آسیبشناسی عرفانهای کاذب/۱۳
گروه اندیشه: عشقی که اشو از آن دم میزند، در نهایت به یک عشق زمینی و خیابانی ختم میشود و تمام قداست عشق در حد شهوترانی خلاصه میشود؛ باید صد افسوس خورد که سر عشق را در خیابانها به پای هرزگی میبُرند.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا)، حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدتقی فعالی، مدرس حوزه و دانشگاه و نگارنده ۹ جلد کتاب در باب جنبشهای نوظهور معنوی، در پنجمین نشست از سلسله نشستهای «آسیبشناسی عرفانهای کاذب» که در سازمان فعالیتهای قرآنی دانشجویان کشور برگزار شد، به ایراد سخنرانی پرداخت.
فعالی با بیان اینکه تنها ویژگی مثبت اشو، ساده و روان سخن گفتن اوست، اظهار کرد: اشو بهگونهای روان سخن میگفت که شایسته لقب سحّار بود، زیرا حدود ۷ هزار انسان را بالای پنج ساعت در یک جلسه نشاندن کار سادهای نیست. البته باید میان زیبا سخن گفتن و سخن زیبا گفتن تفکیک کرد.
وی با تأکید بر اینکه یکی دیگر از ویژگیهای سخنان اشو پراکنده بودن آن است، افزود: اگر مجموعه کتابهای اشو در زبان فارسی یا انگلیسی بررسی شود، میتوان مجموعه سخنان اشو را در هشت بخش طبقهبندی کرد. اولین و مهمترین اصل معنوی که اشو معرفی کرده، عشق است.
این مدرس حوزه و دانشگاه با بیان اینکه محور یوگا آرامش، محور تعالیم اشو عشق و محور عرفان دالایلاما شادی و شعف درونی است، خاطرنشان کرد: این سه مفهوم، از مفاهیم بسیار مهم در کیشهای نوپیدا بهشمار میآید، ضمن اینکه این سه مفهوم از مهمترین نیازهای انسان معاصر است. به تعبیر دیگر مهمترین خلأ باطنی و درونی انسان امروز را آرامش، عشق و شادی درون تشکیل میدهد. با این توجه مشخص میشود که در عرفانهای نوظهور به دقت نیازهای انسان شناخته میشود و برای برطرف کردن آن نسخه مناسب تهیه میکنند.
این محقق و پژوهشگر با تأکید بر اینکه امروزه مخاطب جوان با این نسخههای بشری مواجه است، آن را مطالعه میکند و پس از مطالعه به آن عمل میکند و به احساسات درونی دسترسی پیدا میکند، عنوان کرد: نیل به احساسات درونی، یک موتور محرک و بسیار قوی و استمراربخش آن آئین بشری خواهد شد. البته در میان احکام و آئین اسلامی نیز نسخههای عملی فروانی اخذ میشود که مسلماً نسخههایی سالم و غیرآلوده خواهد بود.
وی با بیان اینکه اولین اصل معنوی اشو اصل عشق است، تصریح کرد: اشو در باب عشق فراوان به سخنرانی پرداخته و کتابهای مستقل در باب عشق و عاشقی از وی به جا مانده است. برخی از جملات اشو در باب عشق ـ که در کتاب «راز بزرگ» مهمترین کتاب ترجمهشده اشو به زبان فارسی آمده است ـ عبارتند از: «عشق، عین و شین و قاف است، یعنی علاقه شدید قلبی»، «عشق شوق وافر درونی است»، «عشق اشتیاق بیکران باطنی جهت اتحاد با کل است»، « وه! عشق چه زیباست»، «عاشق، عاشقی میکند»، «از عاشق نمیتوان پرسید تو چرا عاشق شدهای! عاشق یک مرتبه چشم باز میکند و خود را عاشق میبیند»، «عشق یافتنی است، نه بافتنی»، «عشق پرسیدنی نیست، وه! عشق چه زیباست»، «عاشق رقصان است حول شمعی و عشق رقص پروانهها است، عشق رقص زندگی است»، «عشق وجد است و سرور است و عاشقی است».
فعالی با بیان اینکه این چند نمونه از جملات اشو در کتاب راز بزرگ بود، اظهار کرد: اگر اشو پنج ساعت سخنرانی کند و شنوندهای سخنان وی را بنویسد، از حاصل پنج ساعت سخنرانی وی، یک صفحه مطلب علمی و پربار تولید نمیشود، البته این هنر بزرگی بهحساب میآید که شخص مخاطبان خود را پنج ساعت حفظ کند و هیچ مطلب علمی در اختیار ایشان نگذارد.
این مدرس حوزه و دانشگاه افزود: اشو در ادامه سخنان خود میگوید «عشق چونان یک درخت است و درخت دو بعد دارد؛ یک ریشه درون زمین و یک تنه در آسمان و فضا. هرچه درخت تنهاش در آسمان رفعت و بلندا بگیرد، باید ریشهاش درون زمین ژرفا و عمق بیشتری پیدا کند؛ بنابر این هرچه ریشه یک درخت در زمین عمیقتر باشد، تنهاش در آسمان رفیعتر است».
این محقق و پژوهشگر با تأکید بر اینکه اشو با این تشبیه به یک سؤال بنیادین پاسخ میگوید، خاطرنشان کرد: اشو در این فضا به مخاطب خود القا میکند که ریشه درخت عشق انسانی، در جنس مخالف است. اشو با این سخن چهره حقیقی خود را به مخاطب نشان میدهد. براساس این سخن، زن، دروازه ورود مرد به آسمان و مرد دروازه ورود زن به تعالی است.
وی با بیان اینکه از این پس کلمات اشو بسیار رکیک، زشت و ناپسند میشود و در اینگونه سخن گفتن تعمد خاصی دارد، ادامه داد: اشو اعتقاد دارد که زن دارای دو کالبد است که کالبد اول وی زنانه و کالبد دومش مردانه است. تعالی زن به اتحاد این دو کالبد ناهمجنس درون وی است. وی همین سخن را مورد مرد نیز مطرح می کند.
فعالی تصریح کرد: بر همین اساس خودارضایی از نگاه اشو کاملاً توجیه شده است؛ زیرا وی اعتقاد دارد که ریشه خودارضایی در زن و مرد، اتحاد دو کالبد ناهمجنس درون آنهاست. با این سخن وی خودارضایی را پدیدهای مثبت ارزیابی میکند.
این مدرس حوزه و دانشگاه افزود: اشو در سخنان خود عنوان میکند که اتحاد درونی در زن و مرد هنگامی تکمیل میشود که اتحاد بیرونی میان آن دو شکل پذیرد؛ لذا هر گونه اتحاد و اتصال بیرونی که برای اتحاد درونی صورت گیرد، موجب تعالی و رشد انسان خواهد بود.
فعالی در ادامه عنوان کرد: امروزه دو نوع معنویت در جهان مُد محسوب میشود، اول معنویت سکس که نماینده آن اشو است و دوم معنویت تخدیری که نماینده آن کارلوس کاستاندا است. اشو در باب معنویت سکس کتابهای متعددی دارد که «تعلیمات سری تانترا» از جمله آنهاست. این کتاب در دو جلد و حدود ۸۵۰ صفحه چاپ شده است. اشو در این کتاب به بیان تکنیکهای آمیزش جنسی بهشکل ملایم پرداخته است، البته با این هدف که انسان به تعالی برسد. اشو میگوید تنها استفاده بیحد و بیکران از سکس آزاد راهی برای نیل به تعالی و فراسو است.
وی با اشاره به کتاب دیگر اشو با عنوان «از سکس تا فراآگاهی» عنوان کرد: این کتاب توسط محسن خاتمی، در اسفند سال ۸۹ ترجمه شده و بهشکل غیرقانونی در بازار پخش و منتشر شده است. بخشی از مطالبی که در این کتاب آمده عبارتند از «تازمانی که طبیعی بودن سکس آزاد، با تمام قلب پذیرفته نشود، هیچکس نمیتواند دیگری را اساساً دوست داشته باشد» اشو با این سخن میگوید که دوستداشتن آغاز عشق و تعالی انسان است.
این محقق و پژوهشگر با اشاره به سخنان دیگری که در کتاب «از سکس تا فراآگاهی» آمده است، اظهار کرد: اشو میگوید «میخواهم به شما بگویم که سکس یک پدیده الهی است، زیرا تمام انرِژی خدایی از طریق سکس آزاد فراهم میشود»، «جنسیت بزرگترین و اسرارآمیزترین نیروی کائنات است»، «تمام ضدیتها را با سکس دور بیندازید»، «اگر میخواهید عشق در زندگیتان ببارد، از ستیز با سکس آزاد دست بکشید و آن را با تمام قلب و سرور بپذیرید و حتی قداست آن را تحسین کنید».
فعالی افزود: این کتاب به مخاطب خود این چنین القا میکند که تنها یک راه برای رسیدن به فراسو وجود دارد و آن سکس آزاد است. این کتاب سکس را بخشی از زندگی مذهبی انسان و یک امر مقدس معرفی میکند. در ادامه کتاب آمده است: «در پشت اشتیاق برای سکس آزاد، یک تجربه مذهبی و روحانی نهفته است. اگر بتوانید از آن کاملاً آگاه شوید، میتوانید به ورای سکس بروید».
وی با بیان اینکه عشقی که اشو از آن دم میزند، در نهایت به یک عشق زمینی و خیابانی ختم میشود و تمام قداست عشق در حد یک شهوترانی خلاصه میشود، خاطرنشان کرد: باید صد افسوس خورد که سر عشق را در خیابانها به پای هرزگی میبُرند.
این محقق و پژوهشگر با اشاره به یکی دیگر از محورهای مورد تأکید اشو گفت: یکی دیگر از محورهایی که اشو مطرح میکند، اصل مراقبه است. مراقبه در عرفان اسلامی یک بار معنایی مثبت دارد. در عرفان عملی اسلامی عنوان میشود که عارفان و سالکان، صبحگاهان با خداوند مشارطه میکنند، در روز مراقبه بر اعمال خود دارند و در شامگاهان به محاسبه نفس میپردازند؛ بنابراین مراقبه در ادبیات اسلامی و ایرانی دارای یک جایگاه مقدس و رمزآلود است.
این مدرس حوزه و دانشگاه افزود: مراقبهای که اشو در تعلیمات خود مطرح میکند، مساوی با رقص است. اشو به پیروان خود پیشنهاد میکند که روزانه نیم ساعت بدن را کاملاً رها کنند، ذهن خود را از هرگونه فکر و تعصب خالی کنند و جسم را با تمام وجود و انرژی با ریلکسیشن حرکت دهند، بهگونهای که تمام انرژیهای منفی از جسم و بدن خارج شود و به جای آن «پرانه» یعنی انرژیهای مثبت موجود در فضا جایگزین شود.
فعالی با بیان اینکه با این کار انسان فاقد تمام انرژیهای منفی و واجد تمام انرژیهای مثبت در جهان میشود، تصریح کرد: اشو در باب مراقبه قائل به هفت مرحله است که اولین مرحله آن «رقص آتش» یا «مراقبه آتش» نام دارد. اشو اعتقاد دارد که در آتش انرژیهای خاصی نهفته است، باید دستها را حلقه زد و به گونهای خاص به رقص پرداخت. این اولین گام در راستای مراقبه است.
این محقق و پژوهشگر با اشاره به یکی دیگر از اصول تعلیمات اشو تأکید کرد: یکی دیگر از محورهای عرفان اشو، اصل طغیان است. اشو متعدد به اصل طغیان و سرکشی اشاره میکند و میگوید من سرکشی را از خانه آموختم. اشو اذعان میکند که من از کودکی در مقابل هر سخن پدر و مادرم میایستادم و به خواستههای ایشان «نه» میگفتم.
وی خاطرنشان کرد: اشو در تعلیمات خود اذعان میکند که پیروانش به والدین خود «نه» بگویند و زیر بار سخنان آنها نروند. اشو ادعا میکند که پدر و مادر مربیان نااهل و ناصواب هستند و با زور و اکراه میخواهند تعلیم و تربیت خانوادگی و قبیلهای را به ذهن کودکان القا کنند.
فعالی ادامه داد: اشو در سخنانش عنوان میکند که هیچگاه دعوای پدر و مادرش و فریادهای ایشان را فراموش نمیکند. اشو با تئوریزهکردن تمّرد میگوید: تمّرد و سرکشی سهگونه است: اول تمرد کودکان در منزل مقابل والدین. از نظر اشو کودکی خوب و مطلوب است که مقابل هر دستوری از والدین خود مقاومت کند و به ایشان پاسخ منفی دهد.
این مدرس حوزه و دانشگاه افزود: مرحله دوم، سرکشی نوجوانان و جوانان در جامعه است. جوانی که دیروز نه گفتن را در خانواده تجربه کرد، امروز این مقاومت و تمرد را در برابر هنجارها و فرامین تحمیلی از سوی جامعه تجربه میکند. خصوصاً هنجارهای الهی که در سطح جامعه وجود دارد.
این محقق و پژوهشگر با اشاره به سومین مرحله سرکشی از نگاه اشو اظهار کرد: سومین گام سرکشی، سرکشی در مقابل خداوند عالم است. کسیکه در خانه و در جامعه توانست «نه» بگوید، امروز در مقابل خدا نیز میتواند ایستادگی کند و «نه» بگوید. در تعالیم اشو، مهم نیست که خانواده، جامعه یا خدا چه میگویند، بلکه مهم آن است که انسان در مقابل گفتهها و خواستههای ایشان عملی انجام دهد. نام این عمل تئوریزهکردن طغیان است.
فعالی با بیان اینکه اشو به شدت ضد فلسفه و فلاسفه است و با علم، تکنولوژی و فناوری ضدیت شدید دارد، عنوان کرد: یکی از شعارهای اشو این است که امروز زمین یک دیوانهخانه بزرگ شده است و امر خود را به دست دیوانگانی بهنام دانشمندان سپرده است. همچنین اشو بهشدت ضد شریعت، فقاهت و ادیان است. وی اعتقاد دارد که هیچ قانونی در عالم هستی وجود ندارد و تنها روابط آزاد میان انسانها است که روابط جامعه را تنظیم میکند و جامعه هیچ نیازی به حکومت و قانون ندارد.
وی افزود: اشو در تعالیم خود تا جایی پیش میرود که از سوی همفکران خود محکوم میشود که جامعه پیشنهادی اشو بیشتر حکم جنگل را دارد. اشو با ضدیت شدید بر علیه خانواده، پیشنهاد خانوادههای کمون میدهد. خانواده کمون در ادبیات اشو به معنای همجنسگرایی است. اشو عنوان میکند خانواده در نظام سنتی اینگونه تعریف میشود که دو انسان از جنس مخالف در کنار هم جمع شوند تا نسل بشر تداوم و بقا یابد.
فعالی با تأکید بر اینکه از نظر اشو تداوم نسل ربطی به انسان ندارد و هیچ کس مسئول بقای نسل بشر نیست، تصریح کرد: وی پیشنهاد میدهد که در کنار کلان شهرها، اماکنی ایجاد شود تا هرکس که دغدغه بقا نسل دارد بتواند نسل انسان را حفظ کند.
این محقق و پژوهشگر افزود: خانواده در دیدگاه اشو اینگونه تعریف میشود: «خانواده یعنی اجتماع دو همجنس برای لذتبری حداکثری» همچنین وی پیشنهاد میدهد که کارخانه اسپرم تولید شود و با عمل لقاح مصنوعی به تولید نسل بشر اهتمام شود. سراسر اندیشههای اشو طغیان علیه همهچیز است بهجز عشق و در اندیشههای اشو، عشق یعنی عشق زمینی و خاکی و هیچ تفاوتی میان عشق مقدس از نگاه اشو با هرزگی وجود ندارد.
فعالی با اشاره به کتاب «قطرهای از دریا» یا «دل به دریا بزن» ترجمه مجید پزشکی خاطرنشان کرد: اشو در این کتاب ادعا میکند که من منادی یک دین جدید هستم، من مروج رقص، آواز، عشق و خنده هستم. میخواهم که همه عالم را از خنده، موسیقی، شعر، نقاشی، آفرینندگی و حساسیت بیشتر نسبت به سکس آزاد آکنده کنم. من درس مذهب غم نمیدهم و مخالف تمام مذهبهای خودآزار و دگرآزار هستم. من نوع جدیدی از دینداری را آموزش میدهم که آن را در عشق و نه در ترس، در لحظه اکنون و نه آینده، در قلب و نه در عقل، در سکس و نه در عفت جستجو میکنم.
این مدرس حوزه و دانشگاه در پایان سخنان خود افزود: اشو در یک کلام نافی همه چیز و حامی طغیان علیه هنجارهای جامعه، هنجارهای الهی و ادیان آسمانی است و براساس مبانی اشو تنها یک چیز ثابت میشود و آن «عشق» است. آن هم عشق زمینی و در واقع هرزگی.
نکته دیگر آنکه اشو احکام نورانی اسلام را به تمسخر میگیرد؛ از آنجا که ارتباط زن و مرد یا به تعبیر دیگر سکس از نظر اشو نهتنها امری قابل قبول بلکه ضروری است و دیدگاه اسلام هم در این زمینه محدودیت روابط است، اشو این حکم اسلامی را با کلامی طعنآمیز و تمسخروار اینگونه بیان میکند:
«البته مسلمانان معتقدند زنان و مردان نباید با هم مراقبه داشته باشند. در حقیقت اگر میتوانستند با یکدیگر مراقبه داشته باشند از انرژی مثبت و منفی زن و مرد هر دو برخوردار میشدند؛ زیرا زن و مرد هر کدام یک نیمه هستند و در دسترس بودن هر دو انرژی سبب میشود تا کلیت حاصل آید و ذهنی که حتی ذرهای از کلیت را لمس کند نمیتواند دیوانه شود. دیوانگی و جنون نشاندهنده تکهتکه بودن و اغتشاش ذهنی است.»
دین اسلام دینی کامل است و تمام احکام و دستوراتش براساس مصلحت واقعی انسانها میباشد. لذا حکمی برخلاف حکمت الهی و مصلحت راستین در آن یافت نمیشود. براساس حکم الهی اجتماع زن و مرد اگر نامحرم باشند شیطانی است و شیطان در آنجا حاضر است. اما در صورتیکه آن دو محرم باشند حکم خداوند بینشان جاری خواهد بود.
اشو در موردی دیگر اسلام را از توجیه برخی پدیدهها عاجز میداند؛ زیرا که اسلام معتقد به تناسخ نیست و خودش سعی میکند براساس اعتقاد به تناسخ پارهای مسائل را تحلیل کند.
از سوی دیگر اشو در باب خانواده و همجنس گرایی نکتههای بیشرمانهای را بیان میکند؛ اُشو به گونهای آشکار خانواده را نفی میکند و آن را پدیدهای تاریخْگذشته میداند. او مدعی است که با از میان رفتن خانواده، قسمت اعظم بیماریهای روانی و جنون سیاسی نیز از میان خواهد رفت و عشق، جایگاه خود را بازخواهد یافت. او معتقد است که فرزندان یک خانواده نباید بهوسیلهی پدر و مادرهای آنها تربیت شوند، بلکه کمون یا همان دولت و جامعهی مطلوب اشو است که باید آنها را تربیت کند تا پدر و مادرها نتوانند به کودکان ضرری برسانند.
بهنظر اشو، بزرگترین بردگی، بردگی و استثمار کودک توسط پدر و مادر او است و پدر و مادر، جامعه، آموزگاران و موعظهگران، همگی گروههایی هستند که کودک بهوسیلهی آنها استثمار شده و در قالبهای متناسب با منافع آنان شکل میگیرد. او بر طبیعی بار آمدن کودک اصرار دارد، طبیعی بودن، به معنای طبیعت وحشی و بکر و دست نخورده، یکی از مهمترین اصول و اندیشههای اشو است.
او برای آنکه نسل و فرزندان بهتری برای جامعهی آرمانیاش بهدست آید، پیشنهادی کاملاً نامعمول و غیر طبیعی میدهد. او بر این باور است که مرد در هر مقاربت حداقل یک میلیون اسپرم آزاد میکند، اما تنها یک اسپرم، امکان دسترسی به تخمک زن را دارد و این یک رقابت احمقانه است که به احتمال زیاد، اسپرم افراد سبکمغز زودتر به تخمک زن خواهد رسید و برای همین است که دنیا پر از آدمهای تهیمغز و نادان است، اما این مشکل قابل حل است و آن راهحل آن است که هر مردی که بچه میخواهد، باید اسپرمش را به بیمارستان اهدا کند تا با بررسی ژنتیکی اسپرمها، اسپرم مورد نظر و قویتر در تخمک زن قرار گیرد.
«همجنسگرایی را مسأله نکنید. هیچ چیزِ اشتباهی در آن نیست. این ایدههای اجتماعی است که چیزی را غلط یا درست میشمارد. خوب است اول آن را بپذیرید. چراکه در صورت رد آن، نمیتوانید آن را حل کنید. هرچه بیشتر آن را رد کنید، بیشتر جذب همجنسها خواهید شد؛ چون هرچیزی که ممنوع میشود، جذابیت بیشتری مییابد و همجنسگرایی یکی از مراحل ضروری رشد انسان اعم از مرد یا زن است. سه مرحلهی رشد جنسی وجود دارد: رابطهی جنسی با خود در کودک، همجنسگرایی، ناهمجنسگرایی.
زن و مرد هرگز دوستان خوبی نیستند و نخواهند بود. عشاق دوستان خوبی نیستند ولی میتوانند دشمن هم باشند ولی مردان با مردان و زنان با زنان بهتر میتوانند دوستی کنند. رابطهی مرد با مرد بسیار راحتتر و قابل فهمتر است تا رابطهی زن و مرد. ازدواج دو زن با یکدیگر یا دو مرد با یکدیگر با وجودی که غیرعلمی است ولی قابل قبول است و کسی نمیتواند مانع آن شود.»
اینطور بهنظر میرسد که اشو از احساسات انسانها، از مهر مادری و آفرینشی که به زندگی انسانها رشد و زیبایی میبخشد، دور افتاده و برای حل برخی از مشکلات در نگاهی انقلابی به تخریب یکبارهی همهی آنچه که هست میپردازد، بدون آنکه متوجه باشد که چنین اندیشههایی بهدلیل اینکه خلاف فطرت انسانی است، نمیتواند در زندگی بشر، جا باز کند و فراگیر شود. این افکار جایگاهی برای احساسات و عواطف باقی نگذاشته و زندگی انسان در این جهان را همچون فعالیت یک کارخانه با محصولات محدود و شخصی که اکنون برای او مطلوب فرض شده است طلب میکند و بیشتر از هرچیزی تحت تأثیر اندیشههای کمونیستی روسیه است.
دور از شهر و زندگی شهری زیستن، دوست داشتن طبیعت و جهان، وحشی و بیپرده انتقاد کردن، تکیه کردن بیش از اندازه بر خود، نوعی بدگمانی به دیگران، تظاهر به کمالگرایی افراطی با وجود بیسوادی، اعتقاد نداشتن به دین خاصی، بیپروایی در رفتارهای ضد مذهبی، نارضایتی خانوادهی پیرمرد از او از جمله مشخصههایی هستند که چندان دور از شخصیت اشو نیست.
اُشو در کودکی از حضور پدر و مادر محروم بود، خانواده به مراقبت از چهار خواهر و برادرِ پدرِ اُشو مشغول بودند و اُشو را در شهری دیگر به پدربزرگ و مادربزرگِ مادری او سپرده بودند تا از او نگهداری کنند. وضعیت نامطلوب خانواده در محل زندگی اشو و زندگی کردن با پدربزرگ و مادربزرگ بهجای پدر و مادر در دورهی کودکی، تجربهی بهرهمندی از یک خانوادهی سالم و محبت جبرانناپذیر آن را از اشو گرفته است. بدون تردید، همین دور بودن از فضای خانواده، در نگاه او نسبت به خانواده تأثیر گذاشته و بهعنوان یک عامل جدی در این میان نقش ایفا میکند.
بهنظر اشو در جوامع کنونی، هیچ ارتباط یا پیوندی وجود ندارد و با آنکه هزاران نفر در یک آسمانخراش و زیر یک سقف جمع شدهاند، از حال همسایگان خود بیخبرند. برای همین او ترجیح میدهد تا به جای آنکه از واژهی جامعه و اجتماع استفاده کند، برای ترسیم و تصویر وضعیتی بهتر برای زندگی انسانها از واژه «کُمون» بهره بگیرد.
به تعبیری، اُشو بهجای آنکه در پی اصلاح جامعه باشد، به نفی جامعه پرداخته و راه حل را در انزوای انسان و درونگرایی او جستجو کرده است. اندیشهی اُشو نوعی وازدگی در برابر انبوه مسائل اجتماعی است که انسان امروز را محاصره کرده است. او با وجود اینکه نسبت به وضع موجود با نگرشی انتقادی مینگرد و به ساختارهای نابرابر و استعماری حمله میکند و انسانی طغیانگر را به تصویر میکشد که برای رهایی از چنبرهی حلقههای تودرتوی اسارت و ستم، ناگزیر از شکستن حصارهای خانواده است، ولی درنهایت با نسخه و بدیلی که ارائه میدهد دستخوش نوعی محافظهکاری میگردد.
تز انقلاب درون، از سوی او بهعنوان راهِ رهایی ممکن است در سطوح فردی، تعدادی را از مهلکهی این ستمهای انسانساخت برهاند ولی نمیتواند چاره و بدیلی برای حل و برونرفت از ساختارهای ستمگر و مبتنی بر اعمال سلطه باشد. به بیان دیگر، رویکرد اُشو به گونهای احراز مکانیزمهای روانشناختی است که به سادگی نمیتواند حریف مسائل جامعهشناختی شود و به جای اصلاح و تغییر جامعه بهدنبال جامعهزدایی است.
فعالی با بیان اینکه تنها ویژگی مثبت اشو، ساده و روان سخن گفتن اوست، اظهار کرد: اشو بهگونهای روان سخن میگفت که شایسته لقب سحّار بود، زیرا حدود ۷ هزار انسان را بالای پنج ساعت در یک جلسه نشاندن کار سادهای نیست. البته باید میان زیبا سخن گفتن و سخن زیبا گفتن تفکیک کرد.
وی با تأکید بر اینکه یکی دیگر از ویژگیهای سخنان اشو پراکنده بودن آن است، افزود: اگر مجموعه کتابهای اشو در زبان فارسی یا انگلیسی بررسی شود، میتوان مجموعه سخنان اشو را در هشت بخش طبقهبندی کرد. اولین و مهمترین اصل معنوی که اشو معرفی کرده، عشق است.
این مدرس حوزه و دانشگاه با بیان اینکه محور یوگا آرامش، محور تعالیم اشو عشق و محور عرفان دالایلاما شادی و شعف درونی است، خاطرنشان کرد: این سه مفهوم، از مفاهیم بسیار مهم در کیشهای نوپیدا بهشمار میآید، ضمن اینکه این سه مفهوم از مهمترین نیازهای انسان معاصر است. به تعبیر دیگر مهمترین خلأ باطنی و درونی انسان امروز را آرامش، عشق و شادی درون تشکیل میدهد. با این توجه مشخص میشود که در عرفانهای نوظهور به دقت نیازهای انسان شناخته میشود و برای برطرف کردن آن نسخه مناسب تهیه میکنند.
این محقق و پژوهشگر با تأکید بر اینکه امروزه مخاطب جوان با این نسخههای بشری مواجه است، آن را مطالعه میکند و پس از مطالعه به آن عمل میکند و به احساسات درونی دسترسی پیدا میکند، عنوان کرد: نیل به احساسات درونی، یک موتور محرک و بسیار قوی و استمراربخش آن آئین بشری خواهد شد. البته در میان احکام و آئین اسلامی نیز نسخههای عملی فروانی اخذ میشود که مسلماً نسخههایی سالم و غیرآلوده خواهد بود.
وی با بیان اینکه اولین اصل معنوی اشو اصل عشق است، تصریح کرد: اشو در باب عشق فراوان به سخنرانی پرداخته و کتابهای مستقل در باب عشق و عاشقی از وی به جا مانده است. برخی از جملات اشو در باب عشق ـ که در کتاب «راز بزرگ» مهمترین کتاب ترجمهشده اشو به زبان فارسی آمده است ـ عبارتند از: «عشق، عین و شین و قاف است، یعنی علاقه شدید قلبی»، «عشق شوق وافر درونی است»، «عشق اشتیاق بیکران باطنی جهت اتحاد با کل است»، « وه! عشق چه زیباست»، «عاشق، عاشقی میکند»، «از عاشق نمیتوان پرسید تو چرا عاشق شدهای! عاشق یک مرتبه چشم باز میکند و خود را عاشق میبیند»، «عشق یافتنی است، نه بافتنی»، «عشق پرسیدنی نیست، وه! عشق چه زیباست»، «عاشق رقصان است حول شمعی و عشق رقص پروانهها است، عشق رقص زندگی است»، «عشق وجد است و سرور است و عاشقی است».
فعالی با بیان اینکه این چند نمونه از جملات اشو در کتاب راز بزرگ بود، اظهار کرد: اگر اشو پنج ساعت سخنرانی کند و شنوندهای سخنان وی را بنویسد، از حاصل پنج ساعت سخنرانی وی، یک صفحه مطلب علمی و پربار تولید نمیشود، البته این هنر بزرگی بهحساب میآید که شخص مخاطبان خود را پنج ساعت حفظ کند و هیچ مطلب علمی در اختیار ایشان نگذارد.
این مدرس حوزه و دانشگاه افزود: اشو در ادامه سخنان خود میگوید «عشق چونان یک درخت است و درخت دو بعد دارد؛ یک ریشه درون زمین و یک تنه در آسمان و فضا. هرچه درخت تنهاش در آسمان رفعت و بلندا بگیرد، باید ریشهاش درون زمین ژرفا و عمق بیشتری پیدا کند؛ بنابر این هرچه ریشه یک درخت در زمین عمیقتر باشد، تنهاش در آسمان رفیعتر است».
این محقق و پژوهشگر با تأکید بر اینکه اشو با این تشبیه به یک سؤال بنیادین پاسخ میگوید، خاطرنشان کرد: اشو در این فضا به مخاطب خود القا میکند که ریشه درخت عشق انسانی، در جنس مخالف است. اشو با این سخن چهره حقیقی خود را به مخاطب نشان میدهد. براساس این سخن، زن، دروازه ورود مرد به آسمان و مرد دروازه ورود زن به تعالی است.
وی با بیان اینکه از این پس کلمات اشو بسیار رکیک، زشت و ناپسند میشود و در اینگونه سخن گفتن تعمد خاصی دارد، ادامه داد: اشو اعتقاد دارد که زن دارای دو کالبد است که کالبد اول وی زنانه و کالبد دومش مردانه است. تعالی زن به اتحاد این دو کالبد ناهمجنس درون وی است. وی همین سخن را مورد مرد نیز مطرح می کند.
فعالی تصریح کرد: بر همین اساس خودارضایی از نگاه اشو کاملاً توجیه شده است؛ زیرا وی اعتقاد دارد که ریشه خودارضایی در زن و مرد، اتحاد دو کالبد ناهمجنس درون آنهاست. با این سخن وی خودارضایی را پدیدهای مثبت ارزیابی میکند.
این مدرس حوزه و دانشگاه افزود: اشو در سخنان خود عنوان میکند که اتحاد درونی در زن و مرد هنگامی تکمیل میشود که اتحاد بیرونی میان آن دو شکل پذیرد؛ لذا هر گونه اتحاد و اتصال بیرونی که برای اتحاد درونی صورت گیرد، موجب تعالی و رشد انسان خواهد بود.
فعالی در ادامه عنوان کرد: امروزه دو نوع معنویت در جهان مُد محسوب میشود، اول معنویت سکس که نماینده آن اشو است و دوم معنویت تخدیری که نماینده آن کارلوس کاستاندا است. اشو در باب معنویت سکس کتابهای متعددی دارد که «تعلیمات سری تانترا» از جمله آنهاست. این کتاب در دو جلد و حدود ۸۵۰ صفحه چاپ شده است. اشو در این کتاب به بیان تکنیکهای آمیزش جنسی بهشکل ملایم پرداخته است، البته با این هدف که انسان به تعالی برسد. اشو میگوید تنها استفاده بیحد و بیکران از سکس آزاد راهی برای نیل به تعالی و فراسو است.
وی با اشاره به کتاب دیگر اشو با عنوان «از سکس تا فراآگاهی» عنوان کرد: این کتاب توسط محسن خاتمی، در اسفند سال ۸۹ ترجمه شده و بهشکل غیرقانونی در بازار پخش و منتشر شده است. بخشی از مطالبی که در این کتاب آمده عبارتند از «تازمانی که طبیعی بودن سکس آزاد، با تمام قلب پذیرفته نشود، هیچکس نمیتواند دیگری را اساساً دوست داشته باشد» اشو با این سخن میگوید که دوستداشتن آغاز عشق و تعالی انسان است.
این محقق و پژوهشگر با اشاره به سخنان دیگری که در کتاب «از سکس تا فراآگاهی» آمده است، اظهار کرد: اشو میگوید «میخواهم به شما بگویم که سکس یک پدیده الهی است، زیرا تمام انرِژی خدایی از طریق سکس آزاد فراهم میشود»، «جنسیت بزرگترین و اسرارآمیزترین نیروی کائنات است»، «تمام ضدیتها را با سکس دور بیندازید»، «اگر میخواهید عشق در زندگیتان ببارد، از ستیز با سکس آزاد دست بکشید و آن را با تمام قلب و سرور بپذیرید و حتی قداست آن را تحسین کنید».
فعالی افزود: این کتاب به مخاطب خود این چنین القا میکند که تنها یک راه برای رسیدن به فراسو وجود دارد و آن سکس آزاد است. این کتاب سکس را بخشی از زندگی مذهبی انسان و یک امر مقدس معرفی میکند. در ادامه کتاب آمده است: «در پشت اشتیاق برای سکس آزاد، یک تجربه مذهبی و روحانی نهفته است. اگر بتوانید از آن کاملاً آگاه شوید، میتوانید به ورای سکس بروید».
وی با بیان اینکه عشقی که اشو از آن دم میزند، در نهایت به یک عشق زمینی و خیابانی ختم میشود و تمام قداست عشق در حد یک شهوترانی خلاصه میشود، خاطرنشان کرد: باید صد افسوس خورد که سر عشق را در خیابانها به پای هرزگی میبُرند.
این محقق و پژوهشگر با اشاره به یکی دیگر از محورهای مورد تأکید اشو گفت: یکی دیگر از محورهایی که اشو مطرح میکند، اصل مراقبه است. مراقبه در عرفان اسلامی یک بار معنایی مثبت دارد. در عرفان عملی اسلامی عنوان میشود که عارفان و سالکان، صبحگاهان با خداوند مشارطه میکنند، در روز مراقبه بر اعمال خود دارند و در شامگاهان به محاسبه نفس میپردازند؛ بنابراین مراقبه در ادبیات اسلامی و ایرانی دارای یک جایگاه مقدس و رمزآلود است.
این مدرس حوزه و دانشگاه افزود: مراقبهای که اشو در تعلیمات خود مطرح میکند، مساوی با رقص است. اشو به پیروان خود پیشنهاد میکند که روزانه نیم ساعت بدن را کاملاً رها کنند، ذهن خود را از هرگونه فکر و تعصب خالی کنند و جسم را با تمام وجود و انرژی با ریلکسیشن حرکت دهند، بهگونهای که تمام انرژیهای منفی از جسم و بدن خارج شود و به جای آن «پرانه» یعنی انرژیهای مثبت موجود در فضا جایگزین شود.
فعالی با بیان اینکه با این کار انسان فاقد تمام انرژیهای منفی و واجد تمام انرژیهای مثبت در جهان میشود، تصریح کرد: اشو در باب مراقبه قائل به هفت مرحله است که اولین مرحله آن «رقص آتش» یا «مراقبه آتش» نام دارد. اشو اعتقاد دارد که در آتش انرژیهای خاصی نهفته است، باید دستها را حلقه زد و به گونهای خاص به رقص پرداخت. این اولین گام در راستای مراقبه است.
این محقق و پژوهشگر با اشاره به یکی دیگر از اصول تعلیمات اشو تأکید کرد: یکی دیگر از محورهای عرفان اشو، اصل طغیان است. اشو متعدد به اصل طغیان و سرکشی اشاره میکند و میگوید من سرکشی را از خانه آموختم. اشو اذعان میکند که من از کودکی در مقابل هر سخن پدر و مادرم میایستادم و به خواستههای ایشان «نه» میگفتم.
وی خاطرنشان کرد: اشو در تعلیمات خود اذعان میکند که پیروانش به والدین خود «نه» بگویند و زیر بار سخنان آنها نروند. اشو ادعا میکند که پدر و مادر مربیان نااهل و ناصواب هستند و با زور و اکراه میخواهند تعلیم و تربیت خانوادگی و قبیلهای را به ذهن کودکان القا کنند.
فعالی ادامه داد: اشو در سخنانش عنوان میکند که هیچگاه دعوای پدر و مادرش و فریادهای ایشان را فراموش نمیکند. اشو با تئوریزهکردن تمّرد میگوید: تمّرد و سرکشی سهگونه است: اول تمرد کودکان در منزل مقابل والدین. از نظر اشو کودکی خوب و مطلوب است که مقابل هر دستوری از والدین خود مقاومت کند و به ایشان پاسخ منفی دهد.
این مدرس حوزه و دانشگاه افزود: مرحله دوم، سرکشی نوجوانان و جوانان در جامعه است. جوانی که دیروز نه گفتن را در خانواده تجربه کرد، امروز این مقاومت و تمرد را در برابر هنجارها و فرامین تحمیلی از سوی جامعه تجربه میکند. خصوصاً هنجارهای الهی که در سطح جامعه وجود دارد.
این محقق و پژوهشگر با اشاره به سومین مرحله سرکشی از نگاه اشو اظهار کرد: سومین گام سرکشی، سرکشی در مقابل خداوند عالم است. کسیکه در خانه و در جامعه توانست «نه» بگوید، امروز در مقابل خدا نیز میتواند ایستادگی کند و «نه» بگوید. در تعالیم اشو، مهم نیست که خانواده، جامعه یا خدا چه میگویند، بلکه مهم آن است که انسان در مقابل گفتهها و خواستههای ایشان عملی انجام دهد. نام این عمل تئوریزهکردن طغیان است.
فعالی با بیان اینکه اشو به شدت ضد فلسفه و فلاسفه است و با علم، تکنولوژی و فناوری ضدیت شدید دارد، عنوان کرد: یکی از شعارهای اشو این است که امروز زمین یک دیوانهخانه بزرگ شده است و امر خود را به دست دیوانگانی بهنام دانشمندان سپرده است. همچنین اشو بهشدت ضد شریعت، فقاهت و ادیان است. وی اعتقاد دارد که هیچ قانونی در عالم هستی وجود ندارد و تنها روابط آزاد میان انسانها است که روابط جامعه را تنظیم میکند و جامعه هیچ نیازی به حکومت و قانون ندارد.
وی افزود: اشو در تعالیم خود تا جایی پیش میرود که از سوی همفکران خود محکوم میشود که جامعه پیشنهادی اشو بیشتر حکم جنگل را دارد. اشو با ضدیت شدید بر علیه خانواده، پیشنهاد خانوادههای کمون میدهد. خانواده کمون در ادبیات اشو به معنای همجنسگرایی است. اشو عنوان میکند خانواده در نظام سنتی اینگونه تعریف میشود که دو انسان از جنس مخالف در کنار هم جمع شوند تا نسل بشر تداوم و بقا یابد.
فعالی با تأکید بر اینکه از نظر اشو تداوم نسل ربطی به انسان ندارد و هیچ کس مسئول بقای نسل بشر نیست، تصریح کرد: وی پیشنهاد میدهد که در کنار کلان شهرها، اماکنی ایجاد شود تا هرکس که دغدغه بقا نسل دارد بتواند نسل انسان را حفظ کند.
این محقق و پژوهشگر افزود: خانواده در دیدگاه اشو اینگونه تعریف میشود: «خانواده یعنی اجتماع دو همجنس برای لذتبری حداکثری» همچنین وی پیشنهاد میدهد که کارخانه اسپرم تولید شود و با عمل لقاح مصنوعی به تولید نسل بشر اهتمام شود. سراسر اندیشههای اشو طغیان علیه همهچیز است بهجز عشق و در اندیشههای اشو، عشق یعنی عشق زمینی و خاکی و هیچ تفاوتی میان عشق مقدس از نگاه اشو با هرزگی وجود ندارد.
فعالی با اشاره به کتاب «قطرهای از دریا» یا «دل به دریا بزن» ترجمه مجید پزشکی خاطرنشان کرد: اشو در این کتاب ادعا میکند که من منادی یک دین جدید هستم، من مروج رقص، آواز، عشق و خنده هستم. میخواهم که همه عالم را از خنده، موسیقی، شعر، نقاشی، آفرینندگی و حساسیت بیشتر نسبت به سکس آزاد آکنده کنم. من درس مذهب غم نمیدهم و مخالف تمام مذهبهای خودآزار و دگرآزار هستم. من نوع جدیدی از دینداری را آموزش میدهم که آن را در عشق و نه در ترس، در لحظه اکنون و نه آینده، در قلب و نه در عقل، در سکس و نه در عفت جستجو میکنم.
این مدرس حوزه و دانشگاه در پایان سخنان خود افزود: اشو در یک کلام نافی همه چیز و حامی طغیان علیه هنجارهای جامعه، هنجارهای الهی و ادیان آسمانی است و براساس مبانی اشو تنها یک چیز ثابت میشود و آن «عشق» است. آن هم عشق زمینی و در واقع هرزگی.
نکته دیگر آنکه اشو احکام نورانی اسلام را به تمسخر میگیرد؛ از آنجا که ارتباط زن و مرد یا به تعبیر دیگر سکس از نظر اشو نهتنها امری قابل قبول بلکه ضروری است و دیدگاه اسلام هم در این زمینه محدودیت روابط است، اشو این حکم اسلامی را با کلامی طعنآمیز و تمسخروار اینگونه بیان میکند:
«البته مسلمانان معتقدند زنان و مردان نباید با هم مراقبه داشته باشند. در حقیقت اگر میتوانستند با یکدیگر مراقبه داشته باشند از انرژی مثبت و منفی زن و مرد هر دو برخوردار میشدند؛ زیرا زن و مرد هر کدام یک نیمه هستند و در دسترس بودن هر دو انرژی سبب میشود تا کلیت حاصل آید و ذهنی که حتی ذرهای از کلیت را لمس کند نمیتواند دیوانه شود. دیوانگی و جنون نشاندهنده تکهتکه بودن و اغتشاش ذهنی است.»
دین اسلام دینی کامل است و تمام احکام و دستوراتش براساس مصلحت واقعی انسانها میباشد. لذا حکمی برخلاف حکمت الهی و مصلحت راستین در آن یافت نمیشود. براساس حکم الهی اجتماع زن و مرد اگر نامحرم باشند شیطانی است و شیطان در آنجا حاضر است. اما در صورتیکه آن دو محرم باشند حکم خداوند بینشان جاری خواهد بود.
اشو در موردی دیگر اسلام را از توجیه برخی پدیدهها عاجز میداند؛ زیرا که اسلام معتقد به تناسخ نیست و خودش سعی میکند براساس اعتقاد به تناسخ پارهای مسائل را تحلیل کند.
از سوی دیگر اشو در باب خانواده و همجنس گرایی نکتههای بیشرمانهای را بیان میکند؛ اُشو به گونهای آشکار خانواده را نفی میکند و آن را پدیدهای تاریخْگذشته میداند. او مدعی است که با از میان رفتن خانواده، قسمت اعظم بیماریهای روانی و جنون سیاسی نیز از میان خواهد رفت و عشق، جایگاه خود را بازخواهد یافت. او معتقد است که فرزندان یک خانواده نباید بهوسیلهی پدر و مادرهای آنها تربیت شوند، بلکه کمون یا همان دولت و جامعهی مطلوب اشو است که باید آنها را تربیت کند تا پدر و مادرها نتوانند به کودکان ضرری برسانند.
بهنظر اشو، بزرگترین بردگی، بردگی و استثمار کودک توسط پدر و مادر او است و پدر و مادر، جامعه، آموزگاران و موعظهگران، همگی گروههایی هستند که کودک بهوسیلهی آنها استثمار شده و در قالبهای متناسب با منافع آنان شکل میگیرد. او بر طبیعی بار آمدن کودک اصرار دارد، طبیعی بودن، به معنای طبیعت وحشی و بکر و دست نخورده، یکی از مهمترین اصول و اندیشههای اشو است.
او برای آنکه نسل و فرزندان بهتری برای جامعهی آرمانیاش بهدست آید، پیشنهادی کاملاً نامعمول و غیر طبیعی میدهد. او بر این باور است که مرد در هر مقاربت حداقل یک میلیون اسپرم آزاد میکند، اما تنها یک اسپرم، امکان دسترسی به تخمک زن را دارد و این یک رقابت احمقانه است که به احتمال زیاد، اسپرم افراد سبکمغز زودتر به تخمک زن خواهد رسید و برای همین است که دنیا پر از آدمهای تهیمغز و نادان است، اما این مشکل قابل حل است و آن راهحل آن است که هر مردی که بچه میخواهد، باید اسپرمش را به بیمارستان اهدا کند تا با بررسی ژنتیکی اسپرمها، اسپرم مورد نظر و قویتر در تخمک زن قرار گیرد.
«همجنسگرایی را مسأله نکنید. هیچ چیزِ اشتباهی در آن نیست. این ایدههای اجتماعی است که چیزی را غلط یا درست میشمارد. خوب است اول آن را بپذیرید. چراکه در صورت رد آن، نمیتوانید آن را حل کنید. هرچه بیشتر آن را رد کنید، بیشتر جذب همجنسها خواهید شد؛ چون هرچیزی که ممنوع میشود، جذابیت بیشتری مییابد و همجنسگرایی یکی از مراحل ضروری رشد انسان اعم از مرد یا زن است. سه مرحلهی رشد جنسی وجود دارد: رابطهی جنسی با خود در کودک، همجنسگرایی، ناهمجنسگرایی.
زن و مرد هرگز دوستان خوبی نیستند و نخواهند بود. عشاق دوستان خوبی نیستند ولی میتوانند دشمن هم باشند ولی مردان با مردان و زنان با زنان بهتر میتوانند دوستی کنند. رابطهی مرد با مرد بسیار راحتتر و قابل فهمتر است تا رابطهی زن و مرد. ازدواج دو زن با یکدیگر یا دو مرد با یکدیگر با وجودی که غیرعلمی است ولی قابل قبول است و کسی نمیتواند مانع آن شود.»
اینطور بهنظر میرسد که اشو از احساسات انسانها، از مهر مادری و آفرینشی که به زندگی انسانها رشد و زیبایی میبخشد، دور افتاده و برای حل برخی از مشکلات در نگاهی انقلابی به تخریب یکبارهی همهی آنچه که هست میپردازد، بدون آنکه متوجه باشد که چنین اندیشههایی بهدلیل اینکه خلاف فطرت انسانی است، نمیتواند در زندگی بشر، جا باز کند و فراگیر شود. این افکار جایگاهی برای احساسات و عواطف باقی نگذاشته و زندگی انسان در این جهان را همچون فعالیت یک کارخانه با محصولات محدود و شخصی که اکنون برای او مطلوب فرض شده است طلب میکند و بیشتر از هرچیزی تحت تأثیر اندیشههای کمونیستی روسیه است.
دور از شهر و زندگی شهری زیستن، دوست داشتن طبیعت و جهان، وحشی و بیپرده انتقاد کردن، تکیه کردن بیش از اندازه بر خود، نوعی بدگمانی به دیگران، تظاهر به کمالگرایی افراطی با وجود بیسوادی، اعتقاد نداشتن به دین خاصی، بیپروایی در رفتارهای ضد مذهبی، نارضایتی خانوادهی پیرمرد از او از جمله مشخصههایی هستند که چندان دور از شخصیت اشو نیست.
اُشو در کودکی از حضور پدر و مادر محروم بود، خانواده به مراقبت از چهار خواهر و برادرِ پدرِ اُشو مشغول بودند و اُشو را در شهری دیگر به پدربزرگ و مادربزرگِ مادری او سپرده بودند تا از او نگهداری کنند. وضعیت نامطلوب خانواده در محل زندگی اشو و زندگی کردن با پدربزرگ و مادربزرگ بهجای پدر و مادر در دورهی کودکی، تجربهی بهرهمندی از یک خانوادهی سالم و محبت جبرانناپذیر آن را از اشو گرفته است. بدون تردید، همین دور بودن از فضای خانواده، در نگاه او نسبت به خانواده تأثیر گذاشته و بهعنوان یک عامل جدی در این میان نقش ایفا میکند.
بهنظر اشو در جوامع کنونی، هیچ ارتباط یا پیوندی وجود ندارد و با آنکه هزاران نفر در یک آسمانخراش و زیر یک سقف جمع شدهاند، از حال همسایگان خود بیخبرند. برای همین او ترجیح میدهد تا به جای آنکه از واژهی جامعه و اجتماع استفاده کند، برای ترسیم و تصویر وضعیتی بهتر برای زندگی انسانها از واژه «کُمون» بهره بگیرد.
به تعبیری، اُشو بهجای آنکه در پی اصلاح جامعه باشد، به نفی جامعه پرداخته و راه حل را در انزوای انسان و درونگرایی او جستجو کرده است. اندیشهی اُشو نوعی وازدگی در برابر انبوه مسائل اجتماعی است که انسان امروز را محاصره کرده است. او با وجود اینکه نسبت به وضع موجود با نگرشی انتقادی مینگرد و به ساختارهای نابرابر و استعماری حمله میکند و انسانی طغیانگر را به تصویر میکشد که برای رهایی از چنبرهی حلقههای تودرتوی اسارت و ستم، ناگزیر از شکستن حصارهای خانواده است، ولی درنهایت با نسخه و بدیلی که ارائه میدهد دستخوش نوعی محافظهکاری میگردد.
تز انقلاب درون، از سوی او بهعنوان راهِ رهایی ممکن است در سطوح فردی، تعدادی را از مهلکهی این ستمهای انسانساخت برهاند ولی نمیتواند چاره و بدیلی برای حل و برونرفت از ساختارهای ستمگر و مبتنی بر اعمال سلطه باشد. به بیان دیگر، رویکرد اُشو به گونهای احراز مکانیزمهای روانشناختی است که به سادگی نمیتواند حریف مسائل جامعهشناختی شود و به جای اصلاح و تغییر جامعه بهدنبال جامعهزدایی است.
- ۹۷/۰۸/۰۷