باسمه تعالی
فرازهایی از خطبه اول نهج البلاغه
قسمت پنجم
مثنوی۲۶
جهان هستی
جمع اضداد است عالم ، حق کنار هم نهد
می شود ادغام آنان ، مثبت و منفی بود
بین نمک را از دو سم تشکیل می گردد ولی
چون شود ادغام ،گردد باعث طعمش همی
آب گردد باعث رشد و حیات هر کسی
روح بخش است و گوارا ، از برای آدمی
باعث احیای خاک است و نیاز زندگی
منشا سر سبزی است و هم طراوت ، جملگی
گر شود مخلوط خاک و آب کافی در زمین
سبزه می گردد عیان بر روی خاک و دلنشین
آدمی تشکیل گردد از هوا و آب و خاک
می شود افزون به انسان ، آتش و هم روح پاک
خلق انسان بستگی دارد به یزدان ، نی بشر
نیست ما را اختیاری در وجود هر نفر
اذن حق لازم بود در خلق انسان یا ممات
لیک ما غافل ز نوع و نحوه ی آن در حیات
نقش ما باشد وسیله ، در حیات آدمی
روح گردد بر جنین و می شود انسان همی
نقش مادر بس عظیم است و بود افضل ز مرد
زین سبب دارد مقامی چون بهشت و اجر ، فرد
حق به وقتش می دهد انجام ، حاجات بشر
حاجت انسان شود مقبول با اذن و نظر
گاه می گردد به تعویق و گهی هم مستجاب
گر بود آن مصلحت ، قطعا دهد ما را جواب
لیک انسان زود خواهد ، حاجتش را در نیاز
هم عجول است و تقاضای ظفر دارد فراز
گل شود باز و شود خوش بوی در فصل بهار
میوه ها حاصل شود، در نوع خود هم بی شمار
چون زمستان می رسد ، اشجار می گردد به خواب
نقش هر فصلی بود معلوم و دارد هم حساب
گر شود تاخیر در امر و شود حاجت به دور
آدمی گردد مشوش ، نیست طاقت در امور
در مقابل گر شود او لحظه ای حاجت روا
می شود غره به خویش و از خدا گردد جدا
انتظار مردمان در خلق انسان هر زمان
نیست در قصد و صلاح حق تعالی در جهان
حق کند تعیین زمان خلق هر کس بی گمان
نیست ما را اختیاری در تولد در جهان
جسم ما بیمار گردد ، روح ما هم رستنی است
روح باشد ماندگار و این بدن هم رفننی است
گر بدن قادر به حمل روح ناگردد همی
روح می گردد جدا از پیکر هر آدمی
گر شود هر یک ز اعضای بدن در انفعال
مرگ آید سوی انسان ، در پی هر اختلال
تابع محض ولایت باش ، نی انفاس دون
تا توانی کن حذر از نفس و وسواس درون
باش قانع در امور دنیوی ، آزاده باش
در امور معنوی جوینده و تابنده باش
شد تجلی هر صفت غالب به یک جنبنده ای
همچو طاووس است زیبا و گهی درنده ای
این جهان در اختیار آدمی باشد هر آن
گردش عالم برای خلقت او در جهان
حق کند تبیین برای خلق انسان در نظام
نقش حیوانات و اشجار و گیاهان هر کدام
در گیاهان بین شفا و در درختان میوه ها
بهر انسان باشد و رشد خلایق هر کجا
در صفات و در غرایض بین تمایزهای آن
هر یکی دارد وظیفه در نظام و شد بیان
چابکی در اسب باشد ، کودنی هم در خر است
نقش هر یک بهر انسان لازم و هم اظهر است
نقش هر یک از خلایق شد مشخص در حیات
بهترین حالت کند خلق و دهد ما را صفات
می کند جلوه صفاتی از خدا در خلق ما
بین تجلی گشته کامل در امام و انبیا
زین سبب گویند وجه الله آنان هر کدام
چارده نور مقدس ، جلوه گر شد در نظام
آدمی را آدمیت می کند زیبا صفات
با صفات است و کلام اولیا ما را شناخت
گر بود دل ها به هم نزدیک در اقصی نقاط
نیست اندوه و غمی از یکدگر هم در حیات
خوش به حال مردم اهل کمال و منزلت
نیت آنان بود کسب علوم و معرفت
چون خدا باشد علیم و آگه از قبل است و بعد
می کند ما را هدایت ، در مصائب تا ابد
هر که امر حق کند اجرا ، در کون و مکان
می کند حق یاریش در مشکلات و در فغان
می نماید حق تعالی بر قلوب و بر زبان
تا نباشد مشکلی در پیچ و تاب این جهان
می کند جاری به ذهن آدمی را کردگار
حق بود ناظر به انسان و دهد ما را قرار
شادی روح و روان حاصل شود با قرب جان
گر توانی دل نما نزدیک و هم دلها ستان
تا توانی بهره جو از اهل بیت و انبیا
چشمه ی جوشان علم اند و معارف هر کجا
چارده نور الهی همچو خورشیدی عیان
گر بتابد بر دل و افکار مشتاق جهان
فیض آنان می کند روشن دل و افکار ما
باعث آرامش جان گردد و عشق و صفا
صبر و ایمان و کمک بر مردم و هم ماندگان
هر سه باشد از صفات صادقان و بندگان
توصیه گردد به صبر و هم تحمل در امور
می رسد ما را فرج از خالق حی و حضور
تا توانی کن کمک بر مردم و بیچارگان
موجب احیای جان است و صفات صادقان
دان که ایمان و یقین بر انبیا و کردگار
می کند ایمن بشر را از شیاطین کبار
میسمی دارد تلاش و تکیه گاهش هم خدا
حق دهد پاسخ ورا در مشکلات و در بلا
کن توکل بر خدا جانا رجالی در امور
چون خدا دارد نظارت بر خلایق هم حضور
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میسمی
- ۰۰/۰۴/۱۳