باش
راه یزدان بنما طی و همانند علی ، مولا باش
حق بیان کرد کلامش به زبان احمد
در دفاع از فقرا یار، همین حالا باش
۲۴.حکم حق
عمر خود در ره حق طی و جهان آرا باش
کن تلاشی دو چندان و همی کارا باش
هر که در راه خدا بود یقینا خوشبخت
حکم حق هست تو را هادی و آن اجرا باش
۲۵.شهدا
با شهیدان خدا باش ، همی شیدا باش
تا که حق جلوه کند در نظر و بینا باش
بین حسین ابن علی و شهدا و اهداف
راه و یاد همگی باقی و جان افزا باش
۲۶.احسان
در امور ضعفا حامی و هم کوشا باش
بر حقوق دگران ساعی و بی پروا باش
اهل احسان وعمل باش ، ضعیفان دریاب
وقت خود را به تقلا گذران، والا باش
۲۷.لجاجت
سخت گیری و لجاجت مکن و دریا باش
حد اوسط بنما مشی خود و بالا باش
عامل نور و صفا باش،چو شمعی سوزان
مردمان گرد تو آیند، جهان آرا باش
۲۸.عدالت
پرچم عدل به پا گردد و با تقوا باش
بهر آن روز مهیا و همی کوشا باش
پرچم عدل به پا گردد و مهدی آید
بهر آن روز مهیا و همی کوشا باش
۲۹.جهالت
وقت خود را به حقایق گذران، والا باش
بدترین چیز جهالت بود و دانا باش
عمر ما کوته و یک روز به پایان برسد
خدمت خلق نما ، فکر خود و عقبا باش
۳۰.راه خدا
از گنه دور نما خویش و همی کوشا باش
بی خود از خود شو و بی تاب رخ لیلا باش
هر که در راه خدا بود یقینا منصور
پایبندی و صبوری کن و هم اعلا باش
۳۱.حکومت
حکومت چون ردای پادشاه است
نمادی از جلال و عز و جاه است
سزاوار حکومت هست مولا
به اهلش گر رسد زیبا و ماه است
۳۲.خلافت
خلافت بی علی، تخت و کلاهی است
که پایانش سقوط است و تباهی است
دوام هر حکومت ، علم و تقواست
بدون نور حق، چاه و سیاهی است
۳۳.شناخت
من ندانم که چه خوب است و چه زشت
من ندانم که ملک وصف مرا نیک نوشت
نشناسم خود و خود خواهم وجویای خدا
کس نداند که جهنم چه بود یا که بهشت
۳۴.غصب
خدعه و مکر نمودند پس از مرگ نبی
تا حکومت برسد بر دگران جز به علی
گاه گویند جوان است و گهی حیله کنند
لیک غافل که خدا حامی حق است و ولی
۳۵.راه مستقیم
سیر حق دارد سروری جان فزا
جملگی عشق است و نور است و صفا
هر که باشددر صراط مستقیم
می چشد می را ز دست دلر با
۳۶.دنیا
مکن تکیه بر مال و زور و نفر
اگر می توانی از آن کن حذر
شوی خوار گر تکیه بر آن کنی
بود سخت این امتحان بر بشر
۳۷.هدایت
فرصت طلبان ذلیل و خوارند و حقیر
قدرت طلبان حریص و مستند و اسیر
دوری ز هوای نفس و دوری ز گناه
منجر به هدایت است و یاری و نصیر
۳۸.استقبال
با آمدن علی چه غوغایی شد
از فرط خوشی چه شور یکتایی شد
هر پیر و جوان به شوق بیعت رفتند
دعوت همه گیر و یک صدایی شد
۳۹.آینه
می کند رسوا تو را ، یک آینه با یک نگاه
تو ببینی خود ، کنی اصلاح هر لکه سیاه
لیک غافل از خودی و هم درون سینه ات
کاش می دیدی درون و لحظه ای آئینه ات
۴۰.نفس
گر بشویی چهره و جانت ز انواع گناه
روح و جانت کی شود آلوده و گردد تباه
کی شود جانا ببینم هم درون و هم جهان
من کنم اصلاح خویش و قدرتت بینم هر آن
۴۱.نفاق
ناکثین و قاسطین و مارقین
جملگی هستند افرادی لعین
عهد با آنها ندارد ارزشی
بشکنند در لحظه های واپسین
۴۲.مرکب
جوهر اصلی عرفان، عشق بی حد خداست
جلوه گر باشد درون سینه ،آن از بهر ماست
حق تعالی این ودیعه، در دل انسان نهاد
این بود مرکب برای سالک و مهر و صفاست
۴۳.فساد
داد دستورالعمل مولا علی ، کن اهتمام
شو مسلح هم به علم و دانش و تقوا مدام
گر ببینی مال مردم می خورند اهل فساد
قاطعیت کن، نظارت کن ،ببر دستان تمام
۴۴.زیارت جامعه
جامعه آئینه ی آل علی ، نور خداست
آن کلام انبیا باشد، بیان اولیاست
جامعه از بهر شیعه، یک دعا در ظاهر است
می کند تبیین اصول دین و آن ارکان ماست
۴۶.سر آغاز
سر آغاز هر کار با یاد و نام خداست
خداوند جان آفرین، شاهد کارهاست
شروع کن به نام خدا و توکل گزین
خدا می دهد اذن هر کار و همراه ماست
۴۷.فرهنگ ودین
عدو با توسل به زور و فریب و دل پر عنود
تزلزل به پا کرد در باور و دین مردم ربود
تفکر به آیات نورانی ذوالجلال
شود موجب رشد و معراج انسان چه زود
۴۸.سقیفیه
خدعه و مکر نمودند پس از فوت نبی
تا حکومت برسد بر دگران جز به علی
این سوال است چرا، عهد شکستند آنها
در سقیفه همه بودند، بجز نور جلی
۴۹.فدک
نیمی از ملک فدک، در اختیار فاطمه
داده شد از سوی احمد،در دیار فاطمه
می دهد احمد به زهرا ، هدیه ی اهل فدک
پس گرفتند ملک زهرا، از تبار فاطمه
۵۰.بر پایی نماز
امان از دست بی دینی ، برد تا قعر گمراهی
نگو ترک نمازت را ، نکن دیگر تو کوتاهی
نماز شب کمی بگزار، خدایت دوست می دارد
کلید گنج خوشبختیست، همین ورد سحرگاهی
۵۱.دعای عرفه
این یاد حسین است که چون آب حیات است
این عشق حسین است که آن بحر نجات است
دستان حسین ابن علی رو به خدا بود
"می سوزد و مشغول دعای عرفات است"
۵۲.رمضان
بار عام است خدا را ، به ضیافت برویم
وقت دیدار مراد است که راحت برویم
حق ز کان کر مش سفره ی رنگین دارد
بهر دیدار خدا،راه شریعت برویم
۵۳.ماه شعبان
مژده ای دل که مه عید و مه جان آمد
ماه شعبان و مه جلوه ای یزدان آمد
گل نرگس، گل لاله، به جهان دیده گشود
حجت و نور خدا، نیمه ای شعبان آمد
۵۴.ماه صفر
چون ماه صفر آمد، غم ها چه عیان باشد
زهراست عزا دار و از سوگ فغان باشد
هشتش که فزون از بیست، آن وقت رحیل آمد
لبیک محمد گفت، آن میر جنان باشد
۵۴.ربیع الاول
در ماه ربیع است که عالم شده رخشان
منجی بشر عرش و زمین کرد گلستان
میلاد دو شمس و قمر هستی و عالم
صادق بود و ختم رسل مظهر قرآن
۵۵.ماه رجب
در رجب آماده گردی با نیایش، با دعا
ماه استغفار باشد، ماه مخصوص خدا
دو امام اول و پنجم به دنیا آمدند
کعبه بشکافد بیاید نور هستی مرتضی
۵۶.محرم
کاروان عشق آمد ، سوی جانان می رویم
در محرم عشق خود ابراز و گریان می رویم
دسته های مردمی ده شب هزاران سینه زن
عشق خود را برحسین ابراز و با جان می رویم
۵۷.دودمان اموی
چون پیمبر از بنی هاشم رسالت برگزید
دشمنی بر احمد و آلش به اعلا حد رسید
در مدینه دین حق نشر و مسلمانی رواج
شد مدینه قلب اسلام و مداوم آن تپید
۵۸.دوران عباسی
می کند برپا بنی عباس دولت در حران
مرکز آن می شود بغداد با عزم سران
از سپاه و لشکر عثمانیان در یک نبرد
منقرض شد سلسله عباسیان اندر جهان
۵۹.حضرت رقیه
ای فاطمه ی صغری، در راه خدا رفتی
در خواب پدر دیدی، نا گفته چرا رفتی
با زمزمه های خود، جان همه را سفتی
ای گوهر و دردانه، رقیه کجا رفتی
۶۰.جنگ جمل
"راه امیر مومنان راه خداست بی گمان"
نیست طریق اولیا، جنگ و نبرد بی امان
جنگ جمل به پا شود، بصره سقوط می کند
نیست رهی بجز دفاع،جنگ علی و خاطیان
۶۱.جنگ نهروان
سخت باشد حمله در پیکار و جنگ نهروان
چونکه قاری و مسلمان در میان و جمعشان
حق و باطل در زمان جنگ کفار و نبی
بود شفاف ونباشد شک وتردیدی چنان
۶۲.جنگ صفین
جنگ صفین است جنگ خدعه و مکر و فریب
شد عیان در عرصه ی میدان صفین و رقیب
تا به زانو آورد بی جنگ و خون ریزی حریف
در صف لشکر شکاف انداخت،آن طرح عجیب
۶۳.جنگ صفین
بر سر نیزه نمودند کاغذ وقرآن رها
لشکر مولا شود مقهور از ریب و ریا
گاه با پول و گهی خدعه،ستم شد بر سپاه
لشکر حضرت شکست را می پذیرد درخطا
۶۴.جنگ خندق
متحد گشتند کفار قریش و کافران
در نبردی نابرابر با سپاه مومنان
گفت سلمان رمز پیروزی،نیازش خندق است
تا بود یک مانعی در حمله های بی امان
۶۵.ام البنین
بعد فوت فاطمه، ام البنین همسر شود
در مصائب او شریک و همره حیدر شود
مادر عباس باشد، صاحب فهم و کمال
می برد عباس ارث از مادر و یاور شود
۶۶.جنگ احد
رمز پیروزی توکل بر خدای لایزال
هر که را باشد توکل،کی بود او را ملال؟
در پی نا کامی کفار در بدر و احد
انتقام خون یاران را گرفتند در جدال
۶۷.آیه الکرسی
آیه الکرسی بود اعظم میان آیه ها
آن بود کرسی حق، بهر من و بهر شما
کرسی حق می برد بالا تو را اندر شناخت
تا که بینی حق ورای خود، نبینی جز خدا
۶۸.جبر و اختیار
حق تا به ابد زنده، جبر است کمال ما
با یاد خدا باشید، خبط است عدول ما
گر هست تو را کاری ، با اذن خدا باشد
چون نیست شوی آنی، جبر است افول ما
۶۹.غیبت حضرت مهدی
در پرده های غیبت ، ای وارث امامان
از بدو خلقت خود، با امر و حکم یزدان
خواندی نماز میت، با سوز جان پدر را
لیکن به امر یزدان، غایب شدی پس از آن
۷۰.جنگ بدر
اولین جنگ بزرگ مسلمین در بدر بود
رمز پیروزی توکل، همره با صبر بود
گفت مولا مرتضی،از یاری و امداد غیب
می کند یاری خدا ، اخبار آن در صدر بود
۷۱.جنگ حنین
نبرد حنین است سخت و بود آن شدید
پس از فتح مکه شود جنگ و گردد پدید
ندارند ایمان محکم سپاه نبی در حنین
نبینند دست خدا را ، بود تکیه گاه و امید
۷۲.حجاب
گر بخواهی حفظ گردی از نگاه نا کسان
کن حجابت را رعایت، در مصاف دیگران
دان خدا راضی است از کار شما در این امور
چون نلرزانی دل بیچاره ای را ناگهان
۷۳.نقش دین در زندگی
می رسد حرف خدا بر مردمان،نور مبین
از طریق انبیا و اولیا ، از سوی دین
ظاهر دین حاوی فرمان و احکام خداست
باطنش اخلاق نیکو همره علم و یقین
۷۴.نهی از منکر
نهی از منکر نما، نالان ز تعبیرش نباش
امر حق را گو مداوم، بهر تاثیرش نباش
جان فدا کن در ره یزدان و تو آزاده باش
نفس راسرکوب و بر خود تیغ شمشیرش نباش
۷۵.توکل
این همه دلهره از آتی و رخداد نباش
لحظه ای فکر کن و عامل هر باد نباش
تو ممکن کار خلاف و تو مکن هر کاری
جز خدا، دعوی امداد ز افراد نباش
۷۶.حضرت ابراهیم
هست ابراهیم سالک ، با خلوص و بی ریا
او خلیل الله باشد، از عظام انبیا
امر حق اجرا شود، درذبح فرزند نبی
لیک چاقو کی برد، بی اذن رب، دانی چرا
۷۷.حضرت خدیجه
ای خدیجه، حامی قرآن و دین انبیا
مادر زهرای اطهر، همنشین مصطفی
تو ببخشی آن همه اموال را از بهر دین
شد عبای مصطفی بهرت کفن، بانوی ما
۷۸.القاب حضرت زهرا
داد احمد صد لقب بر فاطمه خیر النسا
می شود موجب جهان را، فاطمه رکن الهدی
در دریای علوم است و معارف فاطمه
می درخشد عالمی ، چون فاطمه دره البضا
۷۹.نعمت های خداوند
سوره الرحمن شمارد ، از نعم های خدا
تا نگردد آدمی ، در شک و تردید و خطا
می کند الله خلق و می دهد فرمان بسی
همچو ابر و ماه و خورشید و ستاره در سما
۸۰.به چه نازی اینقدر
تو که تسلیم هوایی ،به چه نازی اینقدر
می زنی لاف خدایی،به چه نازی اینقدر
می برد مرگ بشر را، نتوان گفت چرا
چون حیات است جدایی،به چه نازی اینقدر
۸۱.سیرت نیکو
سیرت زیبا کند زیبا تو را در زندگی
چهره کی زیبا کند انسان، بدون بندگی
صورت زیبا کند زیبا تو را نزد عوام
سیرت نیکو دهد آرامش و آسودگی
۸۲.قبرستان بقیع
امروز جهان شاهد تخریب قبور است
این کار بسی زشت و ز آزاده به دور است
آرامگه چار امام است و بود مدفن اصحاب
آن باعث احیای ولایت و حضور است
۸۳.حق و باطل
امروز جهان منتظر اذن ظهور است
هر چند عدو صاحب اسباب و شرور است
منکوب نما باطل و حق را بنگر نیک
کین توصیه ی اصلی قرآن و زبور است
۸۴.مسجد النبی
همبستگی احمد و اصحاب جدا نیست
آرامگه و مسجد و محراب دو تا نیست
گشته است بنا مسجد پیغمبر اعظم
در اول هجرت شده بر پا و فنا نیست
۸۵.مسجد الحرام
مسجد العظم چو باشد قبله گاه مسلمین
آن بود بالاترین خشکی عالم در زمین
کعبه بنیانش ز آدم بود از روز نخست
قبل بعثت می کند ترمیم احمد همچنین
۸۶.صحرای عرفات
وقوف عرفات است، ز ارکان زیارت
حاجی برود دشت و کند ذکر و عبادت
بخشیده شود هر گنه و کار خطایی
این گفته ی صادق بود و هست کفایت
۸۷.مسجد کوفه
چارمین مسجد که مشهور است بین شیعیان
مسجد کوفه است از بین مساجد در جهان
هفت محراب است درمسجد محل سجده گاه
بس وسیع است و بود آرامگاه سالکان
۸۸.مسجد سهله
مسجد سهله بود محبوب در نزد خدا
در جوار مسجد کوفه شود مسجد بپا
نام های دیگر مسجد سهیل است در عراق
هم بنی ظفر است و عبدالقیس نام آن بنا
۸۹.خشونت
آنچه آید به سرم، غفلت و اندوه و غم است
حرص دنیا و طمع آتش بر جان و سم است
گر تنش یا که خشونت بشود سر مشقت
سبب سستی و افسردگی و هم عدم است
۹۰.هدایت
شفا ده ای خدا هر بینوا را
که مردم را نباشدجز خدا را
نطر کن چون همیشه بندگانت
بده حاجت مرا، چون اولیا را
۹۱.عدل و انصاف
مردم بیچاره را یاری کن و کاهل نباش
بهر فردایت بکن کاری، خودت سافل نباش
با مصاف دیگران پرهیز از اجحاف کن
در عدالت عامل و از بندگی غافل نباش
۹۲.امن یجیب
اجابت می کند یزدان دعا را
عبادت کن خدا ی کبریا را
بخوانم من دعا امن یجیبا
شفا ده ای خدا هر بینوا را
۹۴.دعا
دل بشکسته می خواند خدا را
خدا پاسخ دهد هر دم دعا را
منم بیچاره و مضطر پریشان
پذیرد ناله و سوز گدا را
۹۵.نذر
نذر باشد ترک کار زشت با قصد رضا
یا بدست آری رضای حق تعالی با ادا
گفت یزدان گو به مردم نذر کردم با سکوت
چونکه مریم صاحب عیسی است با امر خدا
۹۶.مفاسد اقتصادی
گفتند که این بهره ی بانکی است ربا نیست
به به چه کلامی ، که از آن هیچ ابا نیست
جمعی ز خدا بی خبران ظلم نمودند
این کار ز کفار ومنافق که جدا نیست
۹۷.قصاص
تعدی موجب اسقاط انسان، با حِصاص است
تلافی کردن ِ عین عمل، حکم ِ قصاص است
بنازم حضرت مولا علی را چون که گفتا
به فرزندان که قاتل را که اکنون در مناص است
۹۸.درس هایی از قرآن
تلف بنمودن اوقات مردم، ارتخاص است
از این رو کار ما فحص و فِحاص و افتحاص است
ز قران درس های زندگی باید گرفتن
که هر یک آیۀ آن، شامل نور ِ مصاص است
۹۹.شفاعت
شفاعت می کند احمد در این دنیای فانی
دهد امید بر خاطی که بر گردد زمانی
دهد قرآن محمد را مقامی چون شفاعت
اگر چه فرقه هایی خبط کردند در معانی
۱۰۰.اصفهان
در کنار ساحلی پر آب باشد اصفهان
لیک رودش دائما مسدود گردد ناگهان
حیف باشد شهر تاریخی ما گشته چنین
آب آن در شهرهای دیگری باشد روان
۱۰۱.تقوای الهی
مى رود ایمان و تقوا، در پی هر هرزگی
کبر و انواع حسد، آتش زند بر زندگی
هست تقوا چون لباسی، بر روان آدمی
بهترین عامل بود تقوا برای بندگی
۱۰۲.پایداری
مردم کوفه نمودند دعوت از خون خدا
لیک در وقت عمل ، تنها بماند مقتدا
سخت باشد در ره یزدان بمانی پایدار
بین قیام و دعوت یاران ، زمین کربلا
۱۰۳.رمز پیروزی
رمز پیروزی جلای نفس ، از آلودگی است
پاکی نفس از پلیدیها درون زندگی است
استقامت در هدف،کار مداوم با تلاش
موجب پیروزی انسان و رفع خستگی است
۱۰۴.آثار طلاق
آثار طلاق بس زیان آور و در عرف بد است
چونکه جانکاه بود، دغدغه اش تا ابد است
گر شود حاصل تزویج تو را نور بصر
نتوان کرد فراموش، چو آن کالبد است
۱۰۵.ازدواج
می کند احمد سفارش، جملگی در ازدواج
می شود احسن تکامل، بندگی در ازدواج
در مقابل نهی کرده ، مردمان را از طلاق
می شود جمعی دچار ماندگی در ازدواج
۱۰۶.راه یزدان
ای جوانان بر شما گویم یکی حرف حساب
از خدا خواهم که باشد بر شما فصل الخطاب
هرکه کوشد در ره یزدان، بگیرد پاسخش
تا توانی از گناهان عبث، کن اجتناب
۱۰۷.ریا
ای که داری خود نمایی و ریا با دیگران
در دو دنیا می شوی از این ریا غرق زیان
سلب گرداند ریا از ما همه، توفیق حق
پس چرا خواهی به این و آن دهی خود را نشان ؟
۱۰۸.شیطان
معنی شیطان چه باشد از نگاه اولیا
چیست مفهوم وجودش از لسان انبیا
می فریبد مردمان ساده لوح و خرده بین
بس که زینت می دهد اعمال دشمن را جلا
۱۰۹.شهدا
کل ما مفقود گردیم و نمی ماند اثر
می توان گفتا که ما هستیم مفقود الاثر
دان شهیدان ماندگارند و همه سوی خدا
جملگی نزد خدایند و خدا دارد نظر
۱۱۰.بهشت
قلب پاک و روی خندان و زبان اندر دهان
می برد ما را به سوی خالق پاک و جنان
تا توانی کن کمک بر مردم و آزاده باش
مرضی حق باشد و پاداش دارد بی گمان
۱۱۱.مدیریت
این جهان پر باشد از انواع کینه در مرام
کن مدیریت بر آن ، گر طالب لطفی مدام
نیست راهی ، در جلوگیری ز ایجاد خطا
با تدبر چیره شو بر هر مصیبت در نظام
۱۱۲.رستگاری
هر که خواهد رستگاری در زمین و آن جهان
در تهذب باشد و احسان و نیکی هر زمان
حق کند تاکید آن را ، با قسم های زیاد
سوره ی شمس است انشا و بود بر ما عیان
۱۱۳.شناخت
کن عبادت با خلوص وحق طلب با بندگی
کم بداند ، نقش یزدان در حیات و زندگی
قدر زر زرگر شناسد ،قدر گو هر گوهری
کس نداند قدر عالم ، چون محقق ، جوهری
۱۱۴.عشق حق
آرزومندان کجایید، کجایید
به عشق نور یزدلن ، جان فدایید
خدا آگاه و بینا بر خلایق
از این بند زمانه ، دل رهایید
۱۱۵.باران رحمت
غم است و آتش و آه فراوان
به جای عشق و ایمان ، در دل و جان
ندارم جز خدا یار و انیسی
ببار آن رحمتت را ، همچو باران
۱۱۶.دل به دریا
دل به دریا زن و دریا دل و دریایی شو
این جهان بهر تو شد خلقت و والایی شو
هر چه بالا ببرد خلق خدا ، اسباب است
کن تقلا که رسی نزد ولی ، کاری شو
۱۱۷.غفلت
انبیا راه تعالی بنمودند بیان
راه آنان ندارد خطر و شر و زیان
غافل از حق مشو ای بنده ای امیال زبون
ره شیطان نبرد مقصد یزدان و زیان
۱۱۸.راه شهیدان
ره حق رو ،که بود راه شهیدان و خدا
عاقبت نور خدا بینی و اصحاب ولا
ره حق در همه اوقات عیان می باشد
طی نما راه نبی ، مشی شهیدان هر جا
۱۱۹.تقوا
دان سعادت به عمل باشد و تقوای درون
نی سخنرانی و افسانه و امیال زبون
این جهان پر زحوادث بود و جوش و خروش
نیست تقوای الهی به حسادت به سکون
۱۲۰.توکل
کن توکل به خدا، در همه ی کار و امور
اعتماد است به یزدان حکیم و منصور
با تلاش است تو را رشد و تعالی هر گاه
همتت قرب الهی بود و سعی و عبور
۱۲۱.ذات حق تعالی
سالها نزد اساتید ریاضی و علوم
کسب دانش بنمودم چو اعداد و رقوم
ما نیابیم چو ذات احدی را هرگز
لوح محفوظ بود ، نزد امام معصوم
۱۲۲.علم
آخر علم بود روشن و آن هم گویاست
وصف خورشید بود سخت ولی آن پیداست
علم ما شرح دهد علم خدا را هر عصر
با ریاضت بشود کشف و هویدا بر ماست
۱۲۳.حکمت
درس دین را ز بزرگان ادب من دارم
من تلمذ بنمودم همی در عمرم
ره گشا بود مرا شرح و کلام قرآن
از خدا حکمت و دیدار و لقا می خواهم
۱۲۴.استاد
رنجبر بو د و حسن زاده ، اساتید حقیر
در معارف قوی دیدم و در حکمت میر
می کنند دنیای ما را روشن و هم آخرت
عمر طولانی عطا کن ، ای خدای بی نظیر
۱۲۵. علم
علم فرار است و افزون می کند ادراک ما
ثبت آن باشد مفید و مشتعل سازد تو را
چون جرقه باشد و آید به ذهن آدمی
شعله ور گردد دو چندان با تلاشت هر کجا
۱۲۶.یاد خدا
گفت مولایم علی ، نور خدا
در خصوص عقل و علم و هم قوا
باعث لغزش شود ، بی یاد هو
یاد حق لازم بود در هر کجا
۱۲۷.عقل
عقل تنها موجب لغزندگی است
دور گشتن از خود و بالندگی است
مال و ثروت گرچه ما را لازم است
تکیه بر آن ذلت و درماندگی است
۱۲۸.رشد
بی خدایی موجب افسردگی است
دور گشتن از خدا بیچارگی است
رشد ما در سایه ای نور خداست
بی خدایی باعث هر تیرگی است
۱۲۹.بخشش
آدمی دارای مال است و منال
تکیه بر آن ، باعث وزر و وبال
آنچه ماند کار نیک و کار خیر
توشه ای گردد تو را، با صرف مال
۱۳۰.یاد هو
باعث لغزش شود ، بی یاد هو
در مصائب می رسد امداد او
خوار گر دد هر که باشد بی خدا
غیر حق پاینده و منجی مجو
۱۳۱.طول عمر
گفت آدم ، هر که نوشد قطره ای آب حیات
او نمیرد تا قیامت ، نیست او را هم ممات
خضر گوید، من ز آدم ، این سخن دارم به یاد
در خصوص طول عمر و در رهایی از وفات
۱۳۲.حضرت خضر
خضر باشد از نواده حضرت نوح و نبی است
او بنوشد آب هستی در جهان و او ولی است
زین سبب دارای عمری بی کران و انتهاست
جانشین حق تعالی در زمین و فاضلی است
۱۳۳.آب حیات
نقل گردد پادشاهی طالب عمری زیاد
جمع گرداند گروهی بهر پاسخ هم مراد
چشمه ای مخفی زما باشد ، بهر این سوال
آب آن آب حیات است و ندارد کس به یاد
۱۳۴.رستگاری
هر که خواهد رستگاری در زمین و آن جهان
در تهذب باشد و احسان و نیکی هر زمان
حق کند تاکید آن را ، با قسم های زیاد
سوره ی شمس است انشا و بود بر ما عیان
۱۳۵.جنت
جایگاهی چون شهیدان از برای سالکان
هر که باشد در ستیز و در نبرد دل هر آن
چون که در جنگ خود و شیطان کند رزم و جدال
حق دهد پاداش چندان ، قرب خویش و هم جنان
۱۳۶.مصیبت
این جهان پر باشد از انواع کینه در مرام
کن مدیریت بر آن ، گر طالب لطفی مدام
نیست راهی ، در جلوگیری ز ایجاد خطا
با تدبر چیره شو بر هر مصیبت در نظام
۱۳۷.پاداش
قلب پاک و روی خندان و زبان اندر دهان
می برد ما را به سوی خالق پاکت چنان
تا توانی کن کمک بر مردم و آزاده باش
مرضی حق باشد و پاداش دارد بی گمان
۱۳۸.راه خوبان
گشت تبیین راه خوبان با عمل هم با کلام
آن بود الگوی رشد و هم تعالی و مقام
دان شهیدان ماندگارند و همه سوی خدا
جملگی نزد خدایند و خدا داده پیام
۱۳۹.برزخ
کل ما در خاک گردیم و نمی ماند اثر
می توان گفتا که ما هستیم مفقود الاثر؟
روح ما در برزخ است و جسم ما گردد فنا
جسم ما در خاک ماند، روح ما جای دگر
۱۴۰.نقش خدا
عجب لطفی خدا دارد به آدم
ولی غافل ز اسراریم هر دم
بشر غافل ز الطاف الهی است
خدا همراه و دلسوز است و همدم
۱۴۱.تجلی حق
تجلی حق ظاهر است و بود خود نهان
شود جلوه گر در حیات و جهان هر مکان
کند خلق هفت آسمان را خدا ، در سما
سبب شد وجود چنین عرش و هم آسمان
۱۴۲.آسمان
بگفتا ولی خدا ، نور هستی ، امین
تکان شدید است موجب ، فلک را چنین
بخاری بود روی آب و کف روی آن
سپس آسمان می شود خلق و گردد بهین
۱۴۳.بخار
چه خوش گفت مولا علی از بخار
بود آسمان نخست ، محکم و استوار
نیاز بشر باشد و طی ارض
حفاظی بود بر زمین و کند استتار
۱۴۴.انسان
از خویشتن برون شوم و جمله او شوم
تا لحظه ای خود بجویم و هم خدا جو شوم
نیست جز خدا ماندگار و بی مانند و پایدار
انسان شدم که آینه ی ذات هو شوم
۱۴۵.ادب
از خدا توفیق روز افزون و هم روزی طلب
تا که گردی صاحب فیض و کمال و هم ادب
نیست جز حق منجی و فریاد رس در این جهان
او کند یاری تو را در مشکلات و هم صعب
۱۴۶.جستجو
تا توانی کن تامل در مصائب هر زمان
چاره ساز مشکلات است و معاصی بی گمان
پاک بنما دل ز هر خبط و غم و آلودگی
جستجو کن ، شستشوکن ، بی امان
۱۴۷.هدایت
به نام خداوند مهر و وفا
نباشد هدایتگری جز خدا
خداوند پیدا و پنهان و دور
هدایت کند جمله ما را تو را
۱۴۸.نصیحت
تا توانی کن تو پرهیز از سه چیز
تا نگردی دل پریش و هم مریض
کن تو پرهیز از قسم یا هر ستم
آن نیازارد یتیمی یا عزیز
۱۴۹.خیال
روح خود را از توهم هم خیال
دور گردان از مصائب هم ملال
تا توانی پاک گردان نفس خویش
شو مهیا بهر دیدار و وصال
۱۵۰.صبر
گر دهی تشخیص کاری را درست
کن تو همت در ادایش از نخست
صبر باشد عاملی در کار خوب
آن کلید مشکلات بی دواست
۱۵۱.غصه
کن تو دوری از غم و غصه مدام
ترک کن این خصلت و خوی و مرام
دان خدا داده به ما عقل و خرد
عقل تو باشد پیمبر، هم امام
۱۵۲.هوای نفس
آلوده مکن قلب و زبان و چشمت
منجر به هلاکت است و حزن و خفت
هر ظلم شود به جان و هم جسم بشر
دان ریشه ی آن هوای نفس و حسرت
۱۵۳.شهید سلیمانی
عزتی مانا به ایران داد، سرلشکر سلیمانی
در دل ملت عزیز و یاور رهبر سلیمانی
حیف شد رفت از میان ما ولی بین عاقبت وی را
با دفاع از حرم، همخوان پیغمبر سلیمانی
۱۵۴.راه عاشق
زنده نامش تا ابد آن مالک اشتر، سلیمانی
مرد میدانی شبیه اش نیست هم دیگر سلیمانی
او بصیرت داشت هم تقوا و خدمت دوست داشت
راه عاشق را ببین ، آن پیرو حیدر ، سلیمانی
۱۵۵.انگشتر
حضرت عباس دستش داد ، سر لشکر سلیمانی
داشت یک دستی به جا از کل یک پیکر سلیمانی
آن دست یک انگشتری هم دست او بودش
پس پیامی داد پنهانی ز انگشتر سلیمانی
۱۵۶.حسادت
آن که در دنیا حسادت کرد و مرد
مال و اموال خودش را دان نبرد
بر زمین بنهاد جسم و جان برفت
جان خود را چون اجل آمد سپرد
۱۵۷.رحمت
ما بخوابیم و تو هستی بیدار
ما ضعیفیم و تویی خود قهار
ای خدا رحم نما از کرمت
ما بخیلیم و تویی خود انصار
۱۵۸.پندار
درسوز و گدازیم ، ز کردار
در رنج و عذابیم ، ز گفتار
بر ما بنما عفو خدایا
در غرق گناهیم ، ز پندار
۱۵۹.اسرار
بیچاره و خواریم، نکردی اظهار
درمانده ز خویشیم، نگفتی اسرار
ای خالق هستی و جهان، ما دریاب
قاصر ز وجوبیم ، ندیدی رفتار
۱۶۰.غفلت
بی میلی ماست ،نشر افکار
بی صبری ماست ، ذکر و گفتار
غافل ز علوم و فضل و دانش
چون نشر و بیان و علم و اشعار
۱۶۱.یاد حسین
از حسین بینی چنین اندیشه و آزادگی
مرگ با عزت به از این سازش و این زندگی
می کند امر به حق و می کند دوری ز خصم
می دهد جان خود و یاران خود در بندگی
۱۶۲.عشق
تا کی گرفتار هوا
در عالمی پر از خطا
این دل شده سرشار عشق
شیطان دون بیرون نما
۱۶۳.همدم
چه گویم دشمنی دیرینه دارم
نهفته در دل و در سینه دارم
دمادم می کند آشوب بر پا
خدایا همدمی پر کینه دارم
۱۶۴.هوای جان
برون گردان هوای جان ز خانه
مرتب می کند ناله، گلایه
چرا در مانده ای از هم قطاران
بگیرد دایما عذر و بهانه
۱۶۵.حرف حق
آنچه می گویم بیان وحی هو
آن رسیده از نبی و آل او
من نگویم بهر خود، حرف و سخن
گاه می گویم به خود، کمتر بگو
۱۶۶.قبر
ای تراب تیره،ای کوی و سرا
جایگاه جسم بی جان، منتهی
می شود آزاد روح آدمی
جان شود آسوده از بند و رها
۱۶۷.توشه
چون که پیمانه به سر شد، رفتی
بهر حق ذکر ورا می گفتی؟
توشه ای بهر سفر را داری؟
دست خالی چه کنی ، در رفتی؟
۱۶۸.تلاش
روز و شب معنی ندارد، از برای اهل علم
او نباشد با غریبان همدم و همراه و سلم
او بدارد یک قلم در دست ، دائم در خیال
تا بجوید عشق خود را، با تلاش وصبر و حلم
۱۶۹.حاج قاسم
من نمی دانم چرا اشکم شده جاری چنان
این خلوص حاج قاسم می کند ما را خزان
علت اصلی که شد عامل شوی سردار دل
در خلوص است و ریاضت از درونت بی گمان
۱۷۰.امام زمان
حق به داد ما رسد اندر مصائب هر زمان
می ر سد روزی که حجت دیده می گردد عیان
ما همه مشتاق دیدار امام و اذن حق
تا کند عدل خودش را او به پا اندر جهان
۱۷۱.انقلاب
چون صدای انقلاب آمد، جهان شد پر ز نور
کشور ایران ز ظلم و از سیاهی ها به دور
آدم ساده نمی داند چه کرده انقلاب
چشم طاغوت زمان کور و نموده حق ظهور
۱۷۲.انفجار نور
انفجار انقلاب ما چهل منزل ز نور
آن چنان مستکبران گشتند جمله مات و بور
مردم ایران چه ها کردند، دراین راه سخت
خشت خام و پله ی اهرام، نمی داند که مور
۱۷۳.شهدا
از شهید آموز راه خوب و تحصیل سرور
بنگری تشییع او، پر از غم و پر ز شور
از کنار جنگ تحمیلی تجارب کسب شد
از ذلالت دور باش ونشنوی تو حرف زور
۱۷۴.امام خمینی
قطع کرد از بن خمینی، دست اندازی و جور
از جماران حرف روح الله می تابد چو نور
با خدا بود و زهر چه بی خدایی دور بود
جملگی بر مرقد ایشان سلام از راه دور
۱۷۵.قاسم سلیمانی
سید و آقای ما باشد قاسم در میان
مردم ایران چه زیبا پاس می دارند از آن
او شهیدی دیگر از یاران جدش کربلا
آنچه ماند از جسد ،انگشتر جدش چه سان
۱۷۶.قیام
می شود روزی ببینی منتقم را در جهان
ما همه مشتاق دیدار امام خود عیان
ای خدا ظلم و جنایت بی حد و بی انتهاست
وعده حق می شود اجرا، بی شک و گمان
۱۷۷.لطف حق
خداوندا عطا کن عشق جان سوز
ندارد بینوا فهمی دل افروز
گدایت طالب اسرار هستی است
بخواهم لطف تو اندر شب و روز
۱۷۸.شفاعت
سلیمانی بود جایش چه عالی
شفاعت می کند او بر رجالی؟
اگر چه وصل حق باشد تمنا
دعا کن بر من بشکسته بالی
۱۷۹.وقف
خدایا من رفیق نفس پستم
در این دنیا اسیر و خود پرستم
قبولم کن مرا در درگه خود
که باشم عاشق و وقف تو هستم
۱۸۰ تسلیم
هدف از خلقت انسان چو خواهی
عبادت باشد و زهد الهی
بشو تسلیم در امر الی الله
اگر خواهان رشدی و تعالی
۱۸۱.رسم خدا
عجب رسمی خدا دارد بشر را
که ما غافل ز اسرار و بصر را
گزیند بهترین ها ی دو عالم
برد سوی خودش در یک نظر را
۱۸۲.شهادت
عدو از کف ربودی گوهری را
فلک بردی زما یک اختری را
تو چیدی آن گل خوش عطر یاران
جدا کردی ز جانها ، دلبری را
۱۸۳.استاد
دریغا اسوه ای ایثارمان رفت
ز دنیا محرم اسرارمان رفت
شفیق و رهنما در عرصه ها بود
بهین استاد خوش گفتارمان رفت
۱۸۴.امیر
ز جان شیدای آل مصطفی بود
امیری بی ریا در جبهه ها بود
شود محشور با جمع شهیدان
که عمری خادم آل عبا بود
۱۸۵.سلیمانی
مطیع امر حق هم رهبری بود
عزیز و مهربان و گوهری بود
سلیمانی شهادت را پذیرا
گل پر پر شده را یاوری بود
۱۸۶.سلمان
دو صد افسوس ایشان را ربودی
صفا بخش دلیران را ربودی
که خونش صد سلیمانی کند خلق
ز ما مردی چو سلمان را ربودی
۱۸۷.بی ریا
گل بی خار گلزار محبت
به حق سر چشمه ی انوار رافت
سلیمانی شهیدی بی ریا بود
چو باران بهاری با طراوت
۱۸۸.سوگ همسر
به یکباره گرفتی یار ما را
جدا کردی ز ما دلدار ما را
ز ماتم ساغرما گشته لبریز
نکردی رحم، حال زار ما را
۱۸۹.عقیقه
عقیقه عامل رفع بلایاست
برای دوری شر و جفاهاست
عقیقه باعث احسان به مردم
برای شور چشمی و محاباست
۱۹۰.بیمه
عقیقه کار نیکو در سجایاست
که اسرارش نهان و از خفایاست
کند بیمه تو را اندر حوادث
که اسرارش نهان و از خفایاست
۱۹۱.کمک
بجا آور عقیقه، چونکه اولاست
کمک بر بینوایان و رعایاست
نباشد مصلحت، جایش دهی پول
بکش یک گوسفند و دان رضاهاست
۱۹۲.بخشش
عقیقه موجب دفع بلا یاست
نباشد سهم تو از آن، خطاهاست
بده آنرا به ده ها فرد محتاج
رضای حق تعالی در عطا هاست
۱۹۳.اربعین
مرغ دل پر می زند هر دم به سوی نینوا
تا بگیرد در بغل قبر شهید کربلا
همره دلدادگان با پای دل در اربعین
با نوای یاحسین، بر سر زدیم و سینه ها
۱۹۴.شیطان
معنی شیطان چه باشد از نگاه اولیا
چیست مفهوم وجودش از لسان انبیا
می فریبد مردمان ساده لوح و خرده بین
بس که زینت می دهد اعمال دشمن را جلا
۱۹۵.ریا
ای که داری خود نمایی و ریا با دیگران
در دو دنیا می شوی از این ریا غرق زیان
سلب گرداند ریا از ما همه، توفیق حق
پس چرا خواهی به این و آن دهی خود را نشان ؟
۱۹۸.رمز پیروزی
رمز پیروزی جلای نفس ، از آلودگی است
پاکی نفس از پلیدیها درون زندگی است
استقامت در هدف،کار مداوم با تلاش
موجب پیروزی انسان و رفع خستگی است
۱۹۹.پایداری
کوفیان نامه نوشتند تو را خون خدا
لیک در وقت عمل ، تنها بماند مقتدا
سخت باشد در ره یزدان بمانی پایدار
بین قیام و دعوت یاران ، زمین کربلا
۲۰۰.تقوای الهی
مى رود ایمان و تقوا، در پی هر هرزگی
کبر و انواع حسد، آتش زند بر زندگی
هست تقوا چون لباسی، بر روان آدمی
بهترین عامل بود تقوا برای بندگی
۲۰۱.شفاعت
شفاعت می کند احمد از این دنیای فانی
دهد امید بر خاطی که بر گردد زمانی
دهد قرآن محمد را مقامی چون شفاعت
اگر چه فرقه هایی خبط کردند در معانی
۲.۲.عفو
همیشه عفو و بخشش، بهتر از کین و تقاص است
مصفامی شود دنیا، جمالش بی خصاص است
بنازم حضرت مولا علی را چون که گفتا
به فرزندان که قاتل را که اکنون در مناص است
۲.۴.نذر
نذر باشد ترک کار زشت با قصد رضا
یا بدست آری رضای حق تعالی با ادا
گفت یزدان گو به مردم نذر کردم با سکوت
چونکه مریم صاحب عیسی است با امر خدا
۲۰۵.دعا
دل بشکسته می خواند خدا را
خدا پاسخ دهد هر دم دعا را
منم بیچاره و مضطر پریشان
پذیرد ناله و سوز گدا را
۲۰۶. انصاف
مردم بیچاره را یاری کن و کاهل نباش
بهر فردایت بکن کاری، خودت سافل نباش
با مصاف دیگران پرهیز از اجحاف کن
در عدالت عامل و از بندگی غافل نباش
۲.۷.شفا
شفا ده ای خدا هر بینوا را
که مردم را نباشدجز خدا را
نطر کن چون همیشه بندگانت
بده حاجت مرا، چون اولیا را
۲۰۸.حق و باطل
امروز جهان منتظر اذن ظهور است
هر چند عدو صاحب اسباب و شرور است
منکوب نما باطل و حق را بنگر نیک
کین توصیه ی اصلی قرآن و زبور است
۲۰۹.سیرت نیکو
سیرت زیبا کند زیبا تو را در زندگی
چهره کی زیبا کند انسان، بدون بندگی
صورت زیبا کند زیبا تو را نزد عوام
سیرت نیکو دهد آرامش و آسودگی
۲۱۰.توبه
هر که می خواهد کند توبه ز افعال شنیع
او بپردازد حقوق دیگران را خود سریع
وانگهی با قلب و با اذکار گوید توبه اش
دور گردد از گناه و معصیت، آنها جمیع
۲۱۱.آرزو
ما چه خواهیم در این عالم هستی ، شاها
ما گدای شه شاهانیم ، در فکر لقا
این جهان آن خدا باشد و هم زود گذر
توشه ای کسب نما بهر خود و شوق ولا
۲۱۲.مشکلات
گر شوی همراه و همدم در مصائب، مشکلات
قلب مردم را بدست آری ، بفهمی معضلات
می کنی جلب محبت، می شوی محبوب حق
گر شود انصاق معیار تجارت ،معاملات
۲۱۳.حقوق
آنکه صحه می گذارد بر خطای دیگران
می کند خود را شریک جرم خاطی ناگهان
هر که ظالم باشد و ضایع کند حق و حقوق
او ببیند در دو عالم کیفر ش را آنچنان
۲۱۴.معصیت
ترک و دوری از گناه و معصیت در این جهان
کار نیکان باشد و اصحاب تقوا هر مکان
تا توانی از برای حفظ دین کوشش نما
واجبات دین حق انجام ده در هر زمان
۲۱۵.امید
می شود گمراه هر کس، غیر حق باشد امید
آنکه امیدش بشر باشد، نگردد رو سفید
هر که امیدش خدا شد، می شود حق ناجیش
واگذارش می کند حق، هر که گردد نا امید
۲۱۶.ناامید
می شود نومید، آن کس غیر حق دارد امید
وآنکه امیدش خدا باشد، نگردد نا امید
ناجیش ، باشد خدایش، هر که را امید اوست
چون خدایش واگذارد، او نگردد رو سفید
۲۱۷.ظلم
هر که راضی می شود،تا ظلم گردد بر کسی
او شریک ظالم است،اندر دو عالم او بسی
تا توانی رحم کن بر دیگران در زندگی
جور باشد هر که ظالم را کند یاری دمی
۲۱۸.حجاب
گر بخواهی حفظ گردی از نگاه نا کسان
کن حجابت را رعایت، در مصاف دیگران
دان خدا راضی است از کار شما در این امور
چون نلرزانی دل بیچاره ای را ناگهان
۲۱۹.احسان
الهی به شب زنده دار ان تو
که جز تو نخواهند یاران تو
نما لطف خود را بر این بنده ها
کنند شکر نعمت ز احسان تو
۲۲۰.جهل
الهی به لطفت ، جهان آفرین
هدایت نما خلق را در حزین
تویی هادی و رهنمای امور
منم جاهل از فهم قرآن و دین
۲۲۱.مهربان
الهی تو یی مهربان هر زمان
که نزدیک باشی مرا هر مکان
منم دور از لطف و احسان تو
بخواهم زتو جایگه در جنان
۲۲۲.مست
الهی گشته ام دیوانه و مست
چو عاشق مى روم در گوشه ای پست
نبینم جز تو محبوبی دگر را
نمی دانم خدایم را کجا هست
۲۲۳.عطا
الهی به خون شهیدان قسم
تو لطفی عطا کن بر این نفس هم
نما راه تقوا و دین بر بشر
نگردند گمره در این پیچ و خم
۲۲۴.طریقت
خداوند عالم، حمایت نما
مرا در دو عالم طریقت نما
تویی صاحب علم و دانش بسی
همیشه تویی ناظر و رهنما
۲۲۵.بندگی
الهی بده بنده را علم و دین
تحمل کنم بی وفایی کین
کنم بندگی و اطاعت ز رب
شناسم خداوند جان آفرین
۲۲۶.دلبر
دمادم می روم من خانه ی دوست
بگویم دلبر دیرین من اوست
خداوندا گناهانم بیامرز
لقای حق تعالی دان چه نیکوست
۲۲۷.نهضت
ای همه هستی ز تو پیدا شده
نهضت ایران ز تو پیدا شده
باعث حیرت شده و منجی است
از کرمت الگوی دنیا شده
۲۲۸.ملت
ملت ایران ید واحد شده
امت اسلام همه شاهد شده
عشق و صفا ،مهر و وفا را همه
رهبر آن هادی و قاید شده
۲۲۹.عزت
مرکز دین کشور شیران شده
ام القرا کشور ایران شده
روح خدا منجی وهم رهبر است
عزت این خلق دو چندان شده
۲۳۰.زن
ز لطف حق فاطمه الگو شده
حفظ حجاب شعار حق گو شده
ارزش زن بین، چه والا بود
زنان ایران، همه حق جو شده
۲۳۱.وحدت
شیعه و سنی چو برادر شده
دین خدا را همه یاور شده
پرتوی اشعار خمینی ز دین
زنده ز او دین پیمبر شده
۲۳۲.حکم خدا
پر تو فشان نور ولایت شده
وحدت اسلام رعایت شده
چون که به بهمن گه پیروزی است
عشق و صفا جمله عنایت شده
۲۳۳.بهمن
چونکه به بهمن گه نصرت شده
دست خدا حامی نهضت شده
روح خدا یاور مولا علی
لطف خدا شامل ملت شده
۲۳۴.دم عیسی
زنده جهان از دم عیسی شده
روح خدا یاور و مولا شده
مهدی بیا که بی قرار توایم
جملگی از عشق تو شیدا شده
۲۳۵.ظهور
مهدی بیا که حق هویدا شده
مظهر حق زاده ی زهرا شده
روح خدا منجی مردم کنون
وای که پر مفسده دنیا شده
۲۳۶.هوای نفس
زمزمه های قلب من، ندای من
شعله ی پر فروغ من صفای من
مانع رشد کار من ،هوای نفس
هست حروف شعر من جزای من
۲۳۷.دعای دل
روح و روان عشق من، براى تو
سجده جمله قدسیان، سزای تو
ظهور حجت خدا دعای دل
کشته شدن بهر خدا، رضای تو
۲۳۸.ندای حق
پرچم صاحب الزمان، لوای حق
قیام آخرین ولی، ندای حق
کشته شدن به رزمگه، فدای تو
قیمت روی دیدنت، رضاى حق
۲۳۹.نوای دل
مستی و شور و عشق من، نوای من
رمز نوای جان من، شفای من
کشتن نفس دون بود لقای حق
گفته بی نوای تو،صدای من
۲۴۰.لقای حق
قیمت روی دیدنت، رضاى حق
کشتن نفس دون بود، لقای حق
دیدن معشوق و بها عاشقی است
روح خدا به آدمی، عطای حق
۲۴۱.نور
اگرعشقی بود، آن عشق مولاست
اگر نوری بود، آن نور والاست
اگر اشکی بود، آن اشک شوق است
شفای باطن و بیداری ماست
۲۴۲.فنا
قیام آیت مبین ، ادا شود
دشمن مرتضی علی، فنا شود
عدل خدا پیرو آن جاری است
خوش به کسی همره مولا شود
۲۴۳.حکومت
اگر یاری بود، آن یار والا است
که او نور دل و فرزند زهراست
قیامش جز به فرمان خدا نیست
حکومت در زمین را گر چه غوغاست
۲۴۴.راه حق
تداوم راه ولا، حاجت است
فزون ز ارزش گهر، طاعت است
هرکه کند راه دگر انتخاب
از ره حق فاصله و غایت است
۲۴۵. جهان
جهان بعد از ظهورش نیک و زیباست
ظهورش باعث اثبات حق هاست
عدالت را قیامش زنده سازد
همه دلها هماره سوى مولاست
۲۴۶.اعتماد
بر امامان تا که هستی در جهان کن اعتماد
عشق آنان بر دلم را، حضرت باری نهاد
راه احمد با امامان منطبق ، یک امتداد
بر حقایق کن تو تاکید و به آن کن استناد
۲۴۷.امام رضا
ای رضا ای مظهر عدل و امید شیعیان
یادگار زاده ی بو طالبی اندر جهان
تا به مشهد می روم ، وارد شوم بر درگهت
راه جدت را بیان کردی برای رهروان
۲۴۸.چراغ هدایت
افتخار شیعیان، در مذهب و در انبیاست
هشتمین اختر، چراغ اهل بیت و اولیاست
جایگاهت بر سریر و تخت پاک لایزال
مشعل نور هدایت در خراسان هم رضاست
۲۴۹.خدا
مبدا هستی خدا و آخر هستی خدا
راه گمراهان جدا و راه خوبان شد جدا
حق بود هم ظاهر و مخفی ز دید بندگان
او بجویی در خود و یابی تو او را هر کجا
۲۵۰.حضرت محمد
دان محمد مظهر ایمان و دور از هر خطاست
صاحب فهم وکمال و جلوه ی نور خداست
مرضی رب شد بلاغ وحی و او پیغمبر است
همچو خورشیدی درخشان در زمین و در سماست
۲۵۱.امام باقر
باقر علم النبیین ، ای امام پنجمین
در طفولیت شدی از کربلا چندی غمین
هر کجا حرف تعقل بود، بودی تو نخست
مذهب شیعه بدون تو ،طلایی بی نگین
۲۵۲.معدن علم
ای سلیمان قلوب ونغمه ی داوودیان
بین ما بودی ولی هم شان با افلا کیان
معدن علمی و افکار پدر کردی بیان
ای امام صادق و ای نور قرآن در جهان
۲۵۳.تفسیر
دید باقر صحنه های کربلا و کوفه را
از غروب کربلا گوید سخن تا نینوا
صد سلام ای صاحب تفسیر قرآن و کلام
در عبادت سالکی و در عمل هم با وفا
۲۵۴.امام صادق
پایه های اصلی شیعه بیان کردی امام
شیعه با راه امامت تا ابد یابد قوام
راه جدت را بیان کردی تو ای صادق همی
شیوه ی ایشان همیشه بود بحث و احترام
۲۵۵.امام موسی کاظم
می شوم در سوگ آن دردانه شب ها بی قرار
با نماز خاصه ات عالم شود شب زنده دار
مذهب شیعه به صبرت می شود برجا همی
کاظمین چون می روی،هر دیده باشد اشکبار
۲۵۶.امام حسین
می رود آقا حسین از مکه سوی کربلا
حج خود را وا نهد، او می رود در نینوا
دین حق با خون او احیا شود در عالمی
می شود ظلم و ستم بر اهل بیت مصطفی
۲۵۶.امام سجاد
شد علی بیمار، در جنگ ستم با مومنان
لیک تکلیف عمل شد ساقط از نور جنان
با دعا و ذکر و ابراز حقایق در نبرد
می کند افشا عدو را ، همره زینب چنان
۲۵۷.امام حسن
سید و اولاد زهرا و علی شاه نجف
در ره و رسم پدر نستوه بود و با شرف
شد حسن بعد از علی حاکم به خیل مسلمین
صلح کرد او ازبرای عدل وایمان و هدف
۲۵۸.امام علی
ای زبان زنده ی قرآن ، شکوه اولیا
ای تو هارون زمان ،برتر ز جمله اوصیا
متحد گشتند کفار قریش و کافران
لیک مقهور نبی گشتند در جنگ و خدا
۲۵۹.امام عصر
می رسد روزی که دنیا چون گلستان می شود
دولت مهدی بپا و عدل و احسان می شود
حکم حق جاری شود در عالم و کون و مکان
عقل و ایمان بشر افزون و چندان می شود
۲۶۰.حضرت فاطمه
کل هستی در پناه هشت و چار فاطمه
حضرت احمد شدی خود همجوار فاطمه؟
قبر زهرا در خفا باشد به امر فاطمه
عشق او کرده جهان را هم دچار فاطمه
۲۶۱.نور حق
قبله گاه و کعبه ی مقصودما، ام القری است
این جهان و آن جهان ،از پرتوی علم الهدی است
نور یزدان منجلی در احمد و قرآن بود
آیه های این جهان و آن جهان، کشف الدجی است
۲۶۲.گل
گلی دارم چو قرآن توی خانه
که دارد حاصلی خوشبو دو گانه
گلاب و عطر باشند حاصل آن
عمل با فهم آن باشد نشانه
۲۶۳.حقوق
حقوق زن و مرد دانی یکیست
سرشت زن و مرد خاک دنیست
چرا این همه ظلم در حق زن
خدا ناظری خوب بر هر بدیست
۲۶۴.یتیم
حقوق یتیمان گرامی بدار
گناه کبیره است، آن بر مدار
بکاهد حقوقت به روز پسین
به پای زرنگی خود آن مذار
۲۶۵.دین
دین به معنای اطاعت از خدا ست
معتقد باشی به یکتایی رواست
دین بود مجموعه ای از امر حق
شکر معبودی که جانها را شفاست
۲۶۶.مادر
مادر ای در ثمین اندر صدف
با ادب بودی و داری تو هدف
تربیت کردی مرا هر روز و شب
قدر تو را کس نداند با شرف
۲۶۷.جنت
مادر ای دردانه ی یکتای من
یاد دادی تا بگویم من سخن
هست جنت زیر پای مادران
ای که هستی پاره ا ی از جان و تن
۲۶۸.شمع
پرورش دادی مرا هر روز وشب
خود نمودی بهرمند از لطف رب
سوختی مانند شمعی بهر ما
تا نسوزم من ز درد و سوز و تب
۲۶۹..غافل
خواب خوش در شب نداری مادرم
من چرا غافل ز احوالت شدم
تو نبودی لحظه ای غافل زمن
تا نسوزد اندکی بال و پرم
۲۷۰.رجالی
مادرم دست رجالی را بگیر
از علی فرزند خود هم دستگیر
همچو دورانی که بودم کودکت
تا زمانی را که گشتم پیر پیر
۲۷۱.جدایی
من پیر شدم از غم دوری و جدایی
ای دلبر من،همدم من، یار کجایی
مخفی ز منی دلبر دیرین و رفیقم
هر جا اثری از تو، ولی جای تو خالی
۲۷۲.اهل علم
روز و شب معنی ندارد از برای اهل علم
او بدارد عشق در کسب علوم و فکر وحلم
چون بدارد یک قلم در دست و دائم در خیال
او بجوید عشق خود را در جهان با طی سلم
۲۷۳.استاد ازل
آنچه استاد ازل گفت همان گو زیباست
بی کم وکاست بگو،آن گهری از دریاست
گهری هست که از جان و دلت برخیزد
دان که استاد ازل خالق و او ناپیداست
۲۷۴.تهمت
تهمت مزن ای دوست گرفتار شوی
مردار خوری وبی جهت خوار شوی
غیبت اثر وضعی و روحی دارد
با انس به آن، شقی و بیمار شوی
۲۷۵.غیبت
تا به کی غیبت کنی بر این و آن
تا بدست آری تو مالی در جهان
مال دنیا کی کند ما را رها
حرص دنیا خنجری بر روح و جان
۲۷۶.عزت
کی کند بی آبرو یک زندگی
عزت انسان به تقوا ، بندگی
علم و ایمان، عامل رشد بشر
مانع پستی و هر آلودگی
۲۷۷.طوس
ای رضا ای مظهر عدل و شرف
ای که قرآنت سخن بود و هدف
وادی طوس از وجودت پر نعم
اشتیاق زائران از هر طرف
۲۷۸.کربلا
کربلا احیا گر دین خدا در عالم است
هادی مردم به آئین رسول خاتم است
جنگ ما، جنگ قبایل یا فرق یا کیش نیست
جنگ ما جنگ جهانی با عدوی ظالم است
۲۷۹.سفر
بار الها سفر کرب و بلا می خواهم
بار الها دل پر نور و صفا می خواهم
بار الها تو مرا شیفته ی خود گردان
بار الها سفر عشق و تو را می خواهم
۲۸۰.یمن
نیمی از یاور و یاران حسین از یمن اند
مالک و منتقم جان حسین از یمن اند
هانی و حجر و سلیمان واویس قرنی
جملگی گوش به فرمان حسین از یمن اند
۲۸۱.الگو
الگوی عصر و زمان است ابا عبدالله
ناجی هر دو زمان است ابا عبدالله
راه او راه خدا در همه ای عالم هست
شافع و نور جنان است ابا عبد الله
۲۸۲.مرغ دل
مزغ دل پر می زند هر دم به سوی کربلا
تا ببیند مرقد پاک شهید سر جدا
کربلا یعنی طواف اهل بیت مصطفی
در زمین نینوا برگرد راس مقتدا
۲۸۳.دست غیبی
من اگر غافل و جاهل ز حقایق هستم
من اگر بند خود و بند سلایق هستم
هست دستی که نجاتم دهد از غفلت خویش
تا به کی بند دل و بند خلایق هستم
۲۸۴.صاحب امر
ای صاحب امر و صاحب عصر و زمان
ای مالک یوم و مالک کون و مکان
تا کی ز فراق تو بسوزد دل ما
ای مظهر عدل و منجی پیر و جوان
۲۸۵.بیعت
با آمدن علی چه غوغایی شد
از فرط خوشی چه شور والایی شد
هر پیر و جوان به شوق بیعت رفتند
دعوت ز علی ز بهر یکتایی شد
۲۸۶.عبادت
عبادت آب و عاشق همچو ماهیست
عبادت باعث نور الهیست
عبادت بی عمل، حرف است تنها
نجات آدمی عشق خدائیست
۲۸۷.عمر
عمر من از بی وفایی شد خزان
لطف حق همواره در روح است وجان
من نگردم نا امید از لطف هو
آنچه دارم از خدا گشته عیان
۲۸۸.معرفت
عشق و آگاهی تو را بالا برد
از زمین تا عرش بی همتا برد
عشق اگر توام شود با معرفت
جان بگیرد از تن و تنها برد
۲۸۹.حیران
ما چه دانیم و چه فهمیم ز منظور خدا
ما چه گوئیم و چه خوانیم ز اذکار و دعا
ما که سر گشته و حیران و جودیم همه
خیر ما هست که خواهیم ولی را که بیا
۲۹۰.غصب
خدعه و مکر نمودند پس از مرگ نبی
تا حکومت برسد بر دگران جز به علی
گاه گویند جوان است و گهی حیله کنند
لیک غافل که خدا حامی حق است و ولی
۲۹۱.ادیان
آخرین دین خدا کامل شود
سایر ادیان حق شامل شود
هست احمدخاتم ادیان هو
امر حق را جملگی عامل شود
۲۹۲.بهشت
من ندانم که چه خوب است و چه زشت
من ندانم که ملک وصف مرا نیک نوشت
نشناسم خود و خود خواهم وجویای خدا
کس نداند که جهنم چه بود یا که بهشت
۲۹۳.مرکب
امل رشد است، عشق ایزدی
عشق حق، بالا برد عقلت بسی
مرکب عقل است،عشق لا یزال
می کند کامل تو را، از هر بدی
۲۹۴.صراط
سیر حق آرد تو را پیش خدا
در بهشت و در سرایی دلربا
هر که باشد در صراط مستقیم
می رود در نزد محبوبی ولا
۲۹۵.عاشقان
سیر حق باشد به سوی کردگار
می کند ما را فدائی ، بی قرار
آن بود جذاب و باشد دیدنی
عاشقان حق، شفیق و جان نثار
۲۹۶.نی
ای مسافر سیر حق طی کردنی است
نفس را از بیخ و بن پی کردنی است
هفت شهر عشق را پیمودن است
این دل بیمار را ، نی کردنی است
۲۹۷.ردا
حکومت چون ردای پادشاه است
نمادی از جلال و عز و جاه است
سزاوار حکومت هست مولا
به اهلش گر رسد زیبا و ماه است
۲۹۸.ولایت
نماز با ولایت، روشنایی است
وصول کردگار و دلربا یی است
ولایت ریشه و اصل و عمود است
نماز بی ولایت، لهو و بازی است
۲۹۹.مزرعه
این جهان مزرعه ای اعمال ماست
تخم آن در فکر و در افعال ماست
خار و گل محصول کشت ما بود
رشد خار از دوری و اغفال ماست
۳۰۰.گناه
گر بکاری در دلت بذر گناه
گر کنی غفلت ز احکام اله
نیست محصولی بجز رنج و عذاب
گر توانی توبه کن در بین راه
۳۰۱.موج
ما همه موجیم و حق دریا بود
ما همه خاکیم و جان والا بود
جان ز دریا و بود امواج آن
ما همه هیچیم و او یکتا بود
۳۰۲ستایش
خالق بی نقش دل را کی برد
حق دهد ما را توان و هم خرد
می نماید خویش را با جلوه ها
تا توانی کن ستایش، چون سزد
۳۰۳.فطب
علی منجی بود او قطب عالم
علی محور بود او نور خاتم
علی را جانشین و یار احمد
سزاوار حکومت بود، او هم
۳۰۵.سپر
حافظ دین خدا در پیچ و خم
با امام است وولایت بیش و کم
حافظ ما دین بود همچون سپر
تیر های نفس دون شر است و غم
۳۰۶.پناهگاه
اولیای حق ،برای حفظ دین، جان می دهند
دین احمد را بیان و جهد و دستان می دهند
اهل بیت آگاه و دانا بر علوم هستی اند
با هدایت با روایت نور یزدان می دهند
۳۰۷.انیس
چه کنم حرف دلم را بزنم یا نزنم
همرهی نیست که گویم دل پر درد تنم
دل من مخزن درد است نبینم کس را
جز خدا نیست انیسی که بگویم سخنم
۳۰۸.اسرار
مخزن اسرار حق دانی کجاست
در دل احمد و آل مصطفی است
هر که دریا دل بود با عشق هو
سینه اش مملو ز عشق کبریاست
۳۰۹ .صید
هر کسی دنبال صید است و شکار
عده ای مشغول طی روزگار
خوش به حال آنکه دارد صید دل
لذتش چندان و باشد ماندگار
۳۱۰.عشق
دانی که چرا عشق ولا می باشد
با عشق علی، جهان ز ما می باشد
اسرار جهان نهفته در احمد و آل
عشق شهدا اذن و لقا می باشد
۳۱۱.فتنه
مر دمان جاهلیت جملگی سر گشته اند
نیست آرامش در آنها، جملگی دل مرده اند
دل به دنیا بسته و روح و روان در بند نفس
فتنه های نفس دون، روح و روان را کشته اند
۳۱۲.معرفت
الهی تویی مهربان هر زمان
که نزدیک باشی مرا هر مکان
منم غرق در لطف و احسان تو
بخواهم ز تو، معرفت ارمغان
۳۱۳.چاپلوسی
چاپلوسی آتشی در روح و جان آدمی است
مدح انسان موجب کبر و غرور دائمی است
قدح و مدح آدمی تاثیر دارد در درون
طالب مدح و ستایش در عذاب و نادمی است
۳۱۴.آیه
از برای فهم و درک آیه ها
در مثال آید بیان هر ندا
آیه ها تفسیر گردد تواما
تا بفهمی حرف والای خدا
۳۱۵.قرآن
همه عالم کتاب هو می باشد
این کتاب جستجو می باشد
لیک قرآن کتاب مکتوب است
برگ برگش پیام او می باشد
۳۱۶.شرع
از بهر نجات و دفع شیطان
تقوا و عمل به شرع و قرآن
منجی بشر ز جهل و غفلت
ایمان و عمل به حرف یزدان
۳۱۷.گناه
عامل بدبختی و رنج و بلا
ریشه دارد در گناه ما و لا
در زمان جاهلیت خود گواه
منجی مردم فقط دین خدا
۳۱۸.ستایش
با ستایش، دور گردی از خطا
از گناه و معصیت گردی جدا
چون خدا پاک است و پاکت می کند
هر چه غیر او بود گردد فنا
۳۱۹.دین
آدمی را دین به بالا می برد
در جوار حق تعالی می برد
دین زرد ما را به سوی کوی دوست
از زمین تا عرش اعلا می برد
۳۲۰.ذکر حق
گر بیاری ذکرحق دائم به یاد
می شود نعمت فراوان و زیاد
گر یقین پیدا کنی درنقش حق
نیست اندوه و غمی و انسداد
۳۲۱.گدایی
ای که داری خود نمایی و ریا
نزد این و آن برای کسب جا
این و آن کاری کنند با اذن اوست
تو گدایی می کنی پیش گدا
۳۲۲.کسب حلال
هر چه دست و پا زنی در جذب مال
نیست جز بد بختی و وزر و وبال
تا توانی وقت خود تقسیم کن
در تجارت پیشه کن کسب حلال
۳۲۳.عاشق
چند گویم در خصوص عاشقان
کی شود عاشق جدا از دل ستان
عاشق و معشوق چون یک پیکرند
عاشقان را می برد حق از جهان
۳۲۴.خود نمایی
تا توانی حسن خود را کن نهان
چون بمانی در سلامت در امان
دشمنان بر تو حسادت می کنند
دوستان گیرند وقت و عمرتان
۳۲۵.مستی
مستی انگور،از انگور نیست
آن گدایی کرده و مغرور نیست
مستی هر چیز از شرب خداست
مستی ما دیدن یک حور نیست
۳۲۶.شمع
در راه ولا چه اشک و خون ریخته شد
از بهر خدا سکوت و لب دوخته شد
تا دین نبی به پا و آن حفظ شود
شمع دل شیعیان ، چه افروخته شد
۳۲۷.ریسمان الهی
از برای دوری از آلودگی
چنگ زن بر حبل حق در زندگی
حبل حق در دین و در قرآن بود
نیست جز تقوا و زهد و بندگی
۳۲۸.دانش
خالق هستی سرا پا دانش است
عامل اصلی هر پیدایش است
نیست در کون و مکان مانند او
درک حق خارج ز فهم و بینش است
۳۲۹.زبان
ای دریغا این زبان جانم گرفت
جان آرام و دلم با هم گرفت
من چرا این گفتم و این کرده ام
در پس هر گفته ای ماتم گرفت
۳۳۰.کار
گر تو را باشد تلاشی چون پدر
قدر عمر خود بدانی ای پسر
تا نباشد کار و کوشش در امور
می دهی عمر عزیزت را هدر
۳۳۱.پناه
هر که باشد در پناه کردگار
نیست او را غصه و اندوه و زار
می دهد فرمان خدا بر آب نیل
تا که موسی بگذرد از کارزار
۳۳۲.پرواز
ای دریغا ، بال و پر بشکسته ام
گوشه ای در حال خود بنشسته ام
من ندارم بال و پر ، دریای جود
از غریبی بی کسی سر گشته ام
۳۳۳.ذوالفنون
جان گرفتار درون است و برون
دشمنان خوانند او را ذوالفنون
تا شود مغرور در اعمال خود
او بود غافل ز کید نفس دون
۳۳۴.زهد
تغذیه نفس است امیال درون
زهد باعث می شود گردد زبون
تا شود همراه عقل و راه حق
دور بنما ضایعات جان، برون
۳۳۵.عاقبت
سن من گشته به هفتاد و همی در خوابم
دائما در حرکت باشم و من بی تابم
عمر من طی شد و آخر به هلاکت برسم
ای خدا رحم نما ، غافلم و دریابم
۳۳۶.ذکر
دائما ذکر تو گویم، ندارم سخنی
آنچه حق گفت بگویم، چو افراد منی
ما که هیچیم در این کون و مکان و هستی
همه از توست خدایا، چو زبان و دهنی
۳۳۷.روح
روح ما همسان زنبور عسل
گر نباشد گل، ندارد ماحصل
معرفت آرد طریق سالکان
همرهی با اهل تقوا در عمل
۳۳۸.دل
عاقبت بی غمی،نیست سرور و خوشی
باعث خوشحالی است،شادی هر بی کسی
دل که ندارد غمی،کشته صفای درون
هر که رباید دلی،نیست ورا غم بسی
۳۳۹.زاهد
حالت عاشق مغایر با عوام
عاشقان خواهان عشقی با دوام
میل مردم در امور جاری است
حالت زاهد بود در عشق تام
۳۴۰.قدرت
قدرت ما از خدا و عاقبت روزی فناست
قدرت حق لا یزال و بی حد و بی انتهاست
قدرت ما با تلاش و قدرت او ذاتی است
قدرت عالم از او و جمله قدرتها خداست
۳۴۱.حیرت
گر شدی سر گشته در رنج و بلا
در مقام حیرتی نزد خدا
با تحمل طی کنی این پیچ و خم
ای که در سیر و سلوکی، غم چرا
۳۴۲.جهان
این جهان با نور حق با ارزش است
کی جهان بی اذن او در گردش است
هستی و عالم ، تجلی خداست
نور یزدان عامل هر چرخش است
۳۴۳.اختیار
حاکم دل گاه عقل است و گهی نفس زبون
آنچه آید بر سرم از خویش باشد نی برون
آدمی دارای عقل است و هوس با اختیار
تا توانی چیره شو بر نفس و بر امیال دون
۳۴۴.پادشاه
پاد شاهان بنده ای امیال خویش
گر به ظاهر صاحب امرند و کیش
می دهند فرمان به عمر و زید را
این امیری نیست، آنها دل پریش
۳۴۵.نقش خدا
عجب نقش و نگاری گرد ما هست
عجب نقاش چیره هر کجا هست
شود تحسین، اگر آنرا کنی درک
به هر چه بنگری، نقش خدا هست
۳۴۶.ازدواج
دین تو کامل شود با ازدواج
باعث افزایش رزق و رواج
زندگی سامان بگیرد پرتوش
کرد پیغمبر سفارش بر زواج
۳۴۷.حاکم
وارث عالم فقط یزدان بود
ناجی انسان فقط قرآن بود
حاکم گیتی خدای عالم است
کسب دنیا فانی و خسران بود
۳۴۸.شادی
منبع هر شادی است در شادی هر بی کسی
گر ربایی یک دلی را، نیست ما را غم بسی
تا توانی یک گره از کار مردم را گشا
راحتی و بی غمی را دان ندارد هر کسی
۳۴۹.تبلیغ
پا نهادی جای استکبار ، بی چون و چرا
بس که تبلیغ جهانخواران بود ، در ماجرا
آنقدر اخبار کذب دشمنان کرده رسوخ
جای حق بنشست باطل ، هم به ظاهر هم خفا
۳۵۰.قوام
تکیه گاه مردمی باشد قوام هر نظام
هر که دارد این قوا ، بی شک بدارد هم قوام
تا توانی کن عموم مردمان همراه خویش
مردمان را دان تو محرم ، اهتمامت در سجام
۳۵۱.گوهر
در میخانه گشا، باز نما درها را
تو کنی باز در محفل بی همتا را
عارفان لب نگشایند به هر طغیان گر
طالبی نیست برای گوهری والا را
۳۵۲.تعالی
برو عاشق ز ساقی می طلب کن
روان و روح خود را منقلب کن
بنوش و جان خود رابیمه گردان
تعالی و کمال خود سبب کن
۳۵۳.پناه
گر هدف باشد نمودن طی راه
عاقبت گردیم بی یار و پناه
نیست ما را روشنایی و کمک
پیروی از نفس و از امیال و جاه
۳۵۴.نظر
کی کند یزدان نظر بر حال ما؟
کی برد ما را به پیش خود خدا؟
گر تو باشی غمگسار دیگران
دان تو باشی در جوارش در سرا
۳۵۵.آب حیات
گر شوی عامل به انواع صفات
تو به یاد آری خدا را چون صلات
دان که اعمالت رضای حق شود
تو بنوشی از کفت آب حیات
۳۵۶.یقین
زیبایی حق نهفته در ذات و کمال
در آینه ی جهان بود حسن و جمال
هر جا نگری ، فقط خدا را بینی
با کسب یقین و معرفت در همه حال
۳۵۷.فدا
خوشا آنان که در پیش خدایند
شفیق و مهر بان و بی ریایند
ندارند مونسی جز یار محبوب
که جان خود به جانان را فدایند
۳۵۸.سفیدی
گل نسرین سفید است و چه زیباست
بود خوش بو و پر عطر و چه رعناست
سیاهی کی کند دل را پر از نور
سفیدی مظهر پاکی دلهاست
۳۵۹.جلوه
هر کجا می نگرم ، جلوه ی حق را پیداست
جلوه ای از صفت و حکمت او در دنیاست
نقش حق بر در و دیوار عیان می باشد
دست حق جاری و با اذن خدا آن برپاست
۳۶۰.گمراهی
پیروی از نفس دون خود واهی است.
عامل بد بختی و گمراهی است
هر چه آید بر سرت از دل بود
موجب گم گشتن و بیراهی است
۳۶۱.درگاه حق
من به درگاه شه عرش و سما آمده ام
پیش معشوق و امیر دوسرا آمده ام
بار الها، به در خانه ای تو چند زنم
به در خانه ای محبوب و خدا آمده ام
۳۶۲.اسرار
مردان خدا به دیدن یار خوش اند
از خوردن می ز دست دلدار خوش اند
آنان که اسیر روی معشوق شدند
با اهل دل و رفیق اسرار خوش اند
۳۶۳.مادر
گل نرگس ندارد تیغ و خاری
گرامی تر ز مادر تو نداری
نگوید مادر از الطاف خود چند
ز فرزندان نباشد انتظاری
۳۶۴.معراج
عشق حق ما را چه بالا می برد
از زمین تا عرش اعلا می برد
می رود احمد به معراج برین
بین محمد را کجاها می برد
۳۶۵.بندگی
سوز دل دارند مردان خدا
از گناهان بشر در هر کجا
شادی و شور و نشاط آدمی
بندگی باشد ، چو تسلیم و رضا
۳۶۶.برادری
نشان برادر به آیین و کیش
بود حب و احسان به اقوام و خویش
کمک بر فقیران و درماندگان
فزونی دهد مال و اموال بیش
۳۶۷.استجابت
گر بخوانی حق ز اعماق وجود
در قیام و در رکوع و در سجود
نور مطلق ، صاحب فیض و کمال
استجابت می کند ، دریای جود
۳۶۸.عفاف
زکات چهره در پاکی نهان است
عفاف بانوان دری گران است
زنان را افتخار مرز و بوم است
که پاکی زنان، اجرش جنان است
۳۶۹.تجلی حق
ما به دنبال خداییم ، ولی او با ماست
گهری هست که در عالم هستی پیداست
او بود خالق هستی و جهان پرتوی او
نتوان وصف خدا کرد، که او ناپیداست
۳۷۰.منافق
می برد خائن تو را در زیر تیغ
از منافق تا توانی کن دریغ
چون منافق بی وفا و خائن است
اوبسی دارد حسد با کبرو ریغ
۳۷۱.عقل
مکن تکیه بر عقل تنها، بشر
شود موجب کبر و اندوه و شر
اگرعقل تنها شود رهنما
نبینی تو حق را ورای نظر
۳۷۲. کار خیر
روح باشد ماندگار و جسم بی جان می رود
عهد و پیمان ماندگار و عمر هر آن می رود
علم باشد ماندگار، و ثروت از کف می رود
آنچه ماند کار خیر است، مابقی دان می رود
۳۷۳.پرستش
آن خدایی که پرستیم کجاست؟
آنکه در عالم هستی یکتاست
این جهان آینه ای حق باشد
هر کجا می نگری او پیداست
۳۷۴. جسم
اثر و نقش خدا در همه جاست
هر طرف می نگری حق پیداست
این جهان جلوه ی حق می باشد
جسم بی جان ، اثری در رویاست
۳۷۵.محبوب
تا نشوی خالص و بی ادعا ، دیدن یزدان محال
گر نبری حبل خویش ، نیست تو را یک مجال
تا نکنی ذهن ز انفاس دون ، خالی و بی محتوا
دیدن محبوب و یار ، نیست به جز یک خیال
۳۷۶.طی مراتب
گر نبری حبل خویش ، یوسف کنعان نشوی
تا نکنی صرف وقت ، حافظ قرآن نشوی
با دل بیمار نفس ، طی مراتب محال
تا نشوی سوی یار ، شاهد یزدان نشوی
۳۷۷.رزق
می رسد الطاف حق هر روز و شب
پس چرا مایوس و دل گیری ز رب
او دهد جان و دهد روزی تو را
از خدا کن حاجت خود را طلب
۳۷۸.واسطه
من که باشم تا کنم از حق گله
من چرا بی صبرم و بی حوصله
آنچه هستم ، آنچه دارم ، از خداست
هر چه او خواهد شود بی واسطه
۳۷۹.تجلی حق
مبدا هستی خدا و آخر هستی خداست
می توان گفتا که او از ابتدا تا انتهاست
خود نمایی می کند در عالم و قرآن وانس
ذکر یزدان در بیان و در کلام انبیاست
۳۸۰.اشک
آب و باران می کند صحرا خزان
عشق و گریه می برد ما را جنان
سبز می گردد زمین از ابر و نور
تو ندانی لذت اشک و فغان
۳۸۱.کشتی
منشا هر چیز از ذات خداست
قدرت حق در ید و بازوی ماست
ما درون کشتی و بر روی آب
ناخدای ما ، خدای کبریاست
۳۸۲.صبر
صبر و ایمان و کمک بر ماندگان
از صفات صادقان است در جهان
موجب رشد و کمال آدمی است
گر شود پیشه بشر را ، هر زمان
۳۸۳.امام حسین
تجلی عشق است ، آقا حسین
عزیز و شهید است ، والا حسین
بود الگوی عشق و معشوق اوست
بدان عبد محض است ، مولا حسین
۳۸۴.ذات حق
آن خدایی که پرستی نتوان وصف نمود
کس ندیده است و نبینند خداوند وجود
آنچه گویند برای من و تو کامل نیست
ذات حق را نتوان یافت، در غیب و شهود
۳۸۵.نور
منظور من از عشق ، خدای یکتاست
او بود منبع نور و جلای دلهاست
عشق دنیایی ما، عشق که نیست
آن مجازی بود و در دنیاست
۳۸۶.نجوا
عارفان با عشق ، نجوا می کنند
از حبیب خود ، تمنا می کنند
محفل عشق و صفا بر پا شده
عشق بازی و ، تولا می کنند
۳۸۷.روح
تجلی حق ، در صفات خداست
نه در ذات و نه جلوه هاست
ملک می دمد روح را بر بشر
باذن خدا ، آدمی را بقاست
۳۸۹.راز
ابر باران می شود ، با امر هو
غنچه هاخندان شوند ، با نام او
می کند خورشید نورانی جهان
کس نداند ، راز و اسرار مگو
۳۹۰.مصیبت
گر عشق لقا باشد، سهل است مصیبت ها
چون در ره یزدانی، شهد است ملامت ها
بی نور خدا تار است طى کردن این دنیا
با هادی و پیغمبر، سهل است اجابت ها
۳۹۱.سخن
خروش جاهلان ، از جهل و واهی است
سکوت عالمان ، از عمد و گاهی است
سخن کوتاه باید گفت و پر مغز
کلام بی اثر ، حبط و تباهی است
۳۹۲.کمال
در مکتب و مذهب تعالی
جای شهدا رفیع و عالی
روح شهدا اسیر جسم است
خواهان کمال بی مثالی
۳۹۳.خدا
آن خدایی که پرستیم کجاست؟
او بود ظاهر و پنهان از ماست
او بزرگ است ، امید من و توست
خلق را هادی و خود نا پیداست
۳۹۴.تلاش
آخر رنج و مشقت شادی است
آدم سالک صبور و هادی است
گنج ها مخفی بود در زیر خاک
کوشش انسان تو را آبادی است
۳۹۲.جانان
عاشق آنست که خود فانی شود
ذوب در حق گشته ربانی شود
در ره یزدان تلاش خود کند
جان به جانان داد ه قربانی شود
۳۹۳.وصال
می شود سیراب هر تشنه ز آب
آب جویای لب خشک است و ناب
عاشقان آرام گشته با وصال
کی دهد معشوق عاشق را عذاب
۳۹۴. نردبان
نردبان معرفت،طی کردنش، هموار نیست
در نگاه عارفان ، عشقی بجز دلدار نیست
همدم و محبوب ما ، در انتظار روی توست
در دیار عاشقان ، دیوانگی هم عار نیست
۳۹۵.مخاطب
من سخن گویم روان با دیگران
تا مخاطب پی برد در فهم آن
من نخواهم شهرت و آوازه ای
اجر خود گیرم زحی بی کران
۳۹۶.آتش عشق
آتش عشق کند، روح و روان را ویران
آتش عشق بود، شعله ور و هم سوزان
عشق بی صبر و وفا عشق حقیقی نبود
آتش عشق کند، کور و کر و دل لرزان
۳۹۷.شعار
از آن روز نفس و هوس اصل شد
که ایمان و باور ز ما فصل شد
غرور و تعصب به بیگانگان
شعاری مقدس بر این نسل شد
۳۹۸.آرامش
چو خواهی سعادت در این روزگار
مشو غافل از مرگ و از کردگار
توسل، تضرع، به درگاه حق
شود موجب رشد و یابی قرار
۳۹۹.دل
این دل رها و مست است
در بند نفس پست است
یارب نما ی لطفی
هر کس خدا پرست است
۴۰۰.اسارت
ای مرغ دیار بی کرانم
روح و نفس و صدای جانم
در روی زمین اسیر مایی
ای طوطی خوب و خوش بیانم
۴۰۱. زبان
این زبان دارد عملکردی دو جور
گاه می گردد چو آتش در تنور
آن بسوزاند تو را تا عمق جان
گاه گردد مشعلی از جنس نور
۴۰۲.بلا
بر سرم آرد بلا، هر دم زبان
می کند شری به پا ، در هر زمان
خلق کردی بهر مخلوقات خود
ای خدا ما را ز شرش ده امان
۴۰۳. تیر
تا توانی این زبان را کن به فرمان در دهان
می زند آتش به جان و می کند حرمان عیان
آن چو تیر است در کمان و نهی می گردد تو را
چون رها گردد به ناحق، می خورد بر این و آن
۴۰۴.حج
حج تجلی گاه روز محشر است
خود مثالی از سرای دیگر است
طوف و قربانی ز حج اصغر است
طوف حق اما ز حج اکبر است
۴۰۵ رنج
قدرت حق بی حد و بی انتهاست
هر که با حق نیست در رنج و بلاست
قدرت ما از خدای لا یزال
هر که با حق در بیفتد ، او فناست
۴۰۶.غضب
هفت شهر عشق چون پیموده شد
سر به خاک دوست هر دم سوده شد
جان رها شد ، گر ز بند نفس پست
دل ز عصیان و غضب آسوده شد
۴۰۷.اولیا
عزت و شوکت از آن کبریاست
قدرت و حکمت برای اولیاست
اولیا را می دهد قدرت خدا
قدرت حق ذاتی و بی انتهاست
۴۰۸.مقام
کس نشد هر کس که در بالا نشست
تکیه بر مسند نمود و تاج و تخت
کس شدن در ناکسی هرگز مجو
زهد و تقوا مانع گستاخی است
۴۰۹.اثر
نیست آثار عمل دست بشر
هر عمل دارد مزایا و خطر
حق دهد پاداش و اجر هر عمل
نقش ما در ابتدا دارد اثر
۴۱۰.رنج
دل اگر رنجیده شد ، کی مى توان ترمیم کرد
آدمی چون رانده شد ، کی مى شود تعلیم کرد
در جوار حق شدن ، تسلیم شرط لازم است
روح و جان یاغی بود ، کی میتوان تسلیم کرد
۴۱۱.قفس
طوطی دلم در این قفس زندانیست
در فکر رهایی ز خود و درمانیست
دل کرده مرا اسیر خود در قفسی
آزادی ما از این قفس ، حیرانیست
۴۱۲.اندیشه
تا سخن مخفی بود ، مرجان توست
گفتن بی جا ، بلای جان توست
تا توانی در بیان اندیشه کن
گر ادا شد بی هدف ، خسران توست
۴۱۳.غصه
به که گوییم غم و قصه ی خویش
تا نگوید دل پر غصه ی خویش
هر کجا می نگرم نیست کسی
با خدا گو سخن و گفته ی خویش
۴۱۴.فضل
هر که خواهد حکمت و علم و یقین
تخم آن کارد به جان ، همچون زمین
لقمه ای پاک است تخم فضل و جود
هر که کارد نیست اندوه و حزین
۴۱۵.پندار
کینه و جور و ستم بر دیگران
جهل و نادانی و پندار نهان
جملگی محصول بی تقواگی است
لقمه باشد منشا و خسران آن
۴۱۶.غذا
ما چرا افسرده و درمانده ایم
گوشه گیر و خسته و افتاده ایم
لقمه های ما حرام و شبهه ناک
می دهد شیطان غذا و بنده ایم
۴۱۷.شعور
آدمی را دین و ایمان و یقین
می کند با ارزش و دری ثمین
هر که دارد فهم و ادراک و شعور
می شود انگشتری روی نگین
۴۱۸.امید
تکیه گاه آدمی دانی خداست
خالق هستی امید و دلرباست
آدمی تعلیم می گردد مدام
یاد گیری بی معلم با خطاست
۴۱۹.علم
علم و دانش از خدای کبریاست
علم بی تعلیم خاص انبیاست
علم ما از عالم و از آدم است
بی تعلم آدمی در قهقراست
۴۲۰.ادب
هر که خواهد نظر و لطف خدا
بندگی پیشه کند در همه جا
با ادب باشد و با فهم و شعور
تا که بیند اثر ذکر و دعا
۴۲۱.جدل
از جدل پرهیز کن ای با خرد
آن تجارت نیست چون داد و ستد
جهل و نادانی بلای جان ماست
ریشه در نفس است چون کبر و حسد
۴۲۲.فرصت طلبان
فرصت طلبان ذلیل و خوارند و حقیر
قدرت طلبان حریص و مستند و اسیر
دوری ز هوای نفس و دوری ز گناه
منجر به هدایت است و یاری و نصیر
۴۲۳.مردان خدا
مردان خدا حلیم و دارای اصول
فرصت طلبان حریص و بی صبر و عجول
بی صبری و بی عقلی افراد ضعیف
منجر به هلاکت است و اقسام افول
۴۲۴.شیطان
روح من سرکش و فرمانبر میل است و هوا
منم آن بنده ی شیطان که اسیر قفس و رو به فنا
چه کنم تا که شوم دور ز نفس و دل خویش
هر چه آورد سرم ، مستی نفس است و خطا
۴۲۵. شب
شب برو در محضر جانان ، خدا
حاجت خود را بیان کن ، با صدا
جان خود را از گناهان بیمه کن
با توسل ، با نیایش ، با دعا
۴۲۶.قلب
نابودی ما ز دست و قلب و دهن است
شمشیر دو لب ، صدای جان ، در بدن است
ایمان به خدا سعادت و خوشبختی است
همراه تو در روز پسین یک کفن است
۴۲۷.خورشید دل
عشق باشد عاملی در جذب الطاف خدا
می شوی محبوب یزدان ، گر کند ما را صدا
گه تو عاشق می شوی ، چون او کند بر ما نظر
عشق خورشید دل است و می دهد جان را بها
۴۲۸.مست
مست یارم، مست و خاطر خواه دوست
مست معبودی که عالم آن اوست
عاشق یاری را که می خوابد نیم
مست معشوقی که جان دادن نکوست
۴۲۹.اعمال حج
حج فقط سعی و صفا و قصر نیست
حاجیان را خانه ای حق قصر نیست
حج طواف خالق یکتا بود
طوف حق در یک زمان یا عصر نیست
۴۳۰.نماز
نماز با ولایت روشنائیست
وصول کردگار و دلربائیست
چو خوانی روح تو آید به پرواز
مقدم در امور زندگانیست
۴۳۱. امام حسین
ای مظهر ایمان و شرف ، بحر عدالت
حج را بنمودی تو رها ، سوی شهادت
دردانه ای دین ، نور دل حضرت خاتم
دین نبوی حفظ نمودی ز جهالت
۴۳۲.شوق
مستی ما ، بی خود از خود گشتن است
دل به زلف یار دیرین بستن است
مستی ما ، مستی انگور نیست
شوق ما ، ترک دیار و رفتن است
۴۳۳.سالک
عشق ما عشق حقیقی بر خداست
دیدن یار و لقای کبریاست
عشق سالک بهر حق جان دادن است
چون حسین ابن علی در کربلاست
۴۳۴.نفاق
ای آنکه فلک قامتش از هجر تو طاق است
امروز جهان یکسره میدان نفاق است
شو واسطه تا مهدی موعود بیاید
ایام پر از ظلم و جدایی و فراق است
۴۳۵.اسطرلاب
عشق اسطرلاب اسرار خداست
دیده بان حکمت و وصل وصفا ست
خوش بر آن مردان با تقوای دین
کارشان هر روز و شب ذکر و دعاست
۴۳۶.حرف های ناگفته
ابر باران می شود با اذن هو
غنچه هاخندان شوند با نام او
می کند خورشید نورانی جهان
کس نمی داند ز اسرار مگو
۴۳۷.دشمن
دوستی گردد عیان اندر مصائب یا که فقر
جز خدا حامی نمی باشد تو را در شیب قبر
تا به کی غافل ز خود باشی در این دنیای فان
دشمن ما در درون جان بود تا روز حشر
۴۳۸.جشن
بهترین آئین و جشن بی نظیر
عید قربان باشد و فطر و غدیر
در کنار شادی و شور و سرور
بین چه اهدافی رفیع و بس کبیر
۴۳۹.پردازش
بار الها دل من عاشق و شیدای تو شد
عاشق شیوه ی پردازش دنیای تو شد
من ندانم تو کجایی که بیایم سویت
گر نمایی نظری،کوی دلم جای تو شد
۴۴۰.حیات
خوشا آنان که دل را زنده دارند
ضمیری پاک و لبها خنده دارند
دل مرده بگیرد جان ز زنده
بدا آنان که روحی مرده دارند
۴۴۱.ادب
می شود مشتق ادب از اسم رب
هست شیطان پیرو خشم و غضب
او دهد نسبت خطایش بر خدا
چونکه شیطان دور باشد از ادب
۴۴۲.شکر
شکر نعمت بر همه واجب بود
هر که آرد بر زبان غالب بود
موجب افزایش رزق است و قوت
دان خدا بر مردمان صاحب بود
۴۴۳.علق
آدمی تشکیل گردد از علق
جان بگیرد از خدا رب الفلق
قطره ای وارد شود در هسته ای
چون شود کامل ، بیاید با طلق
۴۴۴.نی
من کیم روی زمین در کهکشان
من چیم جسمی ضعیف و ناتوان
تو همانند نی ای در دست حق
صوت نی آید به اذن رب جان
۴۴۵.الفت
اگر خواهی سخن از علم و حکمت
برو در زن سرای اهل عصمت
طبیب جان و دل باشند آنان
شود روح و روان با دین در الفت
۴۴۶.صبر
صبر باشد ، شاه کلید مشکلات
بی ادب در منجلاب و معضلات
رشد ما در صبر و در آداب ما
بی ادب کی نوشد از آب حیات
۴۴۷.قیاس
جان جانان می شکافد ماه را
عقل و چشم ما نبیند جاه را
جان ما ناچیز با شد در قیاس
حق تعالی می نماید راه را
۴۴۸.غیب
اهل دل آگاه بر غیب و شهود
ما چه می دانیم از بود و نبود
انبیا و اولیا خواهان حق
چونکه دل لبریز از باران جود
۴۴۹.مرگ
چو خواهی سعادت در این روزگار
مشو غافل از مرگ و از کردگار
بدان یاد مرگ و قیامت ، معاد
شود موجب رشد و یابی قرار
۴۵۰.جبر و خیار
دانی که جهان در اختیار است تو را؟
دانی که بشر اسیر نفس است چرا ؟
در کون و مکان مجو بجز جبر و خیار
دانی که خدا امید ما در دو سرا ؟
۴۵۱.شک
دانی که چرا دچار شکی و گمان؟
من معتقدم ز نفس ما گشته عیان
پاکیزه نما ، درون خود از شهوات
با نفی هوا و پاکی روح و روان
۴۵۲. نگاه
قلبم شده صد پاره و تکه
از دست زبان و دل و غصه
بر چشم سر و دیده بکوبید
تا نفس شود خاشع و بنده
۴۵۳.تیغ کین
من چو خارم به کنار گل خوشبوی علی
دست گل چین زمان چید گل روی علی
تیغ کین تابه جبین شه عالم بنشست
غرق خون گشت چو گل، قامت و گیسوی علی
۴۵۴.فرهنگ
از آن روز دشمن به ما چیره شد
که دین و دیانت ز بن کنده شد
چو ارزش به ضد خودش اصل شد
ز فرهنگ چیز دگر عرضه شد
۴۵۵.دعا
گفت سجاد این سخن ، در موقع ذکر خدا
استجابت می کندحق ، هر تمنا هر دعا
گاه میگردد قبول و گاه بعدا مستجاب
گاه میگردد ذخیره ، تا شود روز ی ادا
۴۵۶.خون
عشق یعنی با خدا همگون شدن
بی خو د از خود گشتن و مجنون شدن
منتظر باشی که تا اذنت دهند
چون شهیدان غوطه ور در خون شدن
۴۵۷.مومنان
مومنان در روح و جان یکسان شدند
چو ن که آنان آدم و انسان شدند
نیست فرقی بین شیران خدا
جملگی مردان حق همسان شدند
۴۵۸.اتحاد
متحد جانهای شیران خداست
جای گرگان و سگان هر یک جداست
مؤمنان معدود و با ایمان همی
لیک کافر متحد با اشقیاست
۴۵۹.امیال
عاشقم ، عاشق مردان خدا
عاشق همدم و همراه ولا
آنکه جانش کف دست است هنوز
چونکه خالی است ز هر میل و هوا
۴۶۰.تباهی
افسوس که عمر خود ، به واهی طی شد
افسوس که بی ثمر ، به آهی طی شد
دریاب که هر ثانیه چون در باشد
دوران جوانی ، به تباهی طی شد
۴۶۱.نسیم
غنچه ها باز شوند، در اثر باد صبا
روح و جان شاد شوند ، بر اثر نور خدا
اولیا حامل انوار خدا می باشند
تا نسیمی بوزد بر دل و افکار تو را
۴۶۲.رسوایی
سرنوشت عاشقان تنهایی است
بی خود از خود گشتن و شیدایی است
هر که عاشق شد ، مجنون می شود
در نهایت عاشقی رسوایی است
۴۶۳.محبوب
خوشا آنان که در پیش خدایند
شفیق و مهر بان و بی ریایند
ندارند مونسی جز یار محبوب
که جان خود به جانان می سپارند
۴۶۴.شهادت
شهادت موجب افشای افکار
حقیقت دیده گردد نزد اغیار
علی در کعبه گوید آرزو یش
کند با خون خود ابراز و اظهار
۴۶۵.فضیلت
رفاه ما بود در کسب ثروت
کمال ما بود در علم و حکمت
فضیلت ها بود در کسب تقوا
طلب کن از خدا فضل و هدایت
۴۶۶.هلاکت
دین حافظ ما زهر خطا گشت
ایمان به خدا نجات ما گشت
حرص و حسد و غرور بی جا
منجر به هلاکت و بلا گشت
۴۶۷.توبه
هر که استغفار از یزدان نمود
موجبات رحمت و غفران نمود
توبه ای افراد می گردد قبول
می پذیرد نادم و احسان نمود
۴۶۸.دام
حرص و حسد وغرور فرجام
نابود کند تو را سرانجام
با ترک گناه و پاکی نفس
آزاد شوی ز خویش و هر دام
۴۶۹.پیمانه
چو پیمانه پر شد اجل می رسد
نداری تو فرصت ، زمان می رود
اگر می توانی تو دریاب خویش
که شاه و گدا را ، ملک می برد
۴۷۰.فلسطین
این همه ظلم و ستم ، آوارگی
تا به کی جاری بود ، درندگی
غزه گشته قتل گاه مسلمین
مهدیا منجی تویی ، در زندگی
۴۷۱.شفاعت
پیمبر شفاعت کند آن کسی
که باشد سزاوار وطاعت بسی
بهشت آن ستاند که تسلیم شد
نه هرکس که باشد چو خار وخسی
۴۷۲.شاهد
آدمی جاهل ز فردای خود است
آنکه می داند خدای واحد است
با توکل کارها ممکن شود
چون خدا دانا و بر ما شاهد است
۴۷۳.نوید
ما نداریم بجز خالق هستی دگری
ما گرفتار زبانیم و دو گوش و بصری
گاه گوید سخنی ، فتنه کند گوناگون
راه حق جو ، که نوید است و امید بشری
۴۷۴.زندگی
زندگی سرشار از برد است و باخت
گاه بر وفق و گهی با ما نساخت
زندگی بازیست ، در کون و مکان
گاه شیرین و گهی بر ما بتاخت
۴۷۵.دنیا
مکن تکیه بر قدرت و زور و زر
فریبنده است گردش چرخ و دهر
نکرده وفا بر کسی تا کنون
ندارد بجز زحمت و درد سر
۴۷۶.حرص
چرا حرص دنیا تو را کورکرد
مکن تکیه بر آن ، که دل تور کرد
فریبنده است چرخ گردون و دهر
تو را از عبادت بسی دور کرد
۴۷۷. گوهر
ما به دنبال خداییم ، ولی او با ماست
گهری هست که در عالم هستی پیداست
او بود خالق انسان و جهان پرتوی او ست
نتوان وصف خدا کرد، که او ناپیداست
۴۷۸.سیر حق
با قبول دین و ایمان بر خدا
سیر حق دارد مسیری دلربا
گر یقین پیدا شود در معرفت
نیست شکی در وجود و رهنما
۴۷۹.ثبت
با ترک گنه ، روح و روان شاد شود
با ذکر و دعا ، امید ما یاد شود
اعمال بد و خوب همه گردد ثبت
با هر گنهی حسن تو بر باد شود
۴۸۰.خنجر
تا به کی سر خم کنی بر این و آن
می زنی خنجر به جسم و روح و جان
دل چرا بستی به هر کس ، نا کسی
سجده کن بر درگه یزدان ، عیان
۴۸۱.یوسف
خدا می رهد یوسف از قعر چاه
دهد شوکت وعزت و قدر و جاه
نشاند به تخت و دهد علم خویش
خدا می نماید به او چاه و راه
۴۸۲.سفر
زندگی در گذر و یک سفر است
آدمی در خطر و رهگذر است
آنچه می ماند و می باشد از او
کار نیک و اثر هر نفر است
۴۸۳.کفیل
چه خو ش گفت مولا علی این پیام
خدا می دهد رزقتان روز و شام
مخور غصه و غم در این بازه عمر
کفیل است ، خداوند دانای تام
۴۸۴.زندگی
زندگی گاه چه شیرین به لب و کام من است
زندگی گاه پر از زیور و آن دام من است
چیرگی در گرو همت ماست ، می گذرد
زندگی اندک و تنها اثر از نام من است
۴۸۵.یاغی
نظر کردم به حال یاغی و خویش
بدیدم بی وفایی را کم و بیش
نه قدرتمند غالب بر دل خود
نه ثروتمند در فکر دل ریش
۴۸۶.معصیت
صاحبان فضل وعلم و معرفت
با خدا هستند ، اهل مغفرت
مردم اهل یقین در هر زمان
کی خطا کار و دچار معصیت
۴۸۷. عنایت
بار الها ، به در خانه ی تو چند زنم
تا گشایی در خود را ، که ندایی شنوم
بار الها ، به من آمده در کوی رفیق
گوشه چشمی بنما ، تا که نوایی ببرم
۴۸۸.آرامش
هفت شهر عشق چون پیموده شد
سر به خاک دوست هر دم سوده شد
گر شود جانت رها از نفس پست
دل ز عصیان و غضب آسوده شد
۴۸۹.طوف
از قدرت حق بشر بسی حیران است
با اذن خدا هر دو جهان ویران است
مغرور مشو که زندگی چندین روز
در طوف حرم ، شاه و گدا یکسان است
۴۹۰.غزه
کربلا بار دگر بر پاشد
غزه با خاک یکی ، صحرا شد
یمن از جبهه ی ظالم هر روز
تیر ها گشته رها، غوغا شد
۴۹۱.ضعفا
الهی به آه اسیران و بیچاره گان
تحمل عطا کن بر این بنده گان
گرفتار گشته در این روزگار
فقیران و پیران و درمانده گان
۴۹۲.هنر
زمانی که خالق بشر آفرید
کمال هنر را در او درتنید
تبارک به خود گفت ، صد آفرین
خداوند روحی در انسان دمید
۴۹۳.بهشت
بهشت فاسقان در این جهان است
بهشت زاهدان در لا مکان است
سرای عاشقان باشد دو عالم
بهشت و دوزخ ما در نهان است
۴۹۴.پیام
پیام خداوند دانی که چیست
بود آیه هایش ، کلام نبی است
طریق ادا ، وحی پیغمبر است
زبان خدا با محمد علی است
۴۹۵.اخلاق
گر بسازی خود ، به اخلاق و ادب
زندگی شیرین شود هر روز و شب
چون خروس و کرکس و اردک مباش
شهوت و پستی برد انسان عقب
۴۹۶.منزلت
بشنو از اهل یقین و معرفت
نی زهر بیگانه و شیطان صفت
بشنو از قرآن و عترت رمز و راز
راه و رسم زندگی و منزلت
۴۹۷.شب قدر
ره آورد شب قدر است قرآن
بود میراث احمد این گلستان
کتاب معرفت سرچشمه ی نور
هدایت می کند مردم ز خسران
۴۹۸.خلق عظیم
ای محمد ، مظهر خلق کبیر
حکم حق جاری نمودی در غدیر
خلق را منجی و هادی گشته ای
صاحب حمدی ، مقامی بی نظیر
۴۹۹.بیرق
از وجود اقدس شمس الهدی
می شود عالم پر از نور و صفا
بیرق ختم رسولان در کفش
می شود جاری عدالت هر کجا
۵۰۰.باطن
اگرعشقی بود ، آن عشق مولاست
اگر نوری بود ، آن نور والاست
صفای باطن و عشق ولایت
شفای جان بود ، بیداری ماست
۵۰۱شیعه
شیعه یعنی استقامت در نبرد
در نبرد حق و باطل تا ابد
این بود آیین و رسم شیعیان
حق مظلومان ستادن همچو مرد
۵۰۲عبادت
عبادت ذکر تنها با خدا نیست
پیمبر گفت ، در دین انروا نیست
عبادت را بود اعمال ظاهر
نماز و صوم و حج هم در خفا نیست
۵۰۳.وجود
سیر حق دارد مسیری دلربا
با قبول دین و ایمان بر خدا
گر یقین پیدا شود در معرفت
نیست شکی در وجود و در لقا
۵۰۴.سراب
دیر فهمیدم که دانش نیست در حمل کتاب
دیر فهمیدم زمان طى شد و من در منجلاب
تا به کی غافل بمانم اندر این دنیای پست
دیر فهمیدم که دنیا نیست چیزی جز سراب
۵۰۵.انتظار
عشق یعنی با خدا همگون شدن
بی خو د از خود گشتن و مجنون شدن
منتظر باشی که تا اذنت دهند
چون شهیدان غوطه ور در خون شدن
۵۰۶.رضوان
اگر خواهی شوی محبوب جانان
تلاوت کن مکرر ذکر یزدان
قرائت کن کلام حق ز تدبیر
به تعلیمش شود دنیا چو رضوان
۵۰۷.یزدان
ذکر رحمان الرحیم ، حی و سبحان وکریم
خالق کل و قدیم ، بشنو از رب عظیم
رستگار است در جهان ، در دو عالم همزمان
هر که آرد بر زبان ، نام یزدان حکیم
۵۰۸.عشق
عشق گنجی بی نظیر است و هویدا در وجود
عشق ذاتش بی نهایت باشد و جنسش ز جود
شد تجلی عشق حق ، در دشت پاک کربلا
در مرام و در صفات و در قیام و هم سجود
۵۰۹.دوستی
نشان برادر به آیین و کیش
بود حب و احسان به اقوام و خویش
کمک بر فقیران و درماندگان
فزونی دهد مال و اموال بیش
۵۱۰.خوشبختی
نابودی ما ز دست و قلب و دهن است
شمشیر دو لب ، صدای جان در بدن است
ایمان به خدا سعادت و خوشبختی است
همراه تو در روز پسین یک کفن است
۵۱۱.احسان
الهی به شب زنده داران تو
که جز تو نخواهند ، یاران تو
نما لطف بسیار بر بندگان
کنند شکر نعمت ز احسان تو
۵۱۲.کبر
مکن تکیه بر عقل تنها ، بشر
شود موجب کبر و اندوه و شر
اگرعقل تنها شود رهنما
نبینی تو حق را ورای نظر
۵۱۳.خط
شیعه خطش ، خط شاه کربلاست
جوهرش خون و قلم تیغ ولاست
شیعه راهش راه زهرا و علیست
جان نثار خط سرخ مرتضاست
۵۱۴.صداقت
روزگاری نظر اهل خرد ارزش داشت
سخن و حرف بزرگان اثر و جوشش داشت
دوستی معنی زیبای صداقت را داشت
کارها یکسره با عشق و صفا چرخش داشت
۵۱۵.صدارت
جمعی به صدارت و امیری و ملوک
جمعی به یقین ، فتاده در سیر وسلوک
برخی به گمان ، برفته در پاکی نفس
قومی به غلط ، روانه ای جنگ تبوک
۵۱۶.فدک
نان و نمک و فدک ، غم زهرا نیست
غصب سمت و حکومت مولا نیست
گمراهی و دوری از ولایت باشد
در مکتب او دغد غه ی دنیا نیست
۵۱۷.رزق
دیر فهمیدم که مرگ آید بسوی هرکسی
دیرفهمیدم که رزق ما رسد حتی خسی
جملگی ما را خدا یاری کند در زندگی
پس چرا بی تاب فردایی ، چرا دل واپسی
۵۱۸.خلقت
خدا خالق شمس و ماه و جهان
خدا صاحب عرش و فرش خزان
دهد روزی بندگان روز و شب
خدا باعث هستی و روح و جان
۵۱۹.اطاعت
اگر خواهی جمال دلربا را
اطاعت کن ولی و مصطفی را
تفکر پیشه کن با زهد و تقوا
اگر عاشق شوی بینی خدا را
۵۲۰.اسیر
دیر فهمیدم که عصیان کرده ام در بندگی
دیر فهمیدم که تنها اوست هم در زندگی
ای بشر تا کی اسیر این و آن و نفس خود
دیر فهمیدم زمان طى شد و ما در بردگی
۵۲۱.معیار
معیار رفاقت ، به محبت به وفاست
معیار لیاقت ، ادب و عقل وصفا ست
در عرصه ی زندگی و در طول حیات
معیار شهامت ، به جوانمردی ماست
۵۲۲.خود سازی
هفت منزل طى کنند ، مردان دین
توبه و خود سازی و کسب یقین
بندگی حق ، اگر افزون شود
رستگاری ، همچو اصحاب یمین
۵۲۳.افترا
با ترک گناه ، دل شود شاد
با ذکر و دعا ، حق کنی یاد
اعمال نکو ، می شود ثبت
با تهمت و افترا ، دهی باد
۵۲۴.جوانی
گوهر عمر شما سرمایه است
فرصتی از بهر ما آورده است
در جوانی با عبادت خو نما
طاعت حق بهرتان پیرایه است
۵۲۵.سالک
مسیر سالکان سوی جنان است
چو عشق ایزدی در روح و جان است
بهشت عاشقان اند ر دو عالم
جمال جان فزای دل ستان است
۵۲۶.صلوات
سلام بر اهل بیت و بر محمد
کند رزق تو را افزون و بی حد
کند یاد نبی و آل او را
هر آنکس بر نبی آنرا فرستد
۵۲۷.محبت
محبت بر جوانان کن تو هر چند
سپس او می شود همراه و دربند
غلامان را حقارت می کند دور
بکن دربند را مسرور و خرسند
۵۲۸.قادر
ای که هستی قادر و حی و علیم
ما گرفتار هوای نفس و بیم
تو قدیری و حکیمی در جهان
دست ما گیر ای خداوند کریم
۵۲۹.پرواز
خاک راهم کن و مجنونم ساز
تا برم محضر مقصودم راز
من ز خاکم ، بروم باز به خاک
کی شود وقت وصال و پرواز
۵۳۰.عاقبت
زندگی بازی است در کون و مکان
سر نوشت ما بود سری نهان
عاقبت مخفی بود در زندگی
کس نداد ختم راه و ختم جان
۵۳۱.دل
این دل رها و مست است
در بند نفس پست است
یارب نما ی لطفی
چون او خدا پرست است
۵۳۲.تهمت
با ترک گناه، دل شود شاد
با ذکر و دعا، حق کنی یاد
اعمال نکو، می شود ثبت
با تهمت و افترا، دهی باد
۵۳۳.تلاوت
اگر خواهی شوی محبوب جانان
تلاوت کن کلام و ذکر سبحان
چو توام باعمل با فهم گردد
بود راه نجات و دفع شیطان
۵۳۴.غیبت
تهمت مزن ای دوست گرفتار شوی
مردار خوری و بی جهت خوار شوی
غیبت اثر وضعی و روحی دارد
با انس به آن ، شقی و بیمار شوی
۵۳۵.آزادی
کی می شود خدایا ، آزادی و رهایی
بنما طریقتی را ، چون نیست آشنایی
بی تاب روی ماهت ، بهر لقای جانان
در راه عشق و معشوق ، باید شوی فدایی
۵۳۶.یکتا
ای نور بی همتای من
ای عشق نا پیدای من
جانم شده مشتاق تو
ای قادر و یکتای من
۵۳۷.یا مهدی
دیوانه و شیدای توام یا مهدی
گم گشته ی ، دریای توام یا مهدی
دریای وجود و معرفت در هستی
دل برده ی ، رعنای توام یا مهدی
۵۳۸.غمخوار
ای مونس و غمخوار من
ای لیلی و دلدار من
مجنون شده مجنون تو
ای حافظ اسرار من
۵۳۹.آتش
حیران و مست روی حق
در هستی و در کوی حق
آتش گرفته جان و دل
کی پر کشایم سوی حق
۵۴۰.پروانه
بیرون شو از لاک درون ، از حبس خود پروانه وار
تا یار خود پیدا کنی ، مجنون حق دیوانه وار
دیوانگی در عرف ما، بیرون شدن از عقل و هوش
منظور ما بی خود شدن ، خواهان حق رندانه وار
۵۴۱.مردان الهی
گفت مولایم علی، اوصاف مردان خدا
جملگی باشند ، خورشید درخشان خدا
در سخن گفتن ، خدا را یاد و آنها شاکرند
در مصیبت صابر و دائم به فرمان خدا
۵۴۲.بخشش
غم و غصه کند عمر تو را کم
توکل می کند افزون و مرهم
دروغ است ضد رزق و ضد روزی
بود بخشش بلا گردان ما هم
۵۴۳.گدایی
تا به کی سر خم کنی جز بر خدا
تو گدایی می کنی پیش گدا
روح تو خواهان حق باشد همی
سر فرو آری به پیش بینوا
۵۴۴.غرور
از قدرت حق ، جن و ملک حیرانند
با اذن خدا ، هر دو جهان ویرانند
مغرور مشو که زندگی زود گذر
در طوف حرم شاه و گدا یکسانند
۵۴۴.غنا
کبر و حسد و کینه کند تار
قلب و دل تو ز نور دلدار
با قطع رحم ، صدای جان سوز
روح تو شود سیه چو کفتار
۵۴۵.انصار
شیعه یعنی مخزن اسرار حق
واله و دیوانه ی دیدار حق
وصف او گوید امام هشتمین
دائما در محضر و انصار حق
۵۴۶.کمال
کاخ و ویلا کی دهد ، آرامش روح و روان
مال و ثروت کی دهد، خوشبختی پیر و جوان
می دهد آسایش و لذت به ظاهر چون تو را
رو به دنبال کمال و معرفت ، در هر زمان
۵۴۷.کشف
خود آرایی و خود بینی ، جفا و خود بلایی است
طلب غیر از خدا ، واهی و بی جا و خطایی است
تلاش آدمی ، حق جویی و کشف حقیقت
خدا خواهی ، خدا جویی ، نیاز و خود رهایی است
۵۴۸.زهر
دانی که ز زهر تلخ تر چیست
جز صبر و تحمل عدو نیست
با صبر و تحمل است ، ظفرها
پایان شب سیه، سفید یست
۵۴۹.گنج
عشق یعنی گنج اسرار نهان
عقل حیران گشته از ادراک آن
عشق باشد مظهر نور خدا
آدمی عاجز به وصف است و بیان
۵۵۰.معراج
سر به خاک آری و آیی در رکوع
موجب معراج می گردد ، خضوع
این رکوع و این خضوع و سجده ها
گفتگو یی با خدا باشد ، شروع
۵۵۱.شادی
شادی در خلق اثر ، کشف حقایق باشد
شادی درمهر و نوازش به خلایق باشد
شادی آن نیست گهی عربده و گه فریاد
شادی در کشف توان ، رشد علایق باش
۵۵۲.هجرت
در جوانی زهد و تقوا پیشه کن
تا توانی روح و جان را بیمه کن
تا که در پیری شود سرمایه ات
وقت هجرت می رسد ، اندیشه کن
۵۵۳.عمر
افسوس که عمر ما ، به واهی طی شد
افسوس که بی ثمر ، به آهی طی شد
دریاب که هر ثانیه چون در باشد
دوران جوانی ، به تباهی طی شد
۵۵۴. جمال
اگر خواهی جمال دلربا را
اطاعت کن ولی و مصطفی را
تفکر پیشه کن با زهد و تقوا
اگر عاشق شوی یابی خدا را
۵۵۵.آیات
جان رها شد ، گر ز بند نفس پست
دل ز روی ماه جانان ، گشت مست
هر چه بینی جملگی آیات اوست
جلوه ی حق کی ببیند خود پرست
۵۵۶.غم دل
غم دل با که بگویم ، که شود همراهم
غم دل جز به خدا کس نبرد ، گر خواهم
غم دل چیست ، که آزرده کند احوالت
غم دل دوری یار است ، چرا خود خواهم
۵۵۷.عفو
بیان کرد یاد خدا را کسی
مجو جز محبت به انسان بسی
تو در عشق و آگاهی و عفو جو
که هر چیز دیگر بباشد خسی
۵۵۸.صفا
با آمدنت دلم صفا می یابد
خنده به لبان بینوا می آید
مشتاق زیارت تو ام ، یا مهدی
باران امید خوشنوا می بارد
۵۵۹.معبود
حالت مستی و حیرانی نکوست
دیدن یکتا امیدم آرزوست
عاشق و دلداده ی یزدان شدم
مست معبود ى که هستی آن اوست
۵۶۰.راز
لیلی من ترک شیرازی که نیست
در دیار دون و طنازی که نیست
وصف یارم بی حد و نا گفتنی است
بین عشق و عاشقی رازی که نیست
۵۶۱.معنای عشق
عشق را تفسیر و تعبیرش خطاست
عشق دانی گوهری نزد خداست
عشق ما باشد هوس,آن عشق نیست
عشق دانی ذات پاک کبریاست
۵۶۲.اخلاق
پیغمبر ما معلم اخلاق است
در کون و مکان رفیع و در آفاق است
اسلام بپاست تا قیامت برسد
درگسترش اصول دین خلاق است
۵۶۳.غفلت
غافل از خویشم و آید چه بلاها به سرم
ز حقایق ز مواهب بشری بی خبرم
بار الها ، به من آمده در کوی رفیق
گوشه چشمی بنما ، تا که نوایی ببرم
۵۶۴.یاغی
نظر کردم به حال یاغی و خویش
بدیدم بی وفایی را کم و بیش
نه قدرتمند غالب بر دل خود
نه ثروتمند در فکر دل ریش
۵۶۵.نردبان
نردبان معرفت طی کردنش هموار نیست
در نگاه عارفان عشقی بجز دلدار نیست
یار و معشوقش بود بی حد و حصر و انتها
در دیار عاشقان دیوانگی پندار نیست
۵۶۶.توشه
بهترین توشه در این کون و مکان
رزق و روزی حلال است در جهان
کسب آن کن ، با تلاش و کار خود
گر بخواهی رشد و ایمان و جنان
۵۶۷.کجا رفت
عقل و ادب و حیا کجا رفت
شور و شعف و صفا کجا رفت
اخلاق نکو همره دین کو
مهر و شفق و عطا کجا رفت
۵۶۸.زیبایی
زیبا یی ما به صورت و چشم که نیست
جراحی عضو در پی رسم که نیست
زیبایی ما به پاکی روح و دل است
پر کردن ذهن ، از شک و خشم که نیست
۵۶۹.تمسک
از بهر نجات و شر شیطان
ایمان و تمسک است به یزدان
منجی بشر ز جهل و غفلت
تقوا و عمل به شرع و قرآن
۵۷۰.کشتی عشق
بدان دنیا چو بحری پر ز طوفان
تلاطم دارد و آسیب و خسران
به مقصد می رساند کشتی عشق
اگر داری تو صبر و عقل و ایمان
۵۷۱.نیکی
بهترین پاداش و نیکی در خفاست
هر چه بی منت بود کاری رواست
دور بودن از ریا ، دان احسن است
اجر احسان و کرم از کبریاست
۵۷۲.ذوالجلال
عبادت بهترین راه وصال است
بریدن از خود و طی کمال است
شروع گفتگو با حق تعالی است
سخن با دلربا و ذوالجلال است
۵۷۳.دوستی
دوستی با مردم اهل دل و با معرفت
باعث تسکین ما در عالم و در آخرت
دوستی بامردم بی دین و بی ایمان بسی
می برد هر دم تو را در نکبت و در معصیت
۵۷۴. دین
دین حق را زنده می سازد حسین
نور چشم مصطفی ، نور دو عین
می شود احیا مجدد ، دین حق
بین به پا شد جنگ کفار و حنین
۵۷۵.اسیر
چون که من غافل ز خود ، در بند شیطانم اسیر
ای خدا ، من ناتوان با جنگ او ، دستم بگیر
لحظه ای ما را مکن مشغول بر نفس درون
ما دچار غفلت و ضعیفیم ، مغرور و فقیر
۵۷۶.فراق
هر کسی عاشق شود ، در انتظار دلبر است
فرد عاشق ، کی خطا از دلبرش را در سر است
همچو مجنون ، از فراق یار بی تاب و تب است
سختی آسان می شود ، چون که خدایش اکبر است
۵۷۷.دوست
دوست باشد مهربان و با خدا
محرم راز و بود مشکل گشا
مچ نگیرد بلکه گیرد دستمان
همدم و یار و رفیق و هم نوا
۵۷۸.راز
محبت کن به اهل علم و تدبیر
به مردم کن تو نیکی بهر تاثیر
بیاموزان حقایق را به مشتاق
مگو راز خودت بر اهل تزویر
۵۷۹.مظهر عشق
راوی عشق بود مظهر پاکی و شهید
مبدا عشق بود ذات خداوند مجید
مظهر عشق علی باشد و زهرا معشوق
اثر عشق بود شادی و اخلاق و امید
۵۸۰.شکر نعمت
الهی سینه ای ده پر ز حکمت
ببینم راز و اسراری ز خلقت
ندارم جز خدا یار و پناهی
زبانی ده که گویم شکر نعمت
۵۸۱.پیکار
مردان خدا به روی دلدار خوش اند
مستان به می و صدا و یک تار خوش اند
نزدیک مشو به بی خرد ، در همه حال
افراد شقی به ظلم و پیکار خوش اند
۵۸۲.کرسی عرش
گر بگردد آب دستی از طلا
جای آن دانی که با شد در کجا
کسب علم و معرفت کن ای بشر
گر بخواهی کرسی عرش و سما
۵۸۳.راه حق
غم مخور ، ناله مکن ، راز مگو
جز خدا ، دلبر و دلدار مجو
اکثرا غرق خود و امیال اند
راه حق جو ، و مرو از هر سو
۵۸۴.یاغی
من کیم ، بنده ای عصیان گر و یاغی و شرور
منم آنکس که به خود غره و هستم مغرور
من شدم خسته از این سرکشی بی حد و حصر
چه کنم ، تا که شوم خرم و شاد و مسرور
۵۸۵.امام زمان
آخرین وارث امام غایب است
او که بر جمله حریفان غالب است
قدرت اعجاز دارد چون رسل
صاحبان معرفت را نایب است
۵۸۶.صواب
ظرف خود را پر نما از شرب ناب
تا نگردد پر ز میل و اضطراب
دل اسیر شهوت و نفس و گناه
معرفت جو تا نگردد دل خراب
۵۸۷.خاک
دانی که زمین ز خوردنت سیر نگردد
گر جان به تنت هست ، بدان دیر نگردد
تا جسم من و جسم تو در خاک گذارند
دانی که هر آنکه می رود پیر نگردد
۵۸۸. پستی
گر غره شوی و خود پرستی ، مستی
گر ظلم کنی به مردمان ، تو پستی
زنده است بشر ، به پاکی روح و روان
گر رحم کنی و مهر جویی ، هستی
۵۸۹.چرخ و فلک
کودکان مسرور با چرخ و فلک
می روند بالا و پائین در فلک
عشق بر دنیا بسان آن بود
عشق پایا خالی از ریب و کلک
۵۹۰.نی
کسب علم و معرفت همسان نی
گر نوازی آن مداوم ، پی به پی
می کند مست و شوی مدهوش آن
آن نباشد چون شراب و همچو می
۵۹۱.دل شکستن
چو خواهی دو دنیا بود چون شکر
تو مشکن دل مادر و هم پدر
نخواهند جز ، حرمت اندکی
دعا می کنند ، تا نبینی خطر
۵۹۲.یاغی
مرنجان کسی را همانا که زحمت کش است
تفقد ، تعلم ، نیاز و همه دلکش است
نباشد سزاوار لطف و عنایت کسی
هر آنکس که آدم کش و یاغی و سر کش است
۵۹۳.لیاقت
عابدم کن ، تا بیابم ، من جهت
لایقم کن ، تا بجویم ، من رهت
ای خدا ، من عاجز از دیدار تو
قادرم کن ، تا بیایم ، درگهت
۵۹۴.عنایت
دیوانه و اسیرم ، در بند نفس و کینم
یارب نمای لطفی ، تا روی تو ببینم
در کوی و برزن ما ، یادی ز دلبرم نیست
جامی ز می عطا کن ، تا غیر تو نبینم
۵۹۵.گلچین
ای رهزن گران سنگ ، گلچین کنی تو ما را
مجنون لیلی ام من ، مدهوش روی جانها
در می زنم مداوم ، تا بلکه در گشایی
همچون گدا ی کویت ، درمانده ام خدایا
۵۹۶.شمع
شمع وجود ما را ، روشن نما ز حکمت
تقوا به ما عطا کن ، باشد چراغ رحمت
ای نور هستی و جان ، کن نور خود نصیبم
ای خالق شب و روز ، خواهان علم و نعمت
۵۹۷.علم ذر
ای داده شده ، ز عالم ذر تو حیات
ای آمده ای ، بهر کمال و حسنات
در عالم ذر ، به حق بگفتی یکتا
تا عذر نیاوری ، به وحدت در ذات
۵۹۸.نظر
عاشق شدم خدایا ، معشوق من کجایی
بر ما نما نظر دمی کن ، بر ما نما عطایی
هر روز و شب بخواهم ، روی امید جانان
کی می شود میسر ، ترک قفس ، رهایی
۵۹۹.روح
زمانی که خالق بشر آفرید
کمال هنر را به او درتنید
تبارک به خود گفت ، صد آفرین
خداوند ، روحی به انسان دمید
۶۰۰.خدا
خدا خالق شمس و ماه و جهان
بود صاحب عرش و فرش خزان
دهد روزی مردمان روز و شب
خدا باعث هستی و روح و جان
۶۰۱.والدین
مکن در امانت خیانت بشر
مکن خلف عهد و ز آن کن حذر
مگو اف به مادر چو خواهی بهشت
ادب پیشه کن در حضور پدر
۶۰۲ذکرحق
ذکر حق را از زبان انبیا باید شنید
درک آنرا با بیان او لیا باید چشید
فهم و تفسیر حقایق مشکل است
با معلم می توان بر مقصد و منزل رسید
۶۰۳.ولایت
خوشا آنان که در راه ولایت
رها کردند جان و مال وثروت
برای حفظ دین و راه یزدان
گذشتند از زن و فرزند و مکنت
۶۰۴.شعور
دانی که چرا ، خدا تو را داده شعور
حق داده تو را عقل و خرد بهر امور
تا روح و روان شود مهیا ی صعود
من معتقدم ، خدا علیم است و صبور
۶۰۵.شهیدان
چون عشق خدا را به دل و جان بربودند
با نور خدا در دل خود یار ستودند
یاری که برد سوی خودش هر شهدایی
در طی هدف ،سبقت و پیشی بنمودند
۶۰۶.نیایش
چون گنه آید بمیرد جان تو
گر اجل آید بگیرد جان تو
هر گنه ضایع کند روح تو را
با نیایش دل نمیرد ، جان تو
۶۰۷.تحمل
الهی بده ، بنده را علم ودین
تحمل کنم ، بی وفایی کین
کنم بندگی و اطاعت ز رب
شناسم خداوند جان آفرین
۶۰۸.جنت
بهترین توشه در این کون و مکان
رزق و روزی حلال است در جهان
گر بخواهی رشد و جنات برین
کسب آن کن ، تا شود روحت خزان
۶۰۹.تسکین
هر که بار خویش را جانانه بست
می شود از جام وصل یار مست
دل به فیض سرمدی تسکین شود
چون زند پا بر درون و نفس پست
۶۱۰.زکات
این مقام دنیوی دارد زکات
گشته واجب بر شما همچون صلات
چند روزی این امانت دست توست
تا توانی خدمتی کن در حیات
۶۱۱.پاداش
بهترین پاداش و نیکی در خفاست
چونکه بی منت بود ، کاری رواست
دور بودن از ریا ، دان احسن است
اجر و پاداش و مواهب از خداست
ا
۶۱۲.مصحف
ﻣﺼﺤﻔﺖ ﮐﺎﻣﻞ ﮐﻨﺪ ﺍﺳﺮﺍﺭ حق
ﺁﻥ ﺗﺠﻠّﯽ ﮔﺸﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﻮﺍﺭ ﺣﻖ
گریه ها کردی پس از فوت نبی
ﭼﻮﻧﮑﻪ ﺑﺎشی طالب دیدار ﺣﻖ
۶۱۳. اسرار حق
فاطمه دخت نبی ، نور مبین
ﺣﺎﻣﯽ ﻗﺮﺁﻥ بود ، در راه دین
ﻣﺼﺤﻔش ﮐﺎﻣﻞ ﮐﻨﺪ اسرار حق
از شروع خلقت و روز پسین
۶۱۴.سیر و سفر
یک عمر سفر کردی و غافل بودی
آسوده گذر کردی و کاهل بودی
دریاب دو روز آخر سیر و سفر
دنیا نکند وفا و جاهل بودی
۶۱۵.تجلی حق
تجلی حق ، در جهان شد عیان
تجلی ما ، نقش ما ، هر زمان
من و چهره ام ، قابل ر ویت اند
تجلی حق ظاهر و خود نهان
۶۱۶.سوز و گداز
از بهر بهشت ، کی کنم سوز و گداز
از بهر خدا ، می روم سوی نماز
از بهر بهشت ، یا که از دوزخ گرم
هر گز نکنم ، عبادت و راز و نیاز
۶۱۷.هوس
در جان ودلم جواهر و راز بسی است
اما چه کنم همدم و همراه خسی است
هر دم بکشد مرا به سویی با خویش
لیکن چه کنم که تابع هر هوسی است
۶۱۸.بازگشت
روح دانی از خدای کبریاست
چند روزی نزد ما در این سراست
او بود مهمان جسم و رفتنی است
بازگشت ما همه سوی خداست
۶۱۹.خاک
خاک باشد موجب ایجاد ما
آدمی رزقش زخاک است و هوا
می برند او را نهایت سوی خاک
پس چرا غصه خوری در این سرا
۶۲۰.تقوا
کی کند بی آبرو یک زندگی
عزت انسان به تقوا ، بندگی
علم و ایمان ، عامل رشد بشر
می شود مانع ز هر آلودگی
۶۲۱.آرامش
در بند هوای نفس و این اندامم
من فکر کنم رها و بی آلامم
بی عَشق خدا نمی توان شد آزاد
عشق به خداست می کند آرامم
۶۲۲.مقام
بدان جای شهیدان بس رفیع است
خلایق را امید و هم شفیع است
ز نور حق تعالی مست و حیران
شهیدان را دلی پاک و وسیع است
۶۲۳.وحی
خدایا مصطفی گوید سخن چند
بیان وحی و آیات خداوند
کتاب دین و آیین خدا را
برای مردم و اصحاب در بند
۶۲۴.مقام زن
از دامن زن مرد به معراج رود
از دامن زن نور خدا میر بود
کعبه بشکافت ، تا علی پا بنهاد
در بین زنان دخت نبی شد سرمد
۶۲۵.تکیه
مکن تکیه بر مال و زور و نفر
اگر می توانی ز آن کن حذر
شوی خوار گر تکیه بر آن کنی
بود سخت این امتحان ، بر بشر
۶۲۶.تزکیه
معرفت را تزکیه افزون کند
عاشق جانانه را مجنون کند
تزکیه با علم گر توام شود
کی بشر را نادم و محزون کند
۶۲۷.مکر
آرامش آدمی ، ز دین است
اخلاق نکو ، ورا نگین است
عقل و ادب و حیای انسان
منجی بشر ، ز مکر کین است
۶۲۸.موریانه
نفس باشد موریانه در بدن
می خورد روح تو را در جسم و تن
خالی از تقوا اگر گردد بشر
نیست آرامش برای مرد و زن
۶۲۹.غدیر خم
دین احمد ، بی ولایت ابتر است
بعد احمد ، آیت حق حیدر است
جانشین مصطفی باشد علی
نصب مولا ، از خدای اکبر است
۶۳۰.چرخ زمان
باز در این چرخ و فلک حا ل ما
گشته اسیر دل و امیال ما
یار نما لطف خودت بر حقیر
چون که به پایان برسد ، سال ما
۶۳۱.شهادت
چو در خون غوطه ور گردید مولا
شهادت شد نصیب روح والا
ندای فزت رب الکعبه سر داد
بر آمد ناله اش تا عرش بالا
۶۳۲.اهل بیت
بستگی بر اهل بیت مصطفی
همچو قرآن هست مصباح الهدی
می برد بالا ترا همچون دو بال
اهل بیت و نور قرآن کی جدا
۶۳۳.خنجر
همدلی از همزبانی بهتر است
در قیاس آن اکبر و این اصغر است
این زبان همسان شمشیر دو لب
گاه می گوید سخن گه خنجر است
۶۳۴.نظر
بار الها دل من عاشق و شیدای تو شد
عاشق شیوه ی پردازش دنیای تو شد
من ندانم تو کجایی که بیایم سویت
گر نمایی نظری ، کوی دلم جای تو شد
۶۳۶.می ناب
مست معشوقم و مست می خالص می ناب
می دنیا نکند جان مرا آن سیراب
مست انگور و شراب و عرق دنیایی
موجب رنج و گناه است ، تغافل و عذاب
۶۳۷.بیداری
آنان که ز خود عبور و بیدار شدند
شمع دو جهان گشته و ابرار شدند
راه شهدا و نصر خوبان همگی
ناجی بشر ز غفلت و یار شدند
۶۳۸.قطار
این مسافر کی به مقصد می رود
تا دمی کو دل بر این دنیا نهد
این قطار زندگی پایان رسد
کس نداند کی به آخر می رسد
۶۳۹.سیر عقبی
این مسافر ترک دنیا می کند
در سفر او سیر عقبی می کند
تا که خود بیند سرای دلبرش
دایما با یار ، نجوا می کند
۶۴۰.پاکی نفس
قدرت آن نیست ، گهی ظلم و گهی فتنه شود
قدرت آن نیست که همواره لبان بسته شود
قدرت آنست که در سایه ای آن در شب و روز
دل و جان پاک ز اغیار و همی شسته شود
۶۴۱.خاموشی
آدمی پنهان شود زیر زبان
لب گشاید می کند آنرا عیان
گر بخواهی معرفت خاموش باش
این زبان شمشیر جان است و نهان
۶۴۲.حضرت علی
ای کاتب وحی و نور قرآن
ای حافظ جان و نور یزدان
در وصف تو عاجزم علی جان
ای هادی خلق و نور جانان
۶۴۳.زخم زبان
هر کسی دردی به ما افزود و رفت
غم درون دل فزون بنمود و رفت
ای رفیقان تا به کی ظلم و ستم
نا کسی زخم زبان بگشود و رفت
۶۴۴.حسادت
حسادت بدترین خوی و مرام است
بدان کار سفیهان و عوام است
بود سر چشمه ی کبر و گناهان
زدن خنجر به روح و جان حرام است
۶۴۵.قطار زندگی
این قطار زندگی ، روزی به پایان می رسد
هر کسی روزی سوارش می شود ، آن می رسد
این سفر کوتاه می باشد ، به سرعت طی شود
کس نداند وقت آن ، یکباره فرمان می رسد
۶۴۶.حضور
دل خسته و جان خفته و ما سرگردان
حق شاهد و ما غافل و سست و نالان
عمری به هدر رفت و ندیدیم خدا را
او حاضر و ما غایب و مست و حیران
۶۴۷.تجلی کامل حق
از نبی تا حضرت صاحب زمان
جملگی باشند چون نور جنان
شد تجلی نور یزدان در سه چیز
نور قرآن و ولایت ، کهکشان
۶۴۸.حبیب
خود آرایی و خود بینی خطا و خود فریبی است
طلب غیر از خدا واهی و بی جا و غریبی است
تلاش آدمی ، حق جویی و کشف حقیقت
پیام هر حکیم و حق پرست و هر ادیبی است
۶۴۹.حکم خدا
دانی که چرا علی به تا خیر انداخت
از کشتن خصم ، لحظه ای رو بر تافت
او ضربه بجای حق زند بر کافر
جز حکم خدا ، به نفس خود کی پرداخت
۶۵۰.گلستان
من که می دانم جهان روزی چو رضوان می شود
شادی و خوشحالی مردم دو چندان می شود
پس چرا نومید از آینده و حال خودم
مهدی موعود می آید، گلستان مى شود
۶۵۱.تدبیر
اگر داری تو عقل و علم و دانش
اگر داری تو صبر و حلم و بینش
چرا بی تابی و نا لان و دلتنگ
موفق می شوی با سعی و کوشش
۶۵۲.گل یاس
گل یاس است خوشبو و معطر
بود دخت نبی ، زهرای اطهر
چه زیبا گوهری آمد به دنیا
دو چشم مصطفی و یار حیدر
۶۵۳.هدف
هر که دارد نظر آل عبا بسم الله
این جهان رهگذری بهر رضا بسم الله
حفظ دینی که محمد بودش پایه گذار
هدف نهضت شاه شهدا بسم الله
۶۵۴.چشم
از دست زبان و دل و دیده
قلبم شده صد تکه و پاره
بر چشم دل و دیده بکوبید
تا روح شود خادم و بنده
۶۵۵.آشنایی
آشنایی مرتبط سازد ، تو را با یار خویش
عشق آسان مى کند ، همراهی پندار خویش
تا ندانی راه یزدان و نبی در زندگی
کی میسر می شود دیدار با دلدار خویش
۶۵۶.جهان آفرین
قلم زد به عالم ، چو صدها نگین
جهانی بپا کرد ، کامل ترین
خداوند هستی ، خداوند جان
هزار آفرین ، بر جهان آفرین
۶۵۷.زندگی
زندگی کن با خضوع و مهربانی و صفا
زندگی کن با امید و با توکل بر خدا
زندگی شیرین شود با همسری هم کفو خویش
زندگی کن با محبت هم به ظاهر هم خفا
۶۵۸.نور حق
نفس دون را روز شب سرکوب کن
سینه را خلوتگه محبوب کن
نفس را در بند و دل آزاد کن
نور حق را در دلت مجذوب کن
۶۵۹.پژوهش
خرد افزون شود با جنب و جوشش
پژوهش موجب رشد است و دانش
تعالی بشر در فکر و تقواست
شود حاصل تو را با کسب بینش
۶۶۰.لغزش
دانی که خدا ولی ما در دو سرا
دانی که بود امید ما در همه جا
حق حاضر و ناظر بود و ما قاصر
او حافظ ما ز لغزش و سعی و خطا
۶۶۱.خدای متعال
خدای عظیم و جهان آفرین
هدایت کنی خلق را در حزین
نما عفو ما را در این روزگار
خداوند عالم ، خدای برین
۶۶۲.چلچراغ
فاطمه خود برترین بین زنان
تهفه ی پروردگار است در جهان
فاطمه دردانه ای همرنگ نور
چلچراغ مجلس و نو ر جنان
۶۶۳.هستی
خدا خالق شمس و ماه و جهان
خدا صاحب عرش و فرش خزان
دهد روزی بندگان را همی
خدا باعث هستی و انس و جان
۶۶۴.اسم اعظم
هفتاد و سه حرف ، اسم اعظم باشد
هفتاد و دو حرف ، شخص خاتم داند
هفتاد و دو مخلص و شهید و یاور
فررند علی و نور عالم باشند
۶۶۵.حی
قرآن شده نازل ، به زبان عربی
تا فهم شود ، ذکر خدا در اثری
نازل شده در شان و نه در اصل وجود
با وحی سخن گفته خدا ، با بشری
۶۶۶.پیام
چه خوش گفت مظلوم عالم حسین
خدایا نما خود به مردم چو عین
ببینند حق را به چشم یقین
نباشند درطاعت حق چنین
۶۶۷.معرفت
گر بخواهی معرفت در روح و جان یا در وجود
گر بخواهی عزت و رشد و تعالی ، کن سجود
کسب روزی کن حلال و ترک هر گونه گناه
می برد بالا تو را ، از پستی و از هر رکود
۶۶۸.گل
من چو خارم به کنار گل خوشبوی علی
دست گل چین زمان چید گل روی علی
من ندارم هوسی جز نظری در بر دوست
تا که بینم گل و بوسم رخ و بازوی علی
۶۶۹.نوای دل
مشنو از نی ، چون روایت می کند
بشنو از جان، چون صدایت می کند
مشنو از نی ، نی صدای بینواست
بشنو از حق ، چون عنایت می کند
۶۷۰.اسلام
توحید و نبوت سبب حفظ حیات است
قرآن و معاد موجب رشد صفات است
حق است و حقیقت علل حفظ ولایت
اسلام و شریعت همگی دین نجات است
۶۷۱.سلوک
گر اهل سلوکی و نیایش با هو
بسیار مخور ، فاش مکن، اندک گو
با اهل خرد ، اهل قلم ، همره شو
تا فکر و عمل جهت بگیرد یک سو
۶۷۲.لوح محفوظ
کتاب دین و دانش ، باب رحمت
هدایتگر بود ما را ز غفلت
کتاب حق بود آن لوح محفوظ
بود هر آیه اش اسرار خلقت
۶۷۳.حضرت محمد
بنام خداوند عرش و جهان
خداوند جان و خدای نهان
فرستاده ی حق بود مصطفی
هدایت گر خلق و نور جنان
۶۷۴.آموزش
از نبی آموز آداب و سنن
پیروی کن در مرام و در سخن
چونکه او باشد نبی و مقتدا
معرفت جو از کلام ذوالمنن
۶۷۵.مقتدا
گل نرگس امام مسلمین است
ولی و مقتدای عالمین است
کند دنیا گلستانی ز انوار
امید شیعیان نور دو عین است
۶۷۶.نور خدا
شد تجلی در زمین نور خدا
در امام و در نبی مصطفی
چهارده معصوم از انوار حق
هر یکی در آب و گل از هم جدا
۶۷۷.دین خدا
عده ای با کار خود ، نابود هر آیین کنند
عده ای با لفظ خود ، دین خدا ، بدبین کنند
دین فنا گشت و چه ها شد ، چون که باز
عده ای دین خدا را ، با غرض ، تبیین کنند
۶۷۸.شیطان
شیطان هوس هر آن ، غلاده کند ما را
هر لحظه کشد سویی ، سجاده برد ما را
گر پیشه شود تقوا ، در محضر حق باشی
علم لدنی در جان، افزوده شود ما را
۶۷۹.احیای دین
دانی که چرا حسین ، از مکه برفت
در کرب و بلا ، به جنگ با فتنه برفت
تا دین خدا شود ، چو جدش احیا
سالار شهیدان به لب تشنه برفت
۶۸۰.اهل بیت
بستگی بر اهل بیت مصطفی
همچو قرآن هست مصباح الهدی
می برد بالا تو را همچون دو بال
اهل بیت و نور قرآن کی جدا
۶۸۱.کرم
بینوایی که بیامد به حرم بهر نیاز
خاتمی داد علی از کرمش حین نماز
به ولایت بنمودند ستم هر شب و روز
مردم عهد شکن در حرم وشهرحجاز
۶۸۲.منافق
منافق بود خائن و زور گو
چو فاسق گنه کار باشد دو رو
بپر هیز از جاهل و بی خرد
سفارش کنم مردم راستگو
۶۸۳.توکل
جز توکل بر خدا سرمایه ای در کار نیست
هر که را باشد توکل ، کار او دشوار نیست
با امید حق تعالی ، کارها آسان شود
در گلستان طبیعت ، هر گلی بی خار نیست
۶۸۴.توبه
ای اهل گناه و معصیت توبه کنید
ای اهل ثنا و معرفت ناله کنید
مردم به دعا و مغفرت محتاجند
ای اهل سلوک و منزلت لاوه کنید
۶۸۵.فقر
دوستی گردد عیان در سختی و انواع فقر
دشمن ما در درون جان بود تا روز حشرش
تا به کی غافل ز خود در این سرای بی وفا
کسب علم و معرفت سازد جهانی بی خطر
۶۸۶.ذکر حق
چون گنه قلب تو را تسخیر کرد
ذکر حق کی بر دلت تاثیر کرد
اژدهای نفس گر باشد رها
آدمی را در غل و زنجیر کرد
۶۸۷.ترحم
ترحم بر بدان باشد ستم چند
به نیکان کن ترحم ، جان و دلبند
شفاعت بر عدو و خصم جانها
بود ظلمی فرای آنچه در بند
۶۸۸.اجتماع
جمعی به دعا و ذکر و حکمت
خواهان کمال و علم و عزت
جمعی به ریا و خدعه و زور
دنبال مقام و پست و شهرت
۶۸۹.حکومت
خدعه و مکر بس است ، وقت ظهور است امام
مسلمین خواب بس است ، وقت حضور است قیام
جنگ و آوارگی و ظلم و ستم بی حد گشت
وقت تشکیل حکومت بود و عدل و نظام
۶۹۰.خورشید دل
عشق باشد عاملی در جذب الطاف خدا
می شوی مجذوب یزدان ، گر کند ما را صدا
گه تو عاشق می شوی،گه او کند بر ما نظر
عشق خورشید دل است و می دهد دل را شفا
۶۹۱.محبت
محبت بود رحمت حق به ما
بود لطف او بر من وبر شما
نباشد خدا را نیازی به کس
ضمیر تو خواند خدا را خدا
۶۹۲.اهل دل
عشق یعنی همنوا با اهل دل
در کنار دوست ماندن متصل
عشق باشد راه حق تا انتها
در رهیدن هم نگردد منفصل
۶۹۳.قرآن
ره آورده شب قدر است قرآن
بود میراث احمد این گلستان
ز بهر عاشقان آب حیات است
به کام مومنان شهد است فرقان
۶۹۴.بهشت موعود
آن بهشت است ، که مردم همه مشتاق ورود
آن بهشت است ، سرای همه ی قرب و شهود
شربت پاک بود در قدح و حوض برین
حوری و جوی ز شهد و عسل و عنبر و عود
۶۹۵.سازندگی
بهترین اعمال ما ، دانی که چیست
جز عبادت نزد حق ، چیزی که نیست
این عبادت ها همه سازندگی است
چون برای خالق عقل است و زیست
۶۹۵.راه تقوا
الهی به خون شهیدان قسم
تو لطفی عطا کن ، بر این نفس هم
نما راه تقوا و دین بر بشر
نگردند گمره در این پیچ و خم
۶۹۶.مجنون
معرفت را تزکیه افزون کند
عاشق جانانه را مجنون کند
تزکیه با علم گر توام شود
کی بشر را نادم و محزون کند
۶۹۷.مومن
تو با مردم مومن و راستگو
که دارند ایمان به یزدان بگو
ببخشا به مردم تو انفال را
بجز حرف حق ، چیز دیگر مگو
۶۹۸.علم
دانی که چه چیز تا قیامت با توست
اعمال مفید تا نهایت با توست
علمی که شود چراغ و شمع دگران
با دادن سود بی نهایت با توست
۶۹۹.نماز
آنکه ضایع می کند حق صلات
کی بنوشد از لبش آب حیات
حق آن بر بندگان سنگین بود
یاد یزدان موجب قرب و ثبات
۷۰۰.صبر
صبر باشد شاه کلید مشکلات
بی ادب در منجلاب و معضلات
رشد ما در صبر و در آداب ما
بی ادب محروم از رب خداست
۷۰۱.ظلم
ظلم بر جان ، می کند قلبت سیاه
بر بدن ظلمی شود ، جسمت تباه
روح تو خواهان حق هر آن و دم
حق ببیند ، هر خطا و اشتباه
۷۰۲.شکر نعمت
الهی سینه ای ده پر ز حکمت
ببینم راز و اسراری ز خلقت
نباشد جز خدا ، باقی به عالم
زبانی ده که گویم شکر نعمت
۷۰۳.یوسف
ناجی یوسف تویی در قعر چاه
حکمت و شوکت دهی با عز و جاه
تو خدایی می کنی و ما گرفتار هوا
مى شود یوسف عزیز مصر و شاه
۷۰۴.مستی
مستی ما مستی انگور نیست
لحظه ای در خود شدن منظور نیست
مستی ما بی خود از خود گشتن است
شوق مه رویان بسی با حور نیست
۷۰۵.گناه
گنه در اهل دل راهی ندارد
دلیلی غیر خود خواهی ندارد
گنه را چون نجاست می توان دید
لذا خوردن از آن شاهی ندار د
۷۰۶.وصف خدا
چه خوش گفت وصف خدا را علی
وجودش بود ظاهر و هم خفی
بود برترین و بود نزد ما
خدای عظیم وخدای جلی
۷۰۷.بد گمانی
بد گمانی در رفاقت با بدان حاصل شود
عقل و دین با صالحان تکمیل و آن کامل شود
آدمی همرنگ افکار رفیق و نفس پست
هر کسی با کسب علم و دانشش عامل شود
۷۰۸.فردا
ای کاش ، که دلبسته ی دنیا نشو یم
غرق شهوات و شهرت و جاه نشویم
گردیم صدیق و مخلص و اهل سلوک
دلواپس و بی قرار فردا نشویم
۷۰۹.آتش عشق
آتش عشق کند ، روح و روان را ویران
آن بود سخت و همی شعله ور و هم سوزان
عشق بی صبر و وفا عشق حقیقی نبود
می کند عشق تو را ، کور و کر و دل لرزان
۷۱۰.مقصد
سفر عشق ، شفای غم یاران دارد
دیدن یار و دوای دل حیران دارد
مقصد اهل حرم روی و رخ دلدار است
عاشقان شوق نگاه شه جانان دارد
۷۱۱.ارزش
ارزش انسان به انسان بودن است
در خفای این و آن بخشیدن است
ارزش انسان به زور و حیله نیست
بر کمال و معرفت افزودن است
۷۱۲.منزلت
بشنو از اهل یقین و معرفت
نی زهر بیگانه و شیطان صفت
بشنو از قرآن و عترت رمز و راز
راه و رسم زندگی و منزلت
۷۱۳.نفس
عبد می گوید خدا ، هر لحظه می خواند تو را
نفس می گوید چرا ، در رنج باشیم و بلا
عشق می بیند تو را ، از قعر دریا تا سما
نفس می سازد جدا ، هم حب و هم نور خدا
۷۱۴.دستگیری
توصیه بر اهل مسجد اهل دیر
دعوت مردم به تقوا کار خیر
تا توانی دست محرومان بگیر
ابتدا اقوام و آنگه دست غیر
۷۱۵.تهمت
با ترک گناه ، دل شود شاد
با ذکر و دعا ، حق کنی یاد
اعمال نکو ، می شود ثبت
با تهمت و افترا ، دهی باد
۷۱۶.شکر
شاکرین در زندگی ، صبر فراوان می کنند
کافرین در زندگی ، کبر فراوان می کنند
خوش بر آن عاشق که معشوقش خداست
عابدین در بندگی ، شکر فراوان می کنند
۷۱۷.دیار فانی
در طول حیات و زندگانی
هر روز جدال و امتحانی
جای شهدا رفیع و عالی
در عالم و در دیار فانی
۷۱۸.روزه
روزه تنها آب نا خوردن که نیست
ره بسو ی سفره نا بردن که نیست
روزه تمرین جهاد اکبر است
روزه در خوابیدن و گفتن که نیست
۷۱۹.شب قدر
ره آورد شب قدر است قرآن
کتابی رهنما از بهر انسان
کتاب معرفت سر چشمه ی فیض
که نورانی شوی از پرتوی آن
۷۲۰.حضرت فاطمه
ای دخت نبی ، مخزن اسرار دو عالم
ای کوثر دین ، مظهر حق، بضعه ی خاتم
وی بهر پدر مادر و ای نادره دختر
از بهر علی همسر فرزانه و همدم
۷۲۱.بی خبری
تو به دنبال خدایی و ز خود بی خبری
گم شدی در خود و از دست بدادی گهری
تو گمی ، خالق تو حاضر و حی و پیداست
تو به بیراه مرو ، تا که بیابی اثری
۷۲۲.نماز
نماز است عامل دوری ز خسران
انیس قبر و نور دل بود آن
چراغ رهنما و زینت ما
بهای جنت است و عز انسان
۷۲۳.دین
عباس غوغا می کند ، بی دست ، امضا می کند
زینب افشا می کند ، او خصم ، رسوا می کند
اصغر نجوا می کند ، با خون ، گلگون می کند
دین خدا را جملگی ، احیا و بر پا می کند
۷۲۴.اعمال
رهزن ایمان تو اعمال توست
همره روز جزا افعال توست
آنچه کشتی ، می کنی آنرا درو
گر نباشد توشه ای، اشکال توست
۷۲۵.عدالت
تا به کی بینی حقوق دیگران
می شود ضایع به دست خود سران
کاش می شد مهدی صاحب زمان
عدل خود جاری نماید در جهان
۷۲۶.توشه
آنکه نبست بار خود ، توشه ره چه می کند
توشه ره چه می بری ، مرگ خبر نمی کند
بار سفر تو بسته ای ، تا که شود نجات تو
هر که بود اسیر خود ، بار سفر چه می برد
۷۲۷.گلستان
سر آغاز هر کار ، با ذکر هو
نبی را کند حفظ ، در نار او
تجلی کند حق تعالی عیان
گلستان شود ، آتش آن عدو
۷۲۸.خدمت
هنر آنست که در اوج توان، گیری دست
قشر محروم نگردد به نظر خوار و پست
ذلت آنست که کوچک شمری مردم را
عزت آنست که خدمت بکنی تا جان هست
۷۲۹.جایگاه
گر خریدار دل و جانت خداست
جایگاهت در جوار اولیاست
می برد هفتاد و دو یاران خود
جای آنها بر سریر کبریاست
۷۳۰.تولد
در تولد بچه ای عریان بدی
دیگران خندان و تو گریان بدی
خوش به حالت ، در زمان ترک ما
دیگران گریان و تو خندان بدی
۷۳۱.عزت
هر عزت و شوکت و توانی
از پرتوی نور حق بدانی
از حافظ خود ، خدا بخواهید
گر نه که ضعیف و ناتوانی
۷۳۲.خشم
گناهان می شود با توبه معدوم
رذالت می کند ، الطاف مختوم
کند حسن عمل را ضایع غیبت
شود عقلت بدست خشم مسموم
۷۳۳.آسودگی
حب دنیا می فریبد اهل دنیا در جهان
تا رسیدن بر وصالت ، می کنی آه و فغان
لیک عشق واقعی بر خالق و معبود ما
می کند آسوده خاطر را ز نفس و شر آن
۷۳۴.پیام
چه خو ش گفت مولا علی این پیام
خدا می دهد رزقتان روز و شام
مخور غصه و غم در این بازه عمر
کفیل است خدا وند دانای تام
۷۳۵.حضرت محمد
ای محمد نور چشم انبیا
مظهر احسان و ایمان و عطا
مشعل توحیدی و صاحب کمال
نام نیکت در زمین و در سما
۷۳۶.جهاد اکبر
بد ترین دشمن به ظاهر اصغر است
ترک آن ما را جهادی اکبر است
بدترین دشمن تو را خود خواهی است
دل به یزدان گر سپاری بهتر است
۷۳۷.تجلی حق
از نبی تا حضرت صاحب زمان
جملگی باشند چون نور جنان
شد تجلی نور یزدان در امام
نور قرآن و ولایت در جهان
۷۳۸.حضور حق
دل خسته و جان خفته و ما سرگردان
حق شاهد و ما غافل و سست و نالان
عمری به هدر رفت و ندیدیم خدا را
او حاضر و ما غایب و مست و حیران
۷۳۹.مقام
این مقام دنیوی دارد زکات
گشته واجب بر شما همچون صلات
چند روزی این امانت دست توست
هست خدمت بر ضعیفان در حیات
۷۴۰.امیال
با لگد بر نفس و بر امیال پست
می شوی از جام وصل یار مست
دل به فیض سرمدی تسکین شود
هر که بار خویش را جانانه بست
۷۴۱.جان
جان بود محصور اندر آب و خاک
طالب آزادی است و عشق پاک
گر شود آزاد جان ما ز جسم
نیست ما را با شیاطین اصطکاک
۷۴۲.محسن حججی
عجب شوری به پا کرده شهادت
شهید دشت صحرا با رشادت
کند محسن دگرگون حال ما را
نصیبش شد شهادت در اسارت
۷۴۳.دست ناپیدا
هستی تو از خدای اکبر است
از طریق مادر و هم همسر است
گر به ظاهر می شوی دائم بزرگ
دست نا پیدای یزدان بر سر است
۷۴۴.فاجعه مکه
دشمنان اهل بیت مصطفی
گاه در مکه گهی در نینوا
می کنند ظلم و جفا بر زائرین
می کشند اندر منا و کربلا
۷۴۵.عزاداری
عحب شوری به پا کرده شهادت
شهیدان با قیام و با رشادت
به پا کرده عزا اندر عزا یی
بود جاری و بر پا تا قیامت
۷۴۶.گم شده
درس گفتم که بدانی تو گُمی ، حق پیداست
گم شدیم در خودمان؛ دیرشده، حق تنهاست
آن که بر گم شده دل را بدهد دانی کیست؟
دل بدادیم ، که او گم نشده ، حق هر جاست
۷۴۷.نشانی
تو به دنبال خدایی و خودت گم شده ای
جایِ رفتن به نشانی ، پِی مردم شده ای
میزنی این در و آن در که بجویی او را
رانده از درگه حق ، در پی گندم شده ای
۷۴۸.اعمال
گر نهی پا بر دل و امیال خویش
کی نهی پا بر دل امثال خویش
چون کنی دل را سرای شاه جان
می شوی شرمنده از اعمال خویش
۷۴۹.غم و غصه
چرا حرص دنیا تو را کور کرد
تو را از عبادت بسی دور کرد
بدان غصه و غم بود ناصواب
خدا رزق و روزی تو جور کرد
۷۵۰.رزق و روزی
جز نام خدا ، نام دگر یاد مکن
در کسب جهان ، شیون و فریاد مکن
روزی تو تامین شده از روز نخست
در محضر حق دشمن دین شاد مکن
۷۵۱.شناخت
آن کس که تو را شناخت ، بی تاب تو شد
دیوانه و مجنون شد و گمراه نشد
هر کس به یقین شناخت آن ایزد پاک
غالب شده بر درون شیطانی خود
۷۵۲.انزوا
عبادت ذکر تنها با خدا نیست
پیمبر گفت ، در دین انروا نیست
عبادت را بود اعمال ظاهر
نماز و صوم و حج هم در خفا نیست
۷۵۳.عارف
عارفان را آدمیت طالب است
عشق یزدان بهر آنان جاذب است
دائما بر نفس دون حمله کنند
چون که بر ما چیره و هم غالب است
۷۵۴.حادثه منا
مهمان خدا اسیر و سر گشته شده
در مهلکه از فرط عطش کشته شده
حجاج گرفتار و خدا می خواهند
در راه ادای حج خود مانده شده
۷۵۵.ستم
ای کاش ، که ظلم و جور برچیده شود
طومار ستم ز بیخ و بن کنده شود
با صاحب امر و صاحب کون و مکان
عدل و شفقت در همه جا دیده شود
۷۵۶.قیام
ای کاش ، که صاحب الزمان می آمد
دستور قیام ، توامان می آمد
مهدی ز پس پرده برون می گردید
آوای اناالحق ، ز جهان می آمد
۷۵۷.تزکیه نفس
هفت شهر عشق چون پیموده شد
سر به خاک دوست هر دم سوده شد
جان رها شد ، گر ز بند نفس پست
دل ز عصیان و غضب آسوده شد
۷۵۸.مشتاق
عاشقان ، پیرو راه کربلا می با شند
سالکان ، حامی خط شهدا می باشند
عاشق و سالک و عارف همگی منتظرند
عارفان ، منتظر نور خدا می باشند
۷۵۹.پیروی
دنباله روی راه ولا می باشیم
چون شیفته ی آل عبا می با شیم
خون شهدا ناجی ما در دو جهان
ما شیعه ی آل مرتضی می باشیم
۷۶۰.سحر
وقت سحر است ، خیز از بهر نماز
با یار قدیم خود ، دمی راز و نیاز
در خلوت و تنهایی ، با یار سخن گو
هنگام سفر ، به نام او کن آغاز
۷۶۱.عشق
عشق کی گنجد درون ذهن ما
عشق باشد بی حد و بی انتها
بحر بی پایان بود انواع عشق
عشق باشد بهترین خلق خدا
۷۶۲.عارف
ماهی بی آب ، کی یک ماهی است
عارف بی عشق ، ظرف خالی است
آب و ماهی ، عشق و عارف ، کی جدا
ماهی بی آب ، جسمی خاکی است
۷۶۳.فراخوان
در قیامت می شود محشر به پا
مردگان را زنده می سازد خدا
می شود غوغا به پا با امر حق
دان خدا قادر به احضار شما
۷۶۴.بخشش
غم و غصه کند عمر بشر کم
تکبر می دهد جان تو را سم
کند افزون معاش و رزق و روزی
اگر بخشی ز مال و پول خود هم
۷۶۵.صفات مومنان
مو منان دارند صفاتی اینچنین
صبر و ایمان همره علم و یقین
اهل تدبیر و عبادت جملگی
با حیا هستند ، افرادی امین
۷۶۶.روز خوش
قلب پاک و روی باز و شرح جان
از صفات صادقان و مو منان
می کنند انفاق از کسب حلال
روی خوش دارند ، سیمایی چنان
۷۶۷.خسران
نماز است عامل دوری ز خسران
انیس قبر و نور دل بود آن
چراغ رهنما و زینت ماست
بهای جنت است و عز انسان
۷۶۸.عید فطر
الهی فطر ما را کن تو فاطر
نما ایمان ما را سخت و فاخر
سرای حق بود دلهای مو من
دلم گردد سرای نور طاهر
۷۶۹.مظلوم
آه مظلومان اگر گیرد تو را
نیست جای شکوه از مهر خدا
می کند نابود هر کاشانه را
چون که باشد بی پناه و بینوا
۷۷۰.ماه رمضان
عجب ماهی است این ماه عبادت
مه ارض و سما و قدر و رحمت
بود ماه خدا و عشق و تقدیر
دهد آرامش و صبر و طهارت
۷۷۱.شیر
شیر شیر است ، گر چه باشد در قفس
پیر میر است ، گر چه باشد کم نفس
پیر پیر است ، گرچه باشد همچو شیر
میر شیر است ، می دهد فرمان به کس
۷۷۲.امیر
میر شیر است ، چون که دارد پول و کس
میر میر است ، گر نباشد بنده ی میل و هوس
می دهد فرمان حق بر بندگان ، چون سالکان
آن امیری را که باشد متقی ،نی بوالهوس
۷۷۳.بهشت برین
این بهشت و این سرا افسانه نیست
جای نا اهلان در این میخانه نیست
بهترین منزل سرای جنت است
جای هر نا لایق وبیگانه نیست
۷۷۴.مشتاق
ای اهل گناه و معصیت برگردید
بر درگه حق روید و خود دریابید
مردم همه مشتاق رخ محبوبند
ای اهل ثنا و معرفت بر تابید
۷۷۵.بندگی
در پی دنیا مرو در زندگی
پیشه کن تقوا و زهد و بندگی
راه علم و معرفت را پیشه کن
گر بخواهی عزت و آزادگی
۷۷۶.گنجینه
سینه را گنجینه ی اسرار کن
خالی از هر کینه ی اغیار کن
کن تواضع در مصاف دیگران
ذکر حق را دائما تکرار کن
۷۷۷.آثار
آنچه بالا می رود اذکار توست
آنچه با خود می بری افکار توست
در جهان ماند فقط نام و نشان
هر چه داری در جهان ، آثار توست
۷۷۸.قنوت
دست بالا می بری بهر قنوت
لیک در فکر زری یا زور و قوت
این رکوع و سجده و راز و نیاز
باعث رشد و صعود است و ثبوت
۷۷۹.ذکر حق
قل هو الله احد ، از ازل بود و ابد
ذکر حق جویان بود ، قل هو الله الصمد
کعبه ی دلها تویی ، هر کجا باما تویی
ای توانای حکیم ، دورمان کن از حسد
۷۸۰.ستار
در غرق گناهیم ، تو باشی غفار
پوشنده ی رازی ، تو باشی ستار
ما را تو ببخش ، صاحب عفو و کرم
درمانده و هیچیم ، تو باشی قهار
۷۸۱.عفو
ما خطا کار و تو باشی ستار
ما گنه کار و تو باشی غفار
ای خدا عفو نما ، جرم و خطا
ما ضعیفیم و تو باشی قهار
۷۸۲.مدد
ای که هستی همه چیز و ما هیچ
ما گرفتار رهی پیچا پیچ
می کنم ناله و خواهم مددی
جسم مانع بود و هم پاپیچ
۷۸۳.مکر
چو نمودند خطا در هدف و راه نبی
گشت خامش ز شکایت لب حق گوی علی
مکر کین بهر خلافت چو موفق گردید
شد عیان معرفت و همت والای ولی
۷۸۴.عفو
نفی امیال دنی ، در همه حال و هر جا
سبب رشد و تعالی شود و آن والا
دادن شخصیت و عفو عموم مردم
موجب کسب مقام است ، شئونی بالا
۷۸۵.ترک جدل
همدلی حاصل یک عمر صداقت باشد
حاصل همرهی و مهر و رفاقت باشد
درک یکدیگر و ترک جدل و حرمت هم
باعث قوت و تحکیم و سعادت باشد
۷۸۵.دین و سیاست
شب قدر است و ایام عبادت
نصیب نور حق گردد شهادت
شکستند حرمت محراب و مسجد
به خون آغشته شد دین و سیاست
۷۸۶.بیداری
شب اجر است و محتاج ثوابیم
شب بیداری و ذکر است و خوابیم
تویی دریای رحمت ، نور مطلق
شب عفو است و مشتاق جوابیم
۷۸۷.عصیان
خداوندا در این شب های قرآن
ببخشا لغزش ما را ز طغیان
نمی باشد گنه از عمد و از علم
بود غفلت ز خویش و جرم و عصیان
۷۸۸.کتاب معرفت
بود قرآن کلام وحی یزدان
شده نازل به احمد این گلستان
کتاب معرفت ، سرچشمه ی نور
کند روشن چراغ فضل و ایمان
۷۸۹.قربت
عبادت بهترین راه وصال است
بریدن از خود و طی کمال است
هدایت می کند دل را سوی رب
بدون یاد حق قربت محال است
۷۹۰.فرقان
خدا نازل نموده بهر انسان
متاعی چون گوهر ، دری چون فرقان
بود شانش رفیع و بس تعالی
هدایت می کند ما را چه آسان
۷۹۱.نماز
نماز است ارتباط حق و انسان
که واجب گشته آن بر هر مسلمان
دهد آرامش و تسکین بشر را
ادایش موجب لطف است و احسان
۷۹۲.شستشو
ذکر حق عالی ترین ذکر شماست
شستشوی روح و جان از هر خطاست
مانع عصیان و گستاخی شود
باعث آرامش و درمان ماست
۷۹۳.اول وقت
آنکه ضایع می کند حق صلات
کی بنوشد از کفش آب حیات
حق آن بر بندگان سنگین بود
اول وقت است ما را باقیات
۷۹۴.صداقت
فضیلت با عمل تعیین گردد
چو زنبور از عسل تحسین گردد
رسالتهای عارف این چنین است
صداقت در عمل تبیین گردد
۷۹۵.تذکر
تذکر باعث رشد و فلاح است
چو امر و نهی منکر هم مباح است
خوشا آنان که دارند وسعت دل
تذکر عامل رشد و صلاح است
۷۹۶.حکومت
دعا کن بر فرج بهر عدالت
که مهدی آید آن روح ولایت
خداوند احد وعده نموده است
حکومت بر جهان را تا قیامت
۷۹۷.رحمت مطلق
کی شود یارب که ما را رحمت مطلق رسد
موقع اثبات صدق ذکر جاء الحق رسد
گیتی اندر نور گردد چونکه آن مصلح رسد
دولت مهدی به پا و صاحب و ذی حق رسد
۷۹۸.اهل یقین
منتظر یعنی مهیا گشتن و خود ساختن
در مصاف دشمنان ایمان و دل ناباختن
پا نهادن در طریق متقن اهل یقین
طالب محبوب بودن وز جهان رخ تافتن
۷۹۹.گتج
حبذا ای یوسف آل علی
مظهر پویای آمال علی
ای وجودت گنج لطف سرمدی
خود برآور راه و امیال علی
۸۰۰.انتظار
مرهم دلهای محزون و پریش
در رحم گوید سخن با مام خویش
جملگی در انتظار روی او
هر گروه و مذهب و آیین و کیش
۸۰۱.منجی
آخرین حجت ولی اعظم است
او که بر جمع ائمه خاتم است
در یم عشقش همه طاهر شوند
منجی و نور هدی در عالم است
۸۰۲.بیرق
از وجود اقدس شمس الهدی
می شود عالم پر از نور و صفا
بیرق ختم رسولان در کفش
تا کند دین خدا را او به پا
۸۰۳.برزخ
برزخ است حائل میان مرگ و حشر
تو برون آیی از این زندان و حصر
چون قیامت سر رسد با اذن رب
می شود وقت حساب و روز جبر
۸۰۴.خسران
دل اگر جولانگه شیطان شود
باعث هر نکبت و خسران شود
خانه ی دل منشاء هر شر بود
مامن امیال و هر هجران شود
۸۰۵.یاد حق
نفس را سرکوب و دل آباد کن
روح را با یاد حق آزاد کن
نفس ما افعی و طغیان گر بود
جان خود را با تعبد شاد کن
۸۰۶.قیامت
چون قیامت گشت و هنگام حساب
روز فصل آید شود گاه جواب
شرمسارم از حضورت ای خدا
نامه ام خالی بود از هر ثواب
۸۰۷.هوس
گرچه شیطان هوس را بنده ام
نزد این و آن بسی پوشانده ام
لیک می دانم خدا آگه به ما
عفو بنما ، پیش تو شرمنده ام
۸۰۸.شرمندگی
گر چه من بین دو راهی گشته ام
خود پرست و پست و واهی گشته ام
لیک در پیشت کنون شر منده ام
خود تو می بخشی که راهی گشته ام
۸۰۹.بی تقوایی
این مسافر کی به مقصد می رسد
تا دمی کاو دل بر این دنیا نهد
پستی و بالا بود در طول راه
کی رسد هر کس که بی تقوا بود
۸۱۰.جواز
چونکه خود گفتی به سوی من بیا
هر کجا باشی بیایم ای خدا
من گنه کارم عطا بنما جواز
نیک دانم کرده ام بر خود جفا
۸۱.پناه
ای امید عارف و پیر و فقیر
دستگیر سائل و شاه و وزیر
در پناه تو همه آسوده اند
چونکه هستی حافظ خرد و کبیر
۸۱۲.تجلی حق
ای پناه بی پناهان در عقاب
حافظ یو نس تو بودی قعر آب
شد تجلی قدرتت بر کوه طور
قصر قارون گشت ویران و خراب
۸۱۳.حی دانا
اگر کردی توکل بر خدایت
بداری عاقبت از حق رضایت
سپردی کار خود بر حی دانا
خدا باشد کفیل و با درایت
۸۱۴.پاکی نفس
تعالی بشر اندر خضوع است
علاج واقعه قبل از وقوع است
عروج آدمی در پاکی نفس
به تسبیح خداوند و خشوع است
۸۱۵.سقوط
الهی عیب و عذر ما کثیر است
عبودیت علاج بی نظیر است
خدایا بخششی بنما ز رافت
سقوطم از گناهان کبیر است
۸۱۶.نور ایمان
الهی چشمه ای از نور ایمان
عطا بنما ز مهر و لطف و احسان
الهی دست ما گیر از خطایا
پشیمانم ز لغزشها فراوان
۸۱۷.خطر
الهی لحظه ای بر ما نظر کن
امید نفس دون را بی اثر کن
مصون بنما مرا از هر رذالت
مرا دور از بلا و هر خطر کن
۸۱۸.فیض
خوشا آنکس که از فیض الهی
ندارد چشم و امیدی به واهی
گزیده در جهان یاران والا
فقط با یاد حق مامن ز چاهی
۸۱۹.خود گذشتگی
خوشا آنان که ایمان در قیامت
رهاشان کرده از فهوای غفلت
برای کسب فیض نور سرمد
گذشتند از خود و دنیا و ثروت
۸۲۰.راهنما
خوشا آنکس که قرآن رهنما بود
چراغ دین و دانش رهگشا بود
ندارد رهنمایی ، جز امامان
که قرآن و ولایت کی جدا بود
۸۲۱.اسرار حق
ای محمد نور چشم مسلمین
معدن جان را تویی در ثمین
ای وجودت معدن اسرار حق
شد تجلی در ملاقاتی بهین
۸۲۲.خلق کبیر
ای محمد مظهر خلق کبیر
صاحب حمد و مقامی بی نظیر
خلق را منجی ز گمراهی تویی
وصف تو باشد کثیر و دلپذیر
۸۲۳.حضرت زینب
السلام ای زینت جان بتول
زینب ای آلاله ی باغ رسول
حبذا ای مظهر صبر و یقین
جمله ی اعمالتان باشد قبول
۸۲۴.پرسش
گفت پیغمبر که نور سرمد است
نام پاکش مصطفی و احمد است
در قیامت می کنند پرسش همی
چون بشر قادر به هر کار بد است
۸۲۵.اژدهای نفس
چون گنه قلب تو را تسخیر کرد
ذکر حق کی بر دلت تاثیر کرد
اژدهای نفس گر باشد رها
آدمی را در غل و زنجیر کرد
۸۲۶.حضرت فاطمه
فاطمه خود برترین بین زنان
تهفه ی پروردگار است در جهان
فاطمه دردانه ای همرنگ نور
چلچراغ مجلس و نور جنان
۸۲۷.گلستان
حسین و کربلا و خون یاران
گلستانی بود در شوره زاران
عجب باغی بپا کرده است مولا
گل نشکفته دارد این گلستان
۸۲۸.حد دوستی
دوستی یا دشمنی دارد حدود
می شود روزی عیان ، اسرار زود
سعی کن از خویشتن آیی برون
تا که گویند آفرین و صد درود
۸۲۹.ضیافت
دعوت خاص خدا ، ماه خداست
در ضیافت ، جملگی نور و صفاست
نفس را مدفون کند ذکر و دعا
روح تو مهمان خاص کبریاست
۸۳۰.روزه
روزه ذکر است و دعا و رمز و راز
یاد معبودی که باشد بی نیاز
خواندن و فهمیدن قرآن نکوست
با صدای دلنشین و دلنواز
۸۳۱.کوثر
ای دخت نبی ، مخزن اسرار دو عالم
ای کوثر دین ، مظهر حق ، بضعه ی خاتم
وی بهر پدر مادر و ای نادره دختر
از بهر علی همسر فرزانه و همدم
۸۳۲.حضرت زهرا
زهرا ست تو را نام و تو خود خیر نسایی
زینب بودت دختر و تو گنج سخایی
ای فاطمه ای گوهر یکدانه ی مادر
با خصم علی دشمن و از کینه رهایی
۸۳۳.خیبر
ای فاتح خیبر ، ید تو دست خدا بود
با آن همه تجهیز ، عدو رو به فنا بود
هارون زمان ، بهر نبی شانه به شانه
دلبستگی و عشق تو از مهر و وفا بود
۸۳۴.اجر مادر
گرم کن تو خانه را با رفت و شد
انتظار مادر است از رنج خود
او تو را پرورد با غم خوردنش
اجر مادر را کسی قادر نشد
۸۳۵.زینت
زینت زن در اطاعت از خداست
دور گشتن از گناه و هر خطاست
زینت زن در عفاف و پاکی است
بندگی و زهد کار اولیاست
۸۳۶.رسوایی
السلام ای صاحب فضل و شعور
زینب ای اسطوره ی صبر و حضور
کاخ را با نطق خو د کردی خراب
گشت رسوا مظهر فسق و فجور
۸۳۷.جان نثار
شیعه خلقش چون امام مجتبی است
از خشونت های نفس دون رهاست
روز ها چون شیر و شبها عابد است
جان نثار خط سرخ مر تضی است
۸۳۹.شیعیان
شیعه یعنی راس خونین در حرم
عشق بازی با خدای ذوالکرم
شیعه باشد صاحب عفو و گذشت
می دهد انگشتری را از کرم
۸۴۰.حقوق
شیعه یعنی استقامت در نبرد
در نبرد حق و باطل تا ابد
این بود آیین و رسم شیعیان
حق مظلومان ستادن همچو مرد
۸۴۱.رسالت
آخرین پیک نبوت مصطفی
اولین برج ولایت مرتضی
منجی عالم ، محمد رهبر است
آخرین دین و رسالت شد عطا
۸۴۲.غدیر خم
دین حق در روز خم تبیین شده
چون امیر المومنین تعیین شده
جانشین احمد است مولا علی
عید ما و جشن ما ، آیین شده
۸۴۳.ولایت
ولایت ریشه و اصل و عمود است
چو سدی پیش افکار جمود است
مسلمان در پناهش در امان است
ولایت حافظ بود و نبود است
۸۴۵.ریاضت
هر که نفس خویش را سرکوب کرد
خویشتن را در جنان محبوب کرد
با ریاضت بر خود و امیال خویش
عشق حق را در دلش مجذوب کرد
۸۴۶.به نام خدا
به نام خداوند روزی رسان
دهد رزق ما هر زمان و مکان
توکل بر او هست ما را کمال
که نامش بود ورد پیر و جوان
۸۴۷.سر آغاز
به نام خداوند روح و روان
خداوند جان و خدای جهان
نباشد جز او لایق این ندا
سر آغاز هر کار در هر زمان
۸۴۸.اقوام
نشان برادر ، در آئین و کیش
بود حب و احسان به اقوام خویش
کمک بر فقیران و درماندگان
فزونی دهد مال و اموال بیش
۸۴۹.رفیق
تو را همنشینی اهل یقین
سفارش شده بر همه مسلمین
تو را دور می سازد از اشتباه
رفیق فهیم و صبور و امین
۸۵۰.بلا
چو آلوده گشتی به کار خطا
بکن توبه و رو به سوی خدا
عبادت به نزد خدای کریم
تو را دور می سازد از هر بلا
۸۵۱.فسق
سفارش کنم ، مردم راستگو
بپرهیز از فاسقان دو رو
ز جاهل بپرهیز و هم بی خرد
که فاسق بود خائن و زور گو
۸۵۲.بخشش
تو با مردم مومن و راستگو
که دارند ایمان به یزدان بگو
ببخشا به مردم ز اموال خویش
بجز حرف حق ، چیز دیگر مگو
۸۵۳.تواضع
تو را حسن خلق است ، شرط خضوع
چو مردان حق ، در سجود و رکوع
که ترک جدل ، حکم عقل است و هوش
بجو رشد خود ، در تواضع ، خشوع
۸۵۴.باب ایمان
گشاینده ی باب ایمان علی است
علی منجی و مقتدا و ولی است
کند جان فدا ، بهر دین مرتضی
سرافکنده ی جنگ خیبر شقی است
۸۵۵.کمال
نباشد توانا تر از لایزال
توکل بر او هست ما را کمال
توسل به آئین و یاد رسول
رهایی دهد فرد را از زوال
۸۵۶.پدر
ای گوهر و اشک چشم فرزند
ای مایه ی افتخار و دلبند
الگوی منی تو در همه عمر
همواره دهی پدر مرا پند
۸۵۷.همدم
ای بلبل خوش نوای دمساز
ای گوهر پاک و همدم راز
چون نام تو را پدر نهادند
مهر تو کنم همیشه ابراز
۸۵۸.تولد
چو آمد ز زهرا بدنیا حسن
جهان گشت یکباره پر یاسمن
نکو کودکی صورتش قرص ماه
هدایت گر خلق و هر انجمن
۸۵۹.گوهر
حسین و حسن همچو یک گو هرند
چو یک نور واحد ز یک مظهرند
هدف هر دو را قرب یزدان بود
دو چشمان زهرا و پیغمبرند
۸۶۰.امام حسن
شد ماه مبارک ، به قدوم مه طاها
روشن به جهان ، دیده ی آن رهبر والا
صورت چو علی ، قد چو نبی ، هادی امت
گشته است حسن ، نور خدا ، مظهر تقوا
۸۶۱.شافع محشر
آورده به عالم گهری دخت پیمبر
هم پاره تن احمد و هم زاده ی حیدر
او صاحب کوثر بود و نور دو عام
پرورده ی زهراست حسن ، شافع محشر
۸۶۲.یمن
جمعی از یاور و یاران حسین ، از یمن است
مالک و منتقم جان حسین ، از یمن ا ست
هانی و حجر و سلیمان و اویس قرنی
همگی گوش به فرمان حسین ، از یمن است
۸۶۳.صداقت
صداقت اگر پیشه گردد تو را
ببینی محبت ، صفا و وفا
هر آنکس که انصاف را پیشه کرد
بود اجر او عزت و ارتقا
۸۶۴.پشتوانه
بهترین پشتوانه اندر زندگی
کسب علم است و خلوص و بندگی
ای خدا بنما عطا از لطف خود
دورمان کن از غم و افسردگی
۸۶۵.کسب حلال
بهترین توشه در این کون و مکان
رزق و روزی حلال است در جهان
گر بخواهی رشد و جنات برین
کسب آن کن ، تا شود روحت روان
۸۶۶.حکم خدغ
شد مهیا بهر حج خون خدا
تا کند حکم خدا را او ادا
حج خود را وانهاد آن ماهرو
جان رها شد بهر دیدار و لقا
۸۶۷.امام حسین
می رود مولا به سوی کربلا
تا دهد درسی به ما در نینوا
درس او آزادگی و عزت است
دین حق را بیمه سازد از خطا
۸۶۸.سجده
گر بخواهی روی حق اندر لقا
سجده کن بر در گه پاک خدا
گر پذیرای تو شد یزدان پاک
می برد چون حر به نزد اولیا
۸۶۸.شهدا
السلام ای گوهر دریای جان
چلچراغ محفل و نور جنان
طایر خلد برینی و شهید
رهنمای عاشقان در هر زمان
۸۶۹.زمان
این زمان چیست که صاحب دارد
صاحبش کیست که طالب دارد
او بود غایب و حاضر همه جا
گوهری هست که نایب دارد
۸۷۰.صاحب الزمان
این زمان چیست که سرعت دارد
صاحبش کیست که عزت دارد
گوهری هست در این کون و مکان
این ولی کیست که حکمت دارد
۸۷۱.حضرت ابوالفضل
السلام ای ساقی لب تشنگان
ای انیس و همدم و یاری رسان
لحظه ای از تو ولایت دور نیست
ای سپهسالار و ای شیر زمان
۸۷۲.جان فشانی
بی ید و همتای جهان ، ابوالفضل
گوهر شهوار زمان ، ابوالفضل
مظهر ایمان و یقین برادر
الگوی عشق وجان فشان، ابوالفضل
۸۷۳.امام جعفر صادق
السلام ای صاحب تفسیر دین
صاحب علم و کمال عالمین
مذهب شیعه به نامت مفتخر
ای فقیه و مقتدای مسلمین
۸۷۴.امام صادق
شهر علم با دست فرزند علی
بار دیگر همچو جدش منجلی
چند صد عالم ز علمت بهره ور
صادق و عابد بود نور جلی
۸۷۵.تسکین
با لگد بر نفس و بر امیال پست
می شوی از جام وصل یار مست
دل به فیض سرمدی تسکین شود
هر که بار خویش را جانانه بست
۸۷۶.امام رضا
ای انیس دل امام هشتمین
جان به قربان تو ای در ثمین
گو به مهدی ، ای امام شیعیان
در فرج تعجیل کن ، ای نازنین
۸۷۷.طوس
ای رضا ، ای مظهر عدل و شرف
ای که قرآنت سخن بود و هدف
وادی طوس از وجودت گلشن است
می درخشی همچو در اندر صدف
۸۷۸.عفاف
زکات چهره در پاکی نهان است
عفاف بانوان دری گران است
زنان را افتخار مرز و بوم است
درخشان در دیار و در جهان است
۸۷۹.مجلس گناه
مجلس شادی بی فسق و فجور
رابط قلب است با دریای نور
مجلس کفر و گناه و ضد شرع
موجب اندوه و خسران وغرور
۸۸۰.مجلس عزا
مجلس مدح و عزای اهل بیت
زنده می سازد رثای اهل بیت
رونق دین است و افشای عدو
گر بگویی راه و جای اهل بیت
۸۸۱.کار صحیح
آن بگو از بهر مردم در نخست
کز برای تو همان آید درست
کار مردم را به سان کار خویش
گونه ای انجام ده در شان توست
۸۸۲.دنیا پرستی
چرا حرص دنیا تو را کور کرد
مکن تکیه بر آن ، که دل تور کرد
فریبنده است چرخ گردون و دهر
تو را از عبادت بسی دور کرد
۸۸۳.مغفرت
بشنو از اهل یقین و معرفت
نی زهر بیگانه و شیطان صفت
بشنو از قرآن و عترت رمز و راز
راه و رسم زندگی و مغفرت
۸۸۴.معرفت
از نبی آموز آداب و سنن
پیروی کن در مرام و در سخن
چونکه او باشد نبی و مقتدا
معرفت جو از کلام ذوالمنن
۸۸۵.رهایی
جان رها شد ، گر ز بند نفس پست
دل ز روی ماه جانان ، گشت مست
هر چه بینی جملگی آیات اوست
جلوه ی حق کی ببیند خود پرست
۸۸۶.ظهور
عشق و صفا جمله عنایت شده
پر تو فشان نور ولایت شده
مهدی بیا که حق هویدا شده
آمدنت شرح و روایت شده
۸۸۷.چهار امام
روح و جانم می رود سوی بقیع و نینوا
بلکه ببیند مرقد پاک شهید سر جدا
بارگاه قبر اولاد علی مخروب گشت
قبر باقر ، قبر صادق ، در کنارمجتبی
۸۸۸.صراط مستقیم
از مسیر حق جدا گشتن خطاست
خاطیان را عاقبت رنج و بلاست
همره روز جزا ، افعال توست
سر نوست سرکشان ، شوم و جزاست
۸۸۹.کسب معرفت
ای که شهادت بود ، راه گشای امور
نفس کند مردمان ، دور ز ایمان و نور
راه رسیدن به حق ، تزکیه ی جان و دل
رشد بنی آدم است ، کسب کمال و شعور
۸۹۰.نور حق
از نبی تا حضرت صاحب زمان
جملگی هستند چون نور جنان
شد تجلی نور یزدان در امام
نور قرآن و ولایت شد عیان
۸۹۱.درود
درود و صد سلامی بر محمد
کند رزق بشر افزون و بی حد
به روز حشر یا در جنت حق
بگوید حضرتش بر او خوش آمد
۸۹۲.عصیان
از خدا خواهیم روح بندگی
صدق گفتار و خلوص و سادگی
حلم زینب ، صبر ایوب و رضا
ترک هر عصیان و هر آلودگی
۸۹۳.فضل
از خدا خواهیم ، فضل و معرفت
علم و تقوا ، حسن خلق و مغفرت
حق بود رحمان و غفار و علیم
می دهد ما را مقام و منزلت
۸۹۴.مقصود
ای خدا ، ای خالق و معبود ما
ای امید و یاور و مقصود ما
کل عالم ، دم به دم ، تسبیح تو
ای صفا بخش دل و محمود ما
۸۹۵.اکتشاف
شادی در خلق اثر ، کشف حقایق باشد
در عبادت بود و شوق خلایق باشد
شادی آن نیست که فریاد زنی یا نعره
در سعادت بود و رشد علایق باشد
۸۹۶.خدمت
رافت آنست که در مهلکه ها گیری دست
قشر محروم نگردد به نظر خوار و پست
ذلت آنست که کوچک شمری مردم را
عزت آنست که خدمت بکنی هر جا هست
۸۹۸.دانش
جهل و نادانی ، نهایت ذلت است
علم و آگاهی ، کمال و عزت است
کسب دانش بی حد و بی انتهاست
موجب رشد و کمال و قدرت است
۸۹۹.ذکر حق
ذکر قرآن مجید ، جملگی نور ونوید
با عمل کردن به آن ، رحمت حق را مزید
ذکر حق گویان به شب ، نور یزدان است و رب
هر کسی گوید به لب ، حق دهد او را امید
۹۰۰.کلام حق
کتاب عشق و تقوا سوی سبحان
بود هر آیه اش نوری ز رحمان
کلام حق بود عالیترین ذکر
ستون محکم ایمان و عرفان
۹۰۱.آیات الهی
خدایا مصطفی گوید سخن چند
برای مردم و اصحاب در بند
کلام وحی و قرآن را محمد
کتاب دین و آیات خداوند
۹۰۲.تولد
به دنیا دیده بگشاید ولایی
درون کعبه با اذن خدایی
دل هر شیعه را مسرور گرداند
وجود پاک و زیبای عطایی
۹۰۳.شیفته
ای که ندارم کسی ، غصه و غم ها بسی
کشت مرا عشق تو ، داد مرا کی رسی
ای که شدم مست تو ، شیفته ی روی تو
بی خود و دیوانه ام ، هیچ ندارم کسی
۹۰۴.خشم
حاکم آنست که از بهر خدا حکم کند
به یتیمان و فقیران نظر و رحم کند
در عدالت چو علی حکم کند بر همگان
در فزون خواهی و مازاد ز حق ، خشم کند
۹۰۵.حزن
باعث اندوه و حزن است و ضرر
گر که تقوا رخت بندد از بشر
عامل کسب کمال و منزلت
دور گشتن از گنه ، با هر نظر
۹۰۶.گلستان
سر آغاز هر کار ، با ذکر هو
نبی را کند حفظ ، در نار او
تجلی کند حق تعالی عیان
گلستان شود ، آتش آن عدو
۹۰۷.الله اکبر
نعمت فزون کردی خدا ، الله اکبر
غم ها برون بردی مرا ، الله اکبر
دادی به ما جسم و روان ، الله اکبر
برگشت روح و جان ما ، الله اکبر
۹۰۸.موعود
ای ز رویت شمس رخشان منفعل
وز رخت شمع شبستان مشتعل
جان فدایت ، ره گشای شیعیان
کی رسد موعود و کاری مفتعل
۹۰۹.معلم
ای معلم چشمه ی فیض خدا
می درخشی همچو مصباح الهدی
ای تو گنج فضل و دریای گهر
جان فشانی می کنی ، در هر کجا
۹۱۰.حضرت مهدی
تا به کی خونابه ریزم همچو ابر
از غمت لبریز گشته جام صبر
شعر هجرت را سرودن ای امام
تا به کی مردم دچار ظلم و جبر
۹۱۱.حق نماز
آنکه ضایع می کند حق صلات
کی بنوشد از لبش آب حیات
حق آن بر بندگان سنگین بود
یاد یزدان موجب قرب و ثبات
۹۱۲.عبادت
عبادت بهترین راه وصال است
بریدن از خود و طی کمال است
هدایت می کند دل را سوی رب
امید ما خدای بی مثال است
۹۱۳.رنج
پانزده رنج و بلای جانگداز
آیدت گر سست انگاری نماز
اندر این دنیا و اندر آخرت
گر نباشد با خدا راز و نیاز
۹۱۴.تزکیه
معرفت را تزکیه افزون کند
عاشق جانانه را مجنون کند
تزکیه با علم گر توام شود
کی بشر را نادم و محزون کند
۹۱۵. راهنما
ای معلم ، ای منادی بشر
مردمان را رهنما و راهبر
کیستی تو ، هادی و الگوی ما
صاحب زهد و کمالی و اثر
۹۱۶.قرار
ای معلم ، صادق و پرهیزکار
کیستی تو ، مظهر زهد وقار
صاحب فهم و کمالی و هنر
می دهی آگاهی و دل را قرار
۹۱۷.پیام
چه خو ش گفت مولا علی این پیام
خدا می دهد رزقتان روز و شام
مخور غصه وغم در این بازه عمر
کفیل است خدا وند دانای تام
۹۱۸.دلبستگی
چرا حرص دنیا تو را کور کرد
به ذلت نشاند و تو را تور کرد
مکن تکیه بر عالم زور و زر
تو را از عبادت بسی دور کرد
۹۱۹.ختم رسل
به نام خداوند ختم رسل
محمد فر ستاده ی ذات کل
خداوند کیهان و پنهان و نور
هدایت گر ماه و خورشید و گل
۹۲۰.جدل
در جدل پرهیز کن ای با خرد
آن تجارت نیست چون داد و ستد
جهل و نادانی بلای جان ماست
حرمت ما را زند آسیب بد
۹۲۱.امام سجاد
گل میعاد فرزند حسین است
ولی و حافظ قرآن و دین است
امام مسلمین و عبد یزدان
دعا هایش صدای مومنین است
۹۲۲.ماه شعبان
به شعبان المعظم شد شکفته
گلستانی ز انوار نهفته
سه نور عالم هستی بیامد
بود میلاد و ایام خجسته
۹۲۳.گل لاله
گل لاله شهید کربلا بود
سرش اندر تنور و نیزه ها بود
امام امت و نور دو عالم
حسین ابن علی خون خدا بود
۹۲۴.ضربت
علی در بهترین شب خورده ضربت
بدست جاهلی در بند شهوت
علی شد غرق خون با ضرب شمشیر
عدو در سجده زد بر فرق حضرت
۹۲۵.خانه
خانه ی بی مهر کی یک خانه است
خانه ی بی عشق ، همچون لانه است
گر شود خانه بنا بر مهر و عشق
پایدار و محکم و جانانه است
۹۲۶.سخن بزرگان
روزگاری نظر اهل خرد ارزش داشت
سخن و حرف بزرگان اثر و جوشش داشت
دوستی معنی زیبای صداقت را داشت
کارها یکسره با عشق و صفا چرخش داشت
۹۲۷.عدالت
تا به کی بینی حقوق دیگران
می شود ضایع به دست خود سران
کاش می شد مهدی صاحب زمان
عدل خود جاری نماید در جهان
۹۲۸.زبان
این زبان تا کی بچرخد در دهان
دائما غیبت کند بر این و آن
روح تو خواهان حق است بی درنگ
حق ببیند خدعه و ظلم و فغان
۹۲۹.تباهی
ای بشر عاقبت عمر بسی دشوار است
چون اجل سر برسد محکمه و اقرار است
پس چرا روز و شب خویش به نابودی رفت
وقت کم باشد و ره توشه کم و اجبار است
۹۳۰.دوستی
دوستی با مردم اهل دل و با معرفت
می کند تامین تو را در عالم و در آخرت
دوستی بامردم بی دین و بی ایمان بسی
می برد هر دم تو را در نکبت و در معصیت
۹۳۱.قدرت
قدرت آن نیست ، گهی ظلم و گهی فتنه شود
قدرت آن نیست که همواره لبان بسته شود
قدرت آنست که دل پرتوی آن نورانی است
قدرت آنست که جان و دل ما شسته شود
۹۳۲.یار
ای که مرا یار نیست ، همدم و دلدار نیست
دیدن معشوق هم ، با دل بیمار نیست
لحظه ای بر ما نما ، روی و رخ یار را
چون که بخواهی مرا ، راه که دشوار نیست
۹۳۳.انفاس
انفاس درون هر آن ، غلاده کند ما را
هر لحظه کشد سویی ، سجاده برد ما را
گر پیشه شود تقوا ، در محضر حق باشی
ایمان و عنایت ها ، افزوده شود ما را
۹۳۴.خواب
خوابیده شود بیدار ، با ذکر حقیقت ها
پندت نشود ضایع ، با حرف و نصیحت ها
خوابیده نما هرگز ، بیدار نمی گردد
سعی تو شود ممکن ، با پند و حکایت ها
۹۳۵.مسرور
من کیم ، یاغی و عصیان گر و بی باک و شرور
منم آنکس که به خود غره و هستم مغرور
من شدم خسته از این سرکشی بی حد و حصر
چه کنم ، تا که شوم خرم و شاد و مسرور
۹۳۶.مصاف
بهترین نعمت ترا عقل است و هوش
در مصاف جاهلان باید خموش
بهترین اخلاق دوری از جدل
جاهلان غافل ز درک و فهم و جوش
۹۳۷.اعیاد
بهترین آیین و جشن بی نظیر
عید قربان باشد و فطر و غدیر
عید دیگر مبعث پیغمبر است
عید پاکی ها و عید دلپذیر
۹۳۸.آل عبا
حسین و حسن ، حیدر و مصطفی
صدیقه زمان ، مادر اولیا
همه پنج تن ، پیکری واحدند
چو هستند ، اعضای آل عبا
۹۳۹.ضامن آهو
السلام ای ضامن جان از گزند
حافظ آهو ز صیاد و کمند
ای که هستی منجی بیچارگان
شافع درماندگان ، در حصر و بند
۹۴۰.بهار زندگی
در زمستان مومنین را چون بهار
فرصتی باشد به نزد کردگار
تا کنند راز و نیایش با خدا
صحبتی با خالق لیل و نهار
۹۴۱.دنیا
چرا عشق دنیا تو را کور کرد
تو را از عبادت بسی دور کرد
چرا غصه و غم خوری روز و شب
خدا رزق و روزی تو جور کرد
۹۴۲.جهاد اکبر
جنگ با نفس پلید و دون خود
سخت تر باشد ز پیکار احد
گر مهار نفس را گیری بدست
باعث مستی روح و جان نشد
۹۴۳.بندگی
این جهان با بندگی از آن توست
عاشقش گشتن بلای جان توست
چون که دنیا یک گذرگاهی بود
دل چرا بندی ، مگر در شان توست
۹۴۴.آخرین سخن
آخرین حرف نبی بر مسلمین
دستگیری از ضعیف و ذکر دین
در نبرد حق و باطل ، حق گزین
مرگ با عزت ، به از تسلیم کین
۹۴۵.حق کودک
حق کودک بر پدر چندین بود
ازدواج و نام و درس دین بود
هست فرزند زینتی بر والدین
موجب آرامش و تزیین بود
۹۴۶.ولایت
دین احمد ، بی ولایت ابتر است
بعد احمد ، آیت حق حیدر است
حکم حق در حج آخر داده شد
نصب مولا ، از خدای اکبر است
۹۴۷.حضرت محمد
ای محمد نور چشم انبیا
مظهر احسان و ایمان و عطا
مشعل توحیدی و صاحب کمال
نام نیکت بر زبان و هر کجا
۹۴۸.توشه
چو دنیا یک گذر گه در مسیر است
عبادت زاد راهی بی نظیر است
خوشا آنان که حق باشد خریدار
فغان از ما که دل شاه و امیر است
۹۴۹.عشق
عشق یعنی گنج و اسراری نهان
عقل حیران گشته از ادراک آن
عشق باشد مظهر ذات خدا
آدمی عاجز به وصف است و بیان
۹۵۰.قدر مادر
قدرت ای مادر بسی بالا بود
شان تو نزد خدا والا بود
هست جنت زیر پایت همچو فرش
اجر و پاداشت بسی اعلا بود
۹۵۱.دری نهان
ای که هستی در صدف دری نهان
ناله ها جاری است با اشک و فغان
در فرج تعجیل کن ای نازنین
خود بر آور انتظار شیعیان
۹۵۲.شهدا
السلام ای گوهر دریای جان
چلچراغ مجلس ای نور جنان
طایر خلد برینی ای شهید
چون خریدارت خدای لا مکان
۹۵۳.حجت حق
گر حجت حق آید ، نهی است خصومت ها
چون در ره قرآنی ، نفی است ملامت ها
مردم همه مشتاقند ، بینند رخ گلگونت
از بس که نفاق است و از بس که خیانت ها
۹۵۴.منتظر
منتظر یعنی مهیا گشتن و خود ساختن
در مصاف دشمنان ایمان و دل ناباختن
منتظر یعنی قیامی با دل و امیال خود
طالب محبوب بودن وز جهان رخ تافتن
۹۵۵.انتظار
عشق یعنی نهی ظالم در خطا
آنچه غیر از حق بود گردد رها
عشق یعنی انتظار روی دوست
راه حق پیمودنش تا انتها
۹۵۶.شعار
از برای عدل و ایمان و شرف
تیر باران شد حسین از هر طرف
او شعارش حفظ قرآن است و دین
تا که بنماید به عالم او هدف
۹۵۷.حضرت مهدی
چون خدا وعده نموده بر ظهور
مهدی می آید اگر باشد چه دور
تا کند دین خدا را منجلی
او کند دنیا گلستانی ز نور
۹۵۸.عمر
گوهر عمر شما سرمایه است
فرصتی را بهر ما آورده است
در جوانی با عبادت خو نما
طاعت حق بهرتان پیرایه است
۹۵۹.گناه
چون گنه قلب ترا تسخیر کرد
ذکر حق کی بر دلت تاثیر کرد
هر که نفس خویش را درمان نکرد
کی مرام و مشی خود تغییر کرد
۹۶۰.طوس
ای رضا ، ای ای مظهر عدل و شرف
ای که قرآنت سخن بود و هدف
وادی طوس ازوجودت گلشن است
همچو در بودی درون یک صدف
۹۵۷.حضرت مهدی
چون خدا وعده نموده بر ظهور
مهدی می آید اگر باشد چه دور
تا کند دین خدا را منجلی
او کند دنیا گلستانی ز نور
۹۵۸.عمر
گوهر عمر شما سرمایه است
فرصتی را بهر ما آورده است
در جوانی با عبادت خو نما
طاعت حق بهرتان پیرایه است
۹۵۹.گناه
چون گنه قلب ترا تسخیر کرد
ذکر حق کی بر دلت تاثیر کرد
هر که نفس خویش را درمان نکرد
کی مرام و مشی خود تغییر کرد
۹۶۰.طوس
ای رضا ، ای ای مظهر عدل و شرف
ای که قرآنت سخن بود و هدف
وادی طوس ازوجودت گلشن است
همچو در بودی درون یک صدف
۹۶۱.حج
حج مطار مومن خوش سیرت است
آن خلوص است و صفا و قدرت است
حاجیان را خانه ی حق قصر نیست
بل نمودی از حضور امت است
۹۶۲.شیعه
شیعه یعنی مخزن اسرار حق
واله و دیوانه ی دیدار حق
مظهر عشق است و آمال علی
دائما در پرتوی انوار حق
۹۶۳.جان نثار
شیعه عشقش بی حد و بی انتهاست
جان نثار خط سرخ مرتضاست
کار شیعه ، پیروی از حیدر است
در مصاف دشمنان جان را فداست
۹۶۴.مادر
آن بلبل خوش نوای دمساز
یکتا گوهری و محرم راز
روحش سوی جنت برین رفت
او مادر و دلبری سر افراز
۹۶۵.پوشش
چونکه زهرا گشت الگوی زنان
می توان گفتا که در گشته نهان
زن جلال و مرتبت یابد ز حجب
پوشش باشد چو یک گرز گران
۹۶۶.زیارت
کربلا یعنی طواف اهل بیت مصطفی
در زمین نینوا ، برگرد راس مقتدا
جان و دل شوق زیارت دارد از آل علی
تا ببیند مرقد پاک شهید سر جدا
۹۶۷.حضرت ابوالفضل
السلام ای ساقی لب تشنگان
نام نیکت تا قیامت بر زبان
در شجاعت بهر تو همتا نبود
ای سپهسالار و ای شیر زمان
۹۶۸.زینب
زینب ای افشاگر و یار ولی
دخت زهرا و پدر باشد علی
کربلا را زنده کردی تا ابد
مکر دشمن را نمودی منجلی
۹۶۹.نماز
گفت پیغمبر به زهرا این سخن
در خصوص امر حق بر مرد و زن
کاهلی اندر نماز و کاهلی در وقت آن
موجب رنج و بلا ی جان و تن
۹۷۰.دل
دل چو باشد خانه ی پروردگار
می شود از عشق ایزد بیقرار
دل اگر عاشق شود بهر خدا
بال و پر می سوزدش پروانه وار
۹۷۱.نور حق
نفس دون را روز شب سرکوب کن
نور حق را در نهان مجذوب کن
نفس خود در بند و دل احیا نما
سینه را خلوتگه محبوب کن
۹۷۲.حضرت فاطمه
فاطمه جانانه ای ، بهتر ز حور
او نشد تسلیم نا اهلان به زور
نور هستی در دو عالم فاطمه
فاطمه کفو علی ، همتای نور
۹۷۳حضرت فاطمه
فاطمه دخت نبی ، مرآت حق
فاطمه خود آیت ، اثبات حق
فاطمه دردانه ای همرنگ نور
فاطمه خود مبدا میقات حق
۹۷۴.دشمن حق
گفتم که دشمن حق ، گفتا که خصم حیدر
گفتم که لعنت حق ، بر آن عدوی بربر
گفتا حمایت حق ، باشد رضای جانان
گفتم نمای حق را ، گفتا ولی و رهبر
۹۷۵.زمان ظهور
گفنم نمای رویت ، گفتا که آن عیان است
گفتم که سر این راز ، گفتا که آن نهان است
گفتم ظهور محبوب ، کی می شود میسر
گفتا اجازت آن ، با امر شاه جان است
۹۷۶.عشق حقیقی
شوق دل عشق حقیقی بر خداست
دیدن یار و لقای کبریاست
عشق سالک بهر حق جان دادن است
ترک دنیا کردن و شوق لقاست
۹۷۷.آگاهی
ذکر ما ، ذکری بجز الله نیست
جز خدا از بطن ما آگاه نیست
عشق ما عشق زلیخایی که نیست
عاشقی جز بر خدا دلخواه نیست
۹۷۸.یاد حق
ذکر ما ذکر لسانی با خداست
ذکر قلبی در خفا و بی صداست
ذکر دیگر در عمل باشد نه حرف
یاد حق همواره ذکر اولیاست
۹۷۹.وحی
قرآن شده نازل ، به زبان عربی
تا فهم شود ، ذکر خدا در اثری
نازل شده در شان و نه در اصل وجود
با وحی سخن گفته خدا ، با بشری
۹۸۰.روح
تجلی حق ، در صفات خداست
نه در ذات و نه جلوه هاست
ملک می دهد ، روح را بر بشر
باذن خدا ، آدمی را بقاست
۹۸۱.اندیشه
تا توانی بندگی را پیشه کن
در جوانی تا توانی توشه کن
تا بری در سن پیری بهره اش
در امور آخرت اندیشه کن
۹۸۲.هجرت
در جوانی زهد و تقوا پیشه کن
تا توانی روح و جان را بیمه کن
تا که در پیری شود سرمایه ات
وقت هجرت می رسد ، اندیشه کن
۹۸۳.ذکر حق
ذکر حق را از زبان انبیا باید شنید
درک آنرا با بیان او لیا باید چشید
فهم و تفسیر حقایق مشکل است
با معلم می توان بر مقصد و منزل رسید
۹۸۴.روز موعود
خبر آمد خبری در راه است
روز موعود ولی چون ماه است
حجت حق ز پس ابر برون می آید
دوریش سخت و بسی جانکاه است
۹۸۵.حدیث
اگر خواهی حدیث از آل عصمت
اگر خواهی سخن از علم و حکمت
بخوان قرآن و دستورات دین را
شود روح و روان با دین در الفت
۹۸۶.رباعی
رجالی با رباعی کرده آغاز
نوین فصلی ز اشعار روان ساز
خدایا هر زمانی یاریش کن
شود شعرش به دنیا سایه انداز
۹۸۷.شوق جنت
مستی ما مستی انگور نیست
لحظه ای در خود شدن منظور نیست
مستی ما بی خود از خود گشتن است
شوق جنت رفتن و یا حور نیست
۹۸۸.عالم
قلم زد به عالم ، چو صدها نگین
جهانی بپا کرد ، کامل ترین
خداوند هستی ، خداوند جان
هزار آفرین ، بر جهان آفرین
۹۸۹.زبان
زبان خداوند دانی علی است
کلام خدا با محمد ولی است
بیان خدا ، وحی پیغمبر است
بود آیه هایش ، کلام نبی است
۹۹۰.مبدا هستی
مبدا هستی خدا و آخر هستی خداست
می توان گفتا که او از ابتدا تا انتهاست
خود نمایی می کند در عالم و قرآن وانس
ذکر یزدان در بیان و در کلام انبیاست
۹۹۱.مذهب
در مکتب و مذهب الهی
جوینده شوی ، هر آنچه خواهی
عشق است و امید و دلریایی
ایثار و شهادت است و شاهی
۹۹۲.پرستش
آن خدایی که پرستیم کجاست
او بود ظاهر و پنهان از ماست
او بزرگ است و امید من و توست
خلق را هادی و خود نا پیداست
۹۹۳. وصف حق
وصف حق را مشنو از هر ناکسی
دان تجلی گشته در مهر و خوشی
وصف او بی حد بود بی انتهاست
کی بشر قادر به توصیفش بسی
۹۹۴.جستجو
عبد می گوید خدا ، هر لحظه می خواند تو را
نفس می گوید چرا ، در رنج باشیم و بلا
عقل می جوید تو را ، از قعر دریا تا سما
نفس می سازد جدا ، هم حب و هم عشق خدا
۹۹۵.سبقت
با نور خدا ، در دل و جان ، یار ربودیم
یاری که برد سوی خودش ، خوب ستودیم
چون عشق خدا را به دل و جان بخریدیم
در طی هدف ، سبقت و پیشی بنمودیم
۹۹۶.توصیف
عاجزم از وصف حق ، دانی چرا
چونکه حق بی حد بود ، بی انتها
با تعقل ، کی توان معبود یافت
ذهن ما قاصر ز توصیف خدا
۹۹۷.امید
ما نداریم بجز خالق هستی دگری
ما گرفتار زبانیم و دو گوش و بصری
راه کج،کی برساند ، من و تو ، در بر دوست
راه حق جو ، که نوید است و امید بشری
۹۹۸.غرور
غرور و تعصب به همراه ترس
شود مانع رشد و تعلیم و درس
چو بدبینی و عادت نا روا
برد آدمی را به کنج قفس
۹۹۹.هدر
این چشم و زبان و مستی دل
کرده دل و جان اسیر و غافل
یارب چه کنم مستی دل را
عمری به هدر رفته ، چه حاصل
۱۰۰۰.قلب
از دست زبان و دل و دیده
قلبم شده صد تکه و پاره
بر چشم دل و دیده بکوبید
تا روح شود خادم و بنده
۹۹۸.غرور
غرور و تعصب به همراه ترس
شود مانع رشد و تعلیم و درس
چو بدبینی و عادت نا روا
برد آدمی را به کنج قفس
۹۹۹.هدر
این چشم و زبان و مستی دل
کرده دل و جان اسیر و غافل
یارب چه کنم مستی دل را
عمری به هدر رفته ، چه حاصل
۱۰۰۰.قلب
از دست زبان و دل و دیده
قلبم شده صد تکه و پاره
بر چشم دل و دیده بکوبید
تا روح شود خادم و بنده
۱۰۰۱.باز نشستگی
هر چند به ظاهر شده ای بازنشسته
گشتی تو رها از غم امروز و گذشته
از جان رفیقان نرود مهر تو بیرون
از دولت فرخنده و اقبال خجسته
۱۰۰۲ .دوران بازنشستگی
عمرم به هدر رفته و من باز نشسته
گشته دل و جان غالب و افکار گسسته
یارب تو نما لطف بر این بنده ی خادم
افسوس که دل کرده مرا عاصی و خسته
۱۰۰۳.شیطان
دشمن ما در درون جان ماست
نفس سرکش افعی و شیطان ماست
با تعبد ، نفس دون گردد مهار
بز خدایی موجب خسران ماست
۱۰۰۴.ولایت
ما شیفتگان حرم و کوی ولایت
باشیم به فرمان ولی رهبر امت
در جبهه بیرونی و در عرصه ی داخل
آماده جان بازی و ایثار و شهادت
۱۰۰۵.بی همتا
دانی که سلاح مومن و عابد چیست
جز بندگی خدای بی همتا نیست
با انس به محبوب و امید دلها
در قلب بشر بجز خدا لایق کیست
۱۰۰۶.رمضان
ماه خود سازی و بیداری و دیدار شده
نفس دون در غل و زنجیر گرفتار شده
ماه قرآن و نوید است و سرور و تسلیم
دل و جان مست رخ دلبر و دلدار شده
۱۰۰۷.اهل یقین
صاحبان فضل وعلم و معرفت
مظهر پاکی و اهل مغفرت
مردم اهل یقین در هر زمان
کی خطا کار و دچار معصیت
۱۰۰۸.شب قدر
امشب همه در راز و نیاز ند
در مسجد و محراب و نمازند
بر دلبر خود عشق بورزند
هم ناله و در سوز و گدازند
۱۰۰۹.وصال
در میکده انواع شراب است ، اگر درک نمایی
هر شب شب قرب است ، اگر دیر نیایی
در مزرعه ای روح و روان عشق بکارید
هر لحظه وصال است ، اگر زود بیایی
۱۰۱۰.روی حق
گر بخواهی روی حق بینی بشر
ذهن خود خالی کن از انواع شر
نفس ما زهدان ما در عالم است
ترک دنیا می کنی با درد سر
۱۰۱۱ذکر یارب
هر که آرد بر زبان نام خدا
ذکر یا رب یا رب بی انتها
می کند تاثیر بر روح و روان
در ریاضت در عبادت در دعا
۱۰۱۲.روح
خدای جان و هوش ما
روح تو در خروش ما
بندگی و توان ما
باعث جنب و جوش ما
۱۰۱۳.تکیه
هر کی به فکر خویشه
هیچ کس خدا نمیشه
تکیه مکن به اغیار
حضور حق همیشه
۱۰۱۴.دار
نفس پلید و خوار من
باعث کبر و نار من
می بردم به هر طرف
عامل شر و دار من
۱۰۱۵.همدم
امید من خدای من
همدم در خفای من
لطف خودت عطا نما
یاور بی ریا ی من
۱۰۱۶.منجی
منجی و رهنما تویی
محرم و جان فزا تویی
روح تو در خروش ما
قدرت ماورا تویی
۱۰۱۷.حافظ
مامن بینوا تویی
حافظ جان ما تویی
باعث جنب و جوش ما
محرم و جان فزا تویی
۱۰۱۸.دیدار
مستی من ، وصال تو
دیدن بی مثال تو
خالق هستی و جهان
شادی من جمال تو
۱۰۱۹خداوند
خدای ما ، تا نداره
تو هر دلی جا نداره
در این دل و هوای من
خدای جان ها نداره
۱۰۲۰.خالق
وصف خدا ، گفتنی نیست
دیدنی و بافتنی نیست
خالق هر چیز خداست
همچو بشر ، رفتنی نیست
۱۰۲۱.اثر گناه
با ترک گنه ، روح و روان شاد شود
با ذکر و دعا ، امید ما یاد شود
اعمال بد و خوب همه ، گردد ثبت
با هر گنهی حسن تو بر باد شود
۱۰۲۲.معرفت
معرفت همراه ایمان و شعور
همره انسان بود تا قعر گور
آدمی با عقل تنها ناقص است
عاملی باشد برای فهم نور
۱۰۲۳.روز موعود
می رسد روزی که دنیا غرق شادی و گلستان می شود
می رسد روزی که تفسیر کلام وحی و قرآن می شود
دولت مهدی بپا و عدل جاری در حکومت می شود
عقل و ایمان بشر افزون و تکمیل و دو چندان می شود
۱۰۲۴.مردی
با پست و مقام ، خود نگیری، مردی
با مال و منال ، دست گیری ، مردی
مردی نبود به ظلم و تزویر و ریا
گر خدمت خالصانه کردی ، مردی
۱۰۲۵.جستجو
بیا جان را ز نا پاکی بشوئیم
بیا تا در پناه حق بگوئیم
کجایی دلبر و یار فقیران
بیا تا دم به دم او را بجوئیم
۱۰۲۶.اعمال
دانی که چه چیز تا قیامت با ماست
اعمال مفید تا نهایت با ماست
علمی که شود چراغ و شمع دگران
با دادن سود بینها یت با ماست
۱۰۲۷.سرگردانی
دل خسته و جان خفته و ما سرگردان
حق شاهد و ما غافل و پست و نالان
عمری به هدر رفت و نگفتیم خدا یا
او حاضر و ما غایب و مست و حیران
۱۰۲۸.یاد مادر
ای تراب تیره این یکدانه گوهر مادر است
نیک میدارش که از دلدادگان حیدر است
بود بیرق دوز شاه تشنه کام کربلا
زین سبب جمله امیدش آن شهید بی سر است
۱۰۲۹.اخلاق
پیغمبر ما معلم اخلاق است
در کون و مکان رفیع و در آفاق است
اسلام بپاست تا قیامت برسد
در گسترش اصول دین خلاق است
۱۰۳۰.نور ایمان
به خون شهیدان و اشک یتیم
به آه اسیران در بند و بیم
عطا کن مرا ، نور ایمان و صبر
خداوند جان آفرین حکیم
۱۰۳۱.دل ستان
امید گدا و غنی در جهان
عطا کن به ما راه خوبان عیان
فقیران و در ماندگان را نجات
نباشد امیدی به جز دل ستان
۱۰۳۲.سوره کوثر
سوره ی مخصوص زهرا کوثر است
الگوی عصر و زمانه اطهر است
نقطه های سوره جمعا عمر اوست
دشمن احمد ، شقی و ابتر است
۱۰۳۳.خدا جویی
خود آرایی و خود بینی ، مرام یک قلیلی است
طلب غیر از خدا ، واهی و بی جا و ذلیلی است
تلاش آدمی ، حق جویی و کشف حقیقت
خدا خواهی ، خدا جویی ، عیان و خود دلیلی است
۱۰۳۴.اذان
اذان در گوش فرزندت چه نیکوست
نماد و سمبل دین مبین اوست
اذان , اذن دخول در گه حق
سزاوار عبادت , حق بود دوست
۱۰۳۵.بسم الله
هر که دارد ادب و شور و نوا ، بسم الله
هر که خواهد اثر ذکر و دعا ، بسم الله
هر که دارد به دلش عشق حسینی برپا
بهر دیدار حسین و شهدا ، بسم الله
۱۰۳۶.حیا
آرامش آدمی ، ز دین است
اخلاق نکو ، ورا نگین است
عقل و ادب و حیای انسان
منجی بشر ، ز مکر و کین است
۱۰۳۷.بهشت برزخی
بهشت دنیوی در این جهان است
بهشت برزخی ما را نهان است
بهشت عاشقان اند ر دو عالم
جمال جان فزای دل ستان است
۱۰۳۸.مرگ
دانی که چه چیز تا قیامت با توست
اعمال نکو تا نهایت با توست
با مرگ نهی هر آنچه داری با خویش
تا قبر رفیق با محبت با توست
۱۰۳۹.امانت
مردان خدا ، در هدایت با توست
فرزند و عیال ، چون امانت با توست
علمی که شود ، چراغ و شمع دگران
با بهره و سود ، بی نهایت با توست
۱۰۴۰.زندگی
زندگی در گذر و یک سفر است
آنچه ماند ز بشر ، یک اثر است
آدمی در پی مال است و منال
رنج خود ماند و او در گذر است
۱۰۴۱.توشه سفر
آنکه نبست بار خود ، توشه ره چه می کند
توشه ره چه می بری ، مرگ خبر نمی کند
بار سفر تو بسته ای ، تا که شود نجات تو
هر که بود اسیر خود ، بار سفر چه می برد
۱۰۴۲.واله
عشقت مرا دیوانه کرد
آتش ز قلبم شعله کرد
عشق علی اعجاز کرد
سوزاند جان و واله کرد
۱۰۴۳.خدعه
روح و روان آسوده شد
عشق ولایت زنده شد
با عشق مولایم علی
دشمن دچار خدعه شد
۱۰۴۴.دلربا
دل می تپد مستانه وار
گردیده ام مشتاق یار
من مست روی دلربا
خواهان یار و بی قرار
۱۰۴۵.مولا علی
نام ترا در هر زمان
آرم مداوم بر زبان
مولا علی، مولا علی
یاری نما قدر و توان
۱۰۴۶.شیفته
ما شیفته ای آل حسینیم ، توکلت علی الله
از نور خدا درس گرفتیم ، توکلت علی الله
راه شهدا، راه حسین است و بود راه ولایت
دل را به دل یار ببستیم ، توکلت علی الله
۱۰۴۷.ثبت
ثبت در عالم شود ، ظلم و ستم در هر مکان
مهربانی و محبت ، ماندگار است هر زمان
آنکه ماند حق تعالی، مابقی فانی شود
ماندگار است عشق خالق بر خلایق درجهان
۱۰۴۸.مهدیا
بگفتا مهدیا دائم ، چه حاصل
منم حاضر ، تویی غایب ز محفل
حساب نفس خود انجام دادی
جدا کن خط خود از خط باطل
۱۰۴۹.سوال
کجایی دلبر و جان و امیدم
سوال ساده ی دارم ، مریدم
من آیا زنده ام ، رویت ببینم
رخ زیبای چون ماه و سعیدم
۱۰۵۰.سفر عشق
سفر عشق شفای غم یاران دارد
دیدن یار و دوای دل حیران دارد
مقصد اهل حرم روی و رخ دلدار است
عاشقان شوق نگاه شه جانان دارد
۱۰۵۱.تابع عشق
خلق ما ، رفتن و بر گشتن ما از ازل است
رنج ها دارد ، و طی کردن آن با عمل است
تابع عشق عجب تابع پر پیچ و خمی است
هفت خوان دارد ، و رفتن به فراز کتل است
۱۰۵۲.اربعین
اربعین یعنی به وصل ایزدی محرم شدن
با انیس و مونس و دلدار خود محرم شدن
با شهادت راه بردن سوی جنات النعیم
همره خیل عزیزان ، سوی حق هر دم شدن
۱۰۵۳.سرخوردگی
درآن وقت دشمن ز ما دیده شست
که ایمان راسخ ز مردم بجست
بجز حی مطلق ، خدای علیم
مرو نزد نامحرمان از نخست
۱۰۵۴.سیطره
زمانی که دشمن کند سیطره
ندارد ترحم به کس ، یکسره
ببین کودک شیر خوار حسین
زند تیر خود بر گلو ، حرمله
۱۰۵۵.اصل
زمانی هوس حاکم و اصل شد
که ایمان و باور ز ما فصل شد
غرور و تعصب به بیگانگان
شعار مقدس بر این نسل شد
۱۰۵۶.چیرگی
از آن روز دشمن به ما چیره شد
که دین و دیانت ز بن کنده شد
چو ارزش به ضد خودش اصل شد
ز فرهنگ چیز دگر عرضه شد
۱۰۵۷.خواب
دشمنان فتنه بس است ، وقت ظهور است هر آن
خدعه و مکر بس است ، حکم خدایی است نهان
جنگ و آوارگی و ظلم و ستم بی حد شد
مسلمین خواب بس است ، دیدن منجی است عیان
۱۰۵۸.غیرت
دشمن دین خدا رخنه دو چندان کر ده
حمله بر غیرت و ایمان جوانان کرده
عزت و شوکت ما در گرو بیداریست
دشمن روح بشر ، مکر چو شیطان کرده
۱۰۵۹.اصطلاحات
منظور من از عشق ، خدای یکتاست
منظور من از چشم ، نگاه دلهاست
منظور تویی ، گفتن الفاظ مهم نیست
منظور من از روی ، خدای والاست
۱۰۶۰.کربلا
حسین در کربلا غوغا بپا کرد
عجب شوری به عالم نینوا کرد
حسین با خون خود پیروز گردید
محرم مکر دشمن بر ملا کرد
۱۰۶۱.عبد
عبد گر عاشق شود ، با عشق غوغا می کند
جان اگر مجنون شود ، آن یار پیدا می کند
روی حق ، با چشم دل ، مقدور می گردد بشر
دل اگر حیران شود ، مستانه نجوا می کند
۱۰۶۲.پایندگی
دانی که چرا شهید ، پاینده بود
تسلیم خدا ست ، تا ابد زنده بود
او منتخب خدا و راهش حق است
با معرفت و شفیع و دلداده بود
۱۰۶۳.حرام اندر حرام
حسین ابن علی را مکه دام است
که خونریزی حرام اندر حرام است
اگر چه حج او کامل نگردید
امید مسلمین و او امام است
۱۰۶۴.سالار شهیدان
دانی که چرا حسین ، از مکه برفت
در کرب و بلا ، به جنگ با فتنه برفت
تا دین خدا شود ، چو جدش احیا
سالار شهیدان ، ز جفا تشنه برفت
۱۰۶۵.ضربت
دانی که چرا علی به تا خیر انداخت
از کشتن خصم ، لحظه ای رو بر تافت
او ضربه بجای حق زند بر کافر
جز حکم خدا ، به نفس خود ، کی پرداخت
۱۰۶۶.اصطلاح
می ، بود در نزد عارف ، عشق او
مست می سازد ورا از عشق هو
روی حق با چشم دل امکان پذیر
در لقای حق تعالی ، حق بجو
۱۰۶۷.کمک
محبت بر فقیران و یتیمان
رضای حق بود از بهر انسان
کمک بنما به خویشان در مصائب
کمال ما بود نیکی و احسان
۱۰۶۷.شفاعت
ترحم بر بدان ، باشد ستم چند
به نیکان و رفیقان در غم و بند
شفاعت بر عدو و خصم جانها
بود جور و خطا بر آنکه در بند
۱۰۶۸.ترک عبادت
با ترک عبادت ، ز خدا دور شوی
از نور خدا خارج و مغرور شوی
شیطان بنگر ، که رانده ی حق گردید
در محضر حق ذلیل و مهجور شوی
۱۰۶۹.امام زمان
خون به دلم ، ای مه تابان ، بیا
رخ ز همه مخفی و پنهان ، بیا
دیده ی ما منتظر روی تو ست
جان به لبم ، ای شه شاهان، بیا
۱۰۷۰باران امید
با آمدنت دلم صفا می یابد
باران امید دم به دم می بارد
عشق تو به جان ما ، زده آتش ها
خنده به لبان بینوا می آید
۱۰۷۱.فهم
با آمدنت جهان گلستان گردد
بیداری ما ز فهم قرآن گردد
یاد خوش تو ، به دل دهد آرامش
دوری بشر ز نفس و شیطان گردد
۱۰۷۲.صاحب الزمان
ای کاش، که صاحب الزمان می آمد
صوت شه جان ز هر مکان می آمد
عشق تو به جان ما ، زده آتش ها
دستور قیام ، بی امان می آمد
۱۰۷۳.صاحب امر
ای کاش، که ظلم و جور بر چیده شود
عدل و شفقت به هر مکان دیده شود
جز صاحب امر و صاحب کون و مکان
امکان حصول ، بر زبان وعده شود
۱۰۷۴.فاجعه منا
مهمان خدا ذلیل و در مانده شود
در مکه و در معبد حق کشته شود
حجاج ولی و مقتدا می خواهند
تا دین خدا زنده و پاینده شود
۱۰۷۵.حاجیان
حاجیان رفتند ، یکسر در منا
پس کجا رفته ، شهید سر جدا
من ندیدم نازنین را در حرم
او چرا رفته به سوی کربلا
۱۰۷۵.حاجیان
حاجیان رفتند ، یکسر در منا
پس کجا رفته ، شهید سر جدا
من ندیدم نازنین را در حرم
او چرا رفته به سوی کربلا
۱۰۷۶.نینوا
حاجیان پرسند مولا در کجاست
او به جای مکه سوی نینواست
در ره یزدان رود در کربلا
از برای دین حق جان را فداست
۱۰۷۷.اعمال حج
عید قربان را عزا کردند ، در اعمال حج
حاجیان را در منا کشتند ، در اعمال حج
مهدی زهرا بگیرد ، انتقام خونشان
کشته ها پیش خدا رفتند ، در اعمال حج
۱۰۷۸.عید قربان
عید قربان شد عزا بر مسلمین
حاجیان قربانی قرآن و دین
عده ای را با جفای خود هلاک
ناتوانی شد عیان از کفر و کین
۱۰۷۹.منا
دشمنان اهل بیت مصطفی
گاه در مکه ، گهی در نینوا
می کنند ظلم و جفا بر زائرین
خائنین اندر منا و کربلا
۱۰۸۰.سوگواری
بی قرارم ، سوگوار م ، تا ظهور
حاجیان را می کشند ، اصحاب زور
غم گسارم ، مهدی صاحب زمان
ریشه ای ظالم بکن ، از قعر گور
۱۰۸۱.مردانگی
گر فهم کنی و خود شناسی مردی
گر خوار شوی و بی هراسی مردی
مردی نبود به مال و زور و تزویر
گر غرق شوی و هم نترسی مردی
۱۰۸۲.دستگیری
با پست و مقام , خود نگیری مردی
در کار و عمل ، صدیق گردی مردی
ارزش به مقام و جاه و اموال که نیست
با مال و منال ، دست گیری مردی
۱۰۸۳.خود شناسی
گر نفس مهار و خود بجویی مردی
گر مست شوی و حق بگوبی مردی
عزت به ریا و شهرت و زور که نیست
گر پست کنند و هست خویی مردی
۱۰۸۴.غصه
گر ظلم کنی به ناتوان ، نا مردی
گر غصه دهی به این و آن، نا مردی
افتاده به چاه ، گر توانی دریاب
گر لطمه زنی به دیگران ، نامردی
۱۰۸۵.پستی
گر غره شوی و خود پرستی ، مستی
گر ظلم کنی و ظلم بینی ، پستی
انسان به صفای روح خود زنده بود
گر رحم کنی و مهر جویی ، هستی
۱۰۸۶.کمال
ارزش انسان به علم و خواندن است
بر کمال و معرفت افزودن است
در بدی و ظلم و آه و ناله نیست
ارزش انسان به انسان بودن است
۱۰۸۷.ارزش انسان
ارزش انسان به فهم و درک اوست
نی که در مال و منال و خاک اوست
کسب علم و معرفت را پیشه کن
از گناه و معصیت خود بیمه کن
۱۰۸۸.تعبد
با تعبد، با تقید ، هر زمان
جان و دل گردد رها از هر فغان
آدمی دایم اسیر نفس خود
با ریاضت می رهد از هر مکان
۱۰۸۹.اندیشه
در مصاف جاهلان خود بیمه کن
تا توانی در جهان اندیشه کن
آدمی را فهم و ادراک و شعور
می برد تا عرش بالا ، پیشه کن
۱۰۹۰تلاش
کسب علم و کسب ایمان مر تو را
روح و جان را می دهد شور و صفا
آدمی با صبر و ایمان ، هم تلاش
در سعادت باشد و نور خدا
۱۰۹۱.برگشت
آب و آتش همره خاک و هوا
باعث ایجاد انسان و بنا
آدمی برگشت دارد سوی خاک
نیست انسان بی عقاب و او رها
۱۰۹۲.دشت بلا
نور یزدان در زمین نینوا
عالمی کرده بپا در کربلا
از برای سلطه در جنگ و نبرد
آب را بستند در دشت بلا
۱۰۹۳سجده گاه
خیمه گاه اهل بیت مصطفی
غرق آتش می شود در کربلا
خاک صحرا گشت پاک و سجده گاه
تا که سر آری فرو پیش خدا
۱۰۹۴.آقا حسین
گر هوای عشق مولا شعله کرد
ذره ای از حب او را خانه کرد
عاشقان بهر زیارت می روند
جاهلان قبر ورا ویرانه کرد
۱۰۹۵.خون
شیعه با خون ولایت بیمه شد
دین حق با خون او پاینده شد
تا قیامت دین حق بر جا بود
شیعه با ظلم و جفا رنجیده شد
۱۰۹۶فطرت
شهادت بهترین مرگ بشر هست
عبادت بهترین بار سفر هست
دهد فطرت به ما هشدار لازم
ره شیطان خطا و پر خطر هست
۱۰۹۷.ستون دین
نبی گفتا ستون دین نماز است
که معراج مسلمانی نیاز است
ادای ذکر حق دل روشناییست
بسوی وصل حق ما را جواز است
۱۰۹۸.حضور دل
نمازی خوان چو مولا گر توانی
که تیر از پا کنند و خود ندانی
نماز بی حضور دل مخوان دوست
ندارد ارزشی و خود بدانی
۱۰۹۹.امر خدا
الا ای ساکن کوی الهی
تویی آیینه زیبای شاهی
گرت مایل شوی وصل خدا را
ادا کن روز و شب امر خدایی
۱۱۰۰.دیدار
اگر مایل به وصل ذوالجلالی
اگر خواهان یزدان و جمالی
نمازی خوان که مولا خواند آنرا
اگر راغب به رشدی و کمالی
۱۱۰۱.ترفیع
ترفیع بشر به عقل و دین است
هادی بشر چو نور عین است
پیغمبر و منجی دو عالم
ناجی و ولی مسلمین است
۱۱۰۲.صبر
دانی که ز زهر تلخ تر چیست
جز صبر به نزد جاهلان نیست
با صبر و تحمل است ظفرها
پایان شب سیه ، سفیدی است
۱۱۰۳.زکات
تحمل کردن نادان زکات است
زکات عقل و از بهر نجات است
زکات علم در نشر علوم است
تعالی بشر را در صفات است
۱۱۰۴.دلبستگی
ای کاش ، که دلبسته ی دنیا نشو یم
ای کاش ، که بی قرار فردا نشویم
گردیم صدیق و مخلص و اهل سلوک
غرق شهوات و مستی جاه نشویم
۱۱۰۵.گرفتاری
بار الها ، تو کریمی و رحیمی و عظیم
بار الها ، تو رئوفی و امیری و علیم
گوشه ی چشم بنما بر ضعفای محروم
ما فقیریم و گرفتار و اسیریم و ندیم
۱۱۰۶.دل
بار الها، دل من عاشق و شیدای تو شد
عاشق چشم و لب و روی شکوفای تو شد
من ندانم تو کجایی ، به چه تشبیه شوی
گر ببینم رخ تو ، کوی دلم ، جای تو شد
۱۱۰۷.کرب و بلا
بار الها ، سفر کرب و بلا می خواهم
بار الها ، دل پر نور و صفا می خواهم
تو مرا عاشق و هم شیفته ی خود گردان
سفر عشق و زیارت به خدا می خواهم
۱۱۰۸.
بار الها، به در خانه ی حق چند زنم
تا تا گشایی در خود، بلکه ندایی شنوم
بار الها ،به من آمده در کوی رفیق
گوشه چشمی بنما، بلکه نوایی ببرم
۱۱۰۹. بارالها
بار الها، تو کریمی و رحیمی و عظیم
بار الها، تو رئوفی و امیری و علیم
تا به کی سرور ما غایب و ما در پرده
ما فقیریم و گرفتار و اسیریم و ندیم
۱۱۱۰.آرامش
آرامش ما ، به ثروت و زور و زر و قدرت نیست
آرامش ما ، در اثر خانه ی ویلایی با وسعت نیست
مسروری ما، در گرو فهم و کمال و ادب ا ست
جز یاد و عبادت چو ثنا ، هیچ دگر مثبت نیست
۱۱۱۱.افعی
دانی که چرا درون انسان مخفی است ؟
دانی که چرا حکم خدا ، گه دفعی است ؟
احکام شریعت همه از بهر کمال است
نفسی که کند شر و جفا ، چون افعی است؟
۱۱۱۲.متقیان
با متقیان تو همنشین باش
در بین کسان ز ذاکرین باش
از حق طلب حاجت خود کن
در قول و عمل چو شاکرین باش
۱۱۱۳.آزادی زن
آزادی زن ، به حرمت و عزت اوست
آزادی زن ، به پاکی و عصمت اوست
در خلط و برهنگی وانظار که نیست
در دانش و حفظ عفت و حکمت اوست
۱۱۱۴.کینه
کبر و حسد و کینه کند تار
قلب و دل تو ز نور دلدار
قطع رحم و شنیدن صوت غنا
روح تو کند سیه چو کفتار
۱۱۱۵.زیارت نامه خدا
زیارت نامه ی یزدان نماز است
وصال ایزدی ما را جواز است
نمازی خوان چو مولا گر توانی
عبادت با خدا راز و نیاز است
۱۱۱۶.کسب علم
چه خوش گفت مولا علی مرتضی
ادب را فزون می کند فضل ما
خدا ترسی و خود شناسی سبب
سفارش کنم کسب تقوا تو را
۱۱۱۷.عمر طولانی
چه خوش گفت صادق در آئین و کیش
که نیکی به اقوام و فرزند خویش
سفارش کنم بر خلایق بسی
کند عمر انسان فزونی و بیش
۱۱۱۸کعبه
خانه ی حق ، قبله گاه مسلمین
بهترین معبد ، برای اهل دین
اولین خشکی دنیا مکه است
طوف حق گردد تجلی در زمین
۱۱۱۹.آبرو
بزرگان آبرو یابند ، از اولاد و حکمت
حقیران آبرو دانند ، مال و کسب ثروت
بود اموال از بهر رفاه و زندگانی
شهیدان آبرو دارند در روز قیامت
۱۱۲۰.تسبیح
گر درک کنی شمس و قمر پر نورند
گر درک کنی جن و بشر مغرورند
عالم همه تسبیح خدا می گویند
چون درک کنی چرخ و فلک محصورند
۱۱۲۱.تزویر
محبت کن به اهل علم و تدبیر
به مردم کن تو نیکی بهر تاثیر
بیاموز آن به مشتاقان دانش
مگو راز خودت بر اهل تزویر
۱۱۲۲.جهالت
آدم جاهل چو شیری بی سر است
شیر بی یال و توان و ابتر است
عروده با داد و فریاد زیاد
کی نشان قدرت یک پیکر است
۱۱۲۳.شیر
پیر، پیر است ، گرچه دارد او هوس
شیر ، شیر است ، گر چه باشد در قفس
با دم شیران مکن بازی هر آن
می خروشد بر پلنگان تا نفس
۱۱۲۴.محراب
بهترین جا ،در مساجد در کجاست؟
هست در محراب و آن در ابتدا ست
شد علی در غرق خو ن در سجده گاه
بهترین سالک ، به نزد کبریاست
۱۱۲۵.گمراهی
علم باشد باعث رشد و حیات جان ما
جهل گردد موجب مرگ دل و حرمان ما
علت گمراهی و اغفال ما در نفس ماست
باعث آرامش و تسکین ما، ایمان ما
۱۱۲۶.خواب
خواب گردد موجب آرامش روح و روان
لیک گردد ، باعث غفلت برای انس و جان
نیست تکلیفی تو را در حالت رفتن به خواب
خواب باشد فرصتی ، تا جسم باشد در امان
۱۱۲۷.عید فطر
سی روز گذشت و عید فطرت آمد
پاکی روان و ترک ظلمت آمد
شیطان هوس اسیر ما بود به بند
شادی و سرور بی نهایت آمد
۱۱۲۸.خوشحالی
دانی چه کند همسرتان را خوشحال
قدر زحمات او بدانی همه حال
یک شاخه ی گل هدیه کنی با احساس
تسخیر شود دلی که سخت است و محال
۱۱۲۹.احترام
بهترین گوهر به زن را شوهر است
بهترین همدم به زن را همسر است
حرمت یار و انیس خود بدار
چون قوام زندگی را ، در بر است
۱۱۳۰.حج
حج تجلی گاه روز محشر است
وحدت و همبستگی دیگر است
حج امید و شور و شوق و بندگی
جلوه ای از طوف حق را در بر است
۱۱۳۱.مردان خدا
مردان خدا به دیدن یار خوش اند
مستان به می و صدای یک تار خوش اند
نزدیک مشو به بی خرد ، در همه حال
افراد شقی ، به ظلم و پیکار خوش اند
۱۱۳۲.منزلگاه
منزلگه جسم ، می شود در دل خاک
منزلگه روح ، می شود برزخ پاک
چند ماهی بنمودست تو را در دل مام
بعد از آن رشد کنی ، تا که روی در افلاک
۱۱۳۳.دوران جوانی
افسوس که عمر خود ، به واهی طی شد
افسوس که بی ثمر ، به آهی طی شد
دریاب تو هر لحظه و هر ثانیه عمر
دوران جوانی ، به تباهی طی شد
۱۱۳۴.آتش عشق
آتش عشق کند ، روح و روان را ویران
آتش عشق شود شعله ور و هم سوزان
عشق بی صبر و وفا عشق حقیقی نبود
آتش عشق کند کور و کر و دل لرزان
۱۱۳۵.بهشت برین
آن بهشت است ، که مردم همه مشتاق ورود
آن بهشت است ، سرای همه ی قرب و شهود
شربت پاک بود در قدح و حوض برین
حوری و جوی ز شهد و عسل و عنبر و عود
۱۱۳۶.شناخت
گر نیست تو را شناخت ، از بود خدا
گر نیست تو را شناخت از جود خدا
قدری به جهان بنگر ، قدری به بشر
تا قدرت حق بینی ، هم زود خدا
۱۱۳۶.امید
تا چند اسیر هوس و میل و هوا
تا چند گرفتار خود و مال و سرا
برخیز و دمی به سوی حق کن پرواز
تا کی به امید همه ای ، غیر خدا
۱۱۳۷.نماز صبح
بر خیز ز خواب ، وقت دیدار شده
برخیز و بخوان ، که حق خریدار شده
صبح است و کنون وقت نماز است تو را
برخیز و ببین ، جهان پدیدار شده
۱۱۳۸.راه نجات
توحید و نبوت سبب حفظ حیات است
قرآن و معاد موجب رشد صفات است
حق است و حقیقت علل حفظ ولایت
اسلام و شریعت همه جا راه نجات است
۱۱۳۹.سحر
وقت سحر است ، خیز از بهر نماز
وقت سفر است ، خیز در اخذ جواز
در خلوت و تنهایی خود ، یار طلب کن
با یار و شفیق خود ، دمی راز و نیاز
۱۱۴۰.اهل قلم
گر اهل سلوکی و نیایش با هو
بسیار مخور ، فاش مکن ، اندک گو
با اهل خرد ، اهل قلم ، هم ره شو
تا فکر و عمل ، جهت بگیرد یک سو
۱۱۴۱.صعود
ناز هستی در وجود زن بود
عالم هستی ، به بود زن بود
هدیه ی الله بر مردان زن است
رشد انسان در صعود زن بود
۱۱۴۲. دامن زن
از دامن زن مرد به معراج رود
در دامن زن ، نور خدا میر بود
کعبه بشکافت ، تا علی پا بنهاد
او کفو زنی بود که یزدان بدهد
۱۱۴۳.غیرت
ارزش زن ، به حیا و عصمت است
ارزش زن ، به وفا و عفت است
در حجاب و پاکی و دوری ز نفس
زندگی با همسری با غیرت است
۱۱۴۴.آزادی
آزادی زن ، به حرمت و عزت اوست
آزادی زن ، به عفت و عصمت اوست
در دانش و حکمت و توانایی اوست
در رشد و تعالی و همی خدمت اوست
۱۱۴۵. نقش مرد
مرد یعنی ، مشعل نور و صفا
مرد یعنی ، هم زبان و هم صدا
در مصائب همدم و همراه یار
محرم راز وی و مشکل گشا
۱۱۴۶. ارزش مردان
ارزش مردان ، به عقل و غیرت است
ارزش مردان ، به حلم و رافت است
در تعبد ، در اصالت ، در وفاست
مرد را ارزش به علم و حکمت است
۱۱۴۷.لیاقت
ارزش زن در حیا و عفت است
ارزش مردان به عقل و غیرت است
گر چه زیبایی و ثروت لازم است
لیک ارزش در لیاقت ، عصمت است
۱۱۴۸.تشکیل خانواده
شغل پاینده سبب گردد تو را
تا کنی یک زندگی را نو به پا
ازدواج است یک تعهد تا حیات
امنیت در شغل کاری بس روا
۱۱۴۹.مبارزه
چون که من غافل ز خود ، در بند شیطانم اسیر
ای خدا ، من ناتوان با جنگ او ، دستم بگیر
لحظه ای ما را به خود مشغول و تنها وامذار
ما ضعیفیم و دچار غفلت و دور از مسیر
۱۱۵۰.عوامل خوشبختی
گر بخواهی معرفت در روح و جان یابد وجود
گر بخواهی عزت و رشد و تعالی ، کن سجود
کسب روزی کن حلال و ترک هر گونه گناه
می برد بالا تو را ، از پستی و از هر رکود
۱۱۵۱.قضاوت
آنچه بینی، می شود گفت ، واقعیت
آنچه باشد ، می توان گفتا ، حقیقت
آنچه بینی ، آنچه باشد ، کی برابر
عدل و انصاف است معیار قضاوت
۱۱۵۲.یار
یار یعنی ، عشق و هستی ، زندگی
پاک و خالص ، خالی از آلودگی
همدم خوب و انیس جان و دل
باعث آرامش و آسودگی
۱۱۵۳.شهیدان
ما حامی راه شهدا می باشیم
ما شیعه ی آل مرتضی می باشیم
خون شهدا ، ناجی ما در دو جهان
دنباله روی راه ولا می باشیم
۱۱۵۴.راه شهدا
ما حامی راه شهدایم همه
ما پیرو خط کربلا ایم همه
بر پا یی عدل و قسط ، امیال همه
ما منتظر نور خدایم همه
۱۱۵۵.انتظار
سالکان ، حامی خط شهدا می باشند
عاشقان ، پیرو راه کربلا می با شند
جملگی منتظر اذن خدا در عالم
عارفان ، منتظر نور خدا می باشند
۱۱۵۶.عهد و پیمان
روح باشد ماندگار و جسم بی جان می رود
عهد و پیمان ماندگار ، و عمر هر آن می رود
علم باشد ماندگار و ثروت از کف رفتنی است
آنچه ماند کار خیر است ، مابقی دان می رود
۱۱۵۷.آسابش
کاخ و ویلا کی دهد آرامش روح و روان
مال و ثروت کی دهد خوشبختی پیر و جوان
می دهد آسایش و لذت به ظاهر مر تو را
رو به دنبال کمال و معرفت در هر زمان
۱۱۵۸.عاشق
هر کسی عاشق شود ، در انتظار دلبر است
فرد عاشق ، کی خطا از دلبرش را درسر است
همچو مجنون ، از فراق یار بی تاب و تب است
سختی آسان می شود ، چونکه خدایش اکبر است
۱۱۵۹.معیار
معیار رفاقت ، به محبت به وفاست
معیار لیاقت ، ادب و عقل و صفاست
این شاخصه ها باعث بیداری هست
مردی و شهامت ، به جوانمردی ماست
۱۱۶۰.انسان کامل
آدمی را دین و ایمان و یقین
می کند کامل ، وفادار و امین
فهم و ادراک و شعور آدمی
می برد تا کهکشان ها از زمین
۱۱۶۱.جبر و اختیار
دانی که جهان در اختیار است تو را
دانی که بشر اسیر نفس است چرا؟
در کون و مکان مجو بجز جبر و خیار
زیرا که بود نیاز ما در دو سرا
۱۱۶۲.شعور
دانی که چرا ، خدا تو را داده شعور؟
حق داده تو را عقل و خرد بهر امور
تا روح و روان شود مهیای صعود
من معتقدم ، خدا علیم است و صبور
۱۱۶۳.تحسین
وقتی که شوی تنها ، جز حق نکنی تمکین
وقتی که شوی با حق ، مردم کنند تحسین
پس حق بودت کافی ، در عالم دون خاکی
دل بستن غیر از حق ، هر گز ندهد تسکین
۱۱۶۴.ترس
گر بترسی از کسی ، گردی گریزان از جفا
گر بترسی از خدا ، گردی چنان سوی خدا
دان سپاس بی کران ، مخصوص ذات کبریاست
چون تو کل بر خدا گردد ، کنی دنیا رها
۱۱۶۵.استجابت دعا
گفت سجاد این سخن ، در وصف ذکر با خدا
می کند حق استجابت ، هر تمنا هر دعا
گاه می گردد قبول و گاه بعدا مستجاب
گاه می گردد ذخیره ، تا شود روز ی ادا
۱۱۶۶.کارخدا
دانی که خدا چه گفته و چه کرده و چه می کند
دانی که خدا چه پوشد و چه خواهد و چه می دهد
او رزق دهد ، غصه خورد ، هر چه بخواهد گردد
همواره خدا عیب تو و عیب همه می پوشد
۱۱۶۷.دلهره
سبب دلهره و غصه ی بی جا در چیست
دل پریشانی ما ، بهر چه و در پی کیست
دل ببر پیش خدا ، بهر سکون دل خود
گر شود خانه ی دل بهر خدا ، یک غم نیست
۱۱۶۸.توکل
اگر داری توعقل و علم و دانش
اگر داری تو صبر و حلم و بینش
چرا بی تاب و نا آرام هستی
توکل کن تو در انواع کوشش
۱۱۶۹.رهایی
الهی به اشک فقیر و یتیم
ببخشا گنه ، ای خدا ی حکیم
رهایی عطا کن ، بر این نفس تنگ
خدای عظیم و کریم و رحیم
۱۱۷۰.پناه
الهی به آه یتیمان نما
مرا بندگی و خلوص و صفا
ندارم پناهی بجز حق همی
عطا کن صفای دل و جان مرا
۱۱۷۱.پرچم
بر پرچم سبز آل احمد
بنوشته کلام حق محمد
لا حول ولا قوه الا بالله
بالاتر حق مجو چو سرمد
۱۱۷۲. صلوات
سلام بر مصطفی و بر محمد
کند رزق تو را افزون و بی حد
شود یاد نبی و آل حضرت
هر آنکس بر محمد آن فرستد
۱۱۷۳.شعار
صلوات بر محمد
منجی و نور سرمد
شعار امت است این
باعث یاد احمد
۱۱۷۴.درود
بر خاتم انبیا محمد
بفرست درود خود به احمد
بر نور رسل ، ولی مطلق
بفرست سلام خود مجدد
۱۱۷۵. غم مخور
غم مخور ، ناله مکن ، راز مگو
جز خدا ، دلبر و دلدار مجو
اکثرا غرق خود و امیال اند
ره حق جو ، و مرو در هر سو
۱۱۷۶.غم دل
غم دل با که بگویم ، که کند ارشادم
غم دل جز به خدا ، کس نبرد از یادم
غم دل چیست ، که آزرده کند احوالت
غم دل دوری یار است، کند نا شادم
۱۱۷۷.غم مردم
گر بکاهی غم مردم ، نبری رنج و عذاب
گاه در عالم خاکی و گهی وقت حساب
غم مردم ، غم خود دان ، به علاجش پرداز
گر بخواهی اثری بهر خود و بهر ثواب
۱۱۷۸.عزلت
سالکان را عزلت و انکار نیست
عاشقان را جز خدا افکار نیست
نیست ذلت در طریق سالکان
جز کمال و عزت و اذکار نیست
۱۱۷۹.روزه
روزه تنها آب ناخوردن که نیست
ره بسو ی سفره نا بردن که نیست
روزه تمرین جهاد اکبر است
روزه در خوابیدن و خوردن که نیست
۱۱۸۰.عزت
این عزت و شوکتی که دارید
از پرتوی نور حق بیارید
از حافظ خود ، خدا بدانید
گر نه که ضعیف و ناتوانید
۱۱۸۱.ندانستن
به بیراه کجا رفتم ، ندانستم ، ندانستم
نسنجیده سخن گفتم ، ندانستم، ندانستم
به فکر این و آن هر گز ، نمی بودم ، نمی بودم
تهی از خلق و خو هستم ، ندانستم ، ندانستم
۱۱۸۲.مولود کعبه
علی چشمان خود در کعبه وا کرد
چه غوغایی به عالم او به پا کرد
علی آمد به دنیا روز جمعه
دل هر شیعه را نور ولا کرد
۱۱۸۳.نور خاتم
بود زهراى اطهر نور خاتم
علی را همسری باشد به عالم
علی باشد پدر بر بهترین ها
حسین و مجتبی را ، هر دو با هم
۱۱۸۴.ضربت
علی در بهترین شب خورده ضربت
بدست جاهلی در غرق شهوت
شود در خون ولی و نور هستی
به خون آغشته گردد فرق حضرت
۱۱۸۵.جفا
علی بعد از محمد بهترین است
سزاوار حکومت هم امین است
ولیکن نقض گردد عهد و پیمان
جفا بر اهل بیت و مسلمین است
۱۱۸۶.تقدیر
علی شد غرق خون با ضرب شمشیر
بدست جاهلی با مکر و تزویر
رسد نور خدا بر آرزویش
بود آن هم زمان با شام تقد یر
۱۱۸۷.عدل علی
هرکس به کسی نازد ، ما هم به علی نازیم
در روز قیامت هم ، بر عدل علی راضیم
ﺍﺯ ﻋﺪﻝ ﻋﻠﯽ ﮔﻮ ئیم ، ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﺟﻠﯽ ﮔﻮ ئیم
در پرتوی نور او ، فردای خزان سازیم
۱۱۸۸.نفس
هستیم غلا م نفس ، هستیم رفیق خصم
تسلیم به شیطا نیم ، باشیم اسیر چشم
شیطان هوس هر آن ، غلاده کند ما را
هر لحظه کشد سویی ، دائم به خطا ، هم خشم
۱۱۸۹.خواب
خوابیده شود بیدار با ذکر حقیقت ها
پندت نشود ضایع با نقل حکایت ها
خوابیده نما هرگز ، بیدار نمی گردد
سعی تو شود واهی ، با ذکر نصیحت ها
۱۱۹۰.غرور
من کیم ، بنده ی عصیان گر و یاغی و شرور
منم آنکس که به خود غره و هستم محجور
منم آن بنده ی شیطان که اسیر قفس است
روح من سر کش و فرمانبر میل و مغرور
۱۱۹۱.دوری
ترک دنیا ، شرط دینداری که نیست
دوری و ترک بشر کاری که نیست
ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩ ﺣﻖ ﻭ ﺑﺎ ﻃﻞ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﺎ
ﺗﺮﮎ مردم ، رشد و بیداری که نیست
۱۱۹۲.رشد
رشد تو در سختی کار است و فکر
نی که در آسایش و دائم به ذکر
با تدبر با توکل کار خود آغاز کن
گرچه طولانی بود یا سخت و بکر
۱۱۹۳.هدایت
بشنو از یزدان حکایت مى کند
مشنو از دل چون خیانت مى کند
بشنو از روزی رسان روز و شب
از طریق انبیا ما را هدایت می کند
۱۱۹۴.مسیر حق
از مسیر حق جدا گشتن خطاست
سرنوشت سرکشان ، تار و جزاست
رهزن ایمان تو ، اعمال تو ست
همره روز جزا ، افعال ماست
۱۱۹۵.حرف حق
بشنو از قرآن و عترت رمز و راز
مشنو از مستان ، نوای دلنواز
حرف حق باشد کلام انبیا
حق بود منجی ما و چاره ساز
۱۱۹۶.دادگاه الهی
در دادگه یزدان ، باشد به امان هم کین
در دین خدا بینی ، عدل است ملاک دین
فریاد رس ما یی ، ای دادرس مظلوم
بینی همه را یکسان ، ای دادگر و حق بین
۱۱۹۷.عدالت
از روز ازل دعواست ، هر جا نبود تقوا
عدل است علاج آن ، ورنه ببرند اغنا
هر جا که بود کاخی ، آنجا نبود عدلی
کوخ است جوار آن ، محروم بود آنجا
۱۱۹۸.اهل یقین
بشنو از اهل یقین و معرفت
نی ز هر بیگانه وشیطان صفت
بشنو از حق، از طریق صالحان
صاحب علم و مقام و منزلت
۱۱۹۹.جدال
بشنو از جانت که آن سلطان ماست
مشنو از نفسی که آن شیطان ماست
عقل و نفس آدمی در حال جنگ
پیروی از نفس دون خسران ماست
۱۲۰۰.هوای نفس
منجی تو نیست ، مال و ثروتت
عزت تو نیست ، زور و قدرﺗﺖ
آنچه کشتی ، می کنی آنرا درو
تا توانی چیره شو بر شهوتت
۱۲۰۱. دوستی
دوستی با مردم اهل دل و با معرفت
باعث پاکی شود ، در عالم و در آخرت
دوستی با مردم بی دین و بی ایمان بسی
مى برد ما را به هر سو، در جهنم عاقبت
۱۲۰۲.اجل
از ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﻋﻤﻞ
در ره ﯾﺰﺩﺍﻥ و ﻗﺮﺍﻥ، ﺍﺯ ازل
ﺻﺪﻕ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﺧﻠﻮﺹ ﻭ بندگی
دستمان خالیست ، گرآ ید اجل
۱۲۰۳.توفیق
ﺍﺯﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺭﻭﺡ ﺑﻨﺪﮔﯽ
خدمتی بر مردمان در زندگی
ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺳﺘﻢ
ﻧﯽ ﮐﻪ ﻋﺼﯿﺎﻥ ﻭ ﺧﻼﻑ ﻭ هرزگی
۱۲۰۴.مانگاری
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺗﻮﻓﯿﻖ ﺍﺛﺮ
ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﭘﺎ ﯾﻨﺪﻩ گردد ﺩﺭ ﻧﻈﺮ
علم ﻭ ﺗﻘﻮﺍ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ عافیت
موجب رشد است و ماند چون گهر
۱۲۰۵.هادی
از ﻧﺒﯽﺗﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺣﺐ ﺯﻣﺎﻥ
ﺟﻤﻠﮕﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﻧﻮﺭ ﺟﻨﺎﻥ
ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻦ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﻡ ﻭﺩﺭ ﺳﺨﻦ
هادی ﭘﯿﺮ ﻭ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ
۱۲۰۶.سفارش
ﺍﺯ نبی ﺗﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﯼ ﻫﻤﻪ
ﺫﮐﺮ ﺁﻧﻬﺎ ، ﻓﺎﻃﻤﻪ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ گردد ﺳﻔﺎﺭﺵ مرتضی
حفظ دین را بر همه بی واهمه
۱۲۰۷.غدیر خم
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ ﺗﺎ ﻣﺮﮒ ﺯﻫﺮﺍﯼ ﺑﺘﻮﻝ
ﺩﯾﻦ ﺣﻖ ﺍﺯ ﺳﯿﺮ ﺧﻮﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﻋﺪﻭل
ﺑﺮ ﻏﺪﯾﺮﺧﻢ ﺷﺪﻩ ﻇﻠﻢ ﻭ ﺟﻔﺎ
نقض گردد عهد مردم با رسول
۱۲۰۸.سر بلندی
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻼﻡ ﺣﻖ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ
ﻗﺪﺭﺕ ﺷﺎﻩ ﻋﺠﻢ ﮔﺮﺩﺩ ﺧﻤﻮﺵ
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ ﺍﺳﻼﻡ ﮔﺸﺘﻪ سر بلند
تا توانی در تعالیش بکوش
۱۲۰۹.ام ابیها
چون ﻧﺒﯽ ﺩﺭ ﻭﺻﻒ ﺯﻫﺮﺍ ﮐﺲ ﻧﮕﻔﺖ
ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻡ ﺍﺑﯿﻬﺎ ﮐﺲ ﻧﺠﺴﺖ
دخت زهرا تهفه ی پروردگار
همچو او عالم ندیده از نخست
۱۲۱۰.درود
ﺑﺮ ﻧﺒﯽ ﻭ ﺁﻝ ﺍﻭ صد ها ﺩﺭﻭﺩ
تا قیامت جملگی باید ستود
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ ﭘﯿﺸﯽ ﻧباشد ﯾﮏ ﺳﻼﻡ
ﺑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺗﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﮔﻮ ﺳﺮﻭﺩ
۱۲۱۱.راه
ایﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯼ ، ﺭﺍﻩ ﻧﺸﺎﻧﻢ ﺑﺪﻩ
ﺩﺭ ﺭﻩ ﺩﻟﺪﺍﺭ ﺧﻮﯾﺶ ، ﺟﺎﻩ ﻧﺸﺎﻧﻢ ﺑﺪﻩ
گرچه ﺗﻮ ﮔﻔﺘﯽ ﺑﯿﺎ ، ﺁﻣﺪﻧﻢ ﺳﻬﻞ ﻧﯿﺴﺖ
ﺟﺰ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﺴﯽ ، گاه نشانم بده
۱۲۱۲.نظر
ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﺒﺮ ﻫﺎ ﺯ ﺗﻮﺳﺖ ، ﭼﺸﻢ ﻭ ﻧﻈﺮ ﻫﺎ ز ﺗﻮﺳت
ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻧﻤﺎ ، ﭼﻮﻧﮑﻪ ﺍﺛﺮﻫﺎ ز ﺗﻮﺳﺖ
گر چه ﺟﻬﺎﻥ ﯾﮏ ﻧﻈﺮ ، در هم و ویران کنی
عشق عطا کن به ما ، چون که خبرها ز توست
۱۲۱۳.جانشین
ﺍﯼ ﮐﻪ ﺷﻮﺩ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ، ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ
ﮔﻔﺖ ﺧﺪﺍﯼ ﮐﺮﯾﻢ ، ﺧﻠﻘﺖ ﺧﻮﺩ ﺁﻓﺮﯾﻦ
ﺭﺍﻩ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ، عشق خداوندی است
عشق عطا کن خدا ، صاحب علم و یقین
۱۲۱۴.خالق
خالق یکتای من ، ﺩﺍﺩ ﻣﺮﺍ ﮐﯽ می ﺭﺳﯽ
ﺑﯽ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺭﺍ ، غصه و غم ها بسی
چون ﮐﻪ ﺷﺪﻡ ﻣﺴﺖ ﺗﻮ ، ﺷﯿﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ
کشت ﻣﺮﺍ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ، جز تو ندارم کسی
۱۲۱۵.رستگاری
ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﻫﯽ ﻣﻨﺰﻟﺖ ، نیست مرا عافیت
علم عطا کن مرا ، چون تو دهی معرفت
نفس کند مردمان ، دور ز ایمان و نور
ﺩﺳﺖ ﭼﻮ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ ، سخت بود مغفرت
۱۲۱۶.آداب
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ ﺁﻣﻮﺯ ﺁﺩﺍﺏ ﻭ ﺳﻨﻦ
ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻦ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﻡ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺨﻦ
امر حق را می کند حضرت بیان
ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺟﻮ از ﭘﯿﺎﻡ ﺫوالمنن
۲۱۷.عهد
ﺍﺯ نبی ﺑﺸﻨﻮ ﺣﺪﯾﺚ ﻧﯿﻨﻮﺍ
غرق خون گردد حسین در کربلا
زینب است همراه مولا در سفر
این بود عهد وی و همسر به جا
۱۲۱۸.شب
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺷﺐ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺑﺠﻮ ﻳﻢ ﯾﺎﺭ ﻭ ﺭب
ﺭﻫﮕﺸﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ کبیر
در گرفتاری و درگیری صعب
۱۲۱۹.اخلاق
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ خلق ﺍﻭﻟﯿﺎ
ﺣﻠﻢ ﺯﻳﻨﺐ ، ﺻﺒﺮ اﯾﻮﺏ ﻭ ﺭﺿﺎ
ﻋﻔﻮ ﺑﻨﻤﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ
ما گرفتاریم ، محتاج عطا
۱۲۲۰.مشی اولیا
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺸﯽ ﺍﻭﻟﯿﺎ
ﺭﺳﻢ ﻭ ﺁﯾﯿﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﻭ ﺍﻧﺒﯿﺎ
ﺻﺪﻕ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﺧﻠﻮﺹ ﻭ بندگی
همره پاکی نفس و هم لقا
۱۲۲۱.شهادت
دان که شهادت بود راهگشای امور
نفس کند مردمان ، دور ز ایمان و نور
ﭼﻮﻧﮑﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ خدا ، ﺭﺍﻩ ﮐﻪ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ
ذهن تهی کن ز خصم ، صاحب فهم و شعور
۱۲۲۲.دین
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ ﺑﺎﻗﯽ ﺍﺳﺖ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ مرام
دین اسلام و شریعت هم کلام
بعد احمد دین حق تبیین شود
ﺷﺪ ﺗﺠﻠﯽ ﻧﻮﺭ ﯾﺰﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻡ
۱۲۲۳.قلب
کاش می شد ظلم و تزویر و ستم یا هر جفا
جملگی می شد برون از نفس و هر قلب سیاه
اندر آن یکرنگی و مهر و خوشی جا می گرفت
بی وفایی و ستم ، می شد احسان و سخا
۱۲۲۴.پدر
دردانه ی دهر و نکته پرداز
روحش سوى حق بود به پرواز
از سوز جگر گلایه نا کرد
بابای شفیق و محرم راز
۱۲۲۵.مسکین
نظر کردم به مردم ، من کم و بیش
بدیدم حال دو لتمند و درویش
نه قدرتمند در فکر فقیر است
نه مسکین است اگه از غم خویش
۱۲۲۶درویش
نگه کردم به حال دزد و درویش
ندیدم فرق چندانی کم و بیش
نه درویش است غالب بر دل خود
نه دزدی را که آگه گشته بر خویش
۱۲۲۷.مست
مست عشقم ، مست یار و روی هو
مست معبود ى که هستی مال او
حالت مستی و حیرانی نکو
دیدن یکتا امید م آرزو
۱۲۲۸..عید نوروز
شعف و شور و شعور است در این عید کهن
شادی و شهد و سرور است در این عید کهن
شهر تزیین به گل یاس و چراغ و شب بو است
وقت دیدار وحضور است در این عید کهن
۱۲۲۹.
سلام بر اهل بیت و بر محمد
کند رزق تو را افزون و بی حد
کند یاد نبی و آل عصمت
هر آنکس بر نبی آن را فرستد
۱۲۳۰.نماز شب
نماز شب چو خوانی در دل شب
دل و چهره شود پر نور از رب
خداوندا بده توفیق آن را
بخوانم دلبر خود با دل و لب
۱۲۳۱.خدعه
گر شوی مرتکب خدعه و نیرنگ و ریا
چون شوی مرتکب حیله و تزویر و جفا
وانگهی غرق هوا و هوس خو یش شو ى
می رود روح و روان در پی هر میل و خطا
۱۲۳۲.زاهد
زاهدان مدهوش عقبا
غافلان مجذوب دنیا
هر دو مسرو رند اما
این کجا و آن کجا
۱۲۳۳.اغوا
عده ای با زهد و تقوا
عده ای در حال اغوا
هر دو مشغو لند ، اما
این کجا و آن کجا
۱۲۳۴.لذت
عده ای مشغول غارت ، عده ای در رنج و محنت
می کنند با زور و قدرت ، می برند اموال ملت
عده ی در خط فقرند ، در مصائب در عذاب
عده ای در بند شهوت، روز و شب خواهان لذت
۱۲۳۵.ثروت
عد ه ای مبهوت ثروت
عده ای در کسب قدرت
هر دو مسروند ، اما
نیست آنان را سعادت
۱۲۳۶.حافظ
ایمان به خدا امید ما گشت
دین حافظ ما ز هر خطا گشت
زهد است تو را صفای باطن
شادی و لقای بینوا گشت
۱۲۳۷.جدال
هر که خواهد روی پاک ذوالجلال
ابتدا عاشق شود ، تا وانگهی یابد کمال
هفت شهر عشق را طى کردن است
نفس دون را کشتن است ، جنگ و جدال
۱۲۳۸.خوشبختی
عامل خوشبختی و رفع نیاز
در ستایش با خدای چاره ساز
باعث کسب کمال آدمی
در نماز است ، در نماز است ، در نماز
۱۲۳۹.جهاد اکبر
بدترین دشمن ، تو را خود خواهی است
دور گشتن از ولی ، گمراهی است
گر به ظاهر دشمن دون اصغر است
بدترین یاغی تو را دل خواهی است
۱۲۴۰.فساد
عامل بی بند و باری ، هم به ظاهر هم خفا
در گناه است و فساد است و هوا
علت افزونی رزق حلال است ، مغفرت
عامل شور و شعف ، گردد توکل بر خدا
۲۱۴۱.هفت سین
سفره ی عید مزین به سماق و سمنو و سرکه است
سنجد و سبزه و سیر و سبدی از سکه است
سبزه و ماش و عدس ، ارزن و ذرت هستند
سبزی و ماهی قرمز ، به دم انجمن و هر دکه است
۲۱۴۲.روز موعود
خبر آمد ، خبری در راه است
روز موعود و وصال و جاه است
حجت حق ، ز پس ابر ، برون می آید
خوش بر آن دل ، که از آن آگاه است
۲۱۴۳.هفت منزل
هفت منزل طى کنند ، مردان دین
همچو توبه ، تزکیه ، کسب یقین
بندگی حق ، اگر افزون شود
در کفت یابی چه اسرا ی ، چو عین
۲۱۴۴.راه یزدان
سیر حق ، دارد مسیری دلربا
با قبول دین و ایمان بر خدا
گر یقین پیدا شود در معرفت
راه یزدان با غریبان ، دان جدا
۲۱۴۵.اسطرلاب
عشق اسطرلاب اسرار ولاست
دیده بان حکمت و وصل و صفا ست
خوش بر آن مردان با تقوا ضمیر
کارشان هر روز و شب یاد خداست
۲۱۴۶.عشق
عشق را تفسیر و تعبیرش خطاست
جملگی شور و نوایی دلرباست
عشق بر یزدان همه نور است و نور
خوش بر آن عاشق که معشوقش خداست
۲۱۴۷.آزار
وای از سخن مردم و کوی و بازار
بحث و نظر خلق شود ، دل آزار
گر لطف کنی یا که کنی مردم ظلم
ساکت نشود خلق به کوی و انظار
۲۱۴۸.شباهت
یوسف و مهدی ، شبیه یک دگر
هر دو باشند ، منجی خلق و بشر
آخرین نسل پیمبر ، آخرین نسل امام
در مرام و در عقیده هم نظر
۲۱۴۹.ظرف
الهی به آه و به اشک یتیم
عطا کن تو ظرفی وسیع و عظیم
بریزی در آن نور ایمان و صبر
کنم بند گی بر خدای علیم
۲۱۵۰.ترک دنیا
در تولد بچه ای عریان بدی
دیگران خندان و تو گریان بدی
خوش به حالت ، در زمان ترک ما
دیگران گریان و تو خندان بدی
۱۲۵۱.گمراهی
الهی به خون شهیدان قسم
تو لطفی عطا کن ، برین نفس هم
نما راه تقوا و دین بر همه
نگردند گمره در این پیچ و خم
۱۲۵۲.توشه
کار انسان در دو جا یکسان بود
کودکی و پیریش همسان بود
خوش بر آن انسان با تقوا ز خویش
توشه ای دارد ، که آن احسان بود
۱۲۵۳.تحمل
الهی به آه اسیران و درماندگان
تحمل عطا کن بر این بندگان
گرفتار گشته در این روزگار
فقیران و پیران و جنبندگان
۱۲۵۴.عمل
عاقلان قبل از عمل ، فکر فراوان می کنند
جاهلان بعد از عمل ، ذکر فراوان می کنند
خوش بر آن عالم که بر علمش عمل هم می کند
عالمان حین عمل ، شکر فراوان می کنند
۱۲۵۵.احسان
الهی به شب زنده داران تو
که جز تو نخواهند ، یاران تو
نما لطف بسیار بر بندگان
کنند شکر نعمت ز احسان تو
۱۲۵۶.علم
الهی بده ، بنده را ، علم و دین
تحمل کنم ، بی وفایی ز کین
کنم بندگی و اطاعت ز رب
شناسم خداوند جان آفرین
۱۲۵۷.جنت
الهی تویی مهربان هر زمان
که نزدیک باشی مرا هر مکان
منم غرق در لطف و احسان تو
تمنای من ، جنت است ارمغان
۱۲۵۸.لایق
بی کفایت بودن مردان به کار
موجب افت و سقوط شهریار
گر مدیری لایق و دارد توان
باعث رشد و رضای کردگار
۱۲۵۹.مراحل عشق
مبدا عشق بود ، ذات خداوند مجید
اثر عشق بود ، شادی و اخلاق و امید
مظهر عشق علی باشد و زهرا معشوق
راوی عشق بود مظهر پاکی و شهید
۱۲۶۰.فراموشی
یاد خدا نگردان ، در ذهن ها فراموش
هر کار نیک و خوبی ، باید ز ما فراموش
احسان به این و آن هم ، باشد خفا ، فرا گیر
یاد قیامت و مرگ ، هر گز تو را فراموش
۱۲۶۱.ندای حق
روز و شب در انتظار مهدی صاحب زمان
مردمان دیده ام بنشسته بر در خون فشان
تا ندای حق رسد از آسمان در هر طرف
با قیامی تحت امر صاحب روح و روان
۱۲۶۲.منتظر
منتظر ، یعنی امید ، یعنی عدالت در جهان
با قیامی تحت امر مهدی صاحب زمان
منتظر ، یعنی نوا ، یعنی رجا ، یعنی دعا
نام مهدی را بیان کردن دمادم بر زبان
۱۲۶۳.سخن بزرگان
روزگاری نظر اهل خرد گردش داشت
سخن و حرف بزرگان اثر و ارزش داشت
دوستی معنی زیبای صداقت را داشت
کار ها یکسره با عشق و صفا چرخش داشت
۱۲۶۴.رخ جانان
شده با علم و یقین خانه حق در بزنی
شده باو ر کنی و سوی خدا پر بزنی
این دل خسته عزیزم ، رخ جانان خواهد
شده از بهر خدا ، بر فقرا سر بزنی
۱۲۶۵.مستی
مست یارم ، مست و خاطر خواه دوست
مست معشوقی که عالم آن اوست
مست چشمی را که می خوابد نیم
مست محبوبی که جان دادن نکوست
۱۲۶۶.دلبر
الهی گشته ام ، دیوانه و مست
شدم عاشق ، روم در گوشه ی پست
دمادم مى کنم ، من آه و ناله
نجویم دلبر دیرین ، کجا هست؟
۱۲۶۷.طریقت
الهی به لطفت ، جهان آفرین
هدایت نما ، خلق را از حزین
مرا در دو عالم طریقت نما
خداوند عالم ، خدای امین
۱۲۶۸.رفاقت
بد گمانی ، در رفاقت با بدان حاصل شود
عقل و دین ، با صالحان کامل شود
آدمی همرنگ افکار رفیق و نفس خویش
هر کسی با کسب دانش ، عالم و عامل شود
۱۲۶۹.یقین
ایمان و یقین لقای جان و دلهاست
افزون ز گوهر ، صفای دل را پیداست
هر کس که دلش کعبه ی حق می گردد
اندر دو جهان ، شفیع او بی همتاست
۱۲۷۰.تهمت
تهمت مزن ای دوست گرفتار شوی
مردار خوری و آن جهت خوار شوی
غیبت اثر وضعی و روحی دارد
با انس به آن ، شقی و بیمار شوی
۱۲۷۱.اذان
سزاوار ستایش ، در جهان هوست
اذان در گوش فرزندت چه نیکوست
نمازش خوانده گردد ، در نهایت
بقا مختص ذات حق بود دوست
۱۲۷۲.حسادت
حرص و حسد و غرور ، فرجام
نابود کند تو را سرانجام
با ترک گناه و شوق تقوی
آزاد شوی ز بند این دام
۱۲۷۳.خود بینی
رسد آدمی بجایی ، که به جز خودش نبیند
بکشد برادرش را ، که حسد فرو نشیند
به خدا قسم که هر گز ، عطشش فرو نشیند
عمل وخطا ى ما را ، شه جان چو روز بیند
۱۲۷۴.ولایت
نماز با ولایت روشنایی است
وصال کردگار و دلربایی است
ولی باشد امین حق تعالی
اطاعت از ولی کاری الهی است
۱۲۷۵.اجل
چون گنه آید زداید جان تو
گر اجل آید بگیرد جان تو
هر گنه ضایع کند روح تو را
با نیایش کی بمیرد جان تو
۱۲۷۶.قرآن
ره آورده شب قدر است قرآن
بود میراث احمد این گلستان
ز بهر عاشقان آب حیات است
به کام مومنان شهد است فرقان
۱۲۷۷.عید فطر
عید آمد و بلبل ز قفس نغمه کنان رست
طوطی دل از بند بدن رقص کنان جست
هر کس که در این ماه ز بیگانه جدا شد
با دلبر دیرینه ی خود طرح نهان بست
۱۲۷۸.عدالت
گر حجت حق آید ، پایان خصومت هاست
چون عشق حقیقی شد ، آغاز ولایت هاست
با آمدن مهدی عدل است ، عدالت ها
پاکیزه جهان گردد ، آزاد ز نکبت هاست
۱۲۷۹.نهضت
هر که دارد نظر آل عبا ، بسم الله
این جهان رهگذری بهر رضا ، بسم الله
حفظ دینی که محمد بودش پایه گذار
هدف نهضت شاه شهدا ، بسم الله
۱۲۸۰.شهادت
من چو خارم به کنار گل خوشبوی علی
دست گل چین زمان چید گل روی علی
تیغ کین تابه جبین شه عالم بنشست
غرق خون گشت چو گل ، قامت و گیسوی علی
۱۲۸۱.مزار
مرغ دل پر می زند سوی دیار فاطمه
گشته روز عاشقان چون شام تار فاطمه
هر کجا دل میرود مستانه اندر جستجوست
تا بجوید بینوا خاک و مزار فاطمه
۱۲۸۲.محضر حق
گر عشق لقا باشد ، سهل است مصیبت ها
چون در ره قرآنی ، شهد است ملامت ها
در محضر حق مادام ، دور ی ز گناهان کن
گر لذت آن بینی ، زیباست عبادت ها
۱۲۸۳.رستگاری
بشنو از رب عظیم ، خالق کل و قدیم
هر که آرد بر زبان ، نام یزدان حکیم
رستگار است در جهان ، در دو عالم همزمان
تا ابد دارد حیات ، حی و سبحان و کریم
۱۲۸۴.هدف کربلا
هر که دارد هدف کرب و بلا ، بسم الله
هر که خواهد نظر خون خدا ، بسم الله
عاشقان در ره سالار شهیدان رفتند
آن که خواهد شرف و عزت و جا ، بسم الله
۱۲۸۵.عبادت
عبادت چون غذاى روح و جان است
ادایش روز و شب قوت روان است
بریدن از خود و طى کمال است
نجات هر کسی مرهون آن است
۱۲۸۶.گذشت
خوشا آنان که در راه ولایت
رها کردند جان و مال وثروت
برای حفظ دین و راه یزدان
گذشتند از زن و فرزند و مکنت
۱۲۸۷.نعمت
الهی سینه ای ده پر ز حکمت
ببینم راز و اسراری ز خلقت
ندارم جز خدا ، یار و پناهی
زبانی ده که گویم شکر نعمت
۱۲۸۸.ولادت
شد نیمه ماه رمضان جشن ولادت
باشد همه جا شور و صفا بهر ولایت
آورده به عالم گهر ی دخت پیمبر
صورت چو علی قد چو نبی , بهر هدایت
۱۲۸۹.مقتدا
حسین و کربلا و خون یاران
ولی و مقتدای جن و انسان
عجب شوری به عالم کرده بر پا
شهیدان گرانقدر و اسیران
۱۲۹۰.آرامش
آرامش آدمی ، ز دین است
اخلاق نکو ، ورا نگین است
عقل و ادب و حیا ى انسان
ناجی بشر ، ز مکر و کین است
۱۲۹۱.قفس
روح من سرکش و فرمانبر میل و هوس است
منم آن بنده ی شیطان که اسیر قفس است
چه کنم تا که شوم دور ز نفس و دل خویش
هر چه آورد سرم ، مستی و کار عبث است
۱۲۹۲.توکل
جز توکل بر خدا سرمایه ی در کار نیست
هر که را باشد توکل ، کار او دشوار نیست
با امید حق تعالی ، کی بشر تنها شود
در گلستان طبیعت ، هر گلی بی خار نیست
۱۲۹۳.مخزن اسرار
ای دخت نبی ، مخزن اسرار دو عالم
ای کوثر دین ، مظهر حق ، بضعه ی خاتم
دردانه گهر ، ای شرف آدم و حوا
از بهر علی همسر فرزانه و همدم
۱۲۹۴.سراب
دیر فهمیدم که دانش نیست در حمل کتاب
دیر فهمیدم زمان طى شد ولی من در منجلاب
تا به کی غافل بمانم در جهان دون و پست
دیر فهمیدم که دنیا نیست چیزی جز سراب
۱۲۹۵.معلم
ای معلم ، وارث پیغمبران
بهره مند از سر حق ، در هر زمان
کیستی تو ، صاحب فهم و کمال
رهنمایی می کنی ، خلق جهان
۱۲۹۶.اخلاق
ای محمد ، مظهر خلق کبیر
صاحب حمد و مقامی بی نظیر
خلق را منجی و هادی گشته ای
حکم حق جاری نمودی در غدیر
۱۲۹۷.زندگی
زندگی کن با خضوع و مهربانی با صفا
زندگی کن با امید و با توکل بر خدا
می شود شیرین حیات و زندگی با یار خوب
زندگی کن با محبت هم به ظاهر هم خفا
۱۲۹۸.نگرانی
دیر فهمیدم که می آید اجل بر هر کسی
رزق هر کس می رسد ، حتی خسی
دیر فهمیدم که ایزد ناظر احوال ما
پس چرا هر روز و شب دل واپسی
۱۲۹۹.شب قدر
نور قرآن در جهان امشب هویدا مى شود
نفس دون پاکیزه و افعال انشا مى شود
روح و جان مسرور و دل سوی خداست
سرنوشت آدمی تعیین و امضا مى شود
۱۳۰۰.اصول دین
محمد با نبوت را پذیرفتم ، پذیرفتم
امامت با عدالت را پذیرفتم ، پذیرفتم
یگانه خالق عالم ، به یکتایی پذیرایم
معاد و هم قیامت را پذیرفتم ، پذیرفتم
۱۳۰۱.مردان خدا
گفت مولایم علی ، اوصاف مردان خدا
جملگی باشند ، خورشید درخشان خدا
در سخن گفتن ، خدا را یاد و آنها شاکرند
در مصیبت صابر و دائم به فرمان خدا
۱۳۰۲.کیش
من از نفسی که مى گردد ، عذاب خویش می ترسم
من از جاهل ، که مى گوید ، ندارم کیش مى ترسم
ندارم ترسی از دنیا ، که هر کس رفتنی باشد
"من از گرگی که مى پوشد لباس میش مى ترسم"
۱۳۰۳ سوره کوثر
فاطمه ام ابیها ، صاحب علم و کمال و اطهر است
عمر آن گل ، شش برابر نقطه های کوثر است
کی شود مهدی بیاید تا کند تفسیر آن
همسر دخت نبی ، مولود کعبه ، حیدر است
۱۳۰۴.یوسف
ناجی یوسف تویی ، در قعر چاه
عزت و شوکت دهی با عز و جاه
تو خدایی می کنی و ما گرفتار هوا
مى شود یوسف ، عزیز مصر و شاه
۱۳۰۵.حضرت علی
عدو مى گفت مولا بی نماز است
شهادت در حرم گویای راز است
ولایت تا ابد پاینده گردید
که تفسیر حقیقت کار ساز است
۱۳۰۶.شهادت
شهادت موجب احیای افکار
حقیقت دیده گردد نزد اغیار
علی در کعبه گوید آرزویش
کند خوشبختیش ابراز و اظهار
۱۳۰۶.انتقاد
در صدد باش ، زدایی نظر و افکارت
در کمین باش ، شناسی عمل و پندارت
چو کسی کرد نصحیت ، مکن داد و فغان
زنگ ساعت که صدا کرد ، کند بیدارت
۱۳۰۷.آثار ظهور
آثار ظهور ، یک به یک پیدا شد
مکر و دغل فتنه گران افشا شد
مرگ ملک و شاه عرب عبدالله
جنگ یمن و شام و حلب بر پا شد
۱۳۰۸.عصیان
دیر فهمیدم که عصیان کرده ام در بندگی
دیر فهمیدم که تنها اوست اندر زندگی
ای بشر تا کی اسیر این و آن و نفس خود
دیر فهمیدم زمان طى شد و ما در بردگی
۱۳۰۹.تسلیم
دل اگر رنجیده شد ، کی مى توان ترمیم کرد
آدمی چون رانده شد ، کی مى شود تعلیم کرد
در جوار حق شدن ، تسلیم شرط لازم است
روح و جان یاغی بود ، کی می توان تسلیم کرد
۱۳۱۰.قناعت
گر قناعت پیشه کردی در امور زندگی
کی شوی محتاج مردم در امور دنیوی
ای خدا ما را مکن محتاج خلقت روز و شب
گر چه ما غافل ز حقیم و امور معنوی
۱۳۱۱.دوستی
دوستی گردد عیان ، اندر مصیبت یا که فقر
جز خدا حامی نباشد ، در سرا شیبی قبر
تا به کی غافل ز خود در این سرای بی وفا
دشمن ما در درون جان بود تا روز حشر
۱۳۱۲.الگو
زهرا و علی ، که بهترین زوج جهان از ازل اند
الگو ى کمال و معرفت در نظر و در عمل اند
از پرتوی آنها ، فلک و عالم هستی برپاست
افراد شقی و دون صفت ، بی ادب و هم خجل اند
۱۳۱۳.خود بینی
خود آرایی وخود بینی ، خطا و خود بلایی است
طلب غیر از خدا ، واهی و بی جا و گدایی است
تلاش آدمی ، حق جویی و کشف حقیقت
خدا خواهی ، خدا جویی ، درون هر ندایی است
۱۳۱۴.حدود دوستی
دوستی با مردمان ، دارد حدود
دشمنی با دشمنان ، باید زدود
ممکن است روزی عیان گردد نظر
دوستی یا دشمنی ، باید فزود
۱۳۱۵.دوستی
دوستی یا دشمنی دارد حدود
می شود روزی عیان ، اسرار زود
سعی کن بر خویشتن آیی برون
تا که گویند آفرین و صد درود
۱۳۱۶.محبت
اهل احسان و شفقت ، گهری یکدانه
قدر دانان محبت ، چو صدف دردانه
جان فشانی و گذشت شهدا الگو کن
مشی ایثار و شهادت ، هدفی جانانه
۱۳۱۷.معرفت
از هزاران اندکی با معرفت
مابقی اندر گناه و معصیت
خوش به حال سالکان و اهل دل
صاحب عز و مقام و منزلت
۱۳۱۸.غفلت
جمعی به فساد و رنج و شهوت
گمراه و اسیر نفس و غفلت
جمعی به دعا و یاد یزدان
خواهان کمال و علم و عزت
۱۳۱۹.غارت
جمعی به نزاع و جنگ و غارت
دنبال مقام و پست و شهرت
جمعی به تلاش و کار و کوشش
در کسب حلال مال و ثروت
۱۳۲۰.ستایش
جمعی به تفکر و عبادت
مشغول نیایش و ریاضت
جمعی به ریا و خدعه و زور
در فکر خلافت و خیانت
۱۳۲۱. خود پسندی
جمعی که اسیر نفس خویش است
مشغول گناه و نفی کیش است
جمعی که حریص و خود پستند
مشغول ریا و مال بیش است
کی در صدد حصول عقبی است
۱۳۲۲.مصیبت
جمعی به توسل و عبادت
مشغول دعا و ذکر حاجت
جمعی به عذاب و رنج و سختی
در دام فلاکت و مصیبت
۱۳۲۳.ملاک
جمعی که حذر از آن صواب است
همچون قدحی ز منجلاب است
جمعی که برای ما ملاک است
مردان خدا و حرف ناب است
۱۳۲۴.سر فرازی
جمعی که همیشه سر فرازند
در محضر حق به ذکر و رازند
دائم به نیایش و تلاشند
مشغول عبادت و نمازند
۱۳۲۵.حیا
جمعی به بهانه بی حیا شد
در محضر حق ادب فنا شد
هر کس که ادب مرام او بود
محبوب خلایق و خدا شد
.گناه
گنه در اهل دل راهی ندارد
دلیلی غیر خود خواهی ندارد
گنه را چون نجاست می توان دید
بجز دوری ز آن راهی ندارد
۱۳۲۷.سرگذشت
آنچه را طی می کنی ، شد سر گذشت
تا که کردیم فکر ، گفتند در گذشت
این دو روز عمر دریاب ای بشر
ظلم و جور ناکسان از سر گذشت
۱۳۲۸.کاخ
تا به کی اهل ریا و خدعه ای
اهل نامردی و فسق وحقه ای
می زنی تهمت به این و آن بسی
تا به کی مشغول کاخ و بقعه ای
۱۳۲۹.بخشش
مال مردم می خوری هر روز و شب
وانگهی خواهان بخشش سوی رب
کسب دنیا کی کند روحت روان
تا به کی خواهان دنیا یی ، طرب
۱۳۳۰.آب دستی
گر بگردد آب دستی از طلا
جای آن دانی که باشد در خلا
تا به کی مردم فریبی می کنی
می شود روزی درونت بر ملا